VIP {{مقالات معماری}}

☾♔TALAYEH_A♔☽

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/18
ارسالی ها
35,488
امتیاز واکنش
104,218
امتیاز
1,376
نظر دبیر تحریریه > آرش بصیرت "سردبیر اتووود"

ستون تکه های ساده ادعای ان را ندارد که می تواند به ابهامات و پرسش ها در مورد مفهومی که بدان می پردازد پاسخ های جامع دهد، صرفا تلاش دارد به اشناییِ اسانِ اولیه عمق، وسعت و دقت بیشتری دهد و ضمن واگذاری اشنایی قدم به قدم و غور در مبانی و دیگر عناوین پرطمطراقی چون تصاحب تمامی خزائن معرفت به دیگرانی که گرفتار این وسوسه هایند، حفره های ذهنی جدیدی ایجاد نماید و پرسش برانگیز باشند تا از این طریق نقبی بزند به فضای باز و بادخیز برای تفکر و نفس کشیدن عقل مضطرب.


تکه های ساده ـ تکه نگاری هایی بر کوبیسم 1389/01/14


نوشـــــــــــته ی :
پوریا ترکفر -





خــلـاصــــــــــــــه : کوبیسم جنبشی خلاق و زایا را به وجود آورد که به پیدایش حرکت‌ها و سبک‌های فراوانی در قرن بیستم منتهی شد،که از آن جمله( فوتوریسم،اورفیسم،پوریسم)(ناب گرایی)و ورتیسمرا می‌توان نام برد



10963405894073264000020101332644.jpg







امتیاز شما : 1 2 3 4 5

4MidStar.jpg


تا کـنون 11 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند






مقالات مرتبط




دیگر مقالات پوریا ترکفر


dot.gif
تکه های ساده ـ رنگ در معماری ( مفاهيم و نظريات معماري )


dot.gif
لیوینگ ارکیتکچر؛ مدرنیته در تعطیلات ( مفاهيم و نظريات معماري )








کوبیسم در فاصله سال‌های ۱۹۰۸-۱۹۰۷ به عنوان سبکی جدی در نقاشی و تا حد محدودتری در مجسمه‌سازی ظهور کرد، که از نقاط عطف هنر غرب به شمار می‌آید. کلمه کوبیسم برای آنچه که براکس و پیکاسو انجام دادند عبارت بسیار سیه روز و بد گزینش شده‌ای است. کوبیسم ماجرای مکعب ها نیست. این یک دید ساده انگارانه معمولی است.

کوبیستها کوشش می‌کنند تا کلیت یک پدیده (وجوه مختلف یک شیء) را در آن واحد در یک سطح دو بعدی عرضه کنند، کوبیسم از این جهت مدعی رئالیسم بود، ولی نه رئالیسم بصری و امپرسیونیستی بلکه رئالیسم مفهومی. آنها همچنین در تلاش بودند تا ذهنیت خود را از اشیا و موجودات به صورت اشکال هندسی بیان کنند. از این رو آنچه را که در واقعیت وجود دارد به گونه‌ای که در نمایش می دهند که برای چشمان ما قابل رویت است نمی‌باشد.

کوبیسم جنبشی خلاق و زایایی را به وجود آورد که به پیدایش حرکت‌ها و سبک‌های فراوانی در قرن بیستم منتهی شدند ، که از آن جمله می توان فوتوریسم، اورفیسم، پوریسم (ناب گرایی) و ورتیسم را نام برد. کوبیسم جنبش هنری ایی است که به سبب نوآوری در روش دیدن، انقلابی ترین و نافذ ترین جنبش هنری سده بیستم به حساب می آید. کوبیست ها با تدوین یک نظام عقلانی در هنر کوشیدند مفهوم نسبیت واقعیت، به هم بافتگی پدیده ها و تاثیر متقابل وجوه هستی را تحقق بخشند. جوهر فلسفی این کشف با کشفهای جدید دانشمندان- به خصوص در علم فیزیک- همانندی داشت.

جنبش کوبیسم توسط "پیکاسو" و "براک" بنیان گذارده شد، مبانی زیبایی شناختی کوبیسم طی هفت سال شکل گرفت با این حال برخی روشها و کشفهای کوبیست ها در مکتبهای مختلف هنری سده بیستم تداوم یافتند. نامگذاری کوبیسم (مکعب گرایی) را به لویی وُسِـــل، منتقد فرانسوی نسبت می دهند، او به استناد گفته ی ماتیس در باره ی "خرده مکعب های براک" این عنوان را با تمسخر به کار برد، ولی بعدا توسط خود هنرمندان پذیرفته و وارد گفتمان رسمی گردید.

کوبیسم محصول نگرشی خردگرایانه بر جهان بود. به یک سخن، کوبیسم در برابر جریانی که مبتنی بر رمانتیسم دلاکـُـرُوا، گیرایی حسی در امپرسیونیسم را به هم مربوط می کرد، واکنش نشان داد و آگاهانه به سنت خردگرا و کلاسیک متمایل شد. پیشگامان کوبیسم مضمونهای تاریخی، روایی، احساسی و عاطفی را وانهادند و عمدتا طبیعت بیجان را موضوع کار قرار دادند. در این عرصه نیز با امتناع از برداشتهای عاطفی و شخصی درباره چیزها، صرفا به ترکیب صور هندسی و نمودارهای اشیا پرداختند .آنان بازنمایی جو و نور و جاذبه ی رنگ را – که دستاورد امپرسیونیستها بود – از نقاشی حذف کردند و عملا به نوعی تکـــــ ـ ـرنگی رسیدند. با کاربست شکلهای هندسی از خطهای موزون آهنگین چشم پوشیدند و انگیزشهای احساسی در موضوع یا تصویر را تابع هدف عقلانی خود قرار دادند.

شاید مهمترین دستاورد زیبایی شناختی کوبیستها آن بود که به مدد بر هم نهادن و درهم بافتن تراز (پلانها) های پشتـــــنما نوعی فضای تصویری جدید پدید آوردند. در این فضای کم عمق، بی آنکه شگردهای سه بعد نمایی به کار بـرده شود، حجم و جسمیت اشیا نشان داده شد.

کوبیست ها – برخلاف هنرمندان پیشین – جهان مرئی را به طریقی بازنمایی نمی کردند که منظری از اشیا در زمان و مکانی خاص تجسم یابد. آنان به این نتیجه رسیده بودند که نه فقط باید چیزها را همه جانبه دید، بلکه باید پوسته ظاهر را شکافت و به درون نگریست. نمایش واقعیت چند وجهی یک شی مستلزم آن بود که از زوایای دید متعدد به طور همزمان به تصویر در آید، یعنی کل نمودهای ممکن شیء مجسم شود. ولی دستیابی به این کل عملا غیر ممکن بود. بنابراین بیشترین کاری که هنرمند کوبیست می توانست انجام دهد، القای بخشی از بی نهایت امکاناتی بود که در دید او آشکار می شد. روشی که او به کار می برد تجزیه صور اشیاء به سطحهای هندسی و ترکیب مجدد این سطوح در یک مجموعه به هم بافته بود. بدین سان، هنرمند کوبیست داعیه واقعگرایی داشت، که بیشتر نوعی واقعگرایی مفهومی بود تا واقعگرایی بصری.
کوبیسم را معمولا به سه دوره تقسیم می کنند: مرحله ی اول که آن را به سیاق بسیاری از صورت بندی های تاریخی "پیشاکوبیسم" یا "کوبیسم نخستین" می نامند، دوره ایی که مشخصا با تجربه های مبتنی بر آثار متاخر سـِــــزان و مجسمه های آفریقایی و ایبریایی مشخص می شود، این مرحله با تکمیل پرده "دوشیزگان آوینیون" اثر پیکاسو (اوایل 1907) به پایان می رسد. ساختار این پرده آغاز کوبیسم را بشارت می دهد؛ زیرا جابجایی و درهم بافتگی ترازها، تلفیق همزمان نیمرخ و تمامـ ـ ـ ـرخ و نوعی فضای دوبعدی را در آن می توان مشاهده کرد.

در دو سال بعدی، پیکاسو و براک همراه یکدیگر بر اساس توصیه سزان به امیل برنار مبنی بر تفسیر طبیعت به مدد احجام ساده هندسی، روش تازه ای را در بازنمایی اشیا به کار بردند و از میثاقهای برجسته نمایی و نمایش فضای سه بعدی عدول کردند.
در دومین مرحله (1912-1910) که آن را "کوبیسم تحلیلی" می نامند، اصول زیبایی شناسی کوبیسم کامل تر شد. پیکاسو و براک به نوع مسطح تری از انتزاع صوری روی آوردند که در آن ساختمان کلی اهمیت داشت و اشیای بازنمایی شده تقریبا غیر قابل تشخیص بودند. آثار این دوره غالبا تکـ ـ ـ ـرنگ و در مایه های آبی، قهوه ای و خاکستری تعریف می شدند. به تدریج اعداد و حروف بر تصویر افزوده شدند و سر انجام اسلوب تکه چسبانی یا کلاژ به میان آمد که تاکید بیشتر بر مادیت اشیا و رد شگردهای وهم آفرین در روشهای نقاشانه ی پیشین بود.

در مرحله سوم (1912-1914) با عنوان "کوبیسم ترکیبی" آثاری منتج ازفرایند معکوس انتزاع به واقعیت پدید شدند. دستاوردهای این دوره بیشتر نتیجه ی کوششهای گریس بود. اگر پیکاسو و براک در مرحله ی تحلیلی به تلفیق همزمان دریافتهای بصری از یک شیء می پرداختند و قالب کلی نقاشی خود را به مدد عناصر هندسی می ساختند، اکنون گریس می کوشید با نشانه های دلالت کننده ی شیء به باز آفرینی تصویری آن بپردازد. بدین سان تصویر دارای ساختمانی مستقل اما همتای طبیعت می شود و طرح نشانه واری از چیزها به دست می دهد. گریس در تجربه های خود رنگ را به کوبیسم باز آورد.
کوبیسم بر جنبشهای انتزاع محوری چون کنستروکتیویسم، سوپرماتیسم و دِ استیل نیز اثر گذاشت. امروزه هم کوبیسم در عرصه ی هنر معاصر مطرح است و بسیاری از هنرمندان در کشورهای مختلف از مفاهیم و اسلوبهای آن بهره می گیرند. مثلا در عکاسی کوبیستی از نوعی کلاژ بهره می گیرند، درهم ریختن فضای واقعی توسط چسباندن عکسهای مختلف از زوایای مختلف صورت ( در پرتره کوبیستی) و چیدمان تصویری با استفاده از عناصر غیر همگون برای رسیدن به مفاهیم کوبیستی؛ تکنیکی که این جا به کار می رود همچون دیگر سبک های عکاسی نوعی ساختار شکنی تصویری با کم و زیاد کردن عناصر اصلی تصویر با اسلوب و ساختار کوبیسم در نقاشی را تداعی می کند تا به فضای پرسپکتیوی یا فضایی که از یک نقطه دید واحد نمایان شده است دست یافت.



کوبیسم با همزمان کردن نقاط دید مختلف، یکپارچگی قیافه ی اشیاء را به هم می زند و به جای آن شکل"تجریدی" یا آبستره را ارائه می کند. بدین معنا که عکاس کوبیستی اشیاء را در آن واحد از زوایای مختلفی می بیند، اما تمامی تصویری را که دیده است به ما نشان نمی دهد. بلکه فقط عناصر و اجزایی از آنها را انتخاب و روی سطح دو بعدی تصویر می نمایاند. از این روست که یک اثر کوبیستی، مغشوش، درهم و غیر طبیعی جلوه می کند. بنابراین عکاس کوبیستی دیگر در بند یک نقطه دید واحد( مانند عکاسی رئال) نیست و می تواند هر شیئی را نه به عنوان یک قیافه ی ثابت بلکه به صورت مجموعه ای از خطوط، سطوح و رنگها ببیند. و با ترکیب این ابعاد عکس کوبیستی ارائه کند.
 
  • پیشنهادات
  • ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    پیش درآمدی بر معماری مجازی 1389/01/20


    نوشـــــــــــته ی :
    عبدالوهاب زنگنه -





    خــلـاصــــــــــــــه : آنچه در اين مقاله خواهان بررسي‌اش مي‌باشم،نگاهی به رسانه‌هاي نوين در چارچوب فعاليت زيبا‌شناختي است. در پرتو تغييرات تكنولوژيكي رسانه‌نوين فرمي خشن را نسبت به هنر پديد آورده كه ساختارهاي گذشته زيبا شناختي را كاملاَ منقلب و حتي به عقيده گروهي نابود ساخته است. همزمان با اين تخريب و تحول، دسته ي جديدي از امكانات فرانمايي متجلي مي‌شود اين بريدن‌ها و جدايي‌ها از رويكردهاي تاريخي علاوه بر شكل آفريني، صورت‌هاي تازه‌اي از هنرسازي و تفسیر و بيان را نيز فراهم آورده همزمان با جابه‌جایي‌هاي ناشي از تكنولوژي‌هاي جاري در صور و فرم‌هاي بازنمايي از طريق رسانه‌هاي نوين، جابجايي مشابهي در ساختارهاي نظري صورت مي‌گيرد كه مشابهاَ رويكردهاي زيبا شناختي برگرفته از تاريخ را تحليل يا دوباره سازي مي‌كند. اين جابجايي‌هاي نظري مستلزم تجديدنظر در آن دسته از تعاريف سنتي مربوط با رشته زيبا شناختي است كه اين مباحثه را بررسي ساختارهاي ذوق و زيبايي نوین سوق مي‌دهد. در واقع آنچه مرا به نوشتن واداشت سؤالهاي بيشماري است كه حين مطالعات پايان نامه خويش به آنها برخورد كرده‌ام. از اين جهت اين مقاله متفاوت است كه نويسنده رو به مخاطب خويش ندارد و پشت به او به راهي قدم مي‌گذارد كه انتهاي آن برخود او نيز پوشيده است پس نبايستي به اميد يافتن پاسخهاي مستقل و مسجل بود.



    1226340642754705425002010279544.jpg










    امتیاز شما : 1 2 3 4 5

    4Star.jpg


    تا کـنون 5 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند






    مقالات مرتبط




    دیگر مقالات عبدالوهاب زنگنه






    جهاني است پر از خيال خام خطا‌كار

    من هیچم در دستان تو

    از آنگونه که نمی شناسی

    آنچه مي‌نويسي هم و غم تست

    گاهي انديشه در پرواز است و سبكبال

    گاه ديگر آشفته در كوچه‌اي بن‌بست

    روزي گرفتار صورت

    فردا به معنا گرفتار

    سيب واقعيت است در دست من

    واقعيت است در دست پدر


    مي‌شنويم يا مي‌خوانيم:« فراورده‌هاي هنري» يا « فراورده‌هاي زيبايي شناختي» و بي‌اختيار به ياد نقاشی و مجسمه‌سازي مي‌افتيم. مي‌شنويم يا مي‌خوانيم «فراورده‌هاي هنري يا زيبايي شناختي پيش‌ از تاريخ يا دوران باستان» بي‌اختيار به ياد نقاشي‌هاي غار و يا مجسمه ي ابولهول يا شیرهاي بالدار هخامنشي مي‌افتيم، بي‌آنكه به اين نكته توجه كنيم كه آن چه در كانون توجه زيباشناختي ماست با آنچه در كانون زيبا‌شناختي مردمان نوسنگي بوده است تفاوت دارد. شجاعت و هنر مردانه و پهلوانی و جسمانی كجا، اسكرين و LCD و هنرهاي رايانه‌اي كجا. تغيير شايد در زمان و فضا و فرهنگ،ما را به چنين روزگاري كشانده است.

    علوم گذشته به تاريخ پيوسته‌اند و كمتر اثري شايد از آنها به چشم بيايد- اگر چه نمي‌توان منكر اثر آنها شد- نابودي آنها نه بخاطر محدوديت‌هاي اجتماعي، حمله اقوام بي‌تمدن، نياز و استيصال مادي نبود بلكه اثر يكي از جريانهاي بزرگ تاريخي بود كه در اثناي آنها چنين مي‌نمايد كه در وضع دروني همه مردمان زمان، تحولي روي مي‌نمايد بي‌آنكه ضرورت پيدايي آن را در يابيم.

    هنر به معني روش بروز است و اين بروز باعث ايجاد ارتباط بين خالق و مخاطب مي‌شود.1هر عصر از تبادل‌هاي نماديني بهره مي‌جويد كه حاوي ساختارها، ابزارها و روابط معنايي دروني و بيروني است. در دوره‌هاي گوناگون روشهاي گوناگون ارتباط و بروز بوجود آمده است. مارك پاستر2 اين شيوه‌ها را دسته‌بندي نموده است:


    1)رابطة چهره‌به چهره از طريق تبادلات شفاهي، معادل آنچه يوري لوتمان3« فرهنگ غيرمتني» مي‌خواند.

    2) رابـ ـطه مكتوب از طريق تبادل اطلاعات چاپ شده معادل آنچه لوتمان « فرهنگ‌هاي متن شده مي‌خواند

    3) تبادل الكترونيكي. كه خاص عصرماست.4

    ويژگي الگوي اول نمادين بودن آن است. ويژگي دومين الگو بازنمایي توسط نشانه‌هاست و ويژگي‌ سومين‌الگو، وانمودسازي اطلاعات يعني آنكه درعصري زندگي مي‌كنيم كه وانموده سازي، جايگزين باز نموده شده است.5

    تفاوت‌هاي اساسي ميان هنر مدرن و قبل از آن موجود است از آن جمله اينكه در هنر مدرن زيبايي هنري بر زيبايي طبيعي تقدم دارد. در هنر مدرن ذهنيت هنرمند و مخاطب اثر هنري واجد اهميت شمرده مي‌شود. در واقع از رنسانس، هنر بيشتر با خلاقيت، تخيل و نوآوري سروكار يافت. اثر هنري در عصر جديد خصلتي بي‌مانند و بديع است. فردريش شيلر هنر را نوعی فعاليت آزاد دانست. از روزگار افلاطون، « حقيقت» غايت علم محسوب شد، از اين رو هنر كه وجهي علم ادراكي و محسوس بود، از حقيقت كه در ساحت معقول قرار داشت فاصله گرفت.6 اما در عصر حاضر فعاليت هنري فراگردي مشهودي محسوب مي‌شود و واجد حقيقت خاص خويش است كه از حقيقت علم جداست.

    هنر مدرن تجربه هنري را امري مستقل و خود پايدار مي‌داند. به همين علت است كه اوج نوآوري در هنر مدرن در برخورد انقلابي با فرم متجلي مي‌شود. در واقع مدرنيسم بر وحدت و استقلال اثر هنري‌ تأكيد دارد ولي پسامدرن بركثرت‌گرايي و نداشتن استقلال اثر تكيه دارد.7 كانت با تفكيك سه گستره نظري- علمي- زيباشناختي، زمينه تعليق احكام غير هنري را در بحث از هنر فراهم ساخت.

    در هنر پسامدرن چنين به نظر مي‌رسد كه زيباشناختي هنر به حاشيه رانده مي‌شود و مفهوم شناخت عقلي را در آن به كار گرفته‌اند. از اين رو يك بار ديگر زبان به عنوان وسيله انتقال پيام از سوي طرفداران هنر پسامدرن به كارگرفته شد. گذر تاريخي هنر به همین جا پايان نيافت و در بستر تفكر پسامدرن و با رشد سريع و حيرت‌آور تكنولوژي آنچه روزي به ذهن بشري خطور نمي‌كرد به وقوع پيوست. نوعي از هنر كه بسياري از مباني پيش از خود را رد كرده و به گونه‌اي جديد راه را براي ارتباط گشوده است.8

    بودريار به رشته‌اي موسوم به فرا زيباشناختي (transaesthatic) اشاره كرده و مي‌گويد بايد از محيط محدود زيباشناسي در گذشت و به فراسوي آن گام نهاد. به عقيده او بايد در هنر وانموده‌ها را جستجو كرد. اين همان چيزي است كه در هنر ديجيتال اتفاق مي‌افتد.9

    نكته مهم درباره ي زيباشناسي(فلسفي) اين نيست كه آثار متنوع هنري آنالوگ‌اند يا ديجيتال، مهم اين است كه مي‌توانيم در سراسر جهان آنها را مورد مشاهده و تحقيق قرار دهيم. ولي منشور منطقي، متمايز و متفاوتي كه از وراي آن مي‌نگريم ما را تبديل به تماشاگران جوهر و شناخت شناسي هنر مي‌سازد. مسئله اين است كه منشور فوق به خودي خود ميان بررسي هنري و درايت هنري وجود ندارد. در عوض مي توانيم براساس تناسبات بنيادين راجع به هنر، ارزش‌ها، سليقه و دلالت صحبت ‌كنيم.10

    گذار تكنولوژيكي از عرضيت‌هاي آنولوگي به ديجيتال در اين زمان- ميان رابطة پيشين ما با زمان و مكان و نيز با ادراك قبلي ما از واقعيت و امور متافيزيكي بزرگتر گسيختگي ايجاد مي‌كند. وجود اشياء ديجيتالي و فقدان توليد مبتني بر كالا در رسانه نوين مسائل حائزاهميتي در رابـ ـطه با نقش هنرمند در بازار هنر و دنياي هنر به طور اعم مطرح خواهد كرد.

    واژه‌اي كه به بهترين وجه شرايط اجتماعي كنوني را ترسيم مي‌كند « گدازه» يا «سيال»، است. آنچه كه زماني بدون چون و چرا نشانه ي ثبات محسوب مي‌شد به سياه چاله‌هاي شك و ترديد فرورفته و شناسايي قرار يافته، عينيت و ذهنيت را منحل مي‌كند. معنا همزمان به درون پروسه ي تكثير و تراكم جريان مي‌يابد، بلافاصله شناور و منحل مي‌شود.11

    حالت گدازش يا سياليت به عنوان موضوعي زيباشناسانه مستلزم جمع‌آمدن ضوابط پيشين به منظور تفسير با روش‌هاي انتقادي جديدي است كه از ساختار نظري مناسبي برخوردارند.12

    از آنجا كه غيبت نويسنده،13 مستلزم رفتاري شاعرانه و انحلال كتاب به عنوان هدف است، گسترش آن حرفة نوشتن را به عنوان وسيله‌اي براي تأمين معشيت با خطر مواجه مي‌كند. به همين سان غيبت هنرمندي كه آثار هنري رايانه‌اي را مرور مي‌كند، بيش از پيش حرفه ي به فقر كشيده شده را تهديد به فرسايش مي‌كند. بدين سان وقتي توليد و مصرف هنر در جايي كه حوزه‌اي كاملاَ ديجيتال است آغاز شود، ما به راستي در قلمرويي خواهيم بود كه در آن انرژي، تخيل، توهم، و تصوير ذهني مورد داد و ستد قرار مي‌گيرد. حوزه ديجيتال هم زمان و هم نمايش و نشر اثر هنري ما را بدون نياز به سرمايه و مداخلة سردبير به منظور سرپرستي علمي و تغيير و تصحيح نويد مي‌دهد و هم نفي آن را.

    زمان تدوين علم عروض و زيباشناخت براي رسانه ي نوين هم اينك است، چرا كه تحولات و جابجايي مرتبط با هستي شناسي رسانه‌نوين در حال پيشرفت بوده و هنوز نمونه مسلطي به منصه ي ظهور نرسيده و محتواي رسانه همچون سيلي عظيم از اصوات خشن ناهمگن و نامنظم، شبكه را در خود غرق كرده است؛ شايد زمان آن فرا رسيده است، دنياي الكترونيك هنوز كاملاَ به تثبيت نرسيده است و شايد هنرمند منتقد در خود اين رسالت را حس كند كه بايستي پيش از آنكه سلاحي جز انتقاد نداشته باشد،در اين حالت بي‌قوامي يا سيالي دخالت كند. به واقع اين مرحله ي گذار از آنالوگ به ديجيتال، از مفاهيم پيشين واقعيت به مجاز، از عرضه متاع مادي به اطلاعات، از تمركز محلي- جهاني، از قصه‌هاي استادي به مواضع چند درسي، ما را در دگرديسي فرهنگي و يادگرگوني آن قرار مي‌دهد.

    هربرت ماركوزه14 به وظيفه راديكال كار هنري اشاره كرده، مي‌نويسد: قدرت هنر در تفكيك ايدئولوژي‌ها و ارائه راه‌هاي فرهنگي نوين و بينش‌هاست. آيا زيباشناسي تحول زاي عينیت مي تواند در فضاي مجازي كه اهداف سياسي‌اش تا اين حد راديكال است ساخته شود؟ بر اين عقيده‌ام كه هر گاه قدرت توزيع شده ميان اربابان تأليف در تكنولوژي‌هاي رسانه نوين را امري ترديد ناپذير فرض ‌كنيم، اين نه تنها ممكن كه محتمل است.15

    در چارچوب متون رسانه‌هاي قديم و جديد، اثر كليدي زيبا‌شناختي بر دنياي ايده‌ها صرفاَ شكلي است در رابـ ـطه كاربر انساني.16 رسانه ي جديد نيرويي است قوي در زمينة اكولوژي ايده‌ها و تشكيل هويت‌هاي شخصي و جمعي و گستردگي هنر معاصر. مي‌توان مهار قدرت رسانه ي نوين را براي خدمت كردن به برداشتي راديكال‌تر و حياتي‌تر از زندگي دموكرات در دست گرفت. روح زيبا شناسانه ي شعر اين است كه در حيطة ديجيتال فرا خوانده شود. رؤياها و كابوسهاي ديجيتال در حال شكل گرفتن‌اند.

    از نظر كانت شكل‌هاي مشاهده منطق هنر را شكل مي‌دهد. از ديدگاه لومان17، عرصه ي هنر قلمرو عمومي شكل در ساختار جهان است كه انواع مشاهده و سازوكارهاي مشاهده را نمايش مي‌دهد. لومان عقيده دارد كه هنر ضمن رهايي از انگيزه‌هاي مذهبي، متافيزيك يا آموزشي كم و بيش ناچار به متفاوت بودن است. هنر مدرن را بايد به منزله ي تفاوتي تصور كرد كه وقتي انسان در نبود رمز مشخص ارتباط به آن روي مي‌آورد، به نحوي متناقض سعي دارد سازه توضيح داده نشده يا تبيين نشده ي تجربه ي حقيقي را تبيين كند.18 در واقع چنان كه ليوتار19 مي‌گويد زبان هنر ناهويتي است. تفاوتي كه نمي‌توان آن را برطرف كرد به معنايي همان defference كه ليوتار از مفهوم والا در نظر دارد.

    نكته‌اي كه شديداَ درباره ي نگره‌هاي امانوئل كانت راجع به ساختار داوري زيباشناسانه تازگي دارد، رهايي اثر زيبا از محدوده‌اي است كه طي آن خود آن چيز تبديل به موضوعي براي مشاهده آن چيز مي‌شود. كانت ادعا مي‌كند كه محور سليقه و داوري بايد در عقل سليم ذهني قرار داشته باشد. كه به نوبه خود مرتبط با اثر زيبايي سليم است. شايد يك اثر هنري لـ*ـذت خاصي را در ما برانگيزد با وجود اين به نظر مي‌رسد كه خود اثر به خودي‌خود منابعي از زيبايي دارد. منابعي از تطابق ذاتي، به صورتي كه نگره پردازان رنسانس هم معتقد بودند اما به گفته كانت اين امر درهمي بيش نيست. زيبايي حقيقي در شكلي وجود دارد كه منصوب به سوژه استعلايي است و اين شكل در حكم منشوري عمل مي‌كند كه هنر شيء از وراي آن تجربه مي‌كند.20

    بدين ترتيب كانت بحث هنري را از قيد جايگاه منطقي آن رها ساخت. جايي كه زيبايي وجودي خوانش‌پذير است كه به خود شيء نسبت داده مي‌شود (تحت لواي جوهر). او در ادامه بر غير مذهبي كردن هنر تأكيد مي‌كند. چنان كه لارس كووتراپ، محقق دانماركي رسانه‌ها، در مقاله‌اي راجع به هنر چند رسانه‌اي تعاملي مي‌گويد، نقد كانتي اين فكر را بيان مي‌كند كه زيبايي اثر هنري، نمايانگر زيبايي انسان است. بدين ترتيب تفاوت با سلسله مراتب داوري، با رويكرد مذهبي به شكلي منطقي از تبيين به پايان مي‌رسد. در نگره انسان شناسانه ي كانتي‌، هنر نهايتاَ شرط‌زدايي نمي‌شود زيرا معيار اصلي استعلا باوري هنر دقيقاَ با چيزي تضمين مي‌شود كه قواي مشترك انساني تصور مي‌شود.

    شكل‌هاي مشاهده و رده‌بندي‌هاي خرد كه در تجربه‌ هنري، لذتي پسا تجربي پديد مي‌آورند صرفاَ اموري ذهني نيستند، بلكه منطق‌هاي درون ذهني براي ارتباط مناسب با توجه به ساختار قوانين زيباشناسي هستند. به نحوي متضاد مي توان ادعا كرد كه نيكلاس لومان در تعريف نظام يافته ي خود از هنر در حكم رسانه‌اي نمادين و تصميم يافته راه را براي تفكر هنري مي‌گشايد.21

    سؤالي كه مطرح است اين است كه آيا چيزي به نام ديدگاه زيباشناسي ديجيتال وجود دارد؟

    شايد بهتر باشد ابتدا مفهوم رسانه ي نوين (ديجيتال) را بيان كنيم. جنت موري، دانشمند آمريكايي رايانه معتقد است كه مفهوم رسانه‌هاي ديجيتال با سه ويژگي‌ اصلي مشخص مي‌شود. فراگيري كه برحس انتقال به نوع ديگري از واقعيت دلالت دارد. سرخوشي، برخوردي تأثيرگذار با اشياء در واقعت مجازي؛ و نهايتاَ عامليت كه به شادي كاربران در ايجاد تأثير بر فضاي الكترونيك مي‌پردازد.

    در دوران وانموده‌هاي ديجيتال، اثر هنري هرگز معين و قابل اطمينان نيست. هرگز نمي توان براي آن مايه گذاشت. و عناوين جديد آن را با اطمينان خواند. زيرا اثر ديجيتالي همواره در دستان مصرف‌كننده‌اي است كه هم تأويل‌گر و هم خالق اثر است. بهتر است بگوئيم خالق ثانوي اثر. اصل اثر نيز به نوبه خود نسخه‌اي تكثير شده و بازنمايي چيزي است كه شايد هرگز موجود نبوده است.

    هنر ديجيتال از حيث طراحي قدرتمند و فراگير و حالتي موقت و حدس و گماني دارد. اين هنر دائماَ در روند تبديل شدن به چيزي يا فردي ديگر است.22

    مشخصاَ ديدگاهي كه مي توان آن را در شكل- هدف اوليه نمودار كه به وسيله هنرمند چندرسانه‌اي پديد آمده است. اين ديدگاه ارتباط نزديكي با محور شكننده ي عزيمت در رشد دارد. نقطه‌اي ظريف كه همه ي افسارها در آن جا گسيخته مي‌شود. همه‌چيز تبديل به هنر مي‌گردد. با وجود اين هنر به عنوان روشي براي مشاهده جهان، همچنان جنبه‌اي مشروط دارد.زيرا تجلي شکل گرايانه رمزهاي اجتماعي و شناخت‌شناسانه است كه در كنار هم واقعيت پيچيده ما را در حكم بستري غير قابل پيش‌بيني از زير نظام‌ها شكل مي‌دهد. ولي منطق هنر ديگر ممتاز نيست. زيرا محصول تاريخي خود بازتابندگي انسان محصول تعيين شكل از طريق شكل است. پس به نظر مي‌رسد كه ما ديدگاهي مضاعف را به كار مي‌بنديم. زيباشناسي ديجيتالي با ابداع شكل- هدف هنرمندانه و اوليه در معرض توجه قرار مي‌گيرد. پس از كسب چنين اطميناني مي‌توانيم راجع به شرايط توليد هنري مستقل از آثار هنري نظر بدهيم. اگر چنين باشد نمونه‌هايي استوار از فلسفه‌اي در اختيار داريم كه به امكانات استعلايي هنر مي‌پردازد. اين مبحث جنبه ي زماني دارد. نخست آنكه هنرمندي هست، سپس تماشاگري كه شايد بگوييم پنجاه درصد تفكر كانتي دارد ولي در عين حال مي توانيم عكس اين را هم بگوييم. به اين صورت كه اثر هنري نتيجه ي قراردادي است كه بين عملكردهاي مشاهده ي هنرمند و تماشاگر منعقد مي‌شود. گفته‌اي كه شايد نيمه امانيستي به نظر آيد.

    در واقع هنر چند رسانه‌اي تعاملي معيارهاي جديدي در زمينه بررسي شكل، سازه و تأويل ارائه مي‌دهد. به نظر مي‌رسد كه ايده ي سنتي اثر هنري به منزله ي وجودي كم و بيش زمان‌مند و ثابت با ساختار سيال آثار هنري سيبرنتيك تداخل مي‌كند. چه زماني يك اثر هنري یا اثر رايانه‌اي چند رسانه‌اي از حالت بودن به شكل آن اثر رايانه‌اي خاص خارج مي‌شود و تبديل به اثري كاملاَ متفاوت مي‌گردد؟ هنر رايانه در عرصة نظام‌هاي چندي كه قرار مي‌گيرد، جايي كه دانش‌هنري خاص و ابزارهاي معني نمايانگر جابه‌جايي‌هاي مبتكرانه ژانري و معماري‌هاي پايان ناپذير ورودي – خروجي است. شاهد آبشاري از فريب‌كاري در مفهوم مي‌شويم. از اثر هنري گرفته تا رويداد هنري، از تكثیر تا شبيه‌سازي، از تقليل تا مجازي بودن، از تأويل تا تعامل، از تثبيت تا رابط، و از سيستم تا ريزوم يا ساقه زيرزمينی. فرض بر اين است كه تمام موارد فوق نيز بخشي از درك ديجيتال بافت‌گرايي رسانه‌ها است.23

    تكثر در همه اشكال آن، زماني امكان گسترش دارد كه مبتنی بر يك رويكرد زيباشناختي فرافردي مي‌باشد.24تصوير ديجيتال « انتزاع بي‌امان عناصر بصري» است. يعني فن‌آوري‌اي كه جاي ديد را عوض مي‌كند و آن را از مشاهده كننده جدا مي‌سازد. و هشدار مي‌دهد كه اگر قرار باشد با توسل به توضيحات فن‌آورانه از رمزآميزي آن بپرهيزيم پرسش‌هاي فراوان ديگري وجود دارد كه بايد پرسيده و پاسخ داده شود. برخي از اين پرسش‌ها در درك تغيير كنوني، با پرسش‌هاي فراوان ديگري وجود دارد كه بايد پرسيده و پاسخ داده شود. برخي از اين پرسش‌ها در درك تغيير كنوني، با پرسش‌هايي درباره ي شيوه‌هايي از ديدن و ميزان شكاف موجود روبه‌رو مي‌شويم. لازم است امكان همزيستي صورت‌هاي قديمي‌تر و جديدتر و مهم‌تر از همه، نتيجه آن براي توانايي ما در شناختن و درك جهان را در نظر گيريم. يعني آنكه ما نبايد اين موضوعات را ناديده گرفته و اجازه بدهيم فن‌آوري‌هاي جديد تصوير در « مكاني مجازي» بعد از توجه و پرسش‌گري انتقادي ما قرار گيرد.25

    آينده ي هنر ديجيتالي روي شبكه، در موزه‌ها و نمايشگاههاي هنري پيچيده است: اثر هنري نه فقط مي‌تواند پارامترهاي مستقل خود را تغيير دهد، بلكه بنابر تنظيمات مستقل از متن، واكنش هوشمندانه نيز از خود نشان مي‌دهد. اگر كيفيات پيشا تجربي رويدادهاي هنري ديجيتال را در حكم ضروريات مقدم ملاحظه كنيم يا اگر به وسيله ي تعصبات سنتي و استعلايي خود محدود شويم احتمالاَ چالشي دشوار، از نوع چالشي كه بر سر راه مورخان هنر قرار دارد، قابل پيش‌بيني خواهد بود.

    هنري كه با تكنولوژي ديجيتال ساخته شده عميقاَ زمان، فضا و مكان را به چالش مي‌طلبد. حداقل به اين علت كه گويا روند‌هاي زمان كلاسيك را كنار مي‌زند و بدين صورت شباهت با ماديت و جنبه ي فضايي‌ رها مي‌شود.


    1-سعید زاهد / دکترای جامعه شناسی و رییس بخش جامعه شناسی دانشگاه شیراز.

    2- مارک پاستر / دکترای تاریخ دانشگاه نیویورک 1968 .

    نویسنده کتاب «عصر دومین رسانه» و« مسایل اینترنت».

    بحث انتقادی او در زمینه Media Studiesاز بحثهای روز دنیاست.

    3_ یوری لوتمان منتقد و پژوهشگر روسی و استاد دپارتمان نشانه شناسی در دانشگاه تارتو . نویسنده کتاب نشانه شناسی سینما.

    4- والتر بوکامپمان / مسا یل زیباشناسی دیجیتال / برگردان علی عامری

    5-همان

    6- بابک احمدی / آفرینش و آزادی «جستارهای هرمنوتیک و زيبايي شناسي»

    7- بهمن بازرگانی / ماتریس زیبایی «پست مدرنیسم و زیبایی»

    8- همان

    9- محمد ضیمران / اندیشه های فلسفی در پایان هزاره دوم

    10- Martin Listert / The photographic image in digital culture

    11- تیم جکسون / بسوی زیبایی شناسی جدید / مطالعات نظری و فلسفی هنر / برگردان عباس محمد پور .

    12-همان

    13_ رجوع کنید به غیبت نویسنده درکتابهای آفرینش و آزادی ، حقیقت و زیبایی و ساختارو تأویل متن از بابک احمدی و مرگ نویسنده از رولان بارت در فصلنامه هنر شماره 25 و پدیدآورنده چیست؟ از میشل فوکو .

    14- هربرت مارکوزه اندیشمند آلمانی و کارشناس مسایل سیـاس*ـی _ اجتماعی.(1979_1898) .

    15- آلمانی نظریه پرداز در زمینه هنر و زیبایی شناسی دیجیتال .

    مراجعه کنید به :

    Die Kunst der Gesellschaft , Frankfurt

    16_ بابک احمدی / حقیقت و زیبایی.

    17 - نیکلاس لومان اندیشمند

    18- والتر بوکامپمان/مسا یل زیباشناسی دیجیتال/ برگردان علی عامری .

    19_ ژان فرانسوا لیوتار اندیشمند، فیلسوف ، نطریه پرداز فرانسوی در زمینه پست مدرنیسم و وانموده ها .

    20- Walter Bookahiman

    والتر بوکامپمان/ مسا یل زیباشناسی دیجیتال/برگردان علی عامری .

    21- والتر بوکامپمان / مسا یل زیباشناسی دیجیتال / برگردان علی عامری .

    22 _ Martin Listert / The photographic image in digital culture.

    23- Martin Listert / The photographic image in digital culture

    24-همان

    25- Martin Listert / The photographic image in digital culture
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    پــــــــــــــــــاریس بزرگ نو 1389/01/20


    نوشـــــــــــته ی : اگنس پریر



    برگــــــردانی از :
    مهسا عرفانی -


    خــلـاصــــــــــــــه : این مقاله در مورد نظریات ده آرشیتکت منتخب برای آفرینش "پاریس مجلل"است.



    11963406378345319875020102593194.jpg






    توضیحات مترجم :
    این مقاله در مورد نظریات ده آرشیتکت منتخب برای آفرینش "پاریس مجلل"است.




    امتیاز شما : 1 2 3 4 5

    3MidStar.jpg


    تا کـنون 2 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند






    مقالات مرتبط




    دیگر مقالات مهسا عرفانی


    dot.gif
    گزارش اقلیت ـ اسکای؛جذابیت معماری محدود ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    برج های گردان معلق؛ وجه جدیدی از اشیا ( معماري پايدار )


    در پاسخ به خواست نیکلاس سارکوزی برای یک "پاریس بزرگ"نو شامل چشم اندازی سبز همانند پارک مرکزی نیویورک و سیستم شاهراه های ارتباطی ایی که از مرکز شهر می گذرند، معماران از پلان های خود برای طراحی مجدد پاریس پرده برداری می کنند.

    رئیس جمهور فرانسه نیکلاس سارکوزی، برای نشان دادن حساسیت موضوع خودش شخصا با ده آرشیتکت منتخب برای خلق "پاریس بزرگ" ملاقات کرده است. ریچارد راجرز Richard Rogers معمار مشهور انگلیسی یکی از این مدعوین بود. طی این جلسه هر یک از معماران در ارائه ایی 30 دقیقه ای به تبیین دیدگاه هایشان پرداختند. به گمان تمام این معماران این وظیفه ای است بسیار دشوار؛ مأموریتی است به ظاهر شبه ناممکن، البته همگی اذعان دارند که طراحی مجدد پاریس برای هر معمار بلندپروازی چالشی است کاملا وسوسه برانگیز که نپذیرفتن ان حماقت بار می نماید .

    مسئله دیگری که همه این معماران خوب بدان واقفند، دقیقا، همان چیزی است که پل گلدرگر Paul Goldberger در نیویورک تایمز بدان اشاره کرده است:"سیاست و معماری همیشه در این شهر جداناپذیر ظاهر شده اند و پاریسی ها همراه با تعهد طولانی مدت و عمیقشان به این ایده که شهر، در ژرف ترین مفهومش، یک مکان عمومی به حساب می آید آن را ثروت بزرگی متعلق به خودشان می دانند ".

    پربازدید کننده ترین شهر جهان ، پایتختی که ذات عظیم و پر توانش، عظمت ساختمان های رسمی و اداری را با محله های افسون کننده اش در هم آمیخته است. یا همانطور که نویسنده قدیمی پاریسی آدام گوپنیک Adam Gopnik آن را در کتابش "پاریس به سوی ماه" خطاب کرده: پاریس با خواهــش نـفس وحرمت هر دو پیمان بسته . این بله ها نیست بلکه نه های پاریس است ،این جواز برای عشق ورزی نیست بلکه منع ها هستند که آن را قدرتمند ساخته است."

    رقابت گرچه بر سر شکل دهی مجدد پاریس نیست اما ترجیها برای توسعه دادن زیبایی ذاتی آن به حومه ها؛ شبکه ای از دهکده های کوچک، بعضا به طور مخوفی عظیم و غالبا شیک ( نویی، ورسای، سنت ماندی، وینسنس، سن ژرمن ان له)، بعضی کم و بیش روستایی و تا اندازه ایی ساده (مـُـنــترای، منت رُژ، پانتین، سنت گروایس، مالاکـُـف) و برخی دیگر ازنظر اجتماعی ویران شده واز نظر معماری فاقد حس انسانی و مرتبط کردن ان ها با یک دیگر است. اما چگونه می توان این سبک های مختلف و"نا همخوانی عظیم" حاکم بر شهر ـ ان گونه که ریچارد راجرز می خواندش ـ را درون یک پاریس بزرگ گرد اورد؟ مخصوصا زمانی که شهر از نظر جغرافیایی آشکارا توسط دروازه هایش، سایه استحکامات تشکیل دهنده اش، راه های دوار پوشاننده اش تعریف شده است ! جواب ساده "شهامت داشتن" است و البته درک بافت جامعه فرانسوی و روحیاتش.

    پیش طرح های مختلف و سه بعدی های ارائه شده از ده پروژه خبر از زوایای نگاه بی پروا و دقت بالا دارند.آنتونی گرامباخ Antoine Grumbach پیشنهاد ساخت پاریس بزرگ در امتداد سِــن به سمت بندر گاه لـُهاور را ارائه کرده است. شاید او از ناپلئون الهام گرفته باشد که می گفت:"پاریس ـ روئن ـ لــُـهاور : یک شهر با جاده ایی اصلی به اسم سـِـن. آب یکی دیگر از ایده ها بوده است که توسط معماران ایتالیایی برنادو سشی Bernardo Secchi و پائولو وی یانو Paola Vigano؛ پاریس آنها به عنوان یک اسفنج دیده شده است که در آن راه های آبی حکم شــــــــــــاهراه ها را دارند.

    کریستوف د پورتزمپارت Christophe de Portzamparc پیشنهاد ساخت چهار مجمع الجزایر و خلق بزرگترین خط ایستگاه آهن در اروپا در حومه شمالی آبرویلرز Aubervilliers را عنوان کرد . ایــِوز لاین Yves Lion ، نظریه پاریس غوطه ور در جنگل و دشت را طرح کرده است جاییکه هر شهروند بتواند در زمین سبزیجات خود کشت کند. ریچارد راجرز نظریه پوشانیدن خطوط آهنی که شهر را تکه تکه کرده اند با فضاهای حجیم سبز و شبکه هایی که بر فراز ان ها قرار دارد را مطرخ کرده است. در برتال ترین پروژه لکربزیه وار؛ دفتر معماری مستقر در هلند؛ ام وی آر دی وی MVRDV یک بـِـلــُـک ـ برج در محل سُربـُـن و تقاطع شاهراه هایی که از قلب پاریس می گذرند در نظر گرفته است.

    به عنوان کسی که در پاریس متولد و بزرگ شده است ، فکر می کنم که قانع کننده ترین ارائه متعلق به معمار پاریسی و در بعضی مواقع کاندیدای ریاست جمهوری رولاند کاستروRoland Castro است. به نظر می رسد که او تنها کسیست که روحیه پاریسی ، اهمیت معماری و سیاست ، شکوه و افسون، شعر و شهروندی را درک کرده است. او نه تنها تغییر مکان کاخ الیزه به حومه شمال شرقی پاریس را مطرح کرده است بلکه پیشنهاد خلق مـُــنـُــمان های بزرگ فرهنگی جدید و ساختمان های دولتی را به همراه پارک مرکزی به سبک سنترال پارک نیویورک دقیقا بر جای پروژه شوم و ترسناک خانه سازی لاکورنو را نیز ارائه کرده است؛ ایده تزریق شکوه و عظمتی که از طریق موسسات اداری و فرهنگی به شهر اضافه می شوند و در صورت امکان ، زیبایی به طبیعت پاریس .
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    نظر دبیر تحریریه > آرش بصیرت "سردبیر اتووود"

    یادداشت های سردبیر فصل نامه معماری شهرسازی از ان ستون هایی است که از یک سو به سبب قدمتشان با خاطره مخاطبان مجله امیخته و از سوی دیگر به سبب سبک نگارششان شمایل تنقسِ بی نهایت عمیقِ معمار در فضای عمومی را نشان می دهد، داراب دیبا با این ستون در فضای رسانه ایی معماری این ملک به یک شاخص تبدیل شده است؛ عمق ارایه های مطرح شده، فشردگی مفهومی و اضطرار مزمن پیچیده در این واژه ها هم چون پنجره ی پشتی خانه ایی است در دوردست که تمام تلاشش گفتن است حین نگاهی مغموم به افق فراخ اما خسته پیرامون، افقی که حجم ناخوداگاه تزریق شده در ان نگارنده را به شکی شعف انگیز رسانده، یادداشت های سردبیر درونی ترین یافته های منطقی معمار است از این وهم خوش ایند و در تمامی این سال ها که از عمر این ستون می گذرد نبض زمانه بوده است برای معماری که روح زمان بر پیکره اثارش نقش بسته. دکتر دیبا لطف کردند، تعدادی از این یادداشت ها را در اختیار اتووود قرار دادند تا به فراخور در اختیار مخاطبان قرار گیرد. ان چه پی می اید نیز یادداشت ایشان است بر شماره 96-97 معماری شهرسازی.


    مجاز دیگر سوی حقیقت 1389/01/27


    نوشـــــــــــته ی :
    داراب دیبا -





    خــلـاصــــــــــــــه : داراب دیبا از تاثیر مجاز بر واقعیت و عمق ان بر معماری می گوید



    129634070481131427500201013161424.jpg







    امتیاز شما : 1 2 3 4 5

    4MidStar.jpg


    تا کـنون 10 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند






    مقالات مرتبط




    دیگر مقالات داراب دیبا


    dot.gif
    درخشـــــــــــش یک نور ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    لایه های پنهان نقد ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    در تکاپوی یک افق . . . ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    ارزش های شنـــــــــــاور ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    شهر مبهم ( شهر سازي )


    dot.gif
    هنر گفت و گو ـ آراتا ایسوزاکی و داراب دیبا ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    هنر گفت و گو ـ چارلز جنکس و داراب دیبا ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    هنر گفت و گو ـ رابرت ونتوری، دنیز اسکات براون و داراب دیبا ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    هنر گفت و گو ـ داراب دیبا و سزار پِـــلی ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    هنر گفت و گو ـ داراب دیبا و اریک اوون موس ( مفاهيم و نظريات معماري )






    در ميان مجاز تا خيال رازی نهفته که در آن بخشی از حقيقت جهان آشکار می گردد. جهان مجازی در چند قدمی افقی دور، جلوه بخش آرزوها و تخيلی برتر و يادآور بستری متفاوت از پديده ها و اتفاقاتی است که مانند پرنده ای رها شده از طوفان ها، ارمغان بخش جلوه های پنهان گشته است. اگر صورت منظر، نمايان گر رويائی است دور، شايد سفر، آغاز گر تماميت تصاوير پنهان و اوضاع روزگار باشد.

    دنيای پرداخته شده شهود، مانند آفتابی درخشان از لابلای مسيرهای دور، سخن از سرزمين ديگری دارد، جائی ماوراء اقيانوس های ناشناخته. از مجاز تا خيال گویی پردازش زيباشناختی و فلسفه ای از روايات موجود بوده که قادر به تحول بخشی از فعاليت های انسانی و اجتماعی ديرين ما بوده است. حقيقت محض شايد جلوه ای خاص نداشته باشد ولی کماکان، در طول تاريخ، انسان ها و انديشمندان در جستجوی رستگاری و عدالتی نورانی بوده اند تا توان بالقوه، احساسات و تمايلات معنوی در جایی ديگر توان شکوفایی یابد.

    ما هميشه از خود پرسيده ايم که به کجا می رويم و به کدام مقصد و مقصود، ولی کمتر توانسته ايم به جوابی قانع کننده در برابر اوضاع و احوال پيچيده و دشوار دست یابیم.

    دستاورد ما پس از اين سال ها چيزی نيست جز نوعی معماری بی تحرک و کسالت آور که قادر نبوده محيط زندگی ارزشمندی برای ما پديد آورد. محصول معماری امروز چيزی نيست که اشتياق را در دل ها زنده کند، گویی معماری و به تبع آن شهر را گم کرده ايم. محيط شهری امروز، فارغ از کيفيتی خاص، مردم را در جستجوی هيچ رها کرده : پول، شلوغی، آلودگی، شتاب، موتورها، پياده روهای خيالی، فقدان مراکز شاخص و ديگر معضلات.

    روشن است که همچنان مشکلات تکنولوژيک، اقتصادی، مديريتی و ... را بدون ارائه راه حل با خود حمل می نمایيم. در سویی دیگر، مشکل کاستن فاصله ميان معماری، واقعيات و نيازهای حقيقی مردم نيز باقی مانده است. نوعی پريشانی فرهنگی که تعلل و تضعيف روحيات را پدید آورده است. از سوی ديگر معضلات حرفه ای و برخی از آموزش های يک سويه مانعی برای کشف و آفرينش های ارزشمند به شمار می روند.

    خوشبختانه نسل جوان امروز، محکم و استوار به دنبال راه حل می گردد و تبعيض ها و تعصبات سنتی را نمی پذيرد. اکنون در ايران بين دويست تا سيصد دانشکده معماری وجود دارد که هزاران دانشجوی علاقمند را در خود می پروراند. اما اين قابليت پذيرش جوانان به عرصه های آموزش عالی تناسبی با برنامه های درسی قديمی و تا حدودی با حضور برخی معلمين بی علاقه و بدون اشتياق، نداشته و نتيجه حاصل از اين موج فارغ التحصيل چندان رضايت بخش نبوده و نيست.

    مدارس معماری و هنری به چيزی بیش از چند ديوار بتنی و چند پرده آويزان نيازمند است، شايد يک عزم و روح فوق العاده که با وجود شوق به فراگیری، در حال حاضر غايب است.

    به قول محمدرضا پورزرگر دموکراسی نان همه چيز را در راه خود درو می کند. در بازخوانی وضعيت خويش شايد خواندن «خرد گم شده» عباس ميلانی در جهت تشريح درکی جديد از مدرنيته در ايران و يا «نگاه مسخ شده» داريوش شايگان برای کشف لايه های درونی شخصيت متکثر امروز ايرانی ها، راهی برای دريافت حقيقت موجود باشد و يا در پرده ای ديگر؛ به ياد آوردن نوشته های ازلی مولوی برای شناخت معنويت شناور تاريخی اين سرزمين.

    ولی چنين به نظر می رسد که اين سفر را انتهایی نيست و با وجود برخورداری از هوش عالی، نا آگاهی ها و کاستی ها کماکان باقی مانده اند.

    زندگی بدون داشتن چشم اندازی از يک آينده روشن در جريان است و ديگر کاملا متوجه شده ايم که تلخی واقعيت امروز را با ابزاری صرفا واقعی نمی توانيم حل نمایيم. شايد لازم باشد آرزوهای متغير را در لابلای دنيای مَجازی افق و تصويرساز جستجوگر باشیم. اکنون نوعی تغیير جهت هرمنوتيک ميان واقعيت و مَجاز در حال شکل گيری است، سفری که می تواند پلی ميان فضا و زمان به شمار آيد و در ميان گسترده مسائل حل نشدنی به دنبال يافتن مسير هایی است.

    اين ماتريس های شبکه ای مجازی حتی اگر نتوانند ساختارهای متغير اجتماعی را شرح دهند قادرند که الگوهای متفاوتی از فهم و ادراک را پديد آورند. دنيای مجازی سعی دارد تا بر ابهامات موجود در دنيای واقعی که گرفتار جوشش های مختلف اجتماعی است فائق آيد. پرسش اينجاست که چرا ذهن جوان ايرانی تا اين اندازه در فضای ديجيتال و مجازی سير می کند، کدام رازی در رايانه ها و اينترنت نهفته که اينقدر جوانان را به خود جلب کرده است؟ روشن است که واقعيت مجازی همواره در قالب های گوناگون نظريه و الگو پردازی با انسان قرين بوده است و بدين جهت راهی به سوی آرمان ها به شمار می آيد. در فضای امرز جامعه، دنيای مجازی نه برای مقابله با صرف واقعيت های مادی، بلکه به عنوان يک امکان در مقابل شرايط تغيرناپذير جامعه پذيرفته شده است. بدون شک روح زمان جامعه ايران حکايت گر ظرفيت ها و قدرت های باز توليد چشم اندازها و مسير های نوين متناسب با هوشمندی و قدرت های بالقوه نسل جوان برخواسته می باشد.



    ما از زشتی و جهل، چشم و عقل سوخته گشته ايم و ناچار در جستجوی نور معرفتی ديگر قرار گرفته ايم. از مَجاز تا حقيقت موضوع ايست که درآن به ناچار جامعه ای در حال طغيان، جستجوگر خرد و مسير واقعی خويش باقی مانده است.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    پراگ؛ شُـــک امـــــــــر نـو 1389/01/26


    نوشـــــــــــته ی : کاتکا کرسنار



    برگــــــردانی از :
    فريبا شفیعی -


    خــلـاصــــــــــــــه : تاثیر توسعه های متاخر بر روح پراگ



    125634068877309865000201010159864.jpg




    توضیحات مترجم :





    امتیاز شما : 1 2 3 4 5

    4Star.jpg


    تا کـنون 5 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند






    مقالات مرتبط




    دیگر مقالات فريبا شفیعی


    dot.gif
    باریکه های بنفش ـ مارسال دوشان و تعارض میان بافت و معنا؛ روایتی از یک شگرد مفهومی ( زيبايي شناسي )


    dot.gif
    باریکه ههای بنفش ـ خیابان؛ پردازش دیالکتیک گذر/وقفه ( شهر سازي )


    dot.gif
    باریکه های بنفش ـ نـِد لودیسم؛ پیش انارشیسم صنعتی ( جغرافياي انساني )


    dot.gif
    دیوارهایِ تغییر؛ لبس وودز و هرمنوتیک عناصر شهری ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    باریکه های بنفش ـ والتر بنیامین، ترومای اگاهی، شهر، فراموشی رویا و فروپاشی یوتوپیا ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    یوتوپیا و بحران اصالت یا چگونه انسان شبانِ هستی شد ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    باریکه های بنفش ـ یورگن هابرماس؛ چیستیِ کنش ارتباطی و کارْویژه ی حوزه عمومی ( زيبايي شناسي )


    dot.gif
    باریکه های بنفش ـ وضعیت استثنا؛ فروپاشی فرم عادی، امحا حوزه عمومی، تعلیق الگوهای رایج زیستْ بافت ها ( زيبايي شناسي )


    dot.gif
    آی وِی وِی؛ پاپ آرت و ماهیت زدایی شی دلالت گر از رهگذر جامعه ی مصرفی ( زيبايي شناسي )


    dot.gif
    باوهاوس؛ طرحی برای آینده ( تاريخ معماري )




    رونق و شکوفایی در پراگ جنجال هایی حول بازسازی این شهر که یکی از زیباترین شهرهای اروپا می باشد بوجود آورده، خط آسمان معروف دنیا واقع در این شهر، که شامل کتدرال گوتیک ، تالارهای رمانسک و کاخ های رنسانس می باشد، قرن ها جنگ، یورش و سیطره کمونیسم را به خود دیده اما هم چنان پا برجامانده است.

    پراگ همانند شهرهای شرق و مرکز اروپا با تهدیدی به نام توسعه درگیر است. دقیقاً در جنوب و مرکز این شهر قدیمی یک برج ساز، پلان هایی برای چهار ساختمان اداری وآپارتمان طراحی کرده است که شامل یک برج شیشه ای V شکل 31 طبقه می باشد. در شمال برج ساز دیگری یک جفت آسمان خراش 42 طبقه ایی را در دست اجرا دارد که اگر( همانطور که طراحی شده است) تکمیل شود بلندترین ساختمان شهر با اختلاف 18 طبقه از ساختمان قبلی خواهد بود.

    پراگ با تاریخ معماری هزارساله، یکی از معدود مناطقی است که مراکز شهری آن کاملا محفوظ مانده است، و برنامه هایی به منظورطراحی مجدد مناطقی که با خط آسمان تعریف کننده بافت تاریخی در دست اجرا دارد، برنامه هایی که احتمالا اختلاف نظر پرشوری درباره ی امر حفاظت از بافت های تاریخی در اروپای مرکزی و شرقی را در بر خواهد داشت. تعدادی از اعضای جدید اتحادیه ی اروپا؛ چک، مجارستان، لهستان و ایالت بالتیک همگی از اقتصادهای پر رونقی بهره بـرده اند که در آنها برج سازان مصرند بناهای قدیمی و تاریخی باید راه را برای مطالبات افراد ثروتمند و نیروی کار هموار کند، حال ان که به دید هواداران محیط زیست برج های دوقلوی چک و دیگر بناهای جدید یک پراگ منهتن وار نچسب را پدید می آورد و این تهدیدی است برای شهر قدیمی که هسته ی اصلی صنعت توریستی می باشد و % 10 از اقتصاد چک را در بر می گیرد.

    ریچارد بیگل، مدیر اجرایی، نگرانی خود برای پراگ قدیم را چنین بیان می دارد: "اگر ما آسمان خراش های بلند را بپذیریم هیچ راه برگشتی نداریم". او همچنین اضافه می کند:"که این برج ها خط آسمان را از بین بـرده و شهر را برای همیشه تغییر خواهد داد". پراگ در قلب این کشمکش هاست، زیرا دگردیسی اقتصادی به طور فوق العاده ای بر ریخت شناسی شهر تاثیرگذار بوده است. با این تفاسیر شهر قدیمی پراگ هنوز یکی از بزرگترین و بهترین مناطق حفاظت شده ی اروپا باقی مانده است؛ منطقه ایی به مساحت 866 هکتار و محوطه های اطرافش، از پیش با ساخت و سازهای مدرن و مدل سازی مجدد لکه گذاری شده است، ساخت و سازی ها شامل سازه های عظیم متشکل از شیشه های رفلکتیوی می باشند که ضمن حفظ ساختمان های تاریخی ارتفاع ساختمان ها را نیز افزایش داده و پوسته های بارُک بدنه ها را نیز با شیشه و اهن دوباره تزیین خواهد کرد. اگر چه علی رغم تمام این تلاش ها سرعت توسعه یگ گام از تقاضا برای فضا سازی در این شهر عقب تر می باشد، چرا که محل قرار گیری چنین شهری که در نزدیکی بازارهای آلمانی، اتریشی و لهستانی است، برای تمام شرکت های چند ملیتی منطقه ای مثل میکروسیستم وهولـِـت پکارد جذاب است، با این حال نرخ فضای ازاد تجاریvacancy commercial rate در پراگ هنوز 5/5% است که نیمی از میانگین نرخ فضای تجاری ازاد اتحادیه اروپا می باشد.

    هم اکنون بساز و بفروش ها در حال تغییر پادگان های نظامی قرن 19 واقع در حاشیه شهر قدیمی که در داخل یک پاساژ بزرگ هستند می باشند، آنها درون ساختمان را تخریب نموده اما نمای خارجی آن را حفظ کرده و با صورتی تند و زننده نقاشی کردند. این رویداد به شدت با آرت نووی که در ساختمان شهرداریِ بر خیابان، که یکی از زیباترین بناهای پراگ بوده در تضاد است. تاکنون سیاستهایی محلی اعمال شده از طرف ارگان ها محلی باعث توقف این قبیل پروژه ها شده. سال گذشته شهرداری، سازنده ی یک هتل را برای از بین بردن شاخصه های معماری داخلی دو کاخ باروک که قدمت آنها به قرن 15و14 برمی گشت جریمه کرد، حداکثر جریمه برای چنین خلافی تنها 5000 دلار می باشد.

    مسؤلین شهر به طورعمده ساختن برج V شکل را تاًیید کردند. آنها همچنین بر سر این موضوع که وجود چنین برجی می تواند وجه ی مناطق اطراف را که هم اکنون با ساختمان های بدریخت عصر کمونیست پر شده است ارتقا دهد نیز، اختلاف نظر دارند.اوایل سال زمانی که ساکنین اعتراض خود را نشان دادند شهرداری موضوع را به وزارت فرهنگ چک؛ جایی که قرار است تصمیمی اتخاذ شود، ارجاع داد.

    هواداران محیط زیست می گویند:" با پروژه های جدیدی که توسط مسؤلین شهرداری از دیدگاه های متفاوت بررسی شده است، پراگ فاقد یک سیاست روشن در باب توسعه است". یک پیشنهاد، که هم اکنون درپاریس موفق بوده حاکی از آن است که ساخت وساز آسمان خراش ها به حاشیه ی شهر محدود شود. ایده ی دیگر ترکیب ساختارهای سیال جدید با ساختارهای قدیمی به منظور خلق بناهای مدرنی که به نوبه ی خود مرکز توجه می باشند است؛ شبیه هرم ای ام پی در لوور پاریس . شیشه های منحنی نامتعارف دنسینگ هاوس Dancing House که با طراحی ولادو میلونیچ و فرانک گهری در اواسط دهه ی 90 بنا شد در روزهای اول مردم را به خنده واداشت. اما ساختمان اداری با یک رستوران مجلل در بالاترین طبقه و در مقیاسی متناسب با بناهای اطراف که خارج از مرکز شهر قرار گرفته کم کم توانسته رأی موافق شماری از مردمی که زمانی مخالف آن بودند رابگیرد.

    با این وجود بنا های دیگر هنوز بی تناسب جلوه می کنند؛ جان کاپلیسکی Jan Kaplicky معمار چکی تبار ساکن لندن که با ساختمان های بی قاعده اش معروف است، کتابخانه ی ملی پراگ را با هزینه ای بالغ بر 160 میلیون دلار و با مساحت 4000متر مربع که در مرتفع ترین نقطه ی آن یک سکوی جلا داده نشده ی سفید قرار دارد طراحی کرده است، وقتی که این بنا در سال 2011 کامل شود نمای خارجی آن با کاشی های آلومینیومی نوشـیدنی رنگی پوشیده خواهد شد که از پایین به بالا از تیرگی به روشنی می رود. ژان کاپلیسکی می گوید:" که خمیدگی نامتعارف بنا به ساختمان های باروک واقع در پراگ برمی گردد"، او بر این باور است که تبدیل پراگ به یک موزه اشتباهی بزرگ خواهد بود. اما پرده برداری از طرح که شبیه یک عروس دریایی عظیم الجثه می باشد و همین اواخر هم انجام شد، نشان می دهد که هنوز اختلاف نظرهای بی شماری در شهر یکصد برج بر سر نحوه توسعه فیزیکی شهر وجود دارد.


    - اشاره به میزان فضاهای ازاد شهری دارد که طبق قوانین مصوب قابلیت اجاره به بخش خصوصی برای تامین کاربری تجاری شهر را دارند.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    ارگونومی در طراحی هتل 1389/01/25


    نوشـــــــــــته ی :
    سعید جمالی -





    خــلـاصــــــــــــــه : با توجه به هتل هایی که در سطح شهر دیده شده و نوع طراحی و کاربرد آن برای انسان و اغلب اینکه رضایت مطلوبی را استفاده کنندگان از این فضا نداشتند ما را بر آن داشت که در مورد طراحی هتل بر اساس روحیات و فیزیک بدن انسان تحقیقی را به عمل آوریم و به همین دلیل موضوع مقاله خود را ارگونومی در طراحی هتل برگزیدیم. در ابتدا لازم است که یک تعریف ساده از ارگونومی داشته باشیم. ارگونومی کلمه ای یونانی که از دو کلمه ارگو به معنی " کار " و نوموس به معنی " قانون " گرفته شده است و کلا بدن انسان را در محیطی که در آن قرار می گیرد می سنجد.



    12463406800842567142520102145674.jpg







    امتیاز شما : 1 2 3 4 5

    3Star.jpg


    تا کـنون 13 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند






    مقالات مرتبط




    دیگر مقالات سعید جمالی



    با توجه به هتل هایی که در سطح شهر دیده شده و نوع طراحی و کاربرد آن برای انسان و با در نظر اوردن این فکت که استفاده کنندگان رضایت مطلوبی از این فضا نداشتند نگارنده بر آن شد که در مورد طراحی هتل بر اساس روحیات و فیزیک بدن انسان تحقیقی را به عمل آورم؛ به همین دلیل موضوع مقاله خود را ارگونومی در طراحی هتل برگزیدم.

    در ابتدا لازم است که یک تعریف ساده از ارگونومی داشته باشیم. ارگونومی کلمه ای یونانی که از دو کلمه ارگو به معنی " کار " و نوموس به معنی " قانون " گرفته شده است و کلا بدن انسان را در محیطی که در آن قرار می گیرد می سنجد.




    هدف پژوهش دسته‌بندی نقاط مشترک در نورپردازی فضای خارجی و دستیابی به شاخصه‌های اصلی فضای خارجی هتل و هویت مشترک بیان نور و فضا است. در گردآوری اطلاعات لازم از مشاهده و فیش برداری و گردآوری کتابخانه‌ای و تکنیک های تحلیل و توصیفی استفاده شده است. روش پژوهش به صورت کاملا سیستماتیک و ترکیبی از اطلاعات کتابخانه‌ای و کتب مرجع بین‌المللی و نیز مطالعات میدانی متمرکز به روی موضوع بوده است. ابزار اندازه‌گیری با استفاده از رعایت اصول و انبار انسانی و با استفاده از کتب ارگونومی است.

    آغاز کار تحقیق به این ترتیب بود که تصمیم گرفتم با توجه به موضوع تحقیق جامعه آماری را مسافرین هتل های سطح شهر قرار دهیم ، تعداد 100 پرسش نامه در میان مخاطبین توزیع شد؛ با توجه به اطلاعات به دست آمده در این تحقیق به نتایج زیر دست یافتم. ( ما در این قسمت به ذکر اختلافات معنی دار که در پرسش نامه ها وجود داشته می پردازیم ) .

    در مورد مکان یابی مناسب برای هتل متوجه شدیم که بیش از 60 درصد افراد پاسخگو تمایل به قرار گیری هتل در منطقه خوش آب و هوای شهر را دارند و در مقابل بیش از 20 درصد در مرکز شهر و در حدود 15 درصد مناطق شهری با کیفیت را ترجیح می دهند و در این جا پاسخگویان اکثرا هتل های بیش از 4 طبقه را می پسندند ، در مورد سیرکولاسیون داخلی هتل بیشتر مسیرهای غیر منظره و غیرقابل پیش بینی و پس از آن حرکت های دایره ای و پس از آن حرکت مستقیم را ترجیح می دهند و هم چنین اکثرا وجود فضای باز برای قدم زدن در هتل را لازم می دانند.

    اقل مردم ترجیح می دهند هتلی که در آن اقامت می کنند یا سنتی یا هماهنگ با شهری که به آن سفر می کنند باشد و اکثرا هتل های مدرن یا تلفیقی از مدرن و سنتی را بیشتر می پسندند. بیش از 55 درصد از مسافران هتل افرادی هستند که لزوم نورگیر در اتاق های هتل را الزامی می دانند و این افراد ترجیح می دهند نورگیر در نشیمن باشد و میزان کم نور در اتاق خواب را می پسندند. در میان پاسخ دهندگان در مورد رنگ های به کار گیری شده در اتاق ، رنگ های روشن بیشتر مورد پسند واقع شده است.

    تعداد افرادی که وجود تراس را در اتاق می پسندند دو برابر افرادی است که تمایلی به وجود تراس در اتاق ندارند. بیش از 70 درصد وجود تلویزیون را در اتاق الزامی می دانند که در این میان افراد ترجیح می دهند تلویزیون را در ارتفاع معمولی نگاه کنند. بیش از 70 درصد خواستار خوابیدن روی تخت هستند که نیمی از آنان برای خوابیدن به عرض 1.5 متر احتیاج دارند و 71 درصد افراد خواستار وجود محلی برای کمک های اولیه هستند.

    نیمی از افراد موقعیت سالن غذاخوری را در بالاترین طبقات و پس از آن در طبقه همکف ترجیح می دهند و در نهایت در مورد نیاز به استفاده کردن دستگیره در سرویس ها حدودا 44 درصد افراد برای بلند شدن از وان نیاز به دستگیره دارند ولی برای سرویس بهداشتی اکثرا بی نیاز هستند.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    سیاست های هویت و طراحی داخلی 1389/01/28


    نوشـــــــــــته ی :
    مينا ارجمند -





    خــلـاصــــــــــــــه : بازسازی داخلی یک مکان ، چه با کاربری پیشینش و چه با عنوانی جدید، مستلزم آشنایی و شناخت پیشینۀ فضا و بسترآن می باشد. در نهایت فضای بازسازی شده کیفیت خود را بازمی یابد و یا هویتی جدید به خود میگیرد. اما آنچه بعنوان اساس بازسازی داخلی مورد توجه است توانایی درحفظ پتانسیل فضا واستفاده ازعناصرآن فضا در جهت نیل به هدف می باشد. و طرحی در احیای فضایی موفق خواهد بود که همگام با القای هویت جدید ، پتانسیل های فضا را نیز به کارگرفته باشد



    133634071412733927500201053173924.JPG







    امتیاز شما : 1 2 3 4 5

    4MidStar.jpg


    تا کـنون 3 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند






    مقالات مرتبط




    دیگر مقالات مينا ارجمند


    dot.gif
    بازگشت معماری داخلی به مسیر سبز ( طراحي داخلي )









    بازسازی داخلی یک مکان ، چه با کاربری پیشینش و چه با عنوانی جدید، مستلزم آشنایی و شناخت پیشینۀ فضا و بسترآن می باشد. در نهایت فضای بازسازی شده کیفیت خود را بازمی یابد و یا هویتی جدید به خود میگیرد. اما آنچه بعنوان اساس بازسازی داخلی مورد توجه است توانایی درحفظ پتانسیل فضا واستفاده ازعناصرآن فضا در جهت نیل به هدف می باشد. و طرحی در احیای فضایی موفق خواهد بود که همگام با القای هویت جدید ، پتانسیل های فضا را نیز به کارگرفته باشد .گاهی بازسازی داخلی فضا بنا برهویت تاریخی آن صورت میگیرد بطوریکه این حساسیت به جایی میرسد که این عناصر حفظ می شوند و فضا هماهنگ با آن ها مجددآ طراحی میشود. وقتیکه بازسازی طراحی کامل وسرشار از حساسیت است ، نتیجه آن خانه آلما Alma House در ملبورن استرالیا می شود. عمارتهای ویکتوریایی سده 1800 موضوع پرطرفدار در میان طراحان و معماران است. این اقامتگاه 650مترمربعی محلی برای لـ*ـذت بردن ازاین ویژگی های فضایی است. پروژه آلما برای تکمیلش به دفتر طراحی استرالیایی هکر فیلان ( پائل هکر/کرری فیلان ) و گاسری و شرکت معماران برو و نودا کتسالیدز Hecker Phelan & Guthrie with BURO & Nonda katsalidis سپرده شده بود.دلیل انتخاب این شرکت ها این بود که کسانی انتخاب شوند که برروی این پروژه مسکونی دلسوزانه و جسورانه ، کار کنند.

    تمام معماری داخلی بنا به سه عنصر محدود است.1- کف های چوبی تیره: که مدرنیته را، 2- سنگ مرمر: که نوستالژیکی و تشریفات را و درنهایت 3- چوب سبُک متمایل به قرمز که مانند ایرکوIrico ؛ یک نوع کفپوش چوبی آفریقایی است و گرمی و حرارت را القا میکنند . نازک کاری ها درکل مجموعه براساس حسی که به فضا انتقال میدهند ، گروه بندی میشوند. یگانگی که در نازک کاریها دیده میشود با عناصر داخلی مانند سقف و دیگر عناصر اولیۀ ساختمان، هماهنگی دارد. عناصر تاریخی که شما را وادار به ستایش عمارت و تاریخچه اش میکند ، بکلی حفظ شده اند. تجهیزات اصلی که درفضای داخلی مجددا قرارداده شده اند هم، هویت تاریخی دارند. در اقامتگاه آلما شومینه و آینه های روی چارچوب های چوبی در، به فضای داخلی وقار خاصی داده است. دراین خانه فضاهای داخلی عملکردهای متفاوتی دارند، اتاقهای روشن متعلق به فضای مشترک و پرسرو صدا مانند آشپزخانه هستند . برای ایجاد حس سکوت و آرامش ، ازنازک کاری بارنگهای تیره تراستفاده شده است. درسمت چپ اتاق خوابی بزرگ ، وخالی بارنگ سفید برای بیان راحتی و روشنایی قرار دارد. این اتاق ستایش بیننده را نسبت به جزيیات و وسعتش ( که البته بدون مبلمان برآن تاکید شده است ) ، برمی انگیزد . پرده های سفید هم به تشدید این حس کمک بیشتری میکنند. همه عناصرتزئین شده با یک نظم و کنترل کلی، متعادل و همگون شده اند. بطورمثال همخوانی مبلمان سنتی که درکنار میزمدرن قرار گرفته است. این جزئیات بیننده را واداربه ستایش و توجه به تاریخچه دیوارها وعناصری میکند که این مکان را مجددأ بعد از گذشت قرنها به بنایی تبدیل می کند متناسب برای زندگی معاصر می سازد؛ و باز دوباره حس موجود در فضا را وادار به فراموش کردن گذر زمان و احترامی مجدد به صاحبخانه جدید، میکند. همه چیز در کل این اقامتگاه با توجه به تاکید خاص بر عناصر ثابت و حساسیست به کلمه تاریخچه و لندمارک بودن، مرمت شده است. این نوع از بازسازی بعنوان یکی از موفقترین پروژه های حسی محور معرفی شده اند. 50 سال بعد وقتی که این عمارت دوباره خالی شود، با شادی میتوان گفت که طراحش قادر به ستایش کردن جذابیت ها و اهمیت تاریخی اش بوده است.

    گاهی بازسازی فضا میتواند براساس پتانسیل بافتی که بنا در ان تعریف شده و سلیقۀ خاص مالکش انجام شود . در این نوع بازسازی آنچه واضح و روشن است استفاده متفاوت از عناصرموجود در جهت طراحی مجدد است. اتاق زیر شیروانی آمستردام Amsterdam loft در یک ساختمان تاریخی که در یکی ازکانالهای معروف آمستردام واقع شده است؛.در انبارقرن هجدهمی با چشم انداز وسیعی برسطح شهرقراردارد .مساحت کل آن 250 مترمربع است. طراحان برای حفظ طرح پلان باز فضا ، مجموعه ای از دیوارهای پرده ای را مورد استفاده قرار دادند که برحسب نیاز میتواند باز یا بسته باشند.همه عناصردکوراتیو براساس سلیقه خاص مالک، انتخاب شده اند.گروه طراحی آن؛ یو اکس یو اس دیزاین UXUS Design میگویند: قبل ازبازسازی، اتاق قابل سکونت نبود و فضای خالی یی بی استفاده بود. دیوارهای پرده ای، نورپردازی و آشپزخانه، فضایش را به یک فضای مسکونی تبدیل کرد. آنچه هنگام ورود بسیارشاخص است ،استفاده فراوان از چوب است. کل اتاق برروی تیر و ستون های چوبی بلند نگهداشته شده اند که تاثیربسیارخوشایندی ایجادکرده اند. کف های چوبی در راستای طولی قرار داده شده اند تا فضا را طویل تر نشان دهند. تقسیم کننده های مجازی در طرح پلان باز آن ،پرده های پارچه ای بلند درتنالیته شنی رنگ هستند، که فضاها را مانند اتاق معاینۀ بیمارستان تقسیم می کنند ! پرده ها حریم های بصری ای که برای هر طرح پلان آزادی ضروری است، را ایجاد میکنند. دیوارهای آجری اتاق با رنگ کرمی برای همجواری در کنارچوب دست نخورده رها شده اند. بیشتردیوارها بعنوان زمینه تنالیته آبی خاکستری دارند. لوله کشی خانه نمایان است و در امتداد دیوارهای آجری قرار دارد. حمام، کاشی های خاکستری روشن و نقاشی هایی با رنگ یاقوتی دارد و بوسیله پرده های تقسیم کننده بجای در از فضای خانه جدا شده اند. حمام با نقاشی پرنده سلطنتی یاقوتی رنگ ،ظرافت و زیبایی وزبدگی را نشان میدهد. این خانه میتواند بجای اینکه مالکی با افکار و علایقی متفاوت در طراحی داشته باشد، خانه ی یک دانشمند باشد. جمجمه ها ، حیوانات خشک شده ، شاخ گوزن و فضای چوبی با طراحی گوتیک طوری پیوند خورده که انبارهای آزمایشگاه علوم در قرن هجدهم رابیاد میآورد. اما با وجود این اجسام خشک شده و مرده، حس ترس و وحشت درآن وجود ندارد و این براستی تحیربرانگیز است!... مبلمان قدیمی، کاملااختصاصی با طراحی اتاق انتخاب شده اند. عنصر برجسته مبلمان اتاق، صندلی های چوبی سه لایه ایمسEmes هستند که، سال 1946 عنوان" معروفترین صندلی قرن" به آن داده شده است. دیدن این اشیا ذهن انسان را معطوف به موفقیت تکنیکی آن میکند. قفسه های ظرف ، گنجه ها و تخت شاهانه و... ، هر یک شخصیت خاص خود را دارند واز زمان و تاریخشان صحبت میکنند. اشیا هنری و حیوانات خشک و جلا داده شده مانند سنجاقک ،پرنده ها ، شاخ آهوی کوهی،آهو،انواع مختلف جمجمه ها در ابعاد و اندازه های مختلف و صدف دریایی درکاسه ، حال و هوایی شاعرانه و آرمان گرایانۀ خیالپردازانه ای به این خانه داده است.صندلی های ناهارخوری سبززیتونی ویکتوریایی اواخر قرن نوزدهم که در کنار میز ناهارخوری قراردارند ، خلاقانه پوشش شاعرانه ی فضا را برتن کرده اند. فضا خلاقانه از ترکیب روحیات اواسط قرن مدرن وآغاز هالیوود، طراحی شده است. بااین حال ، نورپردازی که در اتاق با سبک مدرن اجرا شده ،بسیار مشهود است. چراغهای آویزان سبک اسپاتنیک Sputnik style یک جو کاملا متفاوت دراماتیک برای فضای نشیمن ایجاد می کنند .درعین حال که نوسازی و طراحی مجدد فضا خلاقانه و کاملا با سلیقه شخصی است ، فضای زندگی متغیر ، شاعرانه و رمانتیکی برای ساکنین این خانه ایجاد میکند . با وجود اشیای منحصربفردی که شاید افراطی و ترسناک بنظر بیایند اما عشق و احساسات بسیاری به زیستن دراین فضا وجود دارد. اتاق زیر شیروانی آمستردام جایزه بین المللی طراحی سال 2008 را و گروه طراحی"یو ایکس یو اس" جایزه طلا را برای بهترین طراحی داخلی مسکونی سال 2008 دریافت کرده است.


    - توسط ایمس ساخته شده که مشابه فرم صندلی ساخته شده توسط میلردر سال 1946 دارد
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    درخشـــــــــــش یک نور 1389/01/29


    نوشـــــــــــته ی :
    داراب دیبا -





    خــلـاصــــــــــــــه : نگاهی به نقش معمار در حوزه عمومی



    13463407151600424000020100184244.jpg







    امتیاز شما : 1 2 3 4 5

    4MidStar.jpg


    تا کـنون 10 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند






    مقالات مرتبط


    dot.gif
    لایه های پنهان نقد


    dot.gif
    هنر گفت و گو ـ آراتا ایسوزاکی و داراب دیبا



    دیگر مقالات داراب دیبا


    dot.gif
    مجاز دیگر سوی حقیقت ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    لایه های پنهان نقد ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    در تکاپوی یک افق . . . ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    ارزش های شنـــــــــــاور ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    شهر مبهم ( شهر سازي )


    dot.gif
    هنر گفت و گو ـ آراتا ایسوزاکی و داراب دیبا ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    هنر گفت و گو ـ چارلز جنکس و داراب دیبا ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    هنر گفت و گو ـ رابرت ونتوری، دنیز اسکات براون و داراب دیبا ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    هنر گفت و گو ـ داراب دیبا و سزار پِـــلی ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    هنر گفت و گو ـ داراب دیبا و اریک اوون موس ( مفاهيم و نظريات معماري )




    معماری در خلاء به سر نمی برد و فارغ از مسایل پیرامونی خویش شکل نمی گیرد. امروزه مباحث فراوانی پیرامون انتخابات در جریان است و سوالاتی گوناگون حکایت از اصلاحاتی جدید می دهند. یک آشفتگی اجتماعی در مقابل نظم رایج قرار می گیرد. چنین به نظر می رسد که جوانان و روشنفکران نگرش متفاوتی نسبت به توده مردم پیدا کرده اند. گویی فرهنگ می خواهد تعریف جدیدی از خود ارایه دهد و این تعریف در قالب اظهارنظرهای گروه های مختلف که گاه شکل اعتراض و شکایت می گیرند بروز می یابد. در پی شور و هیجان حاصل از انتخابات، جامعه به دنبال بازبینی معیارهای خویش است. افکاری که در طی چند دهه گذشته در حال شکل گرفتن بوده اند در فضایی از بیم و امید نمود می یابند. هر روز در شهر تحولاتی رخ می دهد که نمی توان نسبت به آن بی تفاوت بود. بحث عدالت از منظرهای گوناگون در میان میلیون ها نفر از مردم مطرح می شود و جامعه نگران برخوردهای اجتماعی ای است که از مواجهه آراء و عقاید متضاد حاصل آمده است.

    سوالات فراوانی در میان گفتمان روزانه وجود دارد. هرگاه که اظهار عقاید از شکل گفتمان منطقی خود خارج شده و به خشونت گرایش می یابد جامعه به سمتی می رود که برای گریز از تبعات آن زمان زیادی را طلب می کند. هوشیاری زیادی لازم است که این عقاید مختلف تبدیل به آتش زیر خاکستر نشود.

    وقتی که اقتصاد یک جامعه با مشکل روبرو شده و یکپارچگی اجتماعی دستخوش بحران گردد معماری نیز از رونق و پیشرفت باز می ماند. در نظام آموزش معماری نیز مسایل جدیدی پدید آمده است. طراحی های نوین و فن آوریهای جدید در تقابل با نظام رایج آموزشی قرار گرفته و وعده آزادی از قیود سنتی را سر می دهند. معماری و شهرسازی پرهزینه ترین و مطرح ترین رشته هایی هستند که به وجوه هنری انسانی توجه دارند. از سوی دیگر این رشته ها در مقابل بحرانهای اجتماعی و اقتصادی که در روندهایی مبهم شکل یافته اند بسیار آسیب پذیر می باشند.

    بنابراین ما با تدبر در مسایل محیطی، ناگزیریم که خواست های نامشروع و جاه طلبی هایی که می تواند در آینده سرمنشاء مشکلات بزرگتری برای جامعه شوند را آشکار سازیم. هر اتفاقی که رخ می دهد پیامی برای گروهی خاص به همراه دارد. در اینجا معماری می تواند اهداف و قوانینی فراتر از ساخت و سازهای روزمره را ارایه دهد. همواره باید اصلی را مد نظر قرار دهیم که بتواند ما را از غرق شدن در موهومات ذهنی و جهان های فراموش شده باز دارد.

    در حالیکه وضعیت موجود جامعه در چارچوبی سنتی تعریف می گردد، کرانه های اخلاقی جدیدی در حال پیدایش هستند. ریشه بحث تغییر به انگیزه هایی از توسعه های اجتماعی باز می گردد که علاوه بر ویژگی های زمان حاضر به ارزش های جهانی انسانی نیز وابسته می باشند. اگر نقش ما، بهبود شرایط موجود از طریق معماری، ایجاد سرپناه و یا به طور کلی بالابردن سطح رفاه اجتماعی است، باید همواره جایگاه و نقش خود را در ایجاد این شرایط مد نظر داشته باشیم. این به معنی آن است که حدوث معماری محصول نگرش هایی فراتر از دیوار، در و سقف است. ما باید انگیزه هایی قوی را برای توسعه و پیشرفت چارچوبهای مختلف زندگی اجتماعی ارایه دهیم.

    ما همچنین باید باور داشته باشیم که جوامع مسلمان قابلیت و ارزش هایی منحصر به فردی برای ارایه به سایر جوامع دارند که تنها در سایه محافظت از میراث فرهنگی و معنویشان حاصل می آید. در حالیکه جهانی شدن گام های مهم و جدیدی را بر می دارد، ره یافت هایی همچون مدرنیته، ابهامات و ناسازگاری هایی را در میان باورهای اجتماعی پدید می آورد. این معانی و عقاید مختلف از لابه لای لایه های کثرت گرای نسل جدید، برنامه ای متفاوت و چند وجهی را پی می ریزد.

    نظریات جدیدی که برخاسته از تحولات اجتماعی، سیـاس*ـی و اقتصادی هستند همواره قابلیتی برای توسعه و پیشرفت معماری به شمار می آیند. هر یک از این عوامل می تواند مرحله ایی مهمی در معماری پدید آورد. ترکیب این عوامل و طراحی، با تعریفی که از معماری به عنوان یک کلیت واحد داریم، بخشی از جهان بینی پیش ما را تشکیل می دهد؛ لیکن در این مسیر باید از ظواهر دوری جست که ظواهر ما را در دام تغییرات ناخواسته و اندیشه هایی نامعقول گرفتار می اورد. این نگرش می تواند ما را به جایی رهنمون شود که از طریق درک لایه های چندگانه و درهم تنیده معماری معاصر، بتوانیم با ارزشهای جهانی تعامل نموده و خویش را از الگوهای مختلف سلطه رها سازیم. اگر در تعریف نقش خود به عنوان یک معمار در جامعه سر در گم شویم، چاره ای نداریم جز اینکه دوباره به تعریف این نقش بپردازیم، شاید این تعریف جدید بتواند الهام بخش حس نوینی از تعلقاتی شهری گردد.

    به هر حال، خواسته یا ناخواسته، ما در جایی میان سنت، مدرنیته، پیشرفت، تکنولوژی و سیاست قرار داریم. اینها مسایل نامانوسی هستند که ورای کاغذها و مانیتورها ما را در سایه تاریک ابرهای تمدن امروز وا می گذارند. در اینجاست که ما برای طراحی نیازمند چیزهای بیشتری هستیم: انتخاب یک چشم انداز جدید که در آنجا نور درخشانتر از هر جای دیگری می تابد.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    گرند پاریس؛ طرحی مبتنی بر سیاست های خرد 1389/01/28


    نوشـــــــــــته ی : جاناتان گلنسی



    برگــــــردانی از :
    فرنوش فارمر -


    خــلـاصــــــــــــــه : برنامه های کلان برای باز طراحی پاریس ، می بایست با با دیگر برنامه ها در مقیاس خرد جفت و جور باشند . طرح های جدید پاریس در قالب « گرَند پاریس » یا « پاریس بزرگ » ، نباید زندگی کلاسیک خیابانی را پنهان کنند.



    131634071385482833750201028172834.jpg




    توضیحات مترجم :





    امتیاز شما : 1 2 3 4 5

    3MidStar.jpg


    تا کـنون 5 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند






    مقالات مرتبط




    دیگر مقالات فرنوش فارمر


    dot.gif
    هنر گفت و گوـ بنای شمایل گون در گفت و گو با چارلز جنکز ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    کیتینژ کــِـــلی؛ زلیــــــــگِ معماری مدرن ـ روایتی از حاشیه های 60 سال معماری معاصر ( تاريخ معماري )


    dot.gif
    گزارش اختصاصی اتووود از جایزه پریتزکر 2010 ( تاريخ معماري )


    dot.gif
    گزارش اقلیت ـ سیاست جنسیت و سیاست مصالح؛ دخترکانه ای بتنی ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    کتاب خانه اتووود ـ بحران اتحادیه اروپا: یک واکنش ـ یورگن هابرماس ( جغرافياي انساني )


    dot.gif
    به دنبال تمامیتی پیوسته؛ نگاهی به چند اثرتام مِین ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    سو فوجیموتو و گذر از فرم برای تلفیق با محیط ( مفاهيم و نظريات معماري )


    آیا پاریس از خطر تخریب و انهدام ، مصون است ؟ تاریخ به ما می گوید که پایتخت فرانسه ، یکی ازجذاب ترین یا خوش اقبال ترین شهرها ی بوده است. این شهر برای سال های متمادی در طول قرن پانزده ، تحت سلطه ی انگلیس بود ؛ همچنین صحنه کشتار بی رحمانه سن بارتولومیو St Bartholomew در 1572 ، انقلاب 1789 و به دنبال آن ترمیدور؛ وحشت اعدام های انقلابی پی امد انقلاب بوده است. پاریس در1871 یه پروس و در 1940 به آدولف هیتلر تسلیم شد. هنگامی که نیروهای متفقین در 1944 به پاریس نزدیک می شدند ، هیتلر دستور تخریب شهر را داد. فرمانده ی ارتش آلمان ، دیتریش فون شولتیتز از دستور ما فوق خود سرپیچی کرد و شهر را درایستگاه قطار مُن پَرنا ، به نیروهای فرانسه آزاد واگذار نمود؛ بدین ترتیب او اجازه داد تا پاریس – صدمه دیده با ندیده – از جنگ خارج شود.

    تخریب ها درست بعد از جنگ جهانی دوم آغاز شدند ؛ و از آن پس این پاریس است که میان سیاستمداران ، تکنو کرات ها، برنامه ریزان و طراحان ، شرکت های بزرگ سرمایه گذاری و معمارانی که طرح های بزرگ در سر می پروراندند دست به دست می شود. تلاش بارون هوسمن در زمان ناپلئون سوم و در میانه ی سده ی نوزدهم ، برای بازسازی پاریس ، چهره ی شهر را دگرگون ساخت . با این حال آنچه او کرد در مقایسه با برنامه های سلطه جویانه ی مدرنیزاسیون پس از جنگ بسیار فروتنانه می نماید؛ برنامه هایی که ساخت و ساز شریان ها و ایجاد حومه های زشت و زننده - که پایگاه های مرزی لندن در برابرشان زیبا جلوه می کرد - و تخریب Les Halles را شاهد بودند. حتی طرح به گونه ایی جنون اسا آرمان گرایانه لوکوربوزیه ، برای تخریب نیمی از مرکز شهر و جایگزینی آن با بلوک های آیارتمانی بلند مرتبه و با کیفیت بالا - که در پارک های شهری قرار می گرفتند – در مقایسه با ایده های مستتر در این برنامه ها جذاب می نماید.

    به خوبی به یاد دارم که چگونه بلوک های آپارتمانی نئو- کلاسیک بتنی ریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــکاردو بُفیل Ricardo Bofill در دهه ی 1980، در St Quentin-en-Yvelines [ii] و Marne-la-Vallée در میان چشم های حیرت زده همگان بالا رفت. این حومه سازی ها به نظر نوعی وِرسای برای مردم بودند اما در عمل ، آشکارا مکان هایی هراس آور می نمودند؛ اگر چه آن ها در نوع خود بهترین نبوده، اما از میان تمام حومه سازی ها ، حدأقل سازگارترین با بافت شهری به شمار می رفتند.

    با توجه به شکاف مشهودی که میان پاریسِ رویاهای ما و پاریس حقیرِ حومه شهرهای هـ*ـر*زه ی کنونی بوجود آمده است، خیلی سخت است که تلاش سارکوزی و شهردار دولانوئه برای یافتن راه حلی به حال این مشکل که حتی می تواند خودش باعث مشکلات بیش تری هم شود ما را مشعوف سازد. آن ها از ده معمار به نام برای پروژه ی " گرند پاریس" دعوت به عمل آوردند ؛ پروژه ایی که غالبا ان را « راه حل پاریسی » می خوانند.

    درست همینجاست که پاریس باید مراقب باشد . این شهر مکانی برای نمایش عظمت روح مدرن است؛ درست همان روحی که ریچارد راجرز و رنزو پیانو در دهه ی 1970 به طراحی « مرکز پمپیدو » ی چشم ارا در ان دمیدند. اما به طور حتم چیزی که احتیاج است ، راهی است که نه تنها چهره ی قسمت های نامرغوب شهر را زیباتر کرده و آن ها را با استفاده از پارک ها و خیابان ها و فضاهای سبز به مرکز شهر متصل کند ، بلکه طرحی است که بتواند تجارت ، کار و حرفه و راه و روش هایی برای زندگی خلق کند تا به پاریس اجازه ی پیشرفت دهد ؛ و البته خصوصیات پاریس را در کنار این پیشرفت ها ، ارزشمندتر سازد.

    طرح های اخیری که با پشتیبانی سارکوزی و دولائونه برای این شهر در نظر گرفته شده ، شهر را با نسل جدیدی از آسمانخراش ها درخشان می کنند ؛ آسمانخراش هایی که نام های تجاری بزرگ و جهانی را با حروفی نورانی به نمایش می گذارند ، البته به سبک و سیاقی یادآور میدان تایمز و با متانت شمع های کلیسای سـُـری .

    طرح های بزرگ نباید شهر نباید منجر به خفه شدن پاریس شوند. هیچ معماری نمی تواند به تنهایی عیب های شهر را اصلاح کند، و یا حتی راه حل هایی فراگیر و ایده آل ارائه دهد؛ هر گونه طرحی، برای ان که باقی بماند مستلزم جذب مردمانی نا یکسان و بخش های مختلفی از جامعه ی پاریسی است. این طرح ها احتیاج دارند که با هزاران هزار طرح خرد و کوچک دیگر سازگار شوند ، تا خیابان های پاریس را ، از مــــــــاره Marais تا ولی دلا مارن Marne-la-Valléeآباد سازند. برنامه های کلان برای طراحی مجدد پاریس ، می بایست با دیگر برنامه ها در مقیاس خرد جفت و جور باشند . طرح های جدید پاریس در قالب « گرَند پاریس » یا « پاریس بزرگ » ، نباید زندگی کلاسیک خیابانی را پنهان کنند.

    رکود فعلی ، این فرصت را به پاریس می دهد تا برای چیزهایی بی نهایت مهم تر از خودبینی های جهانی ، سیاست های مخرب اقتصاد نئو- لیبرال اش طرح و برنامه ریزی کند ؛ اینک زمان آن رسیده تا برای پاریس و مردمش برنامه ریزی شود.


    . فروشگاه افسانه ای مواد غذایی که به " بطن پاریس" مشهور است

    [ii] .یکی از پنج شهر جدید در حومه ی پاریس .
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    نظر دبیر تحریریه > آرش بصیرت "سردبیر اتووود"

    پرسش گری، شاید تنها بارزه مبرز یادداشت های سردبیر معماری و شهرسازی باشد، ان چه داراب دیبا در لایه های پنهان نقد نیز بدان می پردازد، طرح پرسش هایی است بنیادی بر چگونگی حدوث معماری، تنها نکته متمایز کننده این یادداشت اما، تاکید بر نقش نشریات تخصصی معماری و اسیب شناسی انان با نگاهی باستان شناسانه است، اگرچه نگارنده صرفا به معرفی انان می پردازد و سویه های منفی انان را در قالب گلایه هایی شخصی صورت بندی می کند، جدا از این تمرکز نگارنده بر نقد معماری نیز منجر به تبیین پاسخی راه گشا نمی گردد و پاسخ اگر وجود داشته باشد هم لا به لای شخصی نویسی سردبیر گم می شود و ره به گفتمان فراگیر نمی یابد و البته همگان می دانند که یادداشت های داراب دیبا بیشتر به خاطرات نقدمابانه او از تاریخ اکنون می ماند و در تمامی ان ها دیبای نویسنده بر دیبای معمار چیره است، چاپ تصاویری شخصی از داراب دیبا در کنار این یادداشت ها نیز تلاشی است برای تدوین همان نمای نزدیک از سردبیر.


    لایه های پنهان نقد 1389/01/31


    نوشـــــــــــته ی :
    داراب دیبا -





    خــلـاصــــــــــــــه : باستان شناسی مجلات معماری و تاثیر ان بر اموزش معماری



    136634074068537528866201013217524.jpg







    امتیاز شما : 1 2 3 4 5

    4Star.jpg


    تا کـنون 6 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند






    مقالات مرتبط


    dot.gif
    درخشـــــــــــش یک نور


    dot.gif
    هنر گفت و گو ـ آراتا ایسوزاکی و داراب دیبا



    دیگر مقالات داراب دیبا


    dot.gif
    مجاز دیگر سوی حقیقت ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    درخشـــــــــــش یک نور ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    در تکاپوی یک افق . . . ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    ارزش های شنـــــــــــاور ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    شهر مبهم ( شهر سازي )


    dot.gif
    هنر گفت و گو ـ آراتا ایسوزاکی و داراب دیبا ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    هنر گفت و گو ـ چارلز جنکس و داراب دیبا ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    هنر گفت و گو ـ رابرت ونتوری، دنیز اسکات براون و داراب دیبا ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    هنر گفت و گو ـ داراب دیبا و سزار پِـــلی ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    هنر گفت و گو ـ داراب دیبا و اریک اوون موس ( مفاهيم و نظريات معماري )


    نخستین نشریه حرفه‌ای معماری در دهه 40 توسط عبدالحمید اشراق با عنوان هنر و معماری با هدف آشنایی بیشتر معماران با وضعیت این حرفه در جهان معاصر، و نیز معرفی هنرمندان و معماران ایرانی منتشر گردید. دو دهه بعد، پس از توقف فعالیت این نشریه و در شرایطی که فقدان یک مجله تخصصی معماری محسوس بود، رضا رضایی راد نشریه معماری و شهرسازی را بنیان نهاد که به سرعت به تنها بستر مکتوب گفتمان معماری تبدیل گردید. به موازات این اتفاق سید رضا هاشمی ‌با همکاری سهیلا بسکی، نشریه آبادی را در وزارت مسکن و شهرسازی با هدف ترویج دیدگاه‌های معمارانه و ارتقای کیفیت محیط منتشر نمودند. با همین سیاق در نیمه دهه 70 نشریه معمار نیز انتشار یافت. چندی بعد مجله معماری و فرهنگ در دفتر پژوهشهای فرهنگی به همت حسین سلطان زاده و مجله معماری ایران نیز توسط محمدرضا جودت عرضه گردیده، مجلات دیگر معماری و شهرسازی نیز پای به عرصه نشر گذاشتند.
    امروزه به دلیل ارتقای سطح آگاهی عمومی، خوشبختانه تعداد زیادی مجله و نشریه در حوزه‌های معماری و طراحی شهری منتشر می گردند. اما سؤال اینجاست که‌ ایا موضع و موقعیت کنونی معماری در کشور ما می‌تواند توجیه گر انتشار این تعداد نشریه باشد؟ آیا موضوعاتی که به آنها پرداخته می شوند از نیازهای کشور برخاسته و دارای ارزش می‌باشند؟ ‌ایا نمی‌بایست رابـ ـطه‌ای معنادار میان این تعداد کثیر نشریات با محصول معماری کشورمان که عموماً از سطحی متوسط از نظر اندیشه، تکنولوژی و اجرا برخودار هستند دیده شود؟ در اینجا فرصت آن نیست که به سایر مسایل نظیر نقش کارفرمایان، متولیان امور، و سازمانهای تصمیم گیرنده که امروزه به نوعی هدایتگر بستر جریان معماری و بر شکل¬گیری زمینه، زمینه شناسی، هزینه‌های اجرا و قوانین دست و پاگیر تاثیر گذار هستند بپردازیم. در حقیقت، تنها می‌توان به ‌این مسأله اشاره نمود که زمینه موجود دشوارتر از آن است که محصول مطلوب معماری بتواند از آن حاصل آید.
    و باز سؤال همیشگی که چرا در کشوری با پشتوانه قوی فرهنگی که مملو از ارزشهایی بی¬همتا و دارای توان بالقوه فراوانی از افراد مستعد می‌باشد ما هنوز نتوانسته‌ایم معماری خود را به موقعیتی قابل قبول در سطح ملی و جهانی برسانیم؟
    آیا نشریات ما به عنوان بستر نقد معماری نمی‌توانند با تحلیلهای خود در ارتقای سطح معماری کوشیده، عدم قطعیت ها را تشخیص داده و مفاهیم و نظریاتی را که قابل تأمل نیستند از عرصه گفتگو و جدلهای بی¬پایان خارج سازند. به نظر می رسد که هر مسأله‌ای دانش محورِ مفهومی،‌ باید همانند یک شاهکار ادبی ارتباط دهنده جامعه با سایر حوزه‌های دانش بشری باشد. از آنجا که معماری یک دانش صرف نیست نمی توان بر فروکاستن آن به ‌یک فرآیند قطعی مبتنی بر تحلیل تحولات خردگرایانه اصرار ورزید. مسایل مثبت و منفی در کنار یکدیگر برای حل معادلات حل نشده ادراکی به کار می روند، در حالیکه ارزشها ممکن است در مسایل پیچیده و ظریف ذهنی به صورتی شناور بروز یابند. با اینکه می‌دانیم رابـ ـطه هنر با جامعه مسأله ساده‌ای نیست و اینکه جامعه ما با مجموعه‌ای از قوانین محافظه¬کار و مطلق¬گرا مواجه است، به عنوان هنرمند این وظیفه ماست که به سوی آزادی گام برداریم.
    نقد می‌بایست با ساختارهای بنیادین جامعه مرتبط بوده و به بروز فرصتها و دیدگاه ها بیانجامد، و از لحاظ محتوا نهایتا تبدیل به استعاره‌هایی از عدالت اجتماعی و غنای آزادی گردد.
    به عنوان یک معمار، آیا می‌توان پاسخی پایدار برای عقاید خویش ترسیم نمود؟ و یا می‌بایست در رویاهای حقیقت فراموش شده خویش به سر بریم؟ آیا نباید قطعیات تصمیمات عوامانه را به دور ریخته و با تزریق زیبایی شناسی نوین خونی تازه به کالبد نیمه جان معماریمان ببخشیم؟ گویی ما چاره‌ای جز تجدیدنظر در مسیر خویش نداریم و باید به استقبال عقاید جدید رفته و مواضع دیوان سالار و محافظه کار خود را به کناری نهیم.
    امروزه با ظهور ابزارهای نوین، جریان جهانی شدن و سیلان عظیم اطلاعات، ما در آستانه تحولی شگرف در سیر حرکت معماری قرار داریم. با ظهور چنین اِگو ـ واره کثرت¬گرایی ما به پایان عصر قطعیت دکارتی نزدیک می شویم. در چنین شرایطی نمی‌توان بسترهای شکل دهنده معنویت خویش را در فضاهایی دیگر جستجو نمود. از سوی دیگر، جهان¬بینی نوین، تمرکز و توجه ما را به حوزه‌ای وسیع تر که حاصل تعامل اندیشه ها است بسط داده و این روند باید از میانه ‌این ادراک و بینش¬های جدید، به جستجوی هم آوایی ها، قوانین و طبقه¬بندی های اعتبار برانگیزی بپردازد که مسیرهای صحیح را در این زمینه پیچیده و بسیار متغیر می ‌یابند. چنین راهی در محل تقاطع جهان¬بینی¬های مختلف و ارزیابی پایداری اجتماعی پدید می‌آید و این همان جایی است که معماری را در سردرگمی‌ایی میانِ شبکه‌ای از هزاران عامل مؤثر قرار داده است. با پیروی از ساختارزدایی¬های دریدا و یا فوکو، و آموزه‌های سرشار از معرفت و معنویت مولوی، و یا لایه‌های پنهان مفهومی ژیل¬دولوز می‌توان دریافت که همواره‌ یک نقد صحیح می‌تواند راهی برای انتقال ارزشهای جاودان به شمار آید.
    گفتمان امور فراگیر فرهنگی، این سؤال را در ذهن پدید می‌آورد که ماهیت مسایل پیچیده چیست. تاویل معمارانه و احساس آرامش حاصل از خواستهای مبتنی بر نوعی بینش استقراری از طریق پذیرشهای انتقادی، اینک بخش قابل توجهی از زندگی حرفه‌ای ما را تشکیل می‌دهد. علی رغم احساسی نوستالژیک که از گذشته خویش در ما به جای مانده است، همه چیز در حالتی مه آلود به سر می‌برد. امروز حتی اگر در آرزوی هویت گمشده خویش باشیم، باید با این جریان چند بعدی با دقتی عمیق و تدبیری هوشمندانه مواجه شویم و در مسیری مبهم که مملو از سایه هاست به سوی مقصد روانه گردیم.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا