آموزشی {{نمونه پرونده های جرایم خصوصی و عمومی}}

☾♔TALAYEH_A♔☽

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/18
ارسالی ها
35,488
امتیاز واکنش
104,218
امتیاز
1,376
شکايت 8 زن و مرد از جنايتكار چند چهره كرج
يكي از شاكيان گفت: دانشجوي يکي از دانشگاه‌هاي شهر قزوين هستم. تابستان سال گذشته از چهار راه وليعصر قزوين سوار خودروي مسافربري شدم که پس از طي مسافتي راننده به سوي خارج شهر تغيير مسير داد. بنابراين به او اعتراض كردم اما راننده که مرد قوي هيکلي بود به زور مرا به بيابان هاي اطراف آبيک کشاند و مورد آزار و اذيت قرار داد .
ایسنا: پرونده «خفاش جنايتکار» كه در اوايل آذرماه سال جاري يكي از كارآگاهان استان تهران را به شهادت رسانده بود با شكايت 6 زن و 2 مرد وارد مرحله تازه اي شد .

با انتشار خبر دستگيري تبهكار فراري تحت تعقيب به نام «حسن» معروف به «سيامك مافي» كه اوايل آذرماه سال جاري در منطقه مارليک به محاصره ماموران پليس آگاهي استان تهران درآمده و براي فرار از اين حلقه، گروهبان يکم قربانعلي نظري را با خودروي پژو 405 زير گرفت و به شهادت رساند ، شش زن و دختر و دو مرد با مراجعه دادسراي كرج از وي اعلام شكايت كردند .

يكي از شاكيان گفت: دانشجوي يکي از دانشگاه‌هاي شهر قزوين هستم. تابستان سال گذشته از چهار راه وليعصر قزوين سوار خودروي مسافربري شدم که پس از طي مسافتي راننده به سوي خارج شهر تغيير مسير داد. بنابراين به او اعتراض كردم اما راننده که مرد قوي هيکلي بود به زور مرا به بيابان هاي اطراف آبيک کشاند و مورد آزار و اذيت قرار داد .

دختر 20 ساله اي هم با شکايت از وي گفت: تابستان امسال حدود ساعت هشت شب از محل کارم در کرج راهي خانه مان در مهر شهر شدم که يک خودروي مسافربر شخصي مقابلم توقف کرد، هنگامي که به پل زير گذر مهر شهر رسيديم ناگهان راننده تغيير مسير داد و وارد بزرگراه کرج – قزوين شد. وقتي با صداي بلند اعتراض کردم ، مرا تهديد و سرانجام مرد شيطان صفت پس از چند دقيقه توقف کرد. وقتي از ماشين پياده شدم خودم را در منطقه اي تاريک و بياباني ديدم. سعي کردم از دستانش فرار کنم اما بشدت کتکم زد و بعد هم بدون توجه به التماس‌هايم به آزار و اذيتم پرداخت. او سپس روسري ام را دور گردنم گره زده و کشيدو به تصور اين که مرده‌ام همان جا رهايم کرد و گريخت.

در جريان همين تحقيقات و اظهارات دو تن از شاکي ها ، روند رسيدگي به پرونده جنايي را وارد مرحله تازه اي کرد. آنها در شکايت خود اعلام کردند «سيامک» و دو نفر از همدستانش آنها را ربوده و تحت آزار و اذيت قرار داده اند. با طرح اين شکايت ها ، کار آگاهان دريافتند مرد تبهکار در اجراي نقشه هاي مجرمانه خود همدستاني دارد که با کشف سرنخ هايي ، شناسايي و دستگيري آنها در دستور کار پليس قرار گرفت.

در ادامه 6 زن و دختر جوان که از سوي «سيامک» و همدستانش ربوده و مورد آزار و اذيت قرار گرفته بودند، در حضور کارآگاهان و بازپرس پرونده ، مرد تبهکار را در اداره آگاهي شناسايي کردند ولي با اين وجود، «سيامک» با رد ادعاهاي آنها گفت كه مركب جرمي نشده و شاكي ها فقط براي انتقام از وي چنين ادعاهايي را مطرح کرده اند.

همزمان با چاپ عکس «سيامک» در روزنامه، دو مرد نيز با مراجعه به دادسرا ، به اتهام سرقت و اخاذي از او شکايت کردند. يکي از آنها که مرد سالمندي است ، گفت : مدتي قبل «سيامک» سد راهم شد و با دادن يك قطعه تراول چک ، درخواست كرد آن را برايش نقد کنم و در حال شمردن پول بودم كه آنها را قاپيد و فرار کرد. مدتي به دنبالش گشتم تا اين که عکسش را در روزنامه ديدم و براي طرح شکايت به دادسرا آمدم.

شاکي ديگري هم چنين اظهار كرد: يک شب « سيامک» خود را مأمور اطلاعات معرفي کرد و با طرح ادعاهاي واهي، از من اخاذي کرد. پس از اين که خبر دستگيري اش را در روزنامه خواندم ، تصميم به شکايت گرفتم.

براساس گزارش پايگاه اطلاع‌رساني پليس، هم اکنون تحقيقات قضايي پليسي از «سيامک» در اداره آگاهي ادامه دارد.
 
  • لایک
واکنش ها: Diba
  • پیشنهادات
  • ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    چرخ روزگار
    ماجرای یک پرونده جنایی
    ای مرد این هم شد زندگی که تو داری؟ شب تا صبح معلوم نیست کجا می‌روی، تو مگر زن و بچه نداری، دلت به حال من نمی‌سوزد لااقل به این پسر رحم کن، او دو شب است از بی‌شیری لب و دهانش خشک شده، چقدر آب به او بدهم.

    مرد! انصاف و مروت داشته باش. چقدر قهر و آشتی؟ در طول دو سال زندگی 200 بار منزل پدرم رفتم، آمدی التماس کردی، برگشتم. اون هم نه به خاطر تو به خاطر این عزیز دردانه‌مان. آخرین بارت باشد، اگر بار دیگر شب به منزل نیایی من می‌روم و دیگر برنمی‌گردم، بچه‌ را هم برای خودت می‌گذارم.

    او یک‌ریز حرف می‌زند و شوهرش در گوشه اتاق نشسته و زانوانش را در بغـ*ـل گرفته به حالت خواب‌آلود نگاهی به او می‌کند؛ اعتیاد بلایی سرش آورده که حتی توانایی حرکت ندارد.

    - ببین سیمین! تو باید حال و هوای مرا درک کنی. می‌بینی که چه وضعی دارم، کسی که کار به من نمی‌دهد. همه فامیل از من بریده‌اند آن وقت تو هم این‌طوری می‌گویی.

    - خجالت بکش تو مردی، از همان روز اول از چشمانت پیدا بود که اسیری اما خاک برسر من که کسی به حرف من گوش نکرد، هی گفتم مادر! این پسر به درد زندگی نمی‌خورد نه کار درست و حسابی دارد نه فامیل به درد‌بخور. قیافه‌اش هم مثل معتادهاست. اما مادرم که فقط می‌خواست من عروس بشوم با دست خودش مرا توی آتش انداخت.

    چکارت کنم مرد! تو معتادی. تو به خاطر ذره‌ای زهرمار که خودت را سرحال بیاوری از زندگی‌ات می‌گذری. تو دار و ندارمان را بردی فروختی، انتظار داری من هم کمک کنم تا بیشتر از این ما را گرفتار کنی؟ آخرین حرفم این است که اگر می‌خواهی زندگی کنی حق نداری از خانه خارج شوی، آنقدر باید اینجا بمانی تا اعتیاد را ترک کنی.

    شوهرش احساس می‌کند این بار زنش تصمیم جدی گرفته، ‌به خیال خودش که بعدا او را راضی خواهد کرد به او قول می‌دهد که از خانه خارج نخواهد شد:

    - قول می‌دهم هرچه تو بگویی انجام دهم بیش از این عذابم نده.

    - اول بگو ببینیم شب کجا بودی؟

    - مثل همیشه دنبال ذره‌ای... ولی جان پسرمان دیگر نمی‌روم، حالا هم هرجا می‌خواهی مرا ببند.

    - جان پسرمان را قسم نخور، معتاد قسم نمی‌داند چیست.

    همان روز مرد خانه می‌خواهد از خانه خارج نشود. نزدیکی‌های غروب احتیاج به مواد مخـ ـدر او را آزار می‌دهد. مثل مار داخل اتاق به خود می‌پیچد. یکی، دو بار از پنجره نگاه می‌کند. همسرش را می‌بیند که داخل حیاط مشغول لباس شستن است. با همان حال به سوی او می‌رود:

    - ببین سیمین! بگذار بروم بیرون هوایی بخورم.

    - الان داری همین‌جا هوا می‌خوری!

    - اذیت نکن بگذار بروم.

    - گفتم که تو لیاقت نداری ولی بدان اگر از اینجا بیرون بروی مرا دیگر نخواهی دید.

    و او که اسیر اژدهای اعتیاد شده،‌ شروع به داد و فریاد می‌کند:

    - هر کاری دوست داری بکن من می‌روم. اصلا به تو چه مربوط است که من چه کار می‌کنم مثلا مرد خانه هستم.

    و به سرعت از در منزل خارج می‌شود.

    سیمین خود را به او رسانده و او را می‌گیرد، با داد و فریاد زن و شوهر تعدادی از همسایه‌ها بیرون می‌آیند، آنها که عادت به درگیری سیمین و شوهرش دارند فقط تماشا می‌کنند. شوهر سیلی محکمی به صورت سیمین زده و از محل دور می‌شود.

    دو، سه شب می‌گذرد. خبری از شوهر نیست. تلاش سیمین برای پیدا کردن او به جایی نمی‌رسد.

    یک هفته بعد جسد شوهر در حالی که موقع تزریق مواد مخـ ـدر در خرابه‌ای مرده بود پیدا می‌شود.

    سیمین گرچه ظاهرا ناراحت از مرگ شوهر است، اما آنچه او را عذاب می‌دهد این است که با یک پسربچه دو ساله از حالا به بعد چه باید بکند. او خانه شوهرش را که اجاره‌ای بود خالی کرده و به منزل پدرش می‌رود.
    دو سال در خانه پدر ساکن می‌شود. در این دو سال سعی می‌کند خرج خودش و بچه‌اش را در بیاورد تا سربار پدر و مادرش نشود.

    از هرکس و ناکس زخم زبان می‌شنود. تمام این گرفتاری‌ها را به خاطر پسرش تحمل می‌کند اما بالاخره انسان است و خصوصیات انسانی. او نیز در نهایت تسلیم چرخ روزگار می‌شود و با اصرار پدر و مادر و افراد فامیل با مردی که 10 سال از خودش بزرگ‌تر است ازدواج می‌کند. او با شوهرش شرط می‌کند که هیچ‌گاه از پسرش جدا نخواهد شد. سال‌ها می‌گذرد. پسر سیمین به 13 سالگی رسیده و خوب و بد را کاملا می‌فهمد. پسر او احساس می‌کند ناپدریش دیگر رفتار مناسبی با او ندارد. چند بار سراغ مادر می‌رود که من دیگر خسته شده‌ام، من می‌خواهم بروم.

    - ببین پسرم! سال‌هاست عذاب کشیدم که تو را به اینجا رساندم حالا می‌خواهی مادرت را ترک کنی.

    - ببین مامان! من می‌روم پیش مامان‌بزرگ، او هم تنهاست. شما هم اینجا زندگی کنید. تنها هم که نیستی دو تا بچه دیگر داری.

    اصرار سیمین چاره‌ساز نیست، مهرداد خانه مادر را برای همیشه ترک می‌کند. او که به خاطر وضعیت زندگی‌اش موفق به ادامه تحصیل نمی‌شود با کمک همسایه‌های مادربزرگ در یک مکانیکی به‌عنوان پادو مشغول به کار می‌شود.

    مدتی بعد مادربزرگ نیز فوت می‌کند و او که به 18 سالگی رسیده، سعی می‌کند برای خودش زندگی مستقلی تهیه کند اما نمی‌تواند. این بار به سوی خاله‌اش پناه می‌برد. خاله نیز که چرخ روزگار او را تنها گذاشته با آمدن مهرداد احساس می‌کند از تنهایی بیرون آمده است. هر از چندی مهرداد سراغ مادرش می‌رود اما مادر دیگر آن مادر قدیمی نیست. او نیز ناخواسته اسیر اعتیاد شده است. تلاش مهرداد برای آوردن مادر نزد خودش به جایی نمی‌رسد.

    - ببین مادر! سعی کن فراموشم کنی. من دیگر آدم نیستم، من اسیر اعتیادم. نگهداری از من چه سودی برای تو دارد. من که ذره‌ای تریاک دستم نرسد، هست و نیستم را از دست می‌دهم دیگر به درد تو نمی‌خورم.

    - مادر این حرف‌ها چیه، مگر خودت نمی‌گفتی پدرم اسیر اعتیاد شد و به خاطر اعتیاد مرد، حالا خودت اسیر شدی. بیا پیش من و خاله، قول می‌دهم کاری کنم ترک کنی.

    - نه پسرم، من زندگی دیگری دارم، تو سعی کن آینده خودت را خراب نکنی، از درس که ماندی، لااقل سعی کن زندگی خوبی برای خودت دست و پا کنی. ان‌شاءالله برو سربازی، بیا زن بگیر و سرت را بینداز پایین و زندگی کن ولی جان مامان دور و بر مواد نگردی‌ها ... من و پدرت بدبخت شدیم، تو دیگر راه ما را نروی!

    - این حرف‌ها چیه می‌زنی، من اگر می‌خواستم معتاد شوم سال‌ها پیش که زمینه وجود داشت، این کار را می‌کردم نه مادر مطمئن باش من طرف اعتیاد نمی‌روم.

    مهرداد پیش خاله و مادر پیش ناپدری به زندگی خود ادامه می‌دهند. او سال بعد به سربازی می‌رود و دو سال بعد با پایان گرفتن سربازی برمی‌گردد. در این دو سال یک بار بیشتر به مرخصی نیامد چرا که احساس می‌کرد کسی را ندارد. سراغ منزل خاله می‌رود اما با در بسته روبه‌رو می‌شود. پس از پرس و جو از همسایه‌ها متوجه می‌شود که خاله‌اش مرده است. با خود می‌گوید کجا بروم؟ سراغ استاد قبلی خود می‌رود شاید کمکی از او بگیرد، اما او نیز می‌گوید که شاگرد به حد کافی دارد. به طرف خانه عمه‌اش می‌رود و شب را در آنجا بسر می‌برد. سراغی از مادرش می‌گیرد و اخبار اسفناک زندگی مادر حال او را دگرگون می‌کند. او شب تا صبح با خود فکر می‌کند؛ حالا چه باید بکنم نه فامیلی دارم که پیش آنها بروم، نه کاری دارم و نه کسی به من کار می‌دهد و نه سرمایه‌ای دارم که خودم شروع کنم. بهتر است بروم تهران، بالاخره آنجا شهر بزرگی است.

    او با اندک پولی که در موقع سربازی پس‌انداز کرده بود عازم تهران می‌شود. دو، سه شب در خیابان‌های تهران پرسه می‌زند. هرجا برای کار می‌رود از او ضامن می‌خواهند اما کسی نیست که او را شناخته و ضمانت کند. شب‌ها در پارک‌ها می‌خوابد و روزها دنبال کار می‌گردد. یک هفته از آمدنش به تهران می‌گذرد که احساس می‌کند پولی برای خرج کردن ندارد. کنار خیابان کهنه‌روزنامه‌ای را پیدا کرده روی آن می‌نشیند.

    سر به زیر انداخته و ناخواسته دست خودش را به طرف عابران می‌گیرد. با خود می‌گوید: کسی که مرا نمی‌شناسد، شاید رحمی در دلشان بیفتد کمکی بکنند اما نه، هرکس به قیافه او نگاه می‌کند غرولندی کرده رد می‌شود که خجالت بکش جوانان همسن و سال‌های تو دارند کار می‌کنند تو هم برو کار کن.

    از این راه نیز به جایی نمی‌رسد. نیمه‌های آن شب در حال پرسه زدن مقابل مغازه‌ای مورد ظن ماموران قرار گرفته، دستگیر می‌شود. او پاسخ درست به ماموران نمی‌دهد. پس از بازجویی‌های مقدماتی صبح آن شب به مرجع قضایی معرفی می‌شود. وقتی سرگذشت خودش را تعریف می‌کند، ماموران و مرجع قضایی از او رفع ظن کرده آزادش می‌کنند و او را راهنمایی می‌کنند که به شهر خودش برگردد.

    او که سنگینی گرفتاری را روی دوش خود احساس می‌کند، ناخواسته شروع به گریه می‌کند. مرد میانسالی که از کنار او رد می‌شود با دیدن گریه مرد جوان او را به سوی خود می‌خواند:

    - چرا گریه می‌کنی جوان!

    - هرکسی هم جای من بود گریه می‌کرد. آقا چرخ روزگار بدبختم کرده، نه پدری، نه مادری، نه فامیلی. آمدم تهران که کار پیدا کنم بدبخت شدم، دیشب هم به نام دزد دستگیرم کردند. بعد که دیدند دزد نیستم آزاد شدم اما کجا بروم. ای کاش می‌فرستادند زندان، لااقل آنجا غذا به آدم می‌دهند.

    - چه کاری بلدی؟

    - مکانیکی کردم.

    - خرید و فروش کردی؟

    - خیر، ولی خیلی هم ناتوان نیستم.

    مرد میانسال تمام درددل‌های مهرداد را گوش می‌دهد، وقتی مطمئن می‌شود آدم بدبختی است او را آن شب خانه خودشان می‌برد.

    مهرداد احساس می‌کند بختش باز شده،‌ نمی‌تواند خوشحالی خود را پنهان کند. مرد میانسال زن و پسری دارد. مهرداد آن شب با پسر 12 ساله مرد میانسال دوست می‌شود.

    او دو شب دیگر در خانه مرد می‌ماند و از آن پس در مغازه وی شروع به کار می‌کند.

    یکی، دو ماه می‌گذرد و مهرداد خوشحال از وضع موجود اجازه می‌خواهد که سری به شهر خودشان و مادرش بزند و صاحبکارش پولی در اختیار او قرار داده و به او اجازه می‌دهد. دو هفته بعد مهرداد برمی‌گردد اما از چهره غمناکش پیداست که اتفاقی افتاده است. وقتی صاحبکار از او موضوع ناراحتی‌اش را می‌پرسد، متوجه می‌شود مادر مهرداد فوت شده است.

    - ببین پسرم! مرگ حق است همه باید بمیریم. انسان باید تلاش کند که زندگی درستی داشته باشد، خدا هم که به تو کمک کرده، سعی کن سرت را بیندازی پایین و با صداقت کار کنی.

    - چشم آقا.

    عصر یک روز تعطیل مهرداد موقع رد شدن از خیابان یکی از همشهری‌های خود را می‌بیند اما از قیافه او پیداست که او هم معتاد است. یکی، دو ساعت با هم قدم می‌زنند و او آدرس خود را به مهرداد می‌دهد که اگر وقت کرد سری به او بزند. مهرداد که شب‌ها در مغازه می‌خوابد، در یکی از شب‌ها که به مرگ مادر و زندگی گذشته‌اش فکر می‌کند برای رهایی از تنهایی سراغ همشهری خود می‌رود. آنها چهار نفرند و با روی گشاده از او پذیرایی می‌کنند اما ای کاش...

    از آن روز به بعد مهرداد بدون اطلاع صاحبکار هر از چندی پیش همشهری‌هایش می‌رود. صبح یک روز که صاحبکار وارد مغازه می‌شود هنوز از مهرداد خبری نیست. او همچنان خوابیده است:

    - کجایی پسر؟

    - بله آقا.

    - چه وقت خوابیدن است؟

    و او به سختی بیدار می‌شود. یکی، دو بار دیگر این قضیه تکرار می‌شود. صاحبکار می‌فهمد که مهرداد این روزها فرق کرده. او که هیچ وقت وسط روز جایی نمی‌رفت، سعی می‌کند به بهانه‌هایی از مغازه خارج شود. چند بار موضوع را به مهرداد می‌گوید اما او از دادن پاسخ طفره می‌رود.

    صاحبکار تصمیم می‌گیرد موضوع را پیگیری کند. او یک شب بدون اطلاع مهرداد به مغازه می‌آید. هر چه منتظر می‌ماند خبری از مهرداد نمی‌شود. آنقدر صبر می‌کند تا مهرداد برمی‌گردد. مهرداد با دیدن صاحبکار رنگ از چهره‌اش می‌پرد:

    - کجا بودی؟

    - سر خیابان.

    - ساعت‌هاست اینجا منتظرم. سر خیابان چه می‌کردی. این چه بویی است که از هیکلت می‌آید؟

    و او دستپاچه شده نمی‌داند چه بگوید.

    - یا راستش را می‌گویی یا همین الان وسایل خودت را جمع می‌کنی از این مغازه می‌روی.

    - پیش دوستانم بودم.

    - زودباش باید با هم برویم پیش دوستانت.

    و این بار مهرداد برخلاف انتظار داد می‌زند:

    - به شما چه مربوط است کجا بودم. باشد اگر نمی‌خواهی می‌روم.

    - بروی کجا؟ باید بیایی با هم برویم کلانتری. باید بررسی کنند، ببینند تو شب‌‌ها کجا می‌روی. اینجا این همه مغازه هست فردا یک چیزی کم شود همه یقه مرا می‌گیرند، زودباش حرکت کن برویم کلانتری.

    و مهرداد که خود را گرفتار می‌بیند از صاحبکارش می‌خواهد که او برود ولی قول می‌دهد که از فردا مغازه را ترک نکند و صاحبکار که آدم خوبی است این بار نیز تحت تاثیر التماس مهرداد به سوی خانه برمی‌گردد.

    فردای آن روز مهرداد نزدیکی‌های ظهر به بهانه بردن جنس به مغازه دیگر از مغازه خارج شده و ساعتی بعد برمی‌گردد.

    آن شب زن و بچه مرد میانسال هر چه منتظر می‌مانند خبری از مرد نمی‌شود. به مغازه زنگ می‌زنند اما کسی گوشی را برنمی‌دارد، حتی مهرداد هم در مغازه نیست. از دوست و فامیل می‌پرسند اما کسی خبری از او ندارد. به نزدیک‌ترین کلانتری موضوع گزارش می‌شود.

    ماموران ساعت 10 شب به مغازه می‌آیند. مهرداد با دیدن ماموران دستپاچه شده اما سعی می‌کند با خونسردی به آنها جواب دهد. او می‌گوید صاحبکارش مثل همیشه از مغازه خارج شده و او خبری از ایشان ندارد. وقتی می‌پرسند خودت چرا جواب تلفن را ندادی، می‌گوید در زمان تلفن برای دستشویی به توالت عمومی سر خیابان رفته است.

    نزدیکی‌های صبح کشف جسد مردی که با ضربات چاقو به قتل رسیده از کلانتری دیگری گزارش می‌شود. با حضور قاضی ویژه قتل و ماموران هویت جسد شناسایی می‌شود. او کسی جز مرد میانسال نیست اما چرا او را کشته‌اند؟! همه مدارک حتی پول‌ها و دسته‌چک‌هایش نیز در جیب او بوده و هیچ سرقتی انجام نشده است.

    مهرداد به‌عنوان نخستین مظنون تحت تعقیب قرار می‌گیرد اما زیر بار نمی‌رود. او می‌گوید هیچ اختلافی با مقتول نداشته و حتی مقتول به او خوبی کرده است. به خاطر تناقض اظهاراتش او را بازداشت می‌کنند و تحقیقات وسیعی پیرامون زندگی‌اش آغاز می‌شود.

    دوستانش در تهران شناسایی و دستگیر می‌شوند که هیچ شناختی نسبت به مقتول ندارند و حتی او را ندیده‌اند و دو، سه بار بیشتر آن هم در محل سکونت خودشان با مهرداد ملاقات نکرده‌اند و حتی مغازه مقتول را نیز نمی‌شناسند. با کشف مقداری تریاک و وسایل استعمال مواد مخـ ـدر در محل سکونت دوستان مهرداد و نیز مقداری تریاک داخل وسایل مهرداد، تحقیقات دامنه‌داری صورت می‌گیرد. در نیمه‌های شب که بازجویی از دوستان مهرداد ادامه دارد و خود او در راهرو اداره آگاهی منتظر بازجویی دیگری است به ناگاه داد می‌زند:

    - من کشتم، بقیه را اسیر نکنید و شروع به گریه می‌کند.

    - من کشتم. همان شب که از مغازه خارج شد دنبالش رفتم، نمی‌دانم چرا آن شب مسیر همیشگی را نرفت. در تاریکی با استفاده از چاقو بدون اینکه متوجه شود او را زدم و فرار کردم. بقیه گناهی ندارند. اشتباه کردم، غلط کردم. این مرد به من خوبی کرده بود، او مرا از فلاکت نجات داده بود اما من نمک خورده و نمکدان را شکستم. پسرش به من عمو می‌گفت. تا روزی که با این دوستان ناباب که مرا اسیر اعتیاد کردند آشنا نشده بودم سرم توی لاک خودم بود اما همین که اسیر اعتیاد شدم دیگر مهرداد نبودم. فقط مواد برایم اهمیت داشت، آن شب هم اسیر مواد شدم. می‌دانستم که شب باید بروم سراغ دوستانم، گفتم نکند دوباره برگردد. نمی‌خواستم بکشم، رفتم طوری مجروحش کنم تا چند روز مغازه نیاید اما شد آنچه نباید می‌شد. فقط این را می‌دانم که ضربات چاقو را پشت سر هم وارد می‌کردم، ظهر هم رفتم به دوستانم تلفن ‌کردم که شب می‌آیم، اگر پیش آنها نروم خراب می‌شوم.

    بله، دوستان عزیز! باز هم سلسله اشتباهاتی منجر به یک اتفاق شد. اگر به اول ماجرا برگردیم اعتیاد پدر مهرداد، طلاق، اعتیاد مادرش، بی‌سرپرستی مهرداد که از مهر و عاطفه پدر و مادری به دور بوده و هیچگونه تربیت صحیحی ندیده، دوستی با افراد ناباب، بی‌توجهی به لطف خداوند متعال که با وجود این همه گرفتاری که مهرداد داشت در رحمتی به روی او گشود تا با کار کردن در مغازه‌ای به زندگی شرافتمندانه ادامه دهد، اسیر شدن در چنگال اعتیاد، همه و همه دست به دست هم دادند تا یک اتفاق وحشتناک به نام قتل توسط مهرداد رخ دهد.

    او به قول خودش نمک خورد و نمکدان شکست و در انتظار است تا سحرگاهی طناب دار دور گردنش به رقـ*ـص درآید و چه انتظار سختی.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    قدم به قدم با كارآگاهان تا دستگيري جنايتكار فراري
    48 ساعت بعد از كشف جسد در حالي كه پليس به سرنخ‌هاي تازه‌اي از عامل جنايت رسيده بود، مأموران گشت كازرون خودروي مقتول را در منطقه‌اي متروكه يافتند.
    ایران: قاچاقچي جنايتكار كه براي انتقال محموله بزرگ مواد مخـ ـدر به تهران، يك راننده مسافر‌بر را كشته بود، با رديابي‌هاي پليسي، قضايي به دام افتاد.

    راز قتل صبح پنجشنبه 7 خرداد امسال همزمان با مراجعه مردي به پاسگاه «پل آبگينه» شهرستان كازرون فاش شد. مأموران كه با شنيدن اظهارات مرد روستايي از كشف جسد مرد ناشناسي در مزرعه وي باخبر شده بودند، بلافاصله راهي روستاي «سيف‌آباد» شدند.

    همزمان با حضور قاضي يوسفي- بازپرس كشيك ويژه قتل- شواهد نشان مي‌داد قرباني جنايت ساعاتي قبل، با شليك 5 گلوله در محل ديگري به قتل رسيده و جسدش در مزرعه رها شده است.

    در حالي كه تجسس براي شناسايي هويت مقتول ادامه داشت، يكي از روستائيان به دنبال اطلاع از ماجرا، با حضور در محل حادثه جسد «علي»- 40 ساله- را شناسايي كرد و گفت: «علي» اهل نورآباد ممسني و از مسافربرهاي خطي نورآباد- شيراز است. بدين ترتيب پس از شناسايي هويت مقتول، جسد به پزشكي قانوني منتقل شد.

    خانواده قرباني نيز در تحقيقات مقدماتي گفتند: عصر چهارشنبه – يك روز قبل از كشف جسد- «علي» براي رساندن يك مسافر دربستي به شيراز، از خانه رفت. شب هنگام نيز در تماس تلفني گفت: قرار است يك مسافر دربستي ديگر را به كازرون ببرد و بعد هم به خانه برمي‌گردد. اما متأسفانه ديگر از او خبري نشد. صبح هنگام چندين بار با تلفن همراهش تماس گرفتيم اما جوابي نشنيديم تا اين كه يكي از دوستانمان كه ساكن روستاي سيف‌آباد است، به محض اطلاع از ناپديد شدن «علي»، به جست‌وجو براي يافتن او پرداخت تا اين كه خبر قتلش را داد.

    مأموران كه به دنبال سرنخي براي كشف معماي جنايت بودند، بلافاصله به سراغ همكاران مقتول در شيراز رفتند. چند تن از راننده‌ها نيز اظهار داشتند: روز حادثه فقط مردي را ديده‌اند كه با «علي» بر سر كرايه راه گفت‌وگو مي‌كرده و دقايقي بعد نيز به سوي كازرون حركت كردند.

    پس از چهره‌نگاري رايانه‌اي از مسافر مورد نظر، بررسي‌هاي پليسي در اين باره ادامه يافت تا اين كه تيم تحقيق دريافتند مقتول هميشه در مسير شيراز- كازرون براي استراحت مقابل يك مغازه توقف مي‌كرد.

    صاحب مغازه مورد نظر در تحقيقات پليسي گفت: شب حادثه علي مثل هميشه وقتي براي استراحت كوتاهي به مغازه‌ام آمد، با نگراني گفت: مسافرش دائم با تلفن همراهش درباره قتل و قاچاق و سرقت صحبت مي‌كند. از آنجا كه موضوع برايم عجيب بود، به سراغ مسافر رفتم كه بلافاصله شناسايي‌اش كردم. او «شهرام»- 22 ساله- يكي از كارگران دوستم «هوشنگ» بود كه به دليل تخلفاتش اخراج شده بود.

    48 ساعت بعد از كشف جسد در حالي كه پليس به سرنخ‌هاي تازه‌اي از عامل جنايت رسيده بود، مأموران گشت كازرون خودروي مقتول را در منطقه‌اي متروكه يافتند.

    از سوي ديگر، آنها با احتمال اين كه شايد «هوشنگ» از مخفيگاه شهرام- متهم- اطلاع داشته باشد، به سراغش رفتند اما او گفت هيچ اطلاعي از پسر شرور ندارد. با اين وجود در شاخه ديگر عمليات تجسسي، كارآگاهان رد پسر جنايتكار را در قصر شيرين و ملارد كرج شناسايي كردند.

    از آنجا كه بيم آن مي‌رفت او در كوتاه‌ترين زمان ممكن از كشور فرار كند، بنابراين گروهي از كارآگاهان راهي نقطه مرزي و گروهي ديگر راهي ملارد كرج شدند. سرانجام متهم فراري در عمليات ضربتي در مخفيگاهش واقع در ملارد كرج به دام افتاد.

    شهرام پس از انتقال به كازرون وقتي در برابر بازپرس جنايي ايستاد، چاره‌اي جز اعتراف به جنايتش نديد و گفت: از مدت‌ها قبل در يك شبكه تهيه و توزيع مواد مخـ ـدر فعاليت مي‌كردم. من و همدستانم طبق برنامه با مراجعه به مرز پاكستان مواد مخـ ـدر را دريافت و به كازرون منتقل مي‌كرديم و سپس به توزيع مواد بين ساير همدستان‌مان مي‌پرداختيم. روز حادثه نيز هزار و 800 كيلو حشيش را به شيراز آورده و قرار بود محموله را به تهران منتقل كنيم اما ناگهان بين من و شريكم مشاجره تندي درگرفت؛ بنابراين تصميم گرفتم پس از سرقت يك خودرو، مواد را به تهران منتقل كنم. به همين خاطر خودروي مقتول را دربست كرايه كردم.

    وقتي به روستاي «حاجي‌آباد موزي» رسيديم، با تهديد اسلحه از راننده خواستم پياده شود اما او با يك ميله آهني به طرفم حمله كرد كه ناچار او را هدف گلوله قرار دادم. بعد هم جسدش را در روستاي سيف‌آباد رها كردم. سپس محموله مواد مخـ ـدر را خارج از شهر مخفي و خودروي مقتول را نيز رها كردم. وقتي به خانه رفتم، موضوع را با خانواده‌ام در ميان گذاشتم كه آنها هم نيز مقدمات فرارم را فراهم كردند.

    بدين ترتيب متهم پس از تشريح جزئيات جنايت، همراه بازپرس و كارآگاهان جنايي به بازسازي صحنه جرم پرداخت.

    وي همچنين همراه تيم تحقيق به محل اختفاي مواد منتقل شد اما قبل از رسيدن مأموران، محموله از سوي افراد ناشناس به محل ديگري منتقل شده بود.

    بدين ترتيب متهم با صدور قرار قانوني روانه زندان شد و تحقيقات قضايي، پليسي درباره اين پرونده جنايي ادامه دارد.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    قتل دختر 7 ساله به دست پدر سنگدل

    فارس: فرمانده‌ انتظامي شهرستان تبريز از كشته شدن دختري هفت ساله به دست پدر سنگدل خود در تبريز خبر داد.

    به گزارش پايگاه اطلاع‌رساني پليس آذربايجان شرقي، اين حادثه در شهرك باغميشه تبريز و به دنبال بروز اختلاف خانوادگي رخ داد.

    ‌در اين حادثه تلخ و ناگوار، پدر سنگدل خانواده به هويت «خليل ـ پ‌» 37 ساله، علاوه بر كشتن فرزندش، همسرش را نيز به شدت زخمي كرد.

    ‌قاتل پس از ارتكاب به اين عمل شنيع و غيرانساني، قصد خودكشي داشت كه توسط همسايگان و بستگان از اين اقدام وي جلوگيري شد.

    ‌متهم اين پرونده جنايي با تشكيل پرونده به دستگاه قضايي‌ تحويل داده شد.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    کشتار خانوادگي در اتاقک سرايداري
    اين متهم هنگامي که در پليس آگاهي تحت بازجويي قرار گرفت انگيزه اش را از ارتکاب اين جنايت کم توجهي پدر و مادرش به وي اعلام کرد و گفت؛ پدر و مادرم هميشه توجه بيشتري به برادر بزرگ ترم داشتند و علاقه يي به من نشان نمي دادند.

    اعتماد: گذشت چند روز از کشف اجساد زن و مردي مسن که همراه با نوه خردسال شان کشته شده بودند، سرنخ هاي تازه يي را از اين جنايت فاش کرد و پسر و داماد مقتولان دستگير شدند. اين پرونده جنايي در حالي به رازگشايي نزديک شده است که پرونده جوان معتادي که در اقدامي جنون آميز پنج تن از اعضاي خانواده اش را به رگبار بسته بود نيز با صدور کيفرخواست به دادگاه کيفري استان فارس ارسال شد.

    به گزارش خبرنگار ما چند روز قبل ماموران پليس آگاهي شهرستان فسا که از وقوع جنايت در يکي از روستاهاي اطراف شيبکوه باخبر شده بودند، خود را به محل حادثه رساندند و به تحقيق در اين باره پرداختند.

    اجساد مقتولان که يک زن و مرد مسن و کودکي هشت ساله بودند، در يک اتاقک نگهباني به چشم مي خورد. مرد 60 ساله که علي نام داشت همراه همسر 55 ساله اش نادره در يک اتاقک افتاده و هر دو بر اثر اصابت ضربات متعدد چاقو از پا درآمده بودند.

    در سمت ديگر اين اتاقک سعيد کودک هشت ساله نيز دچار خونريزي شديدي شده و جانش را از دست داده بود. با انتقال اجساد به پزشکي قانوني تحقيقات در اين خصوص آغاز شد. بازپرس ويژه قتل که از همان دقايق ابتدايي در محل حاضر شده بود، ضمن ثبت دقيق جزييات صحنه جنايت دريافت علي و نادره براي نگهداري از تجهيزات يک شبکه آبرساني در آنجا حضور داشتند و علاوه برآن از چند رأس گوسفند نيز نگهداري مي کردند.

    همچنين بررسي ها براي مشخص شدن علت حضور سعيد در آنجا نشان داد او پس از پايان امتحاناتش براي کمک به پدربزرگ و مادربزرگش به آنجا رفته بود.

    در ادامه از آنجا که هيچ شيء با ارزشي از قربانگاه سرقت نشده بود، ماموران فرضيه يک جنايت خانوادگي را مطرح کردند و به بررسي ابعاد مختلف آن پرداختند و پس از چند روز به اطلاعاتي دست يافتند که از دست داشتن دو نفر از اعضاي خانواده مقتولان در اين کشتار حکايت داشت.

    بنابراين پسر و داماد علي و نادره به عنوان مظنونان اصلي اين جنايت بازداشت و به پليس آگاهي منتقل شدند. بنابراين گزارش اين دو مظنون هم اکنون در بازداشت به سر مي برند و کارآگاهان در تلاش هستند با بازجويي هاي فني از آنان راز اين جنايت را برملا کنند اما دو متهم هنوز جرمي را گردن نگرفته اند.

    در همين حال پرونده جنايت ديگري که در آن جوان معتادي اعضاي خانواده اش را در خواب به گلوله بسته بود نيز با تکميل تحقيقات و صدور کيفرخواست روي ميز قضات دادگاه کيفري استان فارس قرار گرفت.

    چندي قبل صداي مهيب شليک چندين گلوله باعث شد ماموران پليس شهرستان فيروزآباد استان فارس براي بررسي ماجرا به محل حادثه بروند. اطلاعات اوليه حاکي از آن بود که جوان معتادي به نام افشين اعضاي خانواده اش را در خواب به رگبار بسته و پدر و مادرش را به قتل رسانده است. همچنين سه دختر جوان خانواده نيز که مورد اصابت گلوله قرار گرفته بودند، به شدت مجروح و به بيمارستان منتقل شدند.

    بنابراين پسر جاني تحت پيگرد قرار گرفت. تحقيقات براي دستگيري افشين چند روز به طول انجاميد تا اينکه با بررسي سرنخ هاي موجود مخفيگاه وي شناسايي شد و ماموران طي عملياتي درصدد برآمدند وي را به دام بيندازند اما اين متهم که از حضور پليس مطلع شده بود با خروج از محل اختفايش قصد داشت بگريزد.

    پس از تعقيب و گريزي نفسگير و در حالي که يکي از ماموران بر اثر شليک گلوله از سوي افشين مجروح شده بود، وي سرانجام دستگير شد.

    اين متهم هنگامي که در پليس آگاهي تحت بازجويي قرار گرفت انگيزه اش را از ارتکاب اين جنايت کم توجهي پدر و مادرش به وي اعلام کرد و گفت؛ پدر و مادرم هميشه توجه بيشتري به برادر بزرگ ترم داشتند و علاقه يي به من نشان نمي دادند.

    مدت ها بود که اين رفتار آنها مرا آزار مي داد و باعث شد نقشه يي براي انتقام جويي بکشم. بنابراين يک سلاح کلاشينکف تهيه کردم و به خانه رفتم. پدر و مادرم در يکي از اتاق ها خوابيده بودند. من سلاح را مسلح و به سوي آنها شليک کردم. در همين لحظه سه خواهرم که در اتاق ديگري خواب بودند با صداي گلوله ها بيدار شدند و به طرفم آمدند. من که در آن لحظه از خود بيخود شده بودم به سمت آنها نيز تيراندازي کردم و بعد از آن از خانه خارج شدم.

    تحقيقات پيرامون اين پرونده نشان داد افشين از مدتي قبل به مواد مخـ ـدر اعتياد پيدا کرده بود. افسران پرونده اعترافات اين جوان را ثبت کردند اما براي بررسي صحت آن متهم را وادار کردند صحنه جنايت را بازسازي کند.

    سرانجام با تکميل تحقيقات و از آنجا که بازسازي صحنه با گفته هاي متهم مطابقت داشت پرونده با صدور قرار مجرميت و کيفرخواست به دادگاه کيفري استان فارس ارسال شد و قرار است جوان جنايتکار به زودي تحت محاکمه قرار گيرد.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    متهم در اتوبان از سوی مردم دستگير شد
    تحقيقات براي شناسايي متهم ادامه يافت تا اينكه ساعت 3 بعدازظهر روز يكشنبه پس از گذشت تقريبا 26 ساعت از وقوع قتل حادثه مشابهي در حوالي خيابان علامه‌جنوبي گزارش شد كه در آن يك خانم دكتر 35 ساله راننده يك خودروي سمند از ناحيه پا بر اثر اصابت يك گلوله زخمي شده بود به ماموران گزارش شد.
    اعتمادملي: مردي كه به اتهام قتل در اتوبان تحت تعقيب بود يك روز پس از ارتكاب جنايت در حالي كه تصميم به انجام جرم مشابهي را داشت از سوي مردم دستگير شد.

    اين متهم بعدازظهر 2 خرداد يك مرد ميانسال را در غرب تهران به قتل رساند و حدود24 ساعت بعد زماني كه به يك پزشك زن حمله كرده بود تا خودرواش را سرقت كند از سوي مرم دستگير و تحويل پليس شد.

    اين مرد 32 ساله كه محمود نام دارد روزگذشته در دادسراي جنايي تهران بازجويي شد و انگيزه خود را سرقت اعلام كرد و در اعترافات خود گفت: «چندي قبل سلاح كمري را از يكي از شهرستان‌هاي غرب كشور خريدم و در اولين سرقت خود به علت عدم تسلط در رانندگي پس از برخورد خودرو به تير چراغ برق از محل گريختم و در روز دستگيري نيز قصد سرقت خودروي خانمي را داشتم كه خودرو سمندش را پارك كرده بود و در حال پياده شدن بود ابتدا با تهديد اسلحه سوئيچ را از وي گرفتم و چون قصد مقاومت داشت تيري به پايش شليك كردم اما خودرو روشن نشد و در حالي كه احتمال دستگيري خودم را مي‌دادم پا به فرار گذاشته اما چند صد متر آن طرف‌تر توسط مردم دستگير شدم، در زمان دستگيري نيز قصد شيك به مردم را داشتم اما گلوله در اسلحه گير كرد.

    محمود در ادامه گفت: «قبلا جوشكار بودم اما مدتي بود كه در كشتارگاهي در شمال‌شرق تهران مشغول به كار شدم، حدود 400 هزار تومان درآمد ماهيانه داشتم. مجرد و داراي تحصيلات پنجم ابتدايي هستم، در چهار سالگي پدرم فوت كرد و مادرم با فرد ديگري ازدواج كرد. اخيرا تصميم گرفتم با توجه به مشكلات زندگي خودم از طريق سرقت مسلحانه سريعا پولدار شوم اما هيچوقت فكر نمي‌كردم با اين سرعت كسي را به قتل برسانم و به همين راحتي نيز دستگير شوم.»

    وي در ادامه گفت: به واسطه فشار زندگي تصميم به اين كار گرفتم زيرا به من ظلم شده است و بايد آدم‌ها را مجازات كنم وقتي ديدم خواهر و برادرهاي ناتني من بدون زحمت پولدار شده‌اند اما من كه در كشتارگاه زحمت مي‌كشم وضع خوبي ندارم اسلحه خريدم تا با سرقت به اهدافم برسم. در روز قتل در حالي كه روي چمن‌هاي پارك دراز كشيده بودم يك مامور پليس به من نزديك شد و از من خواست از آنها بروم، من كه اسلحه همراهم بود كلت كمري به طرفش نشانه رفت و فرار كردم در ادامه نيز ماجراي منجر به قتل اتفاق افتاد.

    ارتكاب جنايت

    حدود ساعت يك بعدازظهر دومين روز خردادماه سال جاري شهروندان تهراني سرقت مسلحانه يك دستگاه خودروي پژو 206 در حوالي پل مديريت به سمت شهرك آتي‌ساز به مركز فوريت‌هاي پليسي 110 اعلام كردند، به اين ترتيب ماموران كلانتري 123 شهرك غرب در جريان موضوع قرار گرفتند و با حضور در محل با پيكر خون‌آلود مردي كه حدود 60 سال داشت و از ناحيه شكم مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود روبه‌رو شدند. دقايقي بعد در پي حضور تيم اورژانس مرد مجروح كه روي زمين افتاده بود به بيمارستان طالقاني منتقل شد اما به علت شدت خونريزي اقدامات درماني مؤثر واقع نشده و مجروح به نام اسماعيل 63 ساله جان خود را از دست داد.

    با مرگ مرد ميانسال پرونده جنايي شد و به دستور حسين اصغرزاده، بازپرس شعبه دوم دادسراي جنايي تهران كه وظيفه كشيك قتل را به عهده داشت پرونده جهت رسيدگي تخصصي در اختيار ماموران اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ قرار گرفت و در تحقيقات براي شناسايي و دستگيري ضارب آغاز شد.

    شاهدان در بررسي‌هاي پليس ضارب را مردي حدودا30 ساله، لاغراندام و قدبلند كه عينك دودي به چشم زده بود و پيراهن سفيد و شلوار مشكي به تن داشته معرفي كردند و گفتند: ضارب كه پياده بود بدون مقدمه جلوي خودروي 206 آبي‌رنگ را سد كرده و با تهديد كلت كمري از راننده خواست پياده شود و اعلام كرد سرقت خودرو را دارد اما راننده با وي درگير و جوان پس از شليك يك گلوله هوايي دو گلوله به داخل خودرو شليك كرد كه يكي از آنها به راننده اصابت كرد و او را مجروح كرد، در ادامه ماجرا نيز مرد مهاجم سوار خودرو شد و از محل فرار كرد.

    اقدامات پليس با اجراي طرح مهار ادامه يافت و حدود ساعت 14:30 خودروي مسروقه در حالي كه با تير چراغ برق برخورد كرده بود و به شدت صدمه ديده بود در حوالي محل تيراندازي پيدا شد.

    همچنين در ادامه بررسي‌ها يكي از شاهدان ماجرا كه مرد مهاجم را پس از سرقت تعقيب كرده بود با مراجعه به پليس گفت: رهگذران که با ديدن اين صحنه وحشت‌زده شده بودند، مرد مهاجم را محاصره كردند اما او با تهديد با اسلحه موفق به عبور از حلقه مردم شد و پس از سوار شدن بر خودروي 206 با سرعت به حرکت درآمد، من پس از ديدن صحنه تيراندازي مرد مهاجم را كه سوار خودرو پژو شده بود تعيب كردم و مرد مهاجم براي فرار از دست من به سرعت خودرو افزود كه همين باعث شد پس از طي مسافتي كنترل خودرو را از دست بدهد و با تير برق برخورد كند، در پي آن مرد مهاجم با پاي پياده فرار كرد و من به خاطر مسلح بودنش او را تعقيب نكردم.

    با پيدا كردن خودرو مسروقه داخل خودرو مورد بررسي قرار گرفت و يك گلوله كلت كمري و يك عدد پوكه كشف شد، در شاخه ديگري از تحقيقات معلوم شد مرد كشته شده تيمسار بازنشسته ارتش بوده و از سر کار به خانه‌اش در شهرک غرب بازمي‌گشته است كه در جاده فرعي پل مديريت مورد حمله جوان مسلح قرار گرفته است و در بررسي‌هاي خود از خانواده مقتول، احتمال خصومت قبلي از سوي فرد ضارب را نيز در دايره تحقيقات خود قرار دادند.

    نحوه دستگيري

    يك روز بعد از قتل حدود ساعت 19يك مورد حمله مسلحانه به راننده سمند نقره‌اي در بلوار سعادت‌آباد به ماموران مركز فوريتهاي پليسي 110 اعلام شد با حضور ماموران كلانتري 134 شهرك‌غرب در محل معلوم شد خانمي با شليك گلوله جوان مهاجم از ناحيه زانوي پاي راست مجروح و سارق كه قصد سرقت خودروي سواري اين زن داشته با دخالت مردم دستگير شده است.

    در حال حاضر با دستور بازپرس شعبه دوم دادسراي جنايي، ‌متهم در اختيار كارآگاهان اداره يكم پليس آگاهي تهران بزرگ (مبارزه با جرائم مسلحانه) قرار دارد همچنين اصغرزاده بازپرس پرونده در اين‌باره گفت: هيچگونه نشاني از سارق و متهم به قتل، در دست نبود به جزو يك تصوير چهره‌نگاري شده كه مي‌شد اين احتمال را داد كه با چهره واقعي متهم زياد شباهت ندارد.

    تحقيقات براي شناسايي متهم ادامه يافت تا اينكه ساعت 3 بعدازظهر روز يكشنبه پس از گذشت تقريبا 26 ساعت از وقوع قتل حادثه مشابهي در حوالي خيابان علامه‌جنوبي گزارش شد كه در آن يك خانم دكتر 35 ساله راننده يك خودروي سمند از ناحيه پا بر اثر اصابت يك گلوله زخمي شده بود به ماموران گزارش شد.

    سرهنگ عباسعلي‌محمديان، رئيس پليس آگاهي تهران بزرگ نيز روز گذشته ضمن تقدير و تشكر از مقام محترم قضايي و همچنين اقدام به موقع تعدادي از شهروندان و حضور به موقع عوامل كلانتري 134 شهرك غرب گفت: از متهم يك قبضه اسلحه با خشاب حاوي 11 فشنگ كشف شده و تحقيقات كارآگاهان در خصوص ساير جرائم احتمالي وي ادامه دارد.

    سرهنگ محمديان در پايان افزود: جواناني كه به هر دليلي، ممكن است در شرايط ارتكاب به جرائم قرار گيرند بهتر است بدانند شروع يك عمل مجرمانه مي‌تواند با اختيار آنان باشد اما ادامه آن و چگونگي وقوع و شرايط به وجود آمده به هيچ عنوان قابل پيش‌بيني نبوده به‌طور مثال يك سرقت ساده، معمولي و غير مسلحانه نيز مي‌تواند منجر به وقوع جرائم جنايي نظير قتل و... شود.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    ادامه بازجویی از قاتل سریالی قزوین
    وي افزود؛ متهم در اعترافاتش گفته زنان را با توجه به بالا بودن سن و داشتن طلاي بيشتر انتخاب مي کرده تا هم طلاي زيادي به سرقت ببرد و نتيجه مادي بيشتري عايدش شود و هم اين دسته از زنان داراي فرزند کوچکي نبودند که بي مادر شوند.
    اعتماد: در حالي که قاتل سريالي قزوين تاکنون به شش جنايت اقرار کرده است کارآگاهان با اين احتمال که وي دو جنايت ديگر نيز مرتکب شده باشد همچنان به بازجويي از او ادامه مي دهند.

    مهين که در پي قتل هاي سريالي زنان دستگير شد از نخستين بازجويي ها کشتن چهار زن و يک مرد را پذيرفت. او سپس به قتل خاله شوهرش نيز اقرار کرد اما کارآگاهان مسووليت مرگ زن ديگري به نام کيميا شجاعي را نيز که به شيوه مشابه با ساير جنايت ها و در محدوده زماني کشتار زنان به وقوع پيوسته است، متوجه او مي دانند و به همين سبب در اين خصوص چند جلسه از وي بازجويي کرده اند.

    در حالي که مهين اين قتل را گردن نمي گيرد يک پرونده جنايي ديگر نيز روي ميز بازپرس پرونده قرار گرفت.در اين جنايت که مهرماه سال گذشته رخ داد زني که هويتش کشف نشده از پا درآمد و شواهد و نشانه هاي موجود بيانگر آن است که اين مقتول نيز به شيوه قربانيان ديگر به کام مرگ کشانده شده است.

    اکنون مقامات قضايي و انتظامي با اين فرضيه که تعداد قتل هاي مهين هشت فقره است درصدد هستند به تحقيق از وي تا زمان افشاي حقيقت ادامه بدهند.

    در همين حال کارآگاهان شامگاه پنجشنبه دو مرد را که در ناصرخسرو تهران به صورت غيرقانوني دارو مي فروشند به اتهام همکاري با مهين بازداشت کردند. اين دو پيش از شروع قتل هاي سريالي دارويي ترکيبي را که مخلوطي از قرص هاي خواب آور و داروي بيهوشي بود به قاتل 34ساله فروخته بودند و اکنون پايشان به اين پرونده باز شده است.

    در همين حال مهين که پيش از اين ادعا کرده بود قتل ها را با الگوبرداري از کتاب هاي پليسي آگاتا کريستي انجام مي داده است در بازجويي هاي اخيرش الگوي ديگر خود را معرفي کرد و گفت؛ در يک مجله خانوادگي مطالبي درباره قتل هاي زنجيره يي در پاريس نوشته شده بود و من از آن جنايت ها پيروي مي کردم. مجله يي که مهين از آن نام مي برد در خانه او کشف و ضميمه پرونده شده است.

    قاتل سريالي علاوه بر اين توضيح داده فيلم و سريال هاي پليسي را نيز با دقت تماشا و نکاتي را از آنها استخراج مي کرد. وي در اين باره به تيم تحقيق گفته است؛ در فيلم ها ديده بودم قاتلان براي اينکه اثر انگشت از خودشان به جا نگذارند دستکش دست مي کنند، من هم همين کار را مي کردم.

    اين زن که همچنان بدهي 25 ميليون توماني را انگيزه خود از قتل ها عنوان مي کند، توضيح داده است؛ هرچند شوهرم راننده کاميون بود، به مواد مخـ ـدر اعتياد داشت و او را از شرکتي که در آن کار مي کرد، اخراج کرده بودند. من هم وقتي در بن بست قرار گرفتم به اين نتيجه رسيدم که قتل بهتر از گرفتار شدن در فساد اخلاقي است و به همين دليل تصميم گرفتم زنان مسني را که پول و جواهر همراه دارند، بکشم.

    در اين بين تحقيقات صورت گرفته نشان مي دهد برخي ادعاهاي مهين درباره قتل ها صحت ندارد. به عنوان نمونه او درباره انگيزه اش از کشتن سيف الله ماني فرد- پيرمرد صاحبخانه- مدعي شده چون مقتول قصد داشت به او تعـ*رض کند دست به اين جنايت زده است. حال آنکه تيم ويژه تحقيق به اين نتيجه رسيد سيف الله مردي مذهبي، متين و بااخلاق بود و حتي در يک مورد وقتي از گرفتار شدن مستاجرش در مخمصه مالي باخبر شد مبلغ يک ميليون و 300 هزار تومان به وي قرض داد. بنابراين ادعاي دفاع از ناموس نمي تواند صحت داشته باشد و به احتمال زياد مهين اين مرد را نيز با انگيزه سرقت کشته است.

    در حالي که بازجويي ها از قاتل سريالي ادامه دارد همسر وي نيز همچنان در بازداشت به سر مي برد و دختران اين دو به يکي از اقوام شوهر مهين سپرده شده اند. شوهر زن جنايتکار که اکنون به اختفاي ادله جرم در قتل سال 85 متهم شده مصرانه تاکيد مي کند از ساير جنايت هاي همسرش اطلاع نداشته است. اين مرد در بازجويي هاي اخير گفته است؛ مي دانستم مهين کار خلاف انجام مي دهد اما فکر مي کردم کار او کلاهبرداري است و هرگز به ذهنم خطور نکرد وي آدمکشي مي کند.
    همسايه هاي مهين چه گفتند

    همسايه هاي مهين در گفت وگو با خبرنگار ما به نکاتي درباره شخصيت و زندگي اين زن اشاره کردند. بهروز مردي که از هشت سال قبل در همسايگي قاتل سريالي زندگي مي کند، گفت؛ مهين زني آرام و موقر به نظر مي رسيد. رفتار او و شوهرش عادي بود و آدم هاي بي سروصدايي بودند. مهين هر روز صبح دختر معلولش را از خانه بيرون مي برد و بعدازظهر وي را بازمي گرداند، البته نمي دانم دختر را به کجا مي برد. او خيلي کم در کوچه ديده مي شد و هر وقت از خانه بيرون مي آمد سوار خودرواش بود و با سرعت بالا رانندگي مي کرد و بيشتر اوقات راننده يک موتور هوندا نيز همراهش بود.

    وي افزود؛ من شوهر مهين را در ويدئوکلوپ سر خيابان زياد مي ديدم. او بيشتر فيلم هاي خانوادگي اجاره مي کرد و تا آنجا که مي دانم راننده ماشين سنگين بود. من قبلاً چند بار ديده بودم مهين هميشه در رنواش را از بيرون باز مي کند و به نظر مي رسيد قفل آن خراب است.

    بهروز ادامه داد؛ قبل از دستگيري اين زن و شوهر ماموران چند روز کوچه ما را زير نظر داشتند ولي آن دو کاملاً عادي رفتار مي کردند و من با موضوع مشکوکي برخورد نکرده بودم.

    زينت زن ديگري که در همسايگي مهين زندگي مي کند نيز گفت؛ مهين با مردم برخورد خوبي داشت، البته چند بار از خانه اش صداي مشاجره و دعوا را شنيدم اما در مجموع خانواده خيلي آرامي بودند و ميهمان نداشتند و مهين سعي مي کرد با کسي رفت و آمد نکند. او هميشه از پنجره خانه شان کوچه را زير نظر داشت. چند روز قبل از دستگيري او کليد خانه اش را گم کرد و در کوچه ماند، بعد هرچه اصرار کردم تا زمان رسيدن شوهرش به خانه من بيايد، قبول نکرد و گفت ترجيح مي دهد در کوچه منتظر بماند. او هميشه يک دستکش سفيد در دست داشت که اين موضوع نظرم را جلب مي کرد.

    همسايه طبقه بالاي خانه مهين نيز گفت؛ ما مشکل خاصي با اين خانواده نداشتيم. تنها نکته مرموز اين بود که هر وقت تلفن خانه شان زنگ مي زد چند دقيقه بعد مهين و شوهرش از خانه بيرون مي رفتند. موضوع ديگري که توجهم را جلب مي کرد اين بود که مهين مرتب خودرواش را مي شست.

    توضيحات معاون دادستان

    عليرضا افتخاري سرپرست تيم تحقيق پرونده قتل هاي سريالي و معاون دادستان قزوين نيز در خصوص اينکه چرا متهم زنان مسن را در مقبره چهار انبيا و در اول هر ماه قمري شکار مي کرد و چگونه و با چه انگيزه يي دست به اين کار مي زده، گفت؛ اين متهم مهم ترين علت ارتکاب قتل را سرقت عنوان کرده و در خصوص اينکه چرا فقط دزدي نمي کرده و سوژه هاي خود را مي کشته، گفته است به خاطر اينکه از سوي زنان شناسايي نشود چنين کاري مي کند.

    وي افزود؛ متهم در اعترافاتش گفته زنان را با توجه به بالا بودن سن و داشتن طلاي بيشتر انتخاب مي کرده تا هم طلاي زيادي به سرقت ببرد و نتيجه مادي بيشتري عايدش شود و هم اين دسته از زنان داراي فرزند کوچکي نبودند که بي مادر شوند.

    وي عنوان داشت؛ اين موضوع که متهم نسبت به مادرش نفرت داشته، صحت ندارد و از سوي متهم نيز رد شده، مهين فقط گفته از مادرش گلايه داشته که چرا سهم ارث او را نداده است.

    معاون دادستان قزوين افزود؛ متهم در انتخاب سوژه هاي خود از گفتار و کلمات عاطفي استفاده مي کرده تا نسبت به مقتولان اعتمادسازي کند و در مورد يکي از مقتولان که با وي نسبت خويشاوندي داشت شيوه کار وي به اين شکل بوده که همان روز در چهارانبيا منتظر سوژه بود ولي کسي را پيدا نکرد و در نهايت تصميم به خروج از آنجا گرفت ولي در همان لحظه زني به سوي متهم رفت و او را به اسم صدا زد و وقتي متهم از او مي پرسد او کيست، مقتول خود را از اقوام شوهرش معرفي مي کند.

    وي تصريح کرد؛ متهم مانند ديگر سوژه هاي خود مقتول را دعوت کرد تا او را با خودرو برساند و پس از آن نقشه اش را عملي کرد.

    افتخاري افزود؛ برخي مي پرسند چگونه يک زن به تنهايي اين قتل ها را انجام داده است، در پاسخ به اين سوال بايد توجه داشت مهين فردي درشت جثه و باهوش است و در انتخاب سوژه، محل و نحوه قتل دقت لازم را داشته تا ردي از خود به جاي نگذارد.

    وي توضيح داد؛ بنابر اظهار خود متهم، وي پس از قتل يکي از سوژه هايش که وزن زيادي داشت به مدت زيادي کتفش درد مي کرد، البته در موارد ديگري نيز با توجه به تبحرش در رانندگي خودرو را طوري کنار محل انداختن جسد پارک مي کرد که ديگر نيازي به جابه جا کردن مقتول نباشد و به راحتي قرباني را از خودرو به داخل جوي آب مي انداخت.

    وي اعلام کرد؛ اطلاع رساني رسانه ها پيش از دستگيري متهم هيچ تاثيري در تهييج متهم نداشته چرا که انگيزه متهم با اين موضوع ارتباطي ندارد و متهم با برنامه ريزي و در کمال سلامت عقلي و هوشياري دست به ارتکاب جرم مي زده است.

    معاون دادستان قزوين عنوان داشت؛ برخي در تلاش هستند که يک دستگاه و نهاد خاصي را در کشف پرونده قتل برجسته کنند، ولي آنچه تا به امروز حاصل شده نتيجه کار تيمي بوده که در آن تيم دستگاه قضايي، پليس، اداره اطلاعات، مخابرات، پزشکي قانوني و سپاه حضور داشتند.

    وي اظهار داشت؛ درست است که امروز قاتل دستگير شده، ولي همچنان توصيه ما اين است که شهروندان هيچ گاه از افراد ناشناس آبميوه و خوراکي نگيرند و به ادعاهاي هر کسي باور و اطمينان نکنند چرا که با دستگيري اين متهم تمام افراد مجرم و متهم دستگير نشده اند و هنوز هم افرادي وجود دارند که به دنبال سرقت و سوء استفاده از اعتماد مردم براي اعمال مجرمانه خود هستند.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    جزئيات تازه از قتل هاي سريالي قزوين
    قاتل سريالي ادامه داد؛ من از مادرم متنفر بودم و به اين سبب نيز زنان را مي کشتم. مادرم رفتار خوبي با من نداشت و کينه ام از او آنقدر عميق بود که مي خواستم از همه زناني که هم سن و سال وي بودند انتقام بگيرم.
    اعتماد: قاتل سريالي قزوين که به عنوان نخستين قاتل زنجيره يي در ايران شناخته شده است در جريان بازجويي هاي تکميلي به چگونگي شکار قربانيانش اعتراف و علاوه بر قتل زنان، اتهام کشتن يک مرد را نيز قبول کرد. سردار هدايتي فرمانده انتظامي استان قزوين ديروز ضمن اشاره به تحقيقات تخصصي پليس براي رازگشايي از اين جنايت ها قاتل 32 ساله را که زني به نام مهين است فردي مبتلا به اختلالات شخصيتي معرفي کرد و گفت؛ اختلال شخصيتي، جنون آني و نفرت باعث شد او اين قتل ها را انجام دهد. اين زن در خانواده خود از محبت محروم و از مادرش متنفر بوده است. وي افزود؛ در اين پرونده تحقيقات گسترده يي انجام شد و ما براي اينکه قاتل متوجه نشود در حال نزديک شدن به او هستيم اطلاعات متناقضي را ارائه مي داديم. به عنوان مثال از همان ابتدا مي دانستيم متهم رنوي زرد رنگي دارد اما اين طور اعلام کرديم که او داراي يک خودروي شاسي بلند است.

    قاتل کيست

    مهين از کودکي مورد بي مهري والدين به ويژه مادرش قرار مي گرفت. همين رفتارها باعث شد دختر نوجوان نسبت به مادرش احساس تنفر کند. او که تا مقطع سوم راهنمايي درس خوانده است، به ورزش دو و ميداني علاقه مند شد و مدتي به اين ورزش پرداخت. به همين خاطر اندام قوي دارد. مهين پس از ازدواج صاحب دو دختر شد که اکنون 17 و هفت ساله هستند و دختر کوچک او از عقب ماندگي ذهني رنج مي برد.

    متهم نخستين بار در سال 85 به عنوان مظنون در يک پرونده جنايي دستگير اما به دليل نبود مدارک کافي آزاد شد. وي که به عنوان تعليم دهنده رانندگي در يک آموزشگاه کار مي کرد در تمام اين مدت از مشکلات رواني رنج مي برد و مشکلات عاطفي، فقر مالي و نابساماني هاي خانوادگي زمينه ارتکاب جرم را در او تقويت کرد تا اينکه بهمن ماه سال گذشته قتل هاي سريالي را طرح ريزي و اجرا کرد. زن 64 ساله يي به نام کبرا نخستين قرباني او بود و پس از آن رشته جنايت ها تا مرگ پنجمين زن ادامه يافت.
    نجات يافته

    زني 60ساله که در دام مهين گرفتار شده بود، تنها نجات يافته اين جنايت ها است و راهنمايي هاي او سرنخ اصلي را در اختيار کارآگاهان قرار داد. مهين در يک مکان مذهبي سراغ اين طعمه اش رفت و پس از ريختن طرح دوستي او را به رغم ميل باطني اش با اجبار کلامي سوار خودرو اش کرد و در بين راه به او گفت بايد بنزين بزند.

    زن 60 ساله که به مهين مشکوک شده بود با اين بهانه که عجله دارد سعي کرد از خودرو او پياده شود ولي راننده باز هم با چرب زباني طعمه اش را در رنو نگه داشت و يک آبميوه به او تعارف کرد. زن 60 ساله که احتمال مي داد آبميوه مسموم باشد از خوردن آن امتناع کرد و وقتي فهميد در خودرو به گونه يي است که از داخل باز نمي شود و او راه فراري ندارد شروع به داد و فرياد کرد و با جلب توجه مردم توانست از چنگ قاتل زنجيره يي بگريزد.

    اين زن همان زمان شکايتي را عليه راننده ناشناس رنو مطرح کرد اما متهم شناسايي نشد تا اينکه با شدت گرفتن بحث قتل هاي زنجيره يي زن 60 ساله دوباره به پليس مراجعه کرد و کارآگاهان با بررسي دقيق اظهارات او تلاش خود را براي رديابي متهم آغاز کردند. آنان ابتدا 27 هزار رنوي زردرنگ را که در ايران پلاک شده بود شناسايي و سعي کردند تعداد خودروهاي مظنون را کاهش دهند.

    تيم ويژه تحقيقات با موشکافي مشخصات صاحبان، تمامي اين خودروها را بررسي کرد و مشخص شد يکي از اين اتومبيل ها اخيراً در منطقه مينودر قزوين که محل تردد قاتل سريالي است جريمه شده است. پس از آنکه خانه مالک اين رنوي زرد رنگ شناسايي شد و زن نجات يافته اعلام کرد مشخصات اين خودرو با اتومبيلي که وي در آن محبوس شده بود يکسان است، کارآگاهان مهين را زير نظر گرفتند و با مدارکي که به دست آوردند مطمئن شدند همين زن قاتل سريالي است.
    دستگيري

    کارآگاهان 30 دقيقه بامداد جمعه گذشته به خانه مهين رفتند و ضمن بازداشت اين زن و شوهرش به بازرسي از منزل او پرداختند.کشف بريده جرايدي که اخبار قتل هاي سريالي در آن چاپ شده بود آنان را به يقين رساند که اين زن و شوهر ناگفته هاي زيادي دارند، به همين دليل زير نظر دادستان قزوين به بازجويي از آنها پرداختند.

    مهين و شوهرش قتل ها را انکار مي کردند ولي کارآگاهان تلاش خود را روي يافتن تناقضات اظهارات آن دو معطوف کردند و سرانجام اطمينان يافتند همسر مهين نه تنها در قتل ها نقشي نداشته بلکه از اعمال جنايتکارانه همسرش نيز بي اطلاع بوده است.

    در شرايطي که مهين همچنان جنايت هاي زنجيره يي را انکار مي کرد يک مدرک ديگر نيز عليه او به دست آمد. قاتل زماني که قصد داشت جنازه يکي از قربانيانش را در مکاني خلوت رها کند بدون آنکه متوجه شود ردپا از خودش به جا گذاشت و اکنون آزمايشگاه پليس جنايي اعلام کرده سايز پاي قاتل با اندازه پاي مهين کاملاً مطابقت دارد. سرانجام بعد از يک روز بازجويي زن جوان به قتل فقط چهار زن اقرار کرد.
    محمدباقر الفت-دادستان قزوين- که تحقيقات زير نظر او انجام مي شود ديروز گفت؛«مهين پنج فقره قتل را به گردن گرفته که چهار نفر از مقتولان زن و يک نفر مرد است.»

    چگونگي قتل ها

    مهين که هنگام اعتراف به قتل ها کاملاً خونسرد بود، گفت تمامي جنايت ها را به تنهايي و با نقشه قبلي انجام داده است. اين زن توضيح داد پيش از آنکه کشتار زنان را شروع کند به تهران آمده و از ناصرخسرو مواد بيهوش کننده خريده بود.

    وي گفت؛ من بيشتر اوقات در امامزاده چهارانبيا و گاهي اوقات ساير اماکن مذهبي پرسه مي زدم و زنان مسني را که به تنهايي در حال عبادت و نيايش بودند شناسايي مي کردم، سپس با گفتن اين جمله که آنها خيلي شبيه به مادرم هستند باب گفت وگو را باز و آنان را سوار خودروام مي کردم تا ظاهراً به خانه شان برسانم ولي در بين راه به آنها آبميوه مسموم مي خوراندم و وقتي طعمه هايم بيهوش مي شدند آنان را با يک کيسه نايلوني خفه و طلا و جواهرات شان را سرقت مي کردم.

    اين زن ادامه داد؛ «در قتل چهارم که طعمه ام يک معلم 51ساله به نام صغرا بود داروي بيهوشي به طعمه ام اثر نکرد و او بعد از چند دقيقه گيجي به هوش آمد و در برابرم مقاومت کرد. من نيز با يک ميله آهني که در ماشين داشتم ضربه يي به سرش زدم و او را کشتم.»
    اعتراف به قتل يک مرد

    مهين که سال 85 يک بار از اتهام قتل رهايي يافته بود اين بار در بازجويي ها اعتراف کرد آن زمان او قاتل اصلي بود و توانست با از بين بردن سرنخ ها و انکار خودش را از مجازات نجات دهد. او گفت؛ آن مرد صاحبخانه ما بود و نسبت به من نظر سوء داشت، به همين خاطر در جريان يک درگيري او را خفه و سعي کردم ردپاي خودم را در اين جنايت از بين ببرم.

    قاتل سريالي ادامه داد؛ من از مادرم متنفر بودم و به اين سبب نيز زنان را مي کشتم. مادرم رفتار خوبي با من نداشت و کينه ام از او آنقدر عميق بود که مي خواستم از همه زناني که هم سن و سال وي بودند انتقام بگيرم. بنابر اين گزارش متهم اکنون در بازداشت به سر مي برد و تحقيقات از او ادامه دارد.

    توضيحات فرمانده پليس قزوين

    سردار علي اکبر هدايتي فرمانده انتظامي استان قزوين نيز درباره چگونگي دستگيري اين متهم گفت؛ بعد از اتمام تحقيقات پليس، مهين در ساعت 15 روز پنجشنبه هفته گذشته شناسايي شد و پليس در ساعت 30 دقيقه بامداد روز جمعه با حکم قضايي وارد منزل وي در منطقه مينودر واقع در شمال شهر قزوين شد و وي و همسرش را دستگير کرد.

    وي افزود؛ ماموران نيروي انتظامي بعد از اولين قتل در 15 بهمن ماه سال گذشته، با بررسي مکان کشف جسد با جاي پاي زني مواجه شدند که بعد از بررسي اين جاي پا و بررسي آن در کفش دوزي هاي قزوين، تبريز و تهران توانستند کفي کفش و نوع آن را که متعلق به يک زن بود شناسايي کنند.

    وي افزود؛ پس از وقوع جنايت ديگر و اطمينان پليس از وقوع قتل ها توسط يک زن و احتمال ارتباط آن با قتل اول، پليس براي هر قتل تيم ويژه بررسي تشکيل داد و در کنار آن، دو تيم ويژه به بررسي علمي و جمع آوري اطلاعات مردمي و پالايش آن پرداختند و در کنار آن از روانشناسان متبحر نيز استفاده شد.

    فرمانده انتظامي قزوين افزود؛ آنچه براي پليس از همان مرحله اول مشخص شده بود اين بود که مقتولان با اعتماد در دام قاتل گرفتار مي شوند.

    سردار هدايتي بيان کرد؛ در قتل اول قاتل در يک آزمايشگاه اعتماد مقتول را جلب کرد و متصديان آزمايشگاه شاهد سوار شدن مقتول در خودرو رنو بودند. تحقيقات پليس پيرامون اين موضوع ادامه داشت تا اينکه در ارديبهشت ماه امسال زني 60 ساله به پليس معرفي شد که اظهار مي کرد در محوطه مقبره چهارانبيا قزوين زني حدوداً 30ساله به او مراجعه کرده و با بيان اينکه وي شبيه مادرش است که سال ها پيش از دنيا رفته، قصد داشت او را اغفال کند.

    وي افزود؛ بررسي هاي پليس مشخص کرد قاتل پس از نااميدي از انجام اين قتل، بعدازظهر همان روز دوباره به مقبره چهار انبيا قزوين برگشته و با اغفال زني ديگر مرتکب پنجمين جنايت شده است.

    فرمانده نيروي انتظامي قزوين با بيان اينکه مقتولان در صندلي عقب خودروي رنو سوار مي شدند، گفت؛ در اولين قتل که مقتول در جلوي ماشين او نشسته بود، جنازه مدام به روي او مي افتاد و مانع رانندگي وي مي شد به همين دليل قاتل تصميم گرفت مقتولان بعدي را در صندلي پشت خودروي خود سوار کند.

    فرمانده انتظامي قزوين خاطرنشان کرد؛ قاتل در ساعات شلوغ شهر کار خود را انجام مي داد و بعد از اتمام کار، اجساد را در مکان هاي مورد نظر خود رها مي کرد.

    سردار هدايتي با اشاره به آرامش قاتل پس از دستگيري گفت؛ «مهين» در روز اول بازجويي، کاملاً خونسرد بود و هيچ گونه اضطراب و نگراني نداشت.

    فرمانده انتظامي قزوين ادامه داد؛ وجود لکه هاي خون مربوط به چهارمين مقتول، آدرس و شماره تلفن زني که از دست وي فرار کرده بود، يکساني قالب ته کفش قاتل با کفش هاي کشف شده از منزل مهين و چندين مورد ديگر از جمله شواهد و قرائني بود که منجر به اعتراف قاتل شد.

    سردار هدايتي درباره انگيزه هاي ارتکاب به قتل با اشاره به بررسي اين موضوع توسط روانشناسان و کارشناسان حرفه يي گفت؛ قاتل هنوز صراحتاً انگيزه خود را از اين قتل ها عنوان نکرده، اما يکي از احتمالات اين است که به خاطر تنفر شديدي که از مادر خود داشته، زنان هم سن و سال و شبيه مادرش را هدف انتقام قرار مي داده است، به طوري که او در مراحل بازجويي مدام اظهار کرده در صورت مواجهه با مادر خود، قطعاً او را خواهد کشت.

    هدايتي با بيان اينکه پدر قاتل سه سال پيش فوت شده است، گفت؛ طبق اظهارات «مهين»، از پدر او ثروت مناسبي به جا مانده و همسرش مدام از وي مي خواسته ارث خود را از مادرش دريافت کند.

    به گفته سردار هدايتي، شوهر قاتل که راننده وسيله نقليه سنگين است، هم اکنون در زندان به سر مي برد. وي در جريان بازجويي ها اظهار کرده از وقوع قتل ها اطلاعي نداشته، ولي احساس مي کرده همسرش سرقت مي کند.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    احمدي‌نژاد:تغيير ساختار شوراي امنيت و محل سازمان ملل
    وي با تاكيد بر اينكه امروز ملت‌ها در جهان بيدار شده‌اند و حركت مقاومت در همه جهان به پا خواسته و جبهه‌اي عليه مستكبران در حال شكل‌گيري است اظهار داشت:‌امروز تك تك خون‌هايي كه درغزه ريخته مي‌شود يك پرونده جنايي است.
    رئيس‌جمهور با انتقاد شديد از عملكرد سازمان ملل متحد و شوراي امنيت در قبال جنايات صهيونيستها در غزه، خواستار تغيير ساختار شوراي امنيت از اساس و تغيير محل فعلي سازمان ملل شد و گفت: دولت آمريكا با اين سازمان ملل به دنبال حكمراني بر جهان است.

    به گزارش فارس، محموداحمدي‌نژاد رئيس جمهور كشورمان كه بعد از ظهر امروز شنبه در مراسم عزاداري امام حسين (ع)، و در جمع كاركنان نهاد رياست جمهوري سخن مي‌گفت حادثه كربلا را جاري در تاريخ بشريت عنوان كرد و اظهار داشت: عاشورا نقطه اوج حركت پيامبران و تابلويي تمام نما از همه خوبي‌ها، ايثار، عشق، شجاعت و فداكاري است.
    وي عاشورا را درس هميشگي براي تاريخ دانست و افزود: هيچ ظلمي به بزرگي ظلمي كه در كربلا روا شد نيست و مطمئن باشيد كه تنها راه عزت و متعالي زندگي كردن عاشورايي مي‌باشد.

    رئيس‌جمهور در بخش ديگري از سخنان خود با اشاره به جنايات رژيم صهيونيستي در نوار غزه بيان داشت: اساس تاسيس رژيم صهيونيستي با يك طراحي استكباري صورت گرفت و بر پايه يك دروغ بزرگ و مزورانه بنا شد.

    وي ادامه داد: همه طراحي‌ها براي اين است كه پايگاهي در قلب منطقه اسلامي تاسيس شود تا بر كل دنيا تسلط يابند، چرا كه اين رژيم ذاتش بر تجـ*ـاوز، ايجاد بحران و كشتار مي‌باشد.

    احمدي‌نژاد با اشاره به تجـ*ـاوز دو سال قبل رژيم صهيونيستي به لبنان به بهانه واهي، حمله وحشيانه اين رژيم به غزه را نيز با بهانه واهي دانست و گفت: آنها هميشه به دنبال بهانه هستند و اگر فرصت كنند فردا به اردن، مصر و يا هر كشور ديگر تجـ*ـاوز مي‌كنند تا خوي درندگي خود را نشان دهند.

    احمدي‌نژاد جنايات صورت گرفته در غزه را وحشيانه و بي‌سابقه خواند و بيان داشت: آنها براي خود يك افسانه پوشالي و دروغين به نام شكست‌ناپذيري درست كرده بودند و من وقتي با برخي از سران كشورهاي عربي صحبت مي‌كردم آنها مي‌گفتند كه آنها شكست‌ناپذيرند اما ديديم كه در جنگ 33 روزه مقاومت لبنان چه بر سر آنها آورد.

    وي با بيان اينكه كشتار وحشيانه زنان و كودكان در غزه براي هيچ كسي قدرت نمي‌آورد، تصريح كرد: اين اقدامات باعث نفرت همه عالم نسبت به اين جنايات مي‌شود و اقدامات آنها نمي‌تواند جبهه مقاومت را بشكنند.
    رئيس‌جمهور بيان داشت: بعضي‌ها ميگويند كه اين حملات به تحريك دولت مصر اتفاق افتاده تا حماس را به عنوان بخشي از مقاومت از پاي درآورد، اما ما احتمال مي‌دهيم آنها براي اينكه شريكي براي خود داشته باشند اين موضوعات را مطرح مي‌كنند. ولي بالاخره دولت مصر نيز بايد در اين خصوص اعمال موضع كند.

    احمدي‌نژاد با تاكيدبر اينكه رژيم صهيونيستي رو به پايان است واين امر را كودن‌ترين سياستمداران دنيا هم فهميده‌اند،گفت: بعضي‌ها مي‌گويند اين اقدامات براي آن است كه تا رئيس‌جمهور جديد آمريكا بيايد و با برخي سخنان و صحبت‌ها زمينه آتش بس را فراهم كند تا چهره‌اي خوب از وي در جهان به نمايش بگذارد.

    وي خطاب به كشورهايي كه به رژيم صهيونيستي و جنايت‌هاي آن حمايت مي‌كنند گفت: چه طور مي‌خواهيد فردا به كشورها و ملت‌هاي دنيا جواب دهيد.شما تا كي مي‌خواهيد از اين رژيم حمايت كنيد.
    احمدي‌نژاد با بيان اينكه ما مي‌دانيم دربين شما حاميان رژيم صهيونيستي ترديد ايجاد شده تا از اين نماد فساد حمايت كنيد يانه؟ اظهار داشت: نام تك تك كساني كه از اين رژيم حمايت كرده‌اند در پرونده جنايات صهيونيست‌ها در جنگ ثبت خواهد شد و در آينده‌اي نزديك در دادگاه محاكمه خواهند شد.

    وي با تاكيد بر اينكه امروز ملت‌ها در جهان بيدار شده‌اند و حركت مقاومت در همه جهان به پا خواسته و جبهه‌اي عليه مستكبران در حال شكل‌گيري است اظهار داشت:‌امروز تك تك خون‌هايي كه درغزه ريخته مي‌شود يك پرونده جنايي است.

    رئيس‌جمهور همچنين در بخش ديگري از سخنان خود با انتقاد شديد از عملكرد سازمان ملل متحد و شوراي امنيت بيان داشت: 60 سال پيش شورايي را با نام شوراي امنيت ايجادكردند به نام اينكه عامل وحدت و تعامل براي امنيت ملت‌ها باشد اما ديديد كه از ابتداي تاسيس اين شورا، آنها فقط به دنبال تامين منافع سلطه‌طلبان در جهان هستند وتا كنون هيچ گامي در جهت حل مشكلات ملت‌هاي مظلوم بر نداشته‌اند.

    وي با اشاره به اقدامات ناعادلانه شوراي امنيت در جنگ 33 روزه لبنان اقدامات كنوني اين شورا در قبال جنايات صهيونيست‌ها در نوار غزه را همانند جنگ 33 روزه خواند و تاكيد كرد: ساختار شوراي امنيت بايد از اساس تغيير يابد و اين نسل پوشالي بايد عوض شود.
    احمدي‌نژاد ادامه داد: نبايد اين تغيير ساختار به گونه‌اي باشد كه دو تغيير بدهند و دو هم پيمان خود را وارد شوراي امنيت كنند و با حق وتو منافع خود را تامين نمايند.

    رئيس‌جمهور تصميمات شوراي امنيت را در جهت حمايت منافع آمريكا و رژيم صهيونيستي خواند و گفت: تصميمات اين شورا يك جانبه و ضد بشري است.
    وي همچنين با انتقاد از سازمان ملل، محل استقرار اين سازمان را نامناسب خواند و با تاكيد بر اينكه بايد محل سازمان ملل تغيير يابد، اظهار داشت: هر كسي مي‌خواهد به سازمان ملل برود بايد ماه‌ها براي گرفتن ويزا در انتظار باشد و مي‌بينيم كه دولت آمريكا با اين سازمان ملل به دنبال حكمراني بر جهان است.

    احمدي‌نژاد با اشاره به مناسبات نا عادلانه در سازمان ملل متحد تاكيد كرد: ايران آمادگي دارد تا مكان مناسب را براي ايجاد سازمان ملل تامين كند.
    وي همچنين خطاب به ملت‌هاي بيدار عالم گفت: اين فضايي كه امروز در دنيا درست شده بايد تا محو كامل ستم حفظ شود.

    احمدي‌نژاد بيان داشت: بايد كالاهاي متعلق به رژيم صهيونيستي و حاكمان حامي‌اش را تحريم كرد چرا كه تك تك اين كالاها تبديل به بمب و موشك مي‌شوند و زنان و كودكان را در فلسطين مورد هدف قرار مي‌دهد.

    وي با تاكيدبر اينكه بايد انديشه جعلي صهيونيست در دنيا جمع شود، به انتقاد شديد از دولت‌هاي عربي پرداخت وگفت:‌من نمي‌دانم چرا آنها ساكت هستند. منتظر چه چيزي هستند. آيا منتظر تكه تكه شدن مردم غزه هستند.اين قدرت سياسي و ثروت را براي كي مي‌خواهند. چه طور مي‌خواهيد به پيامبر، آل پيامبر، ملت‌ها و خانواده خود جواب بدهيد. روابط خود را با اين رژيم قطع كنيد و فرصت ندهيد تا آنها شما را بي‌آبرو كنند.

    احمدي‌نژاد همچنين با انتقاد از عملكرد سازمان كنفرانس اسلامي در قبال جنايات رژيم صهيونيستي در غزه گفت: من تعجب مي‌كنم چرا سازمان كنفرانس اسلامي كه وظيفه اصلي‌اش حمايت از كشورهاي اسلامي است سكوت كرده. همه آنها كه سكوت مي‌كنند خيال نكنند با سكوت آنها مقاومت‌خواهي و عزت‌خواهي ملت‌ها از بين خواهد رفت چرا كه اين سكوت لكه ننگي بر پيشاني شما خواهد بود.

    وي با تاكيد بر اينكه به فضل الهي پيروزي بزرگ نزديك است گفت: امروز فرهنگ علوي، حسيني و مهدوي به عنوان پرچم نجات و تنها راه كمال و زندگي عزت‌مدار شناخته شده است و ملت ايران نيز به عنوان پرچمدار خداخواهي و دفاع از كرامت انسان‌ها در دوران معاصر مي باشد.

    در ابتداي اين مراسم كه در محوطه نهاد رياست جمهوري برگزار شد، حاضرين به برگزاري مراسم عزاداري و نوحه‌خواني براي امام حسين ع، پرداختند.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    توطئه زنان زنداني برای کشتن هم بندهايشان
    شيرين در آن زمان دختري بسيار جوان بود. او هيچ حامي نداشت. آنقدر ترسيده بود که حتي نمي توانست با ما صحبت کند، به همين خاطر هم خودکشي کرد. شيرين هم به مواد مخـ ـدر اعتياد داشت و بسيار عصبي بود و تعادل روحي نداشت.
    زنان زنداني که با نقشه قبلي دختر جواني را به قتل رسانده اند روز گذشته در شعبه 71 دادگاه کيفري استان تهران مورد تحقيق قرار گرفتند.

    به گزارش اعتماد، پرونده جنايي براي اين زنان زنداني سه سال پيش و زماني تشکيل شد که به بازپرس ويژه قتل خبر دادند دختر جواني به نام هانيه در زندان کشته شده است.

    بعد از انجام تحقيقات معلوم شد پنج زن در قتل هانيه دخالت داشته اند و عامل قتل زني ميانسال به نام «ش» است که به جرم قاچاق دختران به دوبي، رابـ ـطه نامشروع و خروج غيرقانوني از کشور در زندان به سر مي برد.

    همچنين مشخص شد اين زن، در زندان يک باند تشکيل داده و اعضاي گروهش که شيرين، فاطمه، ليلا و هديه نام دارند در قتل هانيه با او همکاري کردند.

    هانيه که به دليل مصرف مواد مخـ ـدر در زندان دوران محکوميتش را سپري مي کرده در زندان زني به نام پريسا را کشته و سپس خودش به قتل رسيده بود. ليلا يکي از متهمان در تحقيقات پليسي گفت؛ «ش» از زندانيان ثروتمند زندان بود. ما هم براي ترک مواد و هم به جرم اعتياد در زندان به سر مي برديم.«ش» به ما گفت اگر هانيه را بکشيم هر چه پول بخواهيم مي دهد و بعد برايمان وکيل مي گيرد که از زندان نجات پيدا کنيم. ما همگي افراد بي کسي بوديم و براي رسيدن به پول حاضر بوديم هر کاري انجام بدهيم به همين خاطر پيشنهاد «ش» را پذيرفتيم. ليلا ادامه داد؛ روز حادثه وارد سلول هانيه شديم و در يک دعواي ساختگي شيرين يکي از همدستان مان با ضربات چاقو او را به قتل رساند. وقتي تحقيقات بازپرس پرونده به پايان رسيد، براي پنج زن زنداني قرار مجرميت و کيفرخواست صادر و پرونده به شعبه 71 دادگاه کيفري استان تهران فرستاده شد. در حالي که وقت محاکمه براي پنج زن زنداني تعيين شده بود به قضات شعبه 71 دادگاه کيفري استان تهران خبر رسيد شيرين در زندان به طور مرموزي جان باخته است. هر چند هم سلولي هاي شيرين مدعي بودند کسي وارد سلول او شده و شبانه رگ دست شيرين را بريده، اما تحقيقات بازپرس نشان داد اين زن خودکشي کرده است.

    بنابراين چهار متهم در پرونده باقي ماندند. روز گذشته با توجه به اينکه مادر هانيه در دادسرا هيچ تقاضايي مطرح نکرده بود و در دادگاه نيز حاضر نشد جلسه محاکمه چهار زن زنداني به وقت ديگري موکول شد. اما ليلا يکي از چهار زن خارج از جلسه محاکمه، براي قضات گوشه يي از اين حادثه را توضيح داد. وي گفت؛ من زماني که به جرم مصرف مواد زنداني شدم 16 ساله بودم و در واقع بايد مرا در کانون اصلاح و تربيت نگهداري مي کردند، اما به زندان بزرگسالان منتقلم کردند. در آنجا با بقيه هم جرم هايم آشنا شدم. قرار بود من در زندان مواد را ترک کنم، به همين خاطر هم به من داروهاي آرام بخش زياد مي دادند. ترک کردن مواد در زندان کار دشواري است. خيلي عصبي و پرخاشگر شده بودم، مرتب دعوا مي کردم به همين خاطر هم مرا به سوئيت منتقل کردند.

    وي ادامه داد؛ سوئيت جايي است که زندانيان ناآرام را نگهداري مي کنند. من در آنجا با فاطمه و هديه و شيرين آشنا شدم و همگي با «ش» دوست شديم. مدتي که گذشت فهميديم «ش» با هانيه رابـ ـطه صميمي دارد. «ش» فکر مي کرد هانيه به او خيانت کرده است و با افراد ديگري دوست شده. اين مساله عذابش مي داد، چند بار بر سر اين مساله با هانيه دعوا کرده بود. «ش» فکر مي کرد دوستي هانيه با دختري به نام پريسا به شدت قوي شده و براي اينکه هانيه را فقط با خودش نگه دارد او را وادار کرد پريسا را بکشد.

    در زندان زناني که با ما هم بند بودند همگي از «ش» مي ترسيدند. ليلا ادامه داد؛ وقتي پريسا کشته شد «ش» به من گفت آثار جرم را از بين ببرم و من هم اين کار را کردم، البته من در پرونده قتل پريسا هم متهم هستم اما قسم مي خورم فقط آثار جرم را از بين بردم و هيچ نقشي در کشتن او نداشتم و الان پرونده قتل پريسا در شعبه 80 دادگاه کيفري در حال رسيدگي است. دختر 20 ساله در مورد مرگ شيرين ديگر هم جرمش گفت؛ پس از قتل هانيه- دومين مقتول- «ش» کارهايي را که گفته بود، نکرد و ما را تنها گذاشت. او قتل را به گردن ما مي انداخت و مرتب به شيرين مي گفت ضربات اصلي را تو زدي و اين تو هستي که قصاص مي شوي.

    شيرين در آن زمان دختري بسيار جوان بود. او هيچ حامي نداشت. آنقدر ترسيده بود که حتي نمي توانست با ما صحبت کند، به همين خاطر هم خودکشي کرد. شيرين هم به مواد مخـ ـدر اعتياد داشت و بسيار عصبي بود و تعادل روحي نداشت. وقتي قاضي از ليلا پرسيد آيا آدرسي از مادر هانيه داريد يا نه، دختر جوان گفت؛ مادر هانيه آدرس را در دادسرا ارائه داده بود. وقتي ما براي آخرين دفاع رفتيم بازپرس گفت او خانه اش را عوض کرده و خبري از وي نيست. البته بعد از قتل ما را به زندان رجايي شهر انتقال دادند.
    من مدتي ديرتر از هم جرمانم به رجايي شهر رفتم و در آن زمان بود که مادر هانيه را در زندان و در بند موادي ها دو بار ديدم. مادر هانيه هم مواد مصرف مي کرد و هر چند وقت يک بار او را بازداشت مي کردند. در آن موقع هيچ حرفي با من نزد. شايد هم درست مرا نشناخت. احتمال دارد باز هم او را زنداني کرده باشند. ليلا در مورد اينکه چرا «ش» را به رجايي شهر انتقال ندادند، گفت؛ اتفاقاً او هم با ما به زندان رجايي شهر آمد، اما به دليل کارهاي خلافي که در زندان انجام داد، او را به زندان ورامين بردند و از ما جدا شد. اين زن در طول سه سال گذشته که زنداني شده 9 پرونده جديد دارد که همگي به خاطر خلاف هايش در زندان تشکيل شده است.

    بنا بر اين گزارش پس از توضيح هاي ليلا پرونده چهار زن زنداني براي پيدا کردن اولياي دم به دادسرا بازگردانده شد و در صورتي که نشاني از مادر هانيه به دست نيايد دادستان بايد به عنوان ولي دم قهري براي متهمان تقاضاي مجازات کند. با مشخص شدن اين موضوع چهار زن زنداني به صورت فوق العاده محاکمه مي شوند.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba
    بالا