مقاله ای از ویکی پدیا _________________________ علم
بخشی از نوشتارها در مورد علم
علم به معنی اقدام قاعدهمند در جهت توسعه و سازماندهی هدفمند دانش است که در قالب تفسیرهای قابل آزمایش و پیشبینیهایی دربارهٔ جهان، صورت میگیرد.[۱][۲][۳][۴][۵]
همچنین، علم به معنای «مجموعه دانستههایی است منسجم و روشمند در بارهٔ یک موضوع یا مطالعاتی است که در کار دستیابی به یک هدف معرفتی است؛ گزارههای یک علم، ممکن است که اعتباری، و موضوع آن، جزئی و مشخص باشد؛ مانند فیزیک (توصیفی)، بهداشت، علم اخلاق، منطق (هنجاری)، فقه و حقوق (هنجاری، توصیفی و اعتباری)، کلام (هدفمحور) جغرافیا (موضوع جزئی)، و… فیلسوفان علم، علم را باور صادق موجه هم، توصیف میکنند» (برابر نهاد دانش).
یک معنای قدیمیتر و نزدیک که امروزه هنوز هم، به کار میرود، متعلق به ارسطو است و دانش علمی را مجموعهای از آگاهیهای قابل اتکا میداند که از لحاظ منطقی و عقلانی، قابل توضیح باشند. (بنگرید به بخش تاریخ و ریشهشناسی)[۶] همچنین گاه به مجموعه گزارههایی اطلاق میشود که دانشمندان در کاوشهای علمی حول یک موضوع یا برای تأمین یک هدف (در علوم کاربردی یا علوم بدون موضوع مانند علم کلام) گردآوردهاند و بین آنان بر اساس زبان علوم مورد گفتگو قرار میگیرد. البته گاه به معنای عام شامل فلسفه هم میشود. به خاطر این که علم اهمیت بالایی دارد درسی به نام علوم تجربی و رشته علوم انسانی در مدارس ایران تدریس میشود.
واژهشناسی
واژهٔ علم از زبان عربی، وارد زبان فارسی شدهاست. برخی واژه دانش را بهجای علم بهکار میگیرند؛ ولی باید توجه داشت علم و دانش، دارای دو تعریف متفاوت هستند. در زبان انگلیسی، واژه لاتین science برای علم بهکار گرفته میشود، و واژه knowledge، برای دانش. در زبان پهلوی واژههای هم ارز علم اینهاست: داناگیْه، هوداناگیْه، فْرهَنگ، فَرزَنیه.[۷] ویدا و چیستا[۸] هم برابرهایی هستند که از زبان اوستایی برگرفته شدهاند.
تاریخ علوم
از عصر کلاسیک علوم به عنوان یک نوع دانش با فلسفه ارتباط نزدیکی داشتند. در اوایل عصر مدرن دو کلمهٔ علم و فلسفه در زبان انگلیسی به جای هم به کار بـرده میشدند. در سدهٔ ۱۷ میلادی فلسفهٔ طبیعی (که امروز علوم طبیعی نامیده میشود) به تدریج از فلسفه جدا شد.[۹][۱۰] با این حال علم همچنان کاربردی وسیع برای توضیح آگاهیهای مطمئن در مورد یک موضوع داشت. به همین ترتیب هم امروزه نیز در عصر مدرن همچنان علم برای موضوعاتی همچون علم کتابداری یا علوم سیـاس*ـی کاربرد دارد.
در عصر مدرن، علم معادل علوم طبیعی و فیزیکی به کار میرود، لذا محدود به شاخههایی از آموختن است که به پدیدههای دنیای مادی و قوانین آنها میپردازد. این هماکنون معنای غالب علم در کاربرد روزمرهاست.[۱۱] این معنای محدودتر از علم که خود بخشی از علم شدهاست، تبدیل به مجموعهای از تعریفهای قوانین طبیعت شده که بر مبنای مثالهای اولیهای همچون قانون کپلر، قوانین گالیله و قوانین حرکت نیوتن بنا شدهاند. در این دوره رایجتر شد که به جای فلسفه طبیعی علوم طبیعی به کار رود. در طی سدهٔ نوزدهم میلادی کلمهٔ علم بیش از پیش مرتبط ب مطالعهٔ منظم دنیای طبیعت شد، شامل فیزیک، شیمی، زمینشناسی و زیستشناسی. این منجر به قرارگیری مطالعات تفکر انسان و جامعه در یک برزخ زبانشناسی شد؛ که در نهایت منجر به قرارگیری این مطالعات دانشگاهی در زیر عنوان علوم اجتماعی شد. به همین ترتیب هم امروز قلمروهای بزرگی از مطالعات منظم و دانش وجود دارند که زیر سرفصل کلی علم قرار دارند، همچون علوم کاربردی و علوم صوری.[۱۲]
بهطور کلی اطلاعات مجموعهای از دادههای خام و پردازش نشدهاست. پردازش اطلاعات، تولید علم میکند، و علمی که روشش تجربی و نتایجش آزمون پذیر و موضوعش جهان خارج باشد، علم تجربی نامیده میشود.
تعریف علمی سیستماتیک دارد
با روش علمی با آن برخورد میشود
علمی مینماید خرافهشبهعلمعلم حاشیهایعلم اولیهعلم (جریان رایج)
مفهوم دیگر علم در زبان فارسی
علم در زبان فارسی به معنایی متفاوت و عام تر از معادل انگلیسیاش (science) به کار میرود. در این مفهوم علم معادل هر نوعی از دانش (knowledge) است. واژه علم در این مفهوم کلی شامل هر نوع آگاهی نسبت به اشیاء، پدیدهها، روابط و غیرهاست، اعم از اینکه مربوط به حوزه مادی و طبیعی باشد یا مربوط به علوم معنا و ماوراءالطبیعه. در این تعریف قواعد روش علمی برای دستیابی به آن دانش الزامی نیست و علم شامل مجموعهای از آگاهیها، دانشها و معلوماتی است که انسان توانسته از طریق روشهای گوناگون تا به امروز به آنها آگاهی پیدا کند. اصطلاحاتی چون علم اخلاق، علم حدیث و علم ریاضیات نشان دهنده کاربرد این معنا از علم هستند.
در مقابل مفهوم علم بهطور خاص وجود دارد که معادل واژه انگلیسی (science) است که از ریشه لاتینی «ساینتیا» به معنای دانستن گرفته شدهاست و متناظر با آن بخشی از دانش بشری است که از طریق روشهای تجربی حاصل شدهاست و قواعد علوم تجربی بر آن حاکم است.
جواد نوربخش (پیر سلسله نعمتاللهی و روانپزشک): صوفیه به علوم ظاهری و رسمی که شرط اصلی آنها تقلید و تکرار است توجهی ندارند، و علومی را اصیل میخوانند که از طریق صفای نفس و تهذیب اخلاق و گشادهدل حاصل میشود.
آنان معتقدند که علم ظاهری موجب شک و تردید میگردد و خود حجاب اکبر است، تنها علمی مفید فایده است که انسان را به حق نزدیک سازد، و لذا علم مورد نظر آنها، علم عشق و حال است، نه دانش قیل و قال.[۱۴]
خواجه عبدالله انصاری:[۱۵]
علم که از قلم آید از آنچه خیزد، علم آن است که حق بر دل ریزد.[۱۶]
بابا طاهر:[۱۷]
علم آلت صید بنده است، زیرا به وسیله علم است که انسان به دام بندگی خدا کشیده میشود.[۱۸]
عطار نیشابوری:[۱۹][۲۰]
علم چیست از ذره قافی کردنست تا ابد گردش طوافی کردنست
مثنوی مولوی:
علم و مال و منصب و جاه و قران فتنه آرد در کف بد گوهران
شاه نعمتالله ولی: علم در بدایت علم شرعی است حاصل به استفاده و تواثر، و در نهایت شهود حق ذاته بذاته، این را عین الیقین میخوانند و کمال مقام احسان میگویند.
دانشهایی هستند که موضوع آنها بررسی ویژگیهای فیزیکی طبیعت (به معنای وسیع آن، یعنی همه جهان) است. به این معنا علوم طبیعی از علوم انسانی متمایز است.
در علوم طبیعی کوشش میشود تا پدیدههای طبیعی با روش علمی و براساس فرآیندهای طبیعی (و نه الهی یا عرفانی و مانند آن) توضیح داده شود. گاه منظور از علوم طبیعی همان علوم زیستی است. تصویر علوم طبیعی نمودهای فیزیکی و غیر انسانی جهان را مطالعه میکند. به عنوان یک گروه، از یک طرف، علوم طبیعی از علوم اجتماعی متمایز میباشند و از هنر و بشریت از طرف دیگر. علوم طبیعی به صورت کلی تلاش دارد تا کارکرد جهان را بجای فرآیندهای ماورای طبیعی، ترجیحا از طریق فرآیندهای طبیعی توصیف نمایند.
علوم انسانی، رشتههای آکادمیکی (دانشگاهی) هستند که جنبههای مرتبط با ویژگیهای تمدن انسانی را مطالعه کرده و آموزش میدهند.
در قرون وسطی، این اصطلاح در تقابل با الوهیت قرارداشت و به طبقه ای از آموزش و تحصیل اشاره داشت که در دوران حاضر به عنوان محدوده اصلی مطالعات و آموزشهای دانشگاهی است و جنبه سکولار (غیر دینی) دارند.
امروزه، علوم انسانی، بیشتر، به دانشهایی گفته میشود که در مقابل علوم طبیعی (همانند آموزشهای فنی حرفه ای) قرار دارد. به عنوان نمونه علوم اجتماعی از آن نوع است
دانشمندان علوم انسانی از روشهایی استفاده میبرند که در درجه اول تحلیلی و نقادانه یا نظریه پردازانه هستند و مجهز به اجزا و ابزار مهمی در تاریخ بشری میباشند که از روشهای عمدتاً مبتنی بر تجربه در علوم تجربی متمایز میشوند
در عین حال، بر خلاف دیگر علوم، علوم انسانی، هیچ نظم و انضباط مرکزیای ندارند.
علوم انسانی، شامل زبانهای باستانی و مدرن، ادبیات، فلسفه، مذهب، هنر و موسیقی شناسی میگردد
دانشمندان علوم انسانی،"humanity scholars" (دانشمندان علوم بشری) یا اُمانیستها (انسان گراها) هستند.
اصطلاح اُمانیست همچنین یک موضوع و رویکرد فلسفی را شرح میدهد که برخی دانشمندان «غیر بشرگرا» در علوم انسانی را شامل نمیشود.
دانشمندان و علما و هنرمندان رنسانس نیز اومانیست نامیده میشدند.
برخی از مکاتب و شاخههای ثانویه علوم انسانی، دارای کلاسهایی هستند که معمولاً متشکل از ادبیات انگلیسی، مطالعات جهانی و هنر میباشند.
در ایران این شاخه از علوم بر اساس تعریف آن بر اساس موضوع به دستهای از علوم اطلاق میشود که به مسایلی چون جامعه، فرهنگ، زبان، رفتار و کنش انسان، و روان و اندیشهٔ افراد توجه دارد. جامعهشناسی، روانشناسی، زبانشناسی، مدیریت، اقتصاد، حقوق، علوم سیـاس*ـی و تاریخ چند نمونه از رشتههای علوم انسانیاند.
درعینحال، بسیاری از شاخههای علوم انسانی چون مدیریت، اقتصاد، حسابداری، جغرافیا و روانشناسی برای تجزیه و تحلیل از برخی علوم غیرانسانی همچون ریاضیات کاربردی (در مدیریت)، آمارِ کاربردی و تحلیل رگرسیون (اقتصاد و روانشناسی)، GIS و سیستمهای راداری و سنجش از دور (در جغرافیا) و سایر روشهای تجربی استفاده میکنند.
به گروهی از رشتههای دانشگاهی گفته میشود که به مطالعهٔ جنبههای اجتماعی انسان میپردازند. علوم اجتماعی بخشی از علوم انسانی است که به بعد اجتماعی انسان میپردازد؛ بر خلاف دیگر علوم انسانی که ممکن است اصلاً بعد اجتماعی انسان برایش مهم نباشد مثل دانش روانشناسی.
منظور از علوم کاربردی به کاربردن آگاهیهای علمی در یک محیط فیزیکی است.
رشتههای مهندسی نزدیکترین رابـ ـطه را با علوم کاربردی دارند. علوم کاربردی در پیشرفت فناوری نقش مهمی دارد. کاربرد آن در محیطهای صنعتی معمولاً تحقیق و توسعه (R&D) خوانده میشود.
علوم کاربردی با علوم بنیادی فرق دارند از این جهت که این علوم به توصیف پایهایترین اشیاء و نیروها میپردازند و تأکید کمی بر کاربرد عملی دارند.