ابن مقفع تا زمانی که اسلام نیاورده بود، همچنان به روزبه معروف بود و ابوعمرو کنیه داشت. پس از گرویدن به اسلام، نام عبدالله و کنیهٔ ابومحمد را برگزید.
زندگی
کودکی
ظاهراً روزبه در جور (= گور) که همان فیروزآباد فارس باشد، زاده شد. او هنوز کودک بود که با پدرش به بصره رفت. پدر به تربیتش همت گمارد، ادبا را گرد او جمع میآورد، یا او را به مجالس ایشان میبرد، سپس دو مرد بدوی به نامهای ابوالغول و ابوالجاموس را که از فصحای عرب بودند و پیوسته به بصره میرفتند، به آموزش او گمارد. ابن مقفع علاوه بر دانشِ ظاهراً گستردهای که از زبان پهلوی در فارس کسب کردهبود، عربی را از زبان فصیحان و ادیبان پاکیزهزبان عرب چنان آموخت که خود در صف فصیحان نشست. چند نکتهٔ مزاحآمیزی که بلاذری به او نسبت داده، بیشتر به توجه او به لغات و فصاحت دلالت دارد.
زندگی
کودکی
ظاهراً روزبه در جور (= گور) که همان فیروزآباد فارس باشد، زاده شد. او هنوز کودک بود که با پدرش به بصره رفت. پدر به تربیتش همت گمارد، ادبا را گرد او جمع میآورد، یا او را به مجالس ایشان میبرد، سپس دو مرد بدوی به نامهای ابوالغول و ابوالجاموس را که از فصحای عرب بودند و پیوسته به بصره میرفتند، به آموزش او گمارد. ابن مقفع علاوه بر دانشِ ظاهراً گستردهای که از زبان پهلوی در فارس کسب کردهبود، عربی را از زبان فصیحان و ادیبان پاکیزهزبان عرب چنان آموخت که خود در صف فصیحان نشست. چند نکتهٔ مزاحآمیزی که بلاذری به او نسبت داده، بیشتر به توجه او به لغات و فصاحت دلالت دارد.