20 خرداد
ايران
نامه امپراتور چین باستان به قباد ساسانی
طبق کرونولوژی تاریخ چین باستان، امپراتور وقت چین در سال 520 میلادی نامه ای مفصل و اندرزگونه برای قباد ساسانی شاه وقت ایران فرستاده بود. محاسبات تقویمی، تاریخ انشاء این نامه را 17 ژوئن آن سال تعیین کرده است. این نامه که متن آن در تاریخ چین آورده شده است توسط هیاتی بریاست یک وزیر پیشین به تیسفون ارسال شده بود و قباد ساسانی آن را پنج ماه بعد و زمانی که خودرا برای سرکوبی شورش گرجی ها آماده می کرد دریافت داشت.
در این پیام، امپراتور چین از کاهش حجم مبادلات تجاری دو کشور که قبلا چشمگیر بود گله کرده بود. امپراتور قول داده بود ـ اگر قباد تقاضا کند ـ به مساعی ایران در بازداری اقوام آلتائیک و هون از رخنه به قلمرو ایران (در منطقه فرارود) کمک خواهد کرد.
روایت است که قباد تصميم خود به لشکرکشی به منطقه ساحلی دریای سیاه در قفقازرا با فرستاده امپراتور چین گزاده بود. قباد ژنرال پیروز مهران و ژنرال نرسی را مامور این کار کرده بود که به درگیری با روم انجامید و رومیان شکست خوردند و حاضر به پرداخت غرامت شدند. رومیان محرّک شورش گرجیان بودند.
سالروز كودتاي قوچان، قتل نادرشاه و تغيير مسير تاريخ خاورزمين
يك نقاش تصويري از نادرشاه را در جنگ هند روي پرده كشيده است
دهم ژوئن سال 1747 (در آن سال مصادف با 20خرداد) در فتح آباد قوچان، نادرشاه در خوابگاهش به دست تني چند از ژنرالهايش به قتل رسيد و به اين ترتيب ناپلئون شرق از اين دنيا رفت ـ مردي كه آرزو داشت ايران را بار ديگر ابرقدرت جهان كند. دهم ژوئن درعین حال سالگشت مرگ دو زمامدار برجسته دیگر است. دو هزار و هفتاد سال پيش از قتل نادر، اسكندر مقدوني نيز دهم ژوئن (سال 323 پيش از ميلاد) در بابل (جنوب غربي بغداد امروز) درگذشت و دهم ژوئن سال 1190 فردريك باربروسا (ريش قرمز) پادشاه امپراتوري مقدس (كاتوليكهاي اروپا) در جريان لشكركشي به خاور ميانه (جنگهاي صليبي) در رود سالف (گوک سو) در جنوب غربي آناتولي (تركيه امروز) غرق شد و عمرش پایان یافت.
نادر در سال 1736 ميلادي در یک اجتماع بزرگ در آذربایجان با رای زعماي ايران، سران قبايل، كدخدايان و معتمدان نقاط مختلف كشور به شاهي انتخاب شده بود. وي نيروهاي روسيه را به آن سوي داغستان فراري و عثماني را گوشمالي داده و برجاي خود نشانده بود، منطقه فرارود (آسياي ميانه) را آرام، و گردنكشان ايران خاوري (پختون ها = پشتون ها) را تنبيه و دهلي را در سال 1739 (نوروز) به تصرف خود درآورده بود. نادر نه تنها حاكميت ايران را بر سراسر خليج فارس مسلم ساخته بود، بلكه سران مسقط و عمّان را نيز به سوي خود جلب كرده، سرگرم ساخت ناو جنگي و درصدد تصرف جزيره زنگبار در حاشيه آفريقا هم بود تا راه آسيا را بر استعمار غرب سد كند.
نادر دو سوم از ايام عمر خود را روي زين اسب گذرانيد و لشكركشيهاي لاينقطع و ضعف مزاج و خستگي جسماني ناشي از آن، وي را به تدريج بدخلق و خوي ساخته بود كه نتيجه اش اتخاذ تصميمات سخت و نيز اعمال مجازاتهاي شديد و فوري اطرافيان خود و مقامات از جمله افسران ارشد بود.
نادر كه آخرين آيين هاي نوروزي دورات حيات را در كرمان گذرانيده بود، نيمه خرداد در راه بازگشت به پايتخت خود (مشهد)، در فتح آباد قوچان اردو زده بود. در اين اردوگاه كه در 12 كيلومتري قوچان (خبوشان آن زمان) برپا شده بود، نادر دژباني اردو را به احمدخان دراني، افسر 25 ساله پشتون، سپرده بود كه اين امر باعث ترس افسراني شده بود كه بر جان خود ايمن نبودند. نادر در جوانی با مادرش به اسارت افشارها درآمده بود ـ که گهگاه خراسان جنوب غربی را غارت می کردند. وی پس از مرگ مادر از اسارت گریخته بود و با اینکه همین دوران اسارات، اورا به نادر افشار معروف ساخته بود ولی از افشارها دلخوش نبود و میان دو طرف کینه ادامه داشت.
اين بيم و نگراني به زودي 70 افسر و عمدتا از قاجارها و افشارها را برآن داشت كه «هم قسم» شوند تا نادر را بكشند. اين توطئه گران شبانه (10 ژوئن 1747) به چادر خوابگاه نادر نزديك شدند، نگهبان چادر را خفه كردند، و وارد چادر شدند. نادر با شمشير دست به دفاع زد ولي صالح خان دست نادر، و يك ژنرال قاجار سر او را قطع كرد و روز بعد، در آن اردوگاه عظيم جز جسد نادر ـ تقريبا چيزي ديگر بر جاي نمانده بود، و اين بود سرانجام يكي از مردان بزرگ تاريخ مشرق زمين.
جنازه نادر سپس در گوري كه خود قبلا در خيابان بالا در مشهد تدارك ديده بود دفن شد. در جريان كفن و دفن بود كه حاضران متوجه شدند نادر ريش خود را رنگ ميزد تا كهولت او آشكار نشود.
نادر كارها و وقايع روزانه را در پايان هر روز به منشي اش «ميرزا مهدي» ديكته مي كرد تا فراموش نشوند. وي جز «پزشك»، هرگز از كمك اروپائيان استفاده نكرد. نادر نسبت به اروپاييان بسيار بدبين بود، از همين رو به جاي خريد كشتي از اروپا، از مازندران و از راه خراسان كه هموارتر بود، چوب به بوشهر حمل كرد و 19 كشتي جنگي توپدار ساخت. به ابتكار نادر بود كه توپهاي سبك كه تا آن تاريخ در جهان سابقه نداشت ساخته شد و اين توپهاي قابل حمل با شتر، «زنبورك» نام گرفتند. نادر خريد كالاي صنعتي (تكنولوژيك) از اروپا را روا نمي دانست و بارها گفته بود كه چنين خريدهايي قوه ابتكار را از ايراني سلب مي كند، ما خودمان بايد نيازهاي صنعتي مان را برطرف سازيم، آنان (فرنگي ها) چيزي بالاتر از ما ندارند، ما نبايد عادت كنيم كه محتاج ديگران شويم.
به نوشته مورخان اروپايي، نادر بر خلاف صفويه، كوچكترين نظر مساعدي به اروپاييان نداشت و براي تارانيدن آنان از آبهاي شرق بود كه درصدد ايجاد يك نيروي دريايي بزرگ برآمده بود تا بتواند با آن جزاير اقيانوس هند از جمله زنگبار را از دسترس اروپاييان كه هدفي جز سلطه و استثمار شرق نداشتند دور سازد و براي اين منظور مهندسان كشتي ساز هند را با كمك پارسيان ساكن اين شبه قاره يافته و استخدام كرده بود. اين مورخان نوشته اند نادرشاه كه شديداً به اروپاييان بدبين بود به سرزمينهاي مورد نظر اروپاييان در منطقه، از جمله عمّان قول حمايت نظامي داده بود. نادرشاه استقرار اروپاييان در بنادر اقيانوس هند و خليج هاي منشعب از آن را كه به بهانه تجارت صورت مي گرفت، وسيله اي براي دست اندازي به همه شرق تلقي مي كرد
نادرشاه علاقه عجيبي به جمع آوري كتاب و اهداء آنها به كتابخانه ها داشت. وي صدها جلد كتاب خطي نفيس به كتابخانه رضوي مشهد هديه كرده بود.
كودتاي دهم ژوئن 1747 قوچان، نه تنها مسير تاريخ ايران، بلكه سرنوشت مشرق زمين را تغيير داد. اگر اين كودتا رخ نداده بود، انگلستان بر آسياي جنوبي و بعداً خاورميانه، و روسيه بر قفقاز و سپس آسياي ميانه دست نمي يافتند، افغانها (نامي كه انگلستان بر ايرانيان ساكن خاور ايرانزمين گذارده است) از بدنه میهن جدا نمي شدند و مسائلی به نام كشمير و وزیرستان به وجود نمي آمد و نقشه جغرافيايي آسياي جنوبي چيز ديگري بود و ....
براي اثبات «احساس ميهن دوستي» نادر ذكر اين دو دليل كافي است: يكي حك كردن عبارت «نادر ايران زمين» بر سكه هايش و ديگري ورود وي به شهر دهلي در روز «نوروز». وي پس از شكست دادن ارتش هند، منتظر شد تا نوروز فرا رسد و در اين روز ملي ايرانيان وارد دهلي شود.
دعواي شهرداري تهران و قصابها بر سر نرخ گوشت هر كيلو 26 قران
خردادماه سال 1332 - در اوج در گيري ايران و انگلستان كه دولت تازه جمهوريخواهان آمريكا نيز وارد آن شده بود، مخالفت با اعتبارنامه برخي نمايندگان و وارد كردن اتهام به اين و آن در مورد مشاركت در ربودن و قتل سرتيپ افشار توس رئيس شهرباني وقت - مسئله ديگري توجه تهراني ها را به خود جلب كرده بود و آن معارضه شهرداري با توزيع كنندگان گوشت (عمده فروشها) بود كه 19 خرداد به اوج خود رسيده بود. در اين روز اميني شهردار وقت (که در سال 1388 فوت شد) به عمده فروشها اخطار كرد كه اگر بخواهند بيش از اين بازي درآورند، شهرداري خود مستقيما به توزيع گوشت ميان قصابي ها اقدام خواهد كرد و چنانچه بعضي قصابها اخلال كنند؛ در هر كوچه و خيابان دكه نصب خواهد كرد و به فروش گوشت مشغول خواهد شد.
دعوا بر سر اين بود كه شهرداري نرخ گوشت را هر كيلو گرم 26 قران تعيين كرده بود و قصابهاي عمده فروش مدعي بودند كه با اين نرخ برايشان سودي حاصل نمي شود زيرا بايد گوشت را هر كيلو گرم 24 قران به قصابهاي خرده فروش بدهند و با پولي كه به چوبدار براي خريد گوسفند مي دهند، بيش از پنج شاهي (يك چهارم يك قران) در هر كيلو برايشان نمي ماند و شهردار مي گفت كه همين سود كافي است.
19 خرداد كه اين مرافعه به اوج شدت رسيده بود، شهردار براي اجراي اخطار خود جمعي از سپورها را لباس سفيد پوشاند و آماده فروش گوشت در دكه ها كرد و از طرفي هم دست به خريد گوسفند از چوبدار ها زد كه عمده فروشها با مشاهده سپورهاي سفيدپوش جا خوردند و بيستم خرداد ماه (يک روز بعد) تسليم نظر شهردار شدند و قيمت گوشت، هر يك كيلو گرم 26 قران تثبيت شد.
تاسیس انجمن تاریخ در ایران و انتقاد از روزنامه نگاران و تاریخنگاران
دهم ژوئن 1968 (1347 هجري خورشيدي و در آن سال مصادف با 20 خرداد) آغاز بکار «انجمن تاریخ» در ایران، در اجتماع صدها نفری [و طبق گزارش برخی از روزنامه های تهران، هزاران نفری] استاد، دبیر و دانشجوی رشته تاریخ در تالار باشگاه معلمان تهران اعلام شد. در این اجتماع چند استاد و دبیر تاریخ سخنرانی کردند. دکتر فخرالدین شادمان استاد تاریخنگاری دانشگاه تهران [و وزیر پیشین] در نطق خود تاریخنگاری را دنباله روزنامه نگاری خواند و گفت که اگر روزنامه نگاران ضمن گزارش رویدادها، دو عنصر «چرا» و «چگونه» را از قلم نیندازند و تاریخنگاران به جای نقل ازخبرها و کتابها و نوشته های این و آن، همانند کارآگاه پلیس مسائل را دنبال کنند و برنگارند؛ دنیای بهتری خواهیم داشت. تاریخنگاران از آغاز قرن بیستم و روزنامه نگاران پس از جنگ جهانی دوم این وظیفه اساسی خودرا فراموش کرده اند، تن آسا (تن آسان) شده اند و در گوشه و کنار جهان مسائل دارد ریشه می دواند و وضعیت ازجمله مدنیّت بدتر و پیچیده تر می شود. وی سخنرانی خودرا با این بیت آغاز کرده بود: هرکه نامُخت [نیاموخت] از گذشت روزگار ــ هیچ ناموزد [نیاموزد] زصد آموزگار
انجمن تاریخ ایران با هزاران عضو و یک نشریه ماهانه به نام زمین و زمان (جغرافیا و تاریخ) تا انقلاب 1357 فعالیت داشت و از آن پس، دیگر نامی از آن شنیده نشد. این انجمن در اجرای توصیه کنگره تاریخ و با هدف کشف گوشه های تاریک تاریخ طولانی ایران بویژه در زمینه اندیشه، دانش و ادبیات و آشناساختن ایرانیان و پارسی زبانان از گذشته خود و تجربه نیاکان ایجاد شده بود.
... و به اين سان، 4ماه پس از انقلاب، انتقاد از سياستمداران ملي گرا آغاز شد و ...
صالحيار سردبير وقت روزنامه اطلاعات. اين عكس در خرداد 1382از صالحيار 70ساله گرفته شده است
در مراسم چهلمين روز درگذشت استاد مطهري كه با حضور آيت الله خميني و بسياري از روحانيون در مدرسه فيضيه قم برگزار شده بود، فلسفي واعظ معروف در خطابه اي آن دسته از سياستمداران را به باد انتقاد گرفت كه به اظهار او، مي گويند: اسلام؛ بلي، ولي روحانيون؛ نه. وي گفت كه همين ها در زمان حكومت دكتر مصدق همين شعار را علم كردند و موجب تضعيف و برانداخته شدن او شدند و ....
اين خطابه كه چهار ماه پس از پيروزي انقلاب ايراد شد، به گفته اصحاب نظر، آغاز انتقاد و حمله به ملي گرايان قرار گرفت كه هنوز کم و بيش ادامه دارد. همين انتقادها و حملات باعث كنار زده شدن ملي گرايان كه از ستونهاي انقلاب سال 1357 ايران بودند از عرصه شده است.
روزنامه اطلاعات به سردبيري غلامحسين صالحيار روزنامه نگار شهير ايران در صفحه اول شماره 20 خرداد سال 1358 خود تيتر اظهارات فلسفي در قم را چنين نوشته بود: حمله شديد فلسفي به «ياران مصدق». اين تيتر بيانگر خيلي حرفها تلقي شده است.
صالحيار در دي ماه 1357 ــ روزي كه شاه تهران را به نام سفر به مصر ترك كرد در صفحه اول اطلاعات تيتر زد: «شاه رفت» (يعني ديگر بازنخواهد گشت.).
صالحيار با نيم قرن سابقه روزنامه نگاري، در تابستان 1358 از روزنامه اطلاعات كنار گذارده شد، اين موسسه مصادره گرديد، از صاحبان آن خلع يد بعمل آمد و در پي اين دو رويداد بسياري از نويسندگان بنام اين موسسه ــ عمدتا تحت عناوين انتظار خدمت ــ بركنار و خانه نشين شدند. صالحيار كه با ايجاد خبرگزاري راديو ــ تلويزيون، راه اندازي روزنامه آيندگان، دو بار سردبيري روزنامه اطلاعات، سردبيري خبرگزاري پارس، تاسيس سنديكاي روزنامه نگاران با كمك چند تن ديگر، و تاليفات متعدد از چهره هاي برجسته تاريخ معاصر مطبوعات ايران بشمار مي رفت اخيرا و در جريان خانه نشيني فوت شد.
دريادار مدني کرماني: اين مجلس جاي من نيست و ...
بيستم خرداد 1359 پس از تصويب 180 اعتبارنامه، نخستين دوره مجلس شوراي اسلامي در تهران آغاز بكار كرد. پيش از انتخاب هيات رئيسه مجلس، رياست سني آن با يدالله سحابي بود.
درجلسه 20 خرداد اعتبار نامه هاي دريادار دكتر احمد مدني نماينده منتخب كرمان، هاشم صباغيان و علي اكبر معين فر كه با اعتراض رو به رو شده بود به كميسيون تحقيق ارجاع شد و اعلام گرديد كه شوراي نگهبان كه بدون موجوديت آن مجلس نمي تواند قانون وضع كند هفته بعد آغاز بكار خواهد كرد.
بعدا دريادار مدني به دليل همان اعتراض اعلام كرد كه اين مجلس جاي او نيست و رفت. وي در نخستين انتخابات رياست جمهوري هم نفر دوم شده بود. دريادار مدني که پس از انقلاب سال 1357 در سمت هاي وزير دفاع، فرمانده نيروي دريايي و استاندار خوزستان تلاش بسيار کرد تا کشور تجزيه نشود، اخيرا در آمريکا فوت شد. وي از ملي گرايان بنام کشور بود.