راستش اين حرفاتون که ميگين یکی از یکی بدبخت تر یعنی چی؟ الان واقعا همه ی فقیرا بدبختن؟ زندگيشون شاید سخت باشه اما باید بگیم که خوشبختی مال اونا هم هست خوشبختی و احساس خوشبختی فقط توی خود آدم باید وجود داشته باشه نه تو چشم دیگران...
نمیخواستم در این مورد حرفی بزنم...ولی بعضی دوستان در حق دیگران کم لطفی میکنند, باعث رنجش میشه! دوستانی که به هر دلیلی, کاری ندارم که شخصیه...الهامه....تشویقه...هر چیزی! شروع به نوشتن داستان کوتاه یا رمان میکنند, لطفا...لطفا....لطفا! قبل از دست بردن سمت کیبورد و تایپ رمانتون, یک لحظه! فقط یک لحظه فکر کنید که آیا این داستانی که سرهم کردین, واقعا زاییده ذهن خودتونه یا اینکه ذهنتون با خوندن و دیدن یه رمان یا فیلم دیگه اونو شکل داده؟
خیلی متاسفم که اینو میگم ولی برای یه نویسنده, واقعا قباحت داره که بیاد و کپی برداری کنه.
اخ اخ
نگو که دل منم پره
طرف همیشه یا تو تهرانه یا کلان شهرا
برای مسافرتم یا کیشه یا شمال
چرا؟؟؟؟
بعد جالبیش به اینکه که پسره هم اتفاقا میخواسته بره اونجا مسافرت
یا مثلا وقتی میخوان حرص همدیگه رو دربیارن میرن پیش یه دختر یا پسر دیگه و زیر چشمی به هم نگاه میکنن
یا دختره اهل نماز و روزس اخرای رمان دست در دست پسره بدون محرمیت با هم راه میرن!!!!!!
چند وقت قبل یه رمان پلیسی سری زدم....در مورد یه باند مخـ ـدر بود. والا دست فیلم های هندی رو از پشت بسته بود. دختره رییس باند یوو گان چی بود...بعدش فرت فرت آدم می کشتند و با صد نفر هم مبارزه می کرد....بعدش هم نانچیکو زد سر آدم بدا.....قاچاق اعضا و قصابی....خیلی....منم در کمال خونسردی رمانو نخوندم....جان من ننویس.... اخه پلیسی من عمرا بنویسم.....چون خیلی تحقیقات میخوادBoredsmiley
یه رمان جدیدا خوندم اسم نمیبرم
دختره توی یه خونه ی ویلایی بزرگ زندگی میکرد به چه بزرگی!!!!
از قضا 250 تا ماشینم داشت همه جوره!!!!!!!
یعنی کشته مرده وقتی ام که میگه:دست کردم و یه سویچ از روی اپن برداشتم وقتی رفتم پایین فهمیدم مال فلان ماشینمه!!!
اخه مگه داررررررررریم؟؟؟؟؟!!!!! مگه میشه!!!!
بعد دختره چشماش ترکیبی از عسلی و سبز و ابی موهای خدادادی دو رنگ و ل*ب و دهن کوچیک و...
بعد دختره میفهمه نیمه جنه و اینا
از بچگی هم(یعنی 5 یا 6 سالگی)به خاطر نابغه بودنش شروع میکنه درس خوندن به طوری که الان که 24 سالشه چند تا دکترا داره!!!!
واقعا اینو دیدم که میگم...
من بهترین رمان تخیلی که خوندم و تموم شده ، درنده ی تاریکی خانوم دادخواه بود !
بین درحال تایپ ها هم سه گانه ی سلحشور نونا رو خیلی دوست دارم !
و البته ، بین تموم شده ها ، یه سه گانه ی فرزند اتش هم هست (هم ایرانی و هم خارجی داره ، من خارجیه رو میگم ! ) اونم با این که غمگین و به صورت تراژدی تموم شد واقعا دوستش داشتم !
اصن یه وضیه.یکی دیگه از نکات اینه که یا پسره خر پوله و دختره فقیر و یا برعکس.در غیر این صورت جفتشون خرپولن.و تو همشونم دین و ایمون درست حسابی ندارن.تا کی قراره تفکر رویایی و سرابگونه رو تو رمان ها ببینیم.بخدا این رمانا تو فکر و روحیه ی نوجوونا تاثیر میذاره.حالا بماند که چقد صحنه های ناجور پیش میاد اخه وقتی طرف داره رمانو میخونه خودشو میذاره جای اون فرد و این به نظرم خیلی بده که صحنه های +18 رو با جزئیات توصیف میکنن.خواننده که نمیخواد چرت و پرت بخونه که وقتشو هدر بده میخواد یچیزی بخونه که واقعا مفید باشه/:اصن اصابم خورد شد شرمندع :|