- عضویت
- 2015/11/08
- ارسالی ها
- 22,523
- امتیاز واکنش
- 65,135
- امتیاز
- 1,290
نقد نمایش «آشپزخانه» به کارگردانی حسن معجونی
هضم شدن در روزمرگی و تخریب رؤیاها
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]هضم شدن در روزمرگی و تخریب رؤیاها
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
[/BCOLOR]
![140858_1457766844_320_213.jpg](http://theater.ir/cache/2/attach/201611/140858_1457766844_320_213.jpg)
ایران تئاتر- عباس عبدالعلیزاده: نمایش آشپزخانه نوشته آرنولد وسکر و کارگردانی محمدحسن معجونی با حضور ۳۵ بازیگر در تماشاخانه پالیز به روی صحنه است.
[/BCOLOR]اغلب آثار آرنولد وسکر درباره گمگشتگی انسانها در جامعه مدرن و خشم آنها از شرایط موجود است. او به خاطر نوشتن نمایشنامههای سیـاس*ـی درباره طبقات کارگری و فعالیتهای سیـاس*ـی در این خصوص در سالهای 1950 -1960 به شهرت رسید جالب است بدانید او ابتدا بهعنوان بازیگر وارد عرصه نمایش شد اما این نویسندگی بود که او را در این وادی نگه داشت و شاید به همین دلیل است که اجرای بازیگران در نمایشنامههای او با همه سختی نقشهایشان بسیار روان بازی میکنند. ساختار نمایش «آشپزخانه» بهعنوان اولین نمایشنامهای که نام او را بر سر زبانها انداخت بسیار جسورانه است و از سیـاس*ـیترین آثار وسکر به شمار میرود. این نمایشنامه اولین اثر وسکر بود اما بعد از چند اثر دیگر او در انگلستان به صحنه رفت. این نمایشنامهنویس در کنار جان آزبرن جزو طلایهداران جنبشی با عنوان سینک (ظرفشویی) آشپزخانه شدند. جنبشی هنری که رئالیسم اجتماعی را دنبال میکرد و تا حدی تصویر کننده فعالیتها وزندگی طبقه کارگر بریتانیا بود.
در میان نمایشنامههای موفق وسکر علاوه بر «آشپزخانه» از «دوستان»، «شهر طلایی»، «چیپس با همهچیز» و «بهار وحشی» نیز نام میبرند. درواقع این آثار نمایشی و ادبی وسکر بود که او را در ردیف بهترین نمایشنامهنویسان انگلیس نگه داشت و نه فعالیتهای سیـاس*ـی یا القاب سیـاس*ـی که در دوران جوانی به او دادند. وسکر در یک خانواده یهودی با نگرش کمونیستی پرورشیافته بود و سه نمایش «سوپ مرغ» «ریشهها» و «دربارهی اورشلیم حرف میزنم» سهگانهی معروف وسکر را شکل دادند.
نمایش «آشپزخانه» در اولین برخورد ازلحاظ متن نمایشنامه بسیار حائز اهمیت است. نمایشنامهای که در نیمه قرن گذشته توسط وسکر در انگلیس نوشتهشده فقط با یک دراماتورژی سخت و شاید بشود گفت در حد یک اقتباس از اثر اصلی میتواند قابلیت اجرا در ایران را پیدا کند. شاید نام دراماتورژ در کنار نام دو مترجم این نمایشنامه برای آمادهسازی متنی که حسن معجونی آن را کارگردانی میکند به همین علت است. مضمون اصلی نمایشنامه ویران کردن پایههای نظمی است که منافع کارگران را تأمین نمیکند و این دلیلی است که باعث میشود طغیان علیه همه چهارچوبهای اجتماعی مجاز شناخته شود.
تم اصلی «آشپزخانه» ای که حسن معجونی به روی صحنه آورده نیز تماماً داستان نارضایتی آشپزان و پیشخدمتان یک رستوران است و نمایشگر هضم شدن در روزمرگی و تخریب رؤیاهای کارگران است. اثر نمایشنامه اصلی چنان است که شرایط کارگران را در استثمار کارفرمایان و زراندوزان نشان دهد اما آنچه از نمایش «آشپزخانه» روی صحنه بروز میکند استثمار کارفرما بر کارگر نیست بلکه استیلای نارضایتی ذهنی و دائمی محیط کار بر زندگی افراد است. درواقع تقصیر اصلی نه بر گردن صاحب رستوران که خود کارگران هستند که نمیتوانند از شرایط موجود بهره کافی را ببرند. در سادهترین برخورد با آنچه در این نمایش دیده میشود میتوان نقبی به شرایط کار وزندگی غالب اجتماع امروز خودمان بزنیم. درحالیکه مردم نیازمند کار و درآمد هستند اما عموماً با کار و منبع درآمد خود مانند یک هیولای خونآشام برخورد میکنند. درحالیکه میدانند نیاز جدی به این کاردارند ولی دائم در فکر فرار از آن هستند. قاطبه مردم بدترین شرایط حرفهای کار خود را با بهترین شرایط کاری دیگران مقایسه میکنند و این عاملی است که همواره از کار خود ناراضی هستند و گاه به همین دلیل آرزوهای خود را بربادرفته میدانند.
پرده اول نمایش به وضعیت آشپزخانه و احوالات روحی، روانی و جسمی خدمه آن و نیمنگاهی به شرایط اجتماعی آدمهای نمایش دارد. ریتم دیالوگها، معرفی نقشها، تأثیرگذاری هر فرد بر اوضاع آشپزخانه با یک شیب ملایم از شروع یک روز کاری و با صبحبهخیر گفتنهای ظاهراً محبتآمیز آغاز میشود. فضای نسبتاً آرام یک رستوران در انگلیس با رسیدن به ساعت پیک فعالیت آشپزخانه بهسرعت تغییر میکند و هیاهوی صحنه درنهایت به سکوتی مرگبار منتهی میشود. سکوتی مانند آنچه پس از انفجار فضای پیرامون نقطه انفجار را احاطه میکند. تعدد زیاد بازیگران روی صحنه و معرفی تکتک آدمهای آشپزخانه نشان میدهد علاوه بر روابط آدمها تشخیص ویژگی هر فرد در اجتماع کوچک آشپزخانه هم از اهمیت ویژهای برخوردار است. تعریف این تعداد از بازیگران فرصتی به مخاطب میدهد تا با یک یا چند نقش همزادپنداری کند و محیط آشپزخانه را با فضای پیرامونی محیط کار خود تطبیق دهد. مردی که همسرش او را رها کرده، مردی که تجربه رفتن به جنگ را دارد. جوان لودهای که بیش از همه کار میکند. یک قصاب دائمالخمر، یک مرد متأهل اما معتاد به قمار، زنی که با همسرش مشکل دارد، آشپز جدید و بیش از بیست نقش دیگر همگی در این نمایش کموبیش معرفی میشوند.
پرده دوم با سکوت شروع میشود آرامشی بر آشپزخانه حاکم است و هرکس در گوشهای به استراحت میپردازد. اینجا زمانی است که هدف اصلی نمایشنامه برملا میشود. پیتر که ناآرامترین عضو آشپزخانه است پیشنهاد انجام یک بازی با عنوان «رؤیا بازی» را میدهد. در اجرای رؤیا بازی یک نفر میگوید که دوست دارد یکخانه درختی داشته باشد پر از رادیوتلویزیونهای خراب، دیگری میگوید دوست دارد راحت بخوابد و دیگری از سکوت صحبت میکند. در ظاهر همه این آدمها چیزی را که دنبالش هستند در کنار خوددارند اما از آن غافلاند؛ مثلاً کوین دنبال یک خواب راحت است و خیلی زود میبینیم که به خواب عمیق فرو میرود. پیتر هرروز زن موردعلاقهاش را ملاقات میکند و ساعات زیادی را با او میگذراند. حتی مکس دائمالخمر که در رؤیا بازی حضور ندارد کسی است که هر وقت بخواهد به نوشیدنی خنک دسترسی دارد و حتی پس از آخرین بحران آشپزخانه به آنجا برمیگردد و یک نوشیدنی برمیدارد. همه در آشپزخانه سخت کار میکنند تا بتوانند به آرزوهای خود برسند ولی اغلب آنقدر درگیر حاشیههای کار خود هستند که به خود فرصت لـ*ـذت بردن از کار وزندگی را نمیدهند. باوجود غرغر کردنهای دائمی کارگران و شکایت از شرایط آشپزخانه بیان یک مونولوگ در پایان نمایش از زبان صاحب رستوران معانی خیلی چیزها را تغییر میدهد مالک رستوران معتقد است که در آشپزخانهاش هرکس هر کاری میخواهد میکند، هرکس هر چیزی را میخواهد میبرد و میخورد و او میداند اما چیزی نمیگوید. درواقع با این صحنه همه آن چیزی که از ظلم و ستم صاحب رستوران تصویر شده تخریب میشود و بیشازپیش بر عدم توانایی درک صحیح از کار وزندگی را نمایان میسازد بهخصوص آنجا که میگوید: «آشپزخانه جایی بود که به رویاهاتون برسید ولی شما رویای منو داغون کردید»
نمایشنامه «آشپزخانه» قرار است طغیان برنامهریزیشده یا بیبرنامه فرد، آگاهانه و غریزی، علیه چارچوب قواعد نانوشته اجتماعی و ستمگرانه باشد اما نمایش «آشپزخانه» نشاندهنده جوی مسمومی است که بر فضای کاری از سوی شاغلین مستولی شده است. امید به آینده، اشتیاق برای زندگی بهتر، خانواده، تبعیض جنسیتی، تأثیر حوادث گذشته بر زندگی امروز و حتی آینده افراد از دیگر تمهایی است که در نمایش دیده میشود.
تغریبا تمام بازیگران بر متن و شیوه اجرا مسلط هستند و کلیت اثر بهخوبی اجرای یک کار گروهی را به منصه ظهور رسانده است. اگر گاهی لکنتی هم در اجرا صورت میگیرد بیشتر متوجه نقشهای کمتر اهمیت دادهشده در آشپزخانه است. اغلب بازیها در «آشپزخانه» قوی، حائز اهمیت و بهیادماندنی هستند. نمایش آمادگی بدنی بازیگر در این اثر تا آنجا پیش میرود که بازیگر نقش پیتر برای جلوه گری این آمادگی برخلاف ظاهر فیزیکیاش برای درگیر شدن با همکارش با یک جست آکروباتیک از روی میز آشپزخانه به سمت دیگر آن میپرد. اغلب بازیگران متناسب با نقشها انتخابشدهاند و بیشتر خصوصیات ذاتی هر نقش را میتوان در چهره، اندام و گریم بازیگر مستقیماً دریافت کرد. حتی جثه بیقاعده بزرگ صاحب رستوران نیز متناسب با همین تفکر انتخابشده است.
با همه ویژگیهای مثبت «آشپزخانه» جایگاه تماشاگران مهمترین ضعف آن بشمار میرود. جایگاه تماشاگران به چهارگوشه آشپزخانه منتقلشده که کاربرد چندانی ندارد. این اولین ناهماهنگی است که از میزانسن به چشم میخورد. تلاش برای تغییر کلاسیک جایگاه تماشاگر، بدون آنکه تلاشی برای طراحی صحنه متناسب با این کار صورت گرفته باشد میتواند بزرگترین نقطهضعف «آشپزخانه» باشد چینش نهچندان مناسب تماشاگر در چهارگوشه سالن مخاطب را وادار میکند تا بخشی از نمایش را فقط با شنیدن صدا بهصورت نمایش رادیویی دنبال کند. درحالیکه چینش کلاسیک تماشاگران بدون آنکه نیازی به تغییر خاص در میز آشپزخانه داشته باشد میتوانست مخاطب را به تمام رخدادهای روی صحنه مسلط کرده و از آن لـ*ـذت بیشتری ببرد.
نمایش «آشپزخانه» چه شما آرنولد وسکر نویسنده اصلی نمایشنامه را نشناسید و چه اطلاعی از گروه نمایش لیو بهعنوان اجراکننده نمایش نداشته باشید نمایشی است که لـ*ـذت لازم در دیدن یک اثر نمایشی را در مخاطب ایجاد میکند و در پایان شمارا به اندیشیدن درباره درونمایه نمایش وامیدارد.
در میان نمایشنامههای موفق وسکر علاوه بر «آشپزخانه» از «دوستان»، «شهر طلایی»، «چیپس با همهچیز» و «بهار وحشی» نیز نام میبرند. درواقع این آثار نمایشی و ادبی وسکر بود که او را در ردیف بهترین نمایشنامهنویسان انگلیس نگه داشت و نه فعالیتهای سیـاس*ـی یا القاب سیـاس*ـی که در دوران جوانی به او دادند. وسکر در یک خانواده یهودی با نگرش کمونیستی پرورشیافته بود و سه نمایش «سوپ مرغ» «ریشهها» و «دربارهی اورشلیم حرف میزنم» سهگانهی معروف وسکر را شکل دادند.
نمایش «آشپزخانه» در اولین برخورد ازلحاظ متن نمایشنامه بسیار حائز اهمیت است. نمایشنامهای که در نیمه قرن گذشته توسط وسکر در انگلیس نوشتهشده فقط با یک دراماتورژی سخت و شاید بشود گفت در حد یک اقتباس از اثر اصلی میتواند قابلیت اجرا در ایران را پیدا کند. شاید نام دراماتورژ در کنار نام دو مترجم این نمایشنامه برای آمادهسازی متنی که حسن معجونی آن را کارگردانی میکند به همین علت است. مضمون اصلی نمایشنامه ویران کردن پایههای نظمی است که منافع کارگران را تأمین نمیکند و این دلیلی است که باعث میشود طغیان علیه همه چهارچوبهای اجتماعی مجاز شناخته شود.
تم اصلی «آشپزخانه» ای که حسن معجونی به روی صحنه آورده نیز تماماً داستان نارضایتی آشپزان و پیشخدمتان یک رستوران است و نمایشگر هضم شدن در روزمرگی و تخریب رؤیاهای کارگران است. اثر نمایشنامه اصلی چنان است که شرایط کارگران را در استثمار کارفرمایان و زراندوزان نشان دهد اما آنچه از نمایش «آشپزخانه» روی صحنه بروز میکند استثمار کارفرما بر کارگر نیست بلکه استیلای نارضایتی ذهنی و دائمی محیط کار بر زندگی افراد است. درواقع تقصیر اصلی نه بر گردن صاحب رستوران که خود کارگران هستند که نمیتوانند از شرایط موجود بهره کافی را ببرند. در سادهترین برخورد با آنچه در این نمایش دیده میشود میتوان نقبی به شرایط کار وزندگی غالب اجتماع امروز خودمان بزنیم. درحالیکه مردم نیازمند کار و درآمد هستند اما عموماً با کار و منبع درآمد خود مانند یک هیولای خونآشام برخورد میکنند. درحالیکه میدانند نیاز جدی به این کاردارند ولی دائم در فکر فرار از آن هستند. قاطبه مردم بدترین شرایط حرفهای کار خود را با بهترین شرایط کاری دیگران مقایسه میکنند و این عاملی است که همواره از کار خود ناراضی هستند و گاه به همین دلیل آرزوهای خود را بربادرفته میدانند.
پرده اول نمایش به وضعیت آشپزخانه و احوالات روحی، روانی و جسمی خدمه آن و نیمنگاهی به شرایط اجتماعی آدمهای نمایش دارد. ریتم دیالوگها، معرفی نقشها، تأثیرگذاری هر فرد بر اوضاع آشپزخانه با یک شیب ملایم از شروع یک روز کاری و با صبحبهخیر گفتنهای ظاهراً محبتآمیز آغاز میشود. فضای نسبتاً آرام یک رستوران در انگلیس با رسیدن به ساعت پیک فعالیت آشپزخانه بهسرعت تغییر میکند و هیاهوی صحنه درنهایت به سکوتی مرگبار منتهی میشود. سکوتی مانند آنچه پس از انفجار فضای پیرامون نقطه انفجار را احاطه میکند. تعدد زیاد بازیگران روی صحنه و معرفی تکتک آدمهای آشپزخانه نشان میدهد علاوه بر روابط آدمها تشخیص ویژگی هر فرد در اجتماع کوچک آشپزخانه هم از اهمیت ویژهای برخوردار است. تعریف این تعداد از بازیگران فرصتی به مخاطب میدهد تا با یک یا چند نقش همزادپنداری کند و محیط آشپزخانه را با فضای پیرامونی محیط کار خود تطبیق دهد. مردی که همسرش او را رها کرده، مردی که تجربه رفتن به جنگ را دارد. جوان لودهای که بیش از همه کار میکند. یک قصاب دائمالخمر، یک مرد متأهل اما معتاد به قمار، زنی که با همسرش مشکل دارد، آشپز جدید و بیش از بیست نقش دیگر همگی در این نمایش کموبیش معرفی میشوند.
پرده دوم با سکوت شروع میشود آرامشی بر آشپزخانه حاکم است و هرکس در گوشهای به استراحت میپردازد. اینجا زمانی است که هدف اصلی نمایشنامه برملا میشود. پیتر که ناآرامترین عضو آشپزخانه است پیشنهاد انجام یک بازی با عنوان «رؤیا بازی» را میدهد. در اجرای رؤیا بازی یک نفر میگوید که دوست دارد یکخانه درختی داشته باشد پر از رادیوتلویزیونهای خراب، دیگری میگوید دوست دارد راحت بخوابد و دیگری از سکوت صحبت میکند. در ظاهر همه این آدمها چیزی را که دنبالش هستند در کنار خوددارند اما از آن غافلاند؛ مثلاً کوین دنبال یک خواب راحت است و خیلی زود میبینیم که به خواب عمیق فرو میرود. پیتر هرروز زن موردعلاقهاش را ملاقات میکند و ساعات زیادی را با او میگذراند. حتی مکس دائمالخمر که در رؤیا بازی حضور ندارد کسی است که هر وقت بخواهد به نوشیدنی خنک دسترسی دارد و حتی پس از آخرین بحران آشپزخانه به آنجا برمیگردد و یک نوشیدنی برمیدارد. همه در آشپزخانه سخت کار میکنند تا بتوانند به آرزوهای خود برسند ولی اغلب آنقدر درگیر حاشیههای کار خود هستند که به خود فرصت لـ*ـذت بردن از کار وزندگی را نمیدهند. باوجود غرغر کردنهای دائمی کارگران و شکایت از شرایط آشپزخانه بیان یک مونولوگ در پایان نمایش از زبان صاحب رستوران معانی خیلی چیزها را تغییر میدهد مالک رستوران معتقد است که در آشپزخانهاش هرکس هر کاری میخواهد میکند، هرکس هر چیزی را میخواهد میبرد و میخورد و او میداند اما چیزی نمیگوید. درواقع با این صحنه همه آن چیزی که از ظلم و ستم صاحب رستوران تصویر شده تخریب میشود و بیشازپیش بر عدم توانایی درک صحیح از کار وزندگی را نمایان میسازد بهخصوص آنجا که میگوید: «آشپزخانه جایی بود که به رویاهاتون برسید ولی شما رویای منو داغون کردید»
نمایشنامه «آشپزخانه» قرار است طغیان برنامهریزیشده یا بیبرنامه فرد، آگاهانه و غریزی، علیه چارچوب قواعد نانوشته اجتماعی و ستمگرانه باشد اما نمایش «آشپزخانه» نشاندهنده جوی مسمومی است که بر فضای کاری از سوی شاغلین مستولی شده است. امید به آینده، اشتیاق برای زندگی بهتر، خانواده، تبعیض جنسیتی، تأثیر حوادث گذشته بر زندگی امروز و حتی آینده افراد از دیگر تمهایی است که در نمایش دیده میشود.
تغریبا تمام بازیگران بر متن و شیوه اجرا مسلط هستند و کلیت اثر بهخوبی اجرای یک کار گروهی را به منصه ظهور رسانده است. اگر گاهی لکنتی هم در اجرا صورت میگیرد بیشتر متوجه نقشهای کمتر اهمیت دادهشده در آشپزخانه است. اغلب بازیها در «آشپزخانه» قوی، حائز اهمیت و بهیادماندنی هستند. نمایش آمادگی بدنی بازیگر در این اثر تا آنجا پیش میرود که بازیگر نقش پیتر برای جلوه گری این آمادگی برخلاف ظاهر فیزیکیاش برای درگیر شدن با همکارش با یک جست آکروباتیک از روی میز آشپزخانه به سمت دیگر آن میپرد. اغلب بازیگران متناسب با نقشها انتخابشدهاند و بیشتر خصوصیات ذاتی هر نقش را میتوان در چهره، اندام و گریم بازیگر مستقیماً دریافت کرد. حتی جثه بیقاعده بزرگ صاحب رستوران نیز متناسب با همین تفکر انتخابشده است.
با همه ویژگیهای مثبت «آشپزخانه» جایگاه تماشاگران مهمترین ضعف آن بشمار میرود. جایگاه تماشاگران به چهارگوشه آشپزخانه منتقلشده که کاربرد چندانی ندارد. این اولین ناهماهنگی است که از میزانسن به چشم میخورد. تلاش برای تغییر کلاسیک جایگاه تماشاگر، بدون آنکه تلاشی برای طراحی صحنه متناسب با این کار صورت گرفته باشد میتواند بزرگترین نقطهضعف «آشپزخانه» باشد چینش نهچندان مناسب تماشاگر در چهارگوشه سالن مخاطب را وادار میکند تا بخشی از نمایش را فقط با شنیدن صدا بهصورت نمایش رادیویی دنبال کند. درحالیکه چینش کلاسیک تماشاگران بدون آنکه نیازی به تغییر خاص در میز آشپزخانه داشته باشد میتوانست مخاطب را به تمام رخدادهای روی صحنه مسلط کرده و از آن لـ*ـذت بیشتری ببرد.
نمایش «آشپزخانه» چه شما آرنولد وسکر نویسنده اصلی نمایشنامه را نشناسید و چه اطلاعی از گروه نمایش لیو بهعنوان اجراکننده نمایش نداشته باشید نمایشی است که لـ*ـذت لازم در دیدن یک اثر نمایشی را در مخاطب ایجاد میکند و در پایان شمارا به اندیشیدن درباره درونمایه نمایش وامیدارد.