VIP {{مقالات معماری}}

☾♔TALAYEH_A♔☽

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/18
ارسالی ها
35,488
امتیاز واکنش
104,218
امتیاز
1,376
مرکز اموزش رلکس؛ کاری از دفتر معماری SANAA 1389/01/10


نوشـــــــــــته ی :
مهدي معيت -





خــلـاصــــــــــــــه : EPFL Rolex Learning Center ECOLE POLYTECHNIQUE FEDERALE DE LAUSANNE ساختمان انستیتوی تکنولوژی فدرال لوزان سوییس طراحی : دفتر معماری SANAA



103634055603686007500201028306003.jpg







امتیاز شما : 1 2 3 4 5

4MidStar.jpg


تا کـنون 7 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند






مقالات مرتبط




دیگر مقالات مهدي معيت


dot.gif
« معماری من، کابوس های شبانه ام را فاش می کند ! » ( مفاهيم و نظريات معماري )


dot.gif
ذات پرسشگری ، منشِ اثر هنری ( مفاهيم و نظريات معماري )


dot.gif
انرژی خورشیدی در ایران ( معماري پايدار )


dot.gif
موزه شعر و نقاشي تومی هیرو؛ماكوتو يوكومي‌زو ( معماري و هنرهاي ديگر )


dot.gif
از روحیه شاعرانه تا خانه شعر ( مفاهيم و نظريات معماري )


dot.gif
هنر گفت و گوـ تام مین؛ پسر بد معماری لس‌آنجلس ( مفاهيم و نظريات معماري )


dot.gif
موبیوس ( زيبايي شناسي )


dot.gif
فضایی رهایی بخش؛ مدیاتک سندای اثر تویو ایتو ( مفاهيم و نظريات معماري )


dot.gif
دستهای لوکوربوزیه؛ منش بوطیقایی یک معمار ( مفاهيم و نظريات معماري )


dot.gif
سوپرمدرنیته؛ عبور از پست مدرنیسم و یافت روایتِ "بی گون" از مکانی ( مفاهيم و نظريات معماري )


آنچه که از آسمان دیده می شود، درنگاه اول ما را به یاد یک قطعه پنیر سوییسی می اندازد و یا یک موج سپید؛ نزدیک تر که می شویم یک ساختار کاملا همگن و یکدست با حیاط های داخلی متعدد وسبز و ترکیب منحنی شکل سقف که با پستی و بلندی خود احساسی ارگانیک را القا می کند به دیده می اید.
پروژه ، موضوع یک مناقصه بین المللی بود، طرح پیشنهادی دفتر معماری SANAA از نامهای شناخته شده ای چون ژان نوول ، هرزوگ و دمورن ، زاها حدید ، رم کول هاس و ... پیشی گرفت. این روزها ، پروژه هایی در این مقیاس، مخصوصا زمانی که تقاضا فراتر از یک ساختمان ساده عملکردی باشد ، فقط با سرمایه گذاریهای خزانه های عمومی وملی تحقق نمی یابد؛ اینجاست که پای حامیان مالی نیز به پروژه باز می شود.
کتابخانه، سالن چند منظوره ، کافه و برنامه های متعدد پیش بینی شده برای مجموعه در مطالعات اولیه طرح معماری را به یک ساختمان بلند چندین طبقه رهنمون می کرد؛ اما در نهایت ، زمانی که یک مکان ملاقات برای دانش آموزان رشته های مختلف در دستور کار قرار گرفت ، گروه طراحی احساس کرد تجمیع همه چیز در یک طبقه و در یک تالار بهترین گزینه خواهد بود.
البته نتیجه کار صرفا یک ساختمان متعارف یک طبقه نبود؛ بلکه ترکیب پاسیوها و استفاده از عوارض طبیعی زمین ، برنامه ریزی ساختمان را طوری ساماندهی می کرد که هر یک مجزا و در عین حال مرتبط به هم باشند . فضای بزرگ و واحد که به نرمی و مانند موج بالا و پایین می رود ، فضای بازی را در زیر ساختمان ایجاد می کند که مردم می توانند در آن و به سمت بخش مرکزی بنا راه بروند. این مساله امکان در نظر گرفتن یک ورودی اصلی را درست در مرکز بنا فراهم می کند.
در پاسخ به این سئوال که "چه الهامات و خطوط تاثیری در این طراحی نقش داشته اند؟" ، SANAA بر این گزاره تاکید دارد که هیچ شکل مشخصی از ابتدا در ذهنشان نبوده است. آنها صرفا با این زمینه فکری که با مطالعه برنامه دریابند چه شکلی می تواند مناسب ترین باشد ، به عرصه مواجه با پروژه وارد شدند. به بیان دیگر ، آنها از خود پرسیدند که چه فضایی می تواند برای مخاطبین متعددی که فعالیت های متفاوتی را همزمان انجام میدهند ، لـ*ـذت بخش باشد ؟
زمانی که شکل نهایی به وجود آمد ، با بهره بردن از پله و همچنین شیب موجود در طبیعت (LANDSCAPE) لوزان سوییس ، نشان دادند که چگونه می توان از این شیب ملایم در معماری بهره و لـ*ـذت برد. همه فعالیتها در یک فضای واحد جا داده شدند. جایی که عده ای یک موضوع را مطالعه می کنند ، ممکن است به موضوع دیگری نیز علاقه مند شوند. چرا که فضا باز و پیوسته است و امکان آگاه شدن و یا حتی استفاده از سایر فعالیتهای همزمان ممکن است وجود داشته باشد. آنها بر این ایده بودند که این نوع فضای باز می تواند امکان ملاقات و دیدارهای تازه ای را فراهم کند و یا محرک فعالیت های تازه ای باشد. در مقایسه با فضاهای سنتیِ مطالعه و تحصیل ، جایی که راهروها و کلاسها به وضوح مجزا هستند ، آنها امیدوار بودند که در این مرکز راههای متنوعی برای استفاده از فضا و تعاملی پویا با فضا کشف شود تا شاید که انگیزه و محرکی برای فعالیتهای تازه باشد.
بر خلاف کتابخانه های سنتی ، کارفرماها ، خلق گونه ای فضای جدید را خواسته بودند، جایی که رشته های تحصیلی متعدد ومتفاوتی به راحتی و آزادانه به تبادل دانسته های خود بپردازند. متهورانه ترین جنبه این کتابخانه جدید ، نداشتن مرزهای فیزیکی است ، فضای باز و بزرگی که در ترکیب با جغرافیای اطرافش تعریف می شود و بخش های ساکت و آرام را به جای اتاقهای متروک و سلول مانندِ سابق در درون تپه ها و شیب های ملایم خود جای می دهد، اهمیت تعامل اجتماعی در یادگیری را می شناساند. تجربه فضای پیوسته آن ، به هم پیوستگی دانش آموزان را در کنار تلاش برای به دست آوردن بهترین نتایج تحصیلی شخصی تشویق و ترغیب می کند و با گردش ایده ها ، پیشرفت تلاش های مشترک را میسر می کند.
سازه پوسته ای با دهانه های بسیار بزرگ ، توپوگرافی سه بعد زمین و ارتباط آن با برنامه طرح ، تجزیه و تحلیل شرایط بنا و سایت خارج از ژاپن ، ساماندهی شیب ها ، پلکانها و ... از جمله چالشهای فنی پروژه بودند که تیم طراح توانسته در مواجه ایی منطقی بر بخش عظیمی از ان ها فائق اید.
به جای این که ساختمان را مطابق معمول به دالها و دویارهایی در راستاهای عمودی و افقی تقسیم کنند ، ایده های طراحی ، آن را به شکل یک منظره معمارانه (Architectural Landscape) در ذهن مجسم می کرد که از دوپوسته با دهانه های متفاوت و یک سطح بدون انحنا که مابین این دو پوسته قرار می گرفت ،، تشکیل شده بود.
بر خلاف ساختمان پوسته های معمولی ، این پوسته ها سقف بنا را تعریف نمی کردند ، بلکه در حکم کف برای فضاهای داخلی بودند. فضای داخلیِ یک طبقه مرتفع با سقفی از جنس steel پوشیده شده و نمای شفاف شیشه ای آن را در بر گرفته است . طرح نهایی سازه دو پوسته را با یک صفحه پیش تنیده در پایین به هم متصل می کند. این سازه بتنی خمیده ناگزیر است که در برابر ممان خمشی ناشی از عملکرد غشایی پوسته نیز مقاومت کند و بنابر این پوسته ها با 11 قوس بتن مسلح تقویت شدند در حالی که تمامی سطوح غیر منحنی در مابین این پوسته ها ضخامت کمتری دارند و کمتر مسلح شده اند.
به دلیل هندسه نا متعارف فرم ، نه فقط مراحل طراحی ، بلکه کلیه مراحل اجرایی نیز شدیدا چالش برانگیز بود. در واقع مدلهای هندسی سازه و معماری در این پروژه همزمان و به موازات هم پیش می رفتند تا پس از آن بتوانند در برنامه ریزی ها و طراحی های اجرایی نیز به کار آیند. بی تردید اجرای چنین پروژه ای تنها با همکاری نزدیک و حرفه ای ِ کلیه تیمهای طراحی و اجرایی میسر می بود . این گونه می توانستند امیدوار باشند که راه حل های مناسب و در عین حال غیر متعارف در فرآیند اجرای پروژه به کمک طرح بیاید و اقتصاد پروژه را تا حد امکان تامین کند.
 
  • پیشنهادات
  • ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    موزه هنر های معاصر نیویـُرک؛ کاری از دفتر معماری سانا 1389/01/12


    نوشـــــــــــته ی :
    سمیرا ارجمندی -





    خــلـاصــــــــــــــه : این نوشته شرح کوتاهی بر روایت جایزه پریتزر پرایز است که به گروه طراحی سانا برای طراحی موزه معاصر نیویورک تعلق گرفت.



    10663405805674857750020105428574.jpg







    امتیاز شما : 1 2 3 4 5

    4Star.jpg


    تا کـنون 8 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند






    مقالات مرتبط




    دیگر مقالات سمیرا ارجمندی





    جایزه پریتزکر پرایز ویا همان نوبل معماران امسال با رای هیئت ژوری به دو ژاپنی که طراحی موزه هنرهای معاصر نیویورک را در کارنامه دارند تعلق گرفت .
    برندگان جایزه پریتکزر کازیمو سجیما و ریو نیشیزاوا تحت عنوان گروه سانا SANAAبه فعالیت حرفه ایی خود ادامه می دهند. معمارانی که با دید معماری مردم وار به طراحی نگاه می کنند.این دو معمار بعد از کنزو تانگه، تادائو آندو و فوهیمیکو ماکی افتخار داران معماران ژاپن به حساب می آیند.فعالیت حرفه ای گروه سانا که از سال1995 اغاز گردید با طراحی دو موزه ی ناگونا و واکایاما در سالهای 1997و 1999 موفق به جلب نظر مخاطبان گردید.
    موزه هنرهای معاصر نیویرک اما نقطه عطفی در کارنامه حرفه ایی SANAA است.با یک نگاه واقع بینانه میتوان گفت فرم بنا در بافت شهری در کنارهمسایه های خود خوانایی دارد.در منظر شهری نمای این بنا گرفتار اعما ل سلیقه ی شخصی نشده و در کل دستخوش بازی فرم نیست. در نگاه اول دلیل این همه اصراردر شفافیت بنا فهمیده نمی شود اما توضیحات گروه معماری سانا به نظر قانع کننده میرسد؛" موزه بر اساس نیازهای اصلی یک موزه به معنای واقعی موزه هنرهای معاصر طراحی شده است.ما در پی طراحی فضای ساده بدون ستون، در کنار استفاده از امکانات متفاوت برای انتخابهای متفاوت بوده ایم. اگر آثار هنری با هدف ارائه، به نمایش در می آیند پس دلیلی برای احاطه کردن آنها با پوسته بنا نیست. . . با این رویکرد، فضایی دعوت کننده اما صریح و ساده طراحی کردیم. ما معتقد به طراحی ساختمانهای باز با هدف ارتباط بصری بیشتر هستیم" .هیئت ژوری که در مقایسه با داوری سالهای قبل با رویکردی عملکرد گرا به انتخاب منتخب خود پرداخته اند با تاکید بر سادگی فریب دهنده ی این بنا به عنوان یک بارزه متمایز کننده، نیت طراحان این گروه را تایید می کند.
    بنا دارای فضایی سیال بدون اجبارهای سلسله مراتبی در سیرکولاسیون فضایی است. موزه از نظر شاخص های زیبایی شناسانه صریح و قابل فهم است. به عبارتی کم شدن ماده در عین باروری و گویایی فضا، شاید به دلیل همین ویژگیهای مینیمال گونه است که هیئت ژوری درتوصیف این طرح معترف اند که بیان طرح، در تضاد مستقیم با گزافه گویی است.
    گروه معماری سانا SANAA در طراحی نمای بیرونی بسیار خلاقانه عمل کرده است، نمای خارجی به عنوان پوسته ای نامحسوس اما محرک ارتباط بین فضای داخل و خارج است. پوسته خارجی هم در حوزه ی عمومی و هم در تجربه ی خصوصی فرد، در عین استقلال، وابسته به ارتباط دو طرفه ی مخاطب است و با شفافیت خود این ارتباط دو طرفه را موجب می شود..حجم این موزه از لحاظ جنبه های فرمال بحث انگیز است. شکل نا متعارف این بنا یک نوع پارا دوکس معنایی فرمال را به ذهن می اورد.درعین ساده بودن فرم مکعب شکل موزه ،جابجایی این 7 مکعب درچهار جهت آکس اصلی ساختمان، بسیار ساده و در عین حال ظریف است چون فرم بنا را از سادگی و شباهت یک ساختمان معمولی هفت طبقه در آورده و در کلیت فرم ، شاخص بودن خود را حفظ کرده است و با این وجود هنوز هم خوانایی و سادگی خود را دارد..بنا با نورپردازی مصنوعی در شب غرق در نور می شود و بر شاخص بودن خود تاکید می کند.با مقایسه با پرژوه های دیگر گروه سانا SANAA مثل مدرسه طراحی و مدیریت در آلمان و فروشگاه کریستین دیور در توکیو سادگی فرم درعین نامتعارف بودن شکل ظاهری، ویژگی ثابت پروژه های این گروه است.
    موزه هنرهای معاصر نیویورک بنایی با مساحت 60000 فوت مربع در هفت طبقه علاوه بر داشتن فضایی فراخ، قابل انعطاف و بدون ستون، دارای یک مرکز چند رسانه ای، سالن چند منظوره، کتابفروشی و مرکز مطالعه است.در سه طبقه ی اصلی موزه که شامل گالری هاست، سقفهایی با ارتفاعات متفاوت تنوع بصری ویژه ای به فضا می دهد .در طبقات دوم، سوم و چهارم فضای یک دستِ بدون ستون سیالیت خاصی به فضا داده است که با توجه به شفافیت ویژه فضای داخلی موزه ،هدف ارتباط مردم با اشیا از درون و بیرون دیوارهای شیشه ای فضا محقق میشود.
    جدا از آن ایا می توان پذیرفت صرفا شفافیت فضا میتواند جواب معماری امروز باشد؟ بنا به گفته طراحان، آنها نخواستند که رویدادهای داخل بنا ازمردم پنهان باشد.بنابراین شفافیت فضاهای داخلی را هدف خودشان قرار دادند برخلاف شفافیت فضاهای داخلی ، پنجره های بیرونی ساختمان در زیر پوسته ی شبکه ای آلمینیومی خاکستری رنگی پنهان شده.استفاده از این گونه شبکه و این متریال در غالب پروژه های گرو ه سانا SANAA دیده میشود.پوسته به طرز شگفت انگیزی هم در کلیت،و هم در اجزای شبکه قابل انعطاف است، به طوری که مانند پوسته ی لخـ*ـتی حول بدنه ی ساختمان پیچیده شده است.دیگرویژگی این پوسته، حفظ اشیاء داخل موزه از نور آفتاب و رنگ پریدگی است. اما با توجه به فرم خشک ومکعب شکل این پروژه، استفاده از این پوسته ی عـریـ*ـان و قابل انعطاف، عجیب و سوال برانگیز به نظر می رسد.
    شفافیت و کم مادگی فضا باعث بوجود آمدن نوعی احساس سبکی و بی تعلقی در فضا می شود.اما سوال اینجاست که در طراحی چنین فضایی که بعضی اوقات مرز بین فضای خصوصی و عمومی محو می شود چگونه میشود حضور شخصی دیگر را پذیرا بود؟ شاید پاسخ را بتوان در حضور انسان یافت؛ نبود ماده و شفافیت در فضا باعث می شود که انسان، خود، تعیین کننده و سازمان دهنده ی فضا و حریم پیرامون خود باش؛ از این منظر ان چه طراحی شده است را می توان بنایی "انسان ـ مقیاس" دانست.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    غرفه گالری سرپنتین؛ طراحی در منطقه ممنوعه 1389/01/13


    نوشـــــــــــته ی :
    آرش بصیرت "سردبیر اتووود" -





    خــلـاصــــــــــــــه : گذری بر بارزه های غرفه سرپانتین طراحی دفتر معماری سانا



    10863405847960810875020104028104.jpg







    امتیاز شما : 1 2 3 4 5

    4MidStar.jpg


    تا کـنون 17 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند






    مقالات مرتبط




    دیگر مقالات آرش بصیرت "سردبیر اتووود"


    dot.gif
    معماری رکود ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    معمار؛ محصول ایده ئُـــــــلُژیک یا روای غیر قابل اعتماد ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    گزارش اقلیت ـ اکثریت خاموش؛ ایا طراحی هنوز باشگاهی مردانه است ( طراحي داخلي )


    dot.gif
    از رئالیسم جادویی سیاه تا راپســـــــــودی سرخ ژان نوول؛ سیاست رنگ در گفت و گو با محیط ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    رم کولهاس و زیست پس ماندی شهرـ نشین ( شهر سازي )


    dot.gif
    رِم کول هاس؛ آیکـُـن[سندرم]امپراتوری ( شهر سازي )


    dot.gif
    فضاي اعتراض؛ وقتي سخن منطقه بندي شده است ( شهر سازي )


    dot.gif
    پالادیو؛ روحی نو در صورت بندی کلاسیک ( تاريخ معماري )


    dot.gif
    گزارش اقلیت ـ زنان باهاوس؛ روایتی ربوده شده ( آموزش معماري )


    dot.gif
    لیوینگ ارکیتکچر؛ گذر تمدنی از معبر تغییر پارادایم طراحی ( مفاهيم و نظريات معماري )


    سنت طراحی پاویلیـُـن توسط دفتر معماری SANAA به پاویلیُــن سرپـِــنتین ـ انگلستان، لندن، هاید پارک ـ محدود نمی شود ان ها طراحی پاویلیـُـن موزه تـُـــلـیـدو ـ 2006ـ در اوهایو را نیز در کارنامه حرفه ایی خود ثبت کرده اند، اینستالیشن پاویلیـُـن بارسلنای میس ون دروهه در سال 2008 نیز از جمله دیگر پروژه هایی بوده است که در ان SANAA با فهم کارکردی و زیبایی شناسانه از پاویلیـُــن مواجه شده است. اما قدمتِ اکنون ده ساله پاویلیـُـن سرپنتین، اهمیت و شهرت معمارانی هم چون رم کول هاوس، فرنک گری، زاها حدید و دیگرانی که پیش از SANAA موفق به طراحی پاویلیون گردیده اند، فرایند انتخاب طرح، بازه زمانی چهار ماه حدفاصل معرفی طرح انتخابی تا پیاده سازی، اجرا و بازگــــــــــشایی پاویلیـُـن برای مدت سه ماه، تاثیری که بازگشایی هر ساله پاویلیـُـن بر حال و هوای تابستان های لندن می گذارد و شاید از همه مهم تر پوشش رسانه ایی تمامی این روی دادها، پاویلیـُـن سرپنتین و معماری ان را تبدیل به یک شاخص تحلیلی برای ارزیابی بارزه های روزامد معماری ساخته است.

    نهمین پاویلیـُـن از سری پاویلیـُـن های گالری سرپنتین اولین بنایی است که SANAA در بریتانیا طراحی و اجرا کرده است؛ گستره ایی است الومینیومی و مسقف برای دمی ارام گرفتن، هم نشینی، خواندن، شنیدن؛ کاتالیزوری است برای شکل دادن به حوزه عمومی در محوطه پارک، پوسته ی الومینیومی بی نهایت سیار و دوره گرد اثر، هم چون بخاری منتشر میان درختان عمل می کند، پاویلیـُــن سایبانی است رفلکتیو که هم چون موجی مورق پارک را می پیماید.

    ظاهر بنا با تغییر اب و هوا تغییر می کند؛ و از منظری پدیدار شناسانه، ان گونه که نوربرگ شولتز می گوید: زمین را به اسمان پیوند می زند اما این بخار مواج الومینیومی علی رغم صلبیت وجودی اش بر خلاف ان چه مارکس می گوید به هوا نمی رود بلکه با پیرامون خود ممزوج می گردد و بر این سیاق بنا علی رغم وابستگی ساختاری بسیاری از عناصر تعریف کننده هستی شناسانه اش به وضعیت مدرن، در چارچوب مدرنیته توسعه مدار متصلب نیمه اول قرن بیستم قابل تحلیل نمی باشد.

    پاویلیـُــن، که با صندلی های طراحی شده SANAA برای نـِـکست مارونی فرنیچربندی شده است تا فهم جدیدی از ادیتوریوم و کافه را نیز ارائه دهد، وارث برخی خواص اشکارا تکرار شونده در مجموعه اثار SANAA می باشد، بارزترین ان ها شاید گشودگی نسبت به پیرامون است، تخلخل حجمی و پر و خالی های مواج مرکز اموزش رلکس که هم اتفاقات پس زمینه بنا را تصویر می کند و هم عمق خود اثر را به نمایش می گذارد، حفره های چهارگوشی که از بدنه بیرونی مدرسه طراحی زُلــِوریـــَن یک غربال مشبک ساخته است، بدنه، تماما، شیشه ایی و مدور موزه هنرهای معاصر کانازاو، و شبکه متخلخل الومینیومی ریز پردازش شده مدولاری که بدنه موزه هنرهای معاصر نیویرک را تعریف کرده است همگی جان مایه گشودگی نسبت به پیرامون را تصویر می کنند، اگرچه سیاست حاکم بر پرداخت این ایده در هر کدام متقاوت عمل کرده است. سیاست افقِ مواج مرکز اموزش رلکس در پاویلیـُــن گالری سرپنتین تبدیل به سیاست ورقه ایی منتج به وحدت سطحی مواج گردیده این خط مشی در طرح پیشنهادی SANAA برای پالم فارست در اسپانیا تبدیل به سیاست پیچشی و مدورِ مواج پر از خلا مبتنی بر مسیر گردیده است، اما در تمامی این مثال ها مناسبات پویا با پیرامون مد نظر بوده است.

    سیاست ورقه ایی واجد کشند مواج افقی حاکم بر پاویلیُــن با توجه به ماده ساخت پاویلیـُــن، تعاملات به لحاظ گونه شناسی بی نهایت متنوعی را ایجاد می نماید، کلیت اثر ورقه نازکِ الومینیمی ایی است سوار بر ستون هایی لاغر، اما حوزه کنش پوشش سقف در کنار کارکرد رفلکتیوش دو مقیاس کاملا دو گانه دارد؛ جدا از ان که برای مخاطبی که از بیرون به اثر نگاه می کند بازتابی از اسمان و در برخی سطوح به سبب ارتفاع پایینش ـ تقریبا چسبیده به زمین ـ درختان و فضای پیرامون است، به سبب الومینیومی بودنش خصلت رفلکتیو خود برای فردی که زیر ان قرار می گیرد را نیز حفظ می نماید، رفتار متغیر سطوح رفلکتیو محصول اب و هوا و زوایای مختلف نگاه نیز می باشد، شکل بیومرفیک پاویلین نیز این خصیصه را تشدید می کند؛ طراحان بر این موضوع تاکید دارند که پاویلیـــُــن هم چون اب و رنگین کمان فاقد جان مایه طراحانه ی از پیش مقدر است، استفاده از ماهیت رفلکتیو در طرح پیش نهادی دفتر SANAA برای پالم فارست نیز وجود دارد در ان طرح دفتر از پوسته رفلکتیو گذر کرده و با توجه به کارکرد طرح به مسیر رفلکتیو نزدیک شده است.

    دفتر معماری SANAA که پیش از این اینستالیشنش برای پاویلیـُــن بارسلنا را با خواست کمترین میزان تاثیر بر ماهیت و عناصر ساختاری تعریف کننده وضع موجود پاویلیـُــن در انتهای سال 2008 اجرا کرد و از مصالح اکریلیک اعمال شده بر کف پاویلیـُـن با هدف ایجاد غشاهای شفاف برای نیل به یک اتمسفر نو، بدون دخالت در خطوط اصلی استفاده نمود تا نهایتا به رفلکشنی ملایمی دست یابد که ماهیت پاویلیـُـن میس ون دروهه را از روح اصلی اش منحرف نسازد، ماهیت اینستالی پاویلیـُـن سرپنتین را در گزاره "معماری مودی یا اتمسفریک" که خود طراحان وضع کرده اند پی گرفته است؛ باران های موسمی تابستانی لندن و قطراتی از اب باران یا شبنم صبح گاهی که به داخل پاویلیُــن راه می یابند و برگ درختی که بی هوا به زیر سقف پاویلیـُــن سر می خورد همه در خدمت این ماهیت می باشند .

    پاویلیـُــن که خود را در هر جهتی ولو کرده است در مقایسه و شاید تنافر با یک ساختمان معمولی، شدیدا بر تعریف نشدنی بودنش تاکید دارد، هم فضایی است زیر سقف، هم عرصه ایی است که حدفاصل درختان شکل گرفته و هم قطعه ایی از پارک است، معماری ضد جعبه پاویلیـُــن از نظر شکلی ضد تنظیم نیز می باشد و با پوش مسقف کننده و پوش های حائل که از عناصر ابتدایی طراحی می باشند در تضاد کامل قرار دارد و بیشتر به فضایی می ماند که ارام و قرار ندارد، حتی دیواره پلکسی گلاس محاط کننده ایتریم و کافه بنا به گفته طراحان ، صرفا، عمل کردی دارد اقلیمی برای مواجه با باد غالب، چرا که ان ها خواهان ترکیب بندی حجمی برای شکل دادن به فضا نبوده اند، از این منظر پاویلیـُــن ضد حجم و ضد فضای تعریف شده نیز خواهد بود که با ذات کارکردی اش ـ وقفه ایی دل نشین در روح پارک ـ نیز هم بندی عمیق دارد.

    پاویلیـُــن محصول فضایی است که منتج از هم کناری سطوح نمی باشد، فضایی فاقد سلسله مراتب فرعی و اصلی، حتی ستون ها نیز صرفا نشانه ی ساختمانی بودن نیستند بلکه تداوم فضایی را نیز تصویر می کنند، هندسه نامتعارف و فقدان فیزیکِ مرز نه تنها پلان ازاد که شکل ازاد را نیز به چالش گرفته و با کلیت اثیری اش شاید گامی باشد منطقی برای رسیدن به ان چه SANAA در طرح پیشنهادی اش برای پالم فارست بدان دست یافته: مســــیر ازاد، مبتنی بر این زاویه نگاه شاید بتوان پاویلیـُــن گالری سرپنتین را به واسطه ی بن مایه ضد گونش و معماری شدیدا فضا مدار و غیر وابسته به دیگر عناصر اکادمیک معماری، طراحی در مناطق ممنوعه معماری دانست؛ این اثر به راستی فقط فضاست و فرایند طراحی اش فقط و فقط با حضور ادم ها به پایان می رسد.

    پاویلین ان گونه که طراحان می گویند پارک مدار است؛ SANAA معماری ایی که جان مایه ان پارک است را در مرکز اموزش رلکس در لـُـزان سوییس نیز ازموده است و از ان ازمون موفق بیرون امده، بنای مبتنی بر سیاست هایِ افقیِ پانارامیکِ گالریِ سرپنتین SANAA نیز همان جان مایه ی پارک مدار را دوباره محک می زند؛ دید پی در پیِ ممتد و لاینقطعی از نما ها که خود بنا نیز جزیی از ان ها به شمار می اید شرایطی را فراهم می اورد تا پاویلیـُــن هم چون بستری فاقد دیوار برای فعالیت تعریف شود که حدوث منظری بی واسطه؛ در هم کشنده چشم اندازهای پیرامونی و تقویت کننده دسترسی فراگیر از تمام جهات را نیز امکان پذیر سازد و تنها وقفه ای باشد در گذر از پارک، بنایی باشد ضد سرعت گیری، بنایی ـ اگر بتوان چنین اسمی بر ان نهادـ که برای ورود به ان نباید هیچ مناسکی را رعایت کرد و هیچ جهتی را انتخاب نمود، پاویلیـُـن امتداد روح پارک است، از این رو شاید بتوان انتزاعِ مینیمالیستیِ تماتیک موجود در دیگر اثار SANAA را دوباره این جا نیز یافت؛ انتزاعی که نباید در هستی شناسی اثر به دنبالش گشت بلکه ریشه ی ان را باید در انتزاع منتج از روح مکان دانست.

    پاویلین SANAA اگر به سبب شکل منتج از وضعیت های زیستی، ریشه در نظریه تکامل داشته باشد به سبب خود بازتاب نگار بودنش ریشه در فهم طراحان از نظریه روان کاوی دارد؛ پاویلیـُــنی مستتر در میان درختان که خود را در اینه ی خود می اراید نه دچار شیزوفرنی است و نه پیرامون ترسی ونه دیگرهراسی و نه تنگنا ترسی، هیچ کدام از این خواص را نیز به مخاطبانش منتقل نمی کند، این اثر از نظر روانی کاملا سالم است.

    پاویلـــیُن سرپنتین SANAAمتناسب با کارکردش ضد ایکـُــنیک است اما این بارزه در تناسب کامل با اقتصاد رکود نیز قرار دارد، انگلستان نیز تنها کشور عضو جی 8 می باشد که هنوز نتوانسته از رکود خارج شود، با این پیش زمینه شاید یکی دیگر از دلایل عمده انتخاب طرح SANAA برای گالری سرپنتین 2009 نیز اشکارگردد؛ طـــرح کاملا در خدمت زیبایی شناسی رکود طراحی شده است و حامل روح زمان نیز می باشد، البته SANAA در طرح پیشنهادی اش برای گذرگاه پالم فارست در اسپانیا سیاست هایی شبیه به سیاست های اتخاذ شده در گالری سرپنتین را در شمایلی ایکـُــنیک به اجرا در اورده است تا ثابت کند سیاست های طراحی اش می توانند بر محدودیت های اشل نیز فائق ایند.

    شاید گالری سرپنتین در قیاس با مرکز اموزش رلکس و موزه هنرهای معاصر نیویرک مهم ترین اثر معماری SANAA نباشد اما بارزه هایی که برخی از ان ها در این نوشتار برشمرده شدند و در این اثر نیز به خوبی نمایان هستند بی شک از بنیادی ترین خواص روند معماری است که SANAA در حال خلق ان است، این خصوصیات در کنار توجه رسانه ایی که پس از انتخاب SANAA به عنوان طراح پاویلین ایجاد گردید بی شک نقشی عمده به پاویلین گالری سرپنتین در انتخاب SANAA به عنوان برنده پریتزکر داد، از این حیث تحلیل این اثر لازم می نماید اما پرسش بنیادی شاید این باشد که الگوی رفتاری دفتر SANAA پس از انتخاب به عنوان دفتر معماری برنده پریتزکر چگونه خواهد بود؟ ایا ان بارزه های ساده و صمیمی و کمتر رسانه ایی به حیات خود ادامه خواهند داد؟ یا ان که دفتر هم چون بسیاری دیگر راهی غیر از این پیش خواهد گرفت؟
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    سانا؛ گامی فراتر از معماری سبز 1389/01/12


    نوشـــــــــــته ی :
    علیرضا امتیاز "مدیر اتووود" -





    خــلـاصــــــــــــــه : گروه معماری سانا با ایده های معماری سبز و نگرش ایجاد تعامل اجتماعی برنده جایزه پریتزکر 2010 شده است



    10763405751342904625020102219044.jpg







    امتیاز شما : 1 2 3 4 5

    4Star.jpg


    تا کـنون 96 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند






    مقالات مرتبط




    دیگر مقالات علیرضا امتیاز "مدیر اتووود"





    در زمانه ای که معمارانی چون رم کولهاوس، فرانک گهری ، زاها حدید و هرزوگ و دمورن برای طراحی موزه ها ، سالن های کنسرت و دیگر ساختمان های فرهنگی ـ بهترین پروژه های جهان ـ از قاره ای به قاره دیگر دعوت میشوند ، معمارانی در آرامش دفاتر خود به مسایل عمیق تری در معماری می اندیشند . اعطای جایزه پریتزکر به دو معمار ژاپنی به نامهای کازویو سجیما و ریو نیشیزاوا که در سال 1995 گروه سانا را راه اندازی کردند ، حاکی از شکل گیری نگرشی نو بر معماری است . نگاهی که علاوه بر جذابیت های فرمی و خلاقیت های حجمی و عملکرد سیستماتیک به دنبال گمشده دیگری است . از بیانیه هییت داوران جایزه پریتزکر چنین می نماید که سانا در دستیابی به این حلقه گمشده بسیار خوب عمل کرده است .

    پس از ایجاد تحولات زیست ـ اقلیمی ، بسیاری از طراحان خواسته یا نا خواسته به سوی معماری همگام با طبیعت حرکت نمودند ایجاد نگرش های نوینی چون اکو تک آغاز این حرکت را نشان میداد ، لیکن تمامی پروژه هایی از این دست به معماری اقلیمی با کمترین حد مصرف انرژی یا استفاده از انرژی های طبیعی خلاصه میشوند . حال آنکه گروه سانا علاوه بر دستیابی به حد بالایی از بهبود مصرف انرژی و استفاده از منابع پایدار انرژی طبیعی ، به لایه های عمیق تری از معماری سبز می اندیشد . سانا به ایجاد روابط انسانی و امکان ایجاد صمیمیت بین کاربران معماری خود می اندیشد ، کیفیتی که هییت داوران پروژه مرکز آموزش لوزان سوییس آنرا به عنوان " ایجاد فضای عمومی صمیمی " و داوران موزه لوور جدید از آن به " امکان ایجاد درکی فراتر از آثار به نسبت موزه های سنتی " یاد میکنند و به دلیل وجود این کیفیت فضایی سانا را برنده مسابقه اعلام میکنند .

    فضای عمومی در اکثر پروژه های معماران فضایی خشک و محصور در دیوار هایی با پنجره های کوچک و با مقیاس غیر انسانی تصویر میشود اما سانا تمامی این ذهنیت ها را در هم میشکند ، آنان به دنبال فضایی با مقیاس شدیدا انسانی و به لحاظ فرمی مرتبط با ذهنیت محلی از محیط پیرامون خود هستند . فرم هایی که علاوه بر پیوستگی درونی با محیط بر ایجاد پیوستگی روحی بین کاربران و معماری و همچنین کاربران با هم تاکید دارد . سانا بر لحظه های گوناگونی چون ورود ، رویارویی ، حضور ، بازکشف و پذیرش تمرکز دارد، لیکن چون سوپر استار های معماری حس فضا را به مسلخ سبک شخصی خود نمی کشد بلکه چونان بر عناصر معماری مسلط است که در هر جا هستی معماری خود را از درون شرایط محیط پیرامونی آن بازخلق می نماید .این بدان معناست که هر فضا – مکان راهی برای بودن و هستی دارد که تنها بر پایه برنامه فیزیکی آن شکل نمی یابد. همچنان که هایدگر اشاره می نماید ، فضا یک پیوستار ریاضی انتزاعی نیست بلکه نشانگر نسبت ارتباطی کیفی میان مکان های متعین و موجود است .

    کیفیتی از فضا که سانا در پروژه های خود آنرا تعقیب مینماید بر اساس پذیرش محیط طبیعی به عنوان بخشی از پروژه و تلاش برای فراهم آوردن مجالی بر همکنش میان آن و فضای طراحی شده شکل می یابد . این کنش متقابل در هر مکان بارزه های خاص خود را می یابد همچنان که در موزه هنر مدرن نیویورک پوسته ای بسته و غیر شفاف تمرکز کاربران را بر آثار تقویت میبخشد و در موزه لوور جدید بدنه ای کاملا شفاف امکان ایجاد پس زمینه ای سبز را در پشت آثار فراهم میکند که بر درک سنتی از اثری که پیش از این در لوورقدیم دیده شده، می افزاید .

    همان طور که کازیو سیجیما میگوید آنان قبل از شروع طراحی هیچ دیدی نسبت آنچه طراحی خواهد شد ندارند آنان عناصر محیطی ـ اقلیمی و فرهنگی محیط طرح را بررسی میکنند و نیرو های درونی سایت و محیط اجتماعی پروژه به آرامی طرح را شکل میدهد . نیشیزاوا دیگر عضو گروه سانا بر این تاکید دارد که گاه ما تنها تماشا گر تغیراتی که پروژه را از درون شکل میدهد ، هستیم . این به معنی درک ظرافت کنش میان محیط و معماری و تلاش برای ایجاد تعادل میان آنهاست .تلاشی که ریشه در آیین ذن ژاپنی دارد و جهان آرمانی خود را در تعادلی فعال میان عناصر میبیند . بر اساس آیین ذن عبادت کننده مراسم خاصی را هر روزه به جا نمی آورد بلکه کارهای روزمره خود را با دید و نگرشی عمیق تر به انجام میرساند و خود را غرق در آن عمل میکند چنان که در لحظه ای خود او هیچ و آن عمل همه چیز می شود . این گزاره در تمامی آثار سانا به چشم میخورد معمار با کوله باری از اندوخته ها و پیش شناخت های قبلی یا خواهــش نـفس به نمایش در آوردن قدرت تخیل خود به طراحی نمی پردازد بلکه طراحی را چون عملی روزمره جهت ایجاد نمونه ای از ایجاد تعادل آرمانی به کار میبندد . به همین دلیل تکرار فرمی کالاتراوا یا اغراق بصری گهری را در کارهای سانا نمیبینیم . معماری سانا تا سر حد امکان ساده و در عین حال نا متعارف است. آنها رمپ های پیوند دهنده فضا های درونی و فوق شفاف را ارایه میکنند که هدف اصلی آن ایجاد ارتباط کاربران با یکدیگرو به دنبال آن کشف راه های متنوعی برای استفاده از فضا و ایجاد تعاملی پویا میان کاربران است .

    به نظر میرسد که سانا از حدود معماری اقلیمی پا را فراتر نهاده و به سوی معماری سبز با رویکردی اجتماعی به پیش میرود در عین حال از دیگر معماران سبزـ اجتماعی نیز گامی فراتر است چرا که این قبیل معماران برای ایجاد دریافت اجتماعی هنوز بر نگره های پست مدرنیستی و ایجاد دریافت سنتی از فضای مدرن تاکید دارند ولی سانا با جسارت و ظرافت بر نگره های سنتی می تازد ، مخزن کتاب محبوس میان دیواره های بتنی کتابخانه ها را در پروژه مرکز آموزش رولکس کاملا شفاف ساخته و دیواره های کلاسیک کلاسها را از میان بر میدارد تا فضای آموزش کلاسیک را بدل به آگورایی جهت تبادل نظر کند . کازیو سیجیما میگوید من مخالف این ایده هستم که کلاس فضایی برای یادگیری و راهرو فضای استراحت است چه بسا در هنگام قهوه نوشیدن تبادل اطلاعات راحت تر انجام شود . همچنین در پروژه موزه لوور جدید تمامی انگاره ها از دیواره موزه کلاسیک را به هم ریخته و با ایجاد دیواره ای شیشه ای بستر درک جدیدی از اشیاء موزه را فراهم میکند نگاهی که هیچ یک از معماران دیگر شرکت کننده در مسابقه جسارت بیان آنرا نداشتند ولی این بیان جسورانه در قالبی بسیار ساده خود را مینماید چند مکعب که با مفصل بندی ساده به یکدیگر راه می یابند و با مصالحی چون فلز سفید ، بتون و شیشه های شفاف و مات در نهایت سادگی بر بستر خود آرمیده است .

    سانا رویکرد طراحی را تنها در ساخت فرمی فوق مدرن و پیچیده نمیبیند چه بسا واکنش بسیاری از مردم به چنین فرمی " عدم تعلق " است همچون فروشگاه های مارک بسیار گران قیمت که با طراحی های خود عملا جرات ورود را از عده ای سلب مینمایند . آنان به دنبال آشتی میان مردم و معماری فرا مدرن خود هستند .از این روی در پروژه مرکز آموزش رولکس با ایجاد رمپ گونه ای ــ علاوه بر ذوب نمودن دو فضاهای داخلی در هم ــ به ایجاد دروازه هایی برای پیوند حیاط مرکزی و محورهای شهری کوشیده اند . در واقع فضای زیرین رامپ های پروژه (تصویر شماره 3) گسترش فضای شهری به درون پروژه محسوب میشود جایی که کاربران بدون دغدغه امکان حضور و مواجهه با معماری را مییابند .این فضا امتداد گشتالت فضای شهری است که نقش لابی عمومی مرکز آموزش را ایفا میکند جایی که در آن تعامل میان کاربران شکل میگیرد . شاید به همین دلایل است که روزنامه گاردین گروه سانا را چنین می خواند "یکی از استادان جدید هزاره جدید".
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    نظر دبیر تحریریه > آرش بصیرت "سردبیر اتووود"

    از این پس تمام یادداشت هایی که به گرایش های "پادـ منشِ" ضدِ جهت گیری های غالبِ بر معماری، حوزه های تجربی محدود در عین حال موفق و کمتر دیده شده توسط رسانه ها و متعلق به جریان های به قول جیانی واتیمو حاصل از "تفکر سست" می پردازند در ستون "گزارش اقـــــلیت" منتشر خواهند شد، تا نگاه افقی و تکثرباور اتووود هویت عینی موجه تری به خود گیرد.


    گزارش اقلیت ـ اسکای؛جذابیت معماری محدود 1389/01/15


    نوشـــــــــــته ی : :فیلیس ریچاردسون



    برگــــــردانی از :
    مهسا عرفانی -


    خــلـاصــــــــــــــه : این مقاله در مورد طراحی خانه تعطیلات در اسکای می باشد.



    11263406018656935875020103649354.jpg






    توضیحات مترجم :





    امتیاز شما : 1 2 3 4 5

    3MidStar.jpg


    تا کـنون 2 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند






    مقالات مرتبط




    دیگر مقالات مهسا عرفانی


    dot.gif
    پــــــــــــــــــاریس بزرگ نو ( شهر سازي )


    dot.gif
    برج های گردان معلق؛ وجه جدیدی از اشیا ( معماري پايدار )




    کم پیش می اید که مردم به خاطر "معماری" اسکای به اسکای سفر کنند. وفور زیبایی طبیعی و چشم اندازی بی نقص از قله های مهیج کیلین، تا دریاچه های مواج و خطوط ساحلی دست نخورده بسیاری از گردشگران ، کسانیکه که در کاروان ها و یا در چادرها اقامت دارند را به خود جلب می کند. اما برای کسانیکه کمی آسایش مدرن را ترجیح می دهند، امروزه به لطف تفکر خلاق معماری برتر اسکاتلندی گزینه های بهتری نیز وجود دارد.

    دوال چاسDualchas به سال 1996 توسط برادران دوقلو نیل و آلاسدیر استفن Neil and Alasdair Stephen تاسیس شد. مادر آنها زاده اسکای است اما آنها بزرگ شده گلاسگو می باشند. در آن زمان آنها به مسکن با کیفیت بالا و در چارچوب قدرت خرید مردم که به منظره محیطی که در آن واقع شده اند، لطمه نمی زنند، اهمیت می دادند. در سال 1999 مری آرنولد فورستر Mary Arnold-Forster کسی که الحاق آشپزخانه به ساختمان ها در لندن را به منظور طراحی خانه در هایلندز ترک کرده بود، به آنها پیوست. این سه تن اکنون، برای طراحی هایی که فرم خانه های طویل سنتی اسکاتلندی را حفظ کرده و به چشم انداز اطراف خود احترام می گذارند و در عین حال مصالح با کیفیت بالا و ارایه ای از مفاهیم مدرن فضا و نور را در هم می آمیزد، شناخته شده اند.

    آنها تعدادی خانه های اسکان موقتی که ممکن بود سالی یک بار یا برای تعطیلات و اخر هفته ها مورد استفاده قرار گیرد را در جزیره کوچک اسکای برای مشتریانی که بعد از دهه ها زندگی در خارج و یا قسمت اصلی جزیره به کوهستان بازگشته اند، ساختند.در حالیکه دوال چاس هیچ گاه برای ساخت خانه های تعطیلاتی تاسیس نشده بود اما، خوشبختانه، امروزه تعدادی از این املاک برای گردشگرانی که به اسکای می روند تحت عنوان خانه های خود آماده ساز self-catering و بی اند بی ها Bed and Breakfasts تجهیز شده اند.

    یکی از آخرین پروژه ها در جزیره خانه طویلی است که توسط مری آرنولد فورستر طراحی شده. صاحب خانه ریچارد گوسلن روزنامه نگار ساکن در گلاسگو می باشد. وی به همراه خانواده اش ساعات تعطیلات را در آنجا سپری می کند اما بنا را حدود چهل هفته در سال خالی می گذارند.گوسلن دوست دوران کودکی برادران استفن است و بسیار مشتاق داشتن مکانی در اسکای است که توسط آنها طراحی شده باشد.

    گوسلن می گوید:" کارهایی که آنها انجام می دهند ، بسیار بهتر از استاندارد خانه های اسکاتلندی است. شما تمامی چشم انداز شگفت انگیز کوهستان را می بینید در حالیکه اکثر خانه ها فقط کابوس های از نماهای شوسه اند، اما در خانه های آنها، با چنین پنجره هایی،حتی اگر هوا مخوف و ترسناک باشد ،می توانید با جامی در دست نشسته و تغییرات جوی را مشاهده کنید.

    خانه ایی طولی واقع در توکاویگ در شبه جزیره اسلیت جنوبی، این خانه طویل بسیاری از خصوصیاتی که دوال چاس را معروف کرد داراست: فضاهای زنده حاصل از پلان آزاد و سقف های بلند ، کیفیت تناسباتی که در تفکیک فضایی ها راعیت شده، طبقات چوبی با سیستم گرمایش زیر سطحی، شومینه های چوبی کارآمد در مرکز خانه و مهمترین آنها: وفور نورطبیعی که از پنجره های سرتاسری وارد می شوند.

    از پل اسکای به سوی بردفورد می رانم. اولین طراحی دوال چاس را به را حتی بدون نگاه بر آدرس تشخیص می دهم که عمدتا به خاطر وجود پنجره های عظیم و شکل ساده اما زیبای آن است. این بنا یک بی اند بی Bed and Breakfast در هاراپول است که توسط نیل هپ و لسلی آنوین ساخته شده است.

    سمت طویل خانه به سوی دهانه بردفورد است بنابراین پنجره های پهناور به آب آزاد مشرف هستند. لسلی به عنوان یک پزشک عمومی محلی کار می کند در حالیکه نیل وقتش را به شادمانی صرف اداره بی اند بی می کند که نه تنها شامل مدیریت آن است بلکه عرضه محصولات محلی به مهمانان را نیز در بر می گیرد.

    حرکت به سمت شمال به شبه جزیره واترنیش، ما یک خانه کوچک مخصوص نگهداری پرستو ویک آغل گاو قدیمی خارج از محدوده جاده دردهکده کوچک استین یافتیم.اِلــما سَــند و همسرش ملک را که شامل یک کلبه سنگی و بنایی دورافتاده بود ، سال پیش خریداری کرده بودند. هر دو بنا را دوال چاس برای صاحبین قبلی بازسازی نموده بود. خانه کوچکتر را اجاره داده و در خانه اصلی بی اند بی به وجود آوردند.گرچه الما بی اند بی را ادامه نداد اما الد بایرOld Byre را به عنوان یک خانه خود آماده سازی اجاره داد. الما؛ متولد سوترلند، مدت سی سال است که به همراه خانواده اش در خارج از کشور زندگی می کردند، اخیرا به اسکای آمده اند تا برای همیشه در آن زندگی کنند. الما در آشپزخانه شیشه ای ترن هاوس Turn House این چنین بیان کرد:"ما در مورد ساخت یک خانه با ماری صحبت کردیم اما زمانی که از کنار این بنا گذر کردیم و علامت "برای فروش" آشکار شد، نتوانستیم نه بگوییم."

    الد بایر یک سرپناه کوچک خودمانی است.طبقه پایین 70 متر مربع می باشد که در بردارنده یک حمام بزرگ است به همراه پنجره هایی فراخ ، سقف هایی با ارتفاع دوبل، طبقات تخته سنگی و اتصالاتی با چوب بلوط. این جعبه کوچکیست از تجمل.گرچه الما در واقع به این قانع نیست که کسی بخواهد در اتاق زیر شیروانی بخوابد- نیم اشکوبی کوچک که توسط یک نردبان زیبا و شیبدار از چوب بلوط قابل دسترسی است.- این مکان جایی بسیار جالب برای نشستن، خواندن و استراحت کردن است.

    اقامتگاه ما در کالاس، کلبه ای که به دریاچه هارپورت در شبه جزیره مینگینش غربی مشرف است ،بسیار گرم و نرم و روشن می باشد. بر خلاف هوای وحشی ، ما هرگز حتی آتش نیافروختیم. گر چه گرم و خشک بودیم ،اما حضور چشم انداز فراخ پیرامونی را توسط درهای شیشه ای بزرگ که همچون قابی رو به دریاچه بودند، و پنجره فراخ جنوبی که مشرف به کیولین بود، حس می کردیم. همان کاری را کردیم که گوسلن توصیه کرده بود:"به راحتی نشسته و نوشیدیم و به تغییرات جوی خیره ماندیم."

    ترکیب طبیعت زیبا و نیرومند، آسایش مدرن و خوراکی های خوب ،اسکای را در سال های پیش رو محبوب خواهد کرد.اما هنوز راه درازی را پیش رو دارد تا جاده اش چیزی شود همانند ساحل جنوبی انگلیس در یک روز آفتابی اما نه چندان شفاف.

    سه رستوران دودکشی مشهور در کـُــلبُــست ، واقع در جاده ای کوچک به سوی نـِـیـــست در نوک شرقی شبه جزیره دیورینیش، باوقار ایستاده اند.جاییکه شما می توانید پیاده روی ایی مهیج تر و دستخوش باد را به سوی برج فانوس دریایی داشته باشید.سالها این رستوران ها توریست های زیادی را به منطقه می کشاند اما امروزه ، گردشگران خبر اضافه شدن یک بنای دل نشین به منظره اطراف را می شوند؛ نرسیده به کـُـلبـُـست، یک خانه چوبی در حال ساخت است؛ متعلق به یک زوج که درادینبرگ فروش گاه لوازم خانگی دارند.

    مشابه تمامی مشتریان دوال چاس ، آنها نیز راه فراری برای گذران تعطیلاتشان در خانه ایی که حال و هوایی روستایی داشته باشد می خواستند.این خانه ، شبیه انباری کوچک است با دیوارهای از چوب صنوبر سال خورده و همانند همیشه همراه با پنجره هایی وسیع.از هر نقطه یی که به ساختمان نگاه شود متوجه می شویم که خانه شادمانه در محیط باز پیرامونش به حیات خود ادامه می دهد.


    - بزرگ ترین و شمالی ترین جزیره در هـِــبریدز اسکاتلند
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    نظر دبیر تحریریه > آرش بصیرت "سردبیر اتووود"

    هنر گفت و گو نام اثری سترگ از هنرمند سورئال رنه مگریت است؛ در چشم اندازی از غول هایی در نبرد یا از اغاز جهان، دو انسان کوچک در گفت و گویند، سخنی ناشنیدنی جاریی است که در سکوت سنگ ها جذب می شود، اما در پای سنگ های تل انبار شده مجموعه حروفی شکل گرفته اند: رویا، صلح یا مرگ که تلاش دارند به اشوب سنگ ها نظمی دهند. اتووود از این پس گفت و گوهایش را زیر عنوان این ستون خواهد اورد.


    هنر گفت و گو ـ زاها حدید از طرح هایش در انگلستان می گوید 1389/01/15


    نوشـــــــــــته ی :




    برگــــــردانی از :
    گروه ترجمه و تحقيقات اتووود -


    خــلـاصــــــــــــــه : چند پرسش از زاها حدید پیرامون استادیوم ورزشهای آبی المپیک 2012 و علایق آرشیتکت به سرزمین مادری



    11363406022188545250020102845454.jpg




    توضیحات مترجم :





    امتیاز شما : 1 2 3 4 5

    3Star.jpg


    تا کـنون 8 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند






    مقالات مرتبط




    دیگر مقالات گروه ترجمه و تحقيقات اتووود


    dot.gif
    مدل نیویورک؛ جاذبه معماری موزه ی دوران رکود ( مفاهيم و نظريات معماري )






    شما طراح مرکز ورزشها ی آبی المپیک 2012بوده اید لطفا راجع به ایده ومفهومی که در ورای این ساختمان وجود داشته توضیح دهید؟
    تقریبا یک موج، یا دو موج، اما در واقع با مورفولوژی ارگانیکی که در عمق آب هست نیز کار کرده ایم.پشت بام این ساختمان مواج است چون می خواستیم به یک سطح افقی سبک وبی وزن [از لحاظ بصری] برسیم .

    و این کار ظاهرا سه برابر هزینه داشته آیا این درست است؟
    پروژه اولیه شامل تمام احتمالات و هزینه ها نبود. ممکن است مصالح قیمتش پایین بیاید.مصالح در حال حاضر هزینه بر هستند و بازار رقابتی جهانی دارند قیمت بتون،سیمان و استیل بالا بوده ، البته قیمتها متفاوتند، بخشی برای ساخت و ساز به کار میرود و بخشی دیگر شامل همه چیز می شود و برای همه موارد بکار میرود که نمی توان آنها را با هم ترکیب کرد یا با هم در نظر گرفت.

    علت این که مردم نسبت به این که یک چنین ساختمانی چقدر هزینه دارد علاقه نشان می دهند، چیست؟
    به این دلیل که همه ساختمانهای عمومی آنجا به دقت موشکافی می شوند و توجه زیادی بر روی آنچه بعد از المپیک به جا می ماند ، می شود.این که چطورچنین فضایی یک منطقه را احیا می کند . به یک غرفه نمایشگاهی و یک پارک تبدیل می شود که به همه محله خدمات می دهد .باید در مورد این چیزها به روش استراتژیک فکر کرد ونه به عنوان یک پروژه ی مجزا .

    به خاطر سرو صدا و اعتراضهایی که در رابـ ـطه با هزینه و بحران اقتصادی وجود دارد آیا هیچ آرزو نمی کردید که ساختمان ساده تری طراحی می کردید؟
    در این شرایط بحران اقتصادی ، بالا بردن روحیه حتی مهم ترهم هست و باید از آنچه که در گذشته وبا عجله انجام شده درس بگیریم .شما درهیچ کدام ازاین ساختمانها راضی نیستید. نمی توانید خیلی سریع استخر را کوچک کنید زیرا که استخر المپیک است، شما نمی توانید روی فضاهای در حال تغییر جرح و تعدیلی انجام دهید ، روی سطوح شیشه ای .

    کار شما کاملا"اختلاف برانگیز بوده ، آیا این اقدام دلیلی برای آغاز یک بحث و مجادله است؟
    نه ، اما به خاطر اینکه در ابتدا ناآشنا بود مردم علاقه ای به آن نشان نمی دادند .

    در یک دوره زمانی ، شما در خارج از انگلستان برنده ی جوایزی شده بودید و ماموریت انجام پروژه هایی داشتید ، اما نتوانستید بنایی را اینجا بسازید ، آیا تغییری حاصل شده است؟
    نه فکرنمی کنم

    آیا شما حس می کنید در انگلستان نادیده گرفته می شوید؟
    خیر، من فقط احساس افسوس می کنم ، چون کارهای من از آنچه که اینجا یاد گرفته ام ریشه گرفته است و پاسخی است به این نوع شهر ؛ پاسخی است به این که چگونه می توان در یک شهر تاریخی کار کرد .

    شما به خاطر ترسناک بودن شهرت دارید ؛
    من در این رابـ ـطه کاری نمی توانم انجام دهم ،فکر کنم که زنان زیادی با این ویژگی وجود دارند. من لزوما"در مقابل قوانینی که بر اساس یک دیدگاه ثابت وجود دارد (که چگونه باید باشیم) ایستادگی می کنم

    باایجاد وحشت شما فکرمی کنید آنها انگلیسی نیستند؟
    من مطمئن نیستم که این یک موضوع نژادی است البته لحظاتی هست که به عقیده من همان وضعیت را نشان می دهند ،به گمانم این به همان دلیل است که شما از قاعده معمول پیروی نمی کنید و مردم با این رفتارراحت نیستند .این بدین معنی نیست که من تلاش می کنم مطلوب نباشم یا آنها را بترسانم .

    آیا از این که انگشت نما باشید لـ*ـذت می برید؟
    گاهی اوقات دلنشین است

    اخیرا" کفشی طراحی کردید و حالا هم که شیر آب ،آیا در پی آن هستید که این کارها را بیشتر قابل دسترس کنید؟
    نه واقعیت این است که اینها فقط تفریحی است ،شما به این موضوعات باید عملکردی فکر کنید و چون اینها چیزهای کوچکی هستند ،همه خطوط باید کاملا خوب باشند .نمی توانند ناشیانه و بدون زیبایی باشند .شما باید همانند یک مجسمه روی آن کار کنید اما به هر حال این یک شیرآب است که باید کار کند .

    شما گفته بودید که از معماران بغدادی الهام گرفته اید؟
    بغداد شهر بسیار زیبایی است که حومه های شهری زیبایی دارد. زندگی در خاورمیانه متفاوت از دیگر جاها است .
    آخرین باری که برگشتید چه زمانی بود؟

    سال1979

    آیا به دنبال شرکت در توسعه و پیشرفت آن هم هستید؟
    این خیلی دلچسب است اما لازمه اش اینست که فراتر از یک ساختمان باشد .پیشرفت دوباره یک آرزوی بزرگ است وویرانه های زیادی وجود دارد و کسی را می خواهد که به این فکر کند که چگونه این جامعه را بسازد و دوباره مردم را احیا کند .واین خیلی فراترازساختن چند ساختمان فرهنگی است .

    آیا برای بغداد دلتنگ شده اید ؟
    من از جهاتی دلتنگم ، دلتنگ زبانشان و آن آرامشي که در این شهرها و در کناررودخانه های بزرگشان وجود دارد.چه در قاهره و چه در بغداد شما در کنار رودخانه ها می نشینید و به این فکر می کنید که چگونه این رودها هزاران سال جاری هستند. لحظات سحرآمیزی دراین مکان ها وجود دارد.





    برگردانی از فاطمه معیت
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    موزه ها ؛ گنجينه‌هاي شهری 1389/01/16


    نوشـــــــــــته ی :
    علی شکرالهی -





    خــلـاصــــــــــــــه : طراحي موزه‌ها ، هميشه يكي از موضوعات چالش انگيز و بسيار جذاب براي معماران بوده است ، طراحي يك موزه نه تنها مكاني براي نمايش ، بلكه مطالعه و تحقيقي است در ساختار و نوع شكل‌گيري جامعه‌ها كه خود به نوع استقرار ارزشهاي اجتماعي و اثرات متقابل آنها در ميان بازديدكنندگان ، هنرمندان و كارهاي هنري است . همانطور كه هايديگر مي‌گويد فرهنگ بشر در توسعه فقط با دو چيز بيان مي‌شود يكي با هنر و ديگري با علوم و ارائه نمونه‌هايي از تجاربي كه در معماري موزه‌هاي جديد يافت مي‌شود نقطه‌اي واقع در عمق فضاي داخلي موزه كه در تقابل ميان فضا و بيان جاييكه موزه و معماري با هم روبرو مي‌شوند فعال مي‌گردد و بايد دانست كه اين دو نوع معماري ، يعني واقعي و مجازي ناگزير از همگرايي يا خروج شدن هستند و در طول تاريخ هم معاري هميشه در چالشي ميان مجاز و واقعيت بوده يعني جاييكه ثبات و وافعيت معاري با شاعرانه بودن و غير قابل وصف بودن معناها تجزيه و تركيب مي‌شده است .



    11463406073098639000020105856394.jpg







    امتیاز شما : 1 2 3 4 5

    4Star.jpg


    تا کـنون 7 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند






    مقالات مرتبط




    دیگر مقالات علی شکرالهی



    مقدمه

    از اواسط قرن بيستم موزه‌هاي جديد از ايده‌هاي قرن نوزدهمي يعني جعبه‌هاي دائره المعارف خارج و در هيبت نوين خود به رويكردي فني و تخصصي دست يافته‌اند كه همانا رابـ ـطه‌اي خاص در هر موزه بين شكل معماري و گفتمان اشياء مورد نمايش بين ظرف يا كالبد و محتوي را به وجود آورد .« يقيناً يكي از چشمگيرترين گرايشات آخرين سالهاي قرن بيستم ايجاد مجموعه‌هاي فرهنگي و شهري بود و در آن موزه‌ها بخشي از كلي گسترده‌تر مشتمل بر كتابخانه ، مركز وسايل سمعي و بصري ، سالنهاي سخنراني و تأتر ، مراكز مديريت و بنيادهاي فرهنگي ، مراكز تحقيقات و مؤسسات آموزشي از قبيل مدارس هنر و امثال آنها در كنار فعاليتهاي تفريحي بودند . بايد يادآور شد كه ساختمان موزه ناشي از خواستگاههاي متعددي است كه هريك از آنها تاريخچه متفاوتي دارند . اما اين موزه‌ها به طور همزمان در دو جهت مخالف شروع به پيشرفت كردند از يك طرف مجموعه‌هاي بزرگ توسعه يافتند كه موزه‌ها و فضاهاي نمايشگاهي نقش مهمي در تركيب آنها ايفاء مي‌كنند از طرف ديگر موزه‌هاي كوچك اختصاصي كه به يك موضوع خاص مي‌پردازند به طور فزاينده‌اي رواج بيشتري مي‌يافتند ممكن بود اين موزه‌ها به هنرمندي خاص يا به يك مجموعه فردي يا به يكي از جنبه‌هاي طيف بسيار گسترده فرهنگ معاصر مثل سينما يا طراحي صنعتي ...اختصاص‌يابد

    « آميزه »

    مركز پمپيدو در فلات بيوبورگ كه توسط رترو پيالو و ريچارد راجرزد در سالهاي (7- 1972) ساخته شد را مي‌توان الگويي براي گنجينه‌هاي جديد شهري دانست كه به فرهنگ و تفريح اختصاص يافته ، كلمه رمز آميزه است كنار هم قرار دادن موزه هنر معاصر ، گالريهاي نمايش موقت ، مركز وسايل سمعي و بصري ، كتابخانه ، مركزي براي خلاقيت‌هاي صنعتي ، رستوران ، مغازه و ... و همچنين بخشي كه به مؤسسه‌اي براي تحقيق و هماهنگي آكوستيك و موزيك اختصاص دارد (IRCAM) .

    شايد بتوان گفت مجموعه‌هاي فرهنگي ابداع جديدي نيست به عنوان مثال در يونان ورم ، كتابخانه ، موزه و آكادمي در يك فضاي واحد يافت مي‌شود .

    در موزه پرادوي مادرير كه توسط خوآن ديولانوا طراحي شده است قبل از اينكه در سال 1891 به شكل قطعي تبديل به گالري هنر شود براي اين منظور در نظر گرفته شده بود كه يك آكادمي علوم و موزه تاريخ طبيعي با مجموعه‌هايي از مواد معدني ، گياهان و جانوران ، آزمايشگاه شيمي ، رصدخانه و سالني براي وسايل فني ، كتابخانه و آكادمي هنرهاي سه گانه و محل جلسات دانشگاهيان باشد بنابراين موزه‌ها يكي از معاني و نقش‌هاي باستاني‌شان را به دست مي‌آورند .

    ـ با پيروي از نمونه مركز پمپيدو ، راه حل گنجينه بزرگ شهري را در اختيار داريم كه حالتي منشور مانند دارد و تمام وظايف متعدد آن در يك محيط داخلي ممكن انجام مي‌شود . دو نمونه واضح از اين رويكرد در ميان طرح‌هاي موزه عبارتند از مؤسسه جهان عرب در پاريس كه توسط گروهي به سرپرستي جين ناول طراحي شد و ديگري موزه وسايل سمعي و بصري نيز و مركز هنر معاصر كه توسط دفتر مهندس نورمن فاستر طراحي شد . مؤسسه جهان عرب شامل پوسته بزرگ ساختماني حاوي امكانات متنوع فرهنگي است

    ساختمان پيشرفته از لحاظ فن آوري از طريق تماس با خارج زنده مي‌ماند اين ساختمان مانند پوسته ، نظام عصبي و غشاء عملي مي‌كند . ديواري كاملاً حساس به نور و تحت تأثير ارجاعات صوري فرهنگ عرب .

    هر دو بنا به طرز مشابهي از يك پوسته منشور مانند بزرگ تشكيل شده كه در آن انواعي از فضاها و امكاناتي در جهت خدمت به اين مركز ، رسانه‌ها و هنر معاصر وجود دارد بنابراين معلوم مي‌گردد يكي از رويكردهايي كه مي‌توان در متن شهرهاي بزرگ اختيار كرد عبارتست از يك پوسته برخوردار از تكنولوژي پيشرفته كه در آن يك محوطه تقريباً مكعبي خنثي كه از طراحي دقيق برخوردار است . تعريف فضاهاي داخلي برخوردار از انعطاف فراوان مي‌پردازد در بناهاي اين موزه‌ها استفاده از تكنولوژي در سطح بالاي قرار دارد ، وضعيت نور و رطوبت و وضع حفاظت آثار هنري با استفاده از رايانه سنجيده و كنترل مي‌شود اكنون تأسيسات ساختمان به بيش از يك سوم هزينه كل ساختمان بالغ مي‌شود و در آينده اين رقم به علت توسعه سيستم‌هاي هوشمند و عرضه فن‌آوريهاي دوام پذيرتر جديد افزايش مي‌يابد . بهره‌گيري گسترده از تكنولوژي پيشرفته از ويژگيهاي متمايز كننده بناهاي جديد است .

    « ZHM »

    ZKM از جمله پروژه‌هايي است كه در سال 1980 به رم كولهاوس واگذار شد و بودجه ساخت آن توسط شهرداري كالسروحه مي‌باشد . اين طرح نيز با استفاده از شاه تيرهاي عظيم (Vierendeel) برگرفته از مركز پمپيدو شكل گرفته بود . مركز هر و فن‌آوري رسانه‌اي (ZKM) را مي‌توان به ازمايشگاه بازي تشبيه كرد كه در آن همچون صحنه‌اي داروني هنر كلاسيك با رسانه‌هاي الكتريكي برخورد مي‌كند اما انجمن شد كه متعهد به احداث اين مركز بود . به دليل رسوايي سياسي مجبور به استعفاء شد اما پروژه در اينجا متوقف نشد و درسال 1997 در بستر يك ساختمان تاريخي در آلمان گشايش يافت اين بدنه كلاسيك يك كارخانه مهمات‌سازي بود كه در طول جنگ جهاني از ميان نرفته بود . بعدها يك تيم معماري جديد يك مكعب شيشه‌اي بسيار عظيم در جلو اين ساختمان اضافه كردند ، اين مكعب شيشه‌اي همانا اصل قضيه است .

    هدف از خلق ZKM در اصل پايگاهي براي تجربيات ، بحث‌ها و گفتگوها مي‌باشد . كه فعالانه دگير كارهايي براي آينده است . تأسيسات و برنامه‌ريزيها ، براي كاركرد و خلق اين هنر رسانه‌اي به گونه‌اي بر اساس موضوعات خاصي طراحي شده‌اند . براي مثال اينكه چطور يك رسانه جديد مي‌تواند تفكرات و ايده‌هاي كلاسيك ما از اجرا در تئاتر و سينما تغيير دهد . ايده‌هايي مانند فضاي ساير ، حقيقت مجازي برخي از همان عواملي هستند كه نقش اصلي را در گفتگوها و مباحثات و حتي نگراني‌ها در رابـ ـطه با رسانه‌ها ايفاء مي‌كنند ، اين ديد رسانه‌اي ، ساختاري است كه يكسري از برنامه‌ريزيها و تأسيسات ابتكاري و خلاقانه را در بر مي‌گيرد كه توسط آن به بينندگان مي‌توانند بينش لازم را براي ورود به آينده از طريق كتب ، فيلم ، تأتر بدست آورند . يگ گزينش از اين مثال را و نمونه‌هاي مهم از تاريخ اين هنرهاي نتايجي كاملاً در گالري هنرهاي تتابلي (Interactive Art Gallery) از اين موزه رسانه‌اي نمايش داده شده است . كتابخانه رسانه‌اي (Media then) ZKM يكي از فشرده‌ترين كلكسيونهاي موسيقي ، ويديويي و ادبيات و هنر معاصر را در انتهاي قرن بيستم پيشنهاد مي‌كند .

    ZKM مي را- كه كولهاس طراحي كرد – محصول عصر الكترونيك است . ارگانيسم پيچيده‌اي است مبتني بر ارتباط بين فعاليت‌هاي داخلي گوناگون ، و همچون بين آنها و جهان خارج . هدف آن اين است كه اطلاعات را كنترل كند . ZKM عمدتاً جريان است و نه دستگاهها و سيستم‌هايي كه نيروي قرن بيست و يكم را پيش مي‌برند . بنابراين نا ماديت در معماري غالب است . ديوارها ثبات خود را از دست مي‌دهند . اشياء ماده‌زدايي مي‌شوند ، محتوا بر ظرف غلبه پيدا مي‌كند . به علاوه ZKMچند شكل است . هم بدين خاطر كه در تغيير شكل دائمي است و هم براي اينكه هر جزء آن در برابر فرم‌هاي منطقي گوناگون واكنش نشان مي‌دهد . نماي جنوبي اين مركز فعاليت متابوكيلي‌اش را نشان مي‌دهد . نماي شرقي به پرده‌اي براي تصاويري كه به سرعت جابه جا مي‌شوند تبديل شده است ، و نماي شمالي نيز فيلتري شيشه‌اي بين دو مولد حركت است، يكي داخلي و عمودي ديگري خارجي واقعي .

    ما در دوره‌اي از تغييرات و دگرگونيهاي شتابنده و سريع زندگي مي‌كنيم . سرعت تبادل اطلاعات به گونه‌اي نامحسوس در اطراف اين كره خاكي در جريانند و اين سيلان اطلاعات بر جايگزين مبالات مادي شده است .

    حتي تأسيسات نظامي ديجيتالي بسيار پيچيده ، خودشان را در درون متن‌ها و طرح‌هاي مكانيكي و شهر شناخته شده ما به ثبت رسانده‌اند . جمعيت ما در شهر (Metropolitan) سابقاً داراي يك حد و مرز فرهنگي و يك تمركز طبيعي مي‌بود ولي هم اكنون به شكل چادرنشيني و گذرا در آمده است . در ادامه اينكه حركات دنيا ميكي ، تراكم ، پخش و تنوع پايتخت‌هاي سرمايه‌دار بين المللي را شامل مي‌شود . درمقابل اين ساختار و زمينه متغير ، معماري خودش به دنبال تعريف مجددي از محدوديت‌ها مي‌باشد و با برنامه نويسي‌هاي ضروري خود به گونه‌اي فزاينده به تعديل اين جهان فرار و متغير مي‌پردازد . معماري خودش را از نو بنيان مي‌كند و به صورت بخشي از يك پژوهش تجربي از هندسه مدرن و پيشرفته در مي‌آيد ، اين معماري به صورت هماهنگي محاسباتي از توليدات عمده رباتيك و تا حد زيادي به صورت فضاي حجاري شده جنسي و نسلي (Caenetic) در آمده است .





    « معماري موزه در آستانه هزاره سوم ، موزه‌هاي مجازي »

    « موزه‌هاي مجازي »

    موزه مجازي به عنوان يك موضوع طراحي يك سري پرسپكتيوهاي نامحدود و وسيع را فراهم مي‌كند و در طراحي به جاي آنكه موزه در يك رسانه ديجيتالي يا در يك موزه فيزيكي بنا شود برپايه ايده و يك تصور كلي از محيط‌هاي متعابل واكنش پذير بنا شده است .

    موزه‌ها در قلمرو فيزيكي معمولاٌ به گونه‌اي طراحي مي‌شوند كه بتوانند يك زير ساختار را براي نمايش و ارائه كلكسيونها و تأسيسات گوناگون فراهم نمايند يك موزه مجازي خود مي‌تواند يك فعل و انفعال دروني را با بازديد كنندگان موزه از ميان رفتارهاي هوشمندانه گوناگون داشته باشد .

    يك موزه مجازي مي‌تواند ارائه متقابلي را حمايت كند كه عملاً قابل ارائه در موزه‌هاي فيزيكي و طبيعي نباشد . يك نمايش و يك ارائه بصري از اين موزه در واقع ميزاني از يك معماري شبيه سازي شده است كه يك سري احساسات مكاني را بوسيله محيط‌هاي محدود شده و ديگر فضاهاي گوناگون فراهم مي‌كند بازديد كنندگان آنها بوسيله آواتارهاي اينيشن شده نمايش داده مي‌شوند كه بتوانند احساس و ادراك وجود و حضور را در ميان سيستم مجازي چند كاربره فراهم كنند . در اين موزه‌ها انسان در فضا و زمان غوطور مي‌شود و اين تحرك و حركت در بيرون و داخل ساختمان كاملاٌ ديده مي‌شود .

    در موزه فرهنگ جهاني معرفي زمان در درون تجربه‌هاي فضاي معماري عملاً فضايي را به وجود مي‌آورد كه متشكل از يك سري فريم‌هاي ديناميك و جابجايي افقي خواهد بود . معرفي روزنه‌هاي نور در يك سطح افقي همانند صفحات عمودي ، انعكاسي از نور غير مستقيم را بر روي ديوارها و كف‌ها فراهم خواهد كرد . بنابراين خلق يك بازي مشخص از نور ، خود متقابلاً يك تجربه فضايي از اين موزه‌ها را انتقال مي‌دهد .

    « موزه مجازي گوگنهايم »

    موزه سولومون گوگنهايم به شركت نيويوركي (Asymptote Architects) سفارش طراحي و اجراي يك موزه جديد در فضاي ساير را داد و اين حركتي پيشگامانه براي ساختن موزه‌اي كاملاً جديد بود . اين موزه پس از اجرا درحال پيشرفت مداوم خواهد بود . بخش‌هايي به آن اضافه خواهد شد ، در حاليكه فضاهاي قديمي‌تر به صورت پريو ديكال در حال نوسازي هستند . اين موزه از هم‌جوشي فضاي اطلاعاتي ، هنر ، ارتباطات و معماري بوجود آمد تا اولين بناي مجازي مهم قرن 21 باشد .

    موزه مجازي گوگنهايم نه تنها دسترسي جهاني به همه موزه‌هاي گوگنهايم و سرويس‌هاي آنها را فراهم مي‌كند بلكه فضاها و محيطي بي‌نظير را براي تجربه توسط بازديدكنندگان مهيا مي‌كند به علاوه موزه مجازي فضايي ايده آل براي گسترش و تجربه و هنر و اتفاقاتي است كه مخصوص رسانه‌هاي ديجيتالي دوسويه هستند . ارتباط‌هاي دوسويه كاملاً پيوسته‌اند و با مدل سازيهاي سه بعدي و جلوه‌هاي تصويري ، صدا ، حركت و نور يك محيط مواج وسيال را خلق كرده كه بر خلاف فضاهاي فيزيكي مي‌تواند به هدايت مسير بازديد كننده پاسخ گويد . همانطور كه محيوتات درون آن تغيير مي‌كند فضا نيز منطبق و هماهنگ با آنها مي‌شود خلاصه اينكه اين موزه به بازديد كنندگان اجازه مي‌دهد مانند كشتيراني در آن برانند همانطور كه مي‌توانند از اخبار و وقايع مطلع شوند . (عكس از موزه) – توضيح مويوس

    نتيجه :

    طراحي موزه‌ها ، هميشه يكي از موضوعات چالش انگيز و بسيار جذاب براي معماران بوده است ، طراحي يك موزه نه تنها مكاني براي نمايش ، بلكه مطالعه و تحقيقي است در ساختار و نوع شكل‌گيري جامعه‌ها كه خود به نوع استقرار ارزشهاي اجتماعي و اثرات متقابل آنها در ميان بازديدكنندگان ، هنرمندان و كارهاي هنري است . همانطور كه هايديگر مي‌گويد فرهنگ بشر در توسعه فقط با دو چيز بيان مي‌شود يكي با هنر و ديگري با علوم و ارائه نمونه‌هايي از تجاربي كه در معماري موزه‌هاي جديد يافت مي‌شود نقطه‌اي واقع در عمق فضاي داخلي موزه كه در تقابل ميان فضا و بيان جاييكه موزه و معماري با هم روبرو مي‌شوند فعال مي‌گردد و بايد دانست كه اين دو نوع معماري ، يعني واقعي و مجازي ناگزير از همگرايي يا خروج شدن هستند و در طول تاريخ هم معاري هميشه در چالشي ميان مجاز و واقعيت بوده يعني جاييكه ثبات و وافعيت معاري با شاعرانه بودن و غير قابل وصف بودن معناها تجزيه و تركيب مي‌شده است .
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    نظر دبیر تحریریه > علیرضا امتیاز "مدیر اتووود"

    از این پس تمام یادداشت هایی که به گرایش های "پادـ منشِ" ضدِ جهت گیری های غالبِ بر معماری، حوزه های تجربی محدود در عین حال موفق و کمتر دیده شده توسط رسانه ها و متعلق به جریان های به قول جیانی واتیمو حاصل از "تفکر سست" می پردازند در ستون "گزارش اقـــــلیت" منتشر خواهند شد، تا نگاه افقی و تکثرباور اتووود هویت عینی موجه تری به خود گیرد.


    گزارش اقلیت ـ تبعیض جنـ*ـسی و سیستم ستاره ای در معماری 1389/01/18


    نوشـــــــــــته ی : الن پری برکلی



    برگــــــردانی از :
    ستاره اردوبادي -


    خــلـاصــــــــــــــه : متخصص ترین زنان نیز میتوانند"داستانهایی هولناک" راجع به تبعیضاتی که در عرصه کاری با آنها مواجه شده اند بازگوکنند. داستانهای من در این باب از نوع مشکلات کوچک اجتماعی و همچنین ضربات بزرگ روحی هستند. ولی میتوانم بگویم که من زمانی با نادرترین نوع تبعیض مواجه شدم که در اواسط دوران کاری ام با یکی از همکارانم ازدواج کردم و با به شهرت رسیدن او (هرچند مایه خوشبختی نبود)زندگی حرفه ای مان نیز با هم ادغام شد.



    1166340622792803654542010287364.jpg




    توضیحات مترجم :
    به بهانه اهدای جایزه پریتزگر 2010 برای دومین بار به یک زن معمار با این تفاوت که این زن نه یکه تاز عرصه سوپراستار های معماری جهان بلکه طبق معمول در سایه یک مرد و یدک کشنده نام شرکت SANAA است.




    امتیاز شما : 1 2 3 4 5

    4MidStar.jpg


    تا کـنون 4 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند






    مقالات مرتبط




    دیگر مقالات ستاره اردوبادي



    برگرفته از کتاب معماری: جایی برای زنان، ویرایش الن پری برکلی

    متخصص ترین زنان نیز میتوانند"داستانهایی هولناک" راجع به تبعیضاتی که در عرصه کاری با آنها مواجه شده اند بازگوکنند. داستانهای من در این باب از نوع مشکلات کوچک اجتماعی و همچنین ضربات بزرگ روحی هستند. ولی میتوانم بگویم که من زمانی با نادرترین نوع تبعیض مواجه شدم که در اواسط دوران کاری ام با یکی از همکارانم ازدواج کردم و با به شهرت رسیدن او (هرچند مایه خوشبختی نبود)زندگی حرفه ای مان نیز با هم ادغام شد.

    وقتی من و باب در سال 1967 با هم ازدواج کردیم، من دانشیار دانشگاه بودم. در دانشگاههای پنسیلوانیا و برکلی تدریس کرده بودم واولین برنامه درسی ام را در مدرسه جدید التاسیس معماری یو سی ال ای(UCLA) آغاز کرده بودم. حق استادی دائمی داشتم. از بابت نشر مقاله و کتاب نیزسابقه ام خوب بود. شاگردانم نیز بسیار مشتاق و علاقمند بودند. همکارانم که اغلب از من بزرگتر بودند همان احترامی را که به یگدیکر میگذاشتند نسبت به من قائل بودند و من از همان پله های قدرتی بالا میرفتم که روزی آنها نیز از آن گذشته بودند ( یا حداقل من چنین تصور میکردم).

    زمانی متوجه اولین نشانه های موقعیت جدیدم شدم که معماری که من کارش را بررسی میکردم به من گفت: " ما در شرکت فکر می کنیم که باب به اسم شما این نوشته ها را مینویسد". زمانی که ما کتاب learning from Las Vegas را نوشتیم، بیشتر شدن تجربیاتمان در این زمینه و نسبت دادن های غلط باعث شد تا باب یادداشتی را به اول کتاب اضافه کند و در آن اعلام کند که این کتاب و ایده های موجود در آن فقط به شخص وی اختصاص ندارد و حاصل همکاری ما با هم و تلاش هر فرد به نوبه خود است. ولی ازاین درخواست او کاملا چشم پوشی کردند. ظاهرا منتقدین معماری باید مجموعه ای از تئوری و طرح های معماری را فقط به یک نفر نسبت دهند و هرچقدر نقد آنها احساسی تر میشود، بیشتر روی آن یک نفر متمرکز میشوند.

    برای جلوگیری از هرگونه نسبت نادرست، شرکت ما در اطلاعیه ای نحوه انتساب مد نظر ما را ذکر کرده است- کار انجام شده منسوب به شرکت ما است و فقط فردی که کتاب یا مقاله را امضاء کرده است مخاطب مکاتبات قرار می گیرد. نتیجه این کار این است که اکنون برخی از منتقدین در مکانهای نامعلوم ابتدا به صورت مقدماتی استناداتی انجام میدهند و سپس در درون متن،" طرح" کارو" نظرات" موجود در نوشته ها را به روبرت ونتوری نسبت می دهند.

    به عنوان نمونه، در مجله ژاپنی معماری و شهرسازی ، هیدکی شی میزو نوشته است که :

    بررسی طرح او در کراس تاون کامیونیتی گویای اینست که ونتوری همانطور که در تلاش است اصول اولیه روش معماری اش رابه درستی در راستای برنامه ریزی شهری وارد قالب مشخصی کند، تغییرات جدید خاصی را در نظریه هایش به وجود نمی آورد... موقعیت کنونی ونتوری در عرصه برنامه ریزی شهری تنها چیزی است که او را قادر به پیشبرد موضع اصلی اش در معماری کرده است. کراس تاون کامیونیتی بازگوکننده حس عمیق محبت و خونگرمی است1.

    این نسبتا خوب بود، فقط حرف سر این است که کراس تاون کامیونیتی کار من بود و در کتابمان هم به نام من ذکر شده بود. در طول آن 3 سال، باب حتی دو روز هم روی آن کار نکرده بود.

    وقتی که پریگر مجموعه ای از مصاحبه با معماران را منتشر کرد، نام من روی جلد کتاب نبود. ما از این وضعیت شاکی شدیم و پریگر مجبور شد نام من را به آن لیست اضافه کند. گرچه اول قبول نکرد و گفت این کار باعث به هم ریختن طرح جلد میشود. در برگه داخلی نیز از "هشت معمار" و "مهمترین افراد" (در انگلیسی men نوشته شده و چون در مقابل women است مورد نقد این معمار زن قرار گرفته است!) معماری مدرن نام بـرده شده بود. با اینکه نام 9 نفر روی جلد نوشته شده بود، بازهم متوجه شدم که نام من از قلم افتاده است3.

    ولی استثناهایی هم وجود داشته است. آدا لوییز هاگزتبل در مورد من تا کنون هیچ کار اشتباهی مرتکب نشده است. او برای گزارش دقیق ایده های ما نیز تلاش زیادی میکند. در پی درخواستهای ما، تعداد کمی از منتقدان در روشهای توصیفی شان تغییراتی داده اند، ولی باید گفت که حداقل یکی از آنها در سال 1971 در مسیر جنگ با ما بود و میخواست ثابت کند که فقط یک "مرد" میتواند خالق "هنر بزرگ عالی"(Great Art) باشد و اینکه روبرت ونتوری(بخوانید هووارد روآرک) وقتی " به همراه همسرش دنیس اسکات براون از آثار حومه شهری خاص تجلیل میکند" به بیراهه میرود. همسر و همکار یک معمار معروف در نامه ای به من نوشت که : گرچه او خود را در کار شوهرش شریک میرود، ولی به نظر او دلیل کیفیت بالای کار استعداد فردی شوهرش است و نه همکاری او با شوهرش. به ادعای وی، وقتی هنرمندان واقعی با هم همکاری میکنند، هویتهای مجزای آنها همچنان جدای از هم باقی می ماند. مثالی که او برای این گفته اش آورد "لیدر"(lieder) شوبرت و گوته است. جواب ما در مقابل با بیتلز(Beatles) بود.

    برخی مشکلات کوچک اجتماعی (به قول آفریقایی ها "آپارتاید جزئی") نیز این مسائل را دنبال میکرد: "همسران"، دعوت های شام"( عزیزم فقط میخوایم معمارها همدیگرو بشناسن)؛ در مصاحبه های کاری حضور "همسر معمار" باعث ناراحتی هیات مدیره میشود؛ من نباید در مهمانی شام حضور داشته باشم چون یکی از پرنفوذترین اعضای گروه مشتریان میخواهد "معمار" دوست پسرش شود؛ علیرغم درخواست باب، روزنامه نگاران ایتالیایی مرا مخاطب خود قرار نمیدهند چون من بیشتر از باب به زبان ایتالیایی مسلط هستم؛ نگرش تک بعدی دانش آموزان به باب؛ گفتن " پس شما معمار هستید!" به باب و " شما هم معمار هستید؟" به من4.

    تمامی این تجربه ها باعث شدند تا من مبارزه کنم، در برابر شک و تشویش قرار گیرم و انرژی زیادی را صرف آن کنم. همسر یک معمار که طراح است میگوید " خوشحال میشوم اگر کار من را به شوهرم نسبت دهید". و یک همکار میپرسد " چرا نگران این مسائل هستی؟ ما میدانیم که کار تو خوب است. تو نقش واقعی ات را در شرکت و تدریس میدانی. اینهمه کافی نیست؟" شک دارم این همه برای همکاران مرد من کافی می بود. اگر پیتر آیزنمن آخرین مقاله خود را به نام همکار ویراستارش کنی فرمپتون چاپ میکرد چه اتفاقی می افتاد ؟ یا وینست اسکالی، کتاب اش راجع به خانه های نیوپورت را به نام همکار مولفش آنتونیت داونینگ ثبت میکرد- البته در پارانتزی اعلام میکرد که قصد وی ناچیز شمردن همکاری افراد دیگر نیست؟

    من نارضایتی ام را به ویراستاری که به " ducks ونتوری" اشاره میکند ابراز کردم و به وی گفتم که “duck” را من ابداع کرده ام. (او نامه من را تحت عنوان “Less is a bore”، نقل قولی از همسرم، چاپ کرد.) نارضایتی من خشم منتقدین را برانگیخت و برخی از آنها به همین دلیل برای همیشه علیه هر دوی ما موضع گرفتند. معمارها نمیتوانند از پس منتقدینی که با آنها دشمنی دارند برآیند. به هر حال کم کم از شخصیت خشن خودم بیزار شدم.

    در چنین شرایطی، خودناباوری و سردرگمی ظاهر میشود. " همسرم بهتر از من طراحی می کند. من متفکر نسبتاٌ ملال آوری هستم." مورد اول صحت دارد، ولی مورد دوم احتمالا غلط است. سوالات دیگری نیز در ذهنم شکل می گیرد: " در این صورت چطور ما میتوانیم با هم بخوبی کارکنیم و کامل کننده ایده های یکدیگر باشیم؟ اگر ایده های من بد هستند پس چرا منتقدین از آنها نقل قول میکنند (و حتی آنها را به باب نسبت میدهند)؟

    ما بین خودمان هم نمیتوانیم به همکاری هایی که با هم داشته ایم بی توجهی کنیم. از سال 1960 تا کنون در جهت پیشبرد ایده هایمان با هم همکاری داشته ایم و از سال 1967 به بعد این همکاری را وارد پروژه های معماری کرده ایم. در مقام طراح اصلی ،طرح نهایی به عهده باب است. من هم از نزدیک روی برخی از پروژه ها کار میکنم و میبینم که بیشترایده های من وارد طرح نهایی شده اند، ولی در موارد دیگر چنین نیست. در تعداد کمی از آنها ایده اصلی متعلق به من است. درشرکت، تمامی کارهای مربوط به برنامه ریزی شهری (urban planning) و طراحی شهری مربوط به آن بر عهده من است و همه معمارها به جز باب در انجام آنها با من همکاری میکنند.

    مثل تمامی شرکت ها، ایده های ما را نیزهمکارانمان و به خصوص شرکای قدیمی مان تفسیر و تکمیل میکنند. جایگاه رئیس و دستیار در مقام پدید آورنده و منتقد میتواند تغییر یابد. در سیستم ستاره ای، شرکت به شکل هرمی در نظر گرفته میشود که در راس آن طراح قرار گرفته است. این سیستم، ارتباط چندانی به روابط پیچیده موجود در عرصه معماری و ساختمان ندارد. ولی از آنجاییکه تبعیض جنـ*ـسی مرا کاتب، تایپیست و عکاس همسرم می شمارد، سیستم ستاره ای نیز همکاران ما را “second bananas” ("چوب")و کارمندان ما را "مداد" قلمداد میکند.

    آموزش معماری امریکایی در اوایل قرن بیستم از مدرسه فرانسوی هنرهای زیبا کپی برداری کرد. فضای این مدرسه پرازهیجان و نشاط بود، ولی سازماندهی آن کاملا دیکتاتوری بود، به خصوص سیستم ارزشیابی کارهای دانشجویان. شخصیت های قدرت طلب و فرهنگ طبقاتی که هنرهای زیبا به وجود آورده بود حتی مدتها پس از رهایی از فلسفه معماری هنرهای زیبا در معماری مدرن نیز ادامه یافت. هنوز هم در کلوپ معماری، زنان طرد میشوند.

    انقلاب معماری مدرن اصیل با فناوری های جدیدی که در اختیار دارد میخواهد از طریق تولید انبوه به داد مردم برسد. اگر هم تصویری از این انقلاب وجود داشته باشد، یک تصویر کاملا مردانه است. به طور عجیبی خود را وابسته افرادی واپس گرا کرده است که عامل اصلی وضعیت کنونی آن هستند. برنامه ریزان شهری و بوم شناسان به نام عدالت اجتماعی و برای حفظ کره زمین، نگاهی محتاطانه تر و بازتر(زنانه) را برای این حرفه پیشنهاد می کنند. شاید زنان با این روش بتوانند وارد این عرصه شوند.

    اگر از جنبه وسیعتر به این قضیه نگاه کنیم میبینیم که باز هم جای امید وجود دارد. همه معماران عضو باشگاه مردان نیستند. حال دیگر نسبت به گذشته تعداد بیشتری از زنان معمار هستند، منتقدین در حال یادگیری اند، AIA فعالانه در پی کمک به افراد است، و اینکه اکثر معماران حداقل در تئوری ترجیح میدهند که میان افراد تبعیض جنـ*ـسی قائل نشوند، البته در صورتی که کسی این را به آنان بیاموزد.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    نظر دبیر تحریریه > آرش بصیرت "سردبیر اتووود"

    هنر گفت و گو نام اثری سترگ از هنرمند سورئال رنه مگریت است؛ در چشم اندازی از غول هایی در نبرد یا از اغاز جهان، دو انسان کوچک در گفت و گویند، سخنی ناشنیدنی جاریی است که در سکوت سنگ ها جذب می شود، اما در پای سنگ های تل انبار شده مجموعه حروفی شکل گرفته اند: رویا، صلح یا مرگ که تلاش دارند به اشوب سنگ ها نظمی دهند. اتووود از این پس گفت و گوهایش را زیر عنوان این ستون خواهد اورد.


    هنر گفت و گوـ تام مین؛ پسر بد معماری لس‌آنجلس 1389/01/19


    نوشـــــــــــته ی : .



    برگــــــردانی از :
    مهدي معيت -


    خــلـاصــــــــــــــه : تام مین معمارمعاصرو برنده جایزه پریتزکر در سال 2005 و متولد ‌سال 1944 در واتربری لوس‌آنجلس وفارغ التحصیل دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و هاروارد و مدرس دانشگاه‌های کالفرنیای‌جنوبی و UCLA ، در سال 1972، کارش را به همراه مایکل روتوندی در بازار معماری آمریکا آغاز کرد و مرفسیس را تاسیس کرد و مقام‌هایی را هم به دست آورد. از مهمترین جوایز اوبه مدال طلای AIA در سال 2001 می توان اشاره کرد. این مقاله ترجمه آزادی است برگرفته از مصاحبه Lara Tonnicchi با تام مین به نقل از floornature.com



    11863406326263460500020102384604.jpg




    توضیحات مترجم :





    امتیاز شما : 1 2 3 4 5

    4Star.jpg


    تا کـنون 9 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند






    مقالات مرتبط




    دیگر مقالات مهدي معيت


    dot.gif
    « معماری من، کابوس های شبانه ام را فاش می کند ! » ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    ذات پرسشگری ، منشِ اثر هنری ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    انرژی خورشیدی در ایران ( معماري پايدار )


    dot.gif
    موزه شعر و نقاشي تومی هیرو؛ماكوتو يوكومي‌زو ( معماري و هنرهاي ديگر )


    dot.gif
    از روحیه شاعرانه تا خانه شعر ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    مرکز اموزش رلکس؛ کاری از دفتر معماری SANAA ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    موبیوس ( زيبايي شناسي )


    dot.gif
    فضایی رهایی بخش؛ مدیاتک سندای اثر تویو ایتو ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    دستهای لوکوربوزیه؛ منش بوطیقایی یک معمار ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    سوپرمدرنیته؛ عبور از پست مدرنیسم و یافت روایتِ "بی گون" از مکانی ( مفاهيم و نظريات معماري )




    تام مین معمارمعاصرو برنده جایزه پریتزکر در سال 2005 و متولد ‌سال 1944 در واتربری لوس‌آنجلس وفارغ التحصیل دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و هاروارد و مدرس دانشگاه‌های کالفرنیای‌جنوبی و UCLA ، در سال 1972، کارش را به همراه مایکل روتوندی در بازار معماری آمریکا آغاز کرد و مرفسیس را تاسیس کرد و مقام‌هایی را هم به دست آورد. از مهمترین جوایز او می توان به مدال طلای AIA در سال 2001 اشاره کـــــــــــــــــــــــــــرد.


    س. توماس مین غالبا تحت عنوان «پسربد معماری لس‌آنجلس» خوانده‌می‌شود؛ طغیان‌گر دهه60. خیلی وقت‌ها خود شما نیز در مورد خودتان مثل یک بیگانه و خارجی صحبت می‌کنید.
    مورفسیس، اسمی که شما برای دفتر طراحی خودتان در سال 1972 انتخاب کرده‌اید، خود تداعی‌کننده تمایل شدید شما برای تغییر و تفاوت است. ارائه یک تعریف خاص برای سبک معماری تام‌مین بسیار سخت و تاحد زیادی نشدنی‌است. شما برنده جایزه بین‌المللی پریتزکر 2005 و اولین آمریکایی برنده این جایزه در طول 14سال قبل از آن بوده‌اید. تعریف مشخص شما از معماری تام مین چیست؟
    ج. حداقل پنج سوال در صحبت‌های شما وجودداشت! معماری یا هر هنر دیگری نیازمند یک جور فاصله با زندگی نرمال و هنجار است؛ فاصله از رفتار و قاعده کلی چیزها. یک سوال مطرح می‌شود و پاسخی متناسب با آن شکل می‌گیرد؛ پاسخی که می‌بایست منتقدانه باشد. معماری منتقدانه نیز درصدد آن است که بر مساله خاصی، متفاوت و جدای از معماری هنجار و نرمال، متمرکز شود.
    تصور می‌کنم مسیر من مانند خیلی دیگر از معماران، تمایل به نوعی مکاشفه هست که در بعضی جاها منتقد هنجارها و قاعده هاست؛ منتقد آنچه که وجود دارد... و ناچار است که متفاوت باشد و فاصله بگیرد و این انفصال و جدایی لازمه هر عمل هنرمندانه‌ای است.
    شما خواه یک نویسنده باشید و یا شاعر یا فیلمساز، آنچه را که هستید ادیبانه و با الفاظ می‌سازید. این ساختن، خلق یک هویت است؛ هویتی که شما می‌توانید داشته باشید.... اولین کار برای یک جوان خارج از دنیای مدرسه، فرموله کردنِ گذشته و هویت خود اوست؛ اینجاست که من معماری را در نظام ارزشها قرار می‌دهم. من احساس می‌کنم مفهوم «پسر بد» گاهی اوقات تلاشی بود برای به حاشیه کشاندن من و به نوعی قرنطینه کردن من... برخی می‌خواستند که مسیر حرکت من را دچار وقفه کنند و من نمی‌خواستم تسلیم شوم! من می‌خواستم درست همینجا و در مرکز باشم! ...اما در مورد ایده پسر بد نکته جالبی هم هست؛ نوعی مفهوم زیرکی و باهوشی را با خود دارد. معماری نیازمند پرسشهای پی‌درپی است ؛ یک کنجکاوی و پرسشگری سماجت‌آمیز که پایه هرگونه فکر کردنی باشد و این خصوصیت یک پسر بد است!
    معماری روندی تکاملی/تدریجی است و این غیرعادی نیست که خیلی از معماران تا پنجاه‌سالگی و یا حتی نیمه دوم دهه ششم زندگی خود دست به کارهای جدی خود از حیث مقیاس و یا نوع کار، نزده‌اند. مِیر، فرانک گری و یا هرکس دیگری که شما دوست دارید انتخاب کنید.
    بایستی بسیار زیرک و با تجربه شد تا با دنیا، دنیای سیاست‌زده، دست‌وپنجه نرم کرد. معمار با پول سروکار دارد، با سرمایه‌گذاری‌های کلان... مردم باید احساس راحتی و آرامش کنند؛ معماری آزمایشی و تجربه‌گونه در یک طرف و هزینه‌کردن پول در طرف دیگر! ارتباطی بسیار پیچیده که به معمار اجازه می‌دهد به حیات حرفه‌ای خود برای حفظ آن دو ارزشِ کاملا متضاد ادامه دهد.
    هزینه کردن پول نوع خاصی از محافظه‌کاری را دربرخواهدداشت: بیایید آن‌گونه انجام دهیم که قبلا هم آن را تجربه کرده‌بودیم؛ هزینه‌کردن آزمایشی، ریسکِ‌ بیشتری دارد.
    امروزه و در فرهنگ امروز با نوآوری‌ها سروکار داریم، با سرمایه خلاقیت و نوآوری‌های درعین حال خردمندانه روبه‌رو هستیم؛ این
    ضروری است که مدام در حال فکر کردن باشیم و این بهترین راهی است که در پیش می‌گیریم، وارد این مناظره پیچیده مابین تجربه‌های نو و محافظه‌کاری می‌شویم و این بدون شک همان «معماری» است....
    اگر شما هیچ بینشی برای تغییر جهان و هیچ ایده‌ای برای متحول کردن چیزها ندارید، جایگاه حرفه‌ای غلطی دارید. همین جمله را به سیاستمداران نیز می‌گویم : «اگر شما هیچ ایده‌ای برای تکان دادن دنیا و هیچ اندیشه‌ای برای تغییر آن در زمینه‌های اجتماعی و یا سیـاس*ـی ندارید، هیچ کاری برای انجام دادن نخواهید داشت...!».
    ... و چگونه است که من یک پسر بد باشم، اما بسیاری از ساختمان‌های بزرگ با مقیاس‌های دولتی را ساخته باشم؟! حتما مشکلی وجود دارد یا من نمی‌توانم خیلی بــد باشم، چون لازمه این کارها معاشرت اجتماعی و ارتباطات‌عمومی خوب است، پس من دیگر پسر بد نیستم و در واقع به نوعی خوب هستم!
    س . برای کارفرما باید کار خیلی سختی باشد که از شما تبعیت کند؟!
    ج. من فکر می‌کنم باید حتما مشتریان مناسبی داشته‌باشید؛ بعضی از مردم فقط راه حل را می‌خواهند، اما از طرف دیگر وقتی که من مثل یک مربی یا آموزگار با یک کارفرما در طی روند طراحی رشد و تکامل پیدا کرده‌ام، تجربه بسیار زیبایی را گذرانده‌ام. شما آنها را با خود همراه می‌کنید تا روند طراحی شما را درک کنند.
    به نظر من آنها می‌فهمند که طراحی یک مسیر است؛ نقطه مرکزی و کانونی دارد و به سمت نتیجه پیش می‌رود، شدیدا روندی انعطاف پذیر است، می‌توانید در آن تغییر بوجود آورید، به سمت پاسخ حرکت می‌کنید و دوباره آن را تغییر می‌دهید و کارفرماها در این روند دارای اختیار و قدرت هستند. در واقع کارفرماها در این روند به نوعی هیپنوتیزم و مات می‌شوند.
    من کارفرماهایی داشته‌ام که ناچار شده‌ام به آنها بگویم: «نه! کافی است!»؛ چون به ناگهان آنها شدیدا به روند طراحی علاقه‌مند می‌شوند و نمی‌خواهند آن را پایان دهند. این روند مثل زاییدن و بزرگ کردن یک کودک بسیار شگفت‌انگیز است. تماشای بزرگ شدن و رشد این کودک واقعا فوق‌العاده است. روند طراحی یک تجربه بشری است که می‌توانید آن را به این سمت و آن سمت بکشید... البته همیشه حرکت نمی کند؛ و به عکس بعضی وقت ها می‌دود و شما مجبورید پشت سر آن به دنبالش بدوید. از حداقل دو دهه پیش باورغالب اینست که ایده فراتر از خالق اثر و مولف است. گاهی اوقات، مولف یک کتاب یکباره به شما می‌گوید: «من تا جایی که می‌توانم به سرعت تایپ می‌کنم، چون شخصیت داستان من مدام از من دور می‌شود و من تلاش می‌کنم آن را به عقب برگردانم... جایی که آن را لازم دارم. اما او خارج از کنترل من است...». نویسنده این‌گونه به شما می‌گوید آنچه که می‌خوانید خیالی است؛ اما دنیای خودش را دارد... داستان اندیشه‌ای باورنکردنی است که از او جدا می‌شود.
    س. با این که می‌دانم ارائه یک جواب مختصر به این سوال دشواراست، ممکن است روش کار خود را وقتی با یک پروژه جدید رو به رو می‌شوید، شرح دهید؟
    ج. این روند تقریبا روشی استنتاجی است؛ بنابراین معماری نتیجه یک رونداست که دایما تغییر می‌کند و معماری را شکل می‌دهد. اگر شما از من بپرسیدید مورفسیس چیست و یا طبیعت مورفسیس حاکی از چیست، خواهم‌گفت که بیشتر یک روند است تا محصولی نهایی (مورفسیس در لغت به معنای وضعیت شکل‌گیری تکاملی یک ارگانیسم و یا هر بخشی از آن است.مترجم). تصور می‌کنم اگر شما فقط با نگاه‌کردن به کار بخواهید بگویید مورفسیس چیست، کار سختی را پیش رو خواهیدداشت! یک متد که طی سی‌وپنج سال کامل شده‌است، به روحیه پرسشگرانه‌ای توجه دارد، با پرسش آغاز می‌شود... و رویکردی به پیش‌داوری‌ها و گذشته ندارد. به متدی که شما قبل از شروع طراحی می‌دانید که چه چیزی را می‌خواهید، که روشی بسیار عادی و تکراری در تفکر معماری است، تعلقی ندارد.
    مورفسیس به معنای شرکت تام مین نیست؛ تصوری از یک روند خلاقانه است که با یک سری پرسش موازی و همزمان شروع می‌شود و در پروسه‌ای روانشناسانه جای می‌گیرد. جایی که شما پروژه را در مقابل من می‌گذارید‌، با یک سری سوال شروع به شناخت اطلاعات اولیه و پژوهش لازم در مورد آن می‌کنم. این سوال‌ها مرا به گمانه‌های اولیه‌ای هدایت می‌کنند و پس از آن حرکت به سمت تکراروتکمیل... چیزی را می‌سازید، به آن حمله و انتقاد می‌کنید و دوباره آن را می‌سازید... این خروجی نتیجه یک پروسه تکرار و تکرار پشت‌سرهم است. روی پروژه مداوما کار می‌کنیم و از طرفی به آن انتقاد می‌کنیم. روند به نوعی پرخاشگرانه است. شما سعی می‌کنید از کارتان چشم‌پوشی کنید و یا آن را رد کنید و به واسطه آن راه‌های جدیدی را بیازمایید.
    من به چیزهایی که نمی‌توانم پیش بینی کنم، علاقه‌مندم؛ مایلم چیزهایی را که نمی‌توانم از قبل تصور کنم، بسازم. این چیزی است که باعث هیجان و شگفتی من می‌شود. وقتی که می‌بینم چیزی به جایی رفته که نمی‌توانستم تصورش راداشته‌باشم، دقیقا همان چیزی است که به دنبالش بوده‌ام!
    س . به طور خاص با توجه به مرکز Hypoalpe Adria Center و Caltrans District و با در نظرگرفتن روش شما در معماری به عنوان یک کار قابل اجرا و زمینی، من دوست دارم بدانم که مصالح چه نقشی در تصور معمارانه شما دارند و در چه مرحله‌ای از روند طراحی، شما دست به انتخاب مصالح می‌زنید؟
    ج . سئوال خوبی است؛ شما چه فکر می‌کنید؟ انتظار دارید جواب من چه باشد؟
    س. من فکر می کنم لحظه به خصوصی نیست. فکر می‌کنم ایده مصالح با دیگر ایده‌ها پرورش می‌یابد و دیرتر وارد پروسه طراحی می‌شود.
    ج. بله. من با ایده‌های مفهومی گسترده شروع می‌کنم. هنرِtechtonic، به معنی ساختن چیزهایی که هم زیبایی دارند و هم مفید استفاده‌اند، در خدمت ایده است. فن‌وهنر ساختمان در خدمت ایده درمی‌آید... چیزهایی هست که من با آنها سروکار ندارم، من با رنگ راحت نیستم، با مصالحی که بیش از حد دارای بخش‌هایی هستند که با اتصالاتی به هم وصل می‌شوند، راحت نیستم. احتمالا دیده‌اید در اغلب کارهای من از مصالح عام و کلی استفاده می‌شود:بتن، شیشه، استیل، فلز در انواع مختلف. سعی می‌کنم بیش از حد خاص نباشم.... ما زیاد بحث کرده‌ایم که احتمالا در آمریکا نسبت به اروپا مردم نوع خاصی از ناهنجاری و در هم بر همی را می پسندند، می خواهند همه چیز کاملا پر و انباشته باشد . داشتن یک میدان شهری (پلازا) در آمریکا غیر ممکن است . فضای خالی را درک نمی کنند و دوست دارند آن را با توده پر کنند. به علاوه به دنبال یک نوع منش تزیینی می گردند. من همیشه کارهایی را به آنها نشان می دهم که خالی هستند و بعد با انسان پرمی شوند... من بیشتر دوست دارم کارم بیشتر یک پالت رنگ نسبتا خالی باشد....
    س. یک پروژه کامل برای شما به چه معنایی است؟
    ج . چنین چیزی به عنوان پروژه کامل و تمام شده وجود ندارد. من هرگز یک پروژه کامل را انجام نداده ام . . . هیچ وقت از کار خودم راضی نمی شوم . تصور می کنم شما می فهمید که تصور ما همیشه فراتر از قابلیت های واقعی ماست و این حقیقتا ناراحت کننده است . بعضی وقتها من حتی نمی خواهم آن را ببینم . شنیده ام که نمایشنامه نویسی هست که وقتی نمایش او شروع می شود ، حتی نمی تواند بین تماشاچیان حاضر باشد ! مدام در سرسرا قدم می زند و سیگار می کشد . وقتی که مردم بیرون می آیند ، می خواهد بداند که موفق بوده یا نه ؟! من خیلی به او شبیه هستم . . . من معماری را به عنوان چیزی برای گسترش پرسشها می دانم. مهم نیست که شما آن را دوست داشته باشید یا نه ! ما در جهانی چند فرهنگی و نا همگن به سر می بریم و معماری پدیده ای فرهنگی است . پس ممکن نیست که همه کس راضی باشند. چه کسی قرار است قضاوت کند ؟! یک نفر از پکن یا سان پاولو یا ... ؟
    اندیشه ی تلاش برای راضی کردن بصریِ همه مردم به گمانم نتیجه عدم درک صحیح و کامل هدف معماری است .
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    نظر دبیر تحریریه > آرش بصیرت "سردبیر اتووود"

    بزرگی نیاز به شهر را پس می زند: با شهر به رقابت بر می خیزد؛ شهر را بازمی نمایاند؛ بر شهر پیشی می گیرد؛ یا، به بیان بهتر، به شهر تبدیل می شود. اگر شهرسازی فراورنده امکان است، معماری از این امکان بهره می کشد، بزرگی مروت شهرسازی را در برابر سفلگی معماری صورت بندی می کند. بزرگی= شهرسازی علیه معماری. خط اسمان ستون جدیدی است در اتووود که سعی دارد از طریق معرفی پروژه هایی که مقیاس عمل کردی شان شهری است جدا از تمرکز بر دیالکتیک حضور این پروژه ها در بافت شهری، چگونگی معماری این اثار را تحت شمولی فرایند محور با پردازش بر جزییات این فرایند خصوصا ره یافت های عبور از محدودیت های به ذات طرح و چگونگی بسط فیزیکی اثر توصیف می نماید تا مدار اموزش محور بودن اتووود وجه هویتی عمیق تری یابد.


    خط اسمان ـ مرکز هنرهای نمایشی تایپه 1389/01/19


    نوشـــــــــــته ی : دفتر معماری ان ال



    برگــــــردانی از :
    انديشه كرمي -


    خــلـاصــــــــــــــه : در میان دوگانگی ها و تفاوت های روزافزون طبقات بالا و پایین جامعه ، این فرهنگ و تمدن است که به آهستگی در حال ناپدید شدن است . حال این پرسش مطرح است که ما چگونه می توانیم محیط اطراف خود را به گونه ای بیافرینیم که همه مردم از هر طبقه ای بتوانند از آن استفاده کنند ؟ مرکز هنرهای نمایشی تایپه با این هدف طراحی و برنامه ریزی شد که بتواند به راحتی در دسترس همگان قرار بگیرد . در این ساختمان که مانند میزی چهارپایه است ، اولین موردی که در ابتدا باعث توجه می شود فرم این بناست که به گونه ای واژگون به نظر می رسد .



    11763406316265663625020104586634.jpg




    توضیحات مترجم :





    امتیاز شما : 1 2 3 4 5

    4MidStar.jpg


    تا کـنون 8 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند






    مقالات مرتبط




    دیگر مقالات انديشه كرمي


    dot.gif
    تکه های ساده ـ معماری مجازی؛ معماری مبتنی بر استراتژی افقی ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    هنر گفت و گوـ الن دوباتن و لامارک کلارکسن ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    موزه ماکسی؛ کلاف در هم پیچ حدید به سوی اینده ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    ویترا هاوس؛ هرتزوگ دی مورن و عبور از آرکه تایپ های منزوی حجمی ( مفاهيم و نظريات معماري )


    dot.gif
    لیوینگ ارکیتکچر؛ ملغمه ایی از سوسیالیسم اروپایی، سوررئالیسم، عرفان معاصر و سفر ( مفاهيم و نظريات معماري )



    در میان دوگانگی ها و تفاوت های روزافزون طبقات بالا و پایین جامعه ، این فرهنگ و تمدن است که به آهستگی در حال ناپدید شدن است . حال این پرسش مطرح است که ما چگونه می توانیم محیط اطراف خود را به گونه ای بیافرینیم که همه مردم از هر طبقه ای بتوانند از آن استفاده کنند ؟
    مرکز هنرهای نمایشی تایپه با این هدف طراحی و برنامه ریزی شد که بتواند به راحتی در دسترس همگان قرار بگیرد . در این ساختمان که مانند میزی چهارپایه است ، اولین موردی که در ابتدا باعث توجه می شود فرم این بناست که به گونه ای واژگون به نظر می رسد . مکعبی که از هر چهار ضلع به سمت داخل حجم خالی شده است ؛ که باعث شده است که فضای عمومی میدان مانندی در قسمت میانی آن ایجاد شود . میدانی که فضاهای تشکیل دهنده آن به جای اینکه در اطراف آن باشند ، در بالای آن شکل گرفته اند . ابعاد این ساختمان نیمه باز 80 * 110 و ارتفاع آن نیز 64 متر می باشد . ساختمان مرکز هنرهای نمایشی بر پهار چایه ستبر و بزرگ استوار است (مانند میزی عضیم الجثه) . صفحه افقی بالای ساختمان که در واقع به عنوان سقفی برای میدان عمل می کند ، خود به تنهایی 14 متر ارتفاع دارد که می تواند تا 3 طبقه تفکیک شود . در فضای میانی میدان پیاده روهایی با لبه تجاری در نظر گرفته شده است . شهری کوچک که توده های تشکیل دهنده آن در ارتفاع نگه داشته شده اند ، فضاهایی که به صورت جسته و گریخته در آسمان این شهر کوچک دیده می شوند .
    این قلمرو جهت فعالیت ها و امکانات فرهنگی در نظر گرفته شده است که شامل : کتابخانه چند رسانه ای ، فروشگاه های موسیقی ، گالری ها ، لابی ها ، بارها ، رستوران ها و کلاب ها می باشد . یک مجموعه بازی و یک کازینو مهیج نیز به آن افزوده شده است .
    پایه ها به خوبی طراحی و برنامه ریزی شده اند ، در واقع آنها آسمان خراش هایی کوچک هستند . هر کدام از این پایه ها با دیگری متفاوت است . یکی از آنها در قسمت پایینی دارای پلانی گسترده می باشد که هر چه به طرف بالا می رود باریک تر و در انتها دوباره پهن می شود . یکی دیگر از پایه ها که از دیگر پایه ها بزرگ تر است مانند یک پای خیلی بزرگ برای این توده عضیم ساختمانی نشان داده می شود که سالن نمایش کودکان در طبقه همکف آن قرار دارد و سپس در قسمت بالایی باریک و باریک تر می شود . دو پایه دیگر که تقریباً از نظر ابعادی به یکدیگر شباهت دارند نقش فضاهای رابط طبقات پایین و بالا را ایفا می کنند . با بالا بردن قسمت عمده و اصلی ساختمان در ترازی نسبتاً بالاتر از ساختمان های مجاور ، چشم اندازی زیبا و شگفت انگیز از شهر و تپه های اطراف در معرض دید عموم قرار داده است .
    این میدان شهری سه بعدی ، یک مرکز اجتماعی غیر رسمی و بدون تشریفات را برای کسانی که به ساختمان وارد می شوند ، به وجود آورده است . هیچ فضایی که رابط این بنا با بیرون باشد وجود ندارد . همچنین این ساختمان هیچ محدودیتی برای استفاده کنندگان ندارد . گویی بر روی آن نوشته شده است بیایید ، ما همیشه باز هستیم ... این ساختمان ، مکانی برای تعاملات اجتماعی ، اجراهای نمایشی ، کنسرت ها و فروشگاه های تجاری است . میدانی است که دارای سقف می باشد . به طور خودکار و غیرارادی در برابر باران و آفتاب محافظت می شود . در هوای آزاد قرار دارد ، اما توسط سقفی پوشش داده شده است . حیرت انگیز است ! ساختمانی که قسمت عمده ای از آن خالی شده است . ظرفی محتوی فضای خالی (هوا) . یک پلازای سه بعدی .
    سازماندهی :
    سه سالن آمفی تئاتر در این ساختمان وجود دارد که هر کدام متمایز از دیگری در قسمت های مختلف بنا واقع شده اند . سالن نمایش بازی کودکان در قسمت پایینی پایه جنوب شرقی قرار گرفته است که فضای لابی آن در قسمت زیرین سالن نمایش واقع شده است که همتراز با میدان می باشد . سالن تئاتری چند وجهی در قسمت فوقانی پایه جنوب غربی قرار دارد . حجم سالن آمفی تئاتر اصلی و بزرگ این مجموعه نیز به صورت معلق از صفحه فوقانی آویز شده است .
    مسیر ها :
    مسیر های متعددی برای گردش در ساختمان و دسترسی به قسمت های مختلف آن وجود دارد . آسانسورها ، پله ها و پله های برقی . که هر کدام از این مسیرها جهت راهنمایی و دسترسی به بخش خاصی می باشند . تعدادی از آسانسورها بیش از اندازه بزرگ هستند و برای جابجایی لوازم استفاده می شوند . همچنین تعدادی آسانسور برای جابجایی گروهی از مردم در یک زمان در نظر گرفته شده است . تعدادی آسانسور نیز در جداره خارجی ساختمان می باشند . این آسانسورها به صورت آشکار در جداره خارجی قرار گرفته اند . این بالابرها همانند یک مورچه از یک پای عضیم الجثه بالا و پایین می روند و مدام در حرکتند . هنگامی که آنها به بالای ساختمان می رسند به طور ناگهانی و سریع به طرف پهلوهای ساختمان تغییر مسیر می دهند .(ابتدا مسیر عمودی و سپس افقی)
    مسیرهای مهم و بزرگ تر با یک سری پله برقی به لابی های سالن های نمایشی متصل می شوند . راهروهای بزرگی هم وجود دارند که برای همه مردم در نظر گرفته شده اند ، اما برای استفاده از سالن های نمایشی همیشه باید بلیط تهیه کرد .
    سازه :
    چهار پایه در گوشه ها برای نگه داشتن صفحه افقی فوقانی ساختمان به عنوان مبنای کار در نظر گرفته شده بود . هر کدام از این پایه ها دارای هویت مستقلی از دیگری می باشد که فرم و نمای هر کدام به گونه ای متفاوت از دیگری طراحی شده است . بعضی از پایه ها در قسمت پایینی پهن تر و در قسمت بالایی باریک تر می شوند و بعضی دیگر نیز در نقطه مقابل قرار دارند ، در قسمت پایینی باریک و در انتها پهن می شوند .
    در حاشیه غربی این میدان پارکینگی چند طبقه به شکل خمیده جهت وسایل نقلیه ساخته شده است .
    بالکن ها و تراس ها در قسمت های مختلف ساختمان با کاربری های متفاوت جایگذاری شده اند . تعدادی از آنها باز و عمومی هستند و بعضی دیگر مخصوص فعالیت ها و مراسم خاصی هستند . فعالیت هایی که در این فضاها گنجانده شده اند از این قرارند : فضای استخر شنا ، فضای بازی اسکیت ، فضای سبز عمومی ، محوطه بازی ، هتل باغ و کافه ها ، که باعث جذب گروه های مختلف می شوند .
    هتل هنرهای نمایشی :
    در برنامه ریزی طرح ساختمان یک هتل نیز در نظر گرفته شده تا بتواند به برگشت سرمایه ساخت بنا کمک کند . این هتل که توسط یک مسیر کاملاً جداگانه مهمانان را هدایت می کند در یکی از چهار پایه این ساختمان واقع شده است ، و دارای 60 اتاق خواب با امکانات و تسهیلات می باشد . اتاق های خواب مشرف به شهر و چشم اندازهای شهری می باشد .
    این ساختمان دارای خط آسمانی وارونه می باشد . صفحه افقی فوقانی که مانند سقف این بنا عمل می کند به پیدایش شکل های زیر خود کمک می کند . لایه فوقانی خود به تنهایی زیبایی چندانی ندارد ، اما باعث زیباتر جلوه دادن فضای زیرین خود شده است. با هر گامی که شما بر می دارید این گودال شهری تغییر شکل می دهد . در نمای این ساختمان در چهار جهت مختلف ، چهار قاب دیده می شود که به صورت طاق های صحنه های نمایش زندگی شهری هستند .
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا