تاپیک‌های دنباله‌دار ❤یک شعر به نفر قبلیت تقدیم کن❤

  • شروع کننده موضوع BARANA.R
  • بازدیدها 1,384
  • پاسخ ها 31
  • تاریخ شروع

setayesh-26

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/08/08
ارسالی ها
416
امتیاز واکنش
5,046
امتیاز
571
سن
22
محل سکونت
ایران / دورود
آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
یک نفر در آب دارد می سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید
آن زمان که مـسـ*ـت هستید از خیال دست یابیدن به دشمن
آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
که گرفتستید دست ناتوانی را
تا توانایی بهتر را پدید آرید
آن زمان که تنگ می بندید
بر کمرهاتان کمربند

در چه هنگامی بگویم من ؟
یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان قربان

آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید
نان به سفره جامه تان بر تن
یک نفر در آب می خواند شما را
موج سنگین را به دست خسته می کوبد
باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده
سایه هاتان را ز راه دور دیده
آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی تابیش افزون
می کند زین آبها بیرون

گاه سر . گـه پا

آی آدم ها

او ز راه دور این کهنه جهان را باز می پاید

می زند فریاد و امید کمک دارد

آی آدم ها که روی ساحل آرام ، در کار تماشائید !
موج می کوبد به روی ساحل خاموش
پخش می گردد چنان مـسـ*ـتی به جای افتاده ، بس مدهوش
می رود نعره زنان. وین بانگ باز از دور می آید :


آی آدم ها ..

و صدای باد هر دم دلگزاتر
در صدای باد بانگ او رساتر
از میان آب های دور ی و نزدیک
باز در گوش این نداها

آی آدم ها…

 
  • پیشنهادات
  • خــاتــون

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    2,393
    امتیاز واکنش
    96,316
    امتیاز
    1,036
    دنگ..،دنگ..
    ساعت گیج زمان در شب عمر
    می زند پی در پی زنگ.
    زهر این فکر که این دم گذر است
    می شود نقش به دیوار رگ هستی من...
    لحظه ها می گذرد
    آنچه بگذشت ، نمی آید باز
    قصه ای هست که هرگز دیگر
    نتواند شد آغاز...
    .
     

    Mobina_N.I

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/30
    ارسالی ها
    2,672
    امتیاز واکنش
    32,938
    امتیاز
    856
    محل سکونت
    ♡دنیای مردگان♡
    دختری بودددم ب کنج خونه
    آب میچشیدم من از رودخونه
    آرزو داشتم ک شوورکنم(من نمیگما شعره میگه)25r30wi
    تل بزنم فرقمو یک ورکنم
    رفتم خونه حاجی دیدم دم
    الحمدوالله ک پیندیدم دم
    مامان جووون مامان جون
    قرآنوبیار ردم کن دم خونه شوورم کن
    میدونی ک من زمختم باخارشو درمیفتم
    من عروسی زمختم باخارشو درمیفتم
    ای خارشور غر غرو حالاکه پسر زاییدی حالاکه عروس آوردی
    تل بزنو تل بزن دم دهنت گل بزن25r30wi
    (سوتفاهم نشه محض خنده این شعرو گفتم):campeon4542:
     
    آخرین ویرایش:

    BARANA.R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/29
    ارسالی ها
    2,921
    امتیاز واکنش
    20,204
    امتیاز
    746
    سن
    23
    لحظه ها را درياب
    چشم
    فردا كور است
    نه چراغيست در آن پايان
    هر چه از دور نمايانست
    شايد آن نقطه نوراني
    چشم گرگان بيابانست
     

    shaparak20

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/04
    ارسالی ها
    78
    امتیاز واکنش
    1,968
    امتیاز
    316

    DEADLY

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    285
    امتیاز واکنش
    4,790
    امتیاز
    441
    محل سکونت
    رو زمین
    آدمی دو قلب دارد !
    قلبی که از بودن آن با خبر است و قلبی که از حضورش بی خبر.
    قلبی که از آن با خبر است همان قلبی ست که در سـ*ـینه می تپد
    همان که گاهی می شکند
    گاهی می گیرد و گاهی می سوزد
    گاهی سنگ می شود و سخت و سیاه
    و گاهی هم از دست می رود…



    با این دل است که عاشق می شویم
    با این دل است که دعا می کنیم
    با همین دل است که نفرین می کنیم
    و گاهی وقت ها هم کینه می ورزیم…



    اما قلب دیگری هم هست.قلبی که از بودنش بی خبریم.
    این قلب اما در سـ*ـینه جا نمی شود
    و به جای اینکه بتپد…..می وزد و می بارد و می گردد و می تابد
    این قلب نه می شکند نه میسوزد و نه می گیرد
    سیاه و سنگ هم نمی شود
    از دست هم نمی رود



    زلال است و جاری
    مثل رود و نسیم
    و آنقدر سبک است که هیچ وقت هیچ جا نمی ماند
    بالا می رود و بالا می رود و بین زمین و ملکوت می رقصد



    این همان قلب است که وقتی تو نفرین می کنی او دعا می کند
    وقتی تو بد می گویی و بیزاری او عشق می ورزد
    وقتی تو می رنجی او می بخشد…



    این قلب کار خودش را می کند
    نه به احساست کاری دارد نه به تعلقت
    نه به آنچه می گویی نه به آنچه می خواهی
    .
    .
    .
    .
    .
    و آدمها به خاطر همین دوست داشتنی اند
    به خاطر قلب دیگرشان
    به خاطر قلبی که از بودنش بی خبرند .
    ما را دوست دارند بی هیچ علتی!
     

    BARANA.R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/29
    ارسالی ها
    2,921
    امتیاز واکنش
    20,204
    امتیاز
    746
    سن
    23
    زن که باشی ترس های کوچیکی داری از کوچه های بلند از غروب های خلوت و از خیابون های بدون عابر میترسی

    از صدای موتور سیکلت ها و دو چرخه هایی که بی هدف در کوچه پس کوچه ها میچرخند میترسی

    از بوق ماشین هایی که ظهر های گرم تابستون جلوی پاهات ترمز میکنندد و تو فقط چهره ادم هایی رو میبینی که در چشم هایشان حس نوع دوستی موج میزند ......

    زن که باشی ترس های کوچکی داری .........

    زن که باشی .......
    مهربانی ات دست خودت نیست خوب میشوی حتی با انان که چندان با تو خوب نبوده اند دلرحم میشوی حتی در مقابل انهاییی که چندان رحمی به تو نداشتن .......

    زن که باشی ........

    در باره ات قضاوت میکنند در باره هر لبخندی که بی ریا نثار هر احمقی کرده ای
    در باره زیبایی هایت که دست خودت نبوده و نیست در باره تارهای موهایت ........
    که بیخیال از نگاه شک الوده ی احمق ها از روسری بیرون ریخته اند ..........

    در باره روح و جسمت در باره تو و زن بودنت عشقت قضاوت میکنند...
     

    shaparak20

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/04
    ارسالی ها
    78
    امتیاز واکنش
    1,968
    امتیاز
    316
    در خاطر داشتم چون یه درخت گل رسم، دامانی پر کنم هدیه ی اصحاب را؛ چون برسیدم بوی گلم چنان مـسـ*ـت کرد، که دامنم از کف برفت!
     

    DEADLY

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    285
    امتیاز واکنش
    4,790
    امتیاز
    441
    محل سکونت
    رو زمین
    میروم خسته و افسـرده و زار

    سـوی منزلگــه ویرانه خویش

    imagesCAA7G5FF.jpg

    به خـدا می برم از شهـــر شما

    دل شوریــده و دیوانــه خویش



    می برم تا که در ان نقطه دور

    شستشویش دهم از رنگ گنـاه



    شستشویش دهم از لکه عشــق

    زین همـــه خواهش بیجا وتباه



    می برم تا زتو دورش ســـازم

    زتو ،ای جلــــوه امید محــــال



    می برم زنـــده بگورش سازم

    تا از این پس نکنــد یاد وصال



    ناله می لرزد،می رقصد اشک

    آه ، بگــــذار که بگریزم مـــن



    از تو ، ای چشمه جوشان گـ ـناه

    شایـد آن به کـه بپرهیـــزم من



    بخـــدا غنچـــــه شـــادی بودم

    دست عشق آمد و از شاخـم چید



    شعلــه آه شد م ، صــد افسوس

    که لبــم باز بر آن لب نرسیـــد



    عاقبت بنــد سفـــر پایـــم بست

    میروم، خنده به لب،خونین دل



    می روم از دل من دست بردار

    ای امیـــــد عبث بی حاصــــل...



    فروغ فرخزاد
     

    BARANA.R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/29
    ارسالی ها
    2,921
    امتیاز واکنش
    20,204
    امتیاز
    746
    سن
    23
    می تَراوَد مَهتاب
    می درخشد شَب تاب،
    نیست یک دَم شِکَنَد خواب به چشمِ کَس ولیک
    غَمِ این خُفته ی چند
    خواب در چشمِ تَرَم می شکند.
    نگران با من اِستاده سَحَر
    صبح می خواهد از من
    کز مبارکْ دَمِ او آوَرَم این قومِ به جانْ باخته را بلکه خبر
    در جگر لیکن خاری
    از رَهِ این سفرم می شکند...
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    109
    بازدیدها
    2,685
    پاسخ ها
    27
    بازدیدها
    714
    پاسخ ها
    29
    بازدیدها
    768
    پاسخ ها
    10
    بازدیدها
    497
    پاسخ ها
    24
    بازدیدها
    591
    پاسخ ها
    106
    بازدیدها
    2,787
    پاسخ ها
    65
    بازدیدها
    3,167
    پاسخ ها
    41
    بازدیدها
    977
    پاسخ ها
    1,879
    بازدیدها
    14,342
    پاسخ ها
    7,161
    بازدیدها
    42,560
    پاسخ ها
    72
    بازدیدها
    1,965
    بالا