نظرسنجی اولین هفته بـنـویـس از سـر خـطـ ...✎_ برق آسا ( 1 )

  • شروع کننده موضوع MASUME_Z
  • بازدیدها 2,430
  • پاسخ ها 22
  • تاریخ شروع

شما کدام داستان ( ها ) را می پسندید؟

  • داستان 1

    رای: 4 6.2%
  • داستان 2

    رای: 40 61.5%
  • داستان 3

    رای: 1 1.5%
  • داستان 4

    رای: 5 7.7%
  • داستان 5

    رای: 3 4.6%
  • داستان 6

    رای: 5 7.7%
  • داستان 7

    رای: 10 15.4%
  • داستان 8

    رای: 10 15.4%
  • داستان 9

    رای: 6 9.2%
  • داستان 11

    رای: 7 10.8%

  • مجموع رای دهندگان
    65
  • نظرسنجی بسته .
وضعیت
موضوع بسته شده است.

MASUME_Z

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/04/18
ارسالی ها
4,852
امتیاز واکنش
29,849
امتیاز
1,120
به نام خداوند جان آفرین

با شما هستیم با اولین هفته از مسابقه ی جذاب بـنـویـس از سـر خـطـ ...✎

به دلیل تعداد بالای شرکت کنندگان ، که حدودا 33 -34 نفر می باشند ، نظرسنجی این هفته طی سه مرحله انجام میشه !

و برای اینکه هر چه سریعتر بریم هفته ی آینده ، هر نظرسنجی دو روز باز هست !

شما عزیزان داستان هارو می خونید و در بالای تاپیک به دو داستان مورد علاقه تون رای میدید!

فقط به دو اثر می تونید رای بدید چون در آخر دو برنده خواهیم داشت !


منتقد و داوران عزیز هم توی نظرسنجی شرکت می کنند و بعد از پایان نظرسنجی ، داوران به تمامی اثرها امتیاز و منتقد بعد از نقد همه ی اثرها به سه داستان امتیاز و آقا یاشار به بهترین داستان از نظر خودشون امتیاز میدن!

دقت داشته باشید که امتیاز همه ی این عزیزان برای شما مهمه نه یه نفر و دو نفر ، همه شون !

هرکسی چه مستقیم ، چه غیر مستقیم ، چه اینجا و چه در خصوصی و پروفایل و ... به داوران و منتقد توهین کنه باهاشون برخورد شدید میشه !

داوران و منتقد ، ارزش گذاشتن و روی بنده رو زمین ننداختن و قبول کردن که یه همچین مسئولیت سختی داشته باشن ، میخوام که پشیمونمون نکنید !

پ.ن : شرکت کننده ای تقلب کنه ، بدون تذکر از دور مسابقات حذف میشه !

پ.ن: من جواب همه ی خصوصی هارو دادم برخلاف میلم تا بعدا حرفی باقی نمونه ! پس اگه داستان کسی نبود یا عنوانش مشکل داشته یا داستانش !

بعضی از دوستان هم با فونت ریز فرستادن که بهشون تذکر دادم ویرایش کنن ، اما من همه فونت هارو معمولی کردم تا دیگه جای هیچ گلایه ای نمونه !


************************************

داستان ها :

داستان شماره 1:


موضوع: فریاد آرزو ها

فروشنده ترازوی آبی رنگ را برداشت و محکم آن را روی زمین کوباند ، چندین بار هم روی آن پرید تا خوب خرد شود
به سمت پسرک برگشت و گفت: شکستمش تا یاد بگیری دیگه دور و بر مغازه ی من پیدات نشه و نخواهی بساط پهن کنی . با گفتن این جمله دوباره به درون مغازه اش برگشت ؛ اما ندانست با این کارش تمام زندگی کودک فقیر راگرفت قلب پاک پسرک به هزار تکه تقسیم شد و چشمان سیاهِ معصومش لب ریز از اشک شد و اشک هایش روی گونه های برآمده اش ریخت .


*********************

داستان شماره 2 :

انتقام
مدتها بود که رفت و آمدش رو زیر نظر داشتم، عصرها با اون پای شلش مثل آفتابه دزدها ازکنار دیوار خودشو تو خونه می کشوند، با خشم و نفرت دستمو دور اسحله ام محکم کردم. وقتی با چشمای پراشک جنازه آش و لاش داش کریم رو زیر خاک می کردم ؛ از ته دلم قسم خوردم انتقام سختی از قاتلش بگیرم. وقتی جسم سیاهش توی دیدرسم قرار گرفت اسلحمو به طرفش پرتاب کردم. سنگ با شتاب محکم به گربه سیاه منحوس، قاتل کبوترم داش کریم خورد!



*********************

داستان شماره 3 :

همیشه صدای جیغ همسایه بغلیمون از آشپزخونشون میاد و این منو کنجکاو میکنه.اخه بنده خدا نه شوهر داره نه همخونه تکو تنها ولی دلیل جیغشو نمیدونم.ولی یه بار مامانم براش آش نذری برد.تا درو باز کرد مامانم میگه وحشت کردم قیافش عین مرده ها بود،به زور تونستم به حالت عادی برگردم.


*********************


داستان شماره 4 :


مردلوله ى سياه رنگ اسلحه را به سمت زن نشانه رفته بود
زن ضجه زد:فريب خوردم،پشيمانم ،حالا كه با پاى خودم به سمتت برگشتم ببخش.ببخش.
صداى زخم خورده ى مردروح را مى خراشيد:راه ديگرى برايم نگذاشتى.
صداى شليك گلوله وفريادزن درهم اميخت.
چشمان باز مردخيره به زن بود،خون گيجگاهش بر زمين نقش عجز مى زد.



*********************


داستان شماره 5 :


قلبش محکم توی سـ*ـینه میطپید
چندساعت بود که پشت این در لعنتی به انتظار ایستاده بود و کلافه راه می رفت.
سرش گیج می رفت و حس می کرد فاصله ای تا مردن نداره. با، باز شدن در اون اتاق نفرین شده دکتر و دید. نفهمید چطور خودشو پیش مرد سفید پوش رسوند و مضطرب گفت:همسرم؟
—:نگران نباشید عمل با موفقیت پیش رفت.



***********************


داستان شماره 6:


ضربه ای به درب زد؛چراغ قوه و اسلحه اش را در دستش گرفت و نور را در جای جای اتاق,چرخاند؛ناگهان چشمشش به جنازه ای,درمیان اتاق افتاد و در بیسیم اعلام کرد:
_مقتول دیده شد؛هنوز قاتل مشاهده نشده!
ناگهان ,صدای بسته شدن درب را,از پشت سرش شنید.برگشت و نور را به سمت درب انداخت و در بیسیمش اعلام کرد:
_قاتل مشاهده شد!



**********************

داستان شماره 7 :


دزد
اولی: شنیدی پلیس داره در به در دنبال دزدای خونه آقای موحدی می‌گرده؟
دومی: عه! جدی!... تا کجا پیش رفتند؟
اولی: تا اونجایی که ما هنوز آزادیم!



***********************


داستان شماره 8:


روی زمین خیس می دویدم. باید سریع خودم را به خانه برسانم.از زیر سایه بان ها می دویدم تا چند لحظه ای هم که شده قطره های باران دیوانه وار به تنم اصابت نکنند.ناگهان با صدای جیغی از جا پریدم.به بالا نگاه کردم،یکی از ان موجودات دو پا عجیب با انگشت مرا نشان میداد و در میان جیغ های سهمگینش می گفت:موووووووش!


************************


داستان شماره 9:


صدای مهیبی به گوش دخترک رسید.با ترس پرسید:چی بود؟چیشد آجی؟
دست های لرزانش را روی دستگیره گذاشت,با نفسی عمیق در را باز کرد.اتفاقی نیفتاده بود!!به عقب برگشت.خواهرش نبود!!آهی دلخراش با یادآوری بمباران خانه و مرگ خواهر کوچکش کشید!!




***********************


داستان شماره 11:


در كلاس اصول فيزيك رنگ استاد گفت :
- سفيد خالص وجود ندارد . اگر مي خواهيد پارچه كاملا سفيد به نظر برسد با ته رنگ آبي آن را رنگرزي كنيد . چون چشم ، سفيد ته آبي را بيشتر از سفيد ته زرد مي پسندد .
اون روز معناي واقعي دورنگي را فهميدم .
بهترين ها هم دو رنگند ولي با رنگي كه ديگران بيشتر مي پسندند!
 
  • پیشنهادات
  • ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    سلام

    نمیدونم چطور شده بیشترشون پلیسی جنایی نوشتن :campe545457on2:

    ولی 10 خیلی من یاد مثال داور ها می ندازه :aiwan_lightff_blum:
     
    آخرین ویرایش:

    نازی بانو(فائزه)

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/13
    ارسالی ها
    755
    امتیاز واکنش
    7,907
    امتیاز
    571
    سن
    25
    محل سکونت
    مهرتاب ترین نگاه خورشید،خوزستان
    من به داستان ۲و۷رای دادم چون طبق معیار هایی که در مورد داستان های برق آسا خوندم...ودیدم....بهترین نوعش اینه که دارای شروعی متفاوت باشه ،ایده ی جدیدی باشه،کلمات بادقت انتخاب شده باشن،پند اخلاقی برای من مهم بود که زیاد ندیدم ولی ...معیار های دیگه رو داشتن ...مخصوصاپایان شوکه کننده و جالب...هرچند چون من برق آسا زیاد خوندم برای تجربه مطمعن بودم هدف اصلی نویسنده اون چیزی که اول میگه نیست...بقیه نوشته ها هم خوب بودن ولی معیار های اصلی توی این دو داستان بودتغریبا...
    همگی خسته نباشید....
     
    آخرین ویرایش:

    kiya dokht

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/20
    ارسالی ها
    8,672
    امتیاز واکنش
    26,158
    امتیاز
    959
    سن
    23
    محل سکونت
    جنوب
    به داستان های شماره 2 و 10 رای دادم
    شماره دو برا اینکه خاص و متفاوت بود و واقعا آخر داستان، چندثانیه ای به کلمات نگاه کردم تا ملتفت شم موضوع از چه قراره و وقتی فهمیدم خیلی شگفت زده شدم. مخصوصا که فان و طنز بود
    دقیقا یکی از ویژگی های داستان برق آسا

    و به داستان 10 چون این داستانم مثل دومی بود ولی خیلی زود تر از داستان با خبر می شدی
    فقط ژانرش معمایی و پلیسی بود
    و کمی چندش وار! :|

    همچنین بدون رودرواسی می گم بعضی داستان ها اصلا ویژگی هایی که معصومه توضیح داده بود رو نداشت

    اما تعداد خوب ها بیشتر بود
    در کل خسته نباشید

    آی لاو یو 2 :aiwan_light_biggrin:
     

    z.n

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/01
    ارسالی ها
    29
    امتیاز واکنش
    764
    امتیاز
    231
    محل سکونت
    زیـر آسـمـانـ خـدا
    سلام
    به داستان 2 _ 7 رای دادم
    داستان 2 : با توجه به اینکه نگارش داستان بی نقص نبود اما با وجود پایان شوکه کننده که نسبت به سایر داستانها داشت انتخابش کردم .
    داستان 7 : هرچند خیلی جذابیت برام نداشت اما از دیدم با حجم نگارشی کم و پایان غافلگیرکننده یک داستان برق آسای خوب شده بود .
     
    آخرین ویرایش:

    KIMIA_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/01
    ارسالی ها
    3,446
    امتیاز واکنش
    25,959
    امتیاز
    956
    سن
    22
    محل سکونت
    تهران
    من به 2 و 10 رای دادم!:)
    2 چون : به نظر مــن داستان جالبی داشت!:) گرچه نگارش خاصی نداشت اما چون محتوای جالب-تاحدودی طنز- داشت من بهش رای دادم!
    10 چون : برخلاف بقیه داستان ها من ازش سر در آوردم :| ؛ یعنی میشد قبل و بعد داستان رو تشخیص داد!:)
     

    فاطمه سادات:)

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/04
    ارسالی ها
    2,063
    امتیاز واکنش
    8,679
    امتیاز
    606
    سن
    22
    محل سکونت
    | єѕƒαнαη |
    به 2 و 10 رای دادم،گزینه های خوب دیگه ای وجود داشت مثل 6 و 7 اما چون فقط به دوتا میشد رای داد به اون ها رای دادم!
    دلیل هام هم این بودن که اولا به نظرم با قالب تناسب بیشتری داشتن،من زیاد از قالب برق آسا سر در نمیارم اما از اسمش و نمونه ای که گذاشته شد میشد تا حدودی ماجرا رو فهمید!
    اون حسی که داستان نمونه بهم وارد کرد رو ازین 4 داستان(شماره 2 و 10 و 6 و 7)دوباره گرفتم!
    علاوه بر اون،بقیه داستان ها غلط املای و ... داشتند.

    با آرزوی موفقیت برای همگی!
     

    MASUME_Z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/18
    ارسالی ها
    4,852
    امتیاز واکنش
    29,849
    امتیاز
    1,120
    داستان شماره 10 ، به دلیل تقلب در مسابقه از دور نظرسنجی حذف و تا دو دوره نمی تونن تو مسابقه شرکت کنند !

    وقتی میگم ، تقلب نکنید ! فکر میکنید الکی میگم؟؟ بهتره یه نگاه به پایین صفحه بندازید ببینید چند نفر بخاطر مولتی یوزر بودن بن شدن !

    مشکلی نیست ، ساختن یوزر از شما مسدود شدن از آی پی از ما !


    ممنونم که کار داوران رو راحت می کنید با این کارتون و اونا کمتر وقت صرف میکنن بخاطر نقد و امتیاز دهی به اثراتتون!

    کی میخواید یاد بگیرید بدون تقلب تو مسابقات شرکت کنید ؟

    واقعا جای تاسف داره !


     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    15
    بازدیدها
    1,104
    بالا