•○●|تقویم تاریخی|●○•

وضعیت
موضوع بسته شده است.

...zαнrα...*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/16
ارسالی ها
3,488
امتیاز واکنش
30,283
امتیاز
913
محل سکونت
تبــــ❤️ـــریز

20 خرداد

ايران


نامه امپراتور چین باستان به قباد ساسانی

طبق کرونولوژی تاریخ چین باستان، امپراتور وقت چین در سال 520 میلادی نامه ای مفصل و اندرزگونه برای قباد ساسانی شاه وقت ایران فرستاده بود. محاسبات تقویمی، تاریخ انشاء این نامه را 17 ژوئن آن سال تعیین کرده است. این نامه که متن آن در تاریخ چین آورده شده است توسط هیاتی بریاست یک وزیر پیشین به تیسفون ارسال شده بود و قباد ساسانی آن را پنج ماه بعد و زمانی که خودرا برای سرکوبی شورش گرجی ها آماده می کرد دریافت داشت.
در این پیام، امپراتور چین از کاهش حجم مبادلات تجاری دو کشور که قبلا چشمگیر بود گله کرده بود. امپراتور قول داده بود ـ اگر قباد تقاضا کند ـ به مساعی ایران در بازداری اقوام آلتائیک و هون از رخنه به قلمرو ایران (در منطقه فرارود) کمک خواهد کرد.
روایت است که قباد تصميم خود به لشکرکشی به منطقه ساحلی دریای سیاه در قفقازرا با فرستاده امپراتور چین گزاده بود. قباد ژنرال پیروز مهران و ژنرال نرسی را مامور این کار کرده بود که به درگیری با روم انجامید و رومیان شکست خوردند و حاضر به پرداخت غرامت شدند. رومیان محرّک شورش گرجیان بودند.








سالروز كودتاي قوچان، قتل نادرشاه و تغيير مسير تاريخ خاورزمين


0610.jpg

يك نقاش تصويري از نادرشاه را در جنگ هند روي پرده كشيده است
دهم ژوئن سال 1747 (در آن سال مصادف با 20خرداد) در فتح آباد قوچان، نادرشاه در خوابگاهش به دست تني چند از ژنرالهايش به قتل رسيد و به اين ترتيب ناپلئون شرق از اين دنيا رفت ـ مردي كه آرزو داشت ايران را بار ديگر ابرقدرت جهان كند. دهم ژوئن درعین حال سالگشت مرگ دو زمامدار برجسته دیگر است. دو هزار و هفتاد سال پيش از قتل نادر، اسكندر مقدوني نيز دهم ژوئن (سال 323 پيش از ميلاد) در بابل (جنوب غربي بغداد امروز) درگذشت و دهم ژوئن سال 1190 فردريك باربروسا (ريش قرمز) پادشاه امپراتوري مقدس (كاتوليكهاي اروپا) در جريان لشكركشي به خاور ميانه (جنگهاي صليبي) در رود سالف (گوک سو) در جنوب غربي آناتولي (تركيه امروز) غرق شد و عمرش پایان یافت.
نادر در سال 1736 ميلادي در یک اجتماع بزرگ در آذربایجان با رای زعماي ايران، سران قبايل، كدخدايان و معتمدان نقاط مختلف كشور به شاهي انتخاب شده بود. وي نيروهاي روسيه را به آن سوي داغستان فراري و عثماني را گوشمالي داده و برجاي خود نشانده بود، منطقه فرارود (آسياي ميانه) را آرام، و گردنكشان ايران خاوري (پختون ها = پشتون ها) را تنبيه و دهلي را در سال 1739 (نوروز) به تصرف خود درآورده بود. نادر نه تنها حاكميت ايران را بر سراسر خليج فارس مسلم ساخته بود، بلكه سران مسقط و عمّان را نيز به سوي خود جلب كرده، سرگرم ساخت ناو جنگي و درصدد تصرف جزيره زنگبار در حاشيه آفريقا هم بود تا راه آسيا را بر استعمار غرب سد كند.
نادر دو سوم از ايام عمر خود را روي زين اسب گذرانيد و لشكركشيهاي لاينقطع و ضعف مزاج و خستگي جسماني ناشي از آن، وي را به تدريج بدخلق و خوي ساخته بود كه نتيجه اش اتخاذ تصميمات سخت و نيز اعمال مجازاتهاي شديد و فوري اطرافيان خود و مقامات از جمله افسران ارشد بود.

nader2.jpg
تصويري ديگر از نادرشاه

نادر كه آخرين آيين هاي نوروزي دورات حيات را در كرمان گذرانيده بود، نيمه خرداد در راه بازگشت به پايتخت خود (مشهد)، در فتح آباد قوچان اردو زده بود. در اين اردوگاه كه در 12 كيلومتري قوچان (خبوشان آن زمان) برپا شده بود، نادر دژباني اردو را به احمدخان دراني، افسر 25 ساله پشتون، سپرده بود كه اين امر باعث ترس افسراني شده بود كه بر جان خود ايمن نبودند. نادر در جوانی با مادرش به اسارت افشارها درآمده بود ـ که گهگاه خراسان جنوب غربی را غارت می کردند. وی پس از مرگ مادر از اسارت گریخته بود و با اینکه همین دوران اسارات، اورا به نادر افشار معروف ساخته بود ولی از افشارها دلخوش نبود و میان دو طرف کینه ادامه داشت.
اين بيم و نگراني به زودي 70 افسر و عمدتا از قاجارها و افشارها را برآن داشت كه «هم قسم» شوند تا نادر را بكشند. اين توطئه گران شبانه (10 ژوئن 1747) به چادر خوابگاه نادر نزديك شدند، نگهبان چادر را خفه كردند، و وارد چادر شدند. نادر با شمشير دست به دفاع زد ولي صالح خان دست نادر، و يك ژنرال قاجار سر او را قطع كرد و روز بعد، در آن اردوگاه عظيم جز جسد نادر ـ تقريبا چيزي ديگر بر جاي نمانده بود، و اين بود سرانجام يكي از مردان بزرگ تاريخ مشرق زمين.
جنازه نادر سپس در گوري كه خود قبلا در خيابان بالا در مشهد تدارك ديده بود دفن شد. در جريان كفن و دفن بود كه حاضران متوجه شدند نادر ريش خود را رنگ ميزد تا كهولت او آشكار نشود.
نادر كارها و وقايع روزانه را در پايان هر روز به منشي اش «ميرزا مهدي» ديكته مي كرد تا فراموش نشوند. وي جز «پزشك»، هرگز از كمك اروپائيان استفاده نكرد. نادر نسبت به اروپاييان بسيار بدبين بود، از همين رو به جاي خريد كشتي از اروپا، از مازندران و از راه خراسان كه هموارتر بود، چوب به بوشهر حمل كرد و 19 كشتي جنگي توپدار ساخت. به ابتكار نادر بود كه توپهاي سبك كه تا آن تاريخ در جهان سابقه نداشت ساخته شد و اين توپهاي قابل حمل با شتر، «زنبورك» نام گرفتند. نادر خريد كالاي صنعتي (تكنولوژيك) از اروپا را روا نمي دانست و بارها گفته بود كه چنين خريدهايي قوه ابتكار را از ايراني سلب مي كند، ما خودمان بايد نيازهاي صنعتي مان را برطرف سازيم، آنان (فرنگي ها) چيزي بالاتر از ما ندارند، ما نبايد عادت كنيم كه محتاج ديگران شويم.
به نوشته مورخان اروپايي، نادر بر خلاف صفويه، كوچكترين نظر مساعدي به اروپاييان نداشت و براي تارانيدن آنان از آبهاي شرق بود كه درصدد ايجاد يك نيروي دريايي بزرگ برآمده بود تا بتواند با آن جزاير اقيانوس هند از جمله زنگبار را از دسترس اروپاييان كه هدفي جز سلطه و استثمار شرق نداشتند دور سازد و براي اين منظور مهندسان كشتي ساز هند را با كمك پارسيان ساكن اين شبه قاره يافته و استخدام كرده بود. اين مورخان نوشته اند نادرشاه كه شديداً به اروپاييان بدبين بود به سرزمينهاي مورد نظر اروپاييان در منطقه، از جمله عمّان قول حمايت نظامي داده بود. نادرشاه استقرار اروپاييان در بنادر اقيانوس هند و خليج هاي منشعب از آن را كه به بهانه تجارت صورت مي گرفت، وسيله اي براي دست اندازي به همه شرق تلقي مي كرد
نادرشاه علاقه عجيبي به جمع آوري كتاب و اهداء آنها به كتابخانه ها داشت. وي صدها جلد كتاب خطي نفيس به كتابخانه رضوي مشهد هديه كرده بود.
كودتاي دهم ژوئن 1747 قوچان، نه تنها مسير تاريخ ايران، بلكه سرنوشت مشرق زمين را تغيير داد. اگر اين كودتا رخ نداده بود، انگلستان بر آسياي جنوبي و بعداً خاورميانه، و روسيه بر قفقاز و سپس آسياي ميانه دست نمي يافتند، افغانها (نامي كه انگلستان بر ايرانيان ساكن خاور ايرانزمين گذارده است) از بدنه میهن جدا نمي شدند و مسائلی به نام كشمير و وزیرستان به وجود نمي آمد و نقشه جغرافيايي آسياي جنوبي چيز ديگري بود و ....
براي اثبات «احساس ميهن دوستي» نادر ذكر اين دو دليل كافي است: يكي حك كردن عبارت «نادر ايران زمين» بر سكه هايش و ديگري ورود وي به شهر دهلي در روز «نوروز». وي پس از شكست دادن ارتش هند، منتظر شد تا نوروز فرا رسد و در اين روز ملي ايرانيان وارد دهلي شود.






دعواي شهرداري تهران و قصابها بر سر نرخ گوشت هر كيلو 26 قران

خردادماه سال 1332 - در اوج در گيري ايران و انگلستان كه دولت تازه جمهوريخواهان آمريكا نيز وارد آن شده بود، مخالفت با اعتبارنامه برخي نمايندگان و وارد كردن اتهام به اين و آن در مورد مشاركت در ربودن و قتل سرتيپ افشار توس رئيس شهرباني وقت - مسئله ديگري توجه تهراني ها را به خود جلب كرده بود و آن معارضه شهرداري با توزيع كنندگان گوشت (عمده فروشها) بود كه 19 خرداد به اوج خود رسيده بود. در اين روز اميني شهردار وقت (که در سال 1388 فوت شد) به عمده فروشها اخطار كرد كه اگر بخواهند بيش از اين بازي درآورند، شهرداري خود مستقيما به توزيع گوشت ميان قصابي ها اقدام خواهد كرد و چنانچه بعضي قصابها اخلال كنند؛ در هر كوچه و خيابان دكه نصب خواهد كرد و به فروش گوشت مشغول خواهد شد.
دعوا بر سر اين بود كه شهرداري نرخ گوشت را هر كيلو گرم 26 قران تعيين كرده بود و قصابهاي عمده فروش مدعي بودند كه با اين نرخ برايشان سودي حاصل نمي شود زيرا بايد گوشت را هر كيلو گرم 24 قران به قصابهاي خرده فروش بدهند و با پولي كه به چوبدار براي خريد گوسفند مي دهند، بيش از پنج شاهي (يك چهارم يك قران) در هر كيلو برايشان نمي ماند و شهردار مي گفت كه همين سود كافي است.
19 خرداد كه اين مرافعه به اوج شدت رسيده بود، شهردار براي اجراي اخطار خود جمعي از سپورها را لباس سفيد پوشاند و آماده فروش گوشت در دكه ها كرد و از طرفي هم دست به خريد گوسفند از چوبدار ها زد كه عمده فروشها با مشاهده سپورهاي سفيدپوش جا خوردند و بيستم خرداد ماه (يک روز بعد) تسليم نظر شهردار شدند و قيمت گوشت، هر يك كيلو گرم 26 قران تثبيت شد.







تاسیس انجمن تاریخ در ایران و انتقاد از روزنامه نگاران و تاریخنگاران

دهم ژوئن 1968 (1347 هجري خورشيدي و در آن سال مصادف با 20 خرداد) آغاز بکار «انجمن تاریخ» در ایران، در اجتماع صدها نفری [و طبق گزارش برخی از روزنامه های تهران، هزاران نفری] استاد، دبیر و دانشجوی رشته تاریخ در تالار باشگاه معلمان تهران اعلام شد. در این اجتماع چند استاد و دبیر تاریخ سخنرانی کردند. دکتر فخرالدین شادمان استاد تاریخنگاری دانشگاه تهران [و وزیر پیشین] در نطق خود تاریخنگاری را دنباله روزنامه نگاری خواند و گفت که اگر روزنامه نگاران ضمن گزارش رویدادها، دو عنصر «چرا» و «چگونه» را از قلم نیندازند و تاریخنگاران به جای نقل ازخبرها و کتابها و نوشته های این و آن، همانند کارآگاه پلیس مسائل را دنبال کنند و برنگارند؛ دنیای بهتری خواهیم داشت. تاریخنگاران از آغاز قرن بیستم و روزنامه نگاران پس از جنگ جهانی دوم این وظیفه اساسی خودرا فراموش کرده اند، تن آسا (تن آسان) شده اند و در گوشه و کنار جهان مسائل دارد ریشه می دواند و وضعیت ازجمله مدنیّت بدتر و پیچیده تر می شود. وی سخنرانی خودرا با این بیت آغاز کرده بود: هرکه نامُخت [نیاموخت] از گذشت روزگار ــ هیچ ناموزد [نیاموزد] زصد آموزگار
انجمن تاریخ ایران با هزاران عضو و یک نشریه ماهانه به نام زمین و زمان (جغرافیا و تاریخ) تا انقلاب 1357 فعالیت داشت و از آن پس، دیگر نامی از آن شنیده نشد. این انجمن در اجرای توصیه کنگره تاریخ و با هدف کشف گوشه های تاریک تاریخ طولانی ایران بویژه در زمینه اندیشه، دانش و ادبیات و آشناساختن ایرانیان و پارسی زبانان از گذشته خود و تجربه نیاکان ایجاد شده بود.




... و به اين سان، 4ماه پس از انقلاب، انتقاد از سياستمداران ملي گرا آغاز شد و ...


0610salehyar.jpg

صالحيار سردبير وقت روزنامه اطلاعات. اين عكس در خرداد 1382از صالحيار 70ساله گرفته شده است
در مراسم چهلمين روز درگذشت استاد مطهري كه با حضور آيت الله خميني و بسياري از روحانيون در مدرسه فيضيه قم برگزار شده بود، فلسفي واعظ معروف در خطابه اي آن دسته از سياستمداران را به باد انتقاد گرفت كه به اظهار او، مي گويند: اسلام؛ بلي، ولي روحانيون؛ نه. وي گفت كه همين ها در زمان حكومت دكتر مصدق همين شعار را علم كردند و موجب تضعيف و برانداخته شدن او شدند و ....
اين خطابه كه چهار ماه پس از پيروزي انقلاب ايراد شد، به گفته اصحاب نظر، آغاز انتقاد و حمله به ملي گرايان قرار گرفت كه هنوز کم و بيش ادامه دارد. همين انتقادها و حملات باعث كنار زده شدن ملي گرايان كه از ستونهاي انقلاب سال 1357 ايران بودند از عرصه شده است.
روزنامه اطلاعات به سردبيري غلامحسين صالحيار روزنامه نگار شهير ايران در صفحه اول شماره 20 خرداد سال 1358 خود تيتر اظهارات فلسفي در قم را چنين نوشته بود: حمله شديد فلسفي به «ياران مصدق». اين تيتر بيانگر خيلي حرفها تلقي شده است.
صالحيار در دي ماه 1357 ــ روزي كه شاه تهران را به نام سفر به مصر ترك كرد در صفحه اول اطلاعات تيتر زد: «شاه رفت» (يعني ديگر بازنخواهد گشت.).
صالحيار با نيم قرن سابقه روزنامه نگاري، در تابستان 1358 از روزنامه اطلاعات كنار گذارده شد، اين موسسه مصادره گرديد، از صاحبان آن خلع يد بعمل آمد و در پي اين دو رويداد بسياري از نويسندگان بنام اين موسسه ــ عمدتا تحت عناوين انتظار خدمت ــ بركنار و خانه نشين شدند. صالحيار كه با ايجاد خبرگزاري راديو ــ تلويزيون، راه اندازي روزنامه آيندگان، دو بار سردبيري روزنامه اطلاعات، سردبيري خبرگزاري پارس، تاسيس سنديكاي روزنامه نگاران با كمك چند تن ديگر، و تاليفات متعدد از چهره هاي برجسته تاريخ معاصر مطبوعات ايران بشمار مي رفت اخيرا و در جريان خانه نشيني فوت شد.





دريادار مدني کرماني: اين مجلس جاي من نيست و ...


mkermani.jpg
دريادار دکتر مدني

بيستم خرداد 1359 پس از تصويب 180 اعتبارنامه، نخستين دوره مجلس شوراي اسلامي در تهران آغاز بكار كرد. پيش از انتخاب هيات رئيسه مجلس، رياست سني آن با يدالله سحابي بود.
درجلسه 20 خرداد اعتبار نامه هاي دريادار دكتر احمد مدني نماينده منتخب كرمان، هاشم صباغيان و علي اكبر معين فر كه با اعتراض رو به رو شده بود به كميسيون تحقيق ارجاع شد و اعلام گرديد كه شوراي نگهبان كه بدون موجوديت آن مجلس نمي تواند قانون وضع كند هفته بعد آغاز بكار خواهد كرد.
بعدا دريادار مدني به دليل همان اعتراض اعلام كرد كه اين مجلس جاي او نيست و رفت. وي در نخستين انتخابات رياست جمهوري هم نفر دوم شده بود. دريادار مدني که پس از انقلاب سال 1357 در سمت هاي وزير دفاع، فرمانده نيروي دريايي و استاندار خوزستان تلاش بسيار کرد تا کشور تجزيه نشود، اخيرا در آمريکا فوت شد. وي از ملي گرايان بنام کشور بود.
 
  • پیشنهادات
  • ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    20 خرداد

    در قلمرو انديشه

    زادروز فخرالدين ابراهيم همداني صوفي و عارف بزرگ ايراني که مادیگری را ریشه جرائم اعلام کرده است

    دهم ژوئن (بيستم خرداد) زادروز فيلسوف ايراني، صوفي و عارف بزرگ فخرالدين ابراهيم همدانی است كه در سال 1213 ميلادي در نزديكي شهر همدان به دنيا آمد و در راه صوفياني همچون مولوي قرار گرفت. فخرالدين كه 76 سال عمر كرد و بسال 1289 در دمشق درگذشت بر افكار بسياري از فلاسفه پيش از خود تفسير نوشت، از جمله بر عقايد «ابن عربي». «لمعات» يكي از تاليفات اوست. وی شعر نیز می سرود.
    فخرالدين مدتي از عمر خودرا در هند غربي (پاکستان امروز) گذراند و همانجا ازدواج کرد و کتاب «عُشّاق نامه» را نوشت. آن منطقه در آن زمان «پارسی زبان» بود و پارسی مادر زبان اُردو است. وي سپس به قونيه (واقع در ترکيه امروز و در آن زمان در قلمرو روم شرقي) رفت و معاشر مولانا جلال الدين شد. در آن زمان پارسی زبان ساکنان شرق، مرکز و جنوب شرقی ترکیه امروز بود و نزدیک به نیمی از واژگان تُرکی ِ ترکیهِ امروز از زبان پارسی گرفته شده است. نخستین پادشاهان عثمانی ازجمله محمد فاتح موسس امپراتوری عثمانی به پارسی مکاتبه می کردند.
    فخرالدین ابراهیم پس از اقامت در قونیه، چون در آنجا با دشمني امپراتور روم شرقي رو به رو شد به دمشق گريخت. وي انواع «صوفيسم» را تفسير کرده و بر ضد دل بستن به ماديات دنيوي بوده و اثبات کرده است که ماديگري و زَرپرستی ريشه و عامل جرائم و جنايات است.









    در قلمرو دموکراسي


    joe-biden-caricature.jpg


    سال 2008 و دو ماه پیش از تشکیل کنوانسیون حزب دمکرات آمریکا جهت تعیین نامزد اين حزب در انتخابات نوامبر آن سال ریاست جمهوری، جو بایدن سناتور ایالت دلیور (دلور) و یکی از داوطلبان نامزدی آن حزب گفته بود که با تجربه و آگاهی اندک باراک اوباما (که یک وکیل قضایی در شیکاگو و يک دوره هم در کنگره، سناتور بود) از سیاست خارجی، تاریخ تحولات گیتی و مسائل جهانی ـ اگر انتخاب شود، آمریکا در هرگونه بحران جهانی آسیب خواهد دید و با توجه به روند وضعیت جهان، او (بایدن) یقین دارد که هر چند وقت يکبار یک بحران جهاني روي خواهد داد و .... [کنوانسیون حزب دمکرات در ماه آگوست آن سال برگزار شد، اوباما را نامزد حزب کرد و اوباما نيز رغم آن تذکر انتقادي، «بايدن» را به عنوان نامزد معاونت خود برگزيد تا روز راي گيري، دو اسم در يک تيکت باشند.].
    برپایه اظهارات آن روز جو بایدن (کاتولیک ایرلندی تبار و تنها سناتور آمریکایی که بر سر قبلا طاس خود موی کاشته است) همان زمان یک کاریکاتوریست آمریکایی کاریکاتور بالا را ترسیم کرده بود که توسط سندیکای مربوط توزیع شد و همزمان در بیشتر روزنامه های آمریکا به چاپ رسید. با وجود آن تذکر و به تامل وادارکردن برخي آمریکاییان، جو بايدن بعدا با اشتیاق تمام پذیرفت که معاونت «اوباما» را برعهده گیرد! و در يکي دو سال اول نه تنها معاون ریاست جمهوری بلکه «امین حضور» اوباما بود، و در هر مراسمی در کنار او دیده می شد که قبلا در مورد معاونان ریاست جمهوری آمریکا دیده نشده بود.
    به مناسبت سالروز تذکر جو بايدن، برخی از رسانه ها و بویژه وبلاگهاي خبري در چند روزی که به دهم ژوئن 2009 ختم شد ضمن درج يک کپي از کاریکاتور مورد بحث (که در بالا آمده است) این دو سئوال را مطرح کرده بودند: آیا جو بایدن هنگام گام برداشتن و یا ایستادن پشت سر اوباما، اظهارات (ژوئن 2008) خودرا درباره او بیاد می آورد؟!. این چه اشتیاقی است که فرد برای دست یافتن به مقام، همه اصولی را که قبلا به آنها معتقد بود زیر پا می گذارد؟.
    .







    در قلمرو رسانه‌ها

    زادروز «رضا رهسپار» نویسنده، روزنامه نگار، محقّق و از پدران ایرانشناسی


    rahsepar-2.jpg

    رضا رهسپار
    بیستم خرداد (دهم ژوئن) زادروز رضا رهسپار نویسنده، روزنامه نگار و هنرشناس ایرانی است که بسال 1319 هجری خورشیدی (1940 میلادی) در تهران چشم به جهان گشوده است و اینک در لس آنجلس زندگی می کند. مطبوعات دهه 1350 (1870 میلادی) ازاو به عنوان یکی از پدران ایرانشناسی نام بـرده بودند.
    رضا که تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران بپایان بـرده از مدرسه عالی علوم سیـاس*ـی پاریس و دانشگاه سوربُن فوق لیسانس و دکترا گرفته است. رساله دکترای او که خلاصه ای از ترجمه فارسی آن در مطبوعات تهران انتشار یافت و مورد توجه قرار گرفت درباره تاریخ مطبوعات ایران از آغاز تا پایان دوران قاجاریه است. با این تحقیق او، ایرانیان نسل قرن 20 متوجه شدند که وطن آنان در قرن سوم میلادی و زمان پادشاهی اردشیر ساسانی «روزنامه» داشت. رساله دیگر «رضا رهسپار» مکمل رساله نخست و عبارت بوده است از تاریخ مطبوعات سیـاس*ـی ایران و نقش آنها در روشنگری و بیداری ایرانیان و کمک به انقلاب مشروطیت و ....
    رضا رهسپار که در بازگشت از فرانسه به تهران، وارد دنیای روزنامه نگاری شد در این حرفه عمدتا شاخه هنری نویسی و سینمایی نگاری و نقد کارهای هنری را دنبال کرد و در این زمینه شهرت فراوان به دست آورد و تا قائمقامی رادیوتلویزیون بالا رفت.
    رضا درعین حال سربیری و مدیریت مجله ها و روزنامه های متعدد را در تهران برعهده داشت. سردبیری مجله «حقوق مردم» از نشریات وقت تهران بر شهرت و اهمیت او افزود و وی را به صورت یک مدافع «حقوق بشر» جلوه گر ساخت.
    از کارهای مهم «رضا رهسپار» که باقی ماندنی خواهد بود ارتقاء ایرانشناسی با راه اندازی گشت های ایرانگردی بود و این اهتمام در زمان عضویت او در هیات مدیره سازمان توریسم ایران (گشت های ایران) صورت گرفت که اینک به صورت سازمانی بزرگ به نام گردشگری و دیدار از آثار تاریخی ایران وابسته به ریاست جمهوری درآمده است. رضا رهسپار برای راه اندازی آن سازمان تلاش و تبلیغ بسیار کرد تا مقامات و مردم متوجه شوند که دیدنی های تاریخی و مناطق زیبای فراوان دارند و دنیا با مشاهده آنها باید متوجه گذشته با عظمت و تمدن درخشان ایران باستان شود و این هدف جز با دیدار از این آثار درخشان و بی نظیر و تأمل برانگیز تامین نخواهد شد. صنعت ایرانگردی و توریسم می تواند درآمدزا هم باشد.
    رضا رهسپار در طول اقامت در آمریکا، همچنان به کار قلم، هنر و تحقیق ادامه داده است.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    20 خرداد

    ساير ملل

    درباره كائنات


    0610velikovski.jpg


    امانوئل وليكوفسكي نويسنده اي كه درباره كائنات، پيدايش «ونوس» و احتمال برخورد ستارگان با يكديگر كتاب نوشته و عقايد تازه اي در اين زمينه ها بيان داشته است دهم ژوئن سال 1895 به دنيا آمد.
    وي در كتاب معروف خود «ورلدز اين كاليژن» نوشته است كه «ونوس» از داخل سياره مشتري بيرون جهيده است.





    انتشار انگيزه هاي قتل پادشاه صربستان و همسر او در كاخ بلگراد


    0610murder.jpg

    پادشاه مقتول
    ده روز پس از قتل پادشاه صربستان، جزئيات اين رويداد انتشار يافت، از اين قرار: چند سرهنگ ارتش صربستان با يك هنگ سرباز سي ام ماه مه سال 1903 در ساعات شب به كاخ الكساندر اوبرنويچ اول پادشاه وقت صربستان حمله بردند و او و همسرش «دراگا» را كشتند. الكساندر با محافظانش تا ساعت 4 بامداد مقاومت كرده بود.
    با قتل الكساندر دودمان اوبرنويچ منقرض شد و سلطنت به دودمان كارا (قره) جورجويچ (جورج سياه ) انتقال يافت. ميلوخ اوبرنويچ و جورج سياه از قهرمانان استقلال صربستان و كرواسي و اخراج عثمانيان از اين دو سرزمين بودند كه به همين سبب حكومت اين سرزمين ها يكي پس از ديگري به خاندان آندو داده شد.
    براي كودتاي نظامي سي ام مه 1903 بلگراد علل متعدد نوشته اند از جمله:
    ــ ازدواج الكساندر با «دراگا» كه «سرهنگ ماشين» فرمانده كودتا برادر شوهر سابق «دراگا» بود و هم او بود كه ضمن حمله، نخست «دراگا» را كشت.
    ــ تعليق قانون اساسي از سوي الكساندر به خواست محافظه كاران كه باعث خشم روشنفكران و افسران پايين تر از ژنرال شده بود.
    ــ دو دوزه بازي كردن الكساندر اول با روسيه، كه روسيه خود را برادر بزرگ و بزرگ خانواده اسلاوها مي دانسته و به خود حق مداخله در امور آنان را مي داده است.
    ــ بي اعتنايي الكساندر كه هنگام مرگ بيش از 27 سال نداشت به توصيه هاي سران ارتش.
    ــ رقابت پنهاني خانواده قره جورجويچ كه حكومت را حق خود مي دانست با خانواده اوبرنويچ .





    ماجراي ربوده شدن يک رهبر سوسياليست هاي ايتاليا و قطعه ـ قطعه شدن او! ـ Matteotti بر ضد انقلاب پرولتاريا بود


    Giacomo-Matteotti.jpg
    Giacomo Matteotti

    گياكومو ماتئوتي Giacomo Matteotti رئيس فراكسيون سوسياليستها در پارلمان ايتاليا در پي انتشار کتاب «فاش مي کنم» حاوي انتقاد از روش انتخاباتي حزب فاشيست ايتاليا ازجمله وادارکردن راي دهندگان به نامزدهاي اين حزب و تخريب علني ديگران و تقلب در انتخآبآت سى ام ماه مى 1924، 40 روز بعد (دهم ژوئن اين سآل) در راه خانه اش ربوده شد و جسد قطعه ـ قطعه شده او 66روز بعد در 36 کيلومتري شهر رم به دست آمد.
    اختلاف نظر ماتئوتي با حزب فاشيست و شخص موسوليني (رهبر اين حزب) از زماني آغاز شده بود كه موسوليني به دفاع از آن دسته از صاحبان صنايع سخن گفته بود كه در كارشان موفق و در پيشرفت ايتاليا و قدرتمند كردن آن موثر بوده اند. ماتئوتي گفته بود كه اين حمايت موسوليني باعث افزون شدن ظلم اين جماعت به كارگران و اسثتمار هرچه بيشتر آنان مي شود.
    در پي كشف جسد ماتئوتي که 22 ماه مي 1885 به دنيا آمده بود، سوسياليست ها با برگزاري تظاهرات خواهان بركناري موسوليني شدند، ولي پادشاه وقت ايتاليا قبول نكرد كه موسوليني در آن قتل دست داشته و پيشنهاد بركناري وي را ردّ و متهمان به قتل ماتئوتي ازجمله يک افسر اطلاعاتي را عفو كرد. سوسياليست ها که پس از جنگ جهاني دوم به قدرت رسيده بودند پرونده قتل را بازگشودند و متهمان عفو شده را به دادگاه بردند و به زندان ابد محکوم کردند ولي بر دادگاه ثابت شد که شخص موسوليني از قتل ماتئوتي خبر نداشته بود. ماتئوتي از سوسياليست هايي بود که عقيده دارند که هرگونه تحول و تغيير نظام بايد با راي مردم و از طريق پارلمان باشد. وي با انقلاب و ديکتاتوري پرولتاريا (طبقه کارگر) مخالف بود و مي گفت که اين طبقه تجربه حکومت کردن ندارد و راديکال و کينه توزانه رفتار مي کند و مردم مشتاق ماديگري و بي رحم و مروّت مي شوند.





    اديب شيشکلي: «ناسيوناليسم عربي» تنها راه نجات اعراب از سلطه بيگانه است


    shishakli.jpg
    Adib Al-Shishakli

    اديب شيشكلي Adib Al-Shishakli مرد نيرومند وقت سوريه 10 ژوئن 1952 در واكنش به ادعاي وارده به ملك طلال پادشاه اردن كه به بيماري رواني دچار شده است! اعلام كرد كه اين ادعا ساخته و پرداخته دولت انگلستان است كه مي خواهد اورا كه مخالف وحدت عراق و اردن است از سلطنت معزول كند. [شيشکلي اين مطلب را زماني بيان داشت که هنوز ملک طلال به بهانه بيماري رواني برکنار نشده بود.]. طلال چند روز پيش از آن به سفارت انگلستان در پاريس رفته بود و به سران دولت لندن دشنام داده و آنان را استعمارگر خوانده بود.
    شيشكلي که در 1909 (زماني که سوريه بخشي از امپراتوري عثماني بود) به دنيا آمده و در دوران قيمومت فرانسه افسر ارتش شده بود در اظهارات دهم ژوئن خود افزوده بود: "دولت لندن از بيم تكرار كودتاي مصر در كشورهاي عربي تحت نفوذ خود، نقشه وحدت عراق و اردن و ايجاد يك فدراسيون عربي را در منطقه كشيده است و چون با اجراي اين نقشه لندن، امنيت ـ استقلال و تماميت سوريه به مخاطره خواهد افتاد، وي دست روي دست نخواهد گذارد، و به هر اقدام ضد انگليسي از جمله بكار بردن نيروي مسلح متوسل خواهد شد.".
    شيشكلي راه نجات اعراب از سلطه بيگانه و هرگونه استثمار را در پيش گرفتن يك ناسيوناليسم واقعي عربي پيشنهاد کرد ـ ناسيوناليسمي كه يك و يا چند فرد نتوانند آن را بربايند، صاحبش شوند و احيانا وجه المصالحه قرار دهند.
    شيشکلي به رغم کودتا و شرکت در کودتاهاي متعدد، تا جولاي 1953 خودرا رئيس جمهور نخوانده بود که در اين ماه رئيس جمهور شد و اين مقام را تا فوريه 1954 حفظ کرد و پس از برکنارشدن از اين مقام به لبنان و از آنجا به برزيل گريخت و بيست و هفتم سپتامبر 1964 در برزيل به دست يک دروز Druze که پدرش در دوران اقتدار شيشکلي کشته شده بود ترور شد.
    سوريه از سال 1949 به مدت دو دهه گرفتار کودتاهاي نظامي بود که نتيجه تشديد اختلافهاي سه گروه چپ، راست و ناسيوناليست اين کشور بودند و در بيشتر اين کودتاها، شيشکلي (و گفته شده است داراي والدين و نياکان تُرک، کُرد و عرب) دست داشت. وي سالها از اعضاي حزب ناسيونال سوسيالست سوريه و مدعي احياء سوريه بزرگتر بود که بعدا خودش يک حزب ليبرال تاسيس کرد. سوريه ـ قبلا از مستملکات عثماني (ترکيه) پس از شکست عثماني در جنگ جهاني اول تحت قيمومت فرانسه قرار گرفته بود که چندي پس از پايان جنگ جهاني دوم استقلال يافت و بلافاصله در اختلافات داخلي فرو رفت. [درباره اديب شيشکلي که نوه او اينک يک فعال سياسي است مطلبي در ميان مطالب 29 نوامبر اين تاريخ آنلاين آمده است.]





    مقاله نيويورك تايمز درباره همكاري اياد علاوي با «سيا» و بمب گذاري عوامل او در عراق


    alla6-10.jpg
    اياد علاوي

    «جي. برينكلي» هشتم ژوئن 2004 در نيويورك تايمز نوشت: چند مامور سابق «سيا» به او گفتند كه اياد علاوي كه از سوي شوراي حاكميت منصوب آمريكا در عراق به سمت نخست وزير موقت اين كشور تعيين شده است سازماني را در تبعيد اداره مي كرد كه اوايل دهه 1990 تحت نظارت «سيا» به قصد سرنگوني صدام حسين گروهي را به بغداد فرستاده بود تا خرابكاري و بمب گذاري كنند و اين افراد اعزامي از طريق شمال عراق وسائل منفجره و اتومبيل انفجاري به بغداد قاچاق كرده بودند، ولي اين خرابكاري ها نتوانست به حكومت صدام آسيب بزند. عَلاوي تحت فشار «برمر» فرماندار آمريكايي عراق بر شوراي حاكميت به نخست وزيري منصوب شد.
    برينكلي ضمن بردن نام اين ماموران سابق سيا اضافه کرده بود كه اين خرابكاري ها بين سالهاي 1992 تا 1995 صورت گرفت. اين ماموران محل خرابكاري ها را بيان نداشتند ولي در آن زمان پليس عراق چند مورد بمب گذاري از جمله انفجار سينما و اتوبوس مدرسه را گزارش كرده بود كه تلفات سنگين داشتند. رابرت بائر مامور سابق سيا به برينكلي گفته بود كه انفجار پرتلفات اتوبوس مدرسه در بغداد كه به مرگ چندين كودك انجاميد كار عوامل «علاوي» بود. «كنت پولاك» تحليلگر سيا نيز در اين زمينه مطالبي به برينکلي گفته بود که در روزنامه نقل و درج شده بود.
    اين ماموران به برينكلي گفته بودند كه «علاوي» در مبارزه با صدام نظري متفاوت از احمد چلبي داشت و به همين لحاظ هم بود كه علاوي مورد علاقه و اعتماد «سيا» و بيشتر آژانسهاي اطلاعاتي آمريكا قرار گرفته بود، و چلبي تنها مورد اعتماد وزارت دفاع آمريکا!. چلبي از سال 1991 و علاوي از 1992 با «سيا» همكاري مي كردند. سازمان سيا از كار كردن با علاوي راضي تر بود زيرا كه وي قبلا از عناصر با نفوذ حزب بعث بود، در امور امنيتي مهارت و در داخل عراق نيز با عده اي ارتباط داشت ولي چلبي فاقد اين امتيازات بود. همكاري علاوي با ماموران امنيتي دولت عراق از زماني آغاز شده بود كه در انگلستان تحصيل طب مي كرد و از وضعيت دانشجويان عراقي براي دولت بغداد گزارش تهيه مي كرد و جاسوس آنان بود.





    قطعنامه ژوئن 2004 شوراي امنيت درباره عراق و پيش بيني ها ـ مسائل داخلي عراق و افغانستان به اين آساني حل شدني نيست

    تفسيرها درباره قطعنامه 32 ماده اي مصوب هشتم ژوئن 2004 شوراي امنيت مربوط به عراق حاكي از آن بود كه اين قطعنامه كه چهار بار هم مورد اصلاح عبارتي قرار گرفته بود كارآيي چندان نخواهد داشت و مسائل داخلي عراق همچنان و بمانند 70 سال پيش از آن پيچيده و بغرنج باقي خواهند ماند زيرا كه در آن به ريشه مسائل عراق توجه نشده است.
    اصحاب نظر به موضوع ديگري هم اشاره کرده و در همان زمان (روزهاي اول و دوم پس از تصويب قطعنامه) گفته بودند اين قطعنامه كه به رغم مخالفت ظاهري (و احتمالا ساختگي) چند دولت با برخي عبارات آن، به آساني خوردن آب به اتفاق آراء از تصويب گذشت از اعتبار سازمان ملل كاسته است.
    به باور اين اصحاب نظر كه ديدگاه آنان در رسانه ها منعكس شده بود، چگونگي تدوين و تصويب اين قطعنامه همچنين يك بار ديگر ثابت كرده است كه سران و مقامات ارشد دولت ها خيلي سريع و آسان به سازش مي رسند و اين سازش ربطي به خواست و عقيده و همچنين انتظار ملت هايشان و نيز اصل و ريشه مسائل ندارد. بنابراين، اين انتقاد قديمي يك بار ديگر مطرح مي شود كه سازمان ملل در حقيقت «سازمان دولت ها» است، نه ملل. شوراي امنيت قبلا با حل مسئله عراق که متهم به داشتن سلاح کشتار جمعي و همکاري با تروريسم شده بود از راههاي نظامي موافقت نکرده بود و تصويب قطعنامه 32 ماده اي عدول از موضع قبلي اش تلقي شده بود. در قطعنامه آمده بود كه ماندن و رفتن نيروهاي خارجي (در آن زمان 138 هزار آمريكايي و 25 هزار نظامي از چند کشور ديگر) منوط به درخواست دولت عراق است.
    در تفسير اين ماده از قطعنامه، اصحاب نظر عموما گفته بودند كه خروج نيروي نظامي به دلايل لجستيك، سريع و فوري نيست و خروج كامل آن ماهها و بلكه سالها طول مي كشد. به علاوه، آمريكا به عراق نرفته است كه بدون عقد قرارداد و پيمان دوجانبه و به دست آوردن اطمينان خارج شود. دولت آمريكا از نيمه اول قرن بيستم و به ويژه از زمان جنگ جهاني دوم برنامه داشت كه جاي انگلستان را در خاورميانه حساس و نفتخيز بگيرد و در عراق كه کليد آن منطقه است به نوعي حضور داشته باشد.
    اين مفسران پيش بيني كرده بودند كه آمريكا در افغانستان خواهان شريك است و ناتو را وارد مسائل اين سرزمين خواهد كرد تا روسيه، رژيم پکن و هند قبل از هرگونه اقدام درقبال افغانستان تجديد محاسبه و تامل كنند.
    رويدادهاي بعدي نشان داد كه اين پيش بيني ها درست بوده است؛ ناتو وارد افغانستان شده و آمريکا با هر دو دولت (عراق و افغانستان) قرارداد استراتژيک امضا کرده است تا روسيه، رژيم پکن و نيز هند بدون چراغ سبز آمريکا نتوانند وارد اين دو کشور استراتژيک و حساس شوند. افغانستان و عراق داراي مسائل فرهنگي و مذهبي مشابه هستند؛ در عراق ـ کُرد و ترکمان و عرب، شيعه و سنّي هرکدام آرمانهاي جداگانه دارند و به همين گونه در افغانستان ـ پشتون و تاجيک و ازبک و همچنين شيعه و سني. هر دو کشور طبق سياست انگلستان به وجود آمده اند و هر دو در سابق بخشي از امپراتوري ايران بودند و فرهنگ ايراني و افغان تفاوت ندارد. مسئله افغانستان و پاکستان نيز تا حل مسئله پاتانها (پختونها = پشتونها) ادامه خواهد داشت که دولت لندن به وجودآورنده آن بوده است. عراقي ها هم با همسايگان از همين مسائل دارند.

    اعلان جنگ به فساد در قاره آمريکا! که نتيجه اش روي کار آمدن چپ ها بود

    دهم ژوئن 2004 وزيران 34 كشور عضو سازمان كشورهاي قاره آمريكا در پايان اجلاس دو روزه خود در شهر«كيتو» به فساد اداري در اين منطقه از جهان اعلان جنگ دادند.
    اين وزيران در نشست خود پذيرفتند كه وجود فساد اداري و لانه كردن آن در سازمانهاي دولتي و غير دولتي آمريكاي لاتين از رشوه و پارتي بازي تا اختلاس، جعل و كلاهبرداري رشد اقتصادي آمريكاي لاتين را مانع شده، دمكراسي را آبكي و ضعيف ساخته و عوام الناس را ناراضي و نوميد كرده به گونه اي كه هركس آرزوي مهاجرت از وطن را دارد. در پي همين اجلاس، كار فساد زدايي آغازشد و چهره آمريكاي لاتين سريعا در حال عوض شدن است.
    اين وزيران در اعلاميه آن روز خود راه حل مسئله را درضربتي و فعالتر كردن دستگاههاي قضايي، ايجاد دادگاههاي ويژه و اختصاصي مبارزه با فساد اداري به منظور پس گرفتن پولهاي به دست آمده از آن و طرد افراد نا صالح دانسته و تاكيد بر استرداد مجرمين مربوط كه به كشورهاي ديگر پناه مي برند کرده بودند و در عين حال تاکيد کرده بودند كه گماردن افراد غير واجد شرايط به سمتهاي اداري باعث بسط فساد مي شود.
    مرور زمان نشان داد که در سه سال پس از نشست کيتو (سالهاي 2004 تا 2007)، در هر انتخاباتي که در اين منطقه صورت گرفت چپ ها پيروز شدند، دولتهاي ضد فساد روي کار آمدند و منطقه به سوي نوعي نظام سوسياليستي ملايم پيش مي رود.

    اخطار اتحادیه در ژوئن 2009 به خلبانان ارباس

    به گزارش (نهم ژوئن 2009) تایمز آنلاین، اتحادیه خلبانان از اعضای خود خواسته بود که تا تبدیل به احسن کردن دستگاه سنسور کنترل پرواز هواپیماهای ارباس 330 و 340، از پرواز دادن آنها در مسافت های طولانی خودداری کنند. با کشف قطعاتی از ارباس ساقط شده ارفرانس (پرواز 447) برفراز اقیانوس اطلس جنوبی که منجر به مرگ 228 نفر شده بود، احتمال داده شده بود که ناکارآمد بودن سنسورهای کنترل پرواز باعث وقوع این سانحه شده باشد. اگر این دستگاه به خوبی کار نکند؛ سرعت هواپیما ممکن از حد نیاز بیشتر و یا از حد اقل کمتر شود که در هر دو مورد ممکن است به سانحه بیانجامد.
    پرواز 447 ارفرانس با 216 مسافر و 12 خدمه يکم ژوئن 2009 از ريو دو ژانيرو (برزيل) عازم پاريس بود که به اقيانوس اطلس افتاد.
    air-fran.jpg
    جستجوگران قطعه عمودي از دم ارباس ساقط شده ويژه حفظ تعادل را دارند از اقيانوس خارج مي کنند تا آزمايش شود







    ماجرای اقامت بانو «زيتوني اونيانگو» عمه باراك اوباما در آمريكا


    zeituni.jpg

    بانو زیتونی عمه پرزیدنت اوباما
    چهار ماه و ده روز پس از استقرار «باراک اوباما» در کاخ سفید واشنگتن، مخاطبان رسانه ها از پابليک اديتورها سئوال کرده بودند که بالاخره سرنوشت اقامت «عمه زیتونی» به کجا انجامیده است؟. این ماجرا در جریان انتخابات نوامبر سال 2008 ریاست جمهوری آمریکا آفتابی شده بود ولی دیگر خبری از آن نشده بود.
    به گزارش يكم نوامبر 2008 اسوشيتدپرس، بانو زيتون اونياگو عمه ي [در آن زمان] 56 ساله باراک اوباما (سناتور وقت و نامزد احراز مقام ریاست جمهوری) به طور غير قانوني (در آن تاریخ) در شهر بوستون آمريكا و در يك آپارتمان عمومي (دولتي) ويژه كم درآمدها زندگي مي کرد. این خبرگزاری نوشته بود: عمه اوباما كه از كنيا به آمريكا آمده است براي ماندن در اين كشور درخواست پناهندگي مي كند ولي چون دليل قانع كننده (كه چرا نمي تواند در وطن خود زندگي كند) ارائه نمي دهد قاضي ويژه مهاجرت درخواست اين بانوي كنيايي را رد مي كند و به او مهلت مي دهد كه ظرف چند روز خاك آمريكا را ترك كند كه وی حكم قاضي را ناديده مي گيرد، آدرس خودرا تغییر می دهد و حتی به عنوان بيكار و نيازمند به دريافت نوعی كمك از شهرداري (اجاره خانه و ...) نائل می شود.
    این خبرگزاری نوشته بود که بانو زيتوني چند سال پيش از آن در مهماني سناتور شدن برادرزاده اش شركت مي كند و دو سال قبل (سال 2006) هم براي ديدن او به شيكاگو مي رود. وي يك بار به دعوت «اوباما» به آمريكا آمده بود.
    در پی آفتابی شدن قضیه، «اوباما» گفته بود كه نمي دانسته «عمه زيتوني» به طور غير قانوني در آمريكا زندگي مي كند. بعدا به بانو زيتوني (زيتون) پناهندگي داده شد. «اوباما» داراي هفت برادر و خواهر ناتني در كنيا است.





    حمله مسلحانه به موزه آمریکایی هالوکاست، وسعت مسائل نژادی این جامعه را بازتاب داد


    james-VonBrunn-merged.jpg
    جیمز فون بران در 30 ، 60 و 88 سالگی

    یک آمریکایی 88 ساله هوادار برتری نژاد آرین (سفید پوست اصیل) دهم ژوئن (20 خرداد) 2009 به موزه آمریکایی یادبود هالوکاست واقع در شهر واشنگتن حمله بُرد. وي در اين روز مسلحانه وارد موزه شده و گارد موزه را که یک سیاهپوست بود کشته بود ولی در جریان زدوخورد در داخل موزه مجروح و به بیمارستان انتقال یافته بود. از خانه او که با پسر کوچکش در آناپولیس (نه چندان به دور از شهر واشنگتن) زندگی می کرد یک تفنگ دیگر و اوراق ضد یهود و ضد سیاهپوست به دست آمد. این اوراق نشان می دهد که وی (جیمز فون بران) هالوکاست را به صورتی که در رسانه ها ازجمله کتابها منعکس می شود قبول نداشته و آن را وسیله ای برای مظلوم نمایی، طلبکار بودن و سهم بیشتری خواستن یهودیان می پندارد.
    این رویداد و تظاهرات دو ماه پيش از آن و مبارزطلبی نئونازی ها و ناسیونال سوسیالیست های آمریکایی در شهرهای مختلف این کشور این نگرانی را بوجودآورده بود که فعالیت های نژادی درآینده گسترش یابد. گفته شده بود که احتمالا و شايد انتخاب باراک اوباما که یک سیاهپوست و پدرش یک کنیایی بوده باعث تشدید این فعالیت های نژادی در آمريکا شده باشد. قبلا جز در مورد جان اف کندی و رونالد ریگان که ایرلندی تبار بودند و کندی یک کاتولیک، بقیه سران آمریکا از میان انگلوساکسونهای پروتستان مذهب انتخاب شده بودند. جو بایدن معاون اوباما نیز یک کاتولیک ایرلندی تبار است. نگاهی به گذشته نشان می دهد که تحمل یک دو رگه در سمت مدیریت فدراسيون، برای اعقاب مهاجران انگلیسی قرون 17 و 18 و 19 ساکن ایالت های جنوبی و جنوب شرقی که جنگ داخلی (انفصال) را در 1861 براه انداختند دشوار بوده است. نئونازی های آمریکا عمدتا آلمانی تبار هستند که این نژاد در آمریکای 316 میلیونی در رديف اول است. اينک (سال 2013) لانين ها در کاليفرنيا و دو سه ايالت جنوبي اکثريت يافته اند. قوانين بسيار قديمي مهاجرت ايالات متحده ـ که هرکدام در زمان خود برپايه تامين منافعي تدوين شده اند ـ ورود و مهاجرت خارجيان به اين فدراسيون را تسهيل کرده اند. مرور زمان نشان داده است که با پيدايش مسائلي در يک کشور، هجوم اتباع اين کشور براي مهاجرت به ايالات متحده افزايش يافته است و در نتيجه تفاوت فرهنگي و ....
    بررسی زندگینامه جیمز فون بران (برون) 88 ساله همچنين عمق مسئله را نشان می دهد. جیمز که خودرا یک ژرمن و از اعقاب مهاجران آلمانی تبار معرفی کرده سابقه طولانی در ضدیت با یهودیان و سیاهان آمریکا داشته است. وی که در جوانی افسر نیروی دریایی آمریکا بود یک بار به خاطر نزاع با یک مامور پلیس که چرا شمار پلیس سیاهپوست دارد زیاد می شود و باردیگر درجریان ورود مسلحانه به مقر شورای پول (ذخیره فدرال) به دادگاه تحویل شده بود. هدف وی از ورود مسلحانه (دهه 1980) به مقر شورای پول آمریکا این بود که اعضای این شورا را به گروگان بگیرد تا دولت مجبور شود دست یهودیان را از امور مالی آمریکا کوتاه کند. وی که به جرم این اقدام به شش سال و شش ماه زندان محکوم شده بود گفته بود که از یک هیات منصفه سیاهپوست و یک قاضی یهودی انتظاری بیش از این نبود. جیمز که در یک دهه اخیر یک وبلاگ ایجاد و نظرات خودرا در آن منعکس می کرد جنگ جهانی اول را زیر سر یهودیان می دانست که می خواستند آلمان تضعیف شود و دولت لندن قدرت بیشتری به دست آورد و با تصرف فلسطین یهودیان را در آنجا مستقر سازد و اعراب را در اضطراب و حالت جنگ قراردهد و محتاج خود کند.
    به باور جیمز که از فعالان ملت آرین (جنبش برتری نژاد آرین) است و نظراتش را در وبلاگ خود منعکس کرده است، یهودیان آمریکا سیاست پولی و میدیای آمریکا (رسانه های گروهی) را در دست دارند و از این طریق، دمکراسی ابزاری است در دست آنان و با کمک به انتخاب اشخاص معيّن و مورد نظر براي احراز مقامات، عملا همه آمریکا در کنترل آنانست. جیمز در وبلاگ خود سئوال می کند که چرا باید روسای شورای پول آمریکا یهودی و کلید دلار در دست آنان باشد، مگر در آمریکا کارشناس دیگری وجود ندارد؟.
    برخی از اصحاب نظر گفته بودند که تمرکز رسانه ها روی این خبر و بزرگ کردن آن، یک «بَک لَش» است و مسائل نژادی در جامعه آمریکا را که یک سرزمین مهاجرنشین است علنی تر و گسترش خواهد داد.





    فیات آمریکا 52 سال پس از فیات ایران


    fiat500.jpg
    يک فيات 500 در سال 2009 - شکل ظاهري اين فيات با فيات 500 سال 1957 که در خيابانهاي تهران حرکت مي کرد فرق چندان نکرده است

    نهم ژوئن 2009 دیوان عالی آمریکا با وصول دادخواست سه اتحادیه کارکنان صنایع اتومبیل سازی این کشور فروش کمپانی کرایسلر (یکی از سه کارخانه بزرگ اتومبیلسازی آمریکا) به کمپانی فیات ایتالیا را موقتا به حالت تعلیق درآورد. گفته شده بود که اگر این تعلیق ادامه داشته باشد پیشنهاد معامله لغو خواهد شد و در این صورت، ممکن است مدیران کرایسلر (سازنده دوج، کرایسلر، جیپ و ... و مادر کارخانه هایی در کانادا و انگلستان که دستگاه و تکنولوژی ساخت پیکان در سال 1967 از آنجا وارد ایران شده بود) مجبور شوند که آن را به حرّاج بگذارند مگر اينکه قادر به تامین هزینه ها و ردّ دیون کارخانه شوند. ولي چندي بعد با فروش آن قسمت از سهام کرايسلر که در دست خزانه داري آمريکا بود به کارخانه فيات ايتاليا موافقت شد و معامله 21 جولاي 2011 انجام گرفت. خزانه داري آمريکا اين سهام را در برابر دادن کمک مالي به کرايسلر که قبلا در آستانه ورشکستگي قرار گرفته بود به دست آورده بود.
    کرايسلر آمريکا قبلا و در سال 1998 با دایملر بنز آلمان شریک شده بود که طرف آلمانی چون نتوانست آن را به سوددهی مورد نظر برساند با تحمل میلیاردها دلار زیان، خودرا کنار کشیده بود.
    فیات ايتاليا در نيمه دوم دهه 1950در ایران (تهران نو) یک کارخانه مونتاژ اتومبیل دایر کرد و «فیات ایران» در سال 1336 وارد خیابانهای تهران شد. کمپاني ايتاليايي فیات، که در سال 1336 (1957 ميلادي) اتومبیل کوچک و کم مصرف معروف به فیات 500 را در تهران ـ هر دستگاه ده هزار و پانصد تومان = 1500 دلار ـ به معرض فروش گذارده بود، عرضه اين اتومبيل را از سال 2011 در آمريکا و به بهاي اندکي کمتر از 15000 دلار آغاز کرده است.
    يک مفسر در اين زمينه نوشته بود: آمریکاییان هر تعطیل آخر هفته پرچم آمریکا را به علامت میهندوستی بر فراز خانه خود به اهتزار درمی آورند و در عین حال اتومبیل ساخت خارج سوار می شوند!.
    کارحانه اتومبيلسازي کرايسلر در ژوئن 1925 توسط والتر کرايسلر در ايالت ميشيگان تاسيس شد و سپس با خريد کارخانه برادران داج و نيز اتومبيلسازي فارگو و سپس کارخانه سازنده جيپ گسترش يافت و در سالهاي بحران اقتصادي (2008 - 2010) بمانند جنرال موتورز دچار مسئله مالي شد و دادخواست ورشکستگي به دادگاه داد ولي اين دوران تنها چندان ماه طول کشيد.



    برخي ديگر از رويدادهاي 10 ژوئن


    • 1580: «لويس واز دو كاموس» شاعر ملي پرتغال (شاعري به شيوه فردوسي ما) درگذشت.


    • 1610: مهاجران هلندي در مانهتان= منهتن (شهر نيويورك امروز) مستقر شدند و آن را «نيو آمستردام» ناميدند. بعدا انگليسي ها اين منطقه را از دست هلندي ها خارج ساختند و به اسم دوک آو يورک، نيويورک خواندند که اين نام باقي مانده است.


    • 1793: در جريان انقلاب فرانسه، در پي دستگيري سران ژيريدن ها (ميانه روها) قدرت به دست ژاكوبن ها (تندروها) و از جمله ربسپير افتاد، دوران بازداشت و اعدام (عصر وحشت) آغازشد كه مآلا به شكست و پايان يافتن انقلاب انجاميد.


    • 1801: ليبي (حكومت طرابلس) به دولت وقت امريكا كه حاضر به پرداخت پول مورد مطالبه (باج دريايي) نبود اعلان جنگ داد.


    • 1848: خط تلگراف نيويورك به شيكاگو بكار افتاد.


    • 1989: در جریان جنگ دولت واشنگتن با اسپانیا که به نوشته مورخان، به ظهور امپریالیسم آمریکا انجاميد نیروهای این کشور (مورين ها) در جزیره کوبا پیاده شدند.


    • 1916: به تحريك انگليسي ها كه نسبت به سرزمين هاي عربي نظر داشتند مخالفت سران عرب با سلطه عثماني علني شد.


    • 1940: روزولت رئیس جمهور ایالات متحده که در انتظار فرصت برای ورود به جنگ جهانی دوم بود و زمینه سازی می کرد سیاست ها و رفتار دولت وقت ایتالیا را مورد انتقاد قرارداد و توسعه طلبانه و تجاوزکارانه خواند.


    • 1940: نيروهاي ژنرال اروين رومل در جريان تصرف فرانسه به درياي مانش رسيدند و با از پاي درآمدن فرانسه در اروپا، سوريه و لبنان ــ دو سرزمين تحت الحمايه آن در خاور ميانه به تصرف انگلستان درآمدند. در همين روز از همين سال نروژ نيز خودرا به آلمان تسليم كرد.


    • 1946: جمهوري ايتاليا تاسيس خود را رسما اعلام داشت.


    • 1967: جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل که ضمن آن اسرائیل صحرای سینا، غزه، غرب رود اردن، بیت المقدس شرقی و جولان را تصرف کرده بود از بيم مداخله شوروي پايان يافت پایان یافت. این جنگ که در آن 9 دولت عربی شرکت کرده بودند بر وخامت مسئله و اسرائیل افزود.


    • 1976: كميسيون ويژه سناي آمريكا (معروف به راكفلر) يازدهم ژوئن 1976 اعلام كرد كه «سيا» از وظايف خود تجـ*ـاوز كرده و 3 هزار پرونده براي آمريكائيان تشكيل داده است. طبق قانون تاسيس، سيا براي جمع آوري اطلاعات در باره فعاليت خارجيان به وجود آمده است و امنيت داخلي از وظايف «اف. بي. آي.» است. اين اتهام در دوران حكومت جورج بوش (پسر) به اف بي آي و ساير سازمانهاي امنيت آمريكا وارد آمده است كه برغم اصول قانون اساسي به استراق سمع و اموري از اين قبيل در آمريكا دست زده اند. پس از انتشار گزارش كميسيون راكفلر (گزارش ژوئن 1976)، فعاليت هاي «سيا» در مورد اتباع آمريكا محدود شد.


    • 2000: حافظ اسد ـ ژنرال هوايي پيشين و رهبر سوريه كه دولتمردي بسيار باهوش شناخته شده بود در 70 سالگي درگذشت و بعدا پسرش، بشار، كه يك پزشك است به رياست كشور سوريه انتخاب شد.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    21 خرداد

    ايران

    روزي که سكه زرين «شعله جاويدان» پول ملي ايرانيان شد


    ardashir-new.jpg

    اردشير پاپکان
    اردشير پاپكان بنيادگذار دودمان ساسانيان يازدهم ژوئن (مصادف با 21 خرداد) در سال 226 ميلادي سكه زرين «شعله جاويدان» را پول ملي (سراسري) ايران اعلام داشت و به جريان گذارد.
    وي اين سكه را در سال 224 ميلادي در «پارس» به عنوان واحد پول رايج در محل ضرب كرده بود. بر يك روي اين سكه كه نمونه هاي آن در موزه ها موجود است نقش «شعله جاويدان» حك شده است كه در ظرفي روي ستوني قرار داده شده و زبانه مي كشد. با اين اقدام، اردشير توجه ويژه خود را به آيين زرتشت كه بر رعايت اخلاقيات و درستي و مهرباني كردن تاكيد داشته نشان داد و آن را با سياست (حكومت) درهم آميخت كه چهار قرن ادامه داشت. يكي شدن دين و دولت در ايران پس از ساسانيان، در دوران بوئيان، صفويان و زمان معاصر تجديد شده است. به نظر مورخان مطرح در سطح جهان، اين روش ايرانيان (يكي ساختن دين و دولت)، هربار عامل تقويت و احياء ناسيوناليسم ايراني، اقتدار و نيرومندي ايران و بكار افتادن استعداد و خلاقيت ايراني شده است.
    اردشير قبلا در همان سال (226 ميلادي) در محل هرمزگان (نزديك بهبهان امروز) و در جريان جنگ داخلي ايرانيان با وارد ساختن شكست نهايي بر اردوان پنجم آخرين شاه دودمان اشكاني ايران به عمر حكومت 475 ساله اشكانيان پايان داده بود.
    اردشير حكمران پارس (مركب از استان هاي جنوبي ايران آن زمان از جمله سپاهان و كرمان) و پاسبان آتش مقدس در اين منطقه، حكومت اردوان را به فساد داخلي و ابراز ضعف در برابر روميان متهم كرده بود و پرچم نجات وطن را بر دوش گرفته بود. اردشير پس از برانداختن اشكانيان، برخلاف تصور همگان پايتخت را از تيسفون (مدائن- نزديك بغداد) به استخر (شيراز) و يا شهر مورد علاقه اش كرمان منتقل نكرد. عباسيان هم كه تحت تأثير فرهنگ و ايده هاي سياسي ايرانيان بودند در سال 762 ميلادي بغداد را که يک دهکده و درختستان بود به صورت شهري بزرگ در آوردند و پايتخت خلافت اسلامي خود قرار دادند. واژه بغداد پارسي است (بغ – داد و بغ به معناي خدا است). شهر تيسفون پايتخت اشكانيان و ساسانيان در سال 637 ميلادي به تصرف عرب درآمد.
    تفكر و رفتار اردشير سبب ظهور ناسيوناليسم ايراني شد و ايران در پرتو همين ناسيوناليسم ويژه، در دوران حكومت شاپور يکم پسر اردشير با سه بار در هم كوبيدن امپراتوري روم، اسيركردن «والرين» امپراتور اين كشور و تحقير روميان و خراج گزار كردن آنان، بار ديگر تنها ابرقدرت جهان شد. اين ناسيوناليسم پس از ساسانيان نيز چندبار خود نمايي كرده و جلوه ها و محصولات خود را بر جاي گذارده است از جمله در زمان زياريان، بوئيان، فردوسي، و ....





    قدرداني باستانشناسان معاصر از شاپور يكم که هنگام تصرف سلوکيه (شهر زوگما) دستور داده بود به آثار هنري شهر آسيب نرسد

    دهم ژوئن سال 256 ميلادي، ارتش ايران پس از شكست دادن ارتش روم، شهر سلوكيه شمالي (واقع در تركيه امروز) كه روميان آن را «زوگما» مي خواندند و در كنار فرات قرار داشت و پايگاه اصلي ارتش روم در شرق مديترانه بود تسخير كرد.
    شاپور يكم پس از تسخير سلوكيه آناتولي (متفاوت از سلوكيه بين النهرين)، اجازه نداد كه سربازانش كوچكترين آسيب به آثار هنري اين شهر ثروتمند و يادگار دوران سلوكي ها برسانند و به همين دليل مجسمه ها، موزائيك كاري ها، تونل هاي سنگي و انبارهاي زير زمينيي اين شهر براي انسان امروز به همان صورت دست نخورده باقي مانده و باستان شناسان در برنامه «نوا» كه هفتم ژوئن 2005 از تلويزيون عمومي آمريكا (پي بي اس) پخش شد از اين كار شاپور يكم قدرداني كردند.
    شهر زوگما بعدا بر اثر زلزله ويران شد و در زير خاك مدفون گرديد و در كنار آن دهكده بلكيس (بلقيس) به وجود آمد كه پس از ساختن سد فرات، هر دو تقريبا به زير آب فرو رفته اند، اما باستانشناسان پيش از بالا آمدن آب، آثار هنري، مجسمه ها و موزائيك ها را از دل خاك بيرون آورده و به موزه ها منتقل كردند.
    0611.jpg
    والرین امپراتور60 ساله روم که اوایل سال 260 میلادی در جنگ ادسا به اسارت ارتش ایران درآمده بود این چنین در برابر شاپور یکم زانو زده و التماس می کند. شاپور با هدف تحقیر رومیان وانصراف آنان از تعـ*رض دیگری به ایران دستور داده بود که این منظره را در چند ناحیه بر سنگ نقش کنند از جمله در فارس (نقش رستم)


    تاسيس بزرگترين کتابخانه دنياي باستان و نخستين کتابخانه عمومي ـ پژوهشي جهان در گُندي شاپور (خوزستان)

    يازدهم ژوئن سال 250 ميلادي (21 خرداد) كتابخانه گُندي شاپور (جُندي شاپور در خوزستان) كه بزرگترين كتابخانه دنياي باستان و نخستين کتابخانه عمومي ـ پژوهشي جهان بشمار آورده شده است آغاز بكار كرد ولي تکميل آن تا اپريل 252 ميلادي ادامه داشت. دانشگاهي كه در همين محل و به همين نام داير شده بود نيز بزرگترين مركز آموزش و پژوهش پزشكي، فلسفه (حكمت) و ادبيات دنياي قديم خوانده شده است. در اين دانشگاه استادان ايراني، هندي، يوناني و رومي تدريس مي كردند. بايد دانست كه نخستين كتابخانه جهان مركب از آجرك نبشته (تابلِت) در سال 630 پيش از ميلاد توسط آشوربانيپال در شهر نينوا (شمال بين النهرين) تاسيس شده بود.
    دانشگاه جُندي شاپور بود كه عددنويسي هندي (سانسكريت) را به دليل آسان بودن بكارگيري، متداول كرد كه بعدا ايرانيان آن را در جهان اسلام رايج ساختند و به تدريج به اروپا منتقل و جاي عددنويسي لاتين را گرفت و چون اروپاييان آن را از اعراب مستقر در اسپانيا فرا گرفته بودند به نام «عربيك نومرال» بين المللي شده و همين است كه امروز در سراسر جهان متداول است و از چپ به راست نوشته مي شود. در غرب، به مرور زمان شكل اعداد اندكي فرق كرده است.
    برزويه دانشمند پزشكي عهد ساسانيان از دانش آموختگان دانشگاه گُندي شاپور بود و در همانجا تدريس مي كرد.
    گفته اند كه در آن دانشگاه در آن زمان حتي عمل پيوند اعضاي بدن (دست و پا و انگشتان) انجام مي گرفت.
    بايد بدانيم كه ابتكار روش مديريت علمي، پُستخانه، نظم و نسق كشاورزي و انتقال بين المللي نهال و بذر، اصلاح نژاد دامها و حيوانات اهلي، برخي از روشهاي هنري و معماري، رده بندي در ارتش و سلسله مراتب نظامي، اقتصاد علمي و ... از ايرانيان بوده است.
    شهر جندي شاپور در سال 642 ميلادي در جريان حمله عرب به ايران به دست ابوموسي اشعري افتاد.






    بپاخيزي عمومي برضد محمدعلي شاه قاجار


    mohammadalishah2.jpg
    محمدعلي شاه قاجار

    در پي استقرار محمدعلي شاه قاجار در باغ شاه (پادگان حرّ) كه در آن زمان بيرون از دروازه هاي تهران بود و دستگيري تني چند از رجال مخالف روش حكومتي خود و مغرض خواندن آنان و سپردن انتظامات پايتخت به واحدهاي قزاق به فرماندهي ژنرال پالونيك ـ افسر روس، از 21 خردادماه 1287 (11 ژوئن 1908) مخالفت با شاه از شيراز آغاز شد و شيرازيان از بزرگان شهرهاي ديگر خواستند كه عزل محمدعلي شاه را تقاضا كنند. طولي نكشيد كه بزرگان كرمان و اصفهان و سپس چند شهر ديگر از جمله تهران و تبريز نيز بپا خاستند. در تهران هواداران مشروطيت (حکومت پارلماني و محدود بودن اختيارات شاه) مسلحانه در بهارستان و ساختمان مجلس كه بناي انتقاد علني از محمدعلي شاه را گذارده بود مستقر شدند تا از اين سنگر ملت محافظت كنند. شاه نيز به انتقاد متقابل پرداخت و انتخاب نمايندگان مجلس، بدون آراء عوام الناس را پارلمان بدلي و غير واقعي خواند كه در آن زمان جمعي از معاريف شهرها چند تن را از ميان خود براي نمايندگي شهر در پارلمان برمي گزينند، و دامنه اختلاف بالا گرفت.
    بيشتر مورخان نوشته اند كه پشت پرده، رقابت شديد دولتهاي روسيه و انگلستان دركار بود و انگلستان محمدعلي شاه را بيش از حد متمايل به روسيه مي دانست و مخالفت با اورا هم نخست، بزرگان شهرهايي كه انگلستان در آنجا نفوذ بيشتري داشت آغاز كرده بودند.





    روزي که تحصيل در دانشگاه تهران، رايگان اعلام شد ـ تضمين تحصيل رايگان در اصل 30 قانون اساسي ولي افزايش شهريه مدارس تا 15 درصد براي سال 1391

    21 خرداد سال 1335هجري خورشيدي دولت وقت اعلام كرد كه از سال تحصيلي آينده، تحصيل در دانشگاه تهران رايگان خواهد بود و از دانشجويان پولي دريافت نخواهد شد. در آن زمان با اين كه درآمد سالانه ايران از صدور نفت به دويست ميليون دلار هم نمي رسيد [اينك سالانه حدود 100 ميليارد دلار] تعليمات عمومي نيز رايگان و يكنواخت بود. بعدا كه ايران داراي دانشگاههاي متعدد شد، تحصيل در همه دانشگاههاي دولتي رايگان بود و از اواسط دهه 1350، موسسات غير دولتي آموزش عالي هم از دريافت شهريه و هرگونه پول ديگر از دانشجويان منع شدند و از همان سال پرداخت كمك هزينه به دانشجويان نيز آغاز شد. از شهريور 1353 مدارس غير دولتي دوران تعليمات عمومي (دبستان و دبيرستان) منحل، كاركنانشان به استخدام دولت درآمدند، و تحصيل مطلقا رايگان در سطح دبستان، دوره راهنمايي تحصيلي و دبيرستان نيز تعميم يافت و سراسري شد. پنج دبيرستان دولتي تهران هم كه قبلا و به طور آزمايشي غير انتفاعي اعلام شده بودند [درآمد شان صرف توسعه خودشان شود] رايگان شدند. به اين ترتيب، در زمان انقلاب و پس از آن تا چندين سال مدرسه پولي در ايران وجود نداشت. بر همين اساس و براي تداوم اين رايگان و يکنواخت بودن تحصيل، اصل سي ام قانون اساسي جمهوري اسلامي تصويب و اين رايگان بودن را تضمين كرده است، ولي از دهه 1370 (زمان رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني) ايجاد مدارس غير دولتي و پولي بودن مدارس در سطح تحصيلات عمومي (دبستان و دبيرستان) از سرگرفته شده است و شهريه ها هر سال افزايش مي يابد. در قرن 21 در معدودي از کشورها مدارس پولي در سطح عمومي ديده مي شود.
    +++
    برغم صراحت اصل 30 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دایر بر رایگان بودن تحصیل، انتشار اخبار مربوط به شهریه مدارس و وجود مدرسه غیر دولتی در مطبوعات و از قول مقامات مشاهده شده است. آخرین خبر در این باره به شرح زیر در کیهان شماره 20228 مورخ 21 خردادماه 1391 درج شده بود:
    "معاون وزير آموزش و پرورش از افزايش 10 تا 15 درصدي افزايش شهريه مدارس غيردولتي از مهرماه [مهرماه 1391] خبر داد.
    فرشته حشمتيان در گفت وگو با ايسنا، با تشريح جزئيات افزايش شهريه مدارس غيردولتي، گفت: شهريه مدارس غيردولتي هر ساله براساس ماده 15 و 16 قانون تاسيس و اداره مدارس مراكز غير دولتي تعيين مي شود و امسال اين موضوع پس از بررسي به تصويب شوراي نظارت رسيد.
    وي افزود: در افزايش شهريه مدارس غيردولتي مبنا را بر شهريه سال تحصيلي 90-91 گذاشته ايم و بر اين اساس شهريه مدارس غيردولتي براي سال تحصيلي جديد 10 درصد افزايش يافت، البته اين مجوز به شوراي نظارت استان ها داده شده كه علاوه بر اين 10 درصد، مدارس براساس درجه بندي، جذب حداكثري دانش آموزان براساس ظرفيت و ميزان رضايت مندي شوراي آموزش منطقه، مي توانند اين افزايش را تا 15 درصد نيز اعمال كنند. ....".

    *** درجه بندي مدارس يعني هم سطح نبودن آموزش و پرورش نوباوگان کشور [ايجاد طبقه تحصيلي] و خروج کشور از آموزش يکنواخت که از سال 1321 در ايران اجرا مي شد.






    نخستین قربانی اصلاحات ارضی در ایران در خرداد 1340 (ژوئن 1961)


    khosravani-colonel.jpg


    پرویز خسروانی (در آن زمان سرهنگ و رئیس ژاندارمری تهران و مناطق مرکزی ایران که با درجه سپهبدی بازنشسته شد و پس از مصادره شدن باشگاههای ورزشی که ایجاد کرده بود مقیم لندن شده است) بیستم خردادماه 1340 (دهم ژوئن 1961) در یک مصاحبه عمومی پرده از نخستین قربانی برنامه اصلاحات ارضی ایران برداشت و گفت که چند مالک منطقه ساوه یک ژاندارم اورا که به اسرارشان پی بـرده بود کشتند و خبر دادند که این ژاندارم (گروهبان سلطان حسین رحتمی) هنگام مطالبه پروانه و بررسی یک تفنگ شکاری، بر اثر خارج شدن گلوله از تفنگ کشته شده است. به اظهار خسروانی، توطئه گران گفته بودند که گروهبان سلطان حسین در جریان گشت، تفنگ را مشاهده و از دارنده آن خواسته بود که پروانه آن را ارائه دهد و سپس به بررسی تفنگ که آیا دارای فشنگ است پرداخته بود که گلوله خارج شده بود. هدف از کشتن ژاندارم این بود که اسرار انتقال تقلبّانه مالکیّت اراضی زراعتی آنان فاش نشود. از آنجا که اعلام شده بود مالکیّت اراضی زراعی محدود به میزان معینی است و زائد بر آن باید به زارعین همان مزارع داده شود، چند مالک یک منطقه در ساوه، اسنادی ساخته بودند که املاک اضافی خودرا قبلا (پیش از اعلام دولت) به بستگان واگذار کرده و یا با قولنامه فروخته بودند. این ژاندارم که متوجه قضیه شده بود و در آن زمینه دلایلی به دست آورده بود در صدد عزیمت به تهران و گزارش قضیه به اطلاعاتِ ژاندارمری مرکز بود که قربانی توطئه شد. غافل از اینکه وی، قبلا گزارش کشف خودرا نوشته و درگوشه ای در خانه اش گذارده بود که به دست آمد و با تعقیب مالکان، قاتل شناخته شد و به زندان افتاد.
    انتشار وسیعا مشروح این گزارش در روزنامه ها و پخش آن از رادیو دولتی و تلویزیون غیر دولتی وقت سبب پیشگیری از توطئه های مشابه شد و بخشنامه های یادآوری و هشدار به محاضر اسناد رسمی و ادارات ثبت اسناد داده شد. تنها در استان فارس و در منطقه فیروزآباد این استان مقاومت هایی در برابر برنامه اصلاحات ارضی مشاهده شد که این ایستادگی مسلحانه با اعزام یک هنگ ژاندارم (هنگ 4 مستقر در پایگاه خیابان مولوی تهران ـ اینک مقر آگاهی پلیس) به فارس درهم شکسته شد.





    خودکشی رئیس دفتر بازپرسی دادسرای تهران از دریافتی ناچیز، که ایران را در اندوه فرو بـرده بود

    هفدهم خرداد 1340 (7 ژوئن 1961) خودکشی یک کارمند دادسرای تهران در محل کار خود با شلیک گلوله، ایران را متأثر و به تأمل فرو بـرده بود و لازم است که هر سال یادآوری شود تا ایرانیان بدانند که اگر درآمدی به نام نفت نباشد، کشور در چه وضعیتی قرار خواهد گرفت. الموتی وزیر وقت دادگستری پس از شنیدن خبر این خودکشی به اشک ریختن افتاده بود. روز بعد روزنامه های تهران سرمقاله های خودرا به این خودکشی اختصاص داده بودند.
    جعفر طاهری 45 ساله و پدر 4 فرزند (3 دختر و یک پسر به نام های ثریا، سهیلا، سودابه و غلامعباس) بود و از 21 سال پیش از آن کارمند دولت و آخرین شغل دولتی او؛ رئیس دفتر بازپرسی شعبه 26 دادسرای تهران. او با اینکه 21 سال سابقه کار داشت دریافتی ماهانه اش 520 تومان (روزی 17 تومان و 3 قران = 2 دلار و 45 سنت وقت) بود و با این درآمد، زندگانی سختی داشت. جعفر طاهری مردی امین و درستکار بود و خودرا خادم مردم می نامید. سرانجام در خرداد 1340 تیغ او به استخوان رسید، با چهار فرزند خود به یک عکاسخانه رفت، یک عکس یادگاری (که روزنامه ها آن را چاپ کردند و در اینجا از روزنامه ها با همان زیرعکس کاپی شده است) گرفت و چند نامه خطاب به مقامات تراز اول کشور نوشت و بامداد 17 خرداد زودتر از وقت ادارای به محل کار رفت. پیشخدمت هم آمده بود. برای اینکه اورا دور کند نامه هایی را که نوشته بود ـ جز یک نامه که خطاب به بازپرس (رئیس خود) بود به او داد و خواست ببرد و پُست کند. پس از رفتن پیشخدمت، جعفری در ِ اطاق را بست و یک گلوله به مغز خود شلیک کرد و جان سپرد.[گویا سلاح مربوط از مدتی پیش و به ضمیمه یک پرونده جنایی در بازپرسی نگهداری می شد.].
    در آن سال درآمد ایران از نفت ناچیز بود و دستمزدها پایین. برای مثال: یک معلم دبستان 250 تومان و یک دبیر اخبار رادیو 400 تومان دریافتی داشت. دریافتی یک کارمند دولت با 30 سال سابقه کار حدود 900 تومان بود. از آنجا که ریال در استاندارد طلا قرارداشت، دولت نمی توانست بیش از ذخایر طلا، اسکناس چاپ کند که برخلاف ضوابط بود و به علاوه، ایجاد تورّم می شد و قیمت ها بالا می رفت. ایران تا حدود ده سال پس از این خودکشی هم در استاندارد طلا باقی مانده بود و قیمت ها ثابت.

    khodkoshi.jpg




    جمعیت ایران در سال 1346 (1967 میلادی) و اقدامات دولت ـ روستانشین 2 برابر شهرنشین ـ نفت تریاکِ ایرانیان

    بیستم خرداد 1346 (دهم ژوئن 1967) دولت آمار جمعیت ایران را که در آن ماه تهیه شده بود اعلام داشت.
    طبق این اعلامیه، جمعیت ایران 25 میلیون و 448 هزار تَن بود ـ 12 میلیون و 998 هزار مرد و 12 میلیون و 450 هزار زن. از این جمعیت؛ 9 میلیون و 840 هزار تَن شهرنشین و 15 میلیون و 208 هزار روستانشین بودند.
    در ایران وقت 67 هزار و 800 کلیمی (یهودی) و 156 هزار مسیحی زندگی می کردند. شمار کسانی که از صندوق دولت دریافتی داشتند 612 هزار تن گزارش شده بود.
    این آمار دستمایه تفسیرهای اصحاب نظر شده بود که گفته بودند دولت نباید کاری کند که مهاجرت از روستا به شهر تشویق شود، شهرها باید محدوده داشته باشند و همچنین نباید بر شمار دریافت کنندگان پول از صندوق دولت اضافه شود.
    دولت به این توصیه ها پاسخ مثبت داد و طولی نکشید که محدوده تهران اعلام و ساختن خانه و دادن تسهیلات (آب، برق، تلفن، مدرسه، درمانگاه و ...) در خارج از محدوده تا 25 سال ممنوع شد و سپس شهرهای بزرگ دیگر. همچنین استخدام دولتی محدود به کارشناس و جایگزینی برای بازنشستگان و آن هم از طریق درج آگهی در روزنامه ها، امتحان ورودی و انتخاب بهترین ها شد و دولت قول داد که سیاستی در پیش گیرد که نسبت جمعیت روستانشین به شهرنشین از 2 و 1 تغییر نکند.
    در تفسیرها، یک بار دیگر درآمد ارزیِ «نفت» برای ایران زیانبار و فسادآور قلمداد شده بود و در یک میز گرد رادیویی، نفت «تریاک» ایرانیان خوانده شده بود و گفته شده بود که نباید دولت و مردم به این «تریاک» معتاد شوند، باید با درآمد نفت [که زیاد هم نبود] طلا و کارخانه [وسایل و ابزار تولید]خریداری و وارد کشور شود و دولت هزینه های خودرا که باید منطقی و مطابق اصول باشد از راه مالیات، گمرک و درآمد تاسیسات دولتی سودآور (مخابرات، آب، برق، راه آهن، هواپیمایی، بانکداری، بیمه و ...) تأمین کند.






    4 ماه پس از پيروزي انقلاب،صاحب يک مغازه آهن آلات فروشي «موسسه مطبوعاتي کيهان» را خريد و مدير روزنامه شد!

    يك فروشنده آهن آلات به نام حسين مهديان كه سالها در همسايگي روزنامه اطلاعات ــ در خيابان خيام ــ مغازه داشت 21 خردادماه 1358 و چهار ماه پس ازپیروزی انقلاب اعلام كرد كه موسسه مطبوعاتي كيهان را خريداري كرده! و پرداخت بدهي هاي اين موسسه كه صاحب آن (دكتر مصطفی مصباح زاده) وطن را ترك گفته بابت بهاي آن برعهده گرفته و از اين پس مدير و ناشر كيهان است. «كيهان» چند ماه بعد مصادره شد و اینک وابسته به دفتر رهبری جمهوری اسلامی است. سردبیر وقت روزنامه اطلاعات که نگران دست انداختن بازاریان بر این موسسه مطبوعاتی بود روز بعد (22 خردادماه) خبر خرید موسسه کیهان توسط حاج حسین مهدیان را در صفحه اول اطلاعات چاپ کرد [کپی این صفحه در پایین آمده است].
    مغازه حاج حسین مهدیان زیر ساختمان موسسه اطلاعات و جنب فروشگاه تعاونی کارکنان این موسسه قرارداشت و او پیش از خرید کیهان، هرچند وقت یکبار به تحریریه این روزنامه سر می زد. خرسندی سردبیر روزنامه اطلاعات از خرید کیهان توسط مهدیان بیش از سه ماه طول نکشید که این موسسه هم به دست بنیاد مستضعفان افتاد که عملا توسط بازاریان اداره می شد و یک بازاری به نام حسین بنکدار مدیر موسسه اطلاعات شد و مدیریت او حدود شش ماه طول کشید. بزرگ کردن خبر خرید کیهان در خبرگزاری ها و رسانه های خارجی و اینکه بازاریان خواهان سهم خود از انقلاب ایران و مداخله در امور هستند احتمالا سبب شد که اندیشه مصادره موسسات مطبوعاتی بزرگ به میان آید و اجرا شود. گفته شده است؛ از دهه 1380 که اجاره کردن پروانه های روزنامه ها در ایران امری عادی شده است اداره این موسسات به سبک بازار و بازاری دارد رواج می یابد. در قانون مطبوعات مصوب سال 1364 هجری (زمان وزارت محمد خاتمی)، گرفتن پروانه انتشار روزنامه مشروط به حرفه ای بودن و داشتن تجربه و سرمایه نیست. در جمهوری اسلامی، هنوز نظام مطبوعاتی وجود ندارد که روزنامه و روزنامه نگار را تعریف کند و تفاوت مقاله نویس و روزنامه نگار حرفه ای را که باید پیشه ای دیگر نداشته و مراحل مشخص تحصیلات تخصصی و تجربه داشته باشد روشن سازد.
    kayhan.jpg
    کپي صفحه اول روزنامه اطلاعات که خبر از فروش روزنامه کيهان به يک آهن فروش داده بود
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    21 خرداد

    در قلمرو انديشه

    نگاهي کوتاه به انديشه هاي برلينگوئرBerlinguer، مردي كه به برژنف «نه» گفت


    0611berlingoer.jpg
    Berlinguer

    «انريكو برلينگوئرEnrico Berlinguer» كه 12 سال بر حزب كمونيست ايتاليا رهبري كرد دراين روز (11 ژوئن) در سال 1984 و در 62 سالگي درگذشت . وي يك اشراف زاده بود كه از جواني ماركسيسم را راه نجات بشر تشخيص داده و به حزب كمونيست ايتاليا پيوسته بود. پدر بزرگ وي ناشر روزنامه و پدرش از آشنايان «پالميرو تولياتي» كمونيست برجسته ايتاليا بود و چون فرزندش را شيفته ماركسيسم يافت به جاي ايجاد سد در برابر او ، وي را نزد تولياتي برد و وبه او معرفي كرد. برلينگوئر براي مطالعه ماركسيسم و اطلاع از تجربه شوروي در اين زمينه به مسكو رفت و در بازگشت مسئول سازمان جوانان حزب كمونيست ايتاليا شد وي معتقد بود كه اگر اشتياق به يك ايدئولوژي از جواني در يك فرد تقويت نشود ، بعدا به سهولت مي توان راه او را تغيير داد.
    وي در كنگره هاي احزاب كمونيست هيچگاه تسليم نظر ديگران مبني بر رد سوسيال دمكراسي نشد و بر اين اعتقاد خود كه نمي توان فرهنگ ملي را نا ديده گرفت پاي فشرد . اوعقيده داشت كه بناي سوسياليسم در هر كشور متفاوت است و بستگي
    به فرهنگ ملي و شرايط زندگي دارد و نمي توان يك الگو را براي همه ملل بكار بُرد.
    برلينگوئر كه در سال 1972 دبير كل حزب كمونيست ايتاليا شده بود در كنگره احزاب كمونيست در مسكو كه باطنا براي تقبيح رژيم و روش هاي مائو تسه دونگ برگزار شده بود در برابر برژنف ايستاد و به او به وضوح «نه» گفت. برلينگوئر در همين اجلاس نظر تازه اي مطرح كرد و گفت:
    "تا زماني كه يك حزب ازحوزه سوسياليسم خارج نشود نمي توان آن را از اين جرگه خارج كرد. احزاب بايد استقلال فكر و عمل داشته باشند تا از انتقاد و شكست دور بمانند، جوامع در حال تکامل هستند و روانشناسي ملل از هم متفاوت است ـ روانشناسي افراد هر جامعه و شرايط و سطح زندگاني هر ملت حرف آخر را مي زند. نفوذ در تصميمگيري هاي احزاب باعث شكست آنها و در نتيجه شكست كمونيسم خواهد شد.".
    مفسران رسانه ها بلافاصله اين اظهارات برلينگوئر را پيدايش كمونيسم اروپايي عنوان دادند. برلينگوئر كه درستي افكار او اينك آشگار شده است از سركوب روشي كه حزب كمونيست چك اسلواكي به رهبري دوبچك در نيمه دهه 1970 در پيش گرفت انتقاد كرده و گفته بود كه اين عمل نقطه پايان بر «كمونيسم چك اسلواكي» است.
    وي كمونيست كردن افغانستان را هم عملي غير منطقي خوانده و گفته بود: افغانها آخرين ملتي در روي زمين خواهند بود كه ممكن است سوسياليسم را بپذيرند. يك كشور مي تواند دولت و يا رهبر كمونيست داشته باشد به اين شرط كه اين رهبر و دولت در صدد پياده كردن اجباري نظام كمونيستي برنيايند.
    برلينگوئر نوشته است كه ماجراي شيلي و بر اندازي «آلنده» بيش از هر رويداد ديگر اورا متاثر و با توجه به ادامه سياست ضد سوسياليستي دولت واشنگتن، نگران آينده چنين جنبش هايي ساخته است.








    در قلمرو ادبيات

    من يك نويسنده ام، نه سياستمدار، من هرچه را كه ببينم و احساس كنم مي نويسم و نه به خاطر پول و مقام


    0611fugard.jpg
    فوگارد

    «آتول فوگارد Athol Fugard» نويسنده اي كه همه تلاش خود را در راه حذف هرگونه تبعيض از زندگي بشر بكار بـرده است 11 ژوئن سال 1932 در جمهوري فدرال آفريقاي جنوبي به دنيا آمد. معروفترين كتاب او « گره خون » عنوان دارد كه شرح مظالم نظام اقليت سفيد پوست آفريقاي جنوبي نسبت به رنگين پوستان است.
    بيشتر كارهاي « فوگارد » نمايشنامه است . نوشته هاي او انعكاس واقعيات زندگاني روزمره است. هرزمان كه در مراسمي فوگارد را به عنوان نويسنده بزرگ معرفي كرده اند گفته است كه هيچ بزرگي در خود نمي بيند، جز اين كه مهارت او در توصيف حقايق از شماري ديگر از مردم عادي بيشتر است.
    فوگارد يك بار در برابر قاضي ژريم آرپاتيد در دفاع از خود گفته بود كه او يك نويسنده است ، نه يك سياستمدار كه براي نوشتن و گفتن هزار ملاحظه داشته باشد و مواظب مقام و پول خود باشد و اضافه كرده بود : من هرچه را كه ببينم و احساس كنم به رشته تحرير مي كشم ، نه به خاطر پول و مقام ومصلحت اين و آن ؛ تنها براي ارضاي خودم ، و بيان مشاهدات و انعكاس احساس و عواطف و اعلام فكر و نظر توطئه نيست و جرم نمي تواند باشد ، بنا براين من خلافي مرتكب نشده ام كه از خود دفاع كنم . من هرگز به قلم و حق خيانت نمي كنم ، پاي بر احساس خود نمي گذارم ، لب فرو نمي بندم و قلم بر زمين نمي گذارم.



    در قلمرو دانش

    زادروز فيزيكداني كه لايه اوزون را كشف كرد


    0611fabri.jpg
    Ch. Fabri

    «شارل فابري» فيزيكدان فرانسوي كه لايه هاي اوزون را كشف كرد 11 ژوئن سال 1867 به دنيا آمد و 78 سال عمر كرد. وي ضمن مطالعه مبحث نور ، متوجه اين لايه ها در جو بالاي زمين شد .
    آلايندگان در اين لايه ايجاد تغييرات زيان آور مي كنند كه يكي از آنها گرم شدن خارج از قاعده محيط زيست است.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    21 خرداد

    ساير ملل

    روزي كه شهر «تروا» به دست يونانيان ويران شد


    Erastosthenes.jpg

    تصويرErastosthenes
    طبق برآورد «اراتوستنسErastosthenes» رياضيدان، جغرافيدان و فضاشناس يوناني تبار قرن سوم پيش از ميلاد و محاسبات تقويمي قرون معاصر، شهر «تروا» يازدهم ژوئن سال 1184پيش از ميلاد به دست يونانيان ويران شد. يونانيان اواخراپريل (48 روز پيش از تکميل ويراني) وارد اين شهر شده بودند. «هومرHomer = هومروس» شاعر نابيناي يونان باستان در «ايليادIliad» به توصيف جنگ افسانه مانند تروا (ربوده شدن هِلِن دختر اسپارتي به اين شهر، در اسارت «پاريس» تروايي قرار گرفتن او و ...) پرداخته است.

    homer-statue.jpg
    تصوير مجسمه Homer

    شهري كه تخريب آن در اين روز تکميل شد هفمتين شهري بود كه هريك پس از ديگري در همان محل و بر روي ويرانه هاي يكديگر در شمال غربي آناتولي (تركيه آسيايي) ــ نه چندان دور از رود گرانيكوس (محل نخستين جنگ اسكندر با ايران) و تنگه داردانل ــ ساخته شده بودند كه اينك به «حصار ليك» معروفند.
    طبق مطلبي كه بر يك سنگ مرمر باقي مانده از آن زمان حك شده است، ويران شدن تروا در سال 1208 پيش از ميلاد و به روايت هرودوت 1250 سال پيش از ميلاد مسيح و با تاكتيك خاص و خدعه (داستان برجاي گذاردن اسب چوبي كه چند نظامي در شكم آن پنهان شده بودند و ...) اتفاق افتاده بود. با وجود اين، مورخان و باستانشناسان سال 1184 پيش از ميلاد را دقيق تر مي دانند. تروا از سال 547 پيش از ميلاد كه كوروش بزرگ بر دولت ليدي غلبه كرد در قلمرو ايران قرار گرفته بود و اين منطقه حدود دو قرن توسط يك ساتراپ (استاندار) ايراني اداره مي شد.
    در اكتشافات يك باستانشناس آلماني در سال 1870 ديوارهاي سنگي آخرين شهر تروا از زير خاك خارج شد (عكس پايين)

    0611troy.jpg
    ديوارهاي سنگچين تروا







    بولگانين و سرانجام سوسياليسم شوروي ـ نامه بولگانين به آيزنهاور و پاسخ آن


    bulganin-nikolai.jpg
    Nikolai A. Bulganin

    نيكلاي بولگانين كه در دهه 1950 سه سال رئيس شوراي وزيران (نخست وزير) شوروي بود 11 ژوئن 1895 (طبق تقويم تازه، 30 ماه مي) در شهر گورگي روسيه به دنيا آمده بود. او كه يك مهندس صنايع بود از جواني وارد حزب كمونيست شده بود و پس از پيروزي انقلاب با ضد انقلاب (معروف به سفيدها) در منطقه فرارود (در آن زمان ترکستان روسيه) جنگيده بود. وي در سال 1931 شهردار مسكو، سپس رئيس بانک دولتي و از 1938 تا 1941 معاون نخست وزيربود. در زمان جنگ جهاني دوم رئيس کميته دفاع و در سال 1947 وزير دفاع شوروي شد. استالين وي را وارد دفتر سياسي حزب كمونيست كرد و خروشچف به دلايلي كمك كرد كه بولگانين برجاي مالنكف (كه پس از مرگ استالين، نخست وزير شوروي شده بود) بنشيند و از1955 تا 1958 در اين سمت باقي بماند. وي در آغاز حکومت خروشچف از مدافعان وي بود و بعدا از منتقدان کارهاي او شد. در نتيجه، خروشچف كه دبير كل حزب حاكم بود به همان گونه كه بولگانين را آورده بود وي را بركنار و در سال 1958 بازنشسته كرد و بولگانين بسال 1975 (24 فوريه) درگذشت.
    مكاتبه 12 ژانويه 1958 بولگانين (که هنوز نخست وزير بود) با آيزنهاور سندي جالب است. بولگانين در نامه خود اشاره كرده بود؛ در حالي كه شوروي سر جنگ با آمريكا ندارد، نمي داند كه چرا آمريكا همچنان به تقويت نظامي و يارگيري بر ضد آن ادامه مي دهد و آيزنهاور پاسخ داده بود كه پيمان دوستي شوروي با رژيم پکن كه روي هم نزديک به يك سوم جمعيت جهان را تشكيل مي دهند هر دولت ديگري را هم كه جاي آمريكا باشد نگران مي كند و تا اين نگراني وجود داشته باشد افزايش آمادگي دفاعي ما اجتناب ناپذير است. به علاوه، مسکو از انديشه صدور مارکسيسم دست برنداشته است و بر کسي پوشيده نيست که هدف واقعي و قصد مسکو از عنوان کردن گسترش کمونيسم و حمايت از کمونيست هاي محلي چيزي جز سلطه بر کشورهاي ديگر و نهايتا مقابله مستقيم با آمريکا نيست.
    رهبران شوروي از زمان مالنكف به بعد، تنها شعار سوسياليستي مي دادند و در تكميل بناي آن در شوروي كاري انجام نمي شد. همين رفتار آنان سرانجام به ويران شدن بناي نيمه تمام سوسياليسم شوروي انجاميد و ظاهرا تلاش پي گيري هم براي جمع آوري مصالح باقيمانده از بناي ويران سوسياليسم اين كشور براي استفاده در ساختن يك بناي تازه در جريان نيست.





    خودسوزي روحاني بودايي در ملاء عام در سايگون و نتايج آن - برخي از تفسيرها در اين زمينه

    «نگو دين ديمNgo Dinh Diem» رئيس وقت ويتنام جنوبي يك كاتوليك بود و دولت او با اكثريت بودايي قلمرو خود ميانه خوبي نداشت و اعتراض آنان را باخشونت پاسخ مي گفت و اين، در حالي بود كه درگيري دولت سايگون (ويتنام جنوبي) با ويت كنگ ادامه داشت. 11 ژوئن سال 1963 «كوان دوكThich Quang Ducc» روحاني بودايي 66 ساله به منظور اعتراض به رفتار بد دولت اقليت كاتوليكهاي ويتنام جنوبي نسبت به اكثريت بودايي اين سرزمين و نيز به خاطر برقراري صلح، در چهارراه يك خيابان سايگون در ملاء عام خودسوزي كرد و جان داد.
    وي (به همانگونه كه در دو عكس زير ديده مي شود) در برابر صف راهبانان بودايي بر سطح خيابان نشست، دعا خواند و يك راهب ظرف مواد سوختي را روي او خالي كرد و عمل خودسوزي بدون اين كه «تيچ كوان دوک» تكان بخورد انجام گرفت و عكس و خبر اين رويداد در صفحات اول روزنامه ها در سراسر جهان انتشار يافت و نظر جهانيان بيش از پيش به اوضاع ويتنام جنوبي جلب شد. اين عکس ها توسط Malcolm Browne گرفته شده و وي را برنده جايزه پوليتزر روزنامه نگاري کرده است.
    دولت آمريكا که هنوز به ميزان وسيع وارد جنگ ويتنام نشده بود برادر «ديم» را مسئول اعمال خشونت نسبت به بودائيان اعلام كرد و خواهان بركناري او شد. دولت آمريكا كه خشونت دولت «ديم» با بودائيان را يكي از دلايل عدم همراهي ساکنان ويتنام جنوبي با جنگ برضد ويت كنگ مي دانست، هنري كابوت لاج را به سمت سفير اين كشور در سايگون منصوب كرد، ولي وي نيز موفق نشد كه «ديم» را به بركناري برادرش وادار سازد. بعدا يك جوان بودايي به همان سبك «تيچ كوان» خودسوزي كرد و ... و بالاخره در نوامبر همان سال دولت «ديم» در يك كودتاي نظامي ساقط شد و ضمن اين کودتا هر دو برادر كشته شدند. طولي نكشيد كه دولت كودتا هم كه ظاهرا در نظر داشت با كمك فرانسه سياست بي طرفي در پيش گيرد با يك كودتاي ديگر سرنگون شد و مسئله پيچيده تر گرديد و ....
    ماحصل برخي از تفسيرها درباره خودسوزي راهب ويتنامي و نتايج آن از اين قرار است:
    دولت آمريكا كه در اجراي سياست ضد کمونيستي خود و پيشگيري از گسترش نفوذ مسکو و پکن در جنوب ويتنام (و كل شبه جزيره هندوچين) برنامه داشت، ولي هنوز عميقا وارد مسائل اين منطقه نشده بود، در صدد استفاده از تاثير انتشار عكس ها و خبرخودسوزي «تيچ كوان» در افكار عمومي جهانيان برآمده بود که بركنار شدن «نگو دين ديم» در يك كودتا و كشته شدن او، و نيز كودتاي دوم كه كودتاگران قبلي را بركنار كرد فرصت بيشتري برايش فراهم ساخت و به صورت تمام عيار وارد مسئله ويتنام شد، ولي ظاهرا به هدف نرسيد و در دهه بعد پس از تحمل 59 هزار كشته و زيان مالي سنگين منطقه را ترك كرد. تني چند از مفسران (بدون ارائه سند) دو كودتاي مذكور در ويتنام جنوبي را هم به حساب واشنگتن گذارده اند.

    0611khodsozi1.jpg
    يك راهب بر بدن « كوان » مواد سوختي مي ريزد



    0611khodsozi2.jpg
    كوان در ميان شعله هاي آتش همچنان استوار نشسته است



    thich-merged.jpg
    عکس رنگي بالاتر که بعدا انتشار يافته احتمالا رنگ آميزي دستي و يا ديجيتالي است ـ تصوير ترسيم شده «تيچ کوانگ» نيز به آن اضافه شده است







    جوان آمريکايي که به یک مرکز استخدام ارتش آمریکا حمله برد و کشتار کرد عمل خودرا موجّه اعلام کرد


    abdulkarim-muhammad.jpg

    عبدالکریم محمد
    عبدالکریم محمد ـ یک سیاهپوست آمریکایی متولد ایالت تنسی که دوشنبه 18 خرداد (هشتم ژوئن 2009) در شهر لیتل راک (مرکز ایالت آرکانزا) وارد یک مرکز استخدام داوطلب برای ارتش آمریکا شده و در آنجا دست به تیراندازی زده و یک نظامی به نام ویلیام لانگ را کشته و یک نظامی دیگر به نام کیتون ازیک وولا را مجروح کرده بود چهارشنبه دهم ژوئن در راهرو مجتمع قضايي مربوط به خبرنگاران گفت که عمل او عادلانه و پاسخی به عملیات نظامی غیر عادلانه آمریکا در عراق و افغانستان بود ـ بالاخره باید کسی پاسخ جنگ ناعادلانه آمریکا را می داد. وی تاکید کرد که قاتل نیست بلکه مبارز راه عدالت و ایستادگی است.
    عبدالکریم که در طول سفر به یمن مسلمان شده و نامش را از کارلوس به عبدالکریم تغییر داده و اینک در زندان بسر می برد و متهم به قتل تروریستی است گفت با اینکه مسئول نگهداری از مادربزرگ سالخورده اش بود برای جلب افکار عمومی و پیشگیری از یک تعـ*رض نظامی دیگر آمریکا دست به آن اقدام زد و اگر افراد دیگری هم در آنجا (مرکز استخدام برای ارتش) در دسترسش بودند همه را می کشت زیرا که داوطلب استخدام شدن در ارتش آمریکا یعنی اعلام آمادگی برای شرکت در کشتن سایر ملل ـ مللی که ابزار کافی برای دفاع از خود ندارند. جنگهای آمریکا دفاعی نیست و در مناطق دوردست صورت می گیرد که مرز مشترک با آمریکا ندارند که تعـ*رض کرده باشند.






    برخي ديگر از رويدادهاي 11 ژوئن


    • 1940: نروژ كه مورد حمله نظامي آلمان قرار گرفته بود و دهم ژوئن تسليم شده بود به تصرف نيرهاي هيتلر درآمد.


    • 1925: رضا شاه ضمن ديدار از آذربايجان حاضر شد با اسماعيل آقا سميتقو كه قبلا چند بار با صدها مرد مسلح در مناطق مرزي ايران با تركيه ايجاد نا امني كرده بود ملاقات كند.


    • 1967: شورش نژادي در شهر تمپا در ايالت فلوريداي آمريكا آغاز شد.


    • 1982: زد و خورد نيروهاي اسرائيل و سوريه در لبنان پايان يافت . اسرائيل نزديك به 30 هزار نيرو وارد جنوب لبنان كرده بود.


    • 1998: پروفسور« چارلز كد» زيست شناسي كه اكتشافات مهم در زمينه بيوشيمي و حساسيت ( آلرژي ) بدن و نقش هيستامين در اين عكس العمل كرده بود در 87 سالگي در گذشت. پروفسور كد سازنده داروي آنتي هيستامين بود. وي همچنين ثابت كرد كه هنگام پرواز با هواپيما ، خون بيشتري متوجه پاي سرنشينان هواپيما مي شود.


    • 1999: نيروهاي ناتو پس از برقراري ترک مخاصمه ميان اعضاي اين پيمان و يوگوسلاوي و وعده اين کشور به خارج ساختن نيروهاي خود از کوزوو، وارد اين منطقه شدند.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    22 خرداد


    ايران

    روزي كه «همدان» پايتخت ايران شد ـ ريشه ايراني کُردهاي عراق، ترکيه و سوريه ـ همدان مَدفَن اِستِر شهبانوی یهودی ایرانزمین


    0428sina.jpg

    بوعلي سينا
    تاريخنگاران دوران معاصر بر پايه نوشته هاي مورخان عهد باستان و اسناد باقي مانده از آن عهد و محاسبات تقويمي، 12 ژوئن در سال 625 پيش از ميلاد (دوهزار و640 سال پيش) را روزي دانسته اند كه هوخشتره (كياكزار = سياخارس = سياخريس) شهر همدان را پايتخت ايران كرد. همدان كه مورخان يوناني آن را «اكباتانا» نوشته اند قبلا در تابستانها محل «همايي و نشست» بزرگان بود و احتمالا نام آن ـ هَمِدان ـ به همين دليل انتخاب شده است. هوخشتره رهبروقت ايرانيان، از طايفه ماد بود ـ طایفه آرین تبار ساکن غرب ری ازجمله کردستان و آذربایجان ـ كه پارسیان (طبق تلفظ آشوري ها و بنا به تلفظ آنان: پارسوا) و پارتیان نيز از او اطاعت مي كردند. [طايفه ايراني پارت = پَلهو = پَهلو در آن زمان در خراسان بزرگتر، گرگان و تپورستان ـ تبرستان، مازندران ـ سكونت داشتند (مناطق شرق و جنوب دریای مازندران و همه این مناطق، ساتراپی Hyrcania خوانده می شدند. تاجيکيان از اَعقاب پارت ها بشمارآورده شده اند.]. «پارسیان» طایفه دیگر از قبیله آرین تبار مهاجر به جنوب [آرین های جنوبی، در قیاس با آرین های غربی ـ اروپایی] ساکن مرکز، جنوب و جنوب شرقی ایران از محور ری تا غرب رود سند و ازجمله بلوچ ها، افغان های امروز و کشمیری ها بودند. «افغانستان» نامی است که در قرن نوزدهم دولت لندن بر ایران خاوری گذارده است. هوَخشتره بود كه با پادشاه بابل متحد شد و امپراتوري ستمگر آشور را براي هميشه نابود كرد.
    در سال 612 پيش از ميلاد، پس از تصرف و ويراني شهر نينوا [پایتخت آشور و در کنار موصل امروز]، و در زمان هوخشتره بود كه نخستين تقسيم سرزمين ها ميان قدرت هاي وقت انجام شد كه اين بِدعَت باقي مانده است. در آن سال، آشور و متصرفات آن ميان ايران، بابل و مصر تقسيم شدند. شاه وقت (هوخشتره) گروهي از ايرانيانِ ماد را به منطقه اي از سرزمين آشور كه سهم ايران شده بود (شمال عراق امروز، شمال شرقی سوریه امروز و جنوب ترکیه امروز) فرستاد تا ساكن آنجا شوند و مانع قدرت يابي آشوري ها و احياء قدرت آنان، و كُردهاي عراق، تركيه و سوريه اَعقاب همان مادهاي اعزامي و منتقله از ايران هستند که فرهنگ ایرانی خودرا همچنان حفظ کرده اند. کُردهای ایزدی (که با تلفظِ اشتباه، یزیدی هم خوانده شده اند) هنوز پیرو آموزش های زرتشت هستند.
    همدان كه اینک از پايتخت شدنش 26 قرن و اندي مي گذرد در زمان هخامنشيان نيز يكي از دو پايتخت اداري ايران بود (زمستان: شوش و تابستان: همدان ـ منطقه تخت جمشید، شاه نشین ایران بود، پایتخت پادشاهی). همدان در عين حال صحنه يكي از تاريخسازترين نبردهاي استقلال ايران بود كه آن هم 12 ژوئن روي داد. 12 ژوئن سال 813 ميلادي 30 هزار داوطلب ايراني كه از خراسان بزرگتر به حركت آمده بودند تا مأمون ـ از جانب مادر، ایرانی ـ را خليفه عباسيان و ایران را از بدنه امپراتوری اسلامی جدا كنند در نبرد همدان بر سپاه انبوه عباسيان پيروز شدند. اين داوطلبان كه توسط شبكه هاي زيرزميني ايراندوستان خراسان بزرگتر آماده شده بودند قبلا در محل تهران امروز (شمال غربي شهر ري) سپاه خليفه را كه از لحاظ شمار سه برابر آنان بود درهم شكسته و به همدان فراري داده بودند. انگيزه واقعي اين داوطلبان كسب استقلال وطن خود بود. امين (خلیفه وقت) پس از اطلاع از شكست ري، دو سپاه 20 هزار نفري ديگر را روانه همدان كرده بود تا نيروهاي شكست خورده اش را تقويت كنند. در دو نبرد ري و همدان دو ژنرال معروف عرب ـ «علي بن عيسي بن ماهان» و عبدالرحمن كشته شدند. استقلال طلبان ايراني 25 سپتامبر سال 813 (سه ماه و دو هفته پس از پيروزي همدان)، بغداد را نيز تصرف و امين خليفه وقت را كه در حال فرار از طريق دجله و با قايق بود دستگير كردند و سر اورا براي مأمون به خراسان فرستادند و به اين ترتيب، مأمون (ابوجعفر المأمون) خليفه شد و خلافت او تا نهم آگوست سال 833 ميلادي طول كشيد. در دوران خلافت مأمون، اداره امور امپراتوری اسلامی به دست ایرانیان افتاد و اين فرصت فراهم آمد تا بپاخیزی ها برای تأمین استقلال کامل و حاكميت ملّي دنبال شود. ایرانیان تنها مسلمانان وقت بودند که زبان مادری خود و آیین های ملی ـ نوروز، مهرگان، یلدا، سده و ... را حفظ کردند.
    «اِستِر» بانوی خشاريارشا (شهبانوي وقت ایرانزمین و از تبار یهودیان) و ابوعلي سينا دانشمند بزرگ ايران در همدان مدفون هستند.

    esther-statue-tomb.jpg
    آرامگاه Esther بانوی خشایارشا در همدان و تصوير مجسمه این شهبانوی ایرانزمین


    آغاز بپاخیزی ابومسلم خراسانی که جرقه قیام ایرانیان بود ـ ابومسلم در یک نگاه

    ابومسلم خراسانی بپاخیزی خود برضد بنی امیه را از 31 سالگی و از ژوئن 747 میلادی (خردادماه) و 96 سال پس از تکمیل استیلای عرب بر ایران آغاز کرد و طبق محاسبات برخی از مورّخان از نهم ژوئن آن سال. ابومسلم حکومت بنی امیه (امویان ـ Umayyads) را سلطنتی و غیراسلامی و رفتار آنان را به دور از شریعت و احکام اسلامی اعلام کرد و برانداختن ایشان را یک فریضه خواند و دیری نپایید که به جنبش عباسیان پیوست و سردار هواداران مسلح آنان شد.
    ابومسلم در اصفهان متولّد و در مَرو بزرگ شده بود و به همین لحاظ اورا ابومسلم خراسانی می خواندند. مَرو از شهرهای بزرگ خراسان وقت ـ اینک منطقه ای در جمهوری ترکمنستان است. روس ها خراسان بزرگتر را با تبانی با انگلیسی ها که نظر به جنوب آمودریا و هندوستان نداشته باشند قطعه ـ قطعه کردند.
    طبق بسیاری از نوشته ها و تألیفات، نام ابومسلم در کودکی و نوجوانی «وهزادان پورِ وندادهرمُز» بود. از همین نوشته ها چنین برمی آید که وی از اخلاف بزرگمهر، وزیر قباد ـ شاهِ ساسانی ایران و پسرش خسروانوشیروان بود. ابومسلم مدت کوتاهی هم در ناحیه سرپُل (واقع در افغانستان کنونی و در آن زمان؛ ایران خاوری) زندگی کرده بود.
    ابومسلم در 19 سالگی به کوفه رفت و در اینجا بود که فساد دستگاه دولتی بنی امیه و کارهای غیراسلامی آنان را با تمامی وجود لمس کرد و تصمیم به پیوستن به مخالفان گرفت که چند گروه ازجمله شیعیان بودند و در این مبارزه، زید ابن علی رهبر شیعیان بود. شش سال بعد، با مرگ هُشام ابن عبدالملک اموی (که در سال 743 میلادی اتفاق افتاد)، تشدید مخالفت ها و آغاز نوعی هرج و مرج و درگیری داخلی، ابومسلم فرصت یافت تا به حامیان گروه بنی عباس به رهبری ابوالعباس السفّاح بپیوندد که اینان از اخلاف پسر عموی پیامبر اسلام و از طایفه بنی هاشم بودند.
    در پی افتادن کوفه به دست مخالفان بنی امیه که 3 سال در دست آنان بود، سفّاح تصمیم گرفت که مخالفت مسلحانه با بنی امیه را از خراسان آغاز کند که خراسانیان بیش از دیگران ضدِ بنی امیه بودند. از اینجا بود که ابومسلم درخشید و همه جا بر نیروهای بنی امیه فائق آمد و نبرد نهایی او در کنار رود «زاب» که در نزدیکی موصل به دجله می ریزد روی داد و مَروان دوم خلیفه وقت امویان از ابومسلم شکست خورد، به دمشق گریخت که در اینجا هم با مخالفت رو به رو شد و در راه فرار به مصر کشته شد. پیروزی «زاب» به حکومت امویان در شرق پایان داد، ولی در اسپانیا (اندلس) ادامه یافت.
    با شکست زاب قدرت به دست السفّاح عباسی افتاد. قرار نبود که خودرا خلیفه اعلام کند که چون قول خودرا را نقض کرد، دوستی ابومسلم را از دست داد. ابومسلم دو قول از سفّاح گرفته بود؛ یکی خلیفه نخواندن خود و دیگری رفتار خوب با پیروان همه فرقه های اسلامی و همچنین مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان که سفاح نسبت به قول دوم خود وفادار مانده بود. ابومسلم به رغم رنجش از سفّاح، حکمرانی سوریه و مصر و سپس خراسان را پذیرفت و در خراسان با پیروان همه مذاهب مِهربان بود.
    منصور برادر سفّاح که از دیرزمان نزد برادر از ابومسلم سعایت می کرد، پس از اینکه جانشین سفاح شد، تصمیم به نابودی ابومسلم گرفت و سرانجام با طرح نقشه، اورا برای مذاکره دعوت کرد و در جریان این ملاقات، شمشیردارانی را که در گوشه ای پنهان کرده بود آواز داد و آنان بر سر ابومسلم ریختند و اورا کشتند، جسدش را قطعه ـ قطعه کردند و به دجله انداختند و این بود پاداشی که به ابومسلم داده شد!.
    این خبر که به خراسان، سیستان و مازندران رسید، افراد و گروههایی که آمادگی بپاخیزی بر ضد حاکمیّت عرب داشتند و بعضا به نام گرفتن انتقام خون او وارد عمل شدند که قیام و فداکاری آنان در راه وطن که تا رسیدن به نتیجه ادامه یافت جالب ترین فصل تاریخ بشررا تشکیل می دهد. در کتاب های تاریخ آمده است که سَندپاد زرتشتی در نیشابور با تقبیح عمل منصور عباسی کلید بپاخیزی ایرانیان زد.
    منصور دومین خلیفه عباسی سپس با تخریب ساختمانهای تیسفون (مدائن) پایتخت ایران در طول 8 قرن، بغداد را که باغستان و تفریح گاه تیسفون در 36 کیلومتری شمال این شهر بود به شهر تبدیل و مرکز خلافت عباسیان قرار داد و ....

    پيروزي خيره كننده 30 هزار استقلال طلب ایرانی بر ارتش عباسیان، تصرف بغداد و قتل خلیفه

    12 ژوئن سال 813 ميلادي 30 هزار داوطلب ايراني كه از خراسان به حركت آمده بودند تا مأمون ـ از جانب مادر، ایرانی ـ را خليفه عباسيان و ایران را از بدنه امپراتوری اسلامی جدا كنند در نبرد همدان ـ در تاریخ عمومی جنگ ها؛ نبردی قاطع و میهنی ـ بر سپاه انبوه عباسيان پيروز شدند.
    اين داوطلبان كه توسط شبكه هاي زيرزميني ايراندوستان خراسان بزرگتر آماده شده بودند قبلا در محل تهران امروز (شمال غربي شهر ري) سپاه خليفه را كه از لحاظ شمار سه برابر آنان بود درهم شكسته و فراري داده بودند. انگيزه واقعي اين داوطلبان كسب استقلال وطن خود بود. امين (خلیفه وقت) پس از اطلاع از شكست ري، دو سپاه 20 هزار نفري ديگر را روانه همدان كرده بود تا نيروهاي شكست خورده اش را تقويت كنند.
    در دو نبرد ري و همدان دو ژنرال معروف عرب «علي بن عيسي بن ماهان» و عبدالرحمن كشته شدند.
    استقلال طلبان ايراني 25 سپتامبر سال 813 (سه ماه و دو هفته پس از پيروزي همدان)، بغداد را نيز تصرف و امين خليفه وقت را كه در حال فرار از طريق دجله و با قايق بود دستگير كردند و سر اورا براي مأمون به خراسان فرستادند و به اين ترتيب، مأمون (ابوجعفر المأمون) خليفه شد و خلافت او تا نهم آگوست سال 833 ميلادي طول كشيد. در دوران خلافت مأمون، اداره امور امپراتوری اسلامی به دست ایرانیان افتاد و اين فرصت فراهم آمد تا بپاخیزی ها برای تامین استقلال کامل و حاكميت ملي دنبال شود.
    بپاخيزي ايرانيان، با هدف نجات میهن خود از سلطه عرب (تازیان)، از سده پیش از آن آغاز شده بود. هشتم ژوئن سال 767 ميلادي استاد سيستاني (استاذسيس) پرچم استقلال و حاکمیت ايران را در خاور ايرانزمين (غرب افغانستان امروز ـ جنوب خراسان بزرگتر) به اهتزاز درآورد و اکیدا از هموطنان خواست كه با عرب قطع معاشرت و با فرستادگان و منصوبان خليفه بغداد همكاري نكنند. وي در آن زمان با صدها هزار هواخواه، قدرت اول در سيستان، هرات، فراه، قُهستان (کُهستان = کوهستان) تا بادغيس بود.
    پيش از استاد سيستاني ـ ابومسلم، عبدالله مقفّع و ديگران قيام كرده بودند. ايرانيان از خلفاي بغداد و قبلا دمشق كه يك روز با اين و آن دوستي، و روز بعد اعدامشان مي كردند بيزار بودند زيرا كه اين روش (دو رویی) خلاف منش ايراني بود.






    نبرد نرماشير و فراري شدن محمدخان ياغي

    12 ژوئن سال 1805 (دوران پادشاهي فتحعلي شاه) در نبرد نَرماشير، نيروهاي دولتي به فرماندهي نوروزخان قاجار بر واحدهاي محمدخان حاكم ياغي بَم پيروزشدند و او را به بلوچستان فراري دادند كه از آنجا به منطقه هِلمند (افغانستان امروز) رفت و مخفي شد.
    محمدخان پسر اعظم خان پس از اين كه متوجه سرگرمي ارتش در قفقاز شد كه روس ها داشتند وجب به وجب آنجا را تصرف مي كردند و پيش مي آمدند، با تكيه بر استحكامات ارگ بَم دست به تمرّد زده، بر دولت ياغي شده و از دادن ماليات خودداري كرده بود. با وجود اين، محمدخان پس از نزديك شدن نيروي اعزامي دولت به بَم ترجيح داد كه جنگ در «نَرماشير» صورت گيرد و ساختمان ارگ بم براثر شليك توپهاي دولت ويران نشود.
    در نبرد نرماشير، چون محمدخان فاقد توپخانه موثر بود شكست خورد و با اين كه دولت آماده دادن اَمان به او بود فرار كرد.






    در اجرای نقشه استعماری کوچک کردن ایران و در پی گرفتن هرات و مناطق تاجیک نشین و ...، به این سان منطقه فرارود را هم از ایران جداکردند

    12 ژوئن 1852 (22 اردیبهشت 1231) حسام السلطنه والی (استاندار) خراسان عباسقلی درّه گزی را به سمت فرماندار (بیگلربیگی) منطقه مرو [اینک در جمهوری ترکمنستان] منصوب کرد که این انتصاب مورد اعتراض «محمدامین» خانِ خیوه (منطقه خوارزم) قرارگرفت زیراکه قبلا با او در این زمینه مشورت نشده بود. محمدامین درپی این اعتراض، دست به یک رشته عملیات مسلحانه زد که در سرخس به دست یگانهای نظامی ایران به فرماندهی فریدون فرمانفرما کشته شد و سرش را به تهران فرستادند تا ناصرالدین شاه ببیند.
    خوارزم [اینک بخش هایی از جمهوری های ازبکستان، ترکمنستان و کزاخستان] که زرتشت آن را «هوارازمیش» نوشته است از قرن پنجم پیش از میلاد یک ساتراپی ایران و در کنار ساتراپی هجدهم [سُغدیانا و باکتریانا ـ جمهوری تاجیکستان و مناطق شمالی افغانستان امروز] قرارداشت، گوشه ای از خراسان بزرگتر بود و نام آن جز در تلفّظ، تا به امروز تغییر نکرده است. استاندار(ساتراپ) خوارزم را خوارزمشاه می گفتند و کیخسرو پسر سیاوش نخستین خوارزمشاه (خسروِ خوارزم) بود. اورگنج شهر قدیمی خوارزم «اوروا» تلفظ می شد. شهرهای باستانی دیگر خوارزم عبارتند از: هزار اسپ، خیوه، گرگانج (جرجانیه) و آبادی های دلتای رود «آمودریا». دریاچه آرال دریاچه خوارزم نوشته می شد. علی اکبر دهخدا در فرهنگ خود خوارزم را در ردیف سُغدیانا (سُغد ـ سوغود ـ سوگودا، بخشی از تاجیکستان) مَهد قوم آرین نوشته است.
    بیرونی و چند دانشمند ایرانی دیگر از خوارزم برخاستند. بیرونی در کتاب خود «آثار الباقیه» خوارزم را به عنوان یک منطقه ایرانی توصیف کرده است. یاقوت حَمَوی و ابن خَلدون هم مطالب مشابهی نوشته اند. مهاجرت تُرک زبانان به خوارزم از قرن دهم میلادی آغاز شد و از قرن سیزدهم، مغولها هم بر آنان اضافه شدند. روسیه که با دولت لندن برسر مناطق نفوذ در طرفین آمودریا (رود جیحون) به توافق ضمنی رسیده بود در سال 1873 با استفاده از درگیری های انگلستان در مصر و سودان، چهار ژنرال خود؛ کنستانتین کائوفمان، میخائیل سکوبلف، ایوان لازارف و الکساندر کوماروف را مأمور تصرف منطقه فرارود (ورارود) تا آمودریا کرد. الکساندر همبولت جغرافیدان آلمانی و مبتکر بیوجئوگرافی در تالیف سال 1843 خود، این نواحی و مناطق اطراف را «آسیای مرکزی» نامگذاری کرده که روس ها بعدا «آسیای میانه» خطاب کرده اند.
    خیوه 28 ماه می 1873 به تصرف ژنرال کائوفمان درآمد و هشت سال (از 1873 تا 1881) طول کشید تا روس ها همه منطقه فرارود را تسخیر کنند، نام آن را ترکستان روسیه بگذارند تا ماهیّتی جدا از ایران یابد و مقامات ناآگاه، آلوده به خوشـی‌ و خوشگذرانی و غرق در خودخواهی تهران را مجبور به امضای قرارداد تعیین مرز [صحه گذاردن بر وضعیت تازه و از دست دادن سرزمین ها ازجمله مرو، اشک آباد (عشق آباد)، سرخس و ...] سازند. این قرارداد 21 سپتامبر 1881 توسط ایوان زینوویف نماینده روسیه و میرزا سعیدخان مؤتمن الملک وزیر امور خارجه وقت ایران امضاء و 9 دسامبر همان سال مبادله شد. طبق قرارداد، دولت وقت ایران پذیرفت که مناطق خواست روسیه را تا سال 1884 به الکساندر کوماروف تحویل دهد و رود اترک مرز ایران در منطقه خراسان شود. دولت وقت چین با همه ضعف و درگیری که با مداخلات قدرت های وقت داشت به تصرف منطقه فرارود توسط روسیه اعتراض کرد. سه دهه قبل از آن، دولت لندن ضمن یک جنگ دو ساله دولت تهران را مجبور به واگذاری هرات و مناطق غربی و تاجیک نشین افغانستان امروز ـ قدیمی ترین و اصلی ترین مناطق ایران کرده بود که قرارداد مربوط که در پاریس میان نمایندگان لندن و تهران امضاء شده و رئیس کشور فرانسه هم به عنوان شاهد آن را امضاء کرده است، مشروط است. یعنی اگر دولت ایران از آن ناحیّت احساس خطر کند می تواند لشکر بکشد و در هرات و نواحی از دست داده مستقر شود. دولت لندن در دهه 1310 هجری کوشید که با ترتیب دادن قرارداد سعدآباد، آن شرط قرارداد پاریس را کمرنگ کند و ....
    جداکردن قفقار سه دهه پیش از جداکردن هرات انجام شده بود. پادشاه قاجار پس از جدا کردن هرات، ندانسته (بی اطلاعی و یا ضعف وطندوستی) منطقه سلیمانیه (در عراق امروز) را به عثمانی بخشید. قاجارها پنج دهه پیش از هرات، منطقه بصره را که تا پایان عصر زندیه، بخشی از ایران بود از دست داده بودند. آخرین بخشش پادشاه قاجار، همه منطقه سرخس و نواحی طرفین آن به تزار روس بود (بدون جنگ و نزاع!). آنگاه نوبت به بلوچستان رسید که انگلیسی هایِ مالک هندوستان، بخش بزرگی از آن را با ترسیم خط مرزی، از ایران جدا کردند! ـ به همین آسانی. در دهه سوم قرن 20 نقشه هایی هم برای خوزستان کشیده بودند که پهلوی یکم به آنجا لشکرکشید و جلوگیری کرد. نقشه استالین پس از جنگ جهانی دوم، با هدف تجزیه ایران و گسترش قلمرو خود در جنوب، با کمک آمریکا نقش بر آب شد و ....
    در دهه 1980 و سال یکم از دهه 1990 طرحی مشابه و با ترتیبات قرن بیستمی برای فروپاشی شوروی (امپراتوری تزارها) به اجرا درآمد و سهم روسیهِ قرن نوزدهم از تجزیه ایران، اینک به صورت 6 ـ 7 جمهوری مستقل سر بلند کرده اند. هندوستانِ انگلیس در دهه 1940 و دو سال پس از پایان جنگ جهانی دوم اعلام استقلال کرد و همان وقت تجزیه شد و بخش هایی را که دولت لندن با ترسیم خط مرزی از ایران و افغانستان جدا کرده بود سهم پاکستان شدند و مسئله دار. از سه ایالت جداگانه عثمانی نیز کشوری به نام عراق ساخته شد که اینک درگیر مشکلات است و آینده منطقه در پرده ابهام.






    جریان ملّی شدن بانک های غیردولتی در ایران در خرداد 1958 از طريق مروری بر تیترهای روزنامه اطلاعات و 6 ماه بعد تثبیت آن با اصل 44 قانون اساسی

    «ملی شدن بانکها در جمهوری اسلامی ایران» از خبرهای صفحه اول نیمه دوم خردادماه 1358 (ژوئن 1979) تهران بود. کپی این اخبار از پنج شماره روزنامه اطلاعات و قراردادن این مطالب در کنار هم بهتر از هر نوشته، این اقدام چشمگیر را منعکس می کند و مورخان به استناد این اخبار می توانند هر وقت که بخواهند قضیه را دنبال کنند و تاریخچه این تحول و تغییرات بعدی با ریشه یابی ها و نتایج را بنویسند. این بانک ها طبق مصوّبه شورای انقلاب ملّی شدند و اصل 44 قانون اساسی جمهوری اسلامی درباره ملّی بودن بانک و بیمه و ... در این کشوراست که این اصل شش ماه بعد پس از تصویب مجلس خبرگان، در رفراندم قانون اساسی به تأیید ملّت رسید. این مجموعه در زیر آمده است:

    Banks-iran-merged.jpg



    روزنامه اطلاعات در شماره 19 خرداد 1358 خود (صفحه اول) خبر از ملی شدن 24 بانک غیر دولتی و مختلط می دهد و لگو آنهارا با علامت «ضربدر» انحلال بر تیتر صفحه اول اضافه کرده است. این روزنامه در همین شماره خود در صفحه پنجم (صفحه نظرها و اندیشه ها) تیتری شش ستونی دارد که «جامعه توحیدی، بدون ملی کردن بانکها و کارخانه ها تحقق نخواهد یافت». در بالای صفحه اول شماره 20 خرداد روزنامه اطلاعات این تیتر به چشم می خورد: پشتیبانی وسیع احزاب و سازمانها از ملی شدن بانکها. در صفحه 4 همین شماره مقاله ای از «مهدی بهشتی پور» اقتصادی نویس قدیمی و مجری ساخت کوی نویسندگان برای 122 نویسنده در شهرآرا با عکس او چاپ شده است با این تیتر: بانکهای خصوصی پوششی برای غارتگری سرمایه داران و صرّافان بین المللی. روزنامه اطلاعات در صفحه اول شماره 21 خرداد سال 1358 خود خبر از باز شدن بانکهای ملی شده داده و تیتر زده است: به دنبال چهار روز تعطیل، بانکهای ملی شده کار خودرا از سرگرفتند.
    _ _ _ _ _
    پس از چند دهه که از تصویب قانون اساسی گذشت، تأسیس بانک غیردولتی از سر گرفته شد و برخی از آنها با دهها و صدها شعبه که از 1394 به تدریج گزارش از مسائل بانکی انتشار یافته است. برخی از اقتصاددانان راه حل را ادغام این بانک ها و کاهش شعب به دست داده اند و پاره ای دیگر؛ بازگشت به اصل 44. «تاریخ» نشان داده است که ورشکستگی یک بانک و حتی انتشار شایعات در این زمینه، برای کشور مربوط مسئله ساز شده و باعث نگرانی اتباع. نمونه اش وضعیت بانکها در دهه 1930 در آمریکا که از 1929 آغاز شده بود. بانک های مرکزی کشورها که تحت شرایطی مجوّز تأسیس بانک غیردولتی و بانک وابسته به مؤسسات دولتی را صادر می کنند حساب های افراد در این بانک ها را تضمین می کنند و بر وضعیت و عملکرد بانک ها دقیقا نظارت دارند و پیش از نزدیک شدن خطر، هشدار می دهند تا اقدام شود.
    پرونده فساد بزرگ بانكي ـ جريان فرار محمودرضا خاوري رئیس سابق بانک ملی ایران از زبان رئیس دادگاه


    Khavari-seraj.jpg
    قاضی ناصر سراج

    گزارشی که در زیر آمده است در شماره 22 خرداد 1391 (11 ژوئن 2012) روزنامه کیهان وابسته به دفتر رهبری جمهوری اسلامی درج شده بود:
    سيزدهمين جلسه دادگاه رسيدگي به پرونده فساد بزرگ بانكي 21 خرداد 1391 در شعبه اول دادگاه انقلاب به رياست قاضي ناصر سراج در دو نوبت صبح و بعدازظهر برگزار شد.
    قاضي سراج در ابتداي جلسه گفت: "در جلسه قبلي متهم رديف اول مطالبي را عنوان كرد مبني بر اينكه دست هايي در كار بوده تا خاوري [محمودرضا خاوری] را از كشور فراري دهند، من مدارك آن را مستند آورده ام و اينجا در مقام آن نيستم كه كسي را متهم يا تبرئه كنم، فقط براي تنوير افكار عمومي جريان را توضيح مي دهم.
    وي ادامه داد: در تاريخ 20 شهريور سال 1390 آقاي خاوري ـ مديرعامل وقت بانك ملي ـ به عنوان مأموريت، تقاضاي خروج از كشور به انگلستان را داشته که در تاريخ 29 شهريور 1390 نيز طي نامه اي با شماره 578669 با مأموريت ايشان به خارج از كشور موافقت شده بود.
    Khavari.jpg
    محمودرضا خاوري


    سراج گفت: ششم مهرماه همين سال مشاور نهاد و دبير هيئت نظارت بر مسافرت هاي خارجي كاركنان دولت آن مأموريت را كان لم يكن تلقي کرد يعني چند روز بعد از اينكه خاوري به خارج رفته بود اين مأموريت كان لم يكن تلقي مي شود! و آقاي خاوري در هتلي در انگلستان و از اينجا از طريق فَكس استعفاي خودرا به دفترش اعلام مي كند.
    قاضي سراج، بخشي از اظهارات دشتي رئيس دفتر خاوري را به اين شرح قرائت كرد: 31 شهريور 1390 آقاي خاوري به مدير حراست مي گويد نامه سفر به لندن براي شركت در جلسه بانك «پي ال سي» را دارم، از وزارت اطلاعات سؤال كنيد اگر ممنوع الخروج نيستم بروم. برابر اطلاعاتي كه من كسب كردم آقاي صفايي نيكو مدير حراست از طريق دكتر زارعي رئيس سازمان حراست كل كشور موضوع را پيگيري و نهايتاً معاون وزارت اطلاعات بلامانع بودن خروج آقاي خاوري را اعلام كرده است، بدين ترتيب آقاي خاوري با بليت تهيه شده توسط بانك «پي ال سي» كشور را ترك مي كند.".
    +++

    Khavari-house2.jpg
    خانه تورنتو

    از پاییز 2011 در گوشه و کنار جهان، رسانه ها از پیگیری اطلاعاتی و قضایی یک اختلاس بزرگ در ایران خبر می دادند. این رسانه ها تصویر یک خانه گرانقیمت در تورنتو کانادا را ضمیمه اخبار خود کرده بودند که به نام محمودرضا خاوری ثبت شده بود. بی بی سی در این زمینه گفته بود: اختلاس سه هزار میلیاردی در ایران به یک مساله ملی بدل شده است و افزوده بود: تعجب در اینجاست که چگونه شرایط اقتصادی این امکان را فراهم کرده که از نزدیک به هفت بانک دولتی و خصوصی رقمی معادل سه میلیارد دلار اختلاس شود.
    شبکه تلویزیونی ام اس ـ ان بی سی آمریکا در اکتبر 2011 ضمن پخش خبر این اختلاس گفت: باورکردنی نیست که در یک کشور اسلامی که باید مجهز به سلاح تقوی و فضیلت و به دور از مادیگری باشد و اخلاقیات دقیقا در آن رعایت شود چنین عملی انجام شده باشد.





    قالیباف: ظلم، دروغ، ریا و کينه باید از جامعه حذف شود ـ قطع اشرافی‌گری تحجُّرـ دولتی در بستر عقلانیت، معنویت و عدالت ـ نیروی انسانی، نه نفت


    ghali.jpg


    کرونیکلرها (روزشمارنگاران) از نظر یادآوری نکات و مقایسه، اظهارات نامزدها در جریان هر کمپین انتخاباتی را در همان روزی که بیان کرده اند در روزشمارها ـ کامل و یا خلاصه ـ درج می کنند تا هر سال در همان روز به چشم بخورد و یا اینکه هنگام ضرورت، با کلید جستجو آن را بیابند و کُپی بگیرند و سند قراردهند. روزنامه ها هم که معمولا متن اظهارات را چاپ می کنند در دو ـ سه دهه اخیر، نسخه های هر سال خودرا CD می کنند که بفروش مي رسد و در دسترس است ولی دیدن مطالب آنها که معمولا PDF است کمی وقتگیر. در زیر نکاتی از آخرین سخنرانی های محمدباقر قالیباف (شهردار تهران، ژنرال و قبلا رئیس پلیس و طبق آخرین نظرسنجی پیش از رای گیری؛ نامزد پیشتاز وقت) در خرداد 1393 آمده است. انتخابات ریاست جمهور، 24 خرداد آن سال برگزار شد و نامزدها تا 24 ساعت پیش از آغاز رای گیری حق تبلیغ و رقابت داشتند.
    قالیباف:
    * امیدوارم 24 خرداد [خرداد 1392 ـ روز رای گیری]، روز پایان کینه‌توزی‌ها، اختلافات، وعده های غیرعملی و همچنین روز حذف ظلم، دروغ و ریا از جامعه باشد. باید نگذاریم که وضعیت موجود ادامه یابد، نباید بازگشت به گذشته شود که اشرافی‌گری تحجُّر در کشور بود. ما آمده ایم که بگوییم از 24 خرداد [به بعد]، ما در کشور نه اربـاب می خواهیم نه نوکر، بلکه یک مدیر خدمتگزار مردم و دولتی در بستر عقلانیت، معنویت و عدالت.
    * ملت باید با آراء خود در 24 خرداد [1392] امور اجرایی کشور را به دست فردی بسپارد که بتواند به این مدیریت بسته و خسته و مسائل موجود پایان دهد. باید مدیریت‌ها درست باشد تا اقتصاد مقاومتی بتواند اجرایی شود و به هدف مطلوب برسد.
    * در دولت‌های پیشین فضای دوستی و همدلی نبود.
    * در حال حاضر منبع عمده درآمد ما نفت و گاز است که در خوزستان وجود دارد. با پول نفت جاهای دیگر را ساخته‌اند، ولی استان خوزستان در محرومیت است که این، از عدالت به دور است. چرا نباید خوزستان، نه آب خوردن داشته باشد و نه آب کشاورزی، در حالی که در کنار رودخانه بزرگی مثل کارون قرار دارد.
    * منبع اصلی ما نیروی انسانی باید باشد که باید به کار گرفته شود، نه تنها نفت و گاز.
    * ايران کشور فقيري نيست و داراي ظرفيتی بالا است اما در حال حاضر گرفتار سوءتدبير شده است و کشور بد اداره مي‌شود. گراني، بيکاري و تورّم براي مردم غير قابل تحمل شده است. باید دولتی بر سر کار آید که گره از مشکلات بگشايد و مردم را از پيچ مشکلات نجات دهد. شعار دادن و لفاّظی باید متوقف شود. کشور در حال حاضر در پیچ تاریخی قرارگرفته است. دولت آینده وقت خطاکردن و اشتباه ندارد.
    * سیاست‌بازانی بوده اند که از پرتو خون شهداء [شهیدان انقلاب و جنگ] پست‌هایی گرفته‌اند و در ربع قرن گذشته در راس امور بوده‌اند، ولی محصول کار آنان این است که می بینیم!.
    * قالیباف در واکنش به این شعار هوادارانش در اجتماع 22 خرداد [خرداد 1392] در میدن فلسطین (تهران) که یکصدا فریاد می زدند: "کلید انگلیسی نمی خواهیم ـ نمی خواهیم"، گفت: انشاءالله 25 خرداد روز ناامیدی انگلیسی ها خواهد بود.





    نخستین محموله غلّه روسیه به ایران در ژوئن 2015 حَمل شد

    یک خبرگزاری دولتی روسیه هشتم ژوئن 2015 (در آن سال مصادف با 18 خرداد) گزارش داد که نخستین محموله غلّه چند روز است که به مقصد ایران حمل شده است و میزان آن صد هزار تُن است.
    طبق این گزارش، قرار بود که روسیه در شش ماه بعد (سال 2015)، دست کم یک میلیون و سیصد هزار تُن غلّه به ایران تحویل دهد.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    22 خرداد


    در قلمرو رسانه‌ها

    مجله جوانان چاپ لس آنجلس 30 ساله شد ـ «جوانان» مجله اي دو زبانه و بين المللي است


    1213javanan.jpg




    1212zokaee.jpg
    مهدي ذکايي

    دوازدهم ژوئن سالگشت انتشار مجله جوانان در لس آنجلس (آمريكا) است. جوانان يک مجله هفتگي دو زبانه بين المللي است که هر هفته در 98 صفحه و جمعه ها منتشر مي شود. با توجه به تيراز بالا و توزيع آن در چندين کشور، يک سوم صفحات اين مجله را آگهي ها تشکیل می دهند. بهاي تکفروشي مجله جوانان 3 دلار است. این مجله در قطع بزرگ (26 سانتیمتر در 35 سانتیمتر) چاپ می شود.
    مهدي ذكايي روزنامه نگار ايراني كه تا سال 1359 (1980 ميلادي) نزديك به دو دهه در تهران در موسسه اطلاعات معاون «ر. اعتمادي» سردبير مجله جوانان این موسسه بود و در اين سال اين موسسه را تَرك كرد و چندي بعد عازم آمريكا شد مجله جوانان را در لس آنجلس راه اندازي كرد و نخستين شماره آن را در 12 ژوئن 1987 منتشر ساخت كه محتوايي شبيه «اطلاعات جوانان» دوران سردبيري اعتمادي داشته است. مجله جوانان موسسه اطلاعات در زمان فعاليت مهدي ذكائي (و سردبيري اعتمادي) هر هفته نزديك به نيم ميليون نسخه فروش داشت و ده تا پانزده درصد اين تيراژ در افغانستان توزيع مي شد.
    مهدي ذكايي با راه اندازي مجله جوانان در لس آنجلس نگذاشت تجربه اي را كه در طول كار در چنين مجله هايي به دست آورده بود راكد بماند و هدر رود.
    انتشار «جوانان» بدون سرمايه لازم در لس آنجلس، يك شق القمر بود. تا كسي در اين حرفه نباشد نمي تواند، مشكلات كار و اضطراب ناشر را در ذهن مجسم و درک كند.
    «جوانان» مهدي ذكائي كه در ژوئن 2017 سی ساله شده است يك مجله جامع و حرفه اي است كه انواع مطالب را در آن مي توان ديد. اين مجله در اكناف جهان و هرجا كه يك جامعه ايراني باشد توزيع و مشاهده مي شود. این مجله دارای یک رادیو اینترنتی است.
    ابتكار تازه مهدي ذكايي كه باب تازه اي را به روي روزنامه نگاران ايراني گشوده است، چاپ مجله جوانان، همزمان در چند شهر ديگر ازجمله دوبي (امارات متحده) بود. اين كار از سال 2005 و با استفاده از تكنولوژي پيشرفته آغاز شده است؛ به اين ترتيب كه
    PDF صفحات مجله از لس آنجلس به آن شهرها ايميل مي شود و در آنجا همان روز ليتوگرافي و به چاپ مي رسد. در اين نقاط سردبير محلي مجله، مطالب و آگهي هاي منطقه را بر آن اضافه مي كند. مجله جوانانِ ذکايي در سراسر منطقه خليج فارس كه در آنجا ميليونها ايراني و فارسي زبان زندگي مي كنند توزيع مي شود.
    ذكايي در صدد ارسال مجله و یا PDF آن به افغانستان است براي انتشار و توزیع.





    روزي که تورج فرازمند، روزنامه نگار بنام ايران درگذشت ـ اشاره به چند ابتکار خبري فرازمند که بايد روال کار قرارگيرد


    farazmand-turaj.jpg
    Turaj Farazmand

    تورج فرازمند روزنامه نگار بنام ايران که شش دهه سرگرم کار در رسانه ها بود 11 ژوئن 2006 در لس آنجلس از بيماري سرطان درگذشت. وي از سال 1336 هجري خورشيدي (1957 ميلادي) به مدت چند سال سردبير روزنامه اطلاعات بود. او از دبيري اخبار بين الملل روزنامه اطلاعات به آن مقام ارتقاء يافته بود. فرازمند همچنين سالها براي روزنامه اطلاعات تفسير رويدادهاي خارجي مي نوشت. تورج که مادرش يک بانوي فرهنگي بود در فرانسه تحصيل کرده بود و در آغاز کار در روزنامه اطلاعات، اخبار مطبوعات فرانسوي زبان و AFP (آژانس فرانس پرس = خبرگزاري فرانسه) را ترجمه مي کرد. او با اينکه خبرنگاري در صحنه نکرده بود پس از انتصاب به سردبيري اطلاعات توجه خودرا به اخبار حوادث شهري معطوف داشت، در اين روزنامه ميز حوادث شهري تاسيس و احمد سروش ـ داستان نويس معروف را دبير اين ميز کرد. فرازمند براي ايجاد رقابت و توليد هرچه بيشتر خبر اختصاصي، دست به ابتکار جالبي زد و آن بهاگذاري روي اخبار و پرداخت دستمزد به خبرنگار بر پايه آن بود. به اين صورت که آخر ماه، اگر دستمزد اخبار يک خبرنگار بيش از دريافتي مقرر او بود، آن پول به او داده مي شد و گرنه حقوق ثابت. جريمه خبر خوردن در زمان سردبيري او بسيار سنگين بود و خبر خوردن يعني نداشتن خبري که در روزنامه رقيب ـ کيهان ـ چاپ شده بود. به اين ترتيب، رقابت دو روزنامه بزرگ تهران چند برابر سابق شد. فرازمند براي افزايش مخاطبان روزنامه اطلاعات، پاورق نويسي را در اين روزنامه از سر گرفت و خود او خاطرات چرچيل را ترجمه و به صورت پاورق دنباله دار به چاپ مي رساند. فرازمند در سالهاي دهه 1330 روش چپگرا نويسي داشت بگونه اي که عباس مسعودي پس از رفتن وي از اين روزنامه، ناچار شد يک چپگراي ديگر را جانشين او کند و سردبير تازه ـ سيامک جلالي و بعد غلام صالحيار بود. پيش از فرازمند، دکتر مهدي بهره مند اقتصاددان و روزنامه نگار حرفه اي معروف سردبير اطلاعات بود که بر جاي مجيد دوامي نشسته بود. دوامي اواخر پاييز 1335 به دعوت دولت آمريکا براي يک دوره شش ماهه مطالعات روزنامه نگاري به اين کشور رفته بود که پس از بازگشت، مسعودي اورا سردبير مجله اطلاعات هفتگي کرد زيراکه سعي داشت روزنامه اش مسيري بي طرفانه طي کند و بيم داشت که دوامي در آمريکا تلقين شده باشد.
    فرازمند از روزنامه اطلاعات به سازمان انتشارات و راديو رفت. وي هميشه از روش مديريت نصرت الله معينيان بر اين سازمان تمجيد و اورا يک اميرکبير تازه توصيف مي کرد. تورج روش استخدامي انتشارات و راديو ازجمله خبرگزاري پارس را که ابتکار معينيان و بر پايه پرداخت جلسه اي بود راه حل مسائل اداراي ايران مي دانست و مي گفت چون براي کارمند رسمي و پيماني امکان اخراج از کار آسان نيست کارآيي و بازده کافي ندارد و تنبلي مي کند.
    فرازمند پس از انتقال به سازمان انتشارات و راديو (امروزه وزارت ارشاد)، کار تفسيرنگاري را در پيش گرفت و براي اخبار راديو که مستقيما از خبرگزاري پارس ارسال مي شد تفسير روز (تفسير رويداد مهم روز) مي نوشت. وي عقيده داشت که ضمن تفسير بايد مخاطب ايراني در جريان تحول، جزئيات و چگونگي رويداد قرارگيرد و تفهيم شود. بنابراين، تفسيرهاي او ترکيبي از اظهار نظر، فيچر و کانتکست بود و کمک بزرگي به آموزش عمومي مخاطبان. فرازمند ـ خودش تفسيرهايش را که در پايان بخش هاي مشروخ اخبار پخش مي شد مي خواند و به ندرت به گوينده مي داد. تورج که در تهيه برنامه، اديت نوار و موزيک گذاري مهارت داشت مدتي نيز عضو شوراي نويسندگان و شوراي برنامه هاي راديو ايران و نيز در چند سال نخست دهه 1340 سردبير مجله راديو (مادربزرگ روزنامه کنوني جام جم) بود.
    تورج که با مجلات مختلف همکاري قلمي داشت در نيمه سال 1350 هجري خورشيدي، پس از ادغام راديو در تلويزيون و ايجاد سازمان راديو تلويزيون ملي (صدا و سيماي ايران) به سمت مدير اخبار راديو منصوب شد که بعدا هم به رياست راديو ايران و سپس کانال يک تلويزيون (تلويزيون سراسري) ارتقاء يافت. فرازمند در آستانه پيروزي انقلاب و يکي دو روز پس از نخست وزير شدن شاپور بختيار ـ با اينکه با بختيار دوستي ديرين داشت از ايران خارج شد و ديگر بازنگشت. او پس از نزديک به ده سال اقامت در فرانسه به آمريکا رفت و مقيم لس آنجلس شد و در اين شهر به کار رسانه ادامه داد و براي يک راديو فارسي زبان تفسير و يک برنامه ابتکاري جالب تحت عنوان ديروز و امروز مي نوشت و اين برنامه ترکيبي قياسي از اخبار روز و تقويم تاريخ بود که تهيه اش زحمت فراوان داشت و وقتگير بود. وي در لس آنجلس همچنين ناشر يک مجله ماهانه به نام «جهان» بود. تورج که داراي يک فرزند پسر بود تاليفات متعدد دارد از جمله ترجمه کتاب چرچيل درباره جنگ جهاني دوم.
    farazmand-tooraj-young.jpg
    فرازمند زمانی که سردبیر روزنامه اطلاعات بود
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    22 خرداد


    ساير ملل

    روزي كه ژاندارك فرماندهي فرانسويان را به دست گرفت


    joan-of-arc.jpg
    يکي از مجسمه هاي ژاندارک

    دوازدهم ژوئن 1429 و در جريان جنگهاي 116 ساله انگلستان و فرانسه (در تاريخ، معروف به جنگهاي صد ساله)، فرانسويان براي نخستين بار بر انگليسي ها پيروزشدند و ويليام لاپل امير سافولك فرمانده نيروي انگليسي را به اسارت گرفتند. ژاندارك جوان از11 ژوئن کار فرماندهي فرانسويان را برعهده گرفته بود. قبلا ژاندارك تنها در جريان نبرد، فرانسويان نااميد و فرسوده را تشويق به ادامه محاربه مي كرد كه از 11 ژوئن كار فرماندهي را مستقيما به دست گرفت. جنگهاي انگلستان و فرانسه كه ازسال 1337 آغاز شده بود تا 1453 ادامه يافت. اينك اين دو كشور در اتحاديه اروپا با هم متحد شده اند!.





    ورود نيروي دريابُرد آمريکا به گوانتانامو (کوبا)

    12 ژوئن سال 1898 چند واحد از سپاه تفنگداران دريايي آمريكا (نيروي دريابُرد) در خليج گوانتانامو در كوبا مستقر شدند كه هنوز در اين منطقه باقي هستند. اين واحدها يازدهم ژوئن در خليج گوانتانامو پياده شده بودند تا اسپانيايي ها را از كوبا برانند و سپس به وطن خود بازگردند. اسپانيا كوبا را از 1492 كه كريستف كلمب در نخستين سفر دريايي خود به قاره آمريكا به اين جزيره رسيده بود از آن خود مي دانست و در طول چهار قرن و اندي مالكيت، مهاجران فراوان به آنجا فرستاده بود كه همچنان به زبان اسپانيايي تكلم مي كنند، فرهنگ اسپانيايي دارند و كاتوليك مذهب اند. با وجود خروج اسپانيا از كوبا، دولت آمريكا پايگاه خود در گوانتانامو را (البته تحت عنوان مستاجر) همچنان حفظ كرده و از سال 2002 آن را به بازداشتگاه مظنونين به تروريسم و همكاري با القاعده مبدل ساخته است.

    0612gouantanamo.jpg
    روز ورود تفنگداران آمريکايي به گوانتانامو در ژوئن 1898


    درباره جنگ 6 روزه اسرائيل با اعراب

    13 ژوئن 1967 پيشنهاد مسكو به شوراي امنيت سازمان ملل كه اسرائيل را مجازات و آن را وادار به تخليه اراضي متصرّفه كند ردّ شد. ارتش اسرائيل پنجم ژوئن 1967 دست به يك حمله غافلگيرانه به پايگاههاي هوايي مصر زده بود كه مقدمه جنگ شش روزه اسرائيل با اعراب بشمار مي آيد. اين جنگ دهم ژوئن عملا پايان يافته بود. در اين جنگ بود كه اسرائيل اورشليم شرقي (بيت المقدس) را تصرف و اردن را از منطقه غرب رود اردن بيرون راند، ارتفاعات جولان، نوار غزه و صحراي سينا را اشغال كرد. جنگ شش روزه با شبيخون 197 هواپيماي اسرائيلي به پايگاههاي هوايي مصر آغاز شده بود. مصر با اين كه 450 هواپيماي نظامي ازجمله 30 بمب افكن متوسط «تي يو ـ 16» داشت، داراي آشيانه فلزي و زير زميني نبود؛ بنابراين بيشتر اين هواپيماهاي در همان نخستين حمله، روي زمين نابود شدند و صد هزار نظامي، 450 تانك و هزار توپ مصري در صحراي سينا پوشش هوايي خود را از دست دادند و شكست خوردند. هواپيماهاي اسرائيلي از طريق مديترانه كه انتظار نمي رفت به پايگاههاي هوايي مصر حمله غافلگيرانه كرده بودند. در پي اين حمله؛ جبهه هاي زميني صحراي سينا، جولان و غرب رود اردن با حملات 264 هزار سرباز اسرائيلي گشوده شد. در حمله به سوريه و اردن نيز، نيروي هوايي اسرائيل نخست پايگاههاي هوايي اين دو كشور را هدف قرارداده بود.
    اين ارقام برآورد جمع تلفات دو طرف در اين جنگ شش روزه را نشان مي دهد:
    ـ تلفات اعراب 21 كشته، 45 هزار مجروح و شش هزار اسير
    ـ تلفات اسرائيل 779 كشته، و دو هزار و 600 مجروح
    ضمنا در اين جنگ 400 هواپيما از اعراب و 19 هواپيما از اسرائيل منهدم شدند.
    اين جنگ بر شمار آوارگان فلسطيني افزود. صحراي سينا دو دهه بعد پس از سازش كمپ ديويد، تخليه شد ولي جولان همچنان در اشغال نظامي اسرائيل باقي مانده است.
    منابع اسرائيلي در ژوئن سال 2006 به مناسبت 40 ساله شدن جنگ شش روزه گفته بودند كه اگر شبيخون هوايي پنجم ژوئن 1967 صورت نگرفته بود بقاي اسرائيل تا به امروز دشوار بود.

    War.jpg
    چند عکس ادغام شده از جنگ شش روزه ازجمله افزايش آوارگان و اردوهاي تازه آنان







    روس ها افسوس رفاه و مزاياي برابر و يكسان دوران نظام سوسياليستي را مي خورند

    دهم ژوئن 2004 گروهي کثير از كارمندان و كارگران روسيه در شهرهاي مختلف اين كشور از جمله مسكو اجتماع كرده و خواهان دستمزد و مزاياي بيشتر شده بودند. اتحاديه هاي مربوط شمار معترضين را يك ميليون تن اعلام کرده و مدعي شده بودند كه مي توانند تا چهل ميليون نفر را به خيابان بياورند!.
    انگيزه اعتراض اين بود كه دولت مسکو تصميم گرفته بود به جاي حمل و نقل رايگان از خانه به محل كار و نيز درمان و از اين قبيل مزايا كه از زمان حكومت حزب کمونيست برجاي مانده بود به کارمندان و کارگران كمك پولي بدهد كه كافي نبود و احتمال عقب افتادن پرداخت آن هم مي رفت.
    در جريان اين اعتراضات، يك كمك پزشك روستايي به يک روزنامه نگار غربي مستقر در روسيه گفته بود كه دستمزد ماهانه او برابر 70 دلار و يك افسر ارتش دريافتي ماهانه اش را معادل 170 دلار آمريکا بيان داشته بود. اين روسها گفته بودند: پس كجاست اين درآمد نفت كه روزنامه ها درباره اش مي نويسند.
    اين روزنامه نگار نوشته بود كه روسها افسوس رفاه و مزاياي برابر و يكسان دوران گذشته را مي خورند.






    راي ديوان عالي آمريکا در مورد بازداشت شدگان گوانتانامو (مظنونين به تروريسم و همكاري با القاعده)

    12 ژوئن 2008 ديوان عالي آمريكا ضمن رسيدگي به دادخواست يك وكيل قضايي راي داد كه بازداشت شدگان گوانتانامو (مظنونين به تروريسم و همكاري با القاعده) هم مي توانند از حقي كه قانون اساسي آمريكا براي هر زنداني قائل شده است استفاده كنند و به يك دادگاه غيرنظامي آمريكا عرض حال دهند و نسبت به توقيف خود اعتراض كنند.
    دهم ژوئن 2006 سه تن از بازداشتي هاي گوانتانامو (دو تبعه سعودي و يک يماني) خودرا در سلولهاي این بازداشتگاه حلق آويز كرده بودند. در آن سال هنوز چهارصد و شصت تَن در گوانتانامو بازداشت بودند که تنها ده نفر از آنان رسما متهم شده بودند و توقيف ديگران تنها به دليل «سوء ظن» بود.









    برخي ديگر از رويدادهاي 12 ژوئن


    • 1550: پادشاه وقت سوئد آبادیِ هِلسینکی را شهر اعلام کرد. هلسینکی که در جنوب فنلاند واقع شده و از سال 1812 پایتخت این کشور است در آن زمان به سوئد تعلق داشت. جمعیت هلسینکی با حومه اش در سال 2016 یک میلیون و چهارصد هزار تَن بود و داخل محدوده شهر؛ 650 هزار نفر. در سرشماری 2016، فنلاند 338 هزار کیلومتری پنج میلیون و 400 هزار جمعیت داشت.


    • 1580: يك حكمران اسپانيايي آمريكاي جنوبي شهر بوئنوس آيرس (پايتخت آرژانتين) را بناد نهاد.


    • 1665: انگليسي ها در جريان جنگهاي خود با هلند بر سر مستعمرات، 12 ژوئن «نيوآمستردام» را در آمريکاي شمالي با اعزام چند كشتي جنگي و تفنگدار از دست هلندي هاي مهاجر خارج ساخته و آن را به «نيويورک» تغيير نام دادند که اين نام بر اين شهر همچنان باقي مانده است.


    • 1886: يک گردباد شديد در ايالت ويسکانسين آمريکا 119 تن را کشت و 146 نفر را زخمي ساخت.


    • 1898: در جريان جنگ آمريكا با اسپانيا، «اميليو آلينالدو» ميهندوست فيليپيني استقلال اين سرزمين را كه قرنها مستعمره اسپانيا بود و نام پادشاه اسپانيا بر آن گذاشته شده است اعلام داشت. پس از شكست اسپانيا در جنگ با آمريكا، فيليپين طبق قرارداد پاريس تا سال 1946 توسط آمريكا اداره مي شد، ولي فيليپيني ها روز 12 ژوئن را كه اميليو اعلام داشت، سالگشت استقلال خود مي دانند و مراسم برگزار مي كنند.


    • 1964: يک دادگاه رژيم سفيد پوستان جمهوري آفريقاي جنوبي نلسون ماندلا را به حبس ابد محکوم کرد.


    • 1972: سائول ديويد الينسکيSaul D. Alinsky نويسنده راديکال در 63 سالگي درگذشت.


    • 1990: 12 ژوئن روز ملي روسيه فدراتيو اعلام شد.


    • 1991: بوریس يلتسين متولّد 1931 رئيس جمهوری روسيه شد. وی که در 23 اپریل 2007 درگذشت هفت سال پیش از فوت، ولادیمیر پوتین را جانشین خود کرده بود. یلتسین یکی از سه نفری است که بدون انجام رفراندم سراسری، جماهیریه شوروی را که همان روسیه تزاری (امپراتوری) بود با امضای یک اعلامیه فروپاشانیدند که دومای روسیه (پارلمان این کشور) بعدا طبق مصوبه ای این عمل را غیرقانونی خواند ولی رئیس جمهوری روسیه بر این مصوبه امضاء نگذاشته است. طبق یک استاندارد پارلمانی، وقتی مصوبه یک پارلمان کان کم یکن می شود که رئیس جمهوری پس از گذشت زمان آن را برای ابراز نظر پارلمان به آنجا اعاده دهد که هنور کرملین چنین نکرده است و بنابراین، مصوبه پارلمان ـ اصطلاحا هنوز روی میز است.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    23 خرداد

    ايران

    سالروز درگذشت اسكندر مقدوني كه با 3 دختر ايراني ازدواج كرد ـ اشاره اي به نظر اندرزگر اسکندر و عقيده هگل


    0515alexander.jpg

    مجسمه اسکندر
    مورخان معاصر بر پايه محاسبات تقويمي و نصف النهار بابل (جنوب غربي بغداد) سه روز را در ماه ژوئن (خرداد) به عنوان سالروز درگذشت اسكندر مقدوني معروف به اسكندر بزرگ به دست داده اند: يك دسته از آنان دهم ژوئن، دسته ديگر (اكثريت) غروب يازدهم ژوئن و دسته سوم (شماري كم) 13 ژوئن (23 خرداد).
    بنا به نوشته اكثريت، اسكندر 11 ژوئن در سال 323 پيش از ميلاد در 32 سالگي (يك ماه مانده به 33 ساله شدن) در بابل درگذشت. وي كه از همدان و از طريق شوش به بابل رفته بود در اين شهر دچارعارضه تب شده بود كه ديگر وي را رها نساخت.
    مورخان براي مرگ زودرس اسكندر (در حقيقت اسكندر سوم) نيز سه «علت» ذكر كرده اند. گروهي از آنان مرگ اورا نتيجه بيماري مالاريا كه در سفر هند به آن دچار شده بود قلمداد كرده، دسته اي ديگر نوشته اند كه كاساندر قائمقام او در مقدونيه نوعي زهر (كه باعث مرگ تدريجي مي شود) فرستاده بود تا آشپز اسكندر كه از دوستانش بود در غذاي او بريزد و اسكندر با خوردن اين غذا ظرف چند روز درگذشت و گروه ديگر مرگ اورا نتيجه تب روده نوشته اند كه از همدان به آن مبتلا شده بود و پرهيز نمي كرد.

    Roxana2.jpg
    يک تصوير خيالي از رُکسانا

    در آخرين روز حيات، هنگامي كه به زنده ماندن اسكندر اميدي نبود، ژنرالهايش از او پرسيدند كه چه كسي را به جانشيني معرفي مي كند و انتظار داشتند كه بگويد برادرش، و يا فرزندي را كه ركسانا ـ همسر ايراني اش ـ در شكم داشت، ولي اسكندر گفت كه «شايسته ترين فرد» را برگزينيد. اسكندر براي جلب دوستي ايرانيان و اين كه اورا بيگانه ندانند و از بستگان خود بدانند و از پشت خنجر نزنند با سه دختر از بزرگان ايران ازدواج كرده بود ولي تنها از رُكسانا (روشنك = رُخسانه) داراي فرزند شده بود و اين فرزند كه پسر بود و نامش را اسكندر چهارم گذارده بودند پس از مرگ پدر به دنيا آمد. ركساناRoxana = Roxane دختر ساتراپ (استاندار) باكتريا (تاجيكستان و مناطق تاجيك نشين افغانستان امروز به مرکزيت بلخ) بود. دو بانوي ايراني ديگر اسكندر يكي ستاتيرا (ستاره) دختر داريوش سوم و ديگري پريساتيس (پريسا) دختر يك شاهزاده ايراني بود. ركسانا و پسرش مدتي پس از انتقال به مقدونيه به دست كاساندر از ميان رفتند تا رقيب او نشوند. اسکندر در تعقيب ساتراپ باکتريا، دژ سغديان واقع در تاجيکستان امروز را که بر صخره اي در کوه ساخته شده بود محاصره کرد و گشود و در اينجا بود که رُکسانا را ملاقات کرد و به اندرز Hephaestion اندرزگر خود با او ازدواج کرد. اين اندرزگر اسکندر عقيده داشت که اگر اسکندر با ايرانيان خويشاوندي نداشته باشد ديري نخواهد گذشت که بر او شورش خواهند کرد. بايد جانشين اسکندر فرزند مشترک او و يک بانوي ايراني باشد. پلوتارک نظر ديگري داده و نوشته است که اسکندر در همان نگاه اول شيفته رکساناي 16 ساله شد و اورا از پدرش خواستگاري کرد.
    پس از فوت اسكندر، ژنرالهايش بر سر انتخاب «يک جانشين واحد» به توافق نرسيدند و متصرفات او را ميان خود قسمت كردند. در خاك اصلي ايران، نفوذ جانشينان اسكندر اندك بود، زيرا اسكندر هر شهري را كه در ايران فتح مي كرد، اداره امور آن را به يك ايراني و يا فرماندار قبلي همان شهر مي سپرد. وي به اصرار اندرزگر (مشاور) خود و با توجه به خصال و منش نيكوي ايرانيان، افسران خودرا تشويق به ازدواج با دختران ايراني كرده بود.
    اسكندر كه ارسطو معلم سرخانه او بود و در 20 سالگي بر جاي پدر نشسته بود كه علاوه بر مقدونيه، بر يونانيان حكومت داشت، در صدد بسط فلسفه يونان به سراسر جهان برآمد و به نام آزادكردن يونانيان آناتولي (تركيه امروز) از سلطه ايران، با 30 هزار پياده و پنج هزار سوار به شرق لشكر كشيد و در سال 334 پيش از ميلاد قدم به آناتولي گذارد و ضمن سه جنگ بر ايران كه 15 برابر او نيرو داشت پيروز آمد. وي ضمن جنگهايش با ايران، مصر را گرفت و بندر اسكندريه را در آنجا ساخت. در شمال خاوري تا سمرقند و در آسياي جنوبي تا هند پيش رفت. سپس به بابل بازگشت تا خودرا براي اكتشافات جغرافيايي در درياهاي دور آماده سازد كه درگذشت.
    تاخت و تاز اسکندر در شرق ده سال و چند ماه طول كشيد. از كارهاي بد او ويران ساختن بزرگترين و با شكوه ترين ساختمان عهد باستان و مظهر عظمت و پيشرفت ايرانيان، تخت جمشيد، بود.
    علت پيروزي اسکندررا بر شاه وقت ايران (داريوش سوم)، رواج فساد در دربار هخامنشي پس از قتل اردشير سوم و انتصاب مديران نالايق و استفاده از نظامي مزدور خارجي (مرسنر) براي دفاع از ايران و ترسو و مردّد بودن داريوش سوم ـ شاه وقت ـ نوشته اند.
    هگل (مورخ ـ فيلسوف آلماني) از اصحاب فلسفه تاريخ ضمن مقايسه دوره هاي تاريخي ايران ابراز عقيده كرده است كه هر دوره و دودمان پس از گسترش فساد دولتي، عادي شدن بي توجهي به قانون، ضابطه و رسوم، ضعف قضايي و ضعف شخصيت سران دولت و درگيري داخلي (دروني) آنان بر سر قدرت پايان يافته است.
    roxana.jpg
    تصوير رُکسانا (رُخسانه ـ روشنک) بر پايه توصيفHephaestion اندرزگر اسکندر از قيافه او و همچنين نوشته پلوتارک







    سيبويه ايراني كه براي زبان عربي، صرف و نحو (گرامر) نوشت

    دائرة المعارف ادبيات و زبانها، ماه ژوئن سال 840 ميلادي (و دو قرن پس از شكست امپراتوري ايران باستان از عرب) را پايان تلاش سيبويه ايراني براي تنظيم صرف و نحو و دستور زبان عربي ذكر كرده است كه وي اين قواعد را در تاليف خود «الكتاب» به دست داده است. تا آن زمان، زبان عربي صرف و نحو مدون (گرامر =دستور زبان) نداشت و كار سيبويه ايراني خدمت بزرگي به همه اعراب بشمار مي آيد. سيبويه كه با اين اقدام، از تاريخ لقب «نحوي» گرفته است در ايالت فارس به دنيا آمده بود. وي كه از فارس به شهر ساوه رفته بود در 40 سالگي در اين شهر وفات يافت. طبق برخي نوشته ها 38 ساله بود كه فوت شد.






    ازبك هاي شيباني و مهاجرت به «فرارود»

    ازبك ها در ژوئن 1468 از قزاقها (كزاخها) جدا شدند و بلافاصله خودشان هم انشعاب كردند و گروهي از آنان كه از تبار «شيبان» نوه چنگيز مغول بودند از دو دسته ديگر كه خود را از تبار دو نوه ديگر چنگيز به نام هاي «باتو» و «اوردا» مي دانستند مجزّا شده و راه مناطق جنوبي تر و كناره هاي آمودريا (جيحون) را در پيش گرفتند. ديري نگذشت كه اين گروه ازبك شهرهاي ايراني بخارا، سمرقند، مرو و ... را متصرف شدند، بر جاي تيموريان نشستند و بعدا محمدخان شيباني يكي از سران آنان از آمودريا هم گذشت و تا هرات پيش آمد كه شاه اسماعيل صفوي در سال 1510 ميلادي به جلوگيري از او شتافت. در جنگي كه ميان دو طرف روي داد ازبكهاي شيباني شكست خوردند و محمدخان كشته شد. شاه اسماعيل از جمجمه او براي خود كاسه اي با روكش نقره ساخت. هدف او از اين كار، ايجاد ترس در ازبكها بود كه دوباره درصدد تعـ*رض برنيايند. ولي اين شكست باعث نشد كه ازبكها بعدا و بعدها مزاحم نشوند. آنان در هر فرصتي كه به دست مي آوردند از آمودريا مي گذشتند و وارد مناطق جنوبي اين رود مي شدند. ازبكهاي ساكن مناطق شمالي افغانستان امروز بقاياي همانها هستند.
    امپراتوري روسيه كه قفقاز جنوبي را تا سال 1828 در دو جنگ طولاني با ايران، از وطن ما جدا كرده (و با انعقاد قراردادهاي گلستان و تركمن چاي به ميانجي گري انگلستان!) از آن خود ساخته بود در سالهاي 1868 و 1881 آسياي ميانه را هم كه مهد فرهنگ و ادبيات پارسي بوده است (پس از ساخت و پاخت با مقامات لندن) از وطن ما جدا ساخت و ضميمه قلمرو خود كرد كه از آخرين دهه قرن بيستم به صورت چند كشور استقلال يافته اند. با وجود اين، دهها ميليون تاجيك (پارس) فرارود زبان و فرهنگ ايراني خود را حفظ كرده و به گسترش آن پرداخته اند.

    نتیجه آخرین نظرسنجی درباره نامزدهای انتخابات 24 خرداد 1392 که تاریخ شده است به گزارش مِهر

    کُدِ خبر: 2075329 ـ تاریخ مخابره : ۱۳۹۲/۳/۲۳، ساعت مخابره: ۱۳:۲۹ [یک ساعت و سی دقیقه بعد از ظهر پنجشنبه و 18 ساعت پیش از آغاز رای گیری انتخابات 24 خرداد 1392 ریاست جمهور]

    تهران ـ خبرگزاری مِهر: بر اساس آخرین نظرسنجی ها که چهارشنبه توسط یک نهاد معتبر در مراکز استان های سراسر کشور انجام شده است[شده بود]، محمدباقر قالیباف همچنان پیشتاز است[بود].
    نتایج آخرین نظرسنجی حاکی از احتمال کشیده شدن انتخابات به دور دوم است[بود].
    نتایج این [آخرین] نظرسنجی به این شرح بوده است [بود]:
    ــ محمدباقر قالیباف: 29.3 درصد
    ــ حسن روحانی: 19.1 درصد
    ــ محسن رضایی: 17.8 درصد
    ــ علی اکبر ولایتی: 12.4 درصد
    ــ سعید جلیلی: 11 درصد
    ــ محمد غرضی: 2 درصد.






    سردار نقدی در خرداد 1394: افرادی انگشت شمار در کشور «توافق به هر قیمتی» را پیگیری می‌کنند، رعایت عزّت ملّی خط قرمز ما در مذاکرات هسته ای است

    21 خرداد 1394سردار نقدی گفت که رعایت عزّت ملّی و حفظ کرامت ملّت ایران «خط قرمز ما در مذاکرات هسته‎ای» است.
    سردار نقدی با تأکید بر اینکه توافق در مذاکرات هسته ای نباید به هر قیمت صورت گیرد، گفت که در کشور، اشخاص انگشت شمار ممکن است این دیدگاه [قبول خواست آمریکا در جریات مذاکرات] را داشته باشند.
    وی در دیدار با خبرنگاران با بیان اینکه خواست‎های آمریکا و زیاده‌‌خواهی‌های هم‌پیمانانش کاملا مشخص است، گفت که آنها با بهانه بازدید از مراکز نظامی، به دنبال این هستند که ایران را به عنوان یک «تهدید» در جهان معرفی کنند، مردم ما باید هشیار باشند و اعلام موضع و ایستادگی کنند و بدانند که با رفع تحریم، همه مشکلات اقتصادی حل نمی‌شود و هر اقتصاددانی این را می داند. اقتصاددانان کشور در این واقعیّت اتفاق نظر دارند که برداشته شدن تحریم‌ها تاثیر آنچنانی [به آنگونه که تبلیغ شده است] در اقتصاد کشور نخواهد داشت.






    محسن رضایی در خرداد 1394: تفکّر ِ گره زدن همه مشکلات اقتصادی به تحریم ها را رد کرد ـ این مشکلات راه حل داخلی دارد

    محسن رضایی فرمانده پیشین سپاه پاسداران و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، در حاشیه جلسه 21 خرداد 1394 کنفرانس بین‌المللی نقش مدیریت انقلاب اسلامی، در جمع خبرنگاران در پاسخ به این پرسش که آیا گره زدن مشکلات و حتی «آب خوردن» به رفع تحریم‌ها خطای راهبُردی نیست، گفت: تحریم‌ها تأثیراتی داشته، اما اینکه فکر کنیم نمی‌توانیم با راه حل های داخلی و اتخاذ تدابیر دیگر این تحریم‌ها را کنار بگذاریم و یا آنها را خنثی کنیم برداشت درستی نیست. مسائل اقتصادی عمدتا راه حل داخلی دارند، ازجمله اجرای اقتصاد مقاومتی مورد نظر مقام رهبری.
    در آن جمع، رضایی که پیش از آن در یک مراسم نظامی، بار دیگر لباس سرداری سپاه برتَن کرده بود و گفته بود که با کسب اجازه از فرمانده کل قوا و رهبری بوده، در پاسخ به این پرسش که مسئله داعش در منطقه تا چه مدت طول می‌کشد گفت که به نظر او، این ناامنی‌هایی که در منطقه است 5 تا 10 سال طول خواهد کشید.
    [روز پیش از آن، دولت آمریکا آعلام کرده بود که تصمیم به فرستادن دسته دیگری از نیروهای نظامی خود به عراق گرفته است]

    شریعتمداری: طرف مقابل در مذاکرات هسته‌ای نباید ایران را «یک فروشنده بدهکار!» و قرارگرفته در «وضعیت‌اضطراری!» بداند و شرایط را دشوارتر کند

    حسین شریعتمداری مدیر روزنامه حکومتی کیهان چهارشنبه (20 خرداد 1394) در سرمقاله (یادداشت روز) این روزنامه، گره زدن مسائل حتی آب خوردن مردم را به نتیجه مذاکرات با شش قدرت، ارسال یک «پیام ضعف» و نیز تحقیر مردم ایران و نظام حکومتی کشور دانسته و خواسته بود که مطالب با تأمل و دقّت بیان شود.
    بندهایی از این یادداشت را که یک تذکر قبلی [هشدار] است و در تاریخ خواهد ماند ـ که نتایج را قضاوت خواهد کرد ـ عینا نقل می کنیم:
    اظهارات یکشنبه (18 خردادماه‌ 1394) رئیس‌جمهور محترم کشورمان در مراسم گرامیداشت هفته محیط‌ زیست، آنجا که حتی آب خوردن مردم را هم به نتیجه مذاکرات هسته‌ای و لغو تحریم‌ها گره زده بودند، با انتقاد گسترده دلسوزانی روبرو شده است که این بخش از اظهارات ایشان را، آنهم در گرماگرم مذاکرات پیچیده هسته‌ای، ارسال «پیام ضعف»! برای حریف، و تحقیرِ ـ هر چند ناخواسته ـ نظام و مردم می‌دانند و به طور طبیعی و منطقی از پی‌آمدهای آسیب‌رسان و خطرناک آن ابراز نگرانی کرده اند. درباره علت این نگرانی که به وضوح قابل درک است، توضیح خواهیم داد، اما پیش از آن، اشاره به برخورد ناصادقانه و فریبکارانه برخی از مدعیان حمایت از رئیس‌جمهور و وبسایت‌ها و روزنامه‌های وابسته به آنها، ضروری است.
    این طیف در اقدامی سؤال‌برانگیز ـ و البته بسیار ناشیانه ـ در نوشته‌ها و مصاحبه‌های‌ خود، کوشیدند تا صورت مسئله را تغییر دهند و فلِش انتقاد دلسوزان را به میدان دیگری بکشانند. این اقدام از آن جهت ناشیانه بود که نشان می‌داد طیف یاد شده نیز اظهارات آن روز رئیس‌جمهور را قابل دفاع نمی‌دانند و از پی‌آمدهای سوء اینگونه اظهارنظرها باخبرند، چرا که اگر در بخش مورد اشاره از اظهارات ایشان زمینه‌ای برای دفاع می‌دیدند، نیازی به تغییر و تحریف صورت مسئله احساس نمی‌کردند. جریان یادشده که به احتمال نزدیک به یقین، همان مشاوران ناهمدل و ناهمراه ـ و در خوشبینانه‌ترین حالت، «نابلَد» آقای روحانی هستند، منتقدان را به باد انتقاد گرفته و به گونه‌ای وانمود کردند که انگار منتقدان با برخورداری مردم از محیط ‌زیست سالم، آب آشامیدنی گوارا، هوای پاک، فضای سبز و ... مخالفت می‌ورزند!.
    به ترجمه جملاتی از تفسیر رادیو فرانسه در 11 اکتبر 2013 = 19مهرماه 1392 که در وبسایت آن درج شده بود توجه کنید: "ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت حسن روحانی، تعامل با فروشندهِ بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش می‌بیند. بر پایه این جمع بندی، اگر خریدار صبور باشد، شرایط فروشنده را دشوارتر می‌کند و در همان حال، قیمت فروش را کمتر خواهد کرد.".
    چرا باید رئیس‌جمهور کشورمان از نگاه طرف مقابل ایران در مذاکرات هسته‌ای، «یک فروشنده بدهکار!» تلقی شود که در «وضعیت‌اضطراری!» قرار گرفته و خود را «ناچار به فروش منافع ملی کشورش!» می‌داند و بعد، حریف نتیجه بگیرد اگر در خرید از این فروشنده که بدهکار و مستأصل است، عجله نکنیم اولا؛ وضعیت و شرایط اضطراری او «دشوارتر» می‌شود و ثانیا؛ بهای آنچه را که برای فروش آورده است بازهم پائین‌تر می‌آورد!.
    پاسخ این پرسش روشن‌تر از آن است که درک آن نیازی به اذهان پیچیده و ژرف‌اندیش داشته باشد. وقتی آقای روحانی ـ با هر انگیزه و به هر علت ـ خزانه دولت را «خالی» اعلام می‌کند! و تنها راه گشایش اقتصادی را در کنار آمدن با «کدخدا!» آدرس می‌دهد، بدیهی است که «حریف» از جمهوری اسلامی ایران تصویر یک کشور فرورفته در بحران اقتصادی! را دریافت می‌دارد و رئیس‌جمهور کشورمان را فروشندهِ نیازمندی تلقی می‌کند که از سرِ نیاز و استیصال چوب حرّاج بر منافع ملّی کشورش زده است!. در این حالت و با دریافت این تصویر مخدوش و غیرواقعی که از ایران اسلامی برای حریف ترسیم شده است، از دشمن چه انتظاری غیر از این می‌توان داشت که رئیس‌جمهور کشورمان را «فروشنده‌ای بدهکار» و مستأصل بداند و با این تلقی دندان طمع خود را برای دریدن و بلعیدن منافع ملّی کشورمان تیزتر کند؟!.
    متأسفانه آقای روحانی در مراسم گرامیداشت هفته محیط ‌زیست پا را از آنچه که گذشت نیز فراتر نهاده و حتی «آب خوردن» مردم را هم به نتیجه مذاکرات و لغو تحریم‌ها گره می‌زند. حالا خودتان قضاوت کنید که این اظهارنظر از سوی رئیس‌جمهور کشوری مانند ایران اسلامی که به اعتراف دشمنان و به گواهی واقعیّات غیرقابل انکار، در قُلّه اقتدار و نقش‌آفرینی منطقه‌ای و بین‌المللی ایستاده است، برای حریف چه پیامی خواهد داشت؟!.
    آقای رئیس‌جمهور باید نگران کسانی باشد که این روزها فقط به توافق می‌اندیشند و تاکید دلسوزانه منتقدان ـ که توافق بدون لغو همه تحریم‌ها را غیرقابل قبول می‌دانند ـ زیاد‌ه‌خواهی! و ناآشنایی با سیاست‌های بین‌المللی! قلمداد می‌کنند.
    شریعتمداری یادداشت خودرا با این جملات به پایان بـرده است:
    "و بالاخره با عرض پوزش و فقط به عنوان یک تذکر دلسوزانه باید از رئیس‌جمهور محترم کشورمان درخواست کرد که در اظهارات خویش دقّت و تأمل بیشتری داشته باشند.".






    تمدید ماموریت ناظران سازمان ملل بر اجرای تحریم های علیه ایران تا تیرماه 1395

    شورای امنیت سازمان ملل ژوئن 2015 مأموریت کارشناسان ناظر بر اجرای تحریم‌های این سازمان علیه ایران را برای یکسال دیگر تمدید کرد. با این تصمیم شورای امنیت که به اتفاق آراء [ازجمله آراء موافق چین و روسیه!] تصویب شد، ماموریت این ناظران تا جولای 2016 (تیرماه 1395) تمدید شده است.
    هیأت هشت نفره نظارت بر اجرای تحریم های سازمان ملل علیه ایران در سال 2006 و زیر نظر وزیر امور خارجه پیشین گرجستان تشکیل شده است. پرونده ایران هشتم مارس 2006 (اسفند 1384) از سوی آژانس بین المللی انرژی اتمی به شورای امنیت ارجاع شده بود.
    متن انگلیسی سه پاراگراف از خبر یک خبرگزاری در این زمینه:
    United Nations, June 10 - The UN Security Council on Tuesday extended the mandate of the panel of experts monitoring the implementation of sanctions against Iran for a year until July 9, 2016
    The 15-member Council made the decision by "determining that proliferation of weapons of mass destruction, as well as their means of delivery, continues to constitute a threat to international peace and security," Xinhua news agency reported
    The UN Council has requested the panel of experts to provide a planned programme of work within 30 days and submit a mid-term report by December 2015






    بحث شهریه سنگین مدارس و اعتیاد شماری از دانش آموزان در کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ـ اصل 30 قانون اساسی

    خبرگزاری فارس 19 خرداد 1394 گزارش داده بود که در پایان جلسه کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی، علیرضا سلیمی نماینده شهرستان محلّات و عضو این کمیسیون ضمن اشاره به اعلام وصول استیضاح وزیر آموزش و پرورش، به خبرنگار آن خبرگزاری گفته بود که در آن جلسه کمیسیون، موضوع اعتیاد در مدارس کشور نیز مطرح شد که طبق آماری که خود آموزش و پرورش ارائه کرده است حدود چهار درصد [دانش آموزان] حداقل یک بار تجربه مصرف مواد مخـ ـدر داشتند و حدود 4 درصد هم به نوعی معتاد ازجمله به شیشه.
    سلیمی همچنین گفته بود که در آن جلسه موضوع شهریه مدارس غیرانتفاعی نیز مطرح شد. وی گفت که فیشی [برگه ای] در این جلسه ارائه شد که نشان می‌داد یک مدرسه در مقطع دبیرستان، فقط برای بخشی از شهریه یکسال خود 12 میلیون تومان طلب کرده است و سؤال این است که چه کسی باید به این شهریه‌های نجومی و نیز تبعیض‌های میان مدارس رسیدگی کند.*
    سلیمی همچنین گفت: "اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات در ادامه جلسه، به بحث بر روی مسائل فرهنگی در مدارس و دانشگاه‌ها پرداخته و از ترویج خط لاابالی‌گری در این دو نهاد انتقاد کردند.".
    ......
    * اصل سی ام قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که در رفراندم آذرماه 1358 به تصویب رسیده است:
    دولت موظّف است وسائل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملّت تا پایان دورهِ متوسطه فراهم سازد و وسائل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.

    ـ می دانیم که آموزش و پرورش ایران از 1353 در همه سطوح (تا دکترا) رایگان بود و پولی شدن برخی مدارس به نام «غیر انتفاعی» از سال 1370 آغاز شد و گسترش یافت. تعلیمات عمومی از سال 1321 طبق قانون، رایگان و یکنواخت شده بود.
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.
    بالا