آموزشی {{نمونه پرونده های جرایم خصوصی و عمومی}}

☾♔TALAYEH_A♔☽

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/18
ارسالی ها
35,488
امتیاز واکنش
104,218
امتیاز
1,376
سوء‌استفاده از شایعه تب کنگو برای پنهان کردن راز یک قتل!
زمانی که پزشک باتجربه پزشکی قانونی برای معاینه جسد به سالن تشریح رفت در همان معاینه ظاهری جسد تشخیص داد که این زن بر اثر فشار وارد شده به عناصر حیاتی گردن با جسم رشته ای به قتل رسیده است.

روز گذشته ماجرای یک جنایت در پزشکی قانونی خراسان رضوی هنگامی افشا شد که مردی با شایعه کردن این موضوع که همسرش به بیماری خطرناک تب کریمه کنگو دچار شده است، قصد داشت جسد زنش را تحویل بگیرد و تا کسی از ماجرای قتل باخبر نشده آن را دفن کند. اما با هوشیاری پزشک قانونی و قاضی ویژه قتل عمد، وی در چنگ قانون گرفتار شد.

به گزارش روزنامه خراسان، ماجرای این پرونده جنایی از آن جا آغاز شد که مرد معتادی با اورژانس تماس گرفت و با دادن آدرس منزلش در بولوار بهمن منطقه خواجه ربیع مشهد اعلام کرد که حال همسرش وخیم است. دقایقی بعد خودروی اورژانس آژیرکشان در محلی که مرد معتاد آدرس داده بود، متوقف شد و ماموران اورژانس برای نجات جان زن 42ساله اقدام کردند اما معاینات اولیه آنان بیانگر آن بود که زن مذکور علایم حیاتی ندارد. در همین حال همسر وی که نقشه ای را برای صحنه سازی ماجرای مرگ همسرش طراحی کرده بود، به مرحله اجرا درآورد.

او با خونسردی به ماموران اورژانس گفت که همسرش به بیماری خطرناک تب کریمه کنگو مبتلا شده بود!! اما همین جمله کافی بود تا ماموران اورژانس دقت بیشتری به عمل آورند و برای جلوگیری از شیوع این بیماری جسد را به بیمارستان رضوی مشهد منتقل کنند. پزشکان بیمارستان نیز به دلیل حساسیت موضوع تصمیم گرفتند تا جسد را برای مشخص شدن علت بیماری به پزشکی قانونی انتقال دهند.

این درحالی بود که همسر زن مذکور تلاش می کرد تا جسد را بدون معاینه پزشک قانونی دفن کند او برای اجرای این نقشه حتی به سراغ ماموران اورژانس نیز رفت و از آنان خواست تا جسد را به پزشکی قانونی نبرند. از سوی دیگر این مرد معتاد به خانواده همسرش نیز اعلام کرده بود که او دچار بیماری خطرناکی شده بود و هرچه سریع تر باید دفن شود. اما تلاش های این مرد برای صحنه سازی نتیجه نداد و جسد زن به پزشکی قانونی منتقل شد.

زمانی که دکتر ناصر غروبی پزشک باتجربه پزشکی قانونی برای معاینه جسد به سالن تشریح رفت در همان معاینه ظاهری جسد تشخیص داد که این زن بر اثر فشار وارد شده به عناصر حیاتی گردن با جسم رشته ای به قتل رسیده است. در کالبد شکافی جسد نیز این نظر به صراحت مورد تایید قرار گرفت و پزشکان قبل از تحویل جسد، مراتب را به قاضی اسماعیل شاکر (قاضی ویژه قتل عمد) اطلاع دادند.

با توجه به اهمیت موضوع، مقام قضایی با دادن دستورات تلفنی به ماموران انتظامی برای بررسی نامحسوس ماجرا، از پزشکان نیز خواست تا به نوعی از تحویل جسد خودداری کنند. دقایقی بعد قاضی شاکر به همراه عوامل بررسی صحنه جرم و کارآگاهان پلیس جنایی آگاهی خراسان رضوی عازم پزشکی قانونی شد و پس از تحقیق مقدماتی در این باره، دستور دستگیری همسر مقتول را صادر کرد.

بررسی های قضایی بیانگر آن بود که زن یاد شده با جسم رشته ای باریک مانند بند کفش به قتل رسیده است. از سوی دیگر در پی دستورات ویژه قضایی، ماموران انتظامی که همسر مقتول را تحت نظر گرفته بودند، هنگامی که وی برای تحویل گرفتن جسد همسرش مراجعه کرد او را دستگیر و به کلانتری منتقل کردند تا بازجویی از وی با شیوه های فنی و پلیسی درباره چگونگی مرگ همسرش آغاز شود.

آثار کبودی های متعددی که روی جسد متوفی وجود داشت، نشان می داد که او قبلا نیز مورد ضرب و جرح قرار گرفته و احتمالا دارای اختلافات خانوادگی بوده است. بدین ترتیب، ماجرای یک قتل در پزشکی قانونی خراسان رضوی برملا شد تا قاتل به مجازات عمل خود برسد.
 
  • پیشنهادات
  • ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    متهم به قتل دختر کانادایی در مشهد به دام افتاد
    با توجه به این که در تحقیقات پلیس کانادا مشخص شده بود که محل تولد متهم فراری مشهد است و امکان فرار وی به این شهر وجود دارد، پلیس اینترپل پرونده را برای بررسی به شعبه ویژه قتل عمد دادسرای عمومی و انقلاب مشهد فرستاد.

    روزنامه خراسان نوشت:

    مرد 35 ساله ای که متهم است دختر 18 ساله ای را در کانادا ربوده و به قتل رسانده است با تلاش کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی در مشهد دستگیر شد.

    در تا13 تیرماه سال 90 پلیس کانادا جسد متعفن دختر 18 ساله ای را در منطقه ییلاقی واقع در اطراف تورنتو در حالی کشف کرد که دختر جوان مورد ضرب و جرح قرار گرفته و به قتل رسیده بود. نتایج بررسی های پلیس کانادا درباره این جنایت بیانگر آن بود که فرد ایرانی دختر مذکور را از مقابل یک کلوب شبانه در تورنتو ربوده و سپس جسد او را در محل کشف رها کرده است.

    همچنین تحقیقات پلیس کانادا نشان داد، جوان 35 ساله در همان روز از مرز کانادا خارج و به ایالت میشیگان رفته و چند روزی را در هتل هورتون سپری کرده است.

    متهم این پرونده جنایی پس از آن به مکزیکوسیتی گریخته و بلیت هواپیمایی را به مقصد فرانکفورت رزرو کرده است ولی در ساعت مقرر سوار هواپیمای مذکور نشده و در مکزیکوسیتی مانده است.

    ادامه تحقیقات پلیس مشخص کرد: این مرد سپس با چند تن از دوستانش در تورنتو تماس گرفته و از آنان تقاضای پول کرده است. دوستان وی نیز مبالغی را به کارت اعتباری او واریز کرده اند و این مرد پس از دریافت پول ها به فرانکفورت رفته و از آ ن جا در تاریخ 90.4.25 عازم ایران شده است.

    پلیس کانادا پس از ردیابی متهم تا پرواز به ایران، پرونده را به پلیس بین المللی (اینترپل) ارجاع داد تا متهم تحت تعقیب را در ایران شناسایی و دستگیر کند.

    با توجه به این که در تحقیقات پلیس کانادا مشخص شده بود که محل تولد متهم فراری مشهد است و امکان فرار وی به این شهر وجود دارد، پلیس اینترپل پرونده را برای بررسی به شعبه ویژه قتل عمد دادسرای عمومی و انقلاب مشهد فرستاد.

    بنابراین گزارش، قاضی اسماعیل شاکر (قاضی ویژه قتل عمد) پس از مطالعه دقیق پرونده، دستورات ویژه ای را برای ورود به مخفیگاه های احتمالی متهم صادر کرد و پرونده را برای پیگیری به پلیس آگاهی خراسان رضوی ارجاع داد.

    با توجه به اهمیت موضوع، گروهی از کارآگاهان به سرپرستی کارآگاه احسان حسن نژاد، مامور رسیدگی به این پرونده جنایی شدند و بلافاصله عملیات شناسایی متهم در دستور کار پلیس آگاهی قرار گرفت.

    این گزارش حاکی است: کارآگاهان پس از حدود 6 ماه کار اطلاعاتی و پلیسی موفق شدند در تاریخ 91.1.16 محل اختفای متهم را در مشهد شناسایی و او را دستگیر کنند.

    این مرد 35 ساله که در دایره جنایی پلیس آگاهی تحت بازجویی قرار گرفته بود ضمن انکار ارتکاب جنایت گفت: من آن روز آن دختر را در خیابان 401 کانادا از خودرو پیاده کردم و دیگر از او خبری نداشتم.

    وی گفت: ما در کلوب شبانه با هم آشنا شدیم که پس از آن او را سوار خودرو شخصی کردم و به یک کلوب دیگر رفتیم.

    وی در ادامه اظهاراتش افزود: من راننده تریلی هستم و 12 سال است که در خارج از کشور کار می کنم و 8 سال از این مدت را در کانادا بوده ام و در مسیرهای تورنتو- لس آنجلس و مکزیکوسیتی بار می بردم.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    2 انسان وظیفه شناس و جسد زن صیغه ای بر ترک موتورسیکلت!

    مردي که جسد زن صيغه اي خود را بر ترک موتورسيکلت بسته بود و قصد داشت آن را در محلي پنهان کند، براي فرار از چنگ شهرونداني که به او مشکوک شده بودند ۲ تن را با چاقو مجروح کرد.

    مردي که جسد زن صيغه اي خود را بر ترک موتورسيکلت بسته بود و قصد داشت آن را در محلي پنهان کند، براي فرار از چنگ شهرونداني که به او مشکوک شده بودند ۲ تن را با چاقو مجروح کرد.

    به گزارش خراسان، اين ماجرا از آن جا آغاز شد که سرنشينان يک خودروي سواري در جاده قديم قوچان به راکب موتورسيکلتي که چيزي شبيه يک جسد را روي ترک موتورسيکلت بسته بود مشکوک شدند و به تعقيب موتورسيکلت پرداختند.

    موتور سوار نيز بدون توجه به شک شهروندان همچنان به مسير خود ادامه داد تا اين که با ورود به يکي از خيابان هاي بولوار توس به سمت روستاي نوري حرکت کرد. در همين هنگام وقتي موتورسيکلت به دست اندازي رسيد ناگهان گوشه چادر زنانه اي که روي جسد قرار داشت کنار رفت و پاي انساني نمايان شد.

    شک سرنشينان خودرو با مشاهده پاي جسد ديگر به يقين تبديل شد و قبل از آن که موتورسوار وارد روستا شود آن ها جلوي موتورسيکلت پيچيدند. موتورسوار که کنترل خود را از دست داده بود نقش زمين شد و رهگذران با مشاهده جسدي روي موتورسيکلت، بلافاصله او را محاصره و از فرارش جلوگيري کردند اما موتورسوار که خود را در معرض دستگيري مي ديد با بيرون آوردن يک قبضه چاقو به سمت شهروندان حمله کرد تا با ترساندن آنان از محل بگريزد.

    اين گزارش حاکي است: با آن که وي ۲ تن از شهروندان را با چاقو مجروح کرد ولي شهروندان وظيفه شناس باز هم در مقابل او مقاومت کردند و موضوع را به مرکز فوريت هاي پليسي اطلاع دادند. دقايقي بعد ماموران گشت کلانتري آبکوه خود را به روستاي نوري رساندند و مرد ۳۵ ساله را دستگير کردند. ماموران انتظامي سپس با قاضي علي اکبر صفائيان(قاضي ويژه قتل عمد) تماس گرفتند و او را در جريان حمل جسدي با موتورسيکلت قراردادند. مقام قضايي پس از صدور دستوراتي براي حفظ صحنه حادثه، خود نيز به محل عزيمت کرد.

    با حضور قاضي ويژه قتل عمد، بررسي ها در اين باره آغاز و جسد زن جوان که حدود ۳۱ سال سن داشت به پزشکي قانوني حمل شد. موتورسوار مذکور که براي انجام بازجويي به کلانتري آبکوه هدايت شده بود ادعا کرد جسد مربوط به همسر صيغه اي او مي باشد اما تاکنون مدارکي که بتواند ادعاي او را ثابت کند ارائه نداده است. وي در اعترافات خود به قاضي صفائيان گفت: به اتهام سرقت موتورسيکلت زنداني شدم و زماني که دوران محکوميتم را سپري مي کردم همسرم از من طلاق گرفت.

    بعد از آزادي از زندان با مقتول آشنا شدم و او را صيغه کردم. وي در ادامه اعترافاتش افزود: من خانه اي داشتم که آن را فروختم و با بخشي از پولم منزلي را در بولوار بهمن منطقه خواجه ربيع رهن کردم و بقيه پولم را دست بنگاه داري سپردم تا با آن کسب و کار کند.
    اما هر از گاهي به بنگاه دار زنگ مي زدم و از او مي خواستم تا مبلغي از پولي را که دستش دارم به همسر صيغه اي ام بدهد که او هم اين کار را مي کرد ولي بعد از مدتي متوجه شدم که همسرم با همدستي فرد ديگري قصد دارد پول هاي مرا بالا بکشد به همين دليل شب يکشنبه با او به مشاجره پرداختم و وقتي که همسرم قصد داشت بدون توجه به حرف هاي من از منزل بيرون برود ابتدا چند سيلي به صورتش زدم و سپس با مشت به بيني اش کوبيدم که خون از آن فواره زد و به حالت نيمه بيهوش روي زمين افتاد.

    وي ادامه داد: من پيکر او را به داخل اتاق کشاندم و روي تشک انداختم تا اين که روز بعد تصميم گرفتم جسد او را به خارج از شهر ببرم که مورد ظن شهروندان قرار گرفتم و دستگير شدم. گزارش خراسان حاکي است: در پي اعترافات اين مرد جوان و به دستور مقام قضايي، ماموران تجسس کلانتري آبکوه به منزل متهم به قتل در خواجه ربيع رفتند و به بررسي چگونگي درگيري آن ها پرداختند اين در حالي بود که خون زيادي روي تشک پهن شده در منزل مشاهده مي شد. هنوز پزشکي قانوني درباره علت دقيق مرگ اين زن ۳۱ ساله اظهارنظري نکرده است.

    بنابراين گزارش، پس از دستگيري متهم به قتل اعضاي خانواده ديگري نيز به کلانتري آبکوه مراجعه کردند در اين هنگام زن جواني به ماموران گفت: مي ترسم متهم خواهرم را کشته باشد اما متهم گفت: نه! خواهر شما در جاده قديم قوچان و منزل فلاني است و بدين ترتيب اعضاي اين خانواده با خيال راحت به منزل بازگشتند اما اين موضوع که آيا متهم زن ديگري هم اختيار کرده بود يا نه! ماجرايي است که تحت بررسي قرار دارد

    . شايان ذکر است: قاضي صفائيان پس از شنيدن اعترافات متهم، دستور قرار بازداشت موقت وي را صادر کرد و بدين ترتيب تلاش ماموران کلانتري آبکوه براي کشف زواياي پنهان اين پرونده جنايي آغاز شد.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    حكم اعدام 2 گروگانگير جنايتكار
    متهم رديف دوم هم گفت: من در قتل هيچ نقشي نداشتم. چند بار هم خواستم برادرم را از اين كار منصرف كنم كه نشد.

    عاملان آدم‌ربايي و جنايت هولناك دزفول پس از محاكمه در وقت فوق‌العاده به قصاص و زندان محكوم شدند.

    به گزارش ایران، اين پرونده جنايي از 11 دي امسال همزمان با شكايت مرد طلافروش كه از ناپديد شدن مرموز پسر 16 ساله‌اش خبر مي‌داد، در دستور كار تيم پليس آگاهي قرار گرفت. چند ساعت بعد نيز مرد ناشناسي تلفني با مرد طلافروش‌ تماس گرفت و از ربودن پسرش به نام امير خبر داد. بعد هم براي آزادي‌ او 500 ميليون تومان پول نقد خواست.

    اين در حالي بود كه گروگانگيران پس از چند تماس مبلغ مورد نظر را به 280 ميليون تومان كاهش دادند اما با وجود اين در محل قرار حاضر نشدند.34 روز پس از گروگانگيري، كارآگاهان با رديابي‌هاي تخصصي آدم‌ربايان را شناسايي و دستگير كردند. دو برادر نيز پس از 9 روز اعتراف كردند گروگان‌ها را كشته‌اند.

    پس از افشاي راز جنايت هولناك و حساسيت ماجرا قاضي الفت - رئيس كل دادگستري استان - دستور رسيدگي سريع به پرونده را صادر كرد.

    دادستان دزفول هم در كمتر از سه روز با صدور كيفرخواست پرونده را براي محاكمه به دادگاه كيفري استان خوزستان فرستاد.رحيم - متهم رديف اول – در دفاع از خود گفت: همسرم در كنار خانه مرد طلافروش - شاكي – مغازه فروش لوازم خانگي داشت.

    يك روز كه درباره وضع مالي خانواده مرد طلافروش صحبت مي‌كرد نقشه آدم‌ربايي به سرم زد. بنابراين موضوع را با برادرم در ميان گذاشته و نقشه ربودن پسر 16 ساله را در مسير مدرسه به خانه طراحي و اجرا كرديم. وقتي به مخفيگاهمان رسيديم چشمانش را باز كرديم كه بلافاصله مرا شناخت چرا كه مرا در مغازه همسرم ديده بود. براي اينكه هويتمان فاش نشود چاره‌اي جز قتلش نديديم. بعد از قتل نيز جسد پسر نوجوان را در كانال آبي رها كرديم.

    متهم رديف دوم هم گفت: من در قتل هيچ نقشي نداشتم. چند بار هم خواستم برادرم را از اين كار منصرف كنم كه نشد.

    قاضي افتخاري معاون قضايي دادگستري استان خوزستان در اين‌باره به خبرنگار ما گفت: رئيس دادگاه و چهار قاضي مستشار پس از پايان جلسه محاكمه، وارد شور شده و دو برادر را به اتهام قتل عمد به قصاص و به خاطر آدم‌ربايي و سرقت مسلحانه يك دستگاه گوشي تلفن همراه به 60 سال زندان و 74 ضربه شلاق محكوم كردند.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    افکار عمومی در انتظار رفع ابهامات حادثه میدان کاج
    در جدیدترین اظهار نظر پیرامون این پرونده جنایی دادستان عمومی و انقلاب تهران اعلام کرده است که نباید با تاخیر در محاکمه قاتل حادثه میدان کاج عواقب زشت این جنایت را بیشتر کرد و به قاضی این پرونده دستور داده شد هرچه سریعتر نسبت به صدور حکم این پرونده اقدام کند.

    حادثه نزاع خیابانی ششم آبان ماه در میدان کاج منطقه سعادت آباد تهران که منجر به کشته شدن فردی در مقابل انظار عمومی و دیدگان پلیس شد بی شک از تکان دهنده ترین حوادث اجتماعی چند سال اخیر است که نباید بدون واکاوی ریشه های اجتماعی اخلاقی به فراموشی سپرده شود.

    به گزارش مهر، ساعت 10 روز پنجشنبه ششم آبانماه اهالی یکی از خیابانهای سعادت‌ آباد با شنیدن صدای درگیری متوجه یک دعوای خیابانی شدند. در جریان این نزاع یک بنگاهدار به نام "یعقوب" با چاقو به سمت مردی حدودا 30 ساله هجوم برد و با وارد آوردن ضربه به ناحیه شکم او را به ‌شدت مجروح کرد. این اتفاق درحالی رخ داد که دو تن از ماموران کلانتری 134 شهرک قدس پس از وقوع این حادثه و تماس مردم با مرکز فوریتهای پلیسی 110 در جریان قرار گرفتند و در صحنه حادثه حضور داشتند. به دنبال این ماجرا، دقایقی بعد متهم خود را تسلیم ماموران کرد و به این ترتیب تحقیقات از وی آغاز شد.

    در پی این ماجرا و چند روز بعد فیلمی در سایت‌ها منتشر شد که بخشهایی از این جنایت را نشان می‌داد. در این فیلم حدودا 10 دقیقه‌ای نشان داده می‌شود که قاتل سلاح به دست در محل جنایت حضور دارد و در مقابل انظار عمومی و با وجود رسیدن ماموران نیروی انتظامی اجازه نمی‌دهد کسی برای نجات مقتول که لباسش غرق در خون شده اقدامی انجام دهد.

    این ویدئو که کمتر از 10 دقیقه از جدال 45 دقیقه ای ضارب با مردم و دوستان خود را برای جلوگیری از نجات پسر جوان غرق به خون نشان می دهد بی شک جزو تکان دهنده ترین تصاویر اجتماعی چند سال اخیر کشورمان است که نباید در میان خبرها گم شده و بدون بررسی باقی بماند. در واقع این تصاویر ترسناک و تاسف برانگیز حمله عاشق قدیمی به عاشق جدید زنی شوهردار که همسر نخست خود را به بهانه دوستی با یک بنگاه دار رها کرده بود این روزها دل هموطنان زیادی را آزرده و چشمان زیادی را حیرت زده کرده است. تصاویری که با یادآوری این واقعه تکان دهنده لزوم واکاوی و ارزیابیهای اجتماعی، اخلاقی و پلیسی و بررسی دقیق تر این حادثه را متوجه مسئولان، کارشناسان و صاحبنظران اجتماعی می کند.

    ماجرا از کجا شروع شد

    مرد بنگاه دار وقتی با خانم 28 ساله ای روبرو می شود بر اساس اعتراف شخصی به برقراری رابـ ـطه پنهانی، موفق به جلب نظر خانم جوان شده و با خرید آپارتمانی 220 میلیونی به نام وی، او را از زندگی سابقش دور می کند. به اعتراف مرد ضارب، کیمیا پس از این ماجرا با وجود داشتن پسر 13 ساله از شوهرش طلاق گرفته و با بنگاهدار زندگی جدیدی را شروع می کند.

    در این میان بنگاهدار که با زرنگی، یک زندگی را از هم پاشیده و به عشق هـ*ـوس انگیز خود رسیده بود با دست تقدیر گرفتار جوانی می شود که او نیز با رابـ ـطه پنهانی معشـ*ـوقه اش را از دستش بیرون آورده و تا جایی پیش روی می کند که کیمیا قید زندگی با او را می زند.

    یزدان جوان 30 ساله ای که در این ماجرا کشته شد روز حادثه به پیشنهاد بنگاه دار شکست خورده برای برخی بدهی های مالی و البته تسویه حساب عشقی به محل قرار مرگ کشیده می شود اما در برابر دیدگان مردم ضربات هولناکی از مرد بنگاهدار متحمل می شود و زمانی که مردم برای نجات وی به صحنه می آیند با تهدید و عربده کشی های بنگاه دار در برابر خودزنی رگ دستش لحظات مرگباری را تحمل کرده و سرانجام روی تخت بیمارستان با دنیا وداع می کند. به هر دلیل مردم وحشت زده و ناتوان از دانش و تجربه برخورد با چنین صحنه های جنون آمیز و خطرناکی توانایی کنترل بر اوضاع را نیافته و مضروب حدود 45 دقیقه در خون خودش غلتید و در نهایت پس از رسیدن به بیمارستان مدرس که کمتر از 500 متر با محل حادثه فاصله دارد جان خود را از دست داد.

    رقابت عشقی میان مقتول و قاتل دلیل وقوع حادثه

    اما فارغ از تکان دهنده بودن این حادثه، حضور دو مأمور پلیس در محل و کوتاهی آنها موجی از انتقادات را به دنبال داشت به طوری که به گفته شاهدان عینی وقتی این دو مامور پلیس در صحنه حاضر شده اند توان فکری و تخصصی برخورد با این حادثه را نداشته و دائم در حال کسب تکلیف از مقامات بالاتر بوده اند. چنانچه در اولین واکنش سردار حسین ساجدی‌نیا فرمانده انتظامی تهران بزرگ دستور تحقیق در این زمینه را صادر کرد و با بررسی و تحقیقات بعدی مشخص شد این حادثه به دلیل رقابت عشقی میان مقتول و قاتل رخ داده است.

    فرمانده پلیس تهران درباره جزئیات این حادثه می گوید: دقیقاً پنج دقیقه پس از تماس، دو نفر از مأموران در محل حاضر شده‌اند و متأسفانه با وجود تماس برای اعزام اورژانس به محل برای انتقال مجروح به بیمارستان یکی از مأموران مرد متهم را دستگیر و دیگری فرد مجروح را به بیمارستان منتقل می‌کند.

    ماموران حاضر در صحنه تعلل کرده اند

    وی با بیان اینکه ما از صحنه فیلم داریم و متأسف هستم که برخی بدون توجه به این حادثه تنها لبخند می‌زنند و شاهد این حادثه دلخراش بودند.

    وی در مورد کوتاهی ماموران پلیس اینطور توضیح می دهد: ماموران حاضر در صحنه در دستگیری قاتل تعلل کرده‌اند که با آنها برخورد انضباطی لازم انجام شد و هر دو به بازرسی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ برای سیر مراحل قانونی معرفی شدند.

    سردار اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی نیز در اظهار نظری درباره عملکرد مامور نیروی انتظامی حاضر در حادثه گفته است این مامور باید به طور قطع از سلاح استفاده و با خطرپذیری با مجرم برخورد می‌کرد.

    همچنین سرهنگ محسن خانچرلی رئیس پلیس پیشگیری تهران بزرگ با تائید نظر احمدی مقدم معتقد است ماموران به موقع در سر صحنه حاضر شده اند اما موضوعی که مطرح است این است که بنابر نظر فرماندهی تهران بزرگ، آنها باید با توجه به ابزارهایی مانند سلاح، اسپری و ... که در اختیار داشتند در لحظه با متهم برخورد می‌کردند.

    اورژانس در محل حادثه حضور نداشت

    خانچرلی درباره صحنه‌ای از فیلم منتشر شده از این حادثه که مربوط به لگدزدن متهم به فرد مضروب است می گوید: زمانی که این اتفاق می‌افتد پلیس در سر صحنه حادثه نبوده است ضمن اینکه عوامل اورژانس در محل حادثه حضور نداشتند و پلیس با مسئولان انتظامی بیمارستان مورد نظر هماهنگ کرده و با آوردن برانکارد در سر صحنه، مردم فرد مورد نظر را به بیمارستان منتقل کردند اما به دلیل شدت جراحات وارده، فرد مضروب پس از سه ساعت در ساعت 13 جان خود را از دست داد.

    اورژانس: 9 دقیقه پس از اعلام رسیدیم اما مجروح منتقل شده بود

    دکتر دهقانپور رئیس مرکز اورژانس تهران در توضیح اقدامات اورژانس عنوان کرده است که امدادگران این مرکز در پی تماس فردی که از یک پیک موتوری تماس می‌گرفت، در جریان وقوع حادثه‌ای در محدوده سعادت‌آباد قرار گرفتند و امدادگران اورژانس پس از 9 دقیقه از اعلام تماس در صحنه حادثه حاضر بودند. وی با استناد به گزارشهای دریافتی تاکید می کند که در ساعت 10 صبح روز حادثه امدادگران گزارش مجروح شدن فردی در یک نزاع را دریافت کردند و در ساعت 10:09 امدادگران در صحنه حضور داشتند.

    دهقانپور با تاکید بر اینکه میانگین زمان رسیدن امدادگران اورژانس بر بالین مجروحان 5/11 دقیقه است، گفت: امدادگران اورژانس 9 دقیقه پس از اعلام حادثه به محل حادثه اعزام شدند و پس از اینکه به صحنه حادثه رسیدند، دریافتند فرد مجروح توسط افراد حاضر به بیمارستان "مدرس" انتقال یافته است.

    به گفته رئیس مرکز اورژانس تهران فاصله زمانی صحنه حادثه تا بیمارستان مدرس کمتر از 10 دقیقه است.

    مجلس خواستار پیگیری شد

    اما عملکرد و اهمال پلیس در مواجه با این حادثه سبب شد نمایندگان مجلس و در راس آنها رئیس مجلس از کمیسیون امنیت ملی خواستار پیگیری این موضوع شوند. در همین رابـ ـطه کاظم جلالی سخنگوی این کمیسیون اعلام کرد: رئیس پلیس تهران در پاسخ به اعضای کمیسیون توضیح داده است که در ساعت ۹:۵۶ صبح اولین تماس با پلیس ۱۱۰ گرفته شده و این حادثه به اطلاع پلیس می رسد. البته پس از آن ۱۹ تماس دیگر گرفته می شود. پلیس ساعت ۱۰ یعنی ۴ دقیقه بعد از اولین تماس در محل حادثه حاضر می شود که علاوه بر آن دو مامور پلیس، یکی از ماموران پلیس که در بیمارستان شهید مدرس در نزدیکی محل حادثه حضور داشته خودش را به صحنه حادثه می رساند و با برانکاردی مجروح را در ساعت ۱۰ تا ۱۰:۰۵ به بیمارستان منتقل می کند اما وی در ساعت 5 عصر فوت می کند. همچنین به گفته رئیس پلیس تهران، ضارب تا ساعت ۱۰:۲۰ در محل حضور پیدا کرده و فریاد می کشید اما در نهایت او را به داخل مغازه ای هدایت کرده، چاقو را از او گرفته و دستگیرش می کنند.

    جلالی در ادامه تاکید می کند نکته ای که باقی می ماند این است که از نظر سردار ساجدی نیا، تعلل افراد نیروی انتظامی در این حادثه مربوط به این است که چرا از ساعت ۱۰ تا ۱۰:۲۰ که در میدان حضور داشتند به طرف ضارب تیری شلیک نکردند یا او را با اسپری مورد حمله قرار ندادند که در نتیجه او فرصت پیدا کرده در این مدت عربده کشی کند.

    گزارش شاهدان حاکی از تاخیر پلیس است

    جلالی با اشاره به فیلم 9 دقیقه ای از این حادثه عنوان می کند: نیروی انتظامی در مجموع قائل به این است که از زمانی که از حادثه مطلع شده یعنی ساعت ۹:۵۶ ظرف ۲۰ دقیقه با خلع سلاح سرد، ضارب را دستگیر کرده است اما برخی گزارشات دیگر که از شاهدان رسیده نشان می دهد مدت زمان بیش از این به طول انجامیده است.

    به گفته سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، این کمیسیون به پرویز سروری رئیس کمیته امنیت داخلی کمیسیون ماموریت داد از این حادثه تحقیق میدانی دقیقی به عمل آورد.

    باید پاسخ قانع کننده ای به افکار عمومی داده شود

    وی با تاکید بر لزوم آسیب شناسی این حادثه به انعکاس خبری وسیع آن و تاثیر سوء بر افکار عمومی جامعه اشاره کرده و می گوید: باید در این باره پاسخ دقیق و قانع کننده ای به افکار عمومی داده شود با این حال پلیس قائل به این است که در آسیب شناسی این حادثه نواقص قانونی وجود دارد. مثلا یک نمونه این که چرا پلیس در این حادثه به طرف مهاجم شلیک نکرده است. در این باره گفته می شود که اتفاقا یکی از دو مامور پلیس حاضر در میدان، چندی پیش به طرف فرد مجرم سابقه داری در یک حادثه شلیک کرده و با مجروح شدن آن فرد، همین مامور پلیس به 9 میلیون تومان دیه محکوم شده که این تا حدودی نقش بازدارنده در انجام وظیفه ی پلیس ایفا کرده است.

    جلالی ادامه داد: البته عبداللهی معاون وزیر کشور قائل به این بود که مشکل در خلاء قانونی نیست، بلکه تفسیر قانون در بین قضات است که قابل بررسی و آسیب شناسی است.

    صدور دستور محاکمه سریع قاتل میدان کاج

    همچنین در جدیدترین اظهار نظر پیرامون این پرونده جنایی دادستان عمومی و انقلاب تهران اعلام کرده است که نباید با تاخیر در محاکمه قاتل حادثه میدان کاج عواقب زشت این جنایت را بیشتر کرد و به قاضی این پرونده دستور داده شد هرچه سریعتر نسبت به صدور حکم این پرونده اقدام کند.

    به گفته عباس جعفری دولت آبادی قاتل و مقتول در این حادثه افراد مشکل‌داری بودند اما آنچه که نباید فراموش شود محاکمه قاتل این حادثه است چرا که پس از فروکش تبعات این حادثه مردم می‌پرسند که قاتل به سزای عمل خود رسیده یا خیر، بنابراین سرعت بخشی به رسیدگی در این پرونده از مطالبات ماست.

    وی با تاکید بر اینکه نباید در پیدا کردن مقصر در این حادثه یک طرفه قضاوت کرد می گوید: در این حادثه لازم بود ماموران کار ورزیده‌تری اعزام شوند چرا که اگر ماموران آموزش‌های لازم را دیده باشند توان تصمیم‌گیری و اقدامات ضروری را از خود به خوبی نشان می‌دهند.

    به گفته دادستان تهران درباره زمان حضور پلیس در این حاثه نظرات مختلفی وجود دارد که یکی از آنها تاخیر 45 دقیقه‌ای پلیس در این صحنه بود اما گزارشات و بررسی‌های اولیه نشان می‌دهد پلیس پنج تا 6 دقیقه بعد از حادثه در این مکان حاضرشده است.

    جعفری دولت‌آبادی با این حال تاکید می کند که قصور و تقصیر در این حادثه از هیچکس پذیرفته نیست.

    افکار عمومی در انتظار پاسخگویی به ابهامات

    با وجود اظهارات مسئولان انتظامی و همچنین پیگیریهای نمایندگان مجلس کارشناسان معتقدند فرایند تحلیل وضعیت و توانایی مدیریت بحران موضوعی است که در این حادثه از مسئولیت مردم و اهالی محل مهمتر است و می بایست پلیس آموزش دیده و آشنا به دوره های لازم با آن برخورد می کرده است ضمن اینکه اورژانس نیز باید جوابگوی این سؤال باشد که چرا بعد از 45 دقیقه از وقوع جنایت در صحنه حادثه حاضر شده است؟ در واقع از علت درگیری منجر به قتل که بگذریم حاضر نشدن به موقع اورژانس در صحنه حادثه و تعلل ماموران نیروی انتظامی در دستگیری ضارب که هنوز عنوان قاتل را با خود یدک نمی کشید ابهاماتی است که در افکار عمومی مطرح است و هنوز پاسخی از سوی مسئولان برای رفع این ابهامات داده نشده است.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    جزئیاتی از پرونده قتل فجیع دختر ۵ ساله + عکس
    شب حادثه نیز او دخترم را کتک زد که او بی هوش شد. همسرم در اتاق را روی من قفل کرد و فرزندم را به بیمارستان برد تا این که همسایگان متوجه شدند و با در آوردن لولاهای در مرا آزاد کردند که من به بیمارستان رفتم و فهمیدم دخترم مرده است!
    155512_436.jpeg
    به گزارش خراسان روز گذشته در ادامه رسیدگی به پرونده قتل فجیع دختر ۵ ساله ای در مشهد، محل ارتکاب جنایت در واحد ۴۸ ساختمان الماس در حضور مقام قضایی مورد بازرسی قرار گرفت و زوایای دیگری از این پرونده جنایی آشکار شد.

    آرای قضایی که در یکی از مجتمع های آپارتمانی بولوار وحدت کشف شد حکایت از اختلافات خانوادگی زن جوان با همسرش «م»داشت که مدعی است از او جدا شده و با جوانی به نام امیر ( متهم به قتل) ازدواج کرده است.

    این زن در بازجویی های انجام شده گفت: پس از ازدواج با «م» در طبقه همکف منزل پدرم زندگی می کردیم، شوهرم به موادمخدر اعتیاد داشت و به همین دلیل ما با یکدیگر اختلاف داشتیم تا این که جوان مجردی طبقه فوقانی منزل پدرم را اجاره کرد.

    در همین هنگام شوهرم خانه را ترک کرد و با رها کردن من و دخترم (فاطمه) به مکان نامعلومی رفت. پس از این ماجرا من با آن جوان مجرد که امیر نام دارد آشنا شدم و با یکدیگر روابطی داشتیم تا آن که او از من فیلم گرفت و من مجبور شدم با او ازدواج کنم که حاصل این ازدواج دختر ۲ ماهه ای به نام «ارغوان» است.

    این زن جوان افزود: امیر مدام فرزندم فاطمه را به بهانه های مختلف کتک می‌زد تا این که چند ماه قبل به منزل جدید آمدیم.

    شب حادثه نیز او دخترم را کتک زد که او بی هوش شد. وی ادامه داد: همسرم در اتاق را روی من قفل کرد و فرزندم را به بیمارستان برد تا این که همسایگان متوجه شدند و با در آوردن لولاهای در مرا آزاد کردند که من به بیمارستان رفتم و فهمیدم دخترم مرده است!

    این گزارش حاکی است: یکی از همسایگان این زن به مقام قضایی گفت: آن شب زن همسایه طبقه بالایی با من تماس گرفت و گفت بیا بالا من می ترسم! وقتی نزد او رفتم گفت: این زن و شوهر به طرز وحشتناکی با یکدیگر دعوا می کنند که من از صدای آن ها می ترسم اما وقتی من آن جا بودم دیگر صدایی نیامد.

    وی افزود: من تنها یک بار این زوج را با هم دیدم و همیشه مرد به تنهایی بیرون می رفت. او ادامه داد: چند خانم جوان دیگر هم می آمدند که او می گفت خواهرانم هستند اما حالا گفته که آن ها دخترخاله هایم بودند!

    بنابراین گزارش، مقام قضایی دستور داد تا زمان تکمیل تحقیقات هیچ کس حق ورود به این واحد آپارتمانی را ندارد. بررسی های ماموران تجسس به دستور سروان سیدعلی جعفری رئیس کلانتری کوی پلیس درباره درستی و یا نادرستی ادعاهای زن جوانی که دخترش به قتل رسیده ادامه دارد.

    این گزارش حاکی است: ظهر روز گذشته «م» پدر اصلی فاطمه (مقتوله) برای اعلام شکایت به کلانتری کوی پلیس مراجعه کرد و «ارغوان» دختر ۲ماهه این زن نیز به بهزیستی تحویل شد.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    جرم بدحجابی در قانون مجازات اسلامی
    جرم عدم رعایت حجاب شرعی از لحاظ حصول نتیجه مجرمانه یک جرم « مطلق » بوده و صرف تحقق رفتار مجرمانه و تشکیل عنصر مادی در آن ، مرتکب را مستوجب مجازات قانونی می سازد.

    حجاب و پوشش صحیح زنان یکی از عوامل بسیار مؤثر در حفظ خانواده است. زنی که خودسرانه جلوه‌گری کند ، آتش هـ*ـوس مردان را می‌افروزد و چشم و دل سبکسران را بی‌اختیار به دنبال خود می کشاند در واقع با کمی تأمل در هزاران پرونده جنایی و ناموسی، فحشا و روابط نامشروع بی‌شماری که در دادگاهها مطرح می شود می توان به عواقب تلخ بلای بی‌حجابی و بدحجابی که گریبان دنیای امروز را گرفته است پی برد.

    به گزارش خبرگزاری زنان ایران، حجاب، حصار و حریم عفت زن و سنگر محکمی است که راه ورود فساد و تباهـ*کاری‌ها را سد می‌کند و به زن شخصیت و احترام می‌بخشد در جامعه‌ای که زنانش با حجاب صحیح و پوشش کامل رفت و آمد کنند، جوانان هم با خاطری آرام به کار خود مشغول می‌شوند و دور از هر گونه تحـریـ*ک بی‌جا و خیال خام، در زمان مناسب، با رضایت و خرسندی به تشکیل خانواده علاقمند می‌گردند و ازدواج می‌کنند.

    بر همین اساس قانون گذار در قانون اساسی ما نیز به دلیل بافت دینی و مذهبی کشورمان به این مسئله پرداخته شده است. گرچه شاید برخی از زنان و دختران کشورمان از وجود چنین قانونی آگاهی نداشته و معتقدند این مسئله یک موضوع کاملاً شخصی ست اما با دقت و مطالعه قانون اساسی کشورمان به خوبی می توان به رکن قانونی این موضوع پی برد.

    رکن قانونی:

    1- تبصره ماده 638 قانون مجازات اسلامی تشکیل دهنده جرم عدم رعایت حجاب شرعی است . به موجب این ماده " هرکس علناً در انظار عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید علاوه بر کیفر عمل به حبس از 10 روز تا دو ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم می گردد و در صورتیکه مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نمی باشد ولی عفت عمومی را جریحه دار می نماید ، فقط به حبس از 10 روز تا دو ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد".

    تبصره "زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از 10 روز تا دوماه یا از 50 هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد".

    برخلاف گمان برخی از مردم به خصوص زنان و دختران، از دیدگاه قانون برهنه بودن چه تمام چه بخشی از موی سر و یا هر بخش دیگر از بدن بی حجابی محسوب می شود و ما عنوان مجرمانه ای تحت نام "بد حجابی " نداریم .

    2- پیش از وضع ماده 638 قانون مجازات اسلامی در سال 1375 ، ماده قانونی جرم عدم رعایت حجاب شرعی ماده چهار قانون " نحوه رسیدگی به تخلفات و مجازات فروشندگان لباسهائی که استفاده از آنها در ملاعام خلاف شرع است یا عفت عمومی را جریحه دار کند ـ مصوب 1365 " بود . برابر این ماده " کسانیکه در انظار عمومی وضع پوشیدن لباس و آرایش آنان خلاف شرع و یا موجب ترویج فساد و یا هتک عفت عمومی باشد توقیف و خارج از نوبت در دادگاه صالح محاکمه و حسب مورد به یکی از مجازات های مذکور در ماده 2 محکوم می گردند".

    رکن مادی :

    1 ـ شخصیت بزه دیده، سلامت روانی و امنیت اخلاقی جامعه ، حوزه هایی هستند که با تحقق جرم عدم رعایت حجاب شرعی مورد تعـ*رض و آسیب واقع می شوند. بنابر این، جرم در حوزه ی جرایم عمومی بوده و تعقیب کردن مرتکب آن نیازمند دعوای شاکی خصوصی نمی باشد.

    2- برابر ماده 3 قانون مجازات اسلامی "قوانین جزائی درباره کلیه کسانی که در قلمرو حاکمیت زمینی ، دریائی و هوائی جمهوری اسلامی ایران مرتکب جرم شوند اعمال می گردد". بنابراین با توجه به این حکم قانونی و اطلاق تبصره مذکور ، کلیه زنانی که در قلمرو حاکمیت جمهوری اسلامی هستند مکلف به رعایت حجاب شرعی می باشند و عوامل « مذهب » و « تابعیت » در تحقق این جرم مدخلیتی ندارند، لذا اگر یک زن غیر مسلمان نیز بدون حجاب شرعی در انظار عمومی ظاهر شود مرتکب جرم گشته است .

    جرم عدم رعایت حجاب شرعی از جمله جرایم معاونت بردار است . بنابر ماده 43 قانون مجازات اسلامی معاون در جرم کسی است که؛ دیگری را تحـریـ*ک یا ترغیب یا تهدید یا تطمیع به ارتکاب جرم نماید و یا بوسیله دسیسه و فریب و نیرنگ موجب وقوع جرم شود، با علم و عمد وسایل ارتکاب جرم را فراهم کند و یا طریق ارتکاب آن را با علم به قصد مرتکب ارائه دهد، عالما و عامدا وقوع جرم را تسهیل کند .

    از جمله مصادیق بارز معاونت در جرم بحث ، تهیه وسایل ارتکاب این جرم یعنی لباس هایی است که استفاده از آن در ملاعام خلاف شرع بوده و از مصادیق فقدان حجاب شرعی موضوع ماده 638 قانون مجازات اسلامی است . بنابر این تولید کنندگان ، توزیع کنندگان و فروشندگان این نوع البسه مشمول بند 2 ماده 43 بوده و تحت تعقیب قانون قرار خواهند گرفت.

    البته قانون گذار با هدف پیشگیری از جرم و جلوگیری از شیوع وسایل جرم ، این نوع معاونت در جرم را موضوع جرم مستقلی قرار داده است که مشمول قانون "نحوه رسیدگی به تخلفات و مجازات فروشندگان لباسهائی که استفاده از آنها در ملاعام خلاف شرع است یا عفت عمومی را جریحه دار می کند" می باشد.

    از سویی نیز به دلیل عدمی بودن رفتار مجرمانه جرم مذکور ، وسیله در تحقق آن « موضوعیت » ندارد. به بیان دیگر ظاهر شدن در هر وضعیتی که کفایت حجاب شرعی را نکند از مصادیق جرم عدم رعایت حجاب شرعی است . هویدا و نمایان بودن تمام یا بخشی از موی سر ، آشکار بودن گردن و سـ*ـینه بواسطه نحوه بستن روسری ، استفاده از لباس های تنگ و بدن نما و آرایش صورت و دستها همگی از مصادیق جرم عدم رعایت حجاب شرعی است . تشخیص مصادیق بر عهده دادگاه است .

    در خصوص مکان ارتکاب جرم، مکان تحقق این جرم معابر و انظار عمومی می باشد . حکم شماره 413 ـ1316،2،31 دیوان عالی کشور ، ما را در شناخت معابر عمومی یاری می رساند "مقصود از ارتکاب عمل منافی عفت به طور علنی اعم است از اینکه عمل در مرئی و منظر عمومی واقع شود و یا در مکانی که مستعد عموم باشد و قصد مرتکب پنهان نمودن محل و احتراز از علنی بودن و آشکار شدن آن تاثیری نخواهد داشت بنابراین ارتکاب عمل منافی عفت در پس کوچه و تاریکی شب مشمول ارتکاب عمل در علن خواهد بود" ( اصول قضائی عبده ، ص 222 )

    جرم عدم رعایت حجاب شرعی از لحاظ حصول نتیجه مجرمانه یک جرم « مطلق » بوده و صرف تحقق رفتار مجرمانه و تشکیل عنصر مادی در آن ، مرتکب را مستوجب مجازات قانونی می سازد. حصول نتیجه مجرمانه و در پی آن وجود سوء نیت خاص از شرایط تحقق این جرم نمی باشد ، بنابراین صرف عدم مراعات حجاب شرعی در مناظر عمومی موجب تحقق جرم است فارغ از آنکه امنیت اخلاقی و اجتماعی جامعه به مخاطره بیفتد یا نبیفتد.

    جرم عدم رعایت حجاب شرعی از دیدگاه آیین دادرسی کیفری

    مطابق بند یک ماده 21 آیین دادرسی کیفری جرم عدم رعایت حجاب شرعی از جمله « جرایم مشهود » محسوب می گردد. در مواجهه با جرایم مشهود ضابطین دادگستری موظف هستند هر اقدام موثر در حفظ آثار و علائم جرم و همچنین هر اقدامی جهت جلوگیری از فرار متهم را انجام دهند.

    بنابر این ، ضابطین ذی صلاح دادگستری در برخود با مرتکب جرم عدم رعابت حجاب شرعی مکلف هستند با توقیف زن بزهکار وی را در مدت قانونی تحویل مراجع قضائی دهند. ماده چهار قانون « نحوه رسیدگی به ... » که هنوز دارای اعتبار است نیز زمان رسیدگی به پرونده مرتکبین جرم استفاده از لباس های خلاف شرع را « خارج از نوبت » تعیین کرده است .

    در حال حاضر نیروی انتظامی جمهوری اسلامی به عنوان ضابط عام دادگستری وظیفه اصلی در برخورد با جرم عدم رعایت حجاب شرعی را بر عهده دارد. « مبارزه با منکرات و فساد » برابر ماده 8 ماده چهار قانون نیروی انتظامی مصوب 1369 از جمله وظایف ذاتی نیروی انتظامی به عنوان ضابط قوه قضائیه می باشد ، بنابراین هر اقدام نیروی انتظامی در برخورد با جرم عدم رعایت حجاب شرعی که از مصادیق عمده منکرات و مفاسد اجتماعی است ، انجام تکلیف قانونی بوده که سرپیچی از آن تخطی از وظایف ذاتی این نیرو محسوب شود.

    از سویی نیز مخالفان و منتقدان به کارگیری برخوردهای انتظامی در مواجه با جرم عدم رعایت حجاب شرعی از جمله دلایلی که در توجیه نظر خود عنوان می کنند آن است که معضل « بی حجابی » یک پدیده فرهنگی ـ اجتماعی است که حل آن نیازمند به کارگیری شیوه های فرهنگی توسط نهادهای فرهنگی است.

    در واقع آنچه که توسط این دسته از منتقدان مطرح شود مقدمه صحیحی است که از آن نتیجه باطلی بدست می آید. پدیده شومی مانند بی حجابی ، روسپیگری ، اعتیاد و خشونت همگی از معضلات فرهنگی ـ اجتماعی یک جامعه هستند که حل هر یک از آنها نیازمند اقدامات و سیاست گذاری های فرهنگی است؛ اما صیانت از جامعه اقتضا می کند که هر پدیده اجتماعی هنگامی که بنابر نص قانون جرم محسوب گردد با مواجهه قانونی با آن یعنی با اعمال مجازات های مقرره از کیان اجتماع حراست شود.

    عدم رعایت حجاب شرعی و شیوع بی حجابی اگرچه معضلی است که می بایست برای حل آن با سیاست گذاری های کاربردی فرهنگ حجاب و عفاف را ترویج نمود ، اما جرم بودن این معضل فرهنگی وجه دیگری است که انکار آن تنها به شیوع آن در میان اقشار گوناگون می انجامد .
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    كشف 60 سر انسان داخل يك هواپيما!
    روز گذشته ماموران فرودگاه ايالتي يك بسته بزرگ و حجيم را به دليل اين كه نام مالك بر روي آن حك نشده بود، به محل كالاهاي برگشت به مبدا منتقل كردند، اما كنجكاوي ماموران فرودگاه باعث شد تا اين سرها يافت شوند.
    ایسنا: پليس فرودگاه «آركانزاس» در ايالات متحده آمريكا از كشف يك محموله حاوي 60 سر انسان از داخل يكي از هواپيماهاي مسافربري خبر داد.

    «جرالد كمپر» ـ يكي از مسوولان فرودگاه فرودگاه آركانزاس ـ در مصاحبه‌اي با روزنامه‌هاي محلي اين ايالت، تاكيد كرد: روز گذشته ماموران فرودگاه ايالتي يك بسته بزرگ و حجيم را به دليل اين كه نام مالك بر روي آن حك نشده بود، به محل كالاهاي برگشت به مبدا منتقل كردند، اما كنجكاوي ماموران فرودگاه باعث شد تا اين سرها يافت شوند.

    در گزارش رسانه‌هاي آمريكا، همچنين آمده است كه در نهايت با جست‌وجوهاي فراوان مشخص شد كه اين محموله عجيب را يكي از موسسات تحقيقاتي كه در زمينه‌ مغز و اعصاب فعاليت مي‌كند، سفارش داده بود.

    با اين حال، رييس اين موسسه به دليل سهل‌انگاري در مورد اطلاعات روي محموله به پرداخت جريمه محكوم شد؛ چرا كه اين موضوع مي‌توانستند به يك پرونده جنايي و جنجال برانگيز بدل شود.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    واکنش کیهان به اخبار بازگشت احتمالی ایرانیان خارج نشین
    کیهان نوشت:
    تيتر اصلي يكي از روزنامه ها، در هفته گذشته، خبري بود كه بسياري را حيرت زده ساخت و در عوض گروهي را براي بازگشت به كشور و استمرار جنايت و خيانت اميدوار كرد!

    اميد است اين يادداشت كوتاه، پاسخگويي مستدل و منطقي مسئولان ذيربط را در پي داشته باشد. خبر فوق حاكي از بازگشت بدون چون و چراي فراري ها به كشور است، به شرط آنكه پرونده قتل، آدم ربايي، حمله مسلحانه به بانك ها و... نداشته باشند.

    هنگاميكه از سر مداقه به نام گوينده اين خبر نگريستم، دريافتم كه يكي از دولتيان اين سخنان را بر زبان رانده، البته نه سخنگوي دولت، درحاليكه اعلام خبرهايي از اين دست، مي يايد يا از طريق وزير اطلاعات؛ رئيس كميسيون امنيت ملي، رئيس قوه قضائيه و يا افرادي هم سنگ اينان اعلام شود و به صراحت عرض كنم كه اعلام چنين خبرهايي در صلاحيت هر كسي نيست مگر آنكه مقام مسئول در اين زمينه باشد!

    بدون ترديد بر زبان راندن نسنجيده چنين الفاظي بلافاصله، در رسانه هاي بيگانه، بويژه در شبكه هاي ماهواره اي ضدانقلاب، بازتاب مي يابد و عناصري مانند «محسن مخملباف» كه خود را سخنگوي فتنه سبز معرفي مي كند تا به دريوزگي نشان شواليه به درگاه منفور ترين دولت فرانسه به سرگردگي ساركوزي، برود و بسان همگنان خود شيرين عبادي ها و گنجي ها شامل جوايز كلان دلاري، يورويي و... بشود و عناصري چون سازگارا با آن پرونده سياه هم بر اساس اين گفته مي توانند به تهران بازگردند. حتي نوري زاده ها، ميبدي ها هم لابد پيش خودشان مي انديشند: ما كه پرونده جنايي به مفهوم متعارف آن نداريم، پس مي توانيم به منظور كسب اخبار و جاسوسي بهتر، براي شيوخ و شيخك ها و اربابان چشم آبي شان بدون هيچ مانعي هر شش ماه برويم و با داغ ترين خبرها برگرديم.

    درحاليكه اين عناصر كه از سال 1358 با مقالاتشان هزاران جوان را به اميد رسيدن به آب به سراب كشانده اند، كساني كه در زمان اوج فتنه سبز و ديگر فتنه هاي دست ساز اجنبي در رسانه هاي ماهواره اي، روز و شب در كار بودند تا جوانان را براي همسويي با عوامل خودشان، ترغيب كنند، چهره هايي كه به برخي از جوانان گندم نشان دادند اما به جاي آن «جو» سمي به آنها تعارف كرده اند بي ترديد، گناهشان به مراتب، بيشتر از كساني است كه مثلا در يك دعواي خانوادگي، كسي را زخمي كرده و يا كشته اند. و امروز حداقل توقع مردم از دولت اين است كه درباره اين تيتر خبري كه پر از ابهامات ريز و درشت است، طي مصاحبه يا اطلاعيه اي توضيح قانع كننده اي ارائه كند و يا اگر خداي ناكرده كسي به خطا چنين سخني بر زبان رانده است، آنرا اصلاح نمايند.

    زيرا در غير اين صورت مثلا ترانه سرايي كه كثيف ترين الفاظ را نثار اين انقلاب نموده نيز، كفش و كلاه مي كند تا بيايد تهران و خانه اهدايي اش از شاه را پس بگيرد.

    خواننده اي كه از سال 1358 تاكنون مشغول عقده گشايي عليه نظام با سياه ترين اشعار بوده است هم، هـ*ـوس مي كند، درصدد اجراي يك كنسرت در ورزشگاه آزادي باشد، لابد در اين صورت برخي از عزيزان غيرمسئول اهل دولت مي فرمايند به دليل خروج مردم از كشور در هنگام كنسرت اين خواننده در كشورهاي همسايه، ترجيح داده شد كه اين پول به جيب بيت المال برود، بدين لحاظ با آوردن اين خواننده از هدر رفتن ارز جلوگيري شد!!

    فراموش نكنيم كه چهره هايي چون نويسندگان، شاعران، خوانندگان و... كه آثاري منفي از خود برجا نهاده اند؛ نوبه نو نسل هاي تازه اي را به پرتگاه بي ديني و اپيكوريسم دچار مي سازند.
    اميد آن كه يكي از مقامات ذيصلاح دولت درباره اين خبر توضيحي قابل قبول ارائه كند. انشاالله
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    مهم‌ترين جنايات ‌٨٨ در پايتخت
    سپس مرا به داخل حمام هل داد و در را قفل كرد. وقتي داخل حمام رفتم، ديدم كه "حميد" به صورت عريان داخل حمام افتاده و روي بدنش آثار شكنجه است. هر چه او را صدا كردم جواب نداد، نبضش را گرفتم متوجه شدم نبضش نمي‌زند. بعد "مهدي" داخل حمام آمد و با پا لگدي به "حميد" زد. من زير لب آرام گفتم «انگار مرده است.»
    ایسنا: «وقوع قتل عمد در تهران نسبت به سال گذشته افزايش يافته به گونه‌اي كه در سال جاري بيش از 200 فقره قتل به وقوع پيوسته است.»

    اين جملات كه از زبان قاضي فخرالدين جعفرزاده در مراسم توديع وي از سمت سرپرستي دادسراي امور جنايي تهران بيان شد، بيانگر واقعيتي تلخ بود و آن اينكه با وجود توسعه همه‌جانبه كشور و تلاشي كه در اين جهت صورت مي‌گيرد، همچنان به فرهنگ كنترل خشونت به عنوان يك دستاورد لوكس ويترين‌نشين نگاه مي‌شود و روحيه انتقام‌جويي در كنار رفتارهاي خشونت‌بار نتوانسته جاي خود را به پرهيز از خشونت بدهد.

    اگرچه نوع نگاه مسئولان كشور به مقوله پيشگيري از جرم همواره نگاهي راهبردي بوده و در سخنان آنها به عنوان ضرورتي انكار ناپذير از آن ياد شده اما آمار موجود از قتل، آن هم فقط قتل‌هاي گزارش شده طي يك سال در پايتخت، نشان مي‌دهد كه عملكردها در زمينه پيشگيري از جرم، آنچنان كه بايد كاركرد مطلوب خود را نداشته و علاوه بر اين، با توجه به ريشه‌هاي جنايات صورت گرفته مي‌بينيم كه هنوز مقوله پيشگيري از جرم به عزمي ملي تبديل نشده است.

    از سوي ديگر، رهاوردهاي شوم كشورهاي خارجي براي ما از جمله مواد روانگردان، مهمترين عوامل افسارگسيختگي افراد مستعد ارتكاب جنايت است كه به اذعان بيشتر قضات رسيدگي كننده به پرونده‌هاي قتل، قانون ضعيف در خصوص روانگردان‌هايي مانند شيشه، موجب شيوع مصرف آن و تجري مجرمان شده است.

    تمام اين دغدغه‌ها بهانه‌اي است براي نگاه به مهمترين جنايات سال 88 در تهران كه صرف بازتعريف اين قتل‌ها شايد تلنگري باشد براي كساني كه جهت بهبود اين روند و كنترل آمار اين جرم خشونت‌بار، نياز به هشدار دارند تا ضمن توجه به ضرورت واكاوي عوامل دخيل در وقوع جنايات، ساز و كارهايي منطقي براي پيشگيري از جرايمي مانند قتل، تدارك ببينند.

    اطفاي آتش خواهــش نـفس در بستر جنايت

    اولين قتل مهمي كه در سال جاري به وقوع پيوست، قتل زني خانه‌دار بود كه قرباني احساسات جواني ‌19 ساله شد.

    ساعت ‌12 ظهر چهارشنبه ‌19 فروردين 88 گزارش كشف جسد زني ‌25 ساله به نام خديجه از سوي ماموران كلانتري 127 نارمك به قاضي حسين اصغرزاده بازپرس كشيك قتل پايتخت اعلام شد كه با حضور بازپرس جنايي در صحنه جرم واقع در منزلي مسكوني در محله وحيديه، مشخص شد زن جوان بر اثر خفگي جان باخته است.

    در بررسي‌هاي اوليه همسر مقتول مدعي شد: صبح زود به قصد محل كار از خانه خارج شدم و طبق معمول چون همسر و كودك يك ساله‌ام تنها بودند در را قفل كردم. معمولا ساعت 30/10 همسرم با محل كار تماس مي‌گرفت اما آن روز ساعت ‌11 شده بود و تماسي از طرف همسرم گرفته نشد. به همين خاطر با خانه تماس گرفتم اما كسي جواب نداد. كم كم نگران شدم و با طولاني شدن اين موضوع به همراه يكي از همكارانم به خانه برگشتم و ناگهان با جسد خديجه در حالي روبه‌رو شدم كه دختر كوچكم روي جسد او در وسط آشپزخانه افتاده بود.

    با اخذ اظهارات همسر مقتول، تحقيقات آغاز شد و نهايتا با توجه به آنكه نيم تنه‌ي پايين جسد عريان بود و از خانه نيز مقداري طلاجات به سرقت رفته بود، بازپرس جنايي و كارآگاهان روي شاخه‌هاي مختلفي از فرضيات بررسي‌هاي خود را متمركز كردند.

    با توجه به شرايط جسد، تحقيقات براي يافتن سوابق اخلاقي مقتول آغاز شد كه در جريان تحقيقات نه‌تنها هيچ سابقه‌اي در زمينه‌ي فساد اخلاقي زن نگون‌بخت به دست نيامد بلكه بازپرس به اين نتيجه رسيد كه خديجه زني محجبه و نجيب بوده است.

    در ادامه تحقيقات، بررسي‌ها در خصوص همسايگان مقتول آغاز شد كه ماموران دريافتند يك خانواده در طبقه‌ فوقاني منزل خديجه و يك دانشجو در انتهاي حياط خانه زندگي مي‌كنند.

    در اولين مرحله، تحقيق از دانشجوي جوان صورت گرفت اما مشخص شد كه او شب قبل از حادثه با دوست خود بوده و نمي‌توانسته عامل جنايت باشد. از سوي ديگر، پسر ‌19 ساله‌اي كه در طبقه‌ بالاي منزل مقتول زندگي مي‌كرد در صحنه‌ي جنايت توجه بازپرس را به خود جلب كرد زيرا آثار جراحت و خراشيدگي روي صورت وي مشهود بود و در تن‌پيمايي صورت گرفته نيز آثاري از درگيري مشاهده مي‌شد.

    پس از بازداشت اين شخص به عنوان مظنون به قتل، نهايتا وي جنايت را گردن گرفت و با مراجعه ماموران به مغازه‌اي كه متهم قصد داشت طلاجات مقتول را به فروش برساند و همچنين بانكي كه عابربانك مقتول در آن ضبط شده بود، دلايلي مبني بر ارتكاب جنايت از سوي اين جوان جمع‌آوري شد.

    اين متهم به قتل كه رسول نام داشت با حضور در شعبه‌ي دوم بازپرسي دادسراي امور جنايي تهران به جنايت اعتراف كرد و در تشريح جزييات حادثه گفت: صبح وقتي متوجه شدم كه شوهر خديجه از خانه خارج شده به واحد مسكوني آنها مراجعه كردم و از خديجه خواستم مقداري لوازم پذيرايي به همراه پنج بشقاب به من بدهد. او درب خانه را باز گذاشت و به سمت آشپزخانه رفت تا وسايلي را كه خواسته بودم، بياورد. من از باز بودن در استفاده كردم و بلافاصله خودم را به آشپزخانه رساندم. وقتي از پشت او را گرفتم و خواستم كه به تقاضاي من تن بدهد، شروع به داد و فرياد كرد و به همين دليل بسيار ترسيدم كه خانواده‌ام متوجه شوند. در اين زمان دختر نوزاد او هم از خواب بيدار شده بود و به همين خاطر بيشتر ترسيدم. نمي‌دانم چه اتفاقي افتاد كه ناگهان گلويش را گرفتم و به‌شدت فشار دادم. بعد براي آنكه مطمئن شوم جان داده است، چادري را كه سرش بود دور گردنش پيچيدم و گره زدم. پس از آن سراغ طلا و جواهراتش رفتم و بعد از برداشتن آنها مقداري طلا را كه به دست و گردن نوزاد او بود، باز كردم. بعد از برداشتن طلاها به سراغ جسد رفتم و به آن تجـ*ـاوز كردم. سپس كودك را روي جسد انداختم و از خانه خارج شدم.

    مادركشي به بهانه اختلافات خانوادگي پس از مصرف روانگردان

    قتل زني توسط فرزندش كه به شدت معتاد به شيشه بود، از ديگر جناياتي است كه مي‌توان آن را در زمره جنايات مهم سال دانست.

    ساعت 41/23 شب 23 فروردين سال جاري زنگ تلفن همراه قاضي بهروز هنرمند بازپرس كشيك قتل پايتخت به‌صدا در آمد و افسر نگهبان كلانتري ‌136 فرجام وي را در جريان به قتل رسيدن زني ‌37 ساله به نام ميترا در طبقه‌ اول ساختماني مسكوني واقع در خيابان فرجام قرار داد كه بلافاصله بازپرس ويژه‌ قتل به همراه پزشك كشيك قانوني، كارآگاهان اداره‌ دهم آگاهي و عوامل تشخيص هويت در قربانگاه ميترا حضور يافت و تحقيقات خود را آغاز كرد.

    در بررسي‌هاي اوليه، مشخص شد ميترا در خانه‌ي مادر خود به قتل رسيده و مادر وي نيز بر اثر اصابت ضربه‌ چاقو به شاهرگ گردنش مجروح شده است.

    با صدور دستورات قضايي لازم و تحقيق از همسايگان، پسر مقتول به نام فرزاد ‌15 ساله مدعي شد كه برادر ‌24 ساله‌اش به اسم فرشيد مرتكب جنايت شده كه به اين ترتيب، فرشيد با تلاش ماموران آگاهي بازداشت و تحت بازجويي‌هاي فني قرار گرفت.

    متهم به قتل كه معتاد به شيشه، كوكائين و حشيش بود به بازپرس جنايي گفت: چهار ماه قبل همزمان با شدت گرفتن اختلافات پدر و مادرم، پرونده‌اي در دادگاه خانواده به جريان افتاد و از همان موقع مادرم به خانه‌ مادر بزرگم رفت. در اين مدت چندين بار تلاش كردم كه مادرم به خانه برگردد و به اختلافات پايان بدهد اما مادرم توجهي نمي‌كرد و روز به روز وضعيت‌مان بدتر مي‌شد. ديشب براي بار آخر با مادرم تماس گرفتم و به او التماس كردم كه به خانه برگردد اما نپذيرفت. من كه از قبل مقداري كوكائين و شيشه مصرف كرده بودم، به شدت عصباني شدم و ديگر حال خودم را نمي‌فهميدم. همان موقع به سرعت از خانه‌مان در خيابان مجيديه خودم را به خانه‌ مادربزرگم رساندم. وقتي وارد خانه‌ مادر بزرگم شدم و او مرا با چاقو ديد، سعي كرد مقاومت كند اما ناگهان يك ضربه به گردنش زدم و سراغ فرزاد رفتم. او با زيركي از دستم فرار كرد و به خانه‌ همسايه‌ها رفت. دنبال مادرم مي‌گشتم. ناگهان ديدم كه از اتاق خواب خارج شد و به طرف راه‌پله‌ها شروع به فرار كرد. فورا دنبالش رفتم و نهايتا توانستم در طبقه‌ اول، يك ضربه چاقو به كمرش بزنم و فرار كنم. مي‌خواستم پدر و برادرم را هم بكشم اما فرزاد به پليس خبر داده بود و قبل از آنكه بتوانم نقشه‌ام را عملي كنم، در خانه دستگير شدم. هرگز از اين كار پشيمان نيستم.

    شكنجه و قتل ندا، پايان زندگي مشترك

    يكي ديگر از جنابات فجيع امسال، قتل زني بود كه پس از چند ساعت شكنجه توسط همسرش به قتل رسيد.

    عصر يكشنبه سوم خرداد ماه سال جاري گزارش به قتل رسيدن زني 22 ساله به نام ندا در بومهن به قاضي محمد شهرياري بازپرس كشيك قتل پايتخت اعلام شد كه بازپرس جنايي در اولين تحقيقات خود دريافت اين زن توسط همسر 23 ساله‌اش به نام هدايت به قتل رسيده است.

    بازپرس ويژه‌ي قتل تهران، با حضور در صحنه‌ جنايت در حالي با جسد ندا روبه‌رو شد كه در تمام نقاط بدن اين زن آثار شكنجه مشاهده مي‌شد؛ به‌نحوي كه همه‌ بدن او كبود شده بود و به وسيله‌ چاقو مورد جرح و خراشيدگي قرار گرفته بود.

    با آغاز تحقيقات پليسي به دستور بازپرس شعبه‌ي هفتم بازپرسي دادسراي امور جنايي تهران، عامل جنايت تحت پيگرد قرار گرفت و نهايتا چند ساعت پس از وقوع حادثه بازداشت شد.

    اين متهم با حضور در شعبه‌ ويژه‌ قتل دادسراي ناحيه‌ 27 تهران با اعتراف به قتل همسرش اظهار كرد: من دوستي به اسم مرتضي داشتم كه ندا نامزد او بود. سال قبل هر سه به نمايشگاه كتاب رفتيم و من در آنجا به ندا علاقه‌مند شدم. با افزايش ارتباط‌مان سرانجام او به مرتضي پاسخ منفي داد و ما بعد از مدتي با هم ازدواج كرديم. پس از ازدواج متوجه شدم كه او با افراد زيادي ارتباط داشته و شب حادثه نيز اظهار كرد كه در سن 10 سالگي با برادرش ارتباط نامشروع داشته است. صبح روز حادثه دست و پا و دهانش را با چسب بستم و با يك شلنگ گاز به همراه كمربند به جانش افتادم. تا ظهر او را كتك زدم و حدود ساعت دو بعد ازظهر وقتي ديدم كه بيهوش شده ناهار خوردم و خوابيدم. بعد از چند ساعت كه بيدار شدم و مشاهده كردم كه حركت نمي‌كند، ترسيدم و با پدرم تماس گرفتم. به او گفتم كه ندا را كتك زده‌ام و الان به هوش نمي‌آيد. پدرم هم با اورژانس تماس گرفت و زماني كه ماموران اورژانس رسيدند، اعلام كردند او فوت كرده است.

    قتل مائده، اولين فرزندكشي سال 88

    اولين پرونده فرزندكشي‌هاي سال جاري در پايتخت با قتل مائده سه ساله گشوده شد.

    ساعت ‌15 روز پنجشنبه ‌11 تير ماه سال جاري مسوولان درمانگاه امين طي تماسي با كلانتري ‌158 كيانشهر مرگ دختري سه ساله به نام مائده را اعلام كردند كه بر همين اساس قاضي محمد شهرياري بازپرس كشيك قتل پايتخت از وقوع اين حادثه با خبر شد و بلافاصله جهت انجام تحقيقات در درمانگاه حضور يافت.

    در بررسي‌هاي اوليه، پزشك كشيك قانوني خفگي را عامل مرگ عنوان كرد و به اين ترتيب اولين و تنها مظنون اين پرونده كه مادر ‌30 ساله‌ كودك بود به دستور بازپرس جنايي بازداشت شد.

    اين زن پس از حضور در شعبه‌ هفتم بازپرسي دادسراي امور جنايي تهران و در مواجهه با اتهام قتل عمدي فرزندش به بازپرس ويژه‌ي قتل، گفت: مائده از صبح اذيت مي‌كرد. چند بار خواهر هفت ساله‌اش به نام مطهره پيش من آمد و گفت كه مائده نمي‌گذارد او فيلم نگاه كند. كم كم از دست اذيت‌هاي او كلافه شدم. سجاده‌ام را پهن كرده بودم كه نماز بخوانم. ناگهان با يك گوشي تلفن همراه به سرم ضربه‌اي زد. از شدت عصبانيت چند سيلي به صورتش زدم و زماني كه شروع كرد به گريه كردن و جيغ زدن، جلوي دهانش را به مدت پنج دقيقه گرفتم. نمي‌خواستم بميرد. قصدم تنبيه بود و فقط مي‌خواستم ساكت شود. بعد از چند دقيقه متوجه شدم كه حركت نمي‌كند. فورا با همسرم تماس گرفتم و گفتم كه مائده حالش خوب نيست. وقتي شوهرم آمد و مائده را به درمانگاه برد، متوجه شدم كه او مرده است.

    قتل و شكنجه در خانه وحشت، حاصل مصرف روانگردان

    اين حادثه در ماه‌هاي آخر سال 87 به وقوع پيوست اما بازداشت آخرين متهم اين پرونده جنايي موجب شد كه موضوع آن در سال جاري از سوي بازپرس ويژه قتل، رسانه‌اي شود.

    به گزارش ايسنا، ساعت 2:45 بامداد 26 بهمن ماه سال گذشته قاضي محمدحسين شاملو بازپرس كشيك قتل پايتخت از طريق گزارش ماموران كلانتري 110 شهدا، در جريان كشف جسد مردي 25 ساله روبه‌روي بيمارستان فجر در خيابان پيروزي قرار گرفت.

    در بررسي‌هاي ابتدايي جسد، آثار وسيع شكنجه و آزار و اذيت طولاني‌مدت مشاهده شد و ماموران دريافتند كه مقتول مدت زيادي را در جايي حبس بوده است.

    با تحقيقات انجام گرفته توسط كارشناسان تشخيص هويت، هويت مقتول به نام "حميد" كشف شد و با ارجاع پرونده به اداره‌ي دهم آگاهي تهران، اولياي دم وي شناسايي شدند.

    پدر و مادر مقتول در جريان تحقيقات اظهار كردند كه فرزندشان با دو نفر به نام‌هاي "اميرعباس" و "مهدي" دوست بوده و از حدود چهار ماه قبل با آنها زندگي مي‌كرده است.

    با به دست آمدن اين سرنخ، تلاش ماموران براي بازداشت دو جوان آغاز شد تا اينكه نهايتا بازپرس جنايي دريافت كه اين دو نفر در جريان اجراي طرح مبارزه با اراذل و اوباش بازداشت شده‌اند و پرونده‌شان تحت رسيدگي داديار دادسراي ناحيه‌ي 14 قرار دارد.

    با استعلام پرونده از دادسراي ناحيه‌ي 14، داديار رسيدگي‌كننده با ارسال يك CD حاوي تصاوير شكنجه مربوط به مقتول و تصوير دو زن، تحقيقات بازپرس ويژه‌ قتل را وارد مرحله‌اي تازه كرد.

    زماني كه دو متهم بازداشت شده با اين تصاوير مواجه شدند، راهي جز اعتراف نديدند اما هيچ‌يك ارتكاب قتل را گردن نگرفتند و اين در حالي بود كه متهمي ديگر به نام "مهسا" توسط ماموران بازداشت شد.

    بررسي‌ها درخصوص اين معماي پيچيده‌ي جنايي ادامه داشت تا اينكه شب 23 تيرماه سال جاري كارآگاهان اداره‌ دهم آگاهي پايتخت موفق شدند آخرين متهم اين پرونده به نام "مرجان" 23 ساله را بازداشت كنند و به مقام قضايي در دادسراي امور جنايي تهران تحويل دهند.

    اين متهم روز 24 تير با بيان اظهاراتي تكان‌دهنده از وقايعي كه با آن در خانه مجردي مواجه بوده، پرده از راز اين جنايت برداشت و به بازپرس شعبه‌ اول بازپرسي (ويژه‌ي قتل) دادسراي امور جنايي تهران، گفت: من با "اميرعباس" دوست بودم و قرار بود كه با هم به خانه‌ "حميد" برويم و در آنجا زندگي كنيم. وقتي به آنجا رفتيم فهميدم كه همسر "حميد" حدود يك ماه قبل قهر كرده و به خانه‌ پدرش در شمال رفته است. اين در حالي بود كه "مهدي" و "مهسا" نيز به آن خانه آمده بودند و در آنجا زندگي مي‌كردند. همگي آنها شيشه مصرف مي‌كردند. مدتي با هم زندگي كرديم تا اينكه رفتار "اميرعباس" و "مهدي" با "حميد" عوض شد. آنها حرف از 200 ميليون تومان پولي مي‌زدند كه ادعا مي‌كردند "حميد" اين پول را در اختيار دارد و به همين دليل با شكنجه فراوان از او مي‌خواستند كه پول را به آنها بدهد. شكنجه‌ها زماني بيشتر شد كه "مهدي" ادعا كرد "حميد" به "مهسا" نظر دارد. آنها سه ماه "حميد" را در حمام خانه زنداني كردند و زماني كه من از او دفاع كردم، مرا هم به داخل حمام بردند. در اين مدت هر روز حدود 50 كتري آب جوش روي سر "حميد" مي‌ريختند و بدنش را با ماهيتابه روغن داغ مي‌سوزاندند. روي من هم با سرنگ، روغن داغ مي‌ريختند و اين كارها ادامه داشت تا اينكه "اميرعباس" بازداشت شد.

    بعد از مدتي كه از زندان آزاد شد، "مهدي" به تنهايي اقدام به شكنجه مي‌كرد. من و پسر شش ساله‌ام در تمام اين ايام، شاهد اين حوادث تلخ بوديم. من مي‌ترسيدم كه به همسايه‌ها يا پليس حرفي بزنم چون "مهدي" انواع تجهيزات از جمله كلت، شوكر، گاز اشك‌آور و... داشت و مدام ما را تهديد مي‌كرد. روز حادثه حدود ساعت هفت بعد از ظهر از خواب بيدار شديم. "مهدي" گفت كه تا چهار ساعت پيش صداي آه و ناله‌ "حميد" مي‌آمده اما ديگر صدايي نشنيده است. بعد به دليل توهماتي كه داشت، شروع كرد به داد و فرياد كردن سر من.

    سپس مرا به داخل حمام هل داد و در را قفل كرد. وقتي داخل حمام رفتم، ديدم كه "حميد" به صورت عريان داخل حمام افتاده و روي بدنش آثار شكنجه است. هر چه او را صدا كردم جواب نداد، نبضش را گرفتم متوجه شدم نبضش نمي‌زند. بعد "مهدي" داخل حمام آمد و با پا لگدي به "حميد" زد. من زير لب آرام گفتم «انگار مرده است.» در همين حين، "مهدي" عصباني شد و با مشت و لگد به جانم افتاد. وقتي از حمام بيرون آمدم، "اميرعباس"، "مهدي" و "مهسا"، مرا داخل يك اتاق زنداني كردند و گفتند كه مي‌خواهيم "حميد" را به بيمارستان ببريم. بعد "مهدي" آمد پشت در اتاق و به من گفت كه "حميد" را تو كشتي. هر چقدر التماس كردم كه در را باز كند، اين كار را نكرد و گفت تنها به يك شرط دست از سرم برمي‌دارد و آن اينكه حرفش را گوش كنم. من قبول كردم و او گفت كه بايد دفتر خاطراتم را بردارم و در آن بنويسم كه "حميد" را به آن دليل كه مرا مجبور مي‌كرده برايش دختر به خانه بياورم، كشته‌ام. من هم از آنجا كه تهديد به مرگ مي‌شدم اين خواسته‌ "مهدي" را پذيرفتم و تمام آنچه را كه مي‌گفت، نوشتم.

    مصرف روانگردان، قتل پسر جوان، سوءنظر به فرزند

    قتل مهريار سليماني توسط مردي ميانسال در غرب تهران، از ديگر جناياتي بود كه منشاء شيشه‌اي داشت.

    پدر اين جوان در مورد حادثه به ايسنا گفت: روز ‌29 تيرماه ساعت حدود ‌11 شب مهريار در حال مكالمه با شخص ناشناسي بود. نيم‌ساعت بعد از خانه خارج شد كه به پارك نزديك منزل برود و مثل هر شب ساعتي را با دوستانش بگذراند. ساعتي از اين ماجرا كه گذشت، با او تماس گرفتيم. گفت تا ‌15 دقيقه ديگر به خانه بازمي‌گردد. اين در حالي بود كه مهريار هيچ وقت شب را بيرون از خانه نمي‌گذراند و همين امر ما را نگران كرد. مجددا با او تماس گرفتيم و گفت تا پنج دقيقه ديگر به خانه مي‌رسد. حدود ساعت 20/2 بامداد بود كه ديديم هيچ خبري از او نشد. وقتي مجددا با او تماس گرفتيم،

    يكي از تلفن‌هايش خاموش شد و تلفن ديگرش را هم جواب نداد. تا صبح به همين منوال گذشت و هر دو تلفن خاموش شد. ساعت ‌16 روز‌30 تير به كلانتري ‌118 ستارخان مراجعه كرديم اما گفتند تا ‌24 ساعت براي مفقودي، پرونده تشكيل نمي‌دهيم. ما به هر جا كه مي‌شد مانند منزل دوستان، بيمارستان‌ها، اورژانس و ... سر زديم اما هيچكس مهريار را شب قبل نديده بود. ساعت ‌19 بالاخره براي ما تشكيل پرونده دادند و گفتند فردا صبح به آگاهي مراجعه كنيد. همان شب يكي از دوستانش به ما گفت كه مهريار را به تازگي با يك نفر كه به پارك مي‌آمده و يك دخترعقب‌مانده‌ ذهني حدود ‌11 سال داشته، در حال صحبت ديده است. اين تنها سرنخ ما بود. پس از مراجعه به آگاهي، آدرس او را از ما خواستند اما نه او را مي‌شناختيم و نه آدرسش را داشتيم. فقط مي‌دانستيم كه حوالي منزل‌مان زندگي مي‌كند. ساعت 30/12 ظهر خودمان به محل رفتيم و از تمام خانه‌ها، مغازه‌ها، آژانس، سوپر ماركت، اتوشويي، بنگاه و عابران پرسيديم اما هيچكس اين شخص را با اين مشخصات نمي‌شناخت. حدود ساعت 30/14 چهارشنبه از چند پسر بچه داخل همان خيابان از هويت اين شخص پرسيديم كه به طور اتفاقي او را مي‌شناختند.

    پس از مراجعه به محل و تحقيق از همسايه‌ها مطمئن شديم او همان كسي است كه آخرين نفر با مهريار ديده شده است. منزل او را يك مرتبه بازديد كرديم. از پشت در، قفل شكسته بود و او در خانه نبود. بيرون خانه هر دو سمت منزل (شمالي – جنوبي) كه دو خيابان با هم فاصله داشتند به صورت خانوادگي يعني با دخترم، پسرم و نوه‌ام نگهباني داديم. بدون لحظه‌اي وقفه در دو سوي منزل نشستيم تا اينكه حدود ساعت 45/19 چهارشنبه يكي از پنجره‌ها (سمت جنوبي) حدود چند سانتي بسته شد. دختر و نوه‌ام را به سمت شمالي منزل او فرستادم تا از آمدنش مطمئن شوند. دخترم و نوه‌ام وقتي زنگ در را زدند، اتفاقي سر را از پنجره بيرون آورد و هنگامي كه بچه‌هايم از او خواهش كردند به پايين بيايد، در را باز و آنها را به بالا دعوت كرد. دخترم سريعا به من اطلاع داد كه او آمده است.

    بلافاصله به همراه دو پسرم به سمت ديگر منزل دويديم و دختر و نوه‌ام را در حال مكالمه با او ديديم. اين در حالي بود كه هر دو دستش باندپيچي شده بود و مي‌گفت به دليل جمع‌آوري قطعات گلداني كه توسط دخترش شكسته، دستش زخمي شده است. وقتي به او گفتيم مهريار گم شده و آخرين نفر با شما ديده شده است، كاملا منكر شد و با بهت و ناراحتي گفت «اگر فرزند من پنج دقيقه گم شود، سكته مي‌كنم. شما چقدر سنگدل هستيد ... .» به ‌110 زنگ زديم. بعد از ‌20 دقيقه ماموران رسيدند. چند بار با تلفن خود به طور مشكوك صحبت كرد و از پله‌ها بالا رفت و درب را بست. او را با حرف و نرمش به پايين كشيديم تا چند سوال از او بپرسيم.

    وقتي كه آمد، به او و ماموران گفتم من مطمئن هستم فرزندم در خانه‌ اين مرد است اما او منكر شد و همه را به بالا دعوت كرد. قرار شد او جلو برود، من پشت سرش و مامور هم پشت ما بيايد. از پله‌ها بالا رفتيم، درب منزلش را باز كرد، همين كه وارد منزل شديم ديديم جسد مهريار داخل سفره وسط هال خانه گذاشته شده است. همه هوار و فرياد مي‌كشيديم كه ناگهان ديديم متهم فرار كرد. پسرم دنبال او دويد و از بالاي ديوار جنوبي به بيرون پريد. نهايتا او را گرفتيم. وقتي او را به درب منزل آورديم، ماموران دستگيرش كردند. از ما براي شناسايي خواستند كه به بالاي سر جسد برويم. دستان و پاهاي پسرم را با مفتول چوب لباسي بسته بود، گلويش تكه تكه، دست‌ها به صورت طولي پاره شده، ران‌ها تا زانو همين‌طور، چشم او تركيده بود و پشت سرش كاملا باز بود. متهم بعد از آنكه مرتكب قتل شده بود، جسد را مورد جنايت قرار داده بود.

    از آنجا كه همان دوشنبه‌شب نتوانسته بود او را به بيرون منتقل كند و جنازه مانده و بو گرفته و باد كرده بود، او را به داخل حمام بـرده، دست‌هايش را به صورت طولي، پاهايش را از ران تا زانو و شكم و پهلوهايش را هم به همين صورت با چاقو پاره كرده بود تا چركها را خالي كند. بعد جنازه را شسته و مجددا به داخل خانه آورده بود. سپس چمداني آماده كرده بود تا همان شب (چهارشنبه) كه ما پسرم را پيدا كرديم، او را به بيرون از خانه منتقل كند.

    اين در حالي است كه با به دست آمدن برخي يافته‌ها در صحنه جنايت، انگيزه شوم متهم از ارتكاب قتل فاش شد و بازپرس جنايي در ادامه تحقيقات خود در يافت كه اين متهم شيشه‌اي به دختر جوان خود نيز نظر سوء داشته است.

    قتل عام بر سر ارثيه ميلياردي در ولنجك

    مردي كه با شليك 17 گلوله به اختلاف خود با اعضاي خانواده‌اش بر سر يك ارثيه ميلياردي پايان داده بود، يكي از مهمترين پرونده‌هاي جنايي در سال جاري را به جريان انداخت.

    روز پنجشنبه 30 مهرماه سال 88 با اعلام مركز فوريت‌هاي پليسي 110 در ساعت 19:20، ماموران کلانتري 163 اوين، از ماجراي تيراندازي منجر به مرگ چند نفر در خيابان مقدس اردبيلي آگاه شدند كه اين موضوع به قاضي حسين روشن بازپرس كشيك قتل پايتخت اعلام شد.

    بازرس ويژه قتل با حضور در محل حادثه و آغاز بررسي‌ها متوجه شد كه فردي به هويت «حميدرضا- خ» با استفاده از اسلحه کمري همراه خود پس از تيراندازي به تعدادي از افراد حاضر در محل و مجروح کردن آن‌ها متواري شده است.

    در ادامه تحقيقات، بازپرس جنايي دريافت كه «فاطمه - ب» 77ساله يكي از مضروبان، مادر متهم متواري است که به همراه دامادش «سيامک - خ» 55ساله و نوه‌اش «صدف - خ» 20ساله و همچنين «محمد - م» كارمند شواري حل اختلاف 37ساله و «حبيب - الف» وکيل خانواده 35 ساله همگي مورد اصابت گلوله قرار گرفته‌اند.

    در اين تيراندازي خانوادگي، مادر متهم، « محمد - م» و «حبيب - الف» به علت اصابت گلوله به نقاط حساس بدن در محل کشته شده بودند و «صدف - خ» نيز پس از انتقال به بيمارستان به علت اصابت گلوله به ناحيه سر جان خود را از دست داد. اين در حالي بود كه سيامک نيز دچار مرگ کامل مغزي شده بود.

    تحقيقات کارآگاهان در خصوص علت تيراندازي مشخص کرد كه قاتل از مدت‌ها پيش بر سر موضوع ارثيه 40 ميليارد توماني پدري‌اش با اعضاي خانواده دچار اختلاف بوده و در روز حادثه نيز در حضور اعضاي خانواده و به همراه وکيل خود به نام «محمد- ر» و امين اموال و کارمند شوراي حل اختلاف از ساعت 12 ظهر روز پنجشنبه در محل حادثه حاضر شده بود تا اين‌که در ساعت 19 بر اثر درگيري لفظي ميان قاتل و وکيل خانواده و بالا گرفتن درگيري، قاتل با استفاده از سلاح کلت کمري که به همراه خود داشت، اقدام به تيراندازي به افراد حاضر در محل و ديگر اعضاي خانواده خود کرده و پس از آن از محل متواري شده بود.

    با ادامه بررسي‌ها، منزل متهم فراري در منطقه ولنجک مورد شناسايي قرار گرفت و کارآگاهان متوجه حضور متهم و کارگر او به نام «قادر» در داخل خانه شدند.

    با توجه به اطلاعات بدست آمده از داخل منزل متهم در خصوص نگهداري سلاح‌هاي گرم متعدد در داخل خانه و احتمال تيراندازي‌هاي مجدد و همچنين گروگانگيري کارگر خانه يا خودزني متهم، کارآگاهان برابر طرح‌ريزي‌هاي انجام شده در ابتدا منزل را به صورت نامحسوس به مدت 12 ساعت مورد مراقبت قرار دادند که در نهايت به علت عدم خروج متهم از داخل خانه، با حضور قاضي جعفرزاده، سرپرست وقت دادسراي جنايي اقدام به مذاكره با متهم كردند كه اين مذاكرات تا ساعت 21 روز جمعه يكم آبان ماه به طول انجاميد اما متهم حاضر نشد خود را تسليم كند.

    با توجه به حضور «قادر»، كارگر خانه در منزل متهم، کارآگاهان پليس احتمال دادند که او به منظور فراري دادن متهم با «حميدرضا» همكاري كرده است. در ادامه با توجه به بي‌نتيجه بودن مذاکرات انجام شده با متهم، کارآگاهان در يک عمليات ضربتي، حميدرضا (متهم) و قادر (کارگر خانه) را قبل از هرگونه اقدام به فرار و يا تيراندازي، غافلگير و دستگير کردند.

    اين درحالي بود كه در بازرسي از منزل متهم علاوه بر کشف اسلحه کمري مورد استفاده در صحنه وقوع جرم، تعداد زيادي اسلحه شکاري آماده شليک نيز كشف شد.

    «حميدرضا» پس از دستگيري و انتقال به دادسرا ضمن اعتراف به تيراندازي به اعضاي خانواده‌ و ديگر افراد حاضر در محل وقوع جرم، اظهار كرد: مادرم با همدستي خواهرانم سعي در تضييع حق من داشتند. زماني كه احساس کردم از مسير قانوني نمي‌توانم به حقم برسم تصميم گرفتم از خانواده‌ام انتقام بگيرم.

    گفتني است، اين متهم فاقد سوء پيشينه و داراي تحصيلات دانشگاهي از کشور امريکا بود که در روز حادثه به وسيله کلت کمري اقدام به شليک 17 گلوله به سمت افراد خانواده خود و وکيل خانواده و نماينده شوراي حل اختلاف کرده بود.

    قتل در اتاق شماره 12 به بهانه حفظ آبروي خانوادگي

    جنايت در اتاق شماره 12 يك مسافرخانه در جنوب‌شرق پايتخت، يكي ديگر از قتلهاي مهم 88 بود كه ريشه‌هاي خانوادگي داست.

    شامگاه يك‌شنبه 17 آبان‌ماه سال جاري صاحب مسافرخانه‌اي در خيابان خاوران متوجه صداي گريه‌ كودكي يك ساله از طبقه‌ دوم مسافرخانه شد و با رساندن خود به اتاق شماره 12 پيكر خون‌آلود الهام 20 ساله را در حالي كه در مقابل چشمان كودك يك ساله‌اش با مرگ دست و پنجه نرم مي‌كرد، مشاهده كرد.

    به دنبال تماس اين مرد ميان‌سال با مركز فوريت‌هاي پليسي 110، ماموران كلانتري 114 غياثي و امدادگران اورژانس در محل حادثه حضور يافتند و زن جوان را در حالي كه مدام از سردي هوا شكايت مي‌كرد و مي‌پرسيد «بچه‌ام كجاست؟» به بيمارستان سينا انتقال دادند اما تلاش پزشكان نتيجه‌بخش نبود و اين زن در ساعت 21:10 روي تخت بيمارستان تسليم مرگ شد.

    در پي مرگ الهام، قاضي حسين اصغرزاده بازپرس كشيك قتل پايتخت در جريان حادثه قرار گرفت و بلافاصله با حضور در قربانگاه زن جوان، بررسي‌هاي خود را جهت كشف حقيقت اين جنايت آغاز كرد.

    تحقيقات از صاحب مسافرخانه آغاز شد كه وي در پاسخ به سوالات بازپرس جنايي گفت: دو روز قبل اين زن به همراه دخترش به مسافرخانه آمد و اتاق خواست. من اتاق شماره 12 را در اختيارش قرار دادم و طي اين دو روز هيچ مورد مشكوكي از او نديدم. حدود ساعت 7 شب، يك زن و مرد به مسافرخانه آمدند و با معرفي خود به عنوان خواهر و شوهرخواهر الهام خواستند كه با وي ملاقات كنند. از آن‌جا كه ظاهرشان موجه به نظر مي‌رسيد، شماره اتاق را به آنان گفتم و آن دو نفر به سمت اتاق رفتند. كم‌تر از نيم ساعت بعد، هر دو نفر با عجله از مسافرخانه خارج شدند و دقايقي پس از خروج آنان صداي گريه‌هاي كودك خردسال را شنيدم كه با مراجعه به اتاق با بدن خون‌آلود الهام مواجه شدم.

    با شروع تحقيقات براي بازداشت زن و مرد جوان، كارآگاهان اداره دهم آگاهي موفق به كشف هويت زن جوان شدند و در پي آن توانستند با شناسايي همسر وي، هر دو نفر را بازداشت كنند.

    در جريان بازجويي‌هاي ابتدايي مشخص شد زن جوان با همسر خود به مسافرخانه نرفته، بلكه به تقاضاي همسرش با شوهرخواهر خود همراه شده و با هم براي بازگرداندن الهام به خانه اقدام كرده‌اند.

    متهم به جنايت با حضور در دادسراي امور جنايي تهران به قاضي اصغرزاده گفت: الهام مدتها قبل از خانه فرار كرد و بعد از رفتن به مشهد متوجه شديم با شخصي به اسم وحيد ازدواج كرده است. چند سال پيش پدر و مادرمان را از دست داديم و از آن زمان الهام سر ناسازگاري گذاشت و مدام از خانه فرار مي‌كرد. حدود يك سال قبل متوجه شديم از وحيد صاحب فرزند شده اما همسرش او را ترك كرده و به اين ترتيب الهام آواره شده است. شب قبل از حادثه وقتي فهميديم در يك مسافرخانه ساكن شده، تصميم گرفتيم او را به خانه بازگردانيم. به همين دليل از همسرم خواستم تا با من بيايد اما او به خاطر اينكه سر كار بود، با شوهر خواهرم تماس گرفت و از او خواست همراهم بيايد. به همراه شوهر خواهرم به مسافرخانه رفتيم و از الهام خواستيم به خانه برگردد. او شروع به لجاجت كرد و باعث عصبانيتم شد. از طرف ديگر، متوجه شده بودم كه با افراد زيادي ارتباط دارد و همين مساله موجب شده بود كه آبرويمان به خطر بيفتد. به همين خاطر در يك لحظه با چاقويي كه در آنجا بود به جان الهام افتادم و با وارد آوردن دو ضربه به سينه‌اش، او را در مقابل چشمان هستي (فرزند مقتول) به قتل رساندم.

    قتل فرزند و عروس شهيد هاشمي، فجيع‌ترين جنايت سال

    يكي از تكان‌دهنده‌ترين جنايات در سال جاري، قتل فجيع فرزند و عروس شهيد هاشمي، سردار جنگ‌هاي نامنظم بود كه ردپاي يك آشنا در اين قتل، بر اهميت اين جنايت افزود.

    ساعات ابتدايي شب اول آذرماه، ماموران كلانتري 140 باغ فيض طي تماسي با قاضي هنرمند بازپرس ويژه‌ قتل تهران از به قتل رسيدن يك زوج در داخل منزلشان واقع در خيابان آيت‌الله كاشاني، پشت شهرداري منطقه‌ پنج خبر دادند كه بلافاصله بازپرس جنايي در راس اكيپي تخصصي از عوامل بررسي صحنه‌ جرم در محل حادثه حضور يافت و تحقيقات خود را آغاز كرد.

    در بررسي‌هاي ابتدايي مشخص شد كه آتنا ملكي 26 ساله و سيدمرتضي هاشمي 30 ساله فرزند شهيد سيدمجتبي هاشمي با ضربات متعدد چاقو و قطع عناصر حياتي گردن به قتل رسيده است.

    تحقيقات نشان داد كه خواهر سيدمرتضي هاشمي با مراجعه به منزل آنها و بسته بودن درب، مشكوك شده و پس از حضور در خانه با جسد اين زوج روبه‌رو شده است.

    بعد از گذشت چند روز اين حادثه، سرپرست وقت دادسراي جنايي با ذكر دلايلي علمي اعلام كرد كه قاتل سيد مرتضي هاشمي قطعا برادر او است و با به دست آمدن دلايل كافي، از نظر دادسرا او مجرم است.

    وي در بيان اين دلايل اظهار كرد: با توجه به غلاف خونين يك چاقو و آثار خوني كه روي شلوار سيدروح‌الله هاشمي كشف شد، بررسي‌هاي فني با استفاده از محلول‌هاي آشكارساز نشان داد كه اين خون متعلق به مقتول است. از سوي ديگر طلا و جواهرات سرقت شده از همسر سيد مرتضي هاشمي نزد همسر سيد روح‌الله يافت شده و هم‌چنين تحقيقات بازپرس ويژه قتل تهران حاكي از آن است كه اين متهم پس از ارتكاب قتل تا ساعت 5:30 بامداد بيرون از منزل بوده؛ اما با همسرش تباني كرده كه ادعا كند او ساعت 22 در خانه بوده است.

    كفش‌هاي قهوه‌اي رنگ متهم در زمان جنايت پشت در منزل سيدمرتضي هاشمي مشاهده شده و علاوه بر اين خودروي زانتياي مقتول پس از وقوع حادثه در اختيار متهم بوده است.

    اين متهم به قتل پس از مواجهه با دلايل بازپرس جنايي، به قتل برادر و همسر برادرش اعتراف كرد و با طرح اين ادعا كه «هنگام قتل دچار جنون بودم»، گفت: شب حادثه حدود ساعت 9 وارد منزل برادرم شدم. با گذشت چند ساعت، سيد مرتضي به دليل آن‌كه قصد داشت به جايي برود، گفت كه بايد دوش بگيرد. زماني كه داخل حمام رفت، به وسيله‌ اسپري اشك‌آور ابتدا همسرش را بي‌دفاع كردم و سپس با چاقويي كه از داخل آشپزخانه برداشته بودم، او را به طرز فجيعي به قتل رساندم. سپس داخل حمام رفتم و قبل از آن‌كه برادرم فرصت دفاع پيدا كند او را هم با ضربات چاقو ناتوان كردم و به طرز فجيعي كشتم.

    بازپرس شعبه چهارم دادسراي امور جنايي تهران درخصوص وضعيت اين متهم گفت: سيد روح‌الله متأهل است و دو فرزند دارد اما به دليل بيكاري و توقعاتي كه از برادرش داشته، انگيزه‌هاي ارتكاب جنايت در وي تقويت شده و دست به اين اقدام زده است.

    گفتني است، سيد روح‌الله پس از اعتراف به قتل بارها مدعي شد كه برادرش را خيلي دوست داشته و نمي‌داند چرا اقدام به قتل وي و همسرش كرده است.

    قتل ساناز توسط زن‌دايي‌اش، دستاورد عقده‌هاي ديرين

    به قتل رسيدن كودكي 4 ساله توسط زن‌ دايي‌اش در سال جاري نشان داد كه وقتي احساسات بر عقل غلبه كند، يك كودك بي‌دفاع نيز مي‌تواند قرباني خشونتي بي‌مبنا شود.

    شامگاه سه‌شنبه 17 آذرماه سال جاري زماني كه مردي جوان به همراه برادرش از سر كار به خانه خود بازگشت، دودي كه از پنجره محل زندگي‌اش خارج مي‌شد او را نگران همسر و فرزندش كرد و باعث شد كه سراسيمه خود را به واحد مسكوني‌اش در آپارتمان شماره 17 واقع در محله مشيريه برساند؛ اما پس از شكستن درب خانه، اثري از همسر 19 ساله‌اش به نام سهيلا و نوزاد پنج ماه خود به نام نيلوفر نيافت و به جاي مشاهده همسر و فرزندش، در كمال ناباوري با پيكر خواهرزاده‌ پنج ساله خود به نام ساناز در حالي روبرو شد كه داخل اتاق ضمن آنكه چسب پهني به دهان به وي زده شده بود در ميان شعله‌هاي آتش مي‌سوخت.

    زماني كه مرد جوان شروع به خاموش كردن آتش كرد، همسر او با ناله‌هايي ضعيف از داخل حمام بيرون آمد و با اشاره به حمام، توجه همسر خود را به سمت فرزندشان كه دست، پا و دهانش با چسب بسته شده بود جلب كرد.

    با نجات دادن اين نوزاد، كار اطفاي حريق توسط مرد جوان و همسايه‌ها نيز به پايان رسيد و پس از خاموش شدن آتش، ‌شاهدان حاضر در صحنه با جسد ساناز در حالي مواجه شدند كه دستانش با حالت التماس روي زمين افتاده بود.

    به دنبال وقوع اين حادثه تلخ، ماموران كلانتري 169 مشيريه از طريق گزارش همكاران خود در مركز فوريت‌هاي پليسي 110 از موضوع باخبر شدند و بلافاصله قاضي بهروز هنرمند بازپرس كشيك قتل پايتخت را در جريان اين جنايت قرار دادند.

    با اطلاع يافتن بازپرس جنايي از به قتل رسيدن ساناز، وي در راس اكيپي تخصصي از عوامل بررسي صحنه جرم در قربانگاه اين كودك حضور يافت و با صدور دستورات لازم مبني بر نمونه‌برداري و تصويربرداري توسط عوامل تشخيص هويت، تحقيقات خود را پيرامون اين جنايت فجيع آغاز كرد.

    تحقيقات بازپرس جنايي نشان داد كه محل وقوع جنايت، متعلق به پدربزرگ دختر بچه بوده و از آنجا كه مادر ساناز بيرون از خانه كار مي‌كرده، فرزند خود را به پدرش سپرده و پدربزرگ نيز به دليل آنكه قصد داشته به ملاقات دخترش در بيمارستان رواني برود، ساناز را در اختيار عروس خود قرار داده تا از وي مراقبت كند.

    با توجه به اين‌كه زن‌دايي اين كودك تنها شاهد و سرنخ اين جنايت محسوب مي‌شد، تحقيقات پليسي از وي آغاز شد و اين زن به نام سهيلا در كانون تحقيقات فني بازپرس جنايي قرار گرفت.

    نهايتا اين متهم تسليم سوالات فني ماموران اداره دهم آگاهي و بازپرس جنايي تهران شد و با گشودن لب به اعتراف، پرده از راز اين جنايت فجيع برداشت.

    اين متهم كه متولد 17 اسفند ماه سال 69 بود با اعتراف به جنايت در مقابل بازپرس ويژه قتل گفت: از چهار سال قبل كه با همسرم ازدواج كردم، هميشه از طرف خانواده او تحقير مي‌شدم. اجازه انجام هيچ كاري را نداشتم و حتي نمي‌توانستم به خانه پدر و مادرم بروم. در اين مدت يك بچه سقط كردم و تقريبا 5 ماه قبل صاحب يك دختر شدم. از سه هفته قبل كه خواهر شوهرم سر كار مي‌رفت، ساناز پيش پدر شوهر و مادر شوهرم بود اما آنها هر كدام دنبال كارهاي خودشان بودند و بچه را پيش من مي‌گذاشتند. من نمي‌توانستم قبول نكنم چون هميشه مجبور بودم هر چه مي‌گويند بپذيرم. مدت‌ها قبل تصميم به قتل ساناز گرفتم. دلم از دست خانواده همسرم پر بود. هميشه به دنبال فرصتي بودم كه عقده‌هايم را خالي كنم. تنها راهي كه به ذهنم رسيد تا بتوانم خودم را از فشار عقده‌ها رها كنم، به قتل رساندن ساناز بود. هيچ مشكل رواني ندارم. آن روز ساناز داخل يكي از اتاق‌ها مشغول بازي با "نيلوفر" بود. او كلا آرام بود و وقتي هم كه پيشم مي‌آمد، اذيتم نمي‌كرد. با يك پارچه صورتم را پوشاندم و داخل اتاق رفتم. از پشت به او نزديك شدم و محكم بغلش كردم. بعد دستم را جلوي دهان و بيني‌اش گرفتم. چند بار اين كار را تكرار كردم. بار آخر همين كار را كردم و او بدون آنكه در طول اين چند دقيقه حرفي بزند، كمي دست و پا زد و بعد آرام شد. بعد از آنكه مطمئن شدم مرده، چسب پهني به دهانش چسباندم و بنزيني را كه از موتورسيكلت همسرم كشيده بودم، روي جسدش ريختم. بعد آن را به آتش كشيدم.

    اين پرونده‌هاي جنايي تنها نمونه‌هايي از بالغ بر 200 قتل در پايتخت است كه وجود برخي نكات در آنها، اين جنايات را از ساير قتل‌ها متمايز مي‌كند و ذكر اين موارد به آن معنا نيست كه بقيه جنايات فاقد اهميت است زيرا بنا به فرموده خداوند در قرآن كريم، قتل يك انسان برابر با قتل همه انسان‌هاست. با اين اوصاف اين اميد مي‌رود كه سال آينده ضمن كاهش جرايمي خشن مانند قتل عمد، سرمايه‌گذاري‌هاي بيشتري جهت نهادينه كردن فرهنگ كنترل خشونت و احساسات منفي در كنار قانونگذاري‌هاي صحيح در زمينه مواد روانگردان صورت گيرد تا جمع‌بندي چنين واقعياتي در قالب يك گزارش، كام جامعه را در آستانه سال جديد تلخ نكند.
     
    بالا