آموزشی {{نمونه پرونده های جرایم خصوصی و عمومی}}

☾♔TALAYEH_A♔☽

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/18
ارسالی ها
35,488
امتیاز واکنش
104,218
امتیاز
1,376
قتل فجیع مادر در حضور پسر4ساله توسط شوهرسابق اش/ قاتل از همسرش خواست از شوهر جدید خود طلاق بگیرد
مرد جوان با دیدن فواره های خون و وضعیت وخیم «مریم» که نقش بر زمین شده بود، او را در حالی رها کرد و گریخت که چشمان نگران و وحشت بار فرزندش ، به او دوخته شده بود.
روزنامه خراسان نوشت:اوایل اردیبهشت، مرد 22 ساله ای که دو سال قبل در ماجرای متلاشی شدن یک باند سرقت به جرم مالخری روانه زندان شده بود، با به پایان رسیدن دوران محکومیت اش، از زندان آزاد شد و به خانه خواهرش رفت که قبلا در آن جا زندگی می کرد.

او از این که همسرش در این مدت، از وی طلاق گرفته و با مرد دیگری ازدواج کرده بود که آن مرد نیز هم اکنون در زندان به سر می برد، بسیار ناراحت بود. «حجت» (مرد 22 ساله) تصمیم گرفت تا همسرش را راضی کند دوباره به زندگی سابق خود بازگردد چرا که پسر کوچک او هم اکنون چهار ساله است ولی «مریم» حاضر به زندگی با «حجت» نبود.

چند روز بعد مریم (زن 20 ساله) با همسر سابقش تماس گرفت تا تکلیف پسرش را مشخص کند. او می گفت یا باید حضانت فرزند را به من بسپاری یا او را با خودت ببری!

در همین تماس تلفنی باز هم حجت از همسر سابقش خواست تا از شوهر زندانی اش طلاق بگیرد و دوباره به زندگی با او بازگردد ولی زن 20 ساله قبول نکرد.

در این هنگام مرد سابقه دار از او خواست ساک محتوی لوازم شخصی او را که قبل از دستگیری نزدش بود، به او بازگرداند.

این گونه بود که قرار ملاقات در منزل خواهر مریم گذاشته شد و حجت به امید دیدار با همسرش به منزل خواهرزن سابقش رفت ولی باز هم گفت وگوهای آن ها بی نتیجه ماند تا این که مرد 22 ساله با تاکسی تلفنی تماس گرفت و قصد داشت به خانه خواهر خودش در منطقه بازه شیخ مشهد برود. در این لحظه بود که مریم نیز سوار بر همان تاکسی تلفنی شد تا او هم در بین راه به منزل خودش در خیابان سایه برود و ساک امانتی همسر سابقش را نیز به او پس دهد.

دقایقی بعد راننده آژانس در خیابان سایه توقف کرد و زن 20 ساله از پله های ساختمان به طبقه دوم رفت. «حجت» نیز بلافاصله بعد از رفتن «مریم» از خودرو پیاده شد و به منزل همسر سابقش رفت تا ساک محتوی لوازم شخصی اش را از او بگیرد. بنابراین گزارش، درحالی که پسر چهار ساله آن ها داخل اتاق خواب بود، ناگهان مشاجره لفظی دیگری بین آن ها برای بازگشت به زندگی گذشته آغاز شد.

صدای فریادهای آنان در حالی اوج می گرفت که پسر چهار ساله از خواب بیدار شده بود ولی از ترس پدرش از اتاق بیرون نمی آمد. وقتی مشاجره لفظی آن ها به عصبانیت و درگیری کشید، ناگهان مالخر 22 ساله کاردی را از روی اپن آشپزخانه برداشت و به سوی همسر سابقش حمله ور شد.

او چاقو را بالا برد و در حالی ضربه محکمی به قفسه سـ*ـینه مریم فرود آورد که زن جوان برای دفاع از خود دستش را مقابل صورتش گرفت ولی تیغه کارد ، دست او را زخمی کرد و سپس قفسه سـ*ـینه اش را شکافت. مرد جوان با دیدن فواره های خون و وضعیت وخیم «مریم» که نقش بر زمین شده بود، او را در حالی رها کرد و گریخت که چشمان نگران و وحشت بار فرزندش ، به او دوخته شده بود.

لحظاتی بعد مرد جوان سوار بر خودروی تاکسی تلفنی شد که درون کوچه منتظرش بود و از او خواست به سمت بازه شیخ حرکت کند!

وقتی پسر چهار ساله با رفتن پدرش، اوضاع را کمی آرام دید، با ترس و لرز از اتاق بیرون آمد و وحشت زده، با دستان کوچکش، پیکر زخمی مادرش را تکان داد اما فریادهای مامان! مامان! او بی فایده بود و مادر در حالی که چشم به فرزندش دوخته بود، آخرین نفس هایش را می کشید.

پسر چهار ساله بلافاصله پله های منزل را با سرعت به سوی کوچه، پشت سر گذاشت. او دوان دوان به چند کوچه بالاتر رفت تا به منزل مادربزرگش رسید. در حالی که کودک خردسال نفس نفس می زد و گریه امانش نمی داد، با دستان خون آلود به مادربزرگش فهماند که مادرش در وضعیت وخیمی قرار دارد و پدرش نیز گریخته است!

خاله کودک که در منزل بود، بلافاصله به همراه برادرانش راهی منزل خواهرش شدند و با اورژانس تماس گرفتند اما زمانی پیکر غرق در خون زن 20 ساله به بیمارستان رسید که دیگر دیر شده و او جان خود را براثر عوارض ناشی از اصابت ضربه کارد از دست داده بود.

دقایقی بعد خبر این جنایت در بی سیم های پلیس پیچید و ماموران انتظامی ماجرای قتل زن 20 ساله را به قاضی کاظم میرزایی (بازپرس ویژه قتل عمد مشهد) اطلاع دادند . شب هنگام قاضی میرزایی به همراه کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی عازم محل وقوع جنایت شد و به تحقیق در این باره پرداخت.

در حالی که پسر چهار ساله قتل مادر به دست پدرش را تایید می کرد، هیچ سرنخی از متهم فراری نبود تا این که گروه ویژه ای از کارآگاهان به فرماندهی سرهنگ محمدرضا غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی آگاهی) با صدور دستورات ویژه قضایی، بررسی های گسترده ای را برای شناسایی محل اختفای متهم فراری آغاز کردند.

چند ساعت بعد و با ردیابی های اطلاعاتی، گروهی از کارآگاهان که شاخه ای از این عملیات را پیگیری می کردند به سرنخ هایی دست یافتند که نشان می داد متهم، تبعه کشور افغانستان است و سال ها پیش وارد ایران شده و هم اکنون نیز به منزل یکی از بستگانش گریخته است.

به همین دلیل کارآگاهان، شبانه به همراه قاضی میرزایی وارد یک عملیات گسترده شدند چرا که اطلاعات دریافتی بیانگر آن بود که متهم قصد دارد به صورت غیرقانونی به افغانستان بگریزد. این گزارش حاکی است: ساعتی بعد منزل خواهر متهم در منطقه بازه شیخ مشهد شناسایی و محاصره شد اما متهم که متوجه حضور کارآگاهان پلیس آگاهی شده بود، با فرار به پشت بام، قصد داشت از چنگ قانون بگریزد که در نهایت وقتی سلاح های آماده شلیک کارآگاهان را دید، با فریاد آخرین «ایست» روی زمین نشست و بدین ترتیب حلقه های قانون بر دستانش گره خورد!

به گزارش خراسان، متهم این پرونده جنایی آخر هفته گذشته در محل وقوع جنایت مقابل دوربین قوه قضایی قرار گرفت تا چگونگی قتل همسرش را در حضور قاضی ویژه قتل عمد بازسازی کند. او پس از تفهیم اتهام از سوی بازپرس میرزایی، با معرفی کامل خود گفت: آن روز وقتی همسرم حاضر نشد دوباره با من زندگی کند دیگر نفهمیدم چه می کنم. همسر دوم او را نیز قبلا دیده بودم ولی همسرم می گفت او به دنبال کارهای اداری آزادی تو از زندان است! در حالی که بعد فهمیدم مریم با آن مرد ازدواج کرده است!

متهم این پرونده جنایی با تشریح جزئیات ماجرا از زمان تماس تلفنی با همسرش تا هنگام ارتکاب قتل، ادامه داد: از لحظه ای که چاقو را از روی اپن آشپزخانه برداشتم و تیغه آن را به قفسه سـ*ـینه همسرم فرود آوردم دیگر چیزی نفهمیدم! او به اصرارهای من برای طلاق از همسرش توجهی نمی کرد و من از این موضوع رنج می کشیدم! حالا هم بسیار از کرده خودم پشیمانم! چرا که فرزندم نیز همه کس خود را از دست داد!

بنابراین گزارش، در ابتدای بازسازی صحنه جنایت، کارآگاه حمیدفر (افسر پرونده) به تشریح جزئیاتی از محتویات پرونده و چگونگی دستگیری متهم هنگام فرار به خارج از کشور پرداخت و در پایان نیز قاضی «کاظم میرزایی» با صدور قرار بازداشت موقت، تنها متهم این پرونده جنایی را در حالی روانه زندان کرد که چند روز بیشتر از آزادی او از زندان به جرم مالخری نمی گذشت.
 
  • پیشنهادات
  • ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    سیاست‌مداران‌مان را سعدی بیاموزیم! خودمان و فرزندان‌مان هم بخوانیم
    شاید کمتر ایرانی بداند که یکی از رییس جمهور‌های فرانسه «فرانسوا سعدی کارنو» نام داشته و عمویش «سعدی کارنو» دانشمند ترمودینامیک بود!
    دکتر امید خزانی
    دو قرن پیش که خبری از وسایل ارتباط جمعی ، اینترنت و شبکه‌های مجازی نبود و ایران‌زمین دست‌خوش چپاول قدرت های بزرگ بود ، خداوندگاران زبان و ادب فارسی عظمت و بزرگی خود و فرهنگ ایران را با تکیه بر غنای ساختاری و مفهومی آثار خود هزاران کیلومتر آن طرف‌تر در قلب اروپا و آمریکا به رخ غربیان می‌کشیدند و گروه زیادی از فیلسوفان ، دانشمندان و نویسندگان غربی را شیفته و مفتون خود می‌کردند.

    این شیفتگی بر خلاف آنچه در میان خود ما جاری است، تا به امروز ادامه داشته است.

    انگیزۀ این نوشتار غفلت روزافزون نسلی از سیاست‌مداران بیگانه با حکمت ایران‌زمین و نیز پرورش نسلی جوان است که در فقدان آموزش مناسب از بزرگترین سند هویت‌شان که همان فرهنگ و ادب فارسی است دور افتاده‌اند.

    برای سیاست‌مداران و سیاست‌ورزان ایرانی که شاید هرگز گذرشان به ابواب 8 گانه گلستان سعدی شیراز نیفتاده باشد ، مایۀ شگفتی است که بدانند برخی از پایه‌گذاران دموکراسی غرب و انقلابیون فرانسه بارها سعدی را خوانده و شیفتۀ آن بودند!

    این شیفتگی گاه در حدی بوده که دانشمندان و نویسندگان غربی فرزندان خود را به نام بزرگان ادب فارسی نام می نهادند.

    شاید کمتر ایرانی بداند که یکی از رییس جمهور های خوش‌نام فرانسه "فرانسوا سعدی کارنو" نام داشته است. پدر بزرگ رییس جمهور کارنو " لازار کارنو" که از آزادیخواهان فرانسه در دوران انقلاب فرانسه بود چنان شیفته سعدی شیراز بود که فرزند خود را سعدی نامید و "سعدی کارنو" از دانشمندان نام‌دار علم ترمودینامیک بود!

    اگر نسل سیاستمداران کنونی ما که هر کدام چندین شغل را همزمان چنگ زده‌اند گلستان و بوستان سعدی را آموخته بودند، این بیت سعدی همواره در ذهن شان طنین‌انداز بود و ندای وجدان آنها می‌شد تا شاید شغلی را برای خیل جوانان فرهیخته بیکار وانهند!

    صد انداختی تیر و هر صد خطاست

    اگر هوش‌مندی «یک» انداز و راست

    یا


    دو چیز طیره عقل است دم فروبستن

    به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی

    سیاستمداری که فرق NPT را با MPT نمی داند و از موضع امنیت ملی داد سخن می‌دهد اگر در کودکی سعدی آموخته بود، به توصیۀ سعدی زبان در کام می‌گرفت ! اگر بسیاری از مدیران کشورمان که امروزه تقریبا در هر موردی داد سخن می دهند و ملتی را گرفتار می‌کنند همین یک جمله طلایی سعدی را می‌آموختند و در ذهن خود داشتند، کمی از مشکلات ما کمتر می‌شد.

    ای کاش و صد ای کاش در آستانه روز سعدی سیاست‌مداران ما را الزام می‌کردند که باب چهارم گلستان "در فضیلت خاموشی" را بخوانند.

    برخی -اگر نگوییم بیشتر- سیاست‌مداران از نمایندگان مجلس گرفته تا مقامات دولتی در زمینه هایی سخنوری می کنند که نه در حیطه تخصص شان است نه در حیطه وظایف شان! در عین حال در مواردی که باید سخن بگویند و از حق موکلان خود دفاع کنند چون به گفته سعدی از طمع مبری نیستند زبان گویایی ندارند!


    و حق گویی "کسی را مسلم بود که بیم سر ندارد یا امید زر ".

    باید به آن جوانی که به تحـریـ*ک فلان و فلان از دیوار سفارت خانه ها بالا رفت و خسارت ها زد، این سخن سعدی را می آموختیم که؛

    چو از قومي يكي بي دانشي كرد

    نه «که» را منزلت ماند نه «مه» را

    مشهور است که ادوارد براون- نویسنده تاریخ ادبیات ایران – گفته بود غرب درک درستی از نبوغ و استعداد ژرف ادبای ایران زمین نداشته است. اما شاید بتوان گفت که نسل معاصر ما به مراتب درک کم‌رنگ تری از نبوغ بزرگان ادب ایران زمین دارد.

    با وجود اینکه ادبیات کلاسیک انگلستان فاصله زیادی با انگلیسی محاوره ای امروزه دارد، اما مقامات این کشور و حتی والدین عزم راسخی برای آموزش ادبیات کلاسیک به فرزندان شان دارند.

    در سال 2000 میلادی بنیادی با عنوان " بنیاد فستیوال شکسپیر" جنبشی را راه انداخت و توانست به بیش از 250 هزار کودک و معلم آنها آثار شکسپیر را به طور تخصصی آموزش بدهد!

    این بنیاد بخشی از بودجه اش را از طریق خیریه والدین موسوم به " خیریه مدارس شکسپیر" تامین می کند.

    این در حالی است که ما امروزه به زبان سعدی صحبت می کنیم و نشان‌گر غنای زبان فارسی است که پس از 750 سال هنوز هنوز همان روانی و شیوایی را دارد و باید عزمی به مراتب راسخ تر برای ترویج آن داشته باشیم.

    هرچند "آندره دوریه" فرانسوی اولین کسی بود که در سال 1634میلادی سعدی را به اروپاییان معرفی کرد، اما ترجمه های متعدد در سال های بعد نشان از اهمیت فوق العاده سعدی برای غربی ها داشت. طنز تند مونتسکیو در کتاب Persian Letters نامه های ایرانی" که جامعه پاریس معاصر لویی شانزدهم را به باد نقد می گیرد ، شبیه بیان جزیی نگر و موشکافانه سعدی است در بیان مسایل اجتماعی!

    اولین فیلسوفان جامعه آمریکا ، امرسون و هنری دیوید ثورو در قرن نوزده نیز تحت تاثر ادبیات فارسی بوده اند. نیچه ، بالزاک، ویکتور هوگو، دیدرو و ولتر همگی در آثار خود بخش هایی از آثار سعدی را نقل کرده اند.

    Dick Davis استاد دانشگاه اوهایو آمریکا زبان و ادب فارسی را بزرگترین وام دهنده و غنابخش زبان انگلیسی می داند که در طول دو قرن اصطلاحات و عبارات کلیشه ای فراوانی را وارد آن کرده است.

    ویرایش سال 1953 فرهنگ نقل قول های آکسفورد (Oxford Quotations Dictionary ) بیش از 183 نقل قول مستقیم از ادبیات فارسی دارد که در بین همه زبان ها وام دهنده به انگلیسی منحصر به فرد است!

    یکی از بزرگان فلسفه و ادب معاصر در مورد سعدی گفته است که سعدی نماد سعادت ایرانیان و معدن شیرینی و حلاوت است و هیچ کنجی از زندگی اجتماعی ایرانیان نیست که سعدی در آن موشکافانه ورود نکرده باشد و حاصل سالها مطالعه و سفر خود را " به پرویزن معرفت بیخته *** به شهد عبارت آمیخته" به ایرانیان پیشکش کرده است.

    جای شگفتی است که سعدی حتی در لزوم حفظ حرمت سفرای خارجی ( سفارتخانه ها به زبان معاصر) و بازرگانان خارجی ( سرمایه گذاران خارجی) و سیاحان ( گردشگران خارجی) داد سخن داده است و حاکمان جامعه اش را به تکریم آنها ترغیب کرده است!

    این نابغه فرهنگ ایران زمین 750 سال پیش در اقتصاد سنتی قرون وسطی از لزوم احترام بر گردشگران خارجی سخن گفته است و آن را موجب خوشنامی و رونق نامیده است.

    غریب آشنا باش و سیاح دوست * که سیاح جلاب نام نکوست

    اغراق نیست اگر کسی فرزندش را بر کشتی گلستان و بوستان سعدی سوار کند، در فراز و فرود های زندگی اجتماعی مأمنی خواهد داشت که چون کشتی تفریحی با سوخت اتمی سالیان دراز ره خواهد پیمود و هم قرین حکمت و عشرت خواهد بود!

    سعدي گلستان و بوستانش " طمع كش" است همان طَمَعي كه نظام سرمايه داري در آتش آن مَي دمد و انسان معاصر را در حرص و آز " توليد بيشتر ، مصرف بيشتر " به بردگي و نابودي مَي كشاند! فرزندان ایران را که میراث دار این سرزمین کهن ، که در خطر بی آبی است، هستند باید به آغـ*ـوش تعلیمی سعدی سپرد تا آنها و ایران را از اژدهای مصرف گرایی و طمع پروری که آفات دنیای سرمایه داری کنونی است با ابواب " در فضیلت قناعت" وبا طنین " ای قناعت توانگرم گردان" رهایی بخشد!

    اگر لازمه جوانی عشق و مـسـ*ـتی و شور است، سعدی دکان پررونقی دارد! جوانانی که هر دم دل در گروی کسی دارند محبت بدون وفا را عشق می نامند، از سعدی بشنوند که:

    " دل آرامی که داری دل در اوبند * دگر چشم از همه عالم فروبند"

    آن جوان خواننده نارسی که خسرو آواز ایران –استاد شجریان- را به توهین خویش نواخته بود اگر در کودکی سعدی آموخته بود می فهمید که..

    سنگ بدگوهر اگر کاسه زرین بشکست
    قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود

    اگر چه آموختن گلستان و بوستان اخلاقی سعدی چون هر کتاب اخلاقی دیگر تضمین کننده فرهنگ و اخلاق پایدار در جامعه نیست، اما مفاهیم اخلاقی سعدی با شیرینی و موزونی خاصش می تواند چون ندای " وجدان بیدار" برای یک عمر در ذهن فرد باقی بماند. جامعه ای که فرزند سعدی است نباید آغشته به این همه کین و خشم باشد و میلیون ها پرونده جنایی و قضایی داشته باشد. ما امروز در ارتباط با هم به فرمایش سعدی" در هستی او هیچ نبینی حلال الا خونش! " به جان هم افتاده ایم! سعدی جهان دیده توصیه می کند که :

    به جان زنده دلان سعدیا که ملک وجود *** نیرزد آنکه دلی را زخود بیازاری

    جوانی که چند بیتی از باب "تواضع" سعدی در ذهنش نقش بسته باشد -" زخاك آفريدت خداوند پاك ** پس اي بنده افتادگي كن چو خاك "- در جامعه زخم خورده ما اختلاف طبقاتی فاحشش را با جوان همسن و سالش -که فقط از بد روزگار ژن خوب نداشته است – به رخ او نمی کشد و تنعمش را فریاد نمی زند تا عقده ای شکل بگیرد و فردا روزی جنایتی!

    حريص و جهانسوز و سركش مباش *** زخاك آفريدندت آتش مباش

    حداقل حق شیخ اجل سعدی شیرازی-که او را به حق بزرگترین شاعر قرون وسطی نامیده اند- بر ایران و ایرانیان است که اگر به نام و یاد او بورسیه های تحصیلی ارایه نداده ایم و آثار و نوشته هایش را در آثار فاخر هنری زنده نگه نداشته ایم، دست کم تمام یا بخشی از آثار گرانقدر او را در دل خود و به ویژه فرزندانمان به میراث بگذاریم تا شالوده شخصیت آنها در طوفان های فکری و فرهنگی باشد.

    نه هر کس حق تواند گفت گستاخ
    سخن ملکیست سعدی را مسلم
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    شلیک مرد موتور سوار به زوج کارمند بانک در مشهد/ زن 40 ساله از پای درآمد
    همسر مقتول به مقام قضایی گفت: وقتی از منزل بیرون آمدم دنده عقب حرکت کردم، مهاجم مسلح به طور ناگهانی از شیشه جلوی سمت سرنشین شلیک کرد که گلوله ها به همسرم خورد.
    ایران نوشت:حدود ساعت 7:30 روز گذشته مرد موتورسواری که حدود 50 تا 60سال دارد سوار بر یک دستگاه موتورسیکلت، پشت یک دستگاه خودروی پارک شده در خیابان «مهدی» کمین کرد و چشم به در منزلی دوخت که متعلق به یک زوج کارمند بانک بود.

    او گاهی از پشت خودرو سرک می کشید و به در منزل مذکور در خیابان مهدی 2 نگاهی می انداخت. انتظار این مرد زیاد طولانی نشد و زوج کارمند سوار بر خودرو از پارکینگ بیرون آمدند.

    مرد راننده دنده عقب به سمت خیابان اصلی حرکت کرد که ناگهان مهاجم موتورسوار، لوله سلاح را روی شیشه سمت سرنشین خودرو گذاشت و صدای وحشتناک دو بار شلیک گلوله، اهالی محل را از خانه های شان بیرون کشید.

    گلوله های سلاح شکاری که از فاصله نزدیک شلیک شده بود به زیر بغـ*ـل و پهلوی زن 40 ساله اصابت کرد و او روی صندلی خودرو افتاد. مرد راننده که گلوله ای به او برخورد نکرده بود، بلافاصله از خودرو بیرون آمد و از شهروندان کمک خواست.

    مهاجم مسلح نیز در پی شلیک مرگبار ، موتورسیکلت و اسلحه شکاری را در محل وقوع حادثه رها کرد و گریخت. دقایقی بعد، زن جوان که «ن – ر» نام داشت به بیمارستان فارابی مشهد انتقال یافت تا شاید از مرگ نجات یابد. همزمان با انتقال مجروح حادثه به مرکز درمانی و با توجه به حساسیت موضوع که به شیوه ای وحشتناک رخ داده بود، معاون سیـاس*ـی و امنیتی دادستان مشهد به بررسی ماجرا پرداخت. قاضی «حسن حیدری» دستور داد تا پلیس اطلاعات و امنیت خراسان رضوی، پرونده شلیک مسلحانه در خیابان مهدی را پیگیری کند اما در حالی که تحقیقات مقدماتی در این باره آغاز شده بود، خبر دیگری در بی سیم های پلیس پیچید.

    تلاش پزشکان برای نجات زن 40 ساله به نتیجه نرسید و او بر اثر شدت عوارض ناشی از اصابت گلوله ها جان باخت.
    با مرگ این زن جوان، پرونده جنایی دیگری روی میز بازپرس ویژه قتل عمد گشوده شد و قاضی «علی اکبر احمدی نژاد» با ورود به مرکز درمانی، تحقیقات قضایی خود را برای شناسایی مهاجم مسلح آغاز کرد.

    کارآگاهان اداره جنایی که قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد را همراهی می کردند با صدور دستورات ویژه ای از سوی مقام قضایی به ردیابی مهاجم مسلح پرداختند.

    دقایقی بعد دامنه بررسی های پلیسی و قضایی به محل وقوع جنایت کشید. همسر مقتول به مقام قضایی گفت: وقتی از منزل بیرون آمدم دنده عقب حرکت کردم، مهاجم مسلح به طور ناگهانی از شیشه جلوی سمت سرنشین شلیک کرد که گلوله ها به همسرم خورد.

    ادامه تحقیقات با استعلام شماره پلاک موتورسیکلت نیز بیانگر آن بود که مهاجم از موتورسیکلت سرقتی در ارتکاب جرم استفاده کرده است به همین دلیل موتورسیکلت و اسلحه شکاری که در محل رها شده بود، برای اثربرداری و بررسی های پلیسی به اداره جنایی آگاهی منتقل شد. تحقیقات بیشتر نشان داد که مهاجم مسلح ابتدا به صورت پیاده از محل گریخته سپس سوار یک دستگاه خودرو شده است.

    تحقیقات بیانگر آن است که زوج مذکور کارمند بانک بودند که هدف شلیک مرگبار موتورسوار میان سال قرار گرفتند.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    3کفترباز، همسایه خود را که به رفتار آنها معترض بود،کشتند
    خراسان نوشت: ساعت 10 بامداد چهاردهم دی سه جوان که در یک کارگاه تانکرسازی مشغول کار بودند پس از گفت و گویی کوتاه با یکدیگر به طرف کارگاه تانکرسازی دیگری در همسایگی خود حرکت کردند.

    با دستگیری دو تن از عاملان نزاع مرگبار در یک کارگاه تانکرسازی مشهد، مشخص شد که کبوتربازی انگیزه اصلی این درگیری خونین بود.

    آن ها از مدت ها قبل با مالک کارگاه که فردی به نام «م-س» بود اختلاف داشتند. سه جوان مذکور که سرکردگی آن ها را «م-خ» به عهده داشت، می رفتند تا با مالک کارگاه دیگر که بارها به کبوتربازی آن ها اعتراض کرده بود، صحبت کنند.«م-س» از «کبوترپرانی» افرادی که در کارگاه تانکرسازی فعالیت می کردند بسیار ناراحت بود چرا که آن ها با سنگ پرانی مزاحمت هایی را برای کارگران او ایجاد می کردند. به همین دلیل «م-س» بارها به همسایه خود تذکر داده و حتی با آن ها به مشاجره پرداخته بود.

    اما این بار گویی کار از مشاجره گذشته بود چرا که «م-خ» چاقویی را پنهان کرده بود تا در صورت درگیری از آن استفاده کند. وقتی سه جوان مذکور با مالک کارگاه تانکرسازی روبه رو شدند تا با گفت و گو به این درگیری ها خاتمه دهند ناگهان کار به نزاع کشید و در این میان سلاح های سرد مانند چاقو و نانچکو در هوا درخشید. هنگام این درگیری خونین، تیغه چاقو بر شکم «م-س» جا خوش کرد و بدین ترتیب او خون آلود روی زمین افتاد. سه جوان هم با دیدن این وضعیت از محل گریختند اما آن‌ها بعدازظهر همان روز دوباره پس از مصرف مشروبات الکلی در حالی به کارگاه تانکرسازی هجوم بردند که «م-س» به بیمارستان انتقال یافته بود.

    آن ها به تخریب و آتش زدن کارگاه اقدام کردند و قصد فرار از محل را داشتند که ماموران گشت انتظامی از راه رسیدند و موفق شدند یکی از مهاجمان را که «خ-ش» نام دارد در محل وقوع حادثه دستگیر کنند.بنابر گزارش اختصاصی خراسان، با طرح شکایت از سوی خانواده «م-س» که در مرکز درمانی بستری شده بود این پرونده با دستور قاضی سیدهادی شریعت یار (معاون دادستان مشهد) این پرونده در شعبه 604 و توسط بازپرس شادنژاد مورد رسیدگی قرار گرفت. در حالی که بررسی های مقدماتی مقام قضایی درباره این نزاع خونین ادامه داشت، پنج روز بعد خبر تلخی در بی سیم های پلیس پیچید.

    «م-س» مرد 40 ساله ای که در مرکز درمانی بستری بود به دلیل شدت عوارض ناشی از اصابت چاقو جان خود را از دست داد .با گزارش ماجرای مرگ مرد 40 ساله به دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، بازپرس پرونده دستورات ویژه ای را برای دستگیری «غ-ط» و «م-خ» (متهمان فراری) صادر کرد این گونه بود که پرونده نزاع مرگبار برای بهره گیری از تجربیات و تخصص پلیسی به اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی ارسال شد .

    درحالی که کارآگاهان به سرنخ هایی از محل اختفای متهمان فراری رسیده بودند، یکی از آشنایان متهمان حاضر به همکاری با پلیس شد و بدین ترتیب روز گذشته، کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی در یک عملیات هماهنگ موفق شدند دو متهم فراری را در بولوار توس دستگیر کنند.«م-خ» که متهم اصلی این پرونده جنایی است در بازجویی های مقدماتی گفت: وقتی درگیری شروع شد «م-س» با نانچکو ضربه ای به سرم زد که من هم عصبانی شدم و چاقو را به شکم اش فرو کردم!وی اضافه کرد: مقتول 40 ساله از کبوتربازی در کارگاه ما ناراحت بود و مدام اعتراض می کرد به همین علت ما قصد داشتیم با او صحبت کنیم که کارمان به نزاع کشید.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    مرد همسرکش: حشیش کشیدم و متوهم شدم، دست به چاقو بردم
    روزنامه خراسان نوشت: بامداد یازدهم دی ، همسایگان یک زوج جوان در بولوار آموزگار مشهد با شنیدن فریادهای دلخراش زن همسایه، از واحدهای آپارتمانی بیرون آمدند .

    همسایگان که از ساعتی قبل درگیر ماجرای تهدید و ایجاد رعب و وحشت توسط مرد 27 ساله بودند، با دیدن چاقوی خون آلود در دست «وحید» (همسایه طبقه اول) بلافاصله با پلیس و اورژانس تماس گرفتند.

    دقایقی بعد گشت پلیس به محل حادثه رسید اما با دیدن وضعیت وحشتناک در محل، تقاضای نیروی کمکی کرد. ماموران انتظامی که مرد جوان را در حال خودزنی دیدند با کشیدن سلاح و استفاده از اسپری، فرصت اقدامات خطرناک بعدی را در حالی از وی گرفتند که او همسر 25 ساله اش را به طرز هولناکی به قتل رسانده بود.

    لحظاتی بعد «وحید» به بیمارستان شریعتی مشهد انتقال یافت و مورد مداوا قرار گرفت.

    با اعلام این حادثه دلخراش به بازپرس ویژه قتل عمد، عازم بیمارستان شد. بررسی های مقدماتی بیانگر آن بود که زن 25 ساله با وارد آمدن ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده است.این در حالی بود که آثار خودزنی و خراشیدگی روی شکم مرد 27 ساله نیز نمایان بود. تحقیقات مقدماتی مقام قضایی نشان می داد: «وحید» در پی بروز اختلافات خانوادگی و با چاقو همسرش را از پشت سر هدف قرار داده و به طرز وحشتناکی به قتل رسانده است. در همین حال بازپرس ویژه قتل عمد با صدور دستور انتقال جسد زن 25 ساله به پزشکی قانونی، از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی نیز خواست بررسی های خود را درباره چگونگی وقوع این حادثه ادامه دهند.

    پس از بهبودی نسبی متهم به قتل، وی در حالی که حلقه های قانون بر دستانش سنگینی می کرد با دستور قاضی میرزایی به محل وقوع جنایت، هدایت شد تا جزئیات این قتل هولناک را مقابل دوربین قوه قضاییه فاش کند!متهم این پرونده جنایی با تفهیم مواد قانونی از سوی بازپرس ویژه قتل عمد که مواظب اظهارات خود باشد و حقیقت ماجرا را بازگو کند، بعد از معرفی کامل خود گفت: از مدتی قبل دچار بیماری روحی بودم. پزشک معالج به همسرم گفته بود که باید مرا در بیمارستان روان پزشکی ابن سینای مشهد بستری کند. این در حالی بود که مدت اجاره واحد آپارتمانی در طبقه اول تمام شده و قرار بود ما به طبقه همکف نقل مکان کنیم.در حال جمع آوری اسباب واثاثیه منزل بودیم و همسرم تصمیم داشت صبح روز بعد مرا به مرکز روان پزشکی معرفی کند. در همین حال من احساس می کردم افرادی در تعقیب من هستند و می خواهند مرا به بیمارستان ببرند! از سوی دیگر نیز همسرم برای جمع کردن لوازم منزل کمک نمی کرد به این خاطر با یکدیگر به جر و بحث پرداختیم!

    در همین لحظه من دختر هفت ماهه ام را به آغـ*ـوش گرفتم و با برداشتن چاقوی بزرگ به در منزل همسایه روبه رویی رفتم و از آن ها خواستم تا به اورژانس زنگ بزنند و بگویند که حال زنم خوب نیست!! ولی آن ها این کار را نکردند! در این هنگام به طبقه همکف رفتم و بعد از کشیدن حشیش، دوباره بازگشتم. دچار توهم شده بودم که همسرم را با چاقو به قتل رساندم! یکی از همسایگان این متهم نیز در مراحل تحقیقات این پرونده جنایی به قاضی میرزایی گفت: آن ها زوج آرامی بودند و هیچ گونه مزاحمتی برای همسایگان ایجاد نمی کردند اما آن شب در منزل جشن تولد بر پا بود بعد از رفتن مهمانان جشن، ناگهان «وحید» با چاقو ما را تهدید کرد که با اورژانس تماس بگیرید! ما هم ترسیده بودیم!

    به او گفتم اجازه بده به خانه شما بیایم تا مشکل را حل کنیم! اما او گفت: موضوع خانوادگی است و به شما ربطی ندارد!همسایه متهم به قتل ادامه داد: او با چاقو محکم به در و دیوار می کوبید و ما سعی داشتیم همسر او را از معرکه خارج کنیم ولی او همسرش را به داخل منزل کشید! در این هنگام ما با اورژانس و پلیس تماس گرفتیم اما او همسرش را به شدت با چاقو مجروح کرده بود! وقتی پلیس به محل رسید و اسلحه را به سمت او نشانه رفت به ناچار چاقویش را انداخت که بعد کارآگاهان آن را ضمیمه پرونده کردند.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    پزشکی قانونی: 36 هزار و 442 مرگ مشکوک در یک سال/ آخرین وضعیت اجساد سانچی
    شهروند نوشت: حلقه‌های یک زنجیرند، حادثه و قربانی‌هایش. حادثه یا آتش‌سوزی است، یا زلزله و ریزش ساختمان و برق‌گرفتگی و سوختگی. قربانی‌ها کارگرند، مردمند که هر روز جسدهایشان به پزشکی قانونی منتقل می‌شود. پزشکی قانونی یعنی همین حادثه‌ها و جسدها.

    پزشکانش آن‌قدر آدم‌های سوخته و خفه شده و زخمی دیده‌اند، خسته‌اند، کلافه‌اند. تعداد متخصصان پزشکی قانونی کم است، اما با همین کمبود نیرویی که بودجه دولت جبرانش نمی‌کند، در یک‌سال ٣٦‌هزار و ٤٤٢ مرگ مشکوک را تشخیص داده‌اند. سه‌هزار و ٧٠٨ پرونده خطای پزشکی را بررسی کردند. آنها حالا درگیر نمونه‌گیری از خانواده قربانیان حادثه «سانچی» هستند. احمد شجاعی، رئیس سازمان پزشکی قانونی جزییات کار در پزشکی قانونی، سختی‌های کالبدشکافی و بی‌مهری‌ها، اهدا و کمبود جسد و... را تشریح می‌کند.

    درچند روز گذشته، سازمان پزشکی قانونی درگیر حادثه «سانچی» بوده است. پیش از این اعلام شد که از خانواده قربانیان این حادثه برای شناسایی اجساد نمونه‌گیری شده است اما هنوز خبری از اجساد نیست.

    بله، ما نمونه‌گیری‌ها را انجام دادیم. از چینی‌ها خواستیم که اجساد را بفرستند اما آنها می‌گویند که شما نمونه‌هایتان را بفرستید تا ما تطبیق دهیم.

    ظاهرا تا الان سه جسد پیدا شده؟

    بله اما هیچ‌کدام تحویل داده نشده‌اند.

    دلیلش چیست؟

    گفته‌اند تا زمانی که تشخیص هویت انجام نشده، جسدها را نمی‌فرستند.

    تا کی قرار است اجساد پیش آنها بماند؟

    نمی‌دانیم، آنها باید تصمیم بگیرند. ما درخواست داده‌ایم تا جسدها را برایمان بفرستند و خودمان این‌جا بررسی کنیم اما آنها می‌گویند شما نمونه خانواده‌ها را بفرستید.

    معمولا از نظر قانونی چه روندی باید طی شود؟ یعنی جسد برای تشخیص هویت در همان کشوری می‌ماند که مرگ در آن رخ داده؟

    قاعدتا آنها باید شناسایی کنند، مطمئن شوند و بعد اجساد را به ایران بفرستند.

    درست است سازمان پزشکی قانونی در این یکی دو‌سال اخیر، در پی حوادثی مثل منا و پلاسکو و آتش‌سوزی قطار تبریز- مشهد و اخیرا هم سانچی، بشدت درگیر تشخیص هویت اجساد بوده است. اجسادی که اغلب دچار سوختگی بودند و بشدت پزشکان را درگیر کردند. با این‌که هر چندوقت یک‌بار حوادثی این‌چنینی در کشور رخ می‌دهد که نیاز به تشخیص هویت دارد، اما گفته می‌شود که این سازمان با مشکل کمبود نیرو به‌ویژه متخصص پزشکی قانونی مواجه است. حتی نیروها آن‌قدر کم هستند که برخی از مراکز در استان‌ها، چاره‌ای جز تعطیلی نداشته‌اند.

    بله، در پزشکی قانونی، مهمترین مشکل ما، کمبود کادرپزشکی است. البته در نیروهای غیرپزشک هم کمبود داریم اما گیر و مشکل اصلی ما کم‌بودن نیروهای پزشک است. متاسفانه به دلیل شرایط خاص، همکاران پزشک، خیلی تمایلی به کار در سازمان ندارند. یکی از دلایل آن هم، نابرابری حقوق و مزایا در وزارت بهداشت و همچنین سختی کار است. وقتی می‌گویند گروهی سختی کار دارند، پس باید امتیازات بیشتری هم بگیرند. درحالی ‌که در سازمان پزشکی قانونی این‌طور نیست و امتیازات نابرابر است، این عوامل منجر می‌شود تا پزشکان رغبتی برای حضور در سازمان نداشته باشند.

    اما همین کمبود نیرو منجر شده تا بعضی از مراکز تعطیل شوند.

    بله، وقتی یک شهر یا یک مرکز، تنها با یک پزشک اداره می‌شود، اگر به هر دلیلی آن پزشک انصراف دهد و برود، آن مرکز تعطیل می‌شود. مراکزی هستند که دو پزشک دارند، یکی کار را ترک می‌کند، بار سنگین کار، بر دوش دیگری می‌افتد و بعد از مدتی می‌بینیم که پزشک دوم هم می‌رود.

    با طرح مشکل که کمبود نیرو جبران نمی‌شود. برای جبران آن چه اقدامی کرده‌اید؟

    ما مجوزهای جذب نیرو را از سال‌های قبل گرفته‌ایم، اما متاسفانه باز هم در خیلی از شهرستان‌ها، پزشکان داوطلب نیستند و وقتی اعلام نیاز کرده‌ایم، کسی نیامده است. در شهرهای بزرگ داوطلب داریم اما مشکل ما شهرهای دور است که پزشکان برای کار، به آن منطقه نمی‌روند. البته ما فقط کمبود پزشک نداریم، همان‌طور که گفتم، کمبود کادر غیرپزشک هم داریم. ما تنها توانسته‌ایم یک‌سوم پست‌های سازمانی‌مان را پر کنیم و دوسوم آن خالی است. از آن طرف، دولت برای استخدام مشکل دارد، وقتی صحبت از کمبود نیرو می‌کنیم، می‌گویند کشور مشکل بودجه‌ای دارد.

    درچه مناطقی مراکز پزشکی قانونی با یک‌نفر اداره می‌شوند؟

    معمولا شهرهای کوچک. البته در آن مناطق، میزان مراجعه‌ها آن‌قدر نیست که به نیروهای زیادی احتیاج داشته باشند. یک‌نفر هم می‌تواند جوابگو باشد. البته ما مراکزی هم داشتیم که به دلیل کمبود نیرو، تعطیل شده‌اند.

    بیشتر در کدام استان‌ها؟

    اینها در سطح کشور پخش هستند. البته خیلی از مدیران سعی می‌کنند که این مراکز تعطیل نشود، مثلا چندوقت پیش یکی از مراکز در ایلام، به دلیل نبود نیرو تعطیل شده بود، ما دستور دادیم که این مرکز تعطیل نشود، حالا هفته‌ای یکی دور روز هم که شده، یک پزشک از مرکز استان فرستاده شود. الان در خیلی از شهرها مردم گرفتاری و مشکلات دارند، ما نباید با تعطیلی این مراکز، به مشکلات مردم اضافه کنیم. وقتی مرکزی تعطیل می‌شود، مردم ناچار هستند تا هزینه بیشتری صرف کنند و به شهرهای مجاور بروند. به همین دلیل است که ما می‌گوییم هر‌طور شده، مراکز پابرجا بمانند.

    وقتی مرکزی تعطیل می‌شود، به‌ هرحال میزان مراجعه به مرکز استان‌ها یا حتی تهران هم زیاد می‌شود.

    بله، این مسائل را هم وجود دارد.

    برای رفع این کمبودها، با توجه به این‌که می‌گویید دولت هم برای استخدام مشکل دارد، بهتر نیست مشوق‌هایی ایجاد شود و سختی کار این پزشکان بهتر دیده شود؟

    بهترین مشوق، حقوق و مزایاست که باید اصلاح شود. اگر حقوق و مزایا عادلانه پرداخت شود، پزشکان در همان شهر دورافتاده، کار می‌کنند. مثل پزشکانی که در طرح پزشک خانواده مشغول به کار هستند و حقوق قابل توجهی می‌گیرند. ما نمی‌گوییم چقدر به پزشکان پزشکی قانونی پرداخت کنند. ما می‌گوییم این پرداخت‌ها در سطح کشور، برابر باشد. عدالت این است وقتی که یکی کار سنگین‌تری انجام می‌دهد، حقوق بیشتری هم بگیرد. متاسفانه خیلی از جاها این‌طور نیست و هر سازمانی به دلخواه حقوق پرداخت می‌کند. سازمان تامین اجتماعی به کارمندانش، دانشگاه‌ها به اعضای هیأت‌مدیره. ما ضوابط دولت را رعایت می‌کنیم، اینها باعث شده تا با مشکل مواجه شویم.

    الان چقدر کمبود نیرو دارید؟

    ما نزدیک به ٨٠٠ پزشک در کشور داریم که این یک‌سوم نیاز ماست. ما فشار کار را بر دوش سایر کارکنان انداخته‌ایم.

    الان بیشتر در کدام گروه، کمبود پزشک دارید؟

    بیشتر پزشک عمومی و متخصص پزشکی قانونی.

    شما به موضوع سختی کار پزشکان در پزشکی قانونی اشاره کردید، فکر می‌کنم آنها تحت‌تأثیر کاری که انجام می‌دهند، از بُعد روان هم بشدت آسیب‌پذیر هستند. برای این بخش اقدامی انجام شده؟

    به هرحال طبیعی است، کسی که از صبح تا شب در یک فضای نامطلوبی صحنه‌های ناراحت‌کننده می‌بیند، بوی نامطبوعی بیاید و در آزمایشگاه‌ها روی نمونه‌های اجساد کار کند، فضای کار، جالب نیست. توجه به این بخش‌ها، در دست ما نیست. دولت باید اعتبار و نیرو بدهد. اگر ما نیرو به اندازه کافی داشته باشیم، شیفت کاری کم می‌شود و پزشکان به‌طور مداوم در سالن تشریح، مشغول نخواهند بود.

    سالانه چه تعداد جسد به پزشکی قانونی ارجاع می‌شود؟

    به‌طور کلی، آمار مراجعات ما به پزشکی قانونی، ٣,٥‌میلیون است، البته گاهی از ٤‌میلیون هم رد شده و به ٥‌میلیون رسیده است. از این میزان مراجعه، شاید سه‌درصد، مربوط به کار با جسد است، اما به ‌هرحال کار با جسد، سخت است و وقت‌گیر. در ‌سال ٩٥، ٥٨‌هزار و ١٨١ جسد به سازمان پزشکی قانونی ارجاع داده شد.

    تعداد مرگ‌های غیرطبیعی چقدر است؟

    از میان همه جسدهایی که پارسال به ما ارجاع داده شد، ٣٦‌هزار و ٤٤٢ مورد از تعیین علت‌شده‌ها، مربوط به مرگ‌های غیرطبیعی بودند. البته بعد از اجرای طرح داد پزشک که از پارسال اجرا شد، میزان ارجاع اجساد، ٣٠‌درصد کم شد؛ چراکه خیلی از اجساد لازم نیست برای ما فرستاده شوند و با یک معاینه پزشک مجرب، می‌توانند تعیین علت شوند. در برخی از شهرها، این میزان مراجعه تا ٤٠‌درصد هم کم شده است.

    طرح داد پزشک در چند استان اجرا شده است؟

    در بیشتر استان‌ها، درحال اجراست اما در برخی استان‌ها به‌طور کامل و در برخی دیگر، ضعیف اجرا می‌شود. مثلا در استان فارس، تقریبا کامل اجرا می‌شود. البته اگر این طرح اجرا شود، خیلی می‌تواند در آمارگیری‌ها و تشخیص علت فوت کمک کند و وزارت بهداشت از این آمارها خیلی می‌تواند استفاده کند.

    پزشکان متخصص پزشکی قانونی و همچنین پزشکان عمومی که تجربه کار دارند، در این طرح قرار گرفته‌اند. اجرای طرح داد پزشک در برنامه ششم توسعه تصویب‌شده، آیین‌نامه آن هم تهیه شد. رئیس قوه‌قضائیه آن را ابلاغ کرد و با ابلاغ آیین‌نامه آن، دادپزشک، شکل قانونی به خود می‌گیرد. البته قبل از این هم قانونی بود، اما قبلا در قالب یک طرح میان وزارت بهداشت و سازمان پزشکی قانونی اجرا می‌شد. الان مجلس آن را رسما تصویب کرده و باید طبق آن عمل شود.

    یعنی با اجرای این طرح، اجساد برای تعیین علت فوت به پزشکی قانونی منتقل نمی‌شوند؟

    ببینید وقتی فردی فوت می‌کند، اگر پزشک باتجربه باشد، می‌تواند تشخیص دهد که مورد قضائی نیست و فرد بر اثر بیماری جانش را از دست داده و همان‌جا جواز دفن صادر می‌شود، اما وقتی این افراد به پزشکی قانونی منتقل می‌شوند، بعد از آزمایش‌های متعدد مشخص می‌شود که فرد به دلیل بیماری فوت کرده که علت فوت می‌توانست از اول هم با معاینه درست تشخیص داده شود.

    با اجرای این طرح، خود خانواده می‌تواند درخواست کالبدشکافی کنند؟

    بله صددرصد. اجسادی که با کوچکترین اعتراض خانواده‌ها همراه باشند و کوچکترین نقطه ابهامی درباره علت فوت وجود داشته باشد، جزو پرونده‌های قضائی به شمار می‌روند و کالبدشکافی و نمونه‌برداری برایشان انجام می‌شود.

    دلیل طولانی‌بودن زمان تعیین علت فوت چیست؟

    ما اگر بخواهیم جواب دقیقی بدهیم، باید آزمایش‌ها به‌طور کامل انجام شوند. روند برخی از آزمایش‌ها چند ماه طول می‌کشد، البته ما ابلاغ کردیم که این زمان به حداقل برسد، قبلا ٨٩روزه بود، الان درحال کم‌شدن است، اما به هرحال، آزمایش روی یک نمونه بافت، زمان زیادی می‌برد.

    اینها را تحت عنوان مرگ‌های مشکوک بررسی می‌کنید؟

    بله، هر مرگی که مشکوک باشد، برایش پرونده قضائی تشکیل می‌شود. کسی که به صورت غیرطبیعی جانش را از دست داده باشد، حتما برای تشخیص علت فوت، به پزشکی قانونی منتقل می‌شود.

    اعتراض خانواده‌ها برای تشخیص علت فوت در پزشکی قانونی، چقدر به مسأله قصور پزشکی ارتباط پیدا می‌کند؟

    در سال‌های اخیر شاهد هستیم که خیلی از افراد، مرگ‌ها را به مصرف دارو یا انجام یک جراحی، مرتبط می‌دانند و همیشه گزینه قصور پزشکی برای خودشان مطرح است.

    زمانی که شکایتی پشت ماجرا باشد، ما به‌طور دقیق علت فوت را بررسی می‌کنیم و آن را به کارشناسان ارجاع می‌دهیم. براساس آن هم مشخص می‌شود که قصوری متوجه پزشک معالج بوده یا خیر. دادگاه براساس نظر ما رأی می‌دهد.

    چند‌ درصد از مراجعات مربوط به قصور پزشکی است؟

    در ٧ماه امسال، ٣‌هزار و ٧٠٨، پرونده قصور پزشکی به پزشکی قانونی ارجاع شد که از ین تعداد، ١٥٠٣ پرونده محکوم و ٢‌هزار و ٢٠٥ پرونده تبرئه شدند. از میان همه این پرونده‌ها، جراحی‌های زنان و زایمان با ٤٨١ پرونده بالاترین قصور را داشتند که بعد از آن دندانپزشکی با ٣٥٩ پرونده و جراحی عمومی با ٣٥٨ در رتبه‌های بعدی قرار می‌گیرند.

    چه تعداد از مرگ‌ها مربوط به قصور پزشکی بوده است؟

    این آمار در دست نیست. البته تعدادشان هم خیلی بالا نیست. به ندرت اتفاق می‌افتد. ما پرونده‌های جنایی زیادی داریم که تعیین علت فوت، خیلی به روند پرونده کمک می‌کند و یک پرونده مثلا آتش‌سوزی را تبدیل به یک پرونده جنایی می‌کند. ما از این نمونه‌ها زیاد داریم.

    حرف از کمبودها شد. شاید یکی از مهمترین دغدغه‌های دانشجویان و دانشگاه‌های علوم پزشکی کمبود جسد باشد. آن‌قدر که دیگر کارکردن روی جسد برای دانشجویان علوم پزشکی برای گذراندن واحد آناتومی، تبدیل به یک آرزو شده باشد. این موضوع در استان‌ها وضع وخیم‌تری به خود گرفته است. چه کار باید کرد؟

    دانشگاه‌های علوم پزشکی برای تربیت پزشک به جسد نیاز دارند. آنها باید با اعضا و بافت‌های بدن آشنایی داشته باشند و این موضوع جزو لاینفک آموزش آنهاست. دانشگاه‌ها دستشان از همه جا بسته است، ما قبلا اجساد ناشناس و بی‌صاحب را برای مدتی نگهداری می‌کردیم، وقتی کسی سراغشان نمی‌آمد، آنها را به دانشگاه‌ها می‌دادیم؛ البته تعداد این اجساد اندک است و مشکل دانشگاه‌ها را به آن صورت حل نمی‌کند. آموزش ٧٠، ٨٠ دانشجو با یک جسد به ‌جایی نمی‌رسد. از طرف دیگر ما برای واردات جسد صحبت‌هایی کردیم. تعدادی از شرکت‌ها و گروه‌ها برای واردات جسد اعلام آمادگی کردند اما هنوز موفق به واردکردن نشده‌اند؛ این هم معضلی است.

    کشورهای دیگر نیاز به جسد را از کجا تأمین می‌کنند؟

    متفاوت است، آنها هم از طریق اهدای جسد و هم اجساد ناشناس نیازشان را تأمین می‌کنند؛ شاید هم بحث خرید و فروش داشته باشند.

    کلا اجسادی که در اختیار دانشگاه‌ها قرار می‌گیرد رایگان است؟

    بله، بابت خود جسد پولی گرفته نمی‌شود؛ اما آماده‌سازی جسد هزینه‌بر است چون باید مومیایی شوند.

    هزینه‌اش چقدر است؟

    چند‌ میلیون تومان می‌شود. من اطلاع دارم که دانشگاه‌ها نزدیک به ٧، ٨‌ میلیون تومان می‌گیرند اما ما در پزشکی قانونی کمتر می‌گیریم. مومیایی‌کردن هزینه‌بر است و کار راحتی نیست؛ ما این هزینه‌ها را از دانشگاه‌ها می‌گیریم البته خود دانشگاه حاضر است، ١٠، ٢٠ برابر را پرداخت کند تا جسد داشته باشد.

    سالانه چه تعداد جسد مومیایی می‌شود؟

    آمارش را نداریم.

    الان توزیع اجساد در دانشگاه‌های علوم پزشکی چطور است و دانشجویان چقدر شانس این را دارند که روی جسد کار کنند؟

    زمان ما که قبل از انقلاب بود، حدود ٨ جسد داشتیم که رویش کار می‌کردیم. هر ١٠٠ دانشجو به حداقل ١٠، ١٢ جسد نیاز دارند؛ اما الان یکی دو جسد بیشتر در اختیارشان نیست؛ حتی از یکی از دانشگاه‌ها خبر دارم که بعد از سه ‌سال کارکردن روی یک جسد، آن را به دانشگاه دیگری فرستاده بودند تا دانشجویانشان در مرحله فارغ‌التحصیلی حداقل یک‌بار جسد را ببینند.

    عمر مفید جسد چقدر است؟

    اگر مومیایی شود، خیلی زیاد؛ اما برای آموزش معمولا یک ‌سال می‌توانند رویش کار کنند، بعد تحویل ما می‌دهند و ما طی یک مراسم خاصی دفنش می‌کنیم.

    اشاره کردید که برخی از اجساد متعلق به ناشناس‌ها و مجهول‌الهویه‌هاست.

    بله، اینها قبلا زیاد بودند ولی حالا کم شده‌اند.

    چرا؟

    قبلا یک‌سری از معتادان بی‌خانمان بودند که فوت می‌کردند. الان وضع عوض شده، بهزیستی اینها را جمع می‌کند، سر و سامان می‌دهد، به همین دلیل مرگشان کم شده. از طرف دیگر کسی هم اگر فوت کند، معمولا با پیگیری‌های انجام‌شده خانواده‌هایشان پیدا می‌شوند و جسد را تحویل می‌گیرند.

    سالی چند جسد ناشناس به شما ارجاع داده می‌شود؟

    نزدیک ١٠ تا ١٥ جسد.

    با اینها نمی‌شود نیاز را برطرف کرد؟

    خیلی کم؛ ما الان صد دانشکده پزشکی در کشور داریم که به جسد نیاز دارند.

    واردات جسد چقدر هزینه دارد؟

    هر چقدر می‌خواهد بشود، بشود؛ دانشگاه‌ها حاضر به پرداخت هزینه‌هایش هستند.

    وارداتی هم داشته‌اید؟

    دو مجموعه برای واردات جسد اقدام کرده‌اند؛ تا الان واردات خیلی کمی داشته‌ایم.

    از کجا وارد می‌کنند؟

    نمی‌دانم خودشان می‌دانند. ما هم خیلی نمی‌خواهیم اعلام کنیم از کدام کشور. ممکن است کشور مربوطه موضع بگیرد و دیگر به ما جسد ندهند.

    برای شما فرقی هم می‌کند از کدام کشور وارد شوند؟

    نه، اما ترجیح ما این است که غیر مسلمان باشند.

    چند وقت پیش ماجرای اهدای جسد از سوی پزشکی قانونی مطرح شد؛ یعنی افرادی قبل از فوت برای اهدای جسد پس از مرگ اعلام آمادگی می‌کنند. این اتفاق چقدر می‌تواند به جبران کمبود جسد کمک کند؟

    ببینید مشکل ما با اهدای جسد حل می‌شود. اگر مردم اهمیت موضوع را بدانند برای امر خیر خودشان را شریک می‌کنند. ما برای این کار تبلیغاتی انجام دادیم و در این مدت کوتاه تعداد قابل ‌توجهی ثبت‌نام داشتیم.

    چند نفر برای اهدای جسد ثبت‌نام کرده‌اند؟

    در کشور ٣٥١ نفر.

    اینها ثبت محضری هم کرده‌اند؟

    نه محضری‌ها کمتر بوده‌اند؛ اما همان‌ها که ثبت‌نام کرده‌اند، در مرحله بعد، ثبت محضری هم می‌کنند. آماری که از تهران داریم نشان می‌دهد که ١٧١ نفر برای اهدای جسد به محضر رفته‌اند. اینها مربوط به کمتر از یک ‌سال است؛ البته ما دعا می‌کنیم که اهداکنندگان جسد عمر طولانی داشته باشند.

    در این مدت اهدایی هم داشته‌اید؟

    بله، یک زن در تهران ثبت محضری کرده بود و پس از فوت جسدش اهدا شد؛ البته ما در تلاش هستیم تا در آینده شرایطی فراهم شود که برای اهداکنندگان جسد پس از فوت بودجه‌ای در نظر گرفته شود و تمام هزینه‌های خاکسپاری و مراسم ختم و... به صورت رایگان انجام شود.

    از پرونده آقای کیارستمی خبری دارید؟ آخرین‌بار در تیرماه درباره این پرونده صحبت کردید و گفتید که چون جسد کالبدشکافی نشد، علت مرگ هم مشخص نیست. از تیر ماه تا الان سند جدیدی به پزشکی قانونی داده نشده؟

    خیر، ما همان موقع نظرمان را دادیم. ‌درصد قصور پزشکان را هم مشخص کردیم. پرونده در دادگاه است و دیگر از ما رد شده. از طرف خانواده آقای کیارستمی هم سند جدیدی به ما داده نشده است.

    سازمان پزشکی قانونی منبع خوبی برای اعلام علت مرگ‌و‌میرهاست؛ شاید از میان تمام آمارها موارد مربوط به سقط درمانی بیش از سایر آمارها حساسیت‌برانگیز باشد، به‌ویژه برخی منتقدان اخیرا اعلام کرده‌اند که پزشکی قانونی به صورت بی‌رویه جواز سقط‌درمانی صادر می‌کند. آخرین آمار سقط‌درمانی چقدر است و چقدر رشد داشته؟

    در ٨ ماه گذشته، ٨‌هزار و ٤١٥ پرونده مرتبط با سقط‌درمانی تشکیل شد که از این تعداد به یک‌هزار و ٥٢٦ مورد جواز داده شد که آمار تشکیل پرونده نسبت به آمار ٨ ماه ‌سال گذشته ٥,٤‌درصد رشد و آمار صدور جواز سقط‌درمانی ٦.٨‌درصد افزایش داشت. تهران بیشترین میزان سقط‌درمانی را دارد که آن هم به دلیل بالا‌بودن جمعیت است. در ٨ ماه امسال ٦٢٥ جواز در تهران صادر شده، بعدی مربوط به فارس با ٦٩٩ جواز، خوزستان با ٦٨٦ جواز و اصفهان با ٤٧٠ جواز است.

    دلیل این افزایش چیست؟

    به هر حال یکی از آنها تشخیص زودهنگام است. امروز در معاینه‌های اولیه متوجه نقص ژنتیکی جنین می‌شوند؛ در پزشکی قانونی هم بررسی‌های لازم انجام می‌شود. ما لیستی از بیماری‌ها داریم که بر اساس آن مجوز سقط را صادر می‌کنیم. ما دقیقا نمی‌دانیم که چرا افزایش پیدا کرده، اینها را محققان دانشگاهی باید بررسی کنند.

    بعضی اعلام می‌کنند که پارازیت‌ها و آلودگی هوا در مرگ یا نقص ژنتیکی جنین تأثیر دارد.

    ما نمی‌توانیم سقط‌ها را به این موضوع‌ها ربط دهیم؛ اینها نیاز به کار تحقیقی دارد.

    صدور این مجوزها ‌درصد خطایی ندارد؟

    نه اصلا؛ مجوز سقط پس از بررسی متخصصان و آزمایش و سونوگرافی داده می‌شود.

    درست است، آمارها در ارتباط با تصادفات رانندگی چطور است؟

    متاسفانه ما امسال در آبان ماه با رشد مرگ‌های ناشی از حوادث رانندگی مواجه شدیم که نسبت به مدت مشابه ‌سال قبل ٤,٧‌درصد رشد داشته است. در آبان ‌ماه ١٤٠٩ نفر جانشان را از دست دادند؛ اما در کل ٨ ماه گذشته ١١‌هزار و ٥٦٣ نفر فوت کردند که این آمار در ٨ ماه ‌سال ٩٥، ١١‌هزار و ٦٠٩ نفر بود که حکایت از کاهش ٠.٤‌درصدی دارد. البته ما در ارتباط با آمار مرگ‌های ناشی از تصادفات سیر نزولی داشته‌ایم؛ یعنی قبلا از ٢٨، ٢٩‌هزار فوتی در سال به ١٨‌هزار مورد رسیده است اما حالا روند کاهش مرگ‌ومیرها کند شده است.

    زنان و مردان چه سهمی از این مرگ‌ها داشته‌اند؟

    در ٨‌ ماه امسال ٩‌هزار و ٦٧ مرد و دو ‌هزار و ٤٩٦ زن فوت کردند.

    اگر بخواهید درباره قتل‌ها صحبت کنید، موارد مرگ پرونده‌های سلاح سرد چقدر است؟

    در ٨ ماه امسال ٤٩٥ نفر به دلیل استفاده از سلاح سرد فوت کردند که این تعداد نسبت به مدت مشابه ‌سال قبل ٤,٤‌درصد افزایش داشته. بیشترین آمار هم مربوط به تهران با ٩٥ نفر است. بعد از آن خراسان رضوی با ٤٤ نفر، سیستان‌وبلوچستان ٣٩نفر، آذربایجان‌غربی هم ٣٣ نفر کشته داشتند. بیشترین آمار مرگ‌های این گروه، در مرداد و شهریور رخ داده؛ البته دراین میان مصدومان نزاع آمار وحشتناکی دارد که برابر با ٣٩٠‌هزار و ٧٧٣ نفر است.

    در این آمار زنان و مردان به هم نزدیک شده‌اند؛ یعنی ١٢٤‌هزار و ٢٥٩ زن و ٢٦٦‌هزار و ٥١٤ در اثر استفاده از سلاح سرد مصدوم شدند. این نشان می‌دهد که زن‌ها هم دست به دعوا شده‌اند. ما آمارهایی از مرگ در اثر سوختگی، غرق‌شدگی و برق‌گرفتگی هم داریم که نشان می‌دهد در ٨ ماه امسال ١١٠٦ نفر در کشور به دلیل سوختگی، ٨٥٠ نفر به دلیل غرق‌شدگی و ٤٦٦ نفر در اثر برق‌گرفتگی جانشان را از دست داده‌اند. از این تعداد استان تهران با ١٣٩ مورد بالاترین آمار مرگ را در اثر آمار سوختگی داشت و بالاترین آمار مربوط به مرگ به دلیل غرق‌شدگی و برق‌گرفتگی با ١٢٩ و ٤٩ مورد مربوط به استان خوزستان بود.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    قاتلان محضردار مشهدی اعدام شدند
    797295_432.jpg
    عاملان قتل محضردار مشهدی که به قصاص محکوم شده بودند، سحرگاه روز گذشته در زندان مرکزی این شهر به دار مجازات آویخته شدند.عاملان قتل محضردار مشهدی که به قصاص محکوم شده بودند، سحرگاه روز گذشته در زندان مرکزی این شهر به دار مجازات آویخته شدند.

    ایران نوشت: این جنایت هولناک در آذر سال 1392 هنگامی رخ داد که دو جوان با طرح یک نقشه قبلی، مرد 45 ساله محضرداری را به بهانه جاری کردن خطبه عقد در یک مراسم عقدکنان، سوار بر خودرو کردند اما آنها ناگهان تغییر مسیر دادند و وی را به داخل پارکی در منطقه سنگان از توابع شهرستان خواف بردند.دو جوان بی رحم که قصد داشتند با شکنجه و تهدید اسناد مالی را تصاحب کنند، مرد محضردار را با طناب بستند و با ضربات چاقو به قتل رساندند.

    آن ها سپس برای آن که آثار جرم را از بین ببرند، جسد مرد بی گـ ـناه را به آتش کشیدند و از محل فرار کردند.مدتی بعد متهمان این پرونده با تلاش گسترده نیروهای انتظامی و صدور دستورات ویژه قضایی دستگیر شدند و به جرم خود اقرار کردند.

    بنابراین گزارش، پرونده این جنایت هولناک پس از صدور کیفرخواست به شعبه سوم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد و دو متهم 20 و 19 ساله پای میز محاکمه ایستادند.قضات دادگاه کیفری پس از چند جلسه محاکمه که با حضور وکلای مدافع متهمان برگزار شد با توجه به اقاریر متهمان و همچنین محتویات پرونده، رای به قصاص نفس هر دو متهم دادند اما رای مذکور با اعتراض وکلای مدافع روبه رو شد و این پرونده جنایی در شعبه 28 دیوان عالی کشور مورد رسیدگی دقیق تر قرار گرفت.

    در عین حال قضات با تجربه دیوان عالی نیز با توجه به اسناد و مدارک و دلایل انکارناپذیر، قصاص نفس دو مجرم را تایید کردند و بدین ترتیب این پرونده برای اجرای حکم به یکی از شعبه های اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب مشهد ارسال شد تا این که روز گذشته با فراهم شدن مقدمات، دو محکوم به قصاص در حالی پای چوبه دار رفتند که قضات اجرای احکام مشهد ناظر بر اجرای حکم بودند و این گونه پرونده جنایتی هولناک با مجازات عاملان آن (دو جوان 24 و 23 ساله) بسته شد.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    اظهارات قاتل که 10سال پس از جنایت بازداشت شد: او می خواست با همسرم ازدواج کند
    خراسان نوشت: فردی که 10 سال قبل و در روز روشن، جوانی را با شلیک گلوله به قتل رسانده بود، با تلاش کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی در مشهد دستگیر شد اما با ادعاهای وی، همچنان روزنه های تاریکی در این پرونده جنایی باقی ماند.خراسان نوشت:فردی که 10 سال قبل و در روز روشن، جوانی را با شلیک گلوله به قتل رسانده بود، با تلاش کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی در مشهد دستگیر شد اما با ادعاهای وی، همچنان روزنه های تاریکی در این پرونده جنایی باقی ماند.

    دوم فروردین سال 1386، ناگهان صدای شلیک گلوله در بولوار معلم شهرستان بم، اهالی را از منازلشان بیرون کشید.

    جوان 27 ساله ای غرق در خون وسط خیابان افتاده بود که خودروهای اورژانس آژیرکشان به محل حادثه رسیدند اما «هادی- ح» بر اثر اصابت گلوله جان خود را از دست داد.

    با پیدا شدن سلاح کلاشینکف در محل ارتکاب جرم، مشخص شد که عامل جنایت با استفاده از سلاح کشف شده، اقدام به شلیک کرده و از محل متواری شده است.

    در همین حال پرونده ای در این شهرستان تشکیل شد و ماجرای این جنایت با توجه به شناسایی متهم، مورد رسیدگی قرار گرفت ولی متهم به قتل به مکان نامعلومی گریخته بود و تلاش ها برای دستگیری وی بی نتیجه ماند.

    در عین حال دستگاه قضایی به صورت غیابی وارد رسیدگی شد ومتهم فراری را به قصاص نفس محکوم کرد. گزارش خراسان حاکی است، بعد از گذشت بیش از 10 سال از ماجرای این جنایت هولناک، سرنخ هایی به دست آمد که نشان می داد، محکوم فراری به صورت مخفیانه در مشهد زندگی می کند.

    بنابراین دستور نیابت قضایی از بم برای شناسایی و دستگیری محکوم فراری به پلیس آگاهی خراسان رضوی رسید. بررسی ها بیانگر آن بود که مجرم فراری در منطقه خواجه‌ربیع مشهد سکونت دارد و به شغل لوله کشی ساختمان مشغول است بنابراین کارآگاهان صبح روز گذشته محل اختفای وی را در خیابان شهید یوسف‌زاده به محاصره درآوردند و در یک عملیات هماهنگ و غافلگیرانه، او را به دام انداختند.

    این محکوم به قصاص که هم اکنون 38 سال سن دارد پس از انتقال به پلیس آگاهی مورد بازجویی قرار گرفت و ادعاهایی را مطرح کرد که روزنه های تاریکی را در این پرونده جنایی باقی گذاشت. او مدعی شد هادی (مقتول) مدتی بود تلاش می کرد تا همسرم از من طلاق بگیرد و با او ازدواج کند. به همین خاطر من کینه او را به دل گرفتم تا این که روز حادثه به یک مراسم عروسی دعوت شدیم. من همسرم را به آرایشگاه بردم و قرار بود ساعتی بعد دنبالش بروم اما در همین هنگام درحالی با هادی روبه رو شدم که او یک قبضه سلاح کلاشینکف در دست داشت. من هم بلافاصله اسلحه را از دست او گرفتم و به سویش شلیک کردم.وقتی او روی زمین افتاد. سلاح را در همان جا انداختم و به اتفاق خانواده ام به مشهد گریختم. در این جا هم خانه ای خریدم، دخترم را عروس کردم و به کسب و کار مشغول شدم. دیگر آب ها از آسیاب افتاده بود و فکر نمی کردم که هنوز آن پرونده در جریان باشد.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    اعدام یک قاتل سریالی که 5 نفر رو کشه بود
    عامل قتل‌های سریالی ۳ زن و ۲ مرد با گذشت ۲۲ سال از نخستین جنایتش، سرانجام به دار مجازات آویخته شد.این جنایتکار در سال‌های ۷۴ تا ۷۶، یک زن و ۲ دختر جوان و ۲ مرد را با انگیزه‌های متفاوت به قتل رسانده بود و چندین سرقت مسلحانه نیز درپرونده سیاهش داشت.

    روزنامه «ایران» نوشت: شهریور سال ۷۴، گزارش کشف جسد مادر و دختری به مأموران کلانتری فرجام - شرق تهران - اعلام شد. پس از حضور قاضی کشیک قتل و تیم تحقیق در محل جنایت، تحقیقات تخصصی دراین باره آغاز شد. بررسی‌ها نشان می‌داد قربانی‌ها، مادر و دختری به نام‌های «زهرا» و «آزاده» بودند که آثار کبودی دور گردنشان نشان می‌داد با روسری خفه شده‌اند. از آنجا که آثاری از درگیری و به هم ریختگی در خانه وجود نداشت و درهای ورودی نیز سالم بود، کارآگاهان اطمینان یافتند عامل قتل‌ها آشنا بوده است. به این ترتیب مرد خانه و چند نفر از بستگانشان تحت تحقیق قرار گرفتند اما سرنخی به دست نیامد.

    قتل یک زن در باغ

    حدود ۷ ماه پس از قتل مادرودختر و در حالی که تجسس‌های جنایی برای شناسایی و دستگیری عامل یا عاملان قتل مادر و دختر ادامه داشت، در فروردین سال ۷۵ جسد دختر جوانی به نام «سحر» در یکی از باغ‌های اطراف کرج پیدا شد. کارآگاهان دربررسی‌های تخصصی دریافتند این زن پس از انتقال به باغی در اطراف کرج خفه شده است. ازسوی دیگر مأموران با توجه به شباهت های موجود در نحوه قتل و جنسیت قربانی احتمال دادند ارتباطی بین این پرونده و کشته شدن مادر و دختر تهرانی وجود داشته باشد. بنابراین تحقیقات با این فرضیه قوی ادامه یافت.

    جنایت در آب‌انبار

    اردیبهشت ۷۶ زن جوانی در تماس با پلیس از قتل همسرش «محمد حسین» در آب انبار خانه‌شان خبرداد. در بررسی‌های صورت گرفته از سوی کارآگاهان مشخص شد که قربانی با شلیک گلوله ازپادرآمده است. از آنجا که پول‌های مرد جوان نیز به سرقت رفته بود، جنایت با انگیزه سرقت قوت گرفت. اما هیچ رد و سرنخی از عامل یا عاملان این قتل به دست نیامد.

    سرنخ طلایی

    تیر سال ۷۶ مرد جوانی به نام «محمد» در محله پامنار با شلیک گلوله به قتل رسید. تحقیقات مقدماتی نشان داد مقتول به‌دلیل متلک پرانی به دختر جوانی با عامل جنایت درگیر و کشته شده است.

    کارآگاهان در بررسی‌های میدانی و تحقیق از شاهدان جنایت، دریافتند قاتل فردی به نام «غدیر» است که از دوستان یکی از اهالی محل است. به این ترتیب کارآگاهان با دستگیری ۵ نفر از دوستان «غدیر»، موفق شدند رد او را پشت میله‌های زندان به دست آورند و دربررسی پرونده‌اش مشخص شد او به خاطر سرقت به زندان افتاده بود. بدین‌ترتیب متهم ۳۰ ساله از زندان به اداره آگاهی انتقال یافت.

    غدیر درنخستین بازجویی‌ها به قتل «محمد» اعتراف کرد و گفت: من و «محمد» نقشه کشیده بودیم با دختری دوست شویم و پس از سرقت اموالش او را بکشیم. اما محمد در بین راه با قتل مخالفت کرد و چون احتمال می دادم مرا لو بدهد، او را کشتم.

    ازطرف دیگر زمانی که کارآگاهان با تناقض‌گویی‌های متهم روبه‌رو شدند، به سرنخ‌هایی رسیدند که آنها را به حل معمای سه پرونده جنایی دیگر رساند.

    اعتراف‌های هولناک به ۵ جنایت

    «غدیر» گرچه در تحقیقات ابتدایی تنها به یک قتل اعتراف کرده بود اما در ادامه بررسی‌ها و پس از روبه‌رو شدن با شواهد و مستندات پلیسی سرانجام به چهار قتل دیگر هم اعتراف کرد. او در تشریح جنایت‌هایش گفت: سال ۷۴ با زنی به نام «زهرا» دوست شدم اما پس از مدتی با او اختلاف پیدا کردم و شهریور همان سال زهرا را کشتم. چون دخترش «آزاده» در جریان دوستی من و مادرش بود و احتمال می‌دادم او پس از افشای قتل مادرش مرا به‌عنوان قاتل معرفی کند، او را هم خفه کردم و متواری شدم.

    قاتل سریالی درباره سومین جنایتش نیز گفت: چند ماه پس از قتل آنها با دختر جوانی به نام «سحر» آشنا شدم. فروردین سال ۷۵ او را همراه یکی از دوستانم به نام «محرمعلی» به یکی از باغ‌های اطراف کرج بردیم و پس از تجـ*ـاوز، او را خفه کردم. تا یک سال پس از قتل «سحر» مرتکب جنایتی نشدم اما در فروردین سال ۷۶ مردی به نام «محمدحسین» را هنگام سرقت، در آب انبار خانه‌اش با شلیک گلوله‌ای کشتم. تیرماه ۷۶ هم دوستم «محمد» را کشتم.

    افشای سرقت‌های مسلحانه

    اما این تنها بخشی از جرایم سیاه «غدیر» بود. چراکه او در ادامه به چند سرقت مسلحانه با همدستی سه نفر از دوستانش اعتراف کرد. بدین‌ترتیب مأموران سه همدست او به نام‌های «محرمعلی»، «هادی» و «علی» را نیزدستگیر کردند. هر سه متهم در بازجویی‌ها به همدستی با «غدیر» اعتراف کردند.

    قاتل سریالی، بالای دار

    عامل قتل‌های سریالی سرانجام پس از تکمیل تحقیقات پای میز محاکمه رفت و از سوی قاضی دادسرای جنایی تهران به اتهام قتل سه زن و دو مرد به ۵ بار قصاص محکوم شد. همچنین به‌خاطر سرقت های مسلحانه و جعل اسناد با حکم هشت سال حبس و تحمل ۷۴ ضربه شلاق روبه‌رو شد.اما قضات دیوان‌عالی کشور پس ازسه بار رسیدگی به پرونده، سرانجام حکم را پس ازرفع نقایص موجود تأیید کردند. قاضی پرونده همچنین همدستان «غدیر» و متهم ردیف اول پرونده را به اتهام معاونت در قتل، سرقت مسلحانه و جعل اسناد به حبس محکوم کردند.

    محمد شهریاری سرپرست دادسرای امور جنایی تهران گفت: «سرانجام عامل ۵ جنایت در زندان رجایی‌شهر کرج به دار مجازات آویخته شد و پرونده او برای همیشه بسته شد.»
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    قاتل "آمبولانس مرگ" در ایتالیا دستگیر شد!
    783576_559.jpg
    پلیس سیسیل یک کارمند حمل برانکارد را که متهم به قتل عمدِ بیماران با آمپول هوا است، دستگیر کرد.

    به گزارش ایسنا، دیوید گاروفالو، ۴۲ ساله متهم است که به این بیماران آمپول هوا تزریق می‌کرده و سپس به خاطر همکاری با شرکت‌های برگزارکننده مراسم خاکسپاری که توسط مافیا اداره می‌شدند، پاداش ۳۰۰ یورویی از این شرکت‌ها دریافت می‌کرده است.

    گفته شده که گاروفالو در زمان سوگواریِ خانواده‌های قربانیان به آنها استفاده از خدمات این شرکت‌های مافیاییِ برگزار کننده مراسم خاکسپاری را پیشنهاد می‌داده و این خانواده‌ها نیز در کمال سپاسگزاری از پیشنهاد او استقبال می‌کردند. سپس او حق کمیسیون ۳۰۰ یورویی خود را از این شرکت‌ها می‌گرفته است.

    تحقیقات پلیس روی این پرونده جنایی مدتی است که در ایتالیا آغاز شده است. هزینه مراسم خاکسپاری و ترحیم در ایتالیا بسیار بالا است و داشتن چند مشتری بیشتر، سود فراوانی را نصیب شرکت‌های کفن و دفن می‌کند. در بازجویی‌های اخیر نیز این مرد و تعدادی دیگر از کارکنان آمبولانس متهم شناخته شده‌اند.

    گاروفالو در آمبولانسی که در رسانه‌های ایتالیایی لقب "آمبولانس مرگ" به آن داده‌اند کار می‌کرد و اکنون متهم به قتل حداقل سه تن و احتمالا افراد بیشتر است.

    وی از سوی پلیس کاتانیا متهم شده که به طور مخفیانه به زنی سالخورده، مردی سالخورده و یک مرد ۵۵ ساله که از بهبود حال هر سه نفر آنها قطع امید شده و در حال انتقال از بیمارستان به خانه برای گذراندن باقی عمر در کنار خانواده بودند، آمپول هوا تزریق کرده است. وی همچنین به همکاری با مافیا، رفتار بی‌رحمانه با مردم و سوء‌استفاده از موقعیت شغلی متهم شده است. قربانیان در اثر آمبولی یا همان بسته شدن عروق در اثر حباب‌های هوا کشته شده‌اند.

    به نوشته گاردین، این کشتارها طی یک دوره چهار ساله از سال ۲۰۱۲ رخ داده است. از آن جایی که همه‌ی بیماران حال وخیمی داشتند، هیچ یک از این کشتارها مشکوک به نظر نمی‌رسیده اما داستان از آن جایی روشن شد که یکی از اعضای سابق باند مافیایی طی یک افشاگری در برنامه‌ای تلویزیونی گفت که قربانیان به مرگ طبیعی نمرده‌اند بلکه برای کسب ۳۰۰ یورو توسط عده‌ای به قتل رسیدند.

    گفتنی است تحقیقات بیشتر پلیس و دستگاه قضایی ایتالیا می‌تواند به محکومیت یا تبرئه متهمان منجر شود یا حتی ابعادی بزرگتری از این جنایت را برملا سازد.
     
    بالا