VIP همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

☾♔TALAYEH_A♔☽

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/18
ارسالی ها
35,488
امتیاز واکنش
104,218
امتیاز
1,376
هیولای اسپاگتی پرنده

هیولای اسپاگتی پرنده
پاستافاریانیسم
220px-Touched_by_His_Noodly_Appendage_HD.jpg

مسح شده توسط دست‌های نودلی‌اش[۱] اثر آرنه نیکلاس جنسون.[۲]
فرهنگِ غالب venganza.org
نماد
120px-FSM_Logo.svg.png

متن(ها) انجیل هیولای اسپاگتی پرنده
جشن‌ها "تعطیلات"
هیولای اسپاگتی پرنده (به انگلیسی: Flying Spaghetti Monster) (مخفف انگلیسی: FSM) خدای کلیسای هیولای اسپاگتی پرنده یا پاستافاریانیسم است. پاستافاریانیسم (برگرفته از کلمات پاستا و راستافار) یک جنبش اجتماعی است که یک تفکر مذهب غیر جدی را گسترش می‌دهد و با تدریس مباحث مربوط به آفرینش و طراحی هوشمند در مدارس عمومی، مخالف است. به گفته طرفدارانش، پاستافاریانیسم «به اندازه تمام مذاهب دیگر، واقعی‌ست».[۳] این مذهب در کشورهای هلند و نیوزیلند به رسمیت شناخته شده‌است و پیروان آن می‌توانند مراسم ازدواج خود را در چارچوب این مذهب برگزار کنند.[۴] با این حال، براساس حکم یک قاضی فدرال در آمریکا، پاستافاریانیسم در این کشور یک مذهب واقعی به‌حساب نمی‌آید.[۵]

این هیولا در واقع، یک خدای تقلیدی است که توسط بابی هندرسن در سال ۲۰۰۵، در اعتراض به تصمیم ایالت کانزاس مبنی بر آموزش طراحی هوشمند در کنار نظریه تکامل یا فرگشت ساخته شد.

هندرسون، در یک نامه سرگشاده روی وبگاه خود، ادعا کرد که به یک موجود خارق‌العاده شبیه اسپاگتی با گلوله‌های گوشتی به نام هیولای اسپاگتی پرنده اعتقاد دارد و درخواست کرد پاستافاریانیسم در کلاس‌های آموزشی تدریس شود.



محتویات
  • ۱ تاریخچه
  • ۲ باورها
  • ۳ نمادهای مقدس
  • ۴ منابع
  • ۵ برای مطالعهٔ بیشتر
  • ۶ پیوند به بیرون
تاریخچه
230px-FSM.svg.png

لوگوی هیولای اسپاگتی پرنده
250px-Flying_Spaghetti_Monster_%28yarncraft%29.jpg

کاردستی بافتنی که نمادی از هیولای اسپاگتی پرنده است.
بابی هندرسن در سال ۲۰۰۵ در اعتراض به تصمیم انجمن ایالتی امور آموزشی در ایالت کانزاس، نامه‌ای هجو گونه به آن انجمن فرستاد. انجمن نامبرده پیش از آن، قانونی را مبنی بر اجازه تدریس طراحی هوشمند در مدارس عمومی، به عنوان دیدگاهی متفاوت و چالشی در مقابل فرگشت به تصویب رسانده بود. هندرسن در نامه سرگشاده خود، با اشاره به این نکته که او به موجودی مافوق طبیعی با ظاهری شبیه اسپاگتی و کوفته قلقلی ایمان دارد، تصمیم انجمن امور آموزشی ایالت کانزاس را به گونه‌ای طنزآمیز به باد انتقاد گرفت. او با توضیح این نکته که در نظریه طراحی هوشمند، طراح هوشمند می‌تواند هر چیز قابل تصوری باشد، به معرفی طراح هوشمند خود که همان هیولای اسپاگتی پرنده است پرداخت. او در نامه خود نوشت: «من و بسیاری دیگر در سراسر دنیا به‌شدت معتقد به آفرینش جهان توسط هیولای اسپاگتی پرنده هستیم. او کسی است که هر آنچه ما می‌بینیم و حس می‌کنیم را آفریده‌است. ما معتقدیم که شواهد بسیار فراوان علمی که اشاره به فرایند فرگشت دارند تنها به دلیل تصادف وجود دارند و هیولای اسپاگتی پرنده همگی این شواهد را به وجود آورده‌است.» او سپس با اشاره به این که اگر انجمن نظریه طراحی هوشمند را نظریه‌ای علمی بشناسد ناگزیر باید نظریه وی را نیز علمی تلقی کند، خواهان اجازه تدریس پاستافاریانیسم در مدارس عمومی شد. پاستافاریانیسم نامی ساختگی است که هندرسن برای اشاره به اعتقاد به هیولای اسپاگتی پرنده به کار می‌برد. این نام از ترکیب «پاستا» و «راستافاریانیسم» (نام حرکتی مذهبی در جامائیکا که باب مارلی یکی از اعضایش بود) به وجود آمده‌است

وی سپس به گونه‌ای طنزآمیز به توضیح برخی مشکلات علمی بر پایه دیدگاه پاستافاریانیسم می‌پردازد. برای نمونه او نتایج تحقیقات علمی دربارهٔ تعیین سن اجسام بر پایه نیمه عمر کربن رادیواکتیو را به دلیل دخالت و دست کاری مستقیم هیولای اسپاگتی می‌داند. هیولای پرنده می‌خواهد با دست کاری نتایج به وسیله زواید رشته رشته خود، سن زمین را بیش از آنچه که هست نشان دهد (هجو معتقدان به آفرینش اخیر جهان). وی گرم شدن تدریجی زمین را از سال ۱۸۰۰ میلادی به بعد در ارتباط مستقیم با کاهش هم‌زمان تعداد دزدان دریایی دانسته‌است و برای آن که به آن ظاهری علمی دهد، در نامه‌اش آن را به صورت یک نمودار نمایش داده‌است. او سرانجام پیشنهاد می‌دهد که یک سوم زمان کلاس‌های علوم به آموزش طراحی هوشمند، یک سوم به پاستافاریانیسم و یک سوم باقی‌مانده به گمانه‌های منطقی بر پایه مدارک قابل ارزیابی فراوان علمی اختصاص یابد.

پس از انتشار نامه هندرسن در وب‌گاهش، این نامه به سرعت به پدیده‌ای اینترنتی و نمادی برای مقابله با تدریس طراحی هوشمند در مدارس عمومی تبدیل گردید. امروزه به دلیل آسان بودن دسترسی و همگانی شدن، بسیاری هیولای اسپاگتی پرنده را به عنوان جای‌گزین نوین قوری چای راسل به کار می‌برند. از آن روی که وجود هیولای اسپاگتی پرنده، هم‌چون سایر موجودات مافوق طبیعی پیشنهادی، به دلیل ناپیدا بودن و نایافتنی بودنش غیرقابل رد کردن است، بار اثبات ادعای وجودش بر دوش مطرح کنندگان وجود چنین موجوداتی است. ریچارد داوکینز در این باره می‌نویسد: «کسی که می‌گوید من می‌خواهم به خدا، هیولای اسپاگتی پرنده، جن و پری یا هر چیز دیگری از این دست اعتقاد داشته باشم، بار اثبات مدعای خود را به دوش می‌کشد. این وظیفه ما نیست تا آن را رد کنیم.»

هندرسن پس از انتشار نامه‌اش در وب‌گاه خود، علاوه بر نامه‌هایی که به پشتیبانی از وی پرداخته بودند، پست الکترونیکیهای فراوانی با محتوای تهدیدآمیز و انبوه از نفرت و انزجار نیز دریافت داشت. به تدریج روزنامه‌های معتبری چون نیویورک تایمز و واشینگتن پست نیز نامه او را منتشر کردند.

در ماه مارس سال ۲۰۰۷ میلادی، یک دانش آموز دبیرستانی در ایالت کارولینای شمالی، به نام برایان کیلان به دلیل پوشیدن لباس دزدان دریایی از دبیرستان به صورت تعلیقی اخراج شد. وی ذکر کرد که این لباس بخشی از اعتقاد پاستافاریانی اوست و با اشاره به حق آزادی مذهب و آزادی بیان به این تصمیم اعتراض کرد.

پیش از آن، در ماه فوریه سال ۲۰۰۷ میلادی انجمن ایالتی امور آموزشی ایالت کانزاس با اکثریت ۶ به ۴، قانون الحاقی سال ۲۰۰۵ خود مبنی بر آموزش طراحی هوشمند را باطل اعلام کرده بود.

باورها
230px-MEVyMosey.png

هندرسن می‌گوید دزدان دریایی نخستین پاستافاریان‌ها بوده‌اند.
300px-PiratesVsTemp%28en%29.svg.png

هندرسن در وب گاه خود و در کتابش به نام انجیل هیولای اسپاگتی پرنده، خطوط اعتقادی پاستافاریانیسم را که نگرشی هجو گونه به آفرینش گرایی است مشخص کرده‌است. در مرکز این اعتقاد موجودی نایافتنی و نادیدنی به نام هیولای اسپاگتی پرنده قرار دارد که جهان را پس از باده گساری فراوان خلق کرده‌است. براساس این باور دلیل کاستی‌های جهان مـسـ*ـت بودن هیولای اسپاگتی پرنده در هنگام آفرینش بوده‌است. همچنین تمامی شواهد مربوط به فرگشت به عمد توسط هیولا در زمین قرار داده شده‌است تا بدین وسیله ایمان پاستافاریان‌ها سنجیده شود. پاستافاریان‌ها معتقدند که در بهشت آتشفشانی از آبجو و همچنین کارخانه‌ای برای تولید رقاصان برهنه وجود دارد. جهنم نیز از دیدگاه آن‌ها درست مانند بهشت است با این تفاوت که رقاصان برهنه در آن جا بیماری مقاربتی دارند.

پاستافاریان‌ها در پایان دعاهای خود به جای واژه سامی آمین (در زبان انگلیسی آمن تلفظ می‌شود) از واژه رامن (رآمن نام نوعی رشته خوراکی ژاپنی است) استفاده می‌کنند.

بر اساس باور پاستافاریان‌ها، دزدان دریایی از آن روی که نخستین پاستافاریان‌ها بوده‌اند، موجودات بسیار با احترام و آسمانی هستند. آن‌ها دزدان دریایی قدیم را افرادی صلح جو می‌دانند که آب نبات میان کودکان تقسیم می‌کرده‌اند و باور شایع نسبت به دزدان دریایی مبنی بر دزد و فراری بودن آن‌ها را دسیسه روحانیون مسیحی قرون وسطی و هاراکریشنا می‌دانند.

هندرسن با بحث دربارهٔ ارتباط مستقیم گرم شدن زمین، وقوع زلزله، طوفان و سایر بلایای طبیعی با کاهش تعداد دزدان دریایی در سال‌های گذشته، در واقع به نشان دادن این نکته که «همبستگی دو چیز دلیل علت و معلول بودنشان نیست» می‌پردازد. در سال ۲۰۰۸ و هم‌زمان با افزایش فعالیت دزدان دریایی در خلیج عدن، هندرسن به شکلی طنز گونه برای اثبات ادعای خود به این نکته که سومالی به دلیل داشتن بیشترین دزدان دریایی در میان سایر کشورها، کمترین میزان انتشار کربن را دارد اشاره می‌کند.

نمادهای مقدس
عقاید پاستافارین‌ها به آئین مذهبی شاد نیز کشیده می‌شود و آن‌ها هر جمعه را (برخلاف شنبه و یکشنبه) به عنوان روز مقدس جشن می‌گیرند.[۶] نمازگزاران در انتهای دعای پاستافارینی خود از اصطلاح رآمین (R'amen یا rAmen) که ترکیبی از آمین و سوپ ژاپنی نودلی ماهی رامن است برای اعلام تصدیق خود استفاده می‌کنند.[۷] در نسخه فارسی از صدق الهاپ التهدیگ العظیم به عنوان تصدیق نهایی نیز استفاده می‌شود همچنین گاهی از «تو را چشم در چشمیم». آبکش به عنوان «حجاب واجب روی سر» از نمادهای مقدس اصلی است که حتی در تصویر گواهینامه رانندگی نیز استفاده می‌شود. در اتریش «نیکو آلم» اجازه رسمی رانندگی همراه آبکش روی سر را دریافت کرد و روی گواهینامه وی درج شده‌است که «به دلایل دینی و آیینی حق گذاشتن آبکش بر سرش در هنگام رانندگی را دارد» و پیرو او اشخاص مختلفی در دنیا از جمله ایالات متحده اقدام به این کار کردند.[۸] از نمادهای دیگر کلاه و لباس‌های دزدان دریایی است.
 
  • پیشنهادات
  • ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    اسب تک‌شاخ صورتی نامرئی

    260px-Invisible_Pink_Unicorn.svg.png

    اسب تک‌شاخ صورتی نامرئی (به انگلیسی: IPU: The Invisible Pink Unicorn)، یکی از تمثیلهای فلسفی است که به پیروی از قوری چای برتراند راسل، مطرح شده‌است.

    تمثیل، بیان می‌کند که اسب تک‌شاخ صورتی نامرئی و خدا، هر دو فراطبیعی و اثبات‌ناپذیر هستند؛ و باور به خدا، همانند باور به چنین اسبی، بی‌بنیاد است.

    این تمثیل، به صورت یک پارادوکس، ساخته شده است؛ زیرا اسب مذکور، توأماً، نامرئی و صورتی است. تفاوت اصلی اسب تک‌شاخ صورتی نامرئی با مواردی چون هیولای اسپاگتی پرنده نیز در همین جاست؛ زیرا در مورد هیولا، سخن از نفی‌ناپذیری به‌طور مطلق است؛ امّا اسب مذکور، به این علّت که مفهومی خود-متناقض است (صورتی و در عین حال نامرئی)، قابل رد است؛ امری که در مورد اسب تک‌شاخ معمولی ناممکن است. به عبارت دیگر طرّاحان این ایده بیش‌تر به دنبال تبیین مفهوم بی‌خدایی مثبت‌گرا بوده‌اند، نه بی‌خدایی منفی‌گرا (ندانم گرایی).
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    دادارباوری
    خدا
    مفاهیم عمومی[نمایش]
    مفاهیم اختصاصی[نمایش]
    در ادیان خاص[نمایش]
    ویژگی‌های[نمایش]
    • تجربه ها
    • اعمال
    [نمایش]
    مطالب مرتبط[نمایش]
    • ن
    • ب
    • و
    دادارباوری[۱]، خدااِنگاری (به انگلیسی: Deism) یا دئیسم، این باور است که خدا وجود دارد و به عنوان آفریننده و دادار، گیتی فیزیکی را خلق کرده‌است؛ امّا در عمل‌کرد آن، مداخله نمی‌کند. دادارباوری مرتبط با فلسفه دینی و جنبشی است که وجود خدا را از عقل استنتاج می‌کند. دادارباوری دربارهٔ این که خدا در خارج از گیتی چه انجام می‌دهد، هیچ‌گونه موضع‌گیری نمی‌کند. این برخلاف اصل اعتمادگرایی در ادیان اسلام، مسیحیت، یهودیت است که بر وحی در کتاب‌های مقدّس تکیّه می‌کنند.[۲]

    خداانگاران بیش‌تر، رویدادهای فراطبیعی را مانند معجزه و پیش‌گویی رد می‌کند و باورمندند که خدا در زندگی انسان‌ها و قوانین طبیعی گیتی مداخله نمی‌کند. آنچه که آئین‌های سازماندهی‌شده، وحی و کتاب آسمانی می‌نامند، خداانگاران تفسیرها و برداشت‌های افراد دیگر می‌دانند. به باور خداانگاران بزرگ‌ترین هدیه‌ای که خدا به انسان داده‌است، دین نیست، بلکه قدرت درک و استنتاج و نتیجه‌گیری است.

    دادارباوری در قرن ۱۷ و ۱۸ در دوره روشنگری به‌ویژه در فرانسه، پادشاهی متحده و ایالات متحده رواج بسیار یافت. به‌ویژه در میان مسیحیانی که نمی‌توانستند مفاهیمی مانند سه‌گانگی خدا، الٰهی بودن مسیح، معجزه‌ها، بی‌خطایی نوشته‌ها یا عصمت وحی را قبول کنند، امّا به خدای یکتا اعتقاد داشته باشند. در ابتدا گروه خاصّی تشکیل نشده بود، ولی این بینش بعدها باعث به به وجود آمدن آیین‌هایی مانند توحیدگرایی و جهان‌گرایی توحیدگرا بودن شد، و تا امروز به شکل‌های دادارباوری مدرن و دادارباوری کلاسیک ادامه دارد.

    پیرامون دادارباوری
    دادارباوری خود زیر مجموعه‌ای از خداشناسی است. هر دو شامل باور به خدا هستند. مانند خداشناسی، دادارباوری باوری بنیانی است که ادیان می‌توانند بر آن بنا شوند. مانند ادیان یهودیت، مسیحیت، اسلام که بر اساس خداشناسی بنا شده‌اند؛ آیین‌های جهان‌گرایی توحیدگرا و کنفوسیانیسم نیز بر اساس دادارباوری ایجاد شده‌اند. همچنین دادارباوری به یک سری اعتقادات شخصی دربارهٔ نقش طبیعت در معنویّت نیز منسوب می‌شود.

    باورهای دادارباوری دربارهٔ موضوعات دینی گوناگون، دیدگاه‌های متفاوت بسیاری دارند.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    اکنکار

    اکنکار
    200px-USVA_headstone_emb-28.svg.png

    نماد اکنکار
    گرایش Sant Mat
    متون Main:Shariyat-Ki-Sugmad
    Minor:Autobiography of a Modern Prophet and etc.
    نواحی جغرافیایی Mostly worldwide
    مقرها معبد اک، چنهسن، مینه‌سوتا، مینه‌سوتا
    بنیانگذار پال توئیچل
    منشأ ۱۹۶۵
    ل*ـاس وگاس، نوادا
    Congregations 367+ (Late 1990s)
    اعضا ۵۰٬۰۰۰–۵۰۰٬۰۰۰
    پرستشگاه‌ها ۱
    سایت رسمی وبگاه رسمی
    250px-2013-0718-TempleofEck.jpg

    معبد اک، چنهسن، مینه‌سوتا
    اکنکار (به انگلیسی: eckankar) جنبش نوپدید دینی است که در سال ۱۹۶۵ در ایالات متحده بنیان گذاشته شد. این جنبش بر ممارست معنوی که ممارست کنندگان را به تجربه آنچه پیروانش «نور و صوت الهی» می‌نامند، قادر می‌سازد. تجربه شخصی از این نور و صوت معنوی (شاید) هدف اولیه این روش می‌باشد؛ و ادعا می‌کند که مسیر درونی شخصی، منحصربه‌فرد و فردی را به سوی فهم خود به عنوان روح و توسعه آگاهی بالاتر «هوشیاری» و خدا را فراهم می‌کند.

    براساس واژگان‌شناسی اکنکارتوکی پا تو، اصطلاح اکنکار به معنی «همکاری با خدا» می‌باشد.[۱] این احتمال وجود دارد که از کلمهٔ پنجابی اکنکار (Ekankār) یا اک اونکار (Ik Oankār)، کلمه‌ای که برای اولین بار در شری گورو گرانت صاحب و یکی از نام‌های خداوند در دین سیک گرفته شده‌است. کلمه اک یا ایک عدد یک در هندی، اردو و پنجابی (از ایکا سانسکریت) است. اکنکار از اکُنکار یا اک اونکار (سانسکریت اکا اومکآرا)، نامی برای خداوند گرفته شده که توسط گورو نانک بکار بـرده شده و اولین کلمه از مانترای مول (Mūl Mantra) که هر روز توسط سیک‌ها خوانده می‌شود می‌باشد. در الفبای گورموخی نوشته شده، یکی از دو نماد دین سیک است و به صورت نوشته یا رسم شده آن را می‌توان در کالاهای مربوط به سیک، وسایل نقلیه و همه عمارت‌های سیک و معابد گوردوارا (Gurdwāra) یافت.[۲]

    از ۱۹۸۵ پیروان اکنکار این طریقت را به‌عنوان آیین نور و صوت الهی توصیف کرده‌اند. قبل از ۱۹۸۵ اکنکار به‌عنوان علم باستانی سفر روح، علم آگاهی کلی و روشی از زندگی شناخته می‌شد.[۳] اک واژهٔ دیگری برای روح مقدس است که همچنین به‌عنوان جریان حیات صوتی، نیروی زندگی یا نور و صوت الهی شناخته می‌شود.

    دفتر مرکزی اکنکار در چنهسن، مینه‌سوتا (جنوب‌غربی مینیاپولیس) قرار دارد. معبد اکنکار، کلیسای کوچکی در فضایی باز و ساختمان اداری و محوطهٔ معنوی اک در این مکان واقع شده‌اند.

    محتویات
    • ۱ پیشینه
    • ۲ تعالیم
    • ۳ هارولد کلِمپ
    • ۴ سرچشمه
    • ۵ هزینه‌های عضویت
    • ۶ دزدی ادبی
    • ۷ اعدام اعضا
    • ۸ نقدها
    • ۹ جستارهای وابسته
    • ۱۰ پانویس
    • ۱۱ منابع
    • ۱۲ پیوند به بیرون
    پیشینه
    رهبر اکنکار با نام ماهانتا، استاد زندهٔ اک شناخته می‌شود.[۴] برطبق آموزه‌های اکنکار به استاد زندهٔ اک احترام گذاشته می‌شود اما پیروان اکنکار او را نمی‌پرستند بلکه به او به‌عنوان راهنمایی معنوی برای پیشرفت معنوی پیروان نگاه می‌کنند. پال توئیچل اکنکار را در ۱۹۶۵ با عنوان ماهانتا، ۹۷۱مین استاد زندهٔ اک بنیان گذاشت، و آن را تا ۱۹۷۱ رهبری کرد. داروین گراس (Gross) (نام معنوی: دیپ رن) پس از او ۹۷۲مین استاد زندهٔ اک شد و آن را تا ۱۹۸۱ رهبری کرد. در ۲۳ اکتبر ۱۹۸۱، هارولد کلِمپ ۹۷۳مین استاد زنده شد و هم‌اکنون رهبر معنوی فعلیِ اکنکار است. کلِمپ در ۱۹۸۳ داروین گراس را از اکنکار اخراج کرد.

    تعالیم
    یکی از انگاره‌های پایه‌ای این است که روح (خودِ حقیقی) می‌تواند کالبد جسمانی را به‌سوی آگاهی کامل ترک کند و آزادانه در سطوح دیگرِ واقعیت سفر کند.[۵] اکنکار بر تجربه معنوی شخصی به عنوان طبیعی‌ترین شیوه رجوع به خدا تأکید دارد.[۶] به این امر از طریق سفر روح تغییر در آگاهی از جسم به سطوح درونی وجود حاصل می‌شود.[۷] مانتراهای مشخصی جهت تسهیل در رشد معنوی به‌کار بـرده می‌شود. یکی از تمرین‌های معنوی مهم اکنکار خواندن آهنگ و سرود هیو (HU) به‌صورت کشیده‌است. هیو در سنت‌های عرفانی و دیگر سنت‌ها و در اکنکار به‌عنوان «سرود عشق الهی» مشاهده می‌شود. در انگلیسی آمریکایی، با واژهٔ "Hue" به‌صورت کشیده هنگام بازدم تلفظ می‌شود، و این آهنگ به مدت ۲۰ دقیقه خوانده می‌شود.[۸] اکیست‌ها آن را به‌تنهایی یا گروهی می‌خوانند.[۹] اکیست‌ها معتقدند این عمل این امکان را برای دانش‌آموز فراهم می‌آورَد که به مرحله‌ای از ورودیِ قریب‌به‌اتفاقی از حواس فیزیکی و احساسات و دستیابی به دیدگاه بالاتر روحی به‌طور معنوی بازیابند.[۱۰] خواب‌ها به عنوان ابزار تعلیمی مهمی در نظر گرفته می‌شود و اعضا اغلب دفتر شخصی را برای تسهیل در مطالعه این رؤیاها با خود دارند.[۱۱] بر این اساس پیروان اکنکار، سفر رؤیا را اغلب به عنوان دروازه ایی برای سفر روح یا تغییر آگاهی شخصی به حالت‌ها بسیار بالاتر وجود در نظر می‌گیرند.[۱۲]

    اکنکار می‌آموزد که آزادی معنوی در طول عمر فرد است و برای همه افراد وصول به حقیقت (شناخت خود به عنوان جرقه ایی از حق تعالی) و شناخت خدا (شناخت خودش به‌عنوان جرقه‌ای از خدا) در طول دوران زندگی امکان‌پذیر است. کارت عضویت اکنکار اعلام می‌دارد که: هدف و مقصود اکنکار همیشه اختصاص به رسیدن به روح به‌وسیلهٔ مسیر برگشت به منبع بهشتی‌اش می‌باشد.

    تأکید همیشگی بر تغییر از تجربیات خارج از جسم به بسط آگاهی توسط تجربهٔ عشق الهی در مسائل روزمره منتقل شده‌است. هدف معنوی نهایی همه اکیست‌ها آگاهی به همیار خدا شدن است.[۹][۱۳] شریعت سوگماد که به‌معنای «راه جاویدان» است، کتاب مقدس اکنکار است. شریعت[۱۴] همان‌طور که اکیست‌ها اینگونه می‌نامند مجموعه ایی از دو کتاب است که از معنای معنوی و هدف آنچه توسط ماهانتا، رهبر کنونیِ اکنکار نوشته شده می‌گوید.[۱۵] بعضی از این اعتقادات کلیدی که در شریعت کی سوگماد آموزش داده شده شامل سفر روح، کارما، تناسخ، عشق، نور و صوت و بسیاری از موضوعات معنوی دیگر می‌باشد. اکیست معتقدند سوگماد منبع لایزالی از آنچه همه اشکال را به‌وجود آورده‌است و آنکه اک، جریان صدا، جریانی از سوگماد و در ابعاد پایین‌تر است.[۱۶] شریعت کی سوگماد مجموعه‌ای از دو کتاب و بسیاری از نسخه‌هایی که اکنون به‌عنوان نسخه‌های اکنکار در نظر گرفته می‌شود را شامل می‌شود. هرچند همچنین مجموعه‌ای از نوشته‌های سات سانگ که در دسترس هستند با عضویت سالانه‌ای در اکنکار را شامل می‌گردد. کلاس‌های سات سانگی شامل مطالعهٔ مباحث با دیگران به‌علاوه به‌طور فردی می‌باشد.[۱۷]

    هارولد کلِمپ
    سری هارولد کلِمپ که هم‌اکنون ماهانتا، استاد در قید حیات است. نام معنوی وی واه زی (Wah Z) است اکنکار همیشه استاد در قید حیاتی دارد. هارولد کلمپ کتاب‌ها و مقالات و مباحثات زیادی را درمورد تعالیم اک نگاشته‌است. ضبط موسیقی و ویدئوهایی از صحبت‌های وی موجود است. وی در یک مزرعه در ویسکانسین متولد شد، به مدرسه الهیات پیوست و عضو فرقه روسیکروسیان(Rosicrucian) بود. در دهه ۱۹۶۰ وی شروع به مطالعه تعالیم اک کرد. بعد از سال‌ها ممارست معنوی جدی، وی ماهانتا و استاد در قید حیات اک در ۱۹۸۱ شد.[۱۸] گفته می‌شود او توانایی عمل هم به عنوان استاد درونی و هم بیرونی برای نوآموزان اکنکار را دارد.[۱۹] بسیاری از نوآموزان تعالی و تغییر در زندگی را در نتیجه برخورد با استاد درونی، واه زی Wah Z از طریق رؤیا، تمارین معنوی، تجارب سفر روح و طرق دیگر گزارش دادند.[۲۰] گفته می‌شود که تعالیمش مردم را تعالی می‌بخشد و به آن‌ها جهت فهم تجارب شخصی شان در زمینه نور و صوت الهی کمک می‌کند.[۱۹] تعالیمش به مردم در سراسر جهان برای دستیابی به آزادی معنوی بزرگ‌تر و عشق کمک کرده‌است. به عنوان استاد در قید حیات اک، هارولد کلمپ مسئول ادامه تکامل تعالیم اکنکار می‌باشد.[۲۱]

    سرچشمه
    اگرچه توئیچل اکنکار را در سال ۱۹۶۵ بنیان نهاد، اکیست‌ها مدعی هستند که پایه تعالیم اکنکار به آغاز زندگی بشری برمی گردد.[۲۲] بنا به گفتهٔ دوگ مارمان(Doug Marman)، پال توئیچل تحت تأثیر بسیاری از تعالیم مذهبی باستانی و مدرن در ایجاد آموزش اکنکار است، اما منابع اصلی اش به نظر می‌رسد سوفیسم (Sufism) و تعلیم کمتر شناخته شده در هند که «ایمان به اولیا» نامیده می‌شود می‌باشد. این‌جایی است که دیگر تعالیم نور و صوت، همچون سانت مات[۲۳] و سورات شابد یوگا[۲۴] همچنین ریشه‌هایشان منشعب شد.

    مجموعه بزرگی از آثار در زمینه نور و صوت توسط متخصصات هندی تألیف شده‌است، و همچنین توسط استادان نور و صوت «شیودال سینگ»(Shivdayāl Singh) (نویسنده سار باچان(the Sar Bachan)، کتاب مقدس پال توئیچل)، ساوان سینگ، کیرپال سینگ (کسی که در ۱۹۵۵ پال توئیچل را متشرف به سورات شابد یوگا کرد)، چاران سینگ، دارشان سینگ و راجیندر سینگ نوشته شده‌است. چاران سینگ بنابراین در کتاب «فرموده استاد» (Beas: RSSB) به پال توئیچل اشاره می‌کند. در این کتاب، شاگردی از این نویسنده در مورد اینکه چطور آمریکایی با نام پال توئیچل می‌آید و تعلیمات طریقت نور و صوت را دریافت می‌کند اما آن را سانت مات نمی‌نامد، می‌پرسد. برای بحث آکادمیکی عمیق و گسترده در این زمینه منبع تعلیم نور و صوت، می‌توانید به منابع زیر رجوع کنید.[۲۵]

    دفتر مرکزی اکنکار در اصل در ل*ـاس وگاس نوادا بود. تحت رهبری داروین گروس، سازمان به مینلو پارک کالیفرنیا در ۱۹۷۵ نقل مکان کرد. در ۱۹۸۶، هارولد کلمپ اداره مرکزی اکنکار را به مینیسوتا، جائیکه تا به امروز نیز در آن جا می‌باشد نقل مکان داد.[۲۶]

    اکنکار به عنوان سازمانی تجاری تأسیس شد. هر چند، هیئت مدیران از توئیچل برای اینکه با استانداردهای معمول مطابقت داشته باشد خواست، و آموزش بعداً به عنوان سازمانی غیرانتفاعی ثبت شد. ۱۸ سال بعد، در ۱۹۸۳، هارولد کلمپ آن را به نهادی مذهبی به رسمیت شناخته شده تغییر داد. اخیراً، اکنکار به عنوان یک مذهب توسط ارتش آمریکا،[۲۷] سازمان پیشاهنگی پسر آمریکا(the Boy Scouts of America) و بسیاری از نهادهای دیگر پذیرفته شده‌است.[نیازمند منبع]

    هزینه‌های عضویت
    اخیراً عضویت یک ساله برای یک فرد و فرزندانی که در همان خانه زندگی می‌کنند کمک مالی ۱۳۰ دلاری می‌باشد. عضویت یک ساله خانواده (برای یک زن و شوهر و فرزندان) کمک مالی به مبلغ ۱۶۰ دلار می‌باشد.

    دزدی ادبی
    بعد از مرگ پال توئیچل در ۱۹۷۱، دیوید سی لین کتابی را انتشار داد[۲۸] که مدعی بود بعضی از کتاب‌های اکنکار پال توئیچل شامل متونی از کتب سایر نویسندگانی است که به آن‌ها استناد نشده‌است. لین ادعا می‌کند «این کشور دور» پال توئیچل سرقت ادبی بود (از یک استاد بزرگ در هند و کتاب مسیر استادان نوشته شده توسط جولیان جانسون از فرقه رادها سوامی سات سانگ بیاس). اکنکار اظهار داشت که نقش توئیچل به عنوان استاد گردآورنده بود!، و در این زمینه هارولد کلمپ گفت.


    تعالیم بالای اک به چهار گوشه دنیا پراکنده شده‌است. استادان مختلفی هر یک بخش‌های و قطعاتی از آن را دارند، اما آن‌ها الزامات کوچکی را ضمیمه کردند یا گرفته‌اند: اگر شما می‌خواهید یک پیرو واقعی در مسیر خدا باشید شما بایستی گیاهخوار باشید، یا ملزم به مدیتیشن برای ساعات بسیاری در یک روز هستید؛ و این برای دوران ما اشتباه بود. آن برای فرهنگ دیگری اختراع شده بود.

    پال کل تعلیم را جمع کرد و بهترین را برگزید. هر چند ممکن است گفتن این مطلب عجیب به نظر برسد، ولی در این مفهوم من به او به عنوان استادی گردآورنده می‌نگرم. او تعالیم طلایی را که در سراسر جهان پراکنده شدند را گردآوری کرد و آن‌ها را به راحتی در دسترس ما قرار داد؛ بنابراین حالا ما مجبور نیستیم که احساس کنیم که که بایستی ۱۰ یا ۱۵ سال را در آشرامی در هند سپری کنیم و و دور هم با فایل‌هایی پر از گرد و غبار بنشینیم یا آنکه در خود را بر روی جهان ببندیم برای اینکه به‌طور معنوی زندگی کنیم.

    در سال ۲۰۰۷ دوگ مارمن، یک متشرف سطح بالای اکنکار، کتابی را با عنوان تمام حقیقت منتشر کرد که در ان سعی در پاسخگویی به انتقادهای وارد شده توسط لین شده‌است.[۲۹] اطلاعات بسیار مفصل و دقیق است و به بررسی انتقادهای به‌طور مفصلی به وسیلهٔ مراجع تاریخی قابل اثباتی می‌پردازد. مارمان همچنین به نادر بودن دیالوگی با رعایت احترام در عصر انتقاد می‌پردازد.[۳۰] در زمینه این کتاب زن توئیچل گفته‌است که بالاخره یک کسی کل حقیقت این مطلب را بیان کرده‌است.[۳۱] [منبع نامعتبر؟]

    لین شرحی را بر کتاب مارمن منتشر کرده‌است، و تأکید مجددی بر نظرش که توئیچل تلاش کرده‌است که سرپوشی بر ارتباطات گذشته اش بگذارد و از چندین نویسنده سرقت ادبی کرده‌است، داشت.[۳۲]

    اعدام اعضا
    به گزارش فعالان حقوق بشر ایران در دهم بهمن ماه ۱۳۹۶ حکم اعدام کریم زرگر، از مدیران پیشین صدا و سیما و بنیانگذار «مؤسسه راه معرفت» در ایران زندان رجایی شهر کرج به اجرا گذاشته شده[۳۳] روزنامه ایران روز ۲۳ بهمن در خبری بدون ذکر نام یا تاریخ از به دار آویختن مردی میانسال خبر داده که به نوشته این روزنامه «با دایر کردن یک مؤسسه عرفان قلابی در تهران و با کمک همسرش، زنان و دختران گرفتار را به خلوتگاه شیطانی کشانده و نقشه‌های سیاهش را اجرا می‌کرد.»

    کریم زرگر متولد ۱۳۳۲ در شهر اهواز در جنوب ایران بود و در رشته حقوق در دانشگاه تهران و استراسبورگ فرانسه تحصیل کرده بود. زرگر سال‌ها در صدا و سیمای ایران فعال بود و در سوابق او مدیریت کل سیمای برون‌مرزی، مدیریت پخش شبکه اول سیما و ریاست دانشکده صدا و سیما دیده می‌شود. علاوه بر این او در حوزه سینما هم فعالیت‌هایی داشت که ساختن دو فیلم بلند و بازی در فیلم عروسی خوبان، ساخته محسن مخملباف و مدیریت تولید این فیلم از جمله آن‌ها بود. آقای زرگر مدتی هم صاحب امتیاز و مدیر مسئول ماهنامه «گزارش فیلم» بود.

    کریم زرگر اوایل پاییز سال ۱۳۹۴ همراه با مرجان داوری بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. به گزارش هرانا جلسات دادگاه این دو نفر به ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی در مهر و آذر ۱۳۹۵ برگزار شده و در نهایت هر دو به اتهاماتی از جمله فساد فی‌الارض به اعدام محکوم شده‌اند. علاوه بر حکم دادگاه انقلاب، کریم زرگر در پرونده دیگری به اتهام «تجاور به عنف» در شعبه ششم دادگاه کیفری استان تهران هم محاکمه و به اعدام محکوم شده بود.

    نقدها
    جوامع اینترنتی از اعضای اینترنتی سابق و منتقدان، از جمله گروه خبری یوزنت alt.religion.eckankar، انتقادهایی را به اکنکار وارد می‌کنند که بیش از ۱۰ سال سابقه دارند. اکنکار به وسیلهٔ بعضی به صورت یک فرقه برجسته شده‌است، که شامل هم اعضای پیشین و هم نویسندگان مسیحی می‌شود.[۳۴] اکنکار خودش را به عنوان یک فرقه کیش شخصیت برجسته نکرده‌است و هارولد کلمپ در پاسخ به این انتقاد بیان می‌دارد که استادان اک محترم شمرده می‌شوند اما به وسیلهٔ اعضای اکنکار پرستش نمی‌شوند.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    انسان‌گرایی

    بخشی از مجموعه مقاله‌های فلسفه
    120px-HumanismSymbol.svg.png

    انسان خوشحال


    • نمای کلی انسان‌گرایی
    • فهرست انسان‌گرایان

    تاریخ
    • انسان‌گرایی رنسانس
    • انسان‌گرایی در آلمان
    • انسان‌گرایی در فرانسه
    • مانیفست اومانیست
    انسان‌گرایی سکولار
    • شورای انسان‌گرایی سکولار
    • یک بیانیه انسان‌گرایی سکولار
    • بیانیه آمستردام
    انسان‌شناسی دینی
    • مسیحی
    • یهودی
    • بودایی
    سازمان‌ها
    • اتحادیه جهانی انسان‌گرا و اخلاق‌گرا
    • انجمن انسان‌گرای آمریکایی
    • انجمن انسان‌گرای بریتانیایی
    • انجمن سکولار ملی
    مقاله‌های مرتبط
    • فرهنگ اخلاقی
    • انسان‌گرایی مارکسیست
    • جهان‌گرایی توحیدگرا
    • انسان‌گرایی کیهانی
    • انسان‌گرایی اگزیستانسیال
    • انسان‌گرایی درونی
    • ترابشریت
    • شخص‌گرایی
    • پساانسان‌گرایی
    • ضدانسان‌گرایی
    درگاه:فلسفه
    • ن
    • ب
    • و
    انسان‌گرایی (هومانیسم، اومانیسم یا اُمانیسم: Humanism)، جهان‌بینی فلسفی و اخلاقی است که بر ارزش و عاملیت انسان‌ها به صورت فردی یا جمعی تأکید دارد و عموماً تفکر نقادانه و شواهد (عقلانیت و تجربه گرایی) را بر پذیرش دگم اندیشی و خرافات ترجیح می‌دهد. در انتقاد از برخی مضامین انسان‌گرایی فراانسان‌گرایی مطرح شده‌است.[۱]

    واژهٔ انسان‌گرایی، نهضتی فرهنگی فکری است که در خلال دوران تجدید حیات فرهنگی (رنسانس) به دنبال ایجاد رغبت و تمایلی که نسبت به آثار برجستهٔ یونانی و رومی پدید آمده‌است. واژه انسان‌گرایی (Humanism) را فردریچ نیتاما (Friedrich Immanuel Niethammer) از واژه "humanitas" برگرفت ."humanitas" کلمه‌ای لاتین از سری واژگان فیلسوفانه‌ای بود که سیسترون (Cicero) قبل از میلاد آن‌ها را ایجاد کرده بود.

    انسان‌گرایان در میان مجردات انتهای دوران باستان و قرون وسطا، محققان و روحانیون، میان divinitas به معنی حوزه‌هایی از معرفت و فعالیت که از کتاب مقدس نشأت می‌گرفت و humanitas یعنی حوزه‌هایی که به قضایای عملی زندگی دنیوی مربوط می‌شده‌است، فرق گذاشتند؛ و از آنجا که حوزهٔ دوم، بخش اعظم الهام و مواد خام خود را از نوشته‌های رومی و به‌طور فزاینده یونان باستان می‌گرفت، مترجمان و آموزگاران این آثار که معمولاً ایتالیایی بودند خود را umanisti یا humanists نامیدند.

    در برخی از موارد انسان‌گرایی در برابر خداگرایی قرار داده شده‌است.[۲] برای نمونه پروتاگوراس در رسالهٔ خویش «در باب خدایان» انسان را مقیاس همه چیز می‌داند و با این ادعا خدایان را انکار می‌کند و به همین دلیل از آتن تبعید می‌شود. سارتر در کتاب «اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر» (Existentialisme est un Humanism) کوگیتوی دکارتی را تنها نقطهٔ تمایز اگزیستانسیالیسم از بقیهٔ فلسفه‌ها و «تنها مبنای ممکن برای انسان‌گرایی» می‌داند. برخی، از انسان گرایی، به عنوان ایمان به خدای حقیقی یعنی ایمان به خود انسان یاد می‌کنند. از نظر آنها با این که یک ندای درونی در انسان می‌گوید که خدا هست ولی چون انسان آن را نمی‌بیند پس نباید در مورد آن اظهار نظر نماید و فعلاً آن چیزی که هست و انسان آن را می‌بیند، خود انسان است و در واقع انسان همان خداست و به اندازهٔ تمام انسان‌ها خدا وجود دارد.

    معرفی انسان‌گرایی از دیدگاه روانشناسی
    انسانگرایی به یک مکتب فکری اطلاق می‌شود که پیروان آن معتقدند موجود انسانی با سایر گونه‌های حیات متمایز است و روابط بین فردی وشناخت خود یکی از موضوعات مهم در انسان گرایی است. باور انسان گرایان در تضاد با نظریه پردازان شرطی سازی این است که همه رفتارهای انسان‌ها نتیجه پیامدهای رفتار است. حیطه‌های مورد علاقه انسان گرایان شامل مطالعه خود، انگیزش و روابط میان فردی است. انسان گرایان دارای علایق و نظرگاه‌های متفاوتی هستند. دیدگاه اکثرانسان گرایان (انسان گرایان مدرن یا انسان گرایان طبیعت گرا) ریشه در دیدگاه‌های ارسطو و سقراط دارد. فلسفه انسان گرایی طبیعی به شدت تحت تأثیر فلسفه نوین گرایی است. ورود فلسفه طبیعت‌گرایی به انسان گرایی باعث رد تمام دیدگاه‌های مابعدالطبیعه گشته و روی استدلال علمی دموکراسی و همدردی انسانی و نیز حقوق طبیعی انسانی تأکید می‌کند. دیدگاه انسان گرایی دیدگاهی است که بر طبق آن انسان اشرف مخلوقات شناخته شده و به دو شاخه تقسیم می‌شود: دیدگاه غیر دینی و دیدگاه دینی. در انسان گرایی غیر دینی اعتقاد بر این است که ماهیت منحصر به فرد انسان استعدادهای بی همتای شخصی اوست که باید رشد کند و تحول یابد. انسان گرایان دینی نیز با پذیرش ویژگی‌های منحصر به فرد انسان‌ها دین را عامل مهمی برای تحول درونی در انسان می‌دانند؛ لذا دیدگاه دینی و غیردینی به غیر از موضوع قبول یا انکار دین، وجوه مشترک بسیاری دارند. گروه‌های معتقد دینی با فرضیه‌های انکار خدا به شدت مخالف‌اند. آنان ریشه‌های فکری خود را از افلاطون و آگوستین و مذاهب مختلف گرفته‌اند. به اعتقاد آن‌ها انسان گونه‌ای ممتاز و برتر از سایر گونه هاست. خداوند یا هستی برتر در مرکز هستی قرار دارد. مریتین و دی کاردین دو مدافع اصلی رویکرد خدا پرستانه یا خدا محور هستند. از دیدگاه آنان انسان موجودی مادی و معنوی، خردمند و دارای آزادی اراده است و عالی‌ترین هدف انسان آن است که از روی اراده اجابت کنند و مطیع قوانین الهی باشد (کتاب: بسترهای فهم برنامه درسی، تألیف: دکتر مصطفی قادری با ویراستاری در متن). نوشته: سمیرا کریمی
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    جوچه
    220px-Dprk_pyongyang_chuche_monument_05.jpg

    برج جوچه در پیونگ یانگ، کره شمالی.
    جوچه (به انگلیسی: Juche)(به کره‌ای: 주체) که ترجمهٔ مرسوم آن سیاست اتکاء بر خود است؛ فلسفه سیـاس*ـی حاکم بر کشور کره شمالی ست که از اواخر دهه ۱۹۶۰ از سوی پرزیدنت کیم ایل-سونگ به‌عنوان یک نظام اندیشه‌ای و ایدئولوژیکی طراحی و توسعه یافت. جوچه تلفیقی است از مارکسیسم، ناسیونالیسم و اومانیسم (انسان‌گرایی) که هدف آن ایجاد جامعه اشتراکی سازمان یافته متکی بر خود در راه سازندگی کشور و تربیت افراد می‌باشد.

    جوچه، صرفاً یک ایدئولوژی سیـاس*ـی برای توجیه جهت‌گیری‌های سیـاس*ـی یا یک نظام باورهای فلسفی که رسماً توسط نخبگان حاکم ترویج داده شود، نیست. جوچه، راهی برای زندگی در کره شمالی است؛ لغتی جدایی‌ناپذیر از زندگی به سبک کره شمالی. عملاً در همه جنبه‌های زندگی کره‌شمالی‌ها می‌توان حضور جوچه را دریافت. در نتیجه، فرایند اجتماعی کردن سیـاس*ـی که به موجب آن جوچه در نظام اعتقادی مردم چپانده می‌شود، عمیقاً با این حقیقت تقویت می‌شود که جوچه نه فقط درک و دربارهٔ آن فکر شده، بلکه مهم‌تر این‌که در صف منظمی از موقعیت‌های ملموس حیات مردم «زیسته می‌شود».

    محتویات
    • ۱ شکل‌گیری جوچه
    • ۲ جوهر و مضمون جوچه
    • ۳ موسیقی جوچه
    • ۴ معماری جوچه
    • ۵ ادبیات جوچه
    • ۶ ورزش جوچه
    • ۷ پزشکی جوچه
    • ۸ جنبه‌های دیگر زندگی جوچه
    • ۹ پانویس
    • ۱۰ منابع
    شکل‌گیری جوچه
    یکی از عوامل مهم در به‌وجود آمدن اندیشه جوچه این بود که پس از آنکه قدرت‌های بزرگ کمونیستی یعنی چین و شوروی که دارای رابـ ـطه ویژه‌ای با کره شمالی بودند، راهی در پیش گرفتند که رهبران کره شمالی نمی‌خواستند با آن همراهی کنند، به‌ویژه از اوایل دهه ۱۹۶۰ که اختلاف‌ها و کشمکش‌های میان چین و شوروی منجر به درگیری‌های مسلحانه شد، کره شمالی تصمیم گرفت با مطرح کردن اندیشه جوچه ضمن تأکید بر بعدهای فرهنگی و ملی کره فاصله سیـاس*ـی خود را با این دو قدرت جهان کمونیست حفظ کند؛ و از این روی از اواخر دهه ۱۹۶۰ اندیشه جوچه به‌عنوان یک نظام اندیشوری و ایدئولوژیکی طراحی و در کشور توسعه یافت.

    یکی دیگر از عوامل مهم در به‌وجود آمدن جنبش جوچه، نیاز به توسعه روابط دیپلماتیک با کشورهای غیرکمونیستی و رو به رشد بود. زیرا تا پیش از دهه ۱۹۶۰ کره شمالی تنها با کشورهای کمونیستی روابط دیپلماتیک داشت؛ بنابراین دولت تصمیم گرفت که موضع مستقلی را در رابـ ـطه با دیگر کشورهای غیرکمونیستی مانند کشورهای جهان سوم در پیش گیرد. به‌همین دلیل به‌منظور نیل به مقصود و آرمان‌های خود به راهبرد نوینی روی آورد و توانست تا پایان دهه ۱۹۷۰ با بیش از ۹۰ کشور که عمدتاً در قاره آفریقا واقع شده بود رابـ ـطه سیـاس*ـی و دیپلماتیک برقرار کند.

    جوهر و مضمون جوچه
    ایده جوچه[۱] به زبان ساده یعنی تکیه بر توانمندی‌های بیکران انسان، انسانی که از مشکلات خودش هر چقدر هم بزرگ باشد، بزرگتر است و می‌تواند با امید و اعتماد به نفس از پس هر خطری برآید.

    ایده جوچه که مردم کره شمالی به آن خو دارند، کمک کرده تا در آن کشور بی‌چیز و فقیر که رابـ ـطه اش با دنیای بیرون گسسته است، معتاد و بزهکار تکثیر نشود و نگاه مردم به همدیگر فرا تر از سود و زیانهای حسابگرانه و کاسبکارانه باشد.

    تبلیغات رسمی در کره شمالی حاکی از این است که برای دست یابی به جوهر جوچه و خروج از قبر خویش، برای اینکه روزمره نو و تازه بشوید باید به این باور برسید که هرچه دارید از خلق و رهبری است.

    در جوچه ذوب بشوید و دستتان را به دست «رهبر عزیز» بدهید. با پاهای کیم جونگ[۲] حرکت کنید تا در راه نمانید. اینطور تک تک شما جاودان می‌شوید. دستگاه ارزشی تان تغییر می‌کند و شعله‌ای خواهید بود که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را خاموش کند.

    راز «جوچه» اتصال شما به نقطه خارج از خودتان است به کیم جونگ کبیر[۳]

    برای غلبه بر ترس و یاس و ناباوری خود را به رهبری بسپارید تا آسمان پر از زیبایی و ستاره باشد.

    موسیقی جوچه
    معنادارترین جنبه حیات هنری در کره شمالی، موسیقی است. هر صدایی که ممکن است بشنوید، ملودی‌های موسیقایی به هم‌راه دارد. همه امکانات نمایشی و اجرایی تماماً در استفاده‌اند تا «سرگرمی اصولی» (سرگرمی هدف‌دار) را با موسیقی و دیگر صورت‌های سرگرمی پیش ببرند. موسیقی، رسانه‌ای مهم برای وحدت سیـاس*ـی و ایدئولوژیک است. در واقع، این - به اصطلاح - موسیقی جوچه به‌وضوح همه آنچه ایدئولوژی می‌گوید را مجسم می‌کند.
    تئوریسین‌ها در کره شمالی اصرار دارند که جوچه صورتی از ضدیت و تعارض با گونه‌های دیگر نیست، بلکه بیشتر سنتزی است که محدودیت‌ها و کاستی‌های خویشتن فرد را – به اندازه محدودیت‌ها و کاستی‌های دیگران - کنار می‌زند. این ادعا با این حقیقت عینیت پیدا کرده که در کره شمالی موسیقی ارکستری با ترکیبی از سازهای غربی و سازهای نوعاً کره‌ای اجرا می‌شود تا موسیقی‌ای را «خلق کند» که بر محدودیت‌های بیان هنری در هریک از این دو جهان موسیقایی فائق آید. افزون بر این، موسیقی جوچه مفهوم بنگ‌چنگ و جلگاوا را به عنوان پالایش خلاقانه میراث و فرهنگ کره‌ای بسط می‌دهد.

    بنگ‌چنگ (Bangchang)، موسیقی آوازی را با ترکیب‌های‌سازی در هم می‌آمیزد؛ مشابه کاری که لودویگ وان بتهوون در سمفونی شماره ۹ انجام داده‌است. در تالار نوازندگان که پشت یا زیر صحنه یک اوپرا پنهان شده، خوانندگان معمولاً در کنار نوازندگان می‌نشینند. مفهومی که این‌جا هست این است که نه صدای بشری و نه سازهای موسیقایی نمی‌توانند کامل شوند مگر آن‌که در هارمونی و هم‌سازی با یک‌دیگر باشند؛ چیزی که وعده داده شده وحدت عالیه جهان را نزدیک می‌کند. در بعضی موارد، همه تماشاچیان در آوازخوانی هم‌راهی می‌کنند تا تأثیر وحدت را نشان بدهند.

    جلگاوا (Jolgawha) به وزن‌ها و سجع‌بندی‌های عبارت‌بندی‌های موسیقایی اشاره می‌کند. در نظام شعر کره‌ای سنتی - معروف به شیژو (shijo) – این باور هست که چنان ریتم‌هایی مانند ۳-۴-۴-۴، ۳-۴-۳-۴، و ۳-۳-۴، با ریتم نفس‌کشیدن بدن انسان هم‌آهنگ است. این الگوها عموماً در شیژوی سنتی و آوازهای فولک استفاده می‌شدند. آهنگ فولک معروف آریرنگ (Arirang) یک مثال نوعی از چنان بیانی است که از نظر آوایی ساخت‌یافته باشد. اپرای دریای خون (Pibada) که به گستردگی تحسین شد، پر است از همین ریتم‌ها و بنگ‌چنگ. قاعده‌ای مشابه در خلق موسیقی معاصر – از جمله اوپراها و شکل‌های متعدد دیگری از موسیقی مانند آهنگ‌هایی که در تکریم کیم ایل سونگ، کیم جونگ ایل، کودکان، مادران، سربازان، و البته حزب حاکم نوشته شده‌اند – در پیش گرفته شده‌است.
    نمونه دیگری از موسیقی جوچه در پی هم‌سازی و هارمونی متکاملی از صدا و هنرهای تجسمی است. همیشه برنامه‌های سرگرمی با تصاویری از کیم ایل سونگ، گل‌ها، و خورشید به‌تنهایی (که به «رهبر کبیر» دلالت می‌کند) آراسته می‌شوند. ترکیب‌ها دائماً در تطابق با موضوع نمایش عوض می‌شود. بارها در همان حالی که اجراکننده‌ها دارند می‌خوانند، شعری خط‌به‌خط روی صفحه تلویزیون پا پرده سینما ظاهر می‌شود. این یعنی وحدت عالیه و هم‌سازی و هارمونی صداها و تصویرها؛ چیزی که نظریه‌پردازان جوچه آن را به عنوان یک صورت یک‌پارچه‌تر و در نتیجه کامل‌تر هنر در نظر می‌گیرند.

    این‌که در کره شمالی کودکان این‌طور گسترده از مهد کودک تا آخرین دوره‌های تحصیلی‌شان در دانشگاه با موسیقی سر و کار دارند، شاید در دنیا بی‌نظیر باشد. هر بچه‌ای در برنامه‌های موسیقی شرکت می‌کند؛ یا به عنوان خواننده یا به عنوان نوازنده. در واقع در آغاز تحصیل و در آغاز هر دوره فوق‌برنامه، هر بچه‌ای لازم است یک ساز موسیقی را انتخاب کند و یاد بگیرد. تقریباً هرروز بچه‌ها بعد از کلاس‌های درسی‌شان در مدرسه‌هاشان می‌مانند تا اجراهای تمرین و تکرار داشته باشند. هر مدرسه هم یک تیم از هنرمندان تدارک می‌بیند تا در رقابت‌های منطقه‌ای و ملی، مدرسه‌شان را نمایندگی کنند. مدرسه‌هایی که در این رقابت‌ها برنده می‌شوند، این افتخار را خواهند داشت که هرسال یا هرفصل در در کاخ کودکان در پیونگ‌یانگ اجرا کنند. در برنامه‌های ممتاز، مقام‌های مهم حکومتی و حتی «رهبر کبیر» یا «رهبر محبوب» هم حاضر است.
    همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، برنامه معمول برای هر روی‌داد موسیقایی، شامل آهنگ‌هایی دربارهٔ «رهبر کبیر» و «رهبر محبوب» است و البته دربارهٔ حزب و سپاه خلق. آهنگ‌های جدید به تداوم و همواره در حال معرفی‌شدن هستند. در واقع بیشتر افراد جوان در کره شمالی قادر به خواندن شمار فراوانی از آهنگ‌هایی هستند که از نظر سیـاس*ـی و ایدئولوژیک «مهندسی» شده‌اند، اما این توانایی آن‌ها در زمینه‌های دیگر و از جمله در زمینه موسیقی فولک سنتی محدودتر است. هریک از برنامه‌های تلویزیونی، پخش‌های رادیویی، و اجراهای زنده، تقریباً جداجدا توسط دستورالعمل‌های ایدئولوژیکی هدایت می‌شوند که جوچه الزام کرده‌است.

    معماری جوچه
    عصاره معماری جوچه را می‌توان در «تالار معرفت عالیه خلق» (Inmin Dae Haksopdang) دید که در مرکز پای‌تخت واقع است. این‌طور که نظریه‌پردازان کره شمالی می‌گویند نمای بیرونی این ساختمان، فرم‌های معماری کره‌ای سنتی را نمایش می‌دهد، در حالی که هم‌زمان ساختار بنا سادگی امروزین و بهره‌وری و کارکردمداری را در خود دارد. در حقیقت، داخل این ساختمان، تالارها و اتاق‌ها سقف‌هایی به‌افراط بلند دارند و سرتاسر با سنگ‌های مرمری پوشانده شده‌اند. نظریه‌پردازها توضیح می‌دهند که «ترکیب خلاقانه» زیبایی هنری سنتی و راحتی امروزین و مدرن، هدف معماری جوچه است. بیشتر ساختمان‌های عمومی از چنین قاعده‌ای پی‌روی کرده‌اند. حتی در حومه و ییلاقات شهر هم خیلی از خانه‌های شخصی نشان می‌دهد که آن‌ها در پی سبکی منحصربه‌فرد برای بام‌های لبه‌دارشان هستند. این سبک حتی با سبک‌های سنتی چینی یا ژاپنی هم فرق می‌کند. در چشم یک غریبه، این تفاوت ممکن است جزئی و ندیدنی به چشم بیاید اما یک‌بار که درباره‌اش توضیحی داده شود، آن‌گاه بدیهی و آشکار می‌شود. به‌این‌ترتیب، کره شمالی‌ها به شکلی پیوسته و بی‌توقف به یاد می‌آورند که کره‌ای‌ها منحصربه‌فرد هستند و از میراثی غنی برخوردارند که ممتاز و برجسته‌است.



    ادبیات جوچه
    به قول کیم ایل سونگ «ادبیات به عنوان انسانیات جوچه‌محور، فلسفه زندگی است و با توصیف هنرمندانه زندگی مردم، به پرسش‌های بشر پاسخ می‌دهد». از آن‌جا که ادبیات هم از انسانیات است، پس باید مشکلات مرد و زن را توصیف کند و برای این مشکلات، راه‌حل‌هایی فراهم کند. به این معنا، ادبیات هم مانند هنر باید کارکردهای معرفت‌شناسانه و آموزشی‌ای را با خود داشته باشد که انتظار می‌رود «معنای زندگی را برای خلق به خانه‌شان بیاورد و به شکل‌دهی به دورنمای آن‌ها در زندگی‌شان کمک کند». در نتیجه، «ادبیات باید حاوی معانی سیـاس*ـی و ایدئولوژیکی باشد که منتقل‌کننده ندای عدالت اخلاقی باشد. زمانی که ادبیات فاقد چنین معنا و هدفی باشد، تنها به سمت سانتیمانتالیزم میل پیدا می‌کند و به‌ناچار منحط می‌شود و سلامت روانی جامعه را مختل می‌کند».

    در رمان‌ها، داستان‌های کوتاه، و شعرهای کره شمالی، این یک قاعده‌است که قهرمان‌ها به منظور نشان دادن میهن‌پرستی‌شان تصویر بشوند. موفقیت‌ها و دست‌یافت‌های ادبی با توجه موفقیت‌شان در پیش‌بردن و ترویج هدف‌های ایدئولوژیکی که توسط جوچه دیکته شده سنجیده می‌شود و با هر ملاک هنری دیگر در تعارض است. بررسی سرسری ماه‌نامه «ادبیات کره‌ای» (Chosonmunhak) نشان می‌دهد بیشتر داستان‌های کوتاه، شرح‌حال‌ها، شعرها، و حتی کمیک‌ها پر است از پیام‌های ایدئولوژیک و سیـاس*ـی. در کره شمالی معمولاً لازم است کتاب‌داستان‌های معینی خوانده شود و سپس در جلسه‌های «روز مطالعه» هر هفته در محل‌های کار درباره‌شان بحث شود. در این روز عملاً همه کارمندان و شهروندان دیگر لازم است که در جلسه‌های برنامه‌ریزی‌شده بحث که توسط واحدهای اجرایی و برای عوام مردم برگزار می‌شود، شرکت کنند.
    یک مثال مهم دیگر برای ادبیات جوچه، مجموعه‌داستان «ملت و سرنوشت» (Minjok kwa Unmyong) است. در این مجموعه، صدها نفر در طول تاریخ کره شمالی که میهن‌پرستی خود را با کیفیتی نامعمول نمایش داده‌اند، به عنوان چهره‌های قهرمانی و حماسی ملی معرفی می‌شوند. این قهرمان‌ها شامل افرادی در مشاغل مختلف و در موقعیت‌های اجتماعی مختلف می‌شود؛ از هنرمندها گرفته تا اسرای جنگی. این مجموعه همچنان دارد بیشتر می‌شود. به محض این‌که نگـاه دانلـود دربارهٔ فردی خاص نوشته می‌شود، آن اثر هم‌زمان به فیلم سینمایی تبدیل می‌شود تا در سطح ملی در سینماها یا روی ویدئو عرضه شود. علاوه بر این مجموعه‌ها که ستودگان متأخرتری را مجسم می‌کند، گروهی از رمان‌ها، فیلم‌نامه‌ها و داستان‌های کوتاه هستند که برای بازنمایی چهره‌های تاریخی طراحی شده‌اند.

    از زمان درگذشت رهبر کبیر در ۱۹۹۴، محبوب‌ترین محصول ادبی در کره شمالی، مجموعه «همراه با قرن» (Segiwa doburo) بوده‌است؛ خودزندگی‌نامه کیم ایل سونگ. کیم نوشتن این مجموعه را در ۱۹۹۲ مصادف با هشتادمین سال‌گرد تولدش آغاز کرد. آن‌زمان امور روزمره حکومت‌داری به پسر او کیم جونگ ایل منتقل شده بود تا کیم ایل سونگ فرصت پیدا کند از اوقات فراغتی که لیاقتش را داشت لـ*ـذت ببرد و دربارهٔ زندگی و اندیشه‌های خود بنویسد. در ۱۹۹۴ شش جلد از این مجموعه منتشر شد. بعد از مرگ کیم به خاطر یک حمله قلبی غیرمنتظره در آن سال، جلدهای دیگری هم منتشر شدند و امروز تعداد کتاب‌های آن مجموعه روی‌هم‌رفته هشت‌تاست. این خودزندگی‌نامه به گستردگی در حیات عمومی مردم کره شمالی تنیده شده‌است. این اثر هرشب به صورت‌های مختلفی در تلویزیون معرفی می‌شود؛ از جمله با تصویر بانویی که با لباس سنتی کره‌ای دارد این مجموعه‌ها را می‌خواند. دانشجویان و کارمندان مرتباً درگیر بررسی این مجموعه و تحلیل‌های دانشگاهی دربارهٔ ارزش‌های ادبی این اثر هستند.

    ورزش جوچه
    در همه ورزش‌ها، آنچه به آن روش جوچه خوانده می‌شود، به کار گرفته می‌شود. این روش تضمین می‌کند که در هرجور تمرین ورزشی، آمادگی روحی و ایدئولوژیک یک مؤلفه کلیدی است و شایستگی فیزیکی و مهارت‌های ورزشی کافی نیست. هرکس در ابتدا باید درک و شناخت کاملی از ورزشی که دارد خود را برای رقابت در آن آماده می‌کند، داشته باشد و دلیلی پیدا کند که بابت سروکارداشتن با یک ورزش خاص احساس غرور کند. به بیان دیگر، ورزشکار باید با هدف روشن افتخارآفرینی برای ملت و رهبر تمرین کند. زمانی که کای سون هوی ۱۶ساله در بازی‌های تابستانی المپیک آتلانتا در سال ۱۹۹۶ مدال طلای جودو را برد، به خبرنگارها گفت که کلید موفقیت این دختر نوجوان، عزمش برای افتخارآفرینی برای سرزمین پدری و رهبر محبوب بوده و برای این که به دنیا نشان دهد کره شمالی در هر زمینه‌ای از عهده پیروزی برمی‌آید.
    به نظر متفکران جوچه ورزش‌هایی مانند تکواندو، بوکس، جودو، تیراندازی، و تنیس روی میز، در این خصوصیت مشترک‌اند که همه‌شان به تربیت ذهن هم به اندازه تربیت بدن نیاز دارند. فقط وقتی که ذهن و بدن در هم‌سازی و هارمونی باشند، می‌توان راز ورزش را فهمید. شاید این‌جا بتوان دریافت که مفهوم هم‌سازی و هارمونی بین بدن و ذهن با چشم‌انداز کنفوسیوسی سازگار است؛ این آموزه کنفوسیوسی که «وقتی روح بر نفس فائق آید، چیزی نیست که نشود به‌اش رسید».

    پزشکی جوچه
    در کره شمالی هر بیمارستان هم به تجهیزات پزشکی غربی و هم به تجهیزات پزشکی شرقی مجهز شده‌است. برنامه آموزشی دانش پزشکی هم شامل هردو می‌شود. با این حال این دو جور پزشکی بیش از آن‌که جداجدا با هم سروکار پیدا کنند، در هم آمیخته شده‌اند. به «سنتز» جزئیات این دو دانش پزشکی، پزشکی جوچه گفته می‌شود. طرف‌دارهای این روش، آن را عامل اصلی رسیدن به «امید به زندگی» بالا در مقایسه با کشورهای غربی صنعتی و کره جنوبی - آن هم در کشوری که از نظر اقتصادی از جهان توسعه‌یافته خیلی دور است - می‌دانند. این‌طور که یک بیمار سرطانی معروف می‌گوید، این روی‌کرد بدعت‌آمیز به او کمک کرده که بیماری‌اش را درمان کند. کیم هیونگ یو، نماینده سابق کره شمالی در سازمان ملل، در سال ۱۹۹۷ بعد از این‌که در بیمارستانی در نیویورک تشخیص داده شد سرطان ریه دارد، سمتش را از دست داد. او با علم به این که سرطانش قابل‌درمان نیست و دارد برای آخرین استراحتش به وطنش بازمی‌گردد، آمریکا را ترک کرد. گروه پزشکی در نیویورک پیش‌بینی کرده بود که او ۶ماه زنده می‌ماند ولی او دو سال و نیم بعد در نوامبر ۱۹۹۹ در راس یک هیئت فرستادگان به نشست روابط آمریکا با کره شمالی که در دانشگاه جورجیا برگزار می‌شد، به آن کشور بازگشت. او در دوم دسامبر آن سال در هتل پلازای سازمان ملل یک کنفرانس خبری ترتیب داد و در آن اعلام کرد:

    دیگر حتی یک سلول سرطانی هم در بدن من نیست. دیگر من یک بیمار سرطانی نیستم. وقتی دو سال و نیم پیش این شهر را ترک می‌کردم، هیچ‌کس به بازگشتم فکر نمی‌کرد؛ به خصوص با این فاصله زمانی زیاد؛ ولی امروز به لطف دانش برتر پزشکی میهن پدری‌ام و کشور خیرخواهم و رهبر محبوب کیم جونگ ایل که شخصاً پی‌گیر درمان من بودند، این‌جا هستم. این‌ها همه به خاطر پزشکی جوچه است. از این به بعد، دنیای پزشکی با دیدن من به دانش پیش‌رفته پزشکی و نظام بهداشتی کشورم توجه می‌کند. مطمئن باشید این روح من نیست که از قبرم درآمده و روبه‌روی‌تان نشسته است!
    این‌که آیا ادعای مطرح‌شده توسط این سفیر سابق کره شمالی از نظر علمی هیچ اعتباری دارد یا نه، موضوع این بحث نیست. واقعیت مهم این است به نظر می‌رسد مردم کره شمالی به کارایی این گونه درمان باور دارند.

    جنبه‌های دیگر زندگی جوچه
    تحقق جوچه در موقعیت‌های عینی زندگی را می‌توان در شماری از حوزه‌ها علاوه بر آن‌ها که در این مطلب به‌شان اشاره شد، مشاهده کرد؛ مانند رقـ*ـص، روش‌های کشاورزی، لباس‌ها، و حتی مدل‌های آرایش مو. مثلاً چیزی هست به اسم رقـ*ـص جوچه. این رقـ*ـص با آن حرکت‌های بدن شناخته می‌شود که به بالاتنه - مشخصاً بازوها، دست‌ها، و شانه‌ها - محدود می‌شود. یک نظریه‌پرداز جوچه که در رقـ*ـص تخصص دارد، می‌گوید که این نوع رقـ*ـص به‌وضوح با رقـ*ـص غربی – که عمدتاً بر حرکت پایین‌تنه استوار است – در تعارض است و همچنین با رقـ*ـص آفریقایی که حرکت‌های کل بدن را به کار می‌گیرد، متمایز است.

    رقـ*ـص سنتی یا جوچه به گستردگی در مدرسه‌ها آموزش داده می‌شود. از همه دانش‌آموزها انتظار می‌رود قبل از ترک کردن مدرسه، در این زمینه تمرین کنند. فعالیت دیگری که پیش‌تر مفهوم جوچه را بروز می‌داد، حرکات آکروباتیک است. در واقع، حرکات آکروباتیک منسوب به کره شمالی عمدتاً به خاطر سطح دشواری‌شان شناخته می‌شوند اما چپاندن ایده‌هایی - که گفته می‌شود از جوچه به وجود آمده‌اند - به نمایش‌های آکروباتیک، عمدتاً دیده نشده‌است. صورت‌های زیادی از هنر رقـ*ـص هستند که ادعا می‌شود در آن‌ها هنر با ورزش آمیخته شده و در عوض با قواعد جوچه تبیین شده‌اند. در این برنامه‌ها، صحنه اجرا برای نشان دادن نشانه‌ها و صحنه‌های بصری از ایده‌های جوچه استفاده می‌شود. در کره شمالی با استفاده از دود و مواد دیگر از جمله اجسام چرخنده، صحنه‌هایی پرانرژی روی صحنه خلق می‌کنند. همه این بی‌راهه‌روی‌ها از مقررات و عرف رایج، به عنوان بروزهایی از جوچه قلم‌داد می‌شود.

    مردم کره شمالی به دریافتی دربارهٔ روش مناسب برای حفظ ظاهر فیزیکی‌شان، پاییدن لباس‌هاشان، کلاه‌ها، کفش‌ها، و حتی شیوه‌های آرایش مو رسیده‌اند. در پی‌روی از این هنجار جاافتاده که برای شهروندان الزامی است از برتری‌طلبی و هرجور رقابت ممکن پرهیز کنند، ظاهرهای متمایز مجاز نیستند. مدرسه‌ها در هر سطحی دانش‌آموزها را ملزم می‌کنند یونیفرم‌هایی بپوشند که اغلب شامل کلاه هم می‌شود. یونیفرم‌ها سالی دو بار به‌رایگان در اختیار گذاشته می‌شود اما معمولاً یونیفرم‌ها زودتر از موعد تحویل بعدی، برای دانش‌آموزها کوچک می‌شوند.

    آیین‌نامه‌های به‌خصوصی برای مدل موی دانش‌آموزها وجود دارد که گاه با توجه به سن و سطح آن‌ها به شکلی جزئی تغییر می‌کند. حتی بزرگ‌ترها هم میل دارند مدل موی‌شان قابل‌قبول باشد. مثلاً مدل‌های موی زنان گوناگونی کمی دارد. در یک آرایشگاه زنانه، می‌توان تصاویری را از مدل‌های توصیه‌شده مو برای زنان دید که روی دیوار نصب شده‌اند و به کمک آن‌ها به سادگی می‌توان سلیقه هرکس را دریافت. در واقع این مدل‌های پذیرفته‌شده، مدل‌های جوچه نامیده می‌شوند. علاوه بر ارزش‌های زیبایی‌شناسانه، کره‌جنوبی‌ها ارزش‌هایی ایدئولوژیک را هم به این مدل‌ها منتسب می‌کنند. به محض این‌که پای یک ارزش ایدئولوژیک به میان می‌آید، هرجور بی‌راهه‌روی‌ای دشوار می‌شود چون می‌تواند به عنوان میل به نشان دادن سرپیچی از دولت تعبیر شود.

    اما شاید مؤثرترین و ملموس‌ترین جنبه جوچه، معرفی‌شدن تقویم جدید بوده‌است. بر اساس این تقویم جدید، زمان با تولد کیم ایل سونگ آغاز می‌شود. سالی که او متولد شد، ۱۹۱۲، اولین سالی جوچه است؛ بنابراین امسال، سال ۹۶ جوچه است که در تقویم‌های مورداستفاده در هر خانه و هر دفتر کار و حتی در کارت‌تبریک‌های سال نو به آن اشاره شده‌است. این تقویم با درنظرداشتن درگذشت رهبر کبیر بنیان نهاده شده؛ کسی که ابداع فلسفه جوچه به او منتسب است. در هر صفحه این تقویم، آموزه‌های کیم ایل سونگ و کیم جونگ ایل – هردو – چاپ شده و علاوه بر این در هر صفحه رهنمودهای این دو در آن روز خاص در سال‌های گذشته هم تکرار شده‌است. لازم به گفتن نیست که این رفتار، به‌مانند استفاده از سال تولد عیسی مسیح به عنوان سال مبنا در تقویم‌های غربی است.

    اجمالاً، کره شمالی‌ها در محیطی زندگی می‌کنند که همه‌جایش به رنگ جوچه است. آنچه آن‌ها می‌شنوند، می‌گویند، حس می‌کنند، و می‌بینند، به‌شدت از ایده‌های جوچه رنگ گرفته‌است. به منظور تصور کردن فرایند چنین اشباع‌سازی فرهنگی، باید چنین محیط را برای زندگی در زمینه یک انقطاع کامل از جهان بیرونی تجربه کند.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    ساینتولوژی

    ساینتولوژی
    120px-Scientology_Symbol_Logo.png

    نماد ساینتولوژی از ترکیب حرف S (اول Scientology) و مثلث‌های ARC و KRC، دو عنصر مهم در ساینتولوژی ساخته شده‌است.
    تأسیس ۱۹۵۴
    مقر Gold Base
    شهرستان ریورساید، کالیفرنیا
    رئیس هیئت مدیره of Religious Technology Center David Miscavige
    وبگاه scientology.org
    ملاحظه Flagship facility: Church of Scientology International, Los Angeles, California, U.S.
    مختصات:
    17px-WMA_button2b.png
    ۳۵°۳۰′۴۲″ شمالی ۱۰۴°۳۴′۴۸″ غربی

    نوشتار وابسته: دانش‌شناسی
    220px-L._Ron_Hubbard_in_1950.jpg

    ال رون هابارد
    ساینتولوژی (به انگلیسی: Scientology) یا مکتب علم گرایی، مجموعه‌ای از تعالیم است که رون هابارد (یا ال رون هابارد) نویسنده داستان‌های علمی تخیلی آن را توسعه بخشید. علم گرایی به معنای اعتقاد به لزوم محوریت علوم تجربی و روش تجربی در همه شئون زندگی است.[۱]

    در ظاهر، این فرقه می‌کوشد تا به واسطه علم انسان را به خداشناسی نزدیک کند اما در نهایت مشخص شد که این فرقه بیشتر به دنبال کسب منافع شخصی رهبران خود بوده و تمامی افرادی که در آن وارد می‌شوند تحت سلطهٔ رهبران مذهبی آن قرار می‌گیرند.[۲]

    محتویات
    • ۱ موافقان
      • ۱.۱ پیروان معروف
    • ۲ آراء مخالف
    • ۳ دیگر کشورها
    • ۴ ساینتولوژی در ایران - عرفان حلقه
    • ۵ جستارهای وابسته
    • ۶ پیوند به بیرون
    • ۷ منابع
    موافقان
    ساینتولوژی در برخی کشورها به‌طور رسمی مذهب شمرده می‌شود. برخی از این کشورها بدین قرارند: آفریقای جنوبی، استرالیا، ایالات متحده آمریکا، هندوستان، مکزیک، نیوزیلند، پرتغال، سوئیس، تایوان، تانزانیا، ونزوئلا، زیمبابوه.

    ساینتولوژی این عقیده را تقویت می‌نماید که انسان‌ها ارواحی فناناپذیرند که اتصال با اصل خود را گم کرده‌اند. در این راستا انسان می‌بایست با هوشیاری کامل تمامی تجربه‌های تلخ زندگی خود را مرور کرده و به یاد آورد تا از آن‌ها گذر کرده به سرچشمهٔ حیاتی خود نزدیک تر گردد.

    پیروان معروف
    بک هانسن، دنی مسترسون، چیک کوریا، لیزا ماری پریسلی، کریستی آلی، کاترین بل، جان تراولتا، نازنین بنیادی، تام کروز، ویل اسمیت برخی از طرفداران مشهور این فرقه‌اند.[۳] آلکس گیبنی در فیلم مستند «روشن‌سازی، ساینتولوژی و زندان عقاید»، به نازنین بنیادی بازیگر ایرانی‌تبار هالیوود اشاره می‌کند که او در سال ۲۰۰۴ عضو کلیسای ساینتولوژی بوده‌است، و با برنامه دیوید میسکاویچ رهبر فعلی کلیسای ساینتولوژی مأموریت می‌یابد که با تام کروز رابـ ـطهٔ عاطفی برقرار کند. بنیادی بعداً از این کلیسا خارج می‌شود.[۴]

    آراء مخالف
    بزرگ‌ترین مخالفان این آئین در ایالات متحده را مسیحیان معتقد و اعضا سابق کلیسای ساینتولوژی تشکیل می‌دهند که از میان آنان تری مگو که خود به رده OT VII رسیده بود تشکیل می‌دهند. بسیاری معتقدند این آیین با استناد به حرفهای خود ران هابارد که اعتقاد داشت چنانچه نویسنده‌ای می‌خواهد بیش از یک سنت برای هر خط نوشته درآمد داشته باشد باید دینی بیاورد، تنها برای درآمد زایی ایجاد شده‌است. کلیسای ساینتولوژی به شدت در برابر نوشته‌های مخالف خود واکنش نشان می‌دهد و با استفاده از قانون کپی رایت و ادعای اینکه مخالفان اسرار این دین را فاش کرده‌اند با به دادگاه کشاندن بسیاری از مخالفان آنها را خاموش کرده‌است. همچنین تعدادی قتل هم به طرفداران این دین نسبت داده می‌شود.[نیازمند منبع]

    دیگر کشورها
    220px-CofSArl%C3%B6v1.jpg

    کلیسای ساینتولوژی در شهر مالمو در سوئد
    در فرانسه ساینتولوژی فرقه به‌شمار می‌رود و مبلغان حق ندارند برای آن تبلیغ کنند و هر گونه فعالیت در این زمینه ممنوع بوده و شامل جریمه و مجازات زندان می‌شود. ساینتولوژی همچنین در آلمان و بلژیک فرقه محسوب می‌شود. در سوئیس به عنوان مذهب پذیرفته نشد و کارکرد آن را تجاری دانستند. در ایران هیچ مرکز رسمی ساینتولوژی وجود ندارد.

    مراحل این دین به OT معروفند و به ترتیب OT I و OT II و… نامیده می‌شوند. در بخش موافقان و در کشور سوئیس بعنوان مذهب پذیرفته شده. در حالیکه در این بخش کارکرد آن را تجاری عنوان نموده‌اند. ممکن است در بسیاری دیگر از کشورها نیز وضعیت آن مشخص نباشد.

    ساینتولوژی در ایران - عرفان حلقه
    با توجه به اینکه عرفان حلقه یک طب مکمل کاملا ایرانی برمبنای رمز گشایی اشعار عرفای ایران زمین مانند مولانا و خیام و عطار و... میباشد که در دو بخش جسم و ذهن در جهت درمان انسان ها با اتصال به شبکه شعور کیهانی(اتصال با پروردگار)وارد عمل میگردد بنابر این ربطی به ساینتولوژی ندارد. مانند:ما خاک را به نظر کیمیا کنیم/صد درد را به گوشه چشمی دوا کنیم (شاه نعمت اله ولی).رمزگشایی: چهارعنصر (آب و باد و خاک و آتش) خاک نماد انسان می باشد و کیمیا هنر ارتقای بخش وجودی انسان و نظر یا همان گوشه چشم منظور اتصال با پروردگار و به نوعی انفاق از روزی آسمانی فرد است.مانند: سلسله موی دوست حلقه دام بلاست/هرکه در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست (سعدی).این موضوع درمورد درمان بیماری های جسمی انسان می باشد (رجوع شود به کتاب انسان از منظری دیگر صفحه 5 و 12 نوشته محمدعلی طاهری) که اختصاص به عرفان حلقه دارد و در ساینتولوژی مورد بحث نیست. در وهله دوم گرچه عرفان حلقه در بخش سایمنتولوژی (ذهن-روانشناسی ایرانی کل نگر که بنیانگذار آن محمدعلی طاهری است) مقداری با ساینتولوژی شباهت دارد ولی در مورد خروج موجودات غیرارگانیک این امر بدون سختی و دشواری محقق می شود و نیازی به سختی کشیدن آن طور که در ساینتولوژی گفته شده نیست. (رجوع شود به کتاب موجودات غیرارگانیک نوشته محمدعلی طاهری فصل سوم صفحه 67 الی 73 و فصل اول صفحه 40)

    افرادی که این مراحل را طی می‌کنند درجه‌بندی می‌شوند و در نهایت به درجه استادی می‌رسند. این موضوع هم در ساینتولوژی وجود دارد و هم در عرفان حلقه.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    انسان‌گرایی سکولار

    200px-HumanismSymbol.PNG

    نشان (انسان شادمان) که مورد استفادهٔ اومانیست‌های جهان است. این نماد به شکل انسانی است که قامت خود را برای حصول توانایی‌های بالقوه‌اش کشیده‌است.[۱]
    بخشی از مجموعه مقاله‌های فلسفه
    انسان‌گرایی
    120px-HumanismSymbol.svg.png

    انسان خوشحال
    • نمای کلی انسان‌گرایی
    • فهرست انسان‌گرایان
    تاریخ
    • انسان‌گرایی رنسانس
    • انسان‌گرایی در آلمان
    • انسان‌گرایی در فرانسه
    • مانیفست اومانیست
    انسان‌گرایی سکولار
    • شورای انسان‌گرایی سکولار
    • یک بیانیه انسان‌گرایی سکولار
    • بیانیه آمستردام
    انسان‌شناسی دینی
    • مسیحی
    • یهودی
    • بودایی
    سازمان‌ها
    • اتحادیه جهانی انسان‌گرا و اخلاق‌گرا
    • انجمن انسان‌گرای آمریکایی
    • انجمن انسان‌گرای بریتانیایی
    • انجمن سکولار ملی
    مقاله‌های مرتبط
    • فرهنگ اخلاقی
    • انسان‌گرایی مارکسیست
    • جهان‌گرایی توحیدگرا
    • انسان‌گرایی کیهانی
    • انسان‌گرایی اگزیستانسیال
    • انسان‌گرایی درونی
    • ترابشریت
    • شخص‌گرایی
    • پساانسان‌گرایی
    • ضدانسان‌گرایی
    درگاه:فلسفه
    • ن
    • ب
    • و
    انسان‌گرایی سکولار یا اومانیسم سکولار، فلسفه‌ای است که بر پایهٔ خرَد، اخلاقیات و دادگری است؛ و به‌طور ویژه، هر گونه پایهٔ فراطبیعی و مذهبی برای اخلاقیات را رد می‌کند. به نظر اومانیست‌های سکولار، اخلاقیات، ارتباطی با دین ندارد؛ مانند انواع دیگر اومانیسم، اومانیسم سکولار، بر روی روش‌هایی که به زندگی شاد آدمی می‌انجامد تأکید می‌کنند.

    واژهٔ انسان‌گرایی سکولار در قرن بیستم برای روشن کردن تفاوت آن با انسان‌گرایی دینی درست شد. یک مفهوم مشابه «انسان‌گرایی علمی» است که ای اُ ویلسون زیست‌شناس مشهور آن را چنین توصیف کرده‌است: «تنها جهان‌بینی که با افزایش دانستنی‌های دانش دربارهٔ جهان واقعی و قوانین طبیعت می‌خواند».

    محتویات
    • ۱ اصول
    • ۲ ارتباط با دیگر مفاهیم
    • ۳ انسان‌گرایی سکولار مدرن
    • ۴ انسان‌گرایان سکولار برجسته
    • ۵ جستارهای وابسته
    • ۶ منابع
    اصول
    • نیاز به آزمایش اعتقادات-این باور که دگماها، ایدئولوژی‌ها و سنت‌ها، چه مذهبی، چه سیـاس*ـی و چه اجتماعی باید سبک و سنگین شوند و آزمایش شوند و تنها با ایمان باور نشوند.
    • خرد، مدرک و روش علمی-تعهد به استفاده از خرد انتقادی، مدارک واقعی علمی، روش‌های تحقیق و تفحص به جز ایمان و عرفان و تصوف، برای یافتن راه حل‌ها برای مشکلات انسان و پاسخ‌گویی به مسائل مهم انسان.
    • کامیابی، رشد و خلاقیت-اهمیت و اولویت به کامیابی، رشد و خلاقیت برای اشخاص و کل نوع بشر.
    • جستجوی حقیقت-جستجوی مداوم برای یافتن حقایق عینی، با این درک که دانستنی‌های نو و آزمایش‌های تازه به‌طور همیشگی دریافت ناکامل ما را تغییر می‌دهند.
    • این زندگی-توجه به این زندگی و تعهد به معنادارکردن آن با فهم بهتر از خودمان، تاریخ‌مان، پیشرفت‌های عقلانی و هنری مان و نگرش کسانی که با ما متفاوت اند.
    • ارزش‌های اخلاقی-پژوهش روی انواع اشخاص، قوانین اجتماعی و سیـاس*ـی اخلاقیات و رفتار، قضاوت دربارهٔ آنها بر پایهٔ توانایی آنها برای بهترکردن زندگی انسان و مسئولیت اشخاص.
    • ساختن جهان بهتر-تعهد به خرد، تبادل آزاد اندیشه‌ها، نیک‌خواهی و تحمل نظرات. ترقی با ساختن جهانی بهتر برای خودمان و فرزندانمان.
    ارتباط با دیگر مفاهیم
    بخشی از مجموعه مقاله‌های
    بی‌دینی
    80px-Atom_of_Atheism-Zanaq.svg.png

    بی‌دینی
    • دادارباوری
    • سکولاریسم
    • سکولاریته
    • اندیشه آزاد
    • پساخداباوری
    • ناخداباوری
    • ضدروحانی‌گری
    • ضددین
    • نقد دین
    • دین نقیضه
    بی‌خدایی
    • دموگرافیک
    • تاریخ
    • دولت
    • نو
    • ضمنی و صریح
    • مثبت و منفی
    • نقد
    • تبعیض
    • وجود خدا
    • ضدخدایی
    • بی‌خدایی و دین
    ندانم‌گرایی
    • قوی
    • ضعیف
    • بی‌خدایی ندانم‌گرا
    • خداباوری ندانم‌گرا
    • خدانامهم‌دانی
    • خداناشناس‌دانی
    طبیعت‌گرایی
    • انسان‌گرایانه
    • روشمندانه
    • متافیزیکی
    • دینی
    مردمان
    • بی‌خدایان
    • ندانم‌گرایان
    • انسان‌گرایان
    • همه‌خداگرایان
    • خداانگاران
    کتاب‌ها
    • توهم خدا
    • خدا بزرگ نیست
    • پایان ایمان
    • نامه‌ای به ملت مسیحی
    • چرا مسیحی نیستم
    • چرا مسلمان نیستم
    • سیستم طبیعت
    سازمان‌ها
    • اتحاد جهانی بیخدا
    • بنیاد رهایی از دین
    • راه‌پیمایی خرد
    • پروژه خرد
    16px-Atheism_template.svg.png
    درگاه بی‌خدایی


    • ویکی‌پروژه بی‌خدایی
    • ن
    • ب
    • و
    انسان‌گرایی سکولار به‌طور ویژه مورد توجه بیخدایان، ندانم‌گرایان، آزاداندیشان، خردگرایان، تجربه‌گرایان، شک‌گرایان و ماده‌گرایان است.

    انسان‌گرایی سکولار از چند جهت با انسان‌گرایی دینی متفاوت است:[۲]

    • انسان‌گرایان مذهبی روی مراسم مذهبی تأکید دارند؛ ولی انسان‌گرایان سکولار اغلب به این‌طور مراسم علاقه‌مند نیستند.
    • برخی انسان‌گرایان سکولار تجربه‌های عمیقی در زندگی دارند مشابه تجارب دینداران، ولی آنها را مانند دینداران تعبیر نمی‌کنند.
    • برخی از اومانیست‌های بدون دین، ولی مذهبی، از واژه الهی به عنوان یک استعاره بجای خدای سنتی که قبول ندارند، عنوان استفاده می‌کنند. انسان‌گرایان سکولار همهٔ این مسائل را استعاراتی برای حقایقی می‌دانند که ریشه در جهان ماده دارند.
    • برخی انواع انسان‌گرایی، برای نمونه انسان‌گرایی مسیحی شامل باور به خدا هستند که به‌طور سنتی تعریف شده‌اند. انسان‌گرایان سکولار ایده خدا و فراطبیعی را به خاطر غیرمنطقی بودن رد می‌کنند و باور دارند این مفاهیم برای حل کردن مسائل انسانی سودی ندارند.
    درحالیکه برخی خود را اومانیست سکولار می‌نامند، برخی ترجیح می‌دهند که تنها از واژه اومانیست (انسان‌گرا) سود برند. انسان‌گرایی و انسان‌گرایی سکولار اشتراکات اصلی را دارا هستند؛ ولی انسان‌گرایی سکولار تأکید ویژه روی غیرمذهبی بودن آن دارد، ولی انسان‌گرایی آن را مهم نمی‌داند و انواع انسان‌گرایی بیدین ولی مذهبی را نیز دربر می‌گیرد. انسان‌گرایی خود را یک موضع زندگی می‌داند.

    انسان‌گرایی سکولار هوادار سکولاریسم در معنای وسیع است. سکولاریسم یک مفهوم کلی است و روی محدودیت‌های برداشت‌های دینی و فراطبیعی در مسائل اجتماع و حکومت تأکید می‌کند. انسان‌گرایی سکولار علاوه بر آن، یک دیدگاه جامع دربارهٔ زندگی، شامل تصدیق ارزش انسان و ارزش اخلاقیات را به آن می‌افزاید.

    انسان‌گرایی سکولار مدرن
    در برخی از نقاط جهان، انسان‌گرایی سکولار خودش را در کشمکش با بنیادگرایی دینی می‌یابد؛ به ویژه در مسئله جدایی دین از سیاست. جناح‌هایی از انسان‌گرایان سکولار، ادیان را خرافی، عقب‌افتاده و عامل کوته‌فکری می‌دانند؛ درحالیکه اکثریت بنیادگرایان دینی، انسان‌گرایی سکولار را تهدیدی برای ارزش‌هایی می‌دانند که به گفتهٔ آنها در داخل کتاب‌های دینی‌شان چون قرآن یا انجیل وجود دارد.[۳]

    بااینکه سازمان‌های انسانگرایی سکولار در بسیاری از نقاط جهان وجود دارند، یکی از بزرگ‌ترین این سازمان‌ها (نسبت به جمعیت) در نروژ هست.

    انسان‌گرایان سکولار برجسته
    چند تن از انسان‌گرایان سکولار نامی:

    • آیزاک آسیموف
    • آلبر کامو
    • ابن وراق
    • ای اُ ویلسون
    • استیو آلن
    • برتراند راسل
    • تسلیمه نسرین
    • پاول کورتز
    • پیتر سینگر
    • دنیل دنت
    • جرمی بنتام
    • جین رودنبری
    • جولیان هاکسلی
    • جان لنون
    • ریچارد داوکینز
    • لینوس پاولینگ
    • فیلیپ پولمن
    • سلمان رشدی
    • کارل سیگان
    • مایکل شرمر
    • نوآم چامسکی
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    جهان‌گرایی توحیدگرا

    جهان‌گرایی توحیدگرا (در انگلیسی: Unitarian Universalism یا به اختصار UUism) یک آیین و به نوعی دین آزاد برای پیدا کردن حقیقت زندگی است. پیروان این آیین تعصبات خاصی ندارند و تنها نقطه مشترکشان این است که همگی به دنبال هدف زندگی خود هستند. پیروان این آیین برای آثار سایر ادیان به ویژه انجیل و تورات احترام خاصی قائلند و جلسات دعا را به‌طور منظم و به سبک خاص آیین خود برگزار می‌نمایند. پیروان این آیین همچنین توجه خاصی به آثار مولانا و سایر عرفای شرقی دارند. این فرقه از ترکیب کلیسای یونیتارین یا توحیدگرا که در ادامه حرکت پروتستانیسم ایجاد شده و با رد نظریه تثلیث خداوند را واحد و عیسی مسیح را پیامبر او می‌داند و نظریه یونیورسالیسم یا جهانشمول بودن بخشش خداوند به معنای رستگاری برای تمام نوع بشر و عدم باور جهنم پدید آمده‌است. این فرقه پیروانی در سراسر جهان دارد ولی فعالیت‌های آن در امریکای شمالی متمرکز بوده و مقر آن به نام The Church of the Larger Fellowship در بوستون ایالت ماساچوست واقع است و هر ساله یک کنگره سراسری با حضور هزاران نفر از پیروان این فرقه از سراسر جهان در یکی از شهرهای ایالات متحده برگزار می‌گردد و در این کنگره رهبر این فرقه نیز در فرایندی دموکراتیک انتخاب می‌گردد. این فرقه را می‌توان اولین فرقه تأسیس شده در ایالات متحده امریکا دانست.

    محتویات
    • ۱ عقاید
      • ۱.۱ عقاید اصلی
      • ۱.۲ هدف‌ها
      • ۱.۳ خدا
    • ۲ متن‌های مقدس
    • ۳ جستارهای وابسته
    • ۴ منابع
    عقاید
    عقاید اصلی
    افرادی که خود را جهان‌گرای توحیدگرا به حساب می‌آورند به آزادی کامل ولی مسئول در برابر این آزادی در حوزه‌های سخن، تفکر، اعتقادات، دین و گرایشها اعتقاد دارند. آن‌ها اعتقاد دارند که هر فردی آزاد است تا به دنبال حقیقت زندگی خود و جواب‌هایی به مسائلی همچون هستی، طبیعت خدا و زندگی بعد از مرگ باشد.

    هدف‌ها
    در حالی که جهان‌گرایان توحیدگرا هیچ عقیده خاص و مشترکی ندارند اما اکثر آن‌ها ۷ قانون اصلی جهان‌گرایی توحیدگرا را محترم میشمارند:

    • هر انسان ارزش وجودی خود را دارد
    • عدالت، برابری و رحمت در رابـ ـطه‌های میان انسان‌ها
    • قبول کردن عقاید دیگران و یاد گرفتن از آنها
    • آزاد بودن برای پیدا کردن حقیقت زندگی
    • دموکراتیک بودن پروسه انتخابات و اینکه هر کسی رای خود را داشته باشد
    • هدف دنیا و جامعه‌ای سرشار از صلح، آزادی و عدالت برای همه
    • احترام گزاشتن به زمین و تمام موجودات آن که ما هم جزوی از آن هستیم.
    خدا
    با این که جهان‌گرایی توحیدگرا یک آیین است اما در آن افراد به انواع مختلفی از خدا اعتقاد دارند، بعضی به تک‌خدایی (توحید) بعضی به چندخدایی، بعضی به خدای مونث و بعضی نیز اعتقاد دارند که خدا فقط یک نشانه برای رسیدن به حقیقت و دنیای والاتر است.

    متن‌های مقدس
    با اینکه جهان‌گرایان توحیدگرا هیچ دین خاصی را قبول ندارند اما هیچ‌کدام را هم رد نمی‌کنند و ارزش هر کدام را قبول دارند. این نکته در مورد متن‌های مقدس دیگر دین‌ها هم درست است. همانطوری‌که در کتاب «سوال‌های معمول در مورد یگانگی جهانی» آمده‌است:

    در هر حال ما انجیل -یا هر تجربه دیگر انسان را- مصون از خطا یا تنها منبع حقیقت نمی‌دانیم. بسیاری از مطالب در انجیل افسانه‌آمیز و غیر حقیقی است، نه اینکه به این دلیل باید آن را بی‌ارزش دانست بلکه آن را باید برای آنچه که هست ارج نهاد. ما به این اعتقاد داریم که انجیل را مانند بقیه کتاب‌ها باید خواند با تصور و نگاهی نقاد.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    راه چهارم

    راه چهارم به مفهومی اشاره دارد که جورج ایوانویچ گورجیف برای توصیف برخوردش با تکامل بخشیدن به خود به کار می‌برد. (۱) گورجیف بر این باور بود که روش او چیزی را که او راه‌ها یا مکتب‌های جاافتادهٔ تن، عواطف و ذهن می‌دید، درهم می‌آمیخت. (۲) گورجیف با اصطلاح‌های «کار» یا «کار روی خود» یا «سیستم» به این مفهوم اشاره می‌کرد (۳)، ولی هرگز اصطلاح «راه چهارم» را در نوشته‌های خود به کار نبرد؛ این شاگردش پی.دی. آسپنسکی بود که از این اصطلاح در سخنرانی‌ها و نوشته‌هایش سود جست. پس از مرگ آسپنسکی، شاگردانش کتابی بر پایهٔ سخنرانیهای او به نام راه چهارم منتشر کردند.

    از دید گورجیف، تفاوت اصلی میان سه راه سنتی و راه چهارم در این است که «آنها شکلهای ماندگاری هستند که در سراسر تاریخ کمابیش بدون هیچ تغییری به هستی ادامه داده‌اند و بر شالودهٔ دین استوارند. با وجودی که مکتب‌های یوگی، راهب، مرتاض (فقیر) هم وجود دارند، اما به سختی از مکتب‌های دینی قابل تشخیص‌اند. راه چهارم از این لحاظ متفاوت است که راهی ماندگار نیست. شکل یا نهاد خاصی ندارد و با کنترل قوانین ویژه‌ای که متعلق به خودش است می‌آید و می‌رود.»

    همیشه کاری با معنا و اهمیتی خاصی را معرفی می‌کند و همیشه تکلیفی است که تنها پیرامون و در پیوند با آن می‌تواند هستی داشته باشد. وقتی این کار تمام می‌شود، به سخن دیگر وقتی به هدفی که پیش‌تر گذاشته شده می‌رسد ناپدید می‌شود، یعنی از آن جای مشخصی که بوده ناپدید می‌شود، در شکلی که داشته ناپدید می‌شود، و شاید در جایی دیگر و به شکلی دیگر ادامه یابد. مکتب‌های راه چهارم برای نیازهای کاری هستی دارند که در پیوند با هدف و تکلیفی که بر دوش گرفته شده پیش بـرده می‌شود. هرگز به خودی خود و به صورت مکتب به منظور آموزش و راهنمایی هستی ندارند. (۴)

    راه چهارم بیشتر به پرسش مکان مردمان در عالم، امکاناتشان برای تکامل درونی و فراتررفتن از تن برای دست‌یافتن به حالت عالیتری از آگاهی می‌پردازد. تأکیدش بر این است که مردمان زندگیشان را در حالتی می‌گذرانند که به آن «خواب بیدار» گفته می‌شود، اما رسیدن به سطحهای عالیتر آگاهی و توانایی‌های گوناگون درونی را ممکن می‌داند. (۵)

    راه چهارم به مردمان یاد می‌دهد که چگونه توجه و انرژی خود را از راه‌های گوناگون افزایش بخشند و کانونمند کنند و چگونه رؤیابافی و حواس‌پرتی را به کمترین میزان برسانند. (۶) (۷) بنا به این آموزه، این تکامل درونی در خود، سرآغاز روند بعدی تغییر است که هدفش دگرگونی مردم (انسان) به چیزی است که گورجیف یاد می‌داد که باید باشد. (۸)

    محتویات
    • ۱ نگاهی کلی
    • ۲ راه‌ها
    • ۳ راه چهارم
    • ۴ مکتب‌های دروغین
    • ۵ سرآغازها
    • ۶ همانندیها با آموزه‌های دیگر
    • ۷ آموزه‌ها و روشهای آموزشی
    • ۸ شالودهٔ آموزشها
    • ۹ آموزه‌ها
    • ۱۰ مشاهدهٔ خود
    • ۱۱ نیاز به تلاش
    • ۱۲ من"‌های بسیار
    • ۱۳ واتنش (ریلکسیشن)
    • ۱۴ مراکز
    • ۱۵ تن، جوهر و شخصیت
    • ۱۶ قوانین کیهانی
    • ۱۷ نمادگرایی ماه
      • ۱۷.۱ بهره‌وری نمادها
      • ۱۷.۲ شرایط کار و رقصهای مقدس
      • ۱۷.۳ نهاد تکامل هماهنگ مردم
      • ۱۷.۴ پس از گورجیف
      • ۱۷.۵ شاگردان گورجیف
    • ۱۸ منابع
    نگاهی کلی
    پیروان گورجیف بر این باور بودند که او استادی روحانی (۹) است و از آگاهی عالیتری بهره‌مند است؛ مردی به طور کامل بیدار و به روشن‌شدگی رسیده. او رازورمزگرا یا نهان‌گرا هم دیده می‌شد. (۱۰) او می‌پذیرفت که این آموزه رازورمزگراست، اما ادعا می‌کرد که به هیچ‌رو در حجاب و رازآمیز نبوده است؛ بیشتر ادعا می‌کرد که بسیاری از مردمان یا علاقه‌ای به دریافتن انگاره‌هایی خاص ندارند یا گنجایش آن را ندارند. وقتی از او در بارهٔ آموزه‌ای که پیش کشیده بود می‌پرسیدند، گورجیف می‌گفت: «آموزه‌ای که نظریه‌اش در اینجا پیش کشیده شده به طور کامل بر پای خود ایستاده و خودمختار از مسیرهای دیگر است و تا زمان حاضر به طور کامل ناشناخته بوده است.» سرچشمه‌های درست آموزه‌های گورجیف ناشناخته است، اما کسانی مایه‌های گوناگونی را برای آن پیش کشیده‌اند. (۱۱)

    راه چهارم یاد می‌دهد که مردمان (آدمیان) با جان به دنیا نمی‌آیند و به راستی آگاه نیستند، بلکه تنها به دلیل روند نشست و برخاست اجتماعی با دیگران بر این باورند که آگاه‌اند. هر کس باید در مسیر زندگی خود با پیروی از آموزه‌ای که هدفش آفریدن/رشد جان است، جانی بیافریند/رشد دهد یا «مانند سگ» می‌میرد، و مردمان خواب به دنیا می‌آیند، در خواب زندگی می‌کنند و در خواب می‌میرند و تنها خیال می‌کنند که بیدارند. (۱۲) این سیستم همچنین آموزش می‌دهد که «آگاهی» بیداری معمولی مردمان به هیچ‌رو آگاهی نیست، بلکه تنها شکلی از خواب است و امکان رسیدن به آگاهی عالیتر واقعی وجود دارد.

    برای تمرین دادن توجه، گورجیف «رقصهای مقدس» یا «حرکات» را به شاگردانش آموزش می‌داد که اکنون با نام حرکات گورجیف پرآوازه شده است که آنها را به شکل گروهی اجرا می‌کردند. (۱۳) گورجیف مجموعه‌ای موسیقی باقی گذاشته که از آنچه در دیدارهایش از معابد دورافتاده و دیگر جاها شنیده بود، الهام گرفته‌اند و با همکاری یکی از شاگردانش توماس دوهارتمن برای پیانو نوشته شده‌اند. (۱۴)

    راه‌ها
    گورجیف یاد می‌داد که مسیرهای سنتی برای رسیدن به روشن‌شدگی معنوی یکی از سه راه زیر را دنبال می‌کردند:

    • راه مرتاض (فقیر)
    مرتاض کار می‌کند تا از راه دست‌وپنجه نرم کردن با تن فیزیکی که دربرگیرندهٔ تمرینها و حرکتهای بدنی دشواری است به چیرگی توجه (چیرگی بر خود) دست یابد.

    • راه راهب
    راهب کار می‌کند تا از راه دست‌وپنجه نرم کردن با عواطف، که به قول معروف قلمرو دل است، به همان چیرگی توجه (چیرگی بر خود) دست یابد که راه ایمان است.

    • راه یوگی
    یوگی کار می‌کند تا از راه دست‌وپنجه نرم کردن با عادتهای و گنجایشهای ذهنی، به همان چیرگی توجه (چیرگی بر خود) دست یابد.

    گورجیف اصرار داشت که این مسیرها ـ هر چند که نیت‌شان جستجو و تولید مردم به طور کامل رشدیافته است ـ در واقع برخی از قوا و استعدادها را به بهای بقیه پرورش می‌دهند. هدف دین، هدف معنویت به راستی تولید مردم متوازن، پاسخگو و سالم است که بتواند با همه‌گونه اتفاقاتی که ممکن است زندگی برایش پیش آورد برخورد کند. روشهای سنتی در این قالب در کل در رسیدن به این هدف شکست خورده‌اند. گورجیف به این ترتیب روشن می‌کرد که لازم بود راهی را پرورش داد که سه راه سنتی را درهم گنجانیده و درهم آمیزد. گورجیف خود را کسی می‌دید که چنین آموزه‌ای را پیش می‌برد.

    راه چهارم
    گورجیف می‌گفت که راه چهارم او سریع‌ترین راه از سه راه نخست است زیرا همزمان کار روی هر سه مرکز را درهم‌می‌آمیخت تا آنکه تنها روی یکی از آنها کانونمند شود که کاری بود که سه راه دیگر می‌کردند و این که مردمان معمولی می‌توانند آن را در زندگی معمولی دنبال کنند و نیازی به سرگذاشتن به بیابان نداشته باشند و از انرژی جنـ*ـسی نه تنها برای تولید مثل که برای شکل پخته‌ای از سازوکار دفاعی برای دگرگونی میل جنـ*ـسی به دست‌یابیهای از لحاظ اجتماعی سودمند مانند هنر سود بـرده شود.

    راه چهارم دربرگیرندهٔ شرایط خاصی که آموزگار تحمیل کند نیست، و پذیرش کورکورانهٔ چیزی را هم تشویق نمی‌کند. به هر شاگردی اندرز داده می‌شود که تنها چیزی را می‌فهمند به کنش درآورد و درستی‌ونادرستی انگاره‌های آموزه را خود برای خود بسنجد و بیازماید.

    با درآمیختن راه مرتاض (سنت صوفیان)، راه یوگی (سنت‌های هندو و سیک) و راه راهب (از جمله سنت‌های مسیحی و بودایی) گورجیف به روشنی راه چهارم را در چهارراه باورهای متفاوت می‌گذارد. با این حال، راه چهارم همانندی‌های چشمگیری با مسیرهای یک‌پارچهٔ ناتیا یوگا برای نمونه دارد که «کنش الهی» در آن یکی از مفاهیم هسته‌ای است.

    یکی از عوامل قابل توجه در آموزه‌های گورجیف این است که تمامی موضوعات متفاوت با هم جور می‌شوند و با یکدیگر ارتباط دارند؛ بنابراین بنا به گورجیف هر کس با مطالعهٔ یک چیز، همزمان موضوعات بسیار دیگری را هم مطالعه می‌کند.

    آسپنسکی مستند کرده که گورجیف می‌گفت: "دو یا سه هزارسال پیش هنوز راه‌های دیگری بودند که دیگر هستی ندارند و راه‌هایی که اکنون هستی دارند این همه تقسیم نشده بودند، و به یکدیگر بسیار نزدیک بودند. راه چهارم از راه‌های قدیمی و تازه از این لحاظ تفاوت دارد که هرگز راهی ماندگار و همیشگی نیست. هیچ شکل خاصی ندارد و هیچ نهادی با آن پیوند ندارد.

    در کتاب در جستجوی معجزه‌آسا، گفته شده که گورجیف یاد می‌داد که وقتی مکتب آغازین با آموزگاری واقعی به پایان می‌رسد، مکتب‌های دیگری که می‌کوشند کاری را که مکتب آغازین ارائه می‌داده ادامه دهند، دیگر واقعی نیستند.

    مکتب‌های دروغین
    گورجیف نشان داد که مکتب‌های دروغینی وجود دارد که آموزگار آن ممکن است:

    • به شکلی واقعی در اشتباه باشد و خیال کند چیزی می‌داند، وقتی در واقعیت هیچ‌چیز نمی‌داند.
    • ممکن است به شخص دیگری باور داشته باشد که او نیز به نوبه خود در اشتباه باشد.
    • ممکن است آگاهانه فریب دهد.
    بنا به آسپنسکی گورجیف می‌گفت که این آموزگاران به جایی نمی‌رسند جز آنکه شاگردان باور می‌کنند دارند به جایی می‌روند. گورجیف می‌افزود که "ممکن نیست راه نادرست را بدون شناخت راه درست بازشناخت. معنایش این است که سودی ندارد به خود زحمت دهید تا بدانید چگونه راه نادرست را بازشناسید. باید به این بیندیشید چگونه راه درست را بیابید. (۱۷)

    گورجیف همچنین مشخص کرد که مردمانی که تنها روی یک یا چند جنبه از آموزه‌های او کانونمند می‌شوند، به نتایج منفی یا نادرست می‌رسند.

    سرآغازها
    گورجیف در زندگینامهٔ خود اعتبار بسیار از انگاره‌های خود را به مردمان خاصی در آسیا می‌دهد، در حالی‌که با وجود آن، سرچشمه‌های سیستم خود را فاش نمی‌کند. برای سرچشمه‌های سیستم او و آموزه‌هایش گفته شده که او مدیون منابع فکری و معنوی زیر است:

    • واژگان تکنیکی که نخست در اوایل سدهٔ نوزدهم میلادی در فراماسونری روسی پدید آمد که از رابرت فلاد است (آسپنسکی)
    • مسیحیت رازورمزگرا (بوریس موراویئف)
    • صوفیان نقش‌بندیه (ادریس شاه (۱۹))
    • اَهمسته کِبزِه قفقازی (مورات یاگان (۲۰))
    • بودیسم تبتی (خوزه تیرادو (۲۱))
    • در اصل به زردشت و به روشنی به رهبر صوفیان در سدهٔ دوازدهم میلادی عبدالخلیق غجدوانی (بنت (۲۲)) بازمی‌گردد.
    همانندیها با آموزه‌های دیگر
    همانندیهایی میان آموزهٔ راه چهارم با دیگر آموزه‌های معنوی وجود دارد.

    • تمرین ایست مانند تمرین یوغوفی زمانی در کتاب عمرعلی شاه در بارهٔ قوائد یا رازهای فرقهٔ نقش‌بندیه است. (۲۳)
    • پافشاری بر به خود آمدن در حالت بیداری، تکنیکهای «بیدار شدن» همانندی زیادی با فنونی است که در کاما یوگا به کار بـرده می‌شود.
    • مدتها پس از پراکنده شدن انگاره‌های گورجیف در سراسر دههٔ بیست و سی میلادی، نویسندگان بعدی جنبه‌های گوناگون آموزهٔ گورجیف را گرفتند و به گونه‌ای سازگار کردند. نمونهٔ آن از جمله آموزهٔ دون خوآن کارلوس کاستندا است. نمونه‌ای از این گونه اقتباس نمادگرایی ماه گورجیف است که می‌گوید مردمان به دلیل ماه آگاه نیستند. دون خوآن یاد می‌داد که هشیاری مردمان از سوی موجودات عالیتر خورده می‌شود. (۲۴)
    • آموزه‌های روان‌شناسی ساموئل اون ویئور هم به نظر می‌رسد همانندی‌هایی با انگاره‌های جاافتادهٔ گورجیف به جز کوندالینی دارد که در این مورد دیدگاه‌های آنها از ریشه با هم تفاوت می‌یابند.
    • یوگای یک‌پارچهٔ سری اوروبیندو و مادر تکنیکهای همانندی را دربرمی‌گیرد و راهی کل‌گرایانه است. (ر.ک.
      Please, ورود or عضویت to view URLs content!
      Please, ورود or عضویت to view URLs content!
      )
    آموزه‌ها و روشهای آموزشی
    شالودهٔ آموزشها

    راه چهارم روی توانایی اجرای پیگیر «کار و کوشش آگاهانه» و «رنج نیت‌مندانه» کانونمند است. (۸)

    کاروکوشش آگاهانه کاری است که شخص هنگام اجرای آن حضور دارد و به کاری که می‌کند توجه دارد، هنگام کار حواسش پرت نمی‌شود یا «خود را به یاد می‌آورد.» در عین حال می‌کوشد کار را با کارایی بیشتری پیش ببرد.

    رنج نیت‌مندانه کارِ دست‌وپنجه نرم کردن بر ضد خواستهای تن فیزیکی مانند رؤیابافی، لـ*ـذت، خوراک (خوردن به دلایلی جز گرسنگی واقعی) و این و آن است. در کتاب قصه‌های بلزباب، گورجیف می‌گوید که «بیشترین رنج نیت‌مندانه را می‌توانیم با وادار کردن خود به تاب‌آوردن تجلیات ناخوشایند دیگران نسبت به خودمان در حضورمان به دست آوریم.» (۲۶)

    گورجیف ادعا می‌کرد که این دو کار شالودهٔ کل تکامل مردم (آدم) است.

    آموزه‌ها
    آموزه‌های گورجیف به موضوعات بسیار زیادی می‌پردازد. توضیحهای اصلی او پیرامون موضوعات زیر می‌گردد: آگاهی، زیرآگاهی، آگاهی عالیتر، وژدان (وجدان)، پشیمانی وژدان، کارکردهای تن فیزیکی، کالبدهای عالیتر، مراکز، خودآگاهی، دانش در برابر دریافت، جوهر در برابر شخصیت، قوانین عالم‌گیر، انیگرام، پرتو آفرینش، تاریخ مردمی (انسان)، زبان، هیپنوتیسم، رقـ*ـص مقدس، موسیقی مقدس، ناتوانیهای طبیعی مردمی… برخی از این موضوعات در زیر اندکی پرورانده شده‌اند:

    مشاهدهٔ خود
    یک جنبه کار، تلاش برای مشاهدهٔ خود هنگام نشان دادن رفتارها یا عادتهایی است که معمولاً آنها را تنها در دیگران مشاهده می‌کنیم و مشاهدهٔ آنها در خود با همان عدم دلبستگی که ممکن است هنگام مشاهدهٔ آنها در دیگران از خود نشان دهیم؛ مشاهدهٔ خود به عنوان ناآشنایی جالب. جنبهٔ دیگر تلاش برای یافتن توجه‌ای در خود است که بتواند میان اندیشه‌ها، احساس‌ها و حس‌های واقعی که دارند در لحظه روی می‌دهند تمایز بگذارد بی‌آنکه چیزی را که مشاهده می‌شود داوری یا تحلیل کنیم. (۲۷)

    نیاز به تلاش
    گورجیف تأکید می‌کرد که بیداری در نتیجهٔ تلاشهای پیگیر و درازمدت به دست می‌آید. این تلاشها، تلاشهایی است که فرد پس از آنکه دیگر حسابی خسته است و احساس می‌کند که دیگر نمی‌تواند ادامه دهد، خود را وادار به پیش بردن آن می‌کند.

    من"‌های بسیار
    بنا به باوری کهن که گورجیف از نو بازگو می‌کند: «آدم یک لشکر است.» من‌های بسیار اصطلاحی است که نمایانگر احساسها و اندیشه‌های «من» در مردم است: من می‌اندیشم، من می‌خواهم، من از همه بهتر می‌دانم، من ترجیح می‌دهم، من شادم، من گرسنه‌ام، من خسته‌ام و این و آن. این احساس‌ها و اندیشه‌های «من» معمولاً هیچ چیز مشترکی با هم ندارند و برای دوره‌های کوتاهی از زمان هستی دارند. این نبود یگانگی نتیجهٔ آن است که این لحظه یک چیز خواسته می‌شود و لحظهٔ بعد چیز دیگری که حتی شاید در تضاد با اولی باشد.

    واتنش (ریلکسیشن)
    گورجیف می‌گفت که بدن هنگام کنش، بیش از اندازه پرتنش است و بنابراین انرژی زیادی از دست داده می‌شود. گورجیف روی راه و روشهایی برای به وجود آوردن واتنش در بدن و از تنش درآوردن عضلات کانونمند می‌شد.

    مراکز
    گورجیف گیاهان را تک‌مرکزی، جانوران را دومرکزی و مردمان را سه مرکزی طبقه‌بندی می‌کرد. مراکز به دستگاه‌هایی درون موجود اشاره دارد که کارکردهای خاص ارگانیک را دیکته می‌کنند. در مردم (انسان) سه مرکز اصلی: مرکز اندیشه، مرکز عاطفی و مرکز فیزیکی و دو مرکز عالیتر: مرکز عاطفهٔ عالیتر و مرکز اندیشهٔ عالیتر وجود دارد.

    تن، جوهر و شخصیت
    گورجیف مردم را به سه بخش خودمختار تقسیم می‌کرد، یعنی به تن، جوهر و شخصیت.

    • تن، کارکردهای فیزیکی بدن است.
    • جوهر، «بخش طبیعی شخص» یا «چیزی است که با آن به دنیا می‌آید»؛ این بخشی از وجود است که گفته می‌شود توانایی تکامل دارد.
    • شخصیت، هر چیز ساختگی است که «فراگرفته» و «دیده» شده است.
    قوانین کیهانی
    گورجیف روی دو قانون بنیادین کیهانی کانونمند شد، قانون سه و قانون هفت.

    • قانون هفت را گورجیف «نخستین قانون بنیادین کیهانی» توصیف می‌کند. این قانون برای توضیح روندها به کار بـرده می‌شود. استفادهٔ بنیادین قانون هفت برای توضیح این است که چرا هیچ‌چیز در طبیعت و در زندگی پیوسته در خط صاف روی نمی‌دهد، یعنی همیشه فراز و نشیبهایی در زندگی وجود دارد که به شکلی قانونمند روی می‌دهند. نمونه‌های آن را می‌توان در ورزشها مشاهده کرد که ورزشکاران درجهٔ یک همیشه به شکلی دوره‌ای سقوطهایی دارند و همین‌طور در تمامی نمودارهایی که موضوعاتی را که در زمان روی می‌دهند به نمایش می‌گذارند، مانند نمودارهای اقتصادی، نمودارهای جمعیت، نمودارهای نرخ مرگ و این و آن. تمام آنها دوره‌های پارابولیکی (بشقابی شکلی) را نشان می‌دهند که مرتب فراز و نشیب دارند. گورجیف ادعا می‌کرد که چون این دوره‌ها به شکلی قانونمند بر پایهٔ قانون هفت روی می‌دهند این امکان وجود دارد که با دادن شوکهایی به آن در زمان درست روند را در خط مستقیم نگاه داشت. کی‌بورد پیانو نمونه‌ای از قانون هفت است چون هفت نت گام اصلی موبه‌مو با آن همخوانی دارد.
    • قانون سه را گورجیف «دومین قانون بنیادین کیهانی» توصیف می‌کند. این قانون می‌گوید که هر پدیدهٔ کاملی از سه مایهٔ جداگانه ساخته می‌شود که فاعلانه، منفعل و آشتی‌دهنده یا خنثی هستند. این قانون در مورد همه چیز در عالم و دنیای مردمان و همین‌طور تمامی ساختارها و روندها کاربرد دارد. سه مرکز در مردم که گورجیف آنها را مرکز اندیشه، مرکز عاطفی و مرکز متحرک می‌نامید بیانگر قانون سه هستند. گورجیف به شاگردانش یاد می‌داد تا قانون سه نیرو را برای دگرگونی انرژی مردم (آدم) جوهری ببینند. روند دگرگونی نیازمند سه کنش تأیید، انکار و آشتی است.
    گفته می‌شود چگونگی کارکرد قانون هفت و قانون سه با هم روی انیگرام راه چهارم نشان داده شده است، نمادی نه نقطه‌ای که گلیف کانونی یا الفبای تصویری سیستم گورجیف است.

    نمادگرایی ماه
    مستند شده که گورجیف یاد می‌داد که مردمان مادهٔ خاصی را جذب کرده و به آن در خود مادیت می‌بخشند که پس از مرگ از بدن آنها آزاد می‌شود و به ماه انتقال می‌یابد. (۲۳) ساده‌ترین راه توضیح این نظریه مقایسهٔ آن با دیگر چرخه‌های زیست‌زمین‌شیمایی مانند چرخهٔ کربن یا چرخهٔ نیتروژن است. در چرخهٔ نیتروژن، باکتریها نیتروژن را از خاک می‌گیرند و به جوّ انتقال می‌دهند. موازی با آن، در نظریهٔ ماه گورجیف، مردمان گونهٔ خاصی از ماده را جذب می‌کنند که از زمین به ماه انتقال می‌یابد. (۲۸)

    بهره‌وری نمادها
    گورجیف در توضیحهای خود اغلب از نمادهای متفاوتی مانند انیگرام و پرتو آفرینش بهره می‌گرفت. گورجیف می‌گفت «انیگرام نمادی عالم‌گیر است. تمامی دانش را می‌توان در انیگرام گنجانید و با کمک انیگرام می‌توان آن را تعبیر کرد… ممکن است مردی تنها در بیابان باشد و با کشیدن انیگرام روی شن قوانین ابدی عالم را در آن بخواند؛ و هر بار می‌تواند چیز تازه‌ای از آن بیاموزد، چیزی را بهتر از پیش بفهمد.» (۲۹). پرتو آفرینش شکلی است که نمایانگر جایگاه زمین در عالم است. این شکل هشت سطح دارد که هر کدام با قوانین اکتاو گورجیف همخوانی دارد.

    از راه پروراندن قانون اکتاوها و معنای انیگرام، گورجیف راه‌های دیگری را برای دریافتن دنیا در اختیار شاگردانشان می‌گذاشت که آنها می‌توانستند به کمک آنها جایگاه خود را هم در دنیا پیدا کنند.

    شرایط کار و رقصهای مقدس
    برای فراهم آوردن شرایطی که در آن توجه بتواند با شدت بیشتری به کار گرفته شود، گورجیف رقصهای مقدس یا «حرکات» را هم به شاگردانش یاد می‌داد که به صورت گروهی اجرا می‌شد. او مجموعه‌ای موسیقی هم به جا گذاشته که از آنچه در سفرهایش به معابد دورافتاده و جاهای دیگر شنیده بود، الهام گرفته شده و با همکاری شاگردش توماس دو هارتمن برای پیانو نوشته شده است.

    گورجیف روی این انگاره که جستجوگر باید خود جستجوی خود را رهبری کند تأکید می‌کرد. آموزگار نمی‌تواند کار شاگرد را برای شاگرد بکند، بلکه بیشتر راهنمایی در مسیر پیدا کردن خود است. در مقام آموزگار گورجیف در آفریدن شرایطی برای شاگردانش کارشناس بود که در آن رشد شدنی می‌گشت، و می‌شد پیشرفت کارایی با خواستن و اراده کردن در آن داشت. یافتن خود در مجموعه شرایطی که آموزگاری بااستعداد آرایش داده سود دیگری هم دارد. به گفتهٔ گورجیف: «باید دریابید که هر کسی خزانهٔ دانسته‌ای از نقشهایی دارد که در شرایط معمولی بازی می‌کند… اما او را در شرایطی بگذارید که تنها اندکی متفاوت است و می‌بینید که او نمی‌تواند نقش مناسبی بیابد و برای مدت کوتاهی خودش می‌شود.»

    نهاد تکامل هماهنگ مردم
    پس از چهارسال فرار از انقلاب روسیه با دوجینی از پیروان و اعضای خانواده، گورجیف در فرانسه منزل می‌گزیند و نهاد تکامل هماهنگ مردم را در کاخ لو پریوره در فونتن‌بلو ـ آون در اکتبر (آبان) ۱۹۲۲ (۱۳۰۱) بنیاد می‌نهد. این نهاد مکتبی رازورمزگرا بود که بر اساس آموزهٔ راه چهارم گورجیف استوار گشته بود. به دنبال تصادف مرگبارش در ۱۹۲۴ (۱۳۰۲)، نهاد را بست و شروع به نوشتن همه و همه چیز کرد. گورجیف دیدارهای خود از آمریکا را و آموزش در آنجا را از ۱۹۳۰ (۱۳۰۹) از سر گرفت.

    آسپنسکی روایت می‌کند که در آغاز کار با گورجیف در مسکو و سنت پترزبورگ گورجیف به شاگردانش اجازه نمی‌داد که چیزی در پیوند با گورجیف و انگاره‌هایش بنویسند یا چاپ کنند. گورجیف می‌گفت که شاگردانِ روشهای او، خود را در انتقال درست چیزهایی که در گروه‌ها گفته می‌شد ناتوان خواهند یافت. دیرتر گورجیف آسان‌گیری بیشتری از این لحاظ از خود نشان داد و پذیرفت که شاگردانش روایت‌های خود را از تجربه‌هایشان در کار گورجیف منتشر کنند.

    پس از گورجیف
    پس از رخت بربستن گورجیف از این دنیا در ۱۳۲۸، گروه‌های گوناگونی در سراسر دنیا کوشیده‌اند تا کار را ادامه دهند. بنیاد گورجیف، بزرگ‌ترین سازمانی که به شکلی مستقیم از سوی گورجیف برایش بذرافشانی شده بود، به دست ژان دو سالزمن در اوایل سالهای ۱۳۳۰ سازمان یافت و با همکاری دیگر شاگردان مستقیم او رهبری می‌شد. (۳۱) بِنِت هم گروه‌هایی را رهبری می‌کرد و با مکتب‌های سوبود و صوفی تماس داشت تا کار را در جهت‌های متفاوتی گسترش دهد. موریس نیکول، روانشناسی یونگی هم گروه‌های خودش را بر پایهٔ انگاره‌های گورجیف و آسپنسکی می‌گرداند. نهاد فرانسه را سالها مادام دو سالزمن می‌گردانید که شاگرد مستقیم گورجیف بود. با رهبری او، انجمن‌های گورجیف لندن و نیویورک بنیاد نهاده شدند و گسترش یافتند.

    گفت‌وشنودی در بارهٔ توانایی به کارگیری انگاره‌های گورجیف از راه گروه‌ها وجود دارد. برخی از منتقدان بر این باورند که هیچ‌کدام از شاگردان گورجیف نمی‌توانند خود را به سطح دریافت او برسانند. با این حال مدافعان زنده ماندنی بودن سیستم گورجیف و مطالعهٔ آن از راه گروه به پافشاری گورجیف روی آموزش رازآموختگان در تعبیر و پراکنده کردن انگاره‌هایی اشاره دارند که او به شکلی سربسته در قصه‌های بلزباب برای نوه‌اش بیان کرده است. این همراه با این واقعیت که گورجیف خود را کمابیش به شکلی جزمی به پای تمام کردن این متن (قصه‌های بلزباب) گذاشت می‌رساند که خود گورجیف این نیت را داشته که انگاره‌هایش پس از مرگش آموزش داده و پیاده شوند.

    دیگر مدافعان خود را درگیر عوامل بیرونی نمی‌کنند، بلکه روی نتایج درونی که از راه تمرین پاکدالانهٔ سیستم گورجیف به دست می‌آید کانونمند می‌شوند.

    شاگردان گورجیف
    شاگردان برجستهٔ گورجیف از جمله عبارتند از (۳۲):

    ژان دوسالزمن که در ابتدا آموزگار رقـ*ـص بود و از سوی بسیاری از دیگر شاگردان در مقام معاون گورجیف شناخته می‌شد. او مسؤل آموزش حرکات و آموزه‌های گورجیف در بنیاد گورجیف در نیویورک، نهاد گورجیف در پاریس و سایر گروه‌ها بود.

    ویلهم نیلند پس از ژان دوسالزمن، نزدیک‌ترین شاگرد گورجیف بود؛ او از سوی گورجیف برای پیشبرد تکلیف فاش نشدهٔ ویژه‌ای در آمریکا گمارده شد. در حال حاضر گروه‌های آقای نیلند در تمرکزهای کوچکی در سراسر ایالات متحده به ویژه در دو محل یکی به نام "بارن (انبار)" در ناحیه‌ای روستایی نزدیک نیویورک و دیگری به نام "لند (زمین)" در شمال کالیفرنیا هستی دارند. چنین پنداشته می‌شود که این گروه‌ها در میان گروه‌های گورجیف یگانه‌اند از این لحاظ که تنها گروه‌هایی هستند که ملاقاتهای آغازین را ضبط کرده‌اند و کتابخانه‌ای رادیویی از بیش از هزاران ساعت سخنرانی دارند که از سوی شاگرد درجهٔ اول گورجیف ایراد شده است.

    هنری جان سینکلر، دومین بارون پنتلند، در سالهای ۳۰ و ۴۰ میلادی شاگرد آسپنسکی بود. در ۱۹۴۸ (۱۳۲۷) به شکل فشرده‌ای با خود گورجیف به مطالعه پرداخت. از سوی گورجیف به عنوان نماینده‌اش برای انتشار قصه‌های بلزباب گمارده شد و سپس گورجیف او را به گرداندن کار در آمریکای شمالی گمارد. زمانی که بنیاد گورجیف در ۱۳۳۲ در نیویورک بنیاد نهاده شد، او رئیس این بنیاد شد و تا زمان مرگش در این مقام باقی‌ماند.

    جین هیپ، ناشری آمریکایی بود که با گورجیف در سال ۱۹۲۴ (۱۳۰۳) که از نیویورک دیدار می‌کرد آشنا شد و یک گروه مطالعهٔ گورجیف در آپارتمانش در گریویچ ویلیج به راه انداخت. در ۱۳۰۴ به پاریس رفت تا در نهاد گورجیف به مطالعه پردازد و در ۱۳۱۴ به لندن رفت تا گروه مطالعهٔ تازه‌ای به راه اندازد.

    پی.دی. آسپنسکی، فیلسوف رازورمزگرای روسی که در ۱۹۱۶ (۱۲۹۵) با گورجیف ملاقات کرد و چند سال بعد را به مطالعه با او گذراند، دیرتر گروه‌های خودمختار خود را به راه انداخت که روی راه چهارم کانونمند بود. نویسندهٔ در جستجوی معجزه‌آسا.

    توماس دو هارتمن آهنگساز و شاگرد برجسته و همکار گورجیف؛ اول بار گورجیف را در ۱۹۱۶ (۱۲۹۵) در سنت پترزبورگ ملاقات کرد. از ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۹ (۱۲۹۶ – ۱۳۰۷) شاگرد و رازدار گورجیف بود. در این مدت دوهارتمن بسیاری از قطعات موسیقی را که گورجیف گردآوری کرده و برای تمرینهای حرکاتش به کار می‌برد، در نهاد تکامل هماهنگ مردم گورجیف نزدیک پاریس، به روی کاغذ آورد و در نوشتن آنها همکاری داشت. اولگا دوهارتمن سالها منشی شخصی گورجیف بود. اولگا بسیاری از سخنرانیهای آغازین گورجیف را گردآوری کرد که در کتاب دیدگاه‌هایی از دنیای واقعی (۱۹۷۳) به چاپ رسید.

    آلفرد ریچارد اوراژ، روشنفکری بریتانیایی که اکنون برای بنیان‌گذاری مجلهٔ عصر نو پرآوازه است. در ۱۹۱۴ (۱۲۹۳) اوراژ با آسپنسکی ملاقات می‌کند، وقتی آسپنسکی در ۱۹۲۱ (۱۳۰۰) به لندن نقل مکان می‌کند، اوراژ شروع به حاضر شدن در سخنرانیهای او در بارهٔ آموزهٔ "پاره‌پاره” می‌کند. در فوریه ۱۳۰۱ آسپنسکی اوراژ را با گورجیف آشنا می‌کند. اوراژ مجلهٔ عصر نو را می‌فروشد و به پاریس می‌رود تا در نهاد تکامل هماهنگ مردم مطالعه کند. در ۱۳۰۳ اوراژ از سوی گورجیف به دستیاری یکی از شاگردانش برای گرداندن گروه‌های مطالعه در امریکا گمارده می‌شود، اما به دلیل تصادف مرگبار گورجیف شاگرد دیگر به امریکا نمی‌رود و اوراژ خود رهبری گروه‌ها را به عهده می‌گیرد. (ر. ک زندگی واقعی است، تنها زمانی که "من هستم").

    موریس نیکول در ۱۹۲۲ (۱۳۰۱) شاگرد گورجیف می‌شود. یک سال بعد وقتی گورجیف نهادش را می‌بندد، به گروه آسپنسکی می‌پیوندد. در ۱۳۱۰ بنا به اندرز آسپنسکی گروه‌های خودش را در انگلستان آغاز می‌کند. او شاید بیشتر از هر چیز برای نوشتن ۵–۶ جلد کتاب در بارهٔ آموزه‌های گورجیف و آسپنسکی به نام: شرحهای روان‌شناسانهٔ آموزهٔ گورجیف آسپنسکی نامدار است که در ۱۹۹۶ (۱۳۷۵) به چاپ رسید.

    جان جی. بنت، تکنولوژیست، مدیر پژوهش صنعتی که بیش از هر چیز به خاطر کتابهایی که در بارهٔ روان‌شناسی و معنویت نوشته است، و به ویژه در بارهٔ آموزه‌های گورجیف که او را در ۱۹۲۱ (۱۳۰۰) در استانبول ملاقات کرد، پرآوازه است.
     
    بالا