اخبار تئاتر و نمایش نقد نمایشنامه شاه لیر

هنگامه ندیم کار

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/08/27
ارسالی ها
807
امتیاز واکنش
14,850
امتیاز
671
شاه لیر – King Lear
نویسنده: ویلیام شکسپیر – William Shakespeare
سال: ۱۶۰۶

DerekJacobi2KingLear.jpg

نقد نمایشنامه شاه لیر


شاه لیر روایت مردی است پریشان و آزرده خاطر در عبور از جهنمی جهت بخشوده شدن از گناهانش. واگذاری تاج و تخت بی موقع، زنجیره ای از اعمال و رفتار را در پی دارد که او را با تجربه ای از حیله و فریب‌ کاری های موجود در دنیا روبه رو می کند. داستانی است که تصمیمات احمقانه ی پی در پی مردی را توصیف می کند، تصمیماتی که زندگی خود و اطرافیانش را تحت تاثیر قرار می دهد. شاه لیر دچار رنج و اندوه بسیاری می شود بعد از اینکه به صورتی نا بخرانه حکومتش را بین دختران بزرگش، گونرل و ریگن تقسیم می کند. آن هنگام که به ذات پلید دخترانش پی میبرد که البته دیگر خیلی دیر شده است و نقشه شان را برای کشتنش کشیده اند. لیر با بیشتر شدن جنون و دیوانگی اش، از سویی دیگر به مردی عاقل تبدیل می شود به گونه ای که اکنون می تواند چهره واقعی آدم ها را ببیند، چیزهایی که مدت زمان طولانی نسبت به آن چشمانش نابینا و کور بوده است.

لیر از بسیاری جهات احمق بوده و افراد مختلف این را می بینند. احمقانه ترین کار او پرسش از دخترانش، گونرل، ریگن و کوردیلیا است درباره میزان عشق و محبت شان به پدر. او با این پرسش رقابتی ایجاد می کند که بیشترین سهم از حکومت ازآن کسی می شود که بیش از همه او را دوست داشته باشد. “بگویید به من ای دخترانم، )چون که ما می خواهیم هر دو دارایی مان را واگذار کنیم، علاقه به قلمرویمان و مسولیت حکومتمان) کدام یک از شما را می توانیم بگوییم که عشق بیشتری نسبت به ما دارد؟ که بیشترین لطف و بخشش ما نسیبش گردد” . می خواست با تقسیم حکومت و قدرتش بین سه دخترش از اختلاف و درگیری شان جلوگیری کند و نمی دانست که این کارش خود زمینه ساز جنگی داخلی می شود. او از دخترانش در انظار همگان می پرسد که چقدر به او محبت و عشق می ورزند. بعد از چاپلوسی و دروغ گفتن های گونرل و ریگن، لیر میزان سهم سوم و دوم را به آنها می بخشد.

کلوریدا که بیشترین سهم را برایش کنار گذاشته است، از چاپلوسی و نقش بازی کردن خودداری کرده که عصبانیت شاه را در پی دارد. کلوریدا هم به آسانی به سان خوهرانش می توانست عمل کند اما او اهمیتی به دست یابی به ثروت و قدرت از راه دروغ و تظاهر نمی دهد. لیر که این را نمی فهمید و نسبت به این موضوع کور بود، او را عاق کرده و از خانواده طرد می کند. و از سر نادانی و حماقت، کنت را نیز که وفادارترین خدمتگذارش بود به خاطر حمایتش از کلوریدا بیرون می راند.

او شاه انگلستان بود چون خداوند او را شاه کرده بود، و خواست خدا بود که چه موقع می بایستی از تخت فرود آید. گرچه لیر با و میل و خواست خود تصمیم به کناره گیری از قدرت می گیرد، با این حال تاحدودی می توان گفت که رنج و دردی که لیر دچارش می شود عذاب خداوند است به خاطر ناسپاسی هایش. حتی دلقک شاه که بسیاری او را به عنوان وجدان خود لیر می پندارند، می گوید که در تصمیمش حماقت به خرج داده است.

به محض اینکه لیر حکومتش را بین دو دختر پلیدش به دو نیم قسمت می کند، آن دو شروع به گرفتن انقام از لیر کرده و به فکر کشتن او می افتند. لیر بسیار نادان بوده و کاملا ادعای گونرل و ریگن را باور میکند که او را از صمیم قلب دوست دارند. و وقتی که دیگر دیر شده است می فهمد که تنها دخترش که در حقیقتا به او عشق می ورزید و او را دوست داشت کلوریدا بود که از خود رانده است. بعد از اینکه گونرل تنها به پنجا تن از خدمتکاران و سربازان لیر اجازه ماندن می دهد، لیر دلیل این رفتارهایش را می پرسد و همچنین از محبت واقعی دخترش نسبت به خود می پرسد. با لیر بدرفتاری و بی حرمتی می شود و او به سوی ریگن می رود شاید که او مهربان تر باشد، گرچه ریگن خیلی بیرحمانه تر و خشن تر برخورد کرده و تنها بیست و پنج خدمه برایش باقی می گذارد. این را که می بیند می فهمد که دختران بزرگترش بدجنس از آب درآمده و هیچ محبت و الفتی به او ندارند.

به عنوان شاه می توان گفت که او همیشه مورد حمایت بوده است، به گونه ای که او هیچ وقت خودش در مشکلات تصمیم گیری نکرده و با مسائل روبه رو نشده است، گرچه اکنون که یک روستایی ساده به نظر می آید، دیگر از تجملات و خدمات گذشته برخوردار نیست که در تصمیمات به او یاری برسانند. او کورانه و ابلهانه اینگونه برای خودش تفسیر می کند که هنوز زیاد هم بد نشده و گونرل باید دو برابر ریگن او را دوست داشته باشد که به او اجازه داده پنجاه تن از همراهانش را با خود داشته باشد.” پنجاه تو هنوز دو برابر بیست و پنج او است، و تو دوبرابر او به من الفت داری”

نمایش که پیش می رود دیوانگی لیر هم بیشتر می شود. بعد از بازگشتش به سوی گونرل و تحریم شدنش، لیر به همراه دلقکش عازم دُوِر می شود. لیر هرچه بر بلاهت و دیوانگی اش افزوده می شود، بیشتر به این نتیجه می رسد که از قبل نابینا بوده است. با روبه رو شدنش با ادگار به عنوان تام فقیر، لیر کاملا دیوانه می شود. بسیاری به اشتباه این صحنه را رسیدن لیر به آخرین درجات دیوانگی می پندارند در حالی که این صحنه جایی است که لیر به بیشترین سطح از خردش می رسد.

لیر پی می برد که اغوا و فریبکاری لباسی است که ادم ها به تن می کنند تا خود را آنگونه که نیستند نشان دهند. ادگار را با لباس های ساده اش می بیند و لباس های خود را از تن می کند تا از کذب و فریب این دنیا خود را نجات دهد وقتی که می بیند تام هم این راه را پیش گرفته است. دخترانش کلمات و واژه هایشان را با دروغ آراستند تا به آنچه می خواهند برسند، و لیر به این مفهوم رسید که بدون لباس تفاوتی بین شاه و گدا نیست. دیدگاه و درک لیر محدود به دیوانگی اش نمی ماند چون با اینکه دیوانه است، کلماتش دارای معنا و مفهوم هستند و نمودی از حقیقت اند.

تمام رنجی که لیر متحمل می شود را می توان به بزرگترین خطایش ارجاع داد. لیر خواست که از تاج و تختش کناره گیری کند. با عصبانیت و بی رحمی کلوریدا را طرد کرد، و پادشاهی اش را بین گونرل و ریگن دو نیم کرد. این گـ ـناه اش بیشترین تاثیر را بر زندگی لیر و اطرافیانش به دنبال داشت، و سرانجام تقریبا همه ی کسانی که در این ماجرا بودند را به کام مرگ کشاند. لیر به اشتباهش پی نبرد تا آن هنگام که از سوی هر دو دختر بزرگش رانده شد. سقوط لیر تنها درد و رنج یک مرد نیست بلکه رنج هر شخص گرفتار شده ای را به تصویر می کشد. گلوستر جایگاه و چشمانش ر از دست می دهد، کلوریدا و کنت تبعید می شوند، و آلبانی از نیت درونی زنش آگاه می شود. تمام آنچه برای این کاراکترها روی می دهد در نتیجه ی تصمیم گیری لیر قرار دارند. اگر لیر کلوریدا و کنت را تبعید نمی کرد آنگاه دو خواهر نمی توانستند برعلیه اش توطئه کرده و نقشه بکشند، که این خطای تراژیک اوست. درد و رنجی که شاه لیر متحمل می شود سرانجام قدرت و خردش را به نابودی کشانده و در نهایت او را به کام مرگ می کشاند.

منبع: Study Moose
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
5
بازدیدها
170
بالا