• تاپیک جامع درخواست جلد | انجمن نگاه دانلود •

  • پیشنهادات
  • matina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/05
    ارسالی ها
    475
    امتیاز واکنش
    6,412
    امتیاز
    626
    سن
    22
    محل سکونت
    تهران
    با سلام
    فن فیکشن انتقام‌جویان، پدرخوانده
    نویسنده متینا
    ژانر علمی تخیلی
    لینک:
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خلاصه: همسر استیو راجرز به دست لوکی کشته می‌شود. استیو به نزد انتقام جویان باز می‌گردد و برای مقابله با خطر لوکی به ثور و نگهبانان پیام می‌فرستند تا به زمین بیایند...
    مونولوگ: بشریت! شما لایق فداکاری نیستید!
    متن پشت جلد:
    گویی همه‌چیز از ابتدا آغاز شده‌است.
    بار دیگر انتقام‌جویان در مقابل لوکی صف‌آرایی می‌کنند.
    از آخرین روبه‌رویشان زمان زیادی می‌گذرد،
    دیگر آن مبارزان ناپخته قدیم نیستند. اما...
    هیچ‌کس نمی‌داند پدرخوانده برایشان چه نقشه‌ای کشیده است.
    هیچ‌کس نمی‌داند که مرگ با پدرخوانده چه کرده‌است!

    عکس جلد:
    %D9%BE%D8%AF%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87.png
     

    HEDIYE_A_M

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2021/03/08
    ارسالی ها
    47
    امتیاز واکنش
    83
    امتیاز
    111
    با سلام خدمت همه شما؛
    دلنوشته: وازخدایی که غافل بودم؛
    نام نویسنده: هدیه قلی زاده
    لینک:
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    خلاصه: در جهانی پا نهادم و قدم برداشتم که ميلياردها انسان در آن قبل و بعد از من اقامت دارند.
    جهان، جهانی که وسعت و بزرگی زيادی دارد. جهانی که از وسعت خودش هيچ‌گاه مغرور نشد و با استقبال گرمی، همه‌ی ما را در آغوشش پذيرفت. آغوشی گرم‌تر از آفتاب سوزان؛ اما چرا وسعتی از ما گرمی آن را احساس نکرديم؟
    آيا گرمی جهان، همان خوشبختی ما در دنياست؟ نمی‌دانم. سرگردانم.
    به راستی دنيا، جهانی عجيب است. آری، گاهی جهان اندازه‌ای کوچک است و ما گاهی، آنقدر در نزديک هم هستيم که وسعت و بزرگی خدا مهم‌تر از آن جهان را به سادگی زير سوال می‌بريم.
    هزاران بار پشت سر هم نفرت ديديم.
    عشق ديديم؛ خيانت ديديم؛ اعتماد واقعی ديديم و صدها هزاران بار هم درد کشيديم. تحقير کشيديم؛ اما به دليل آنکه...
    نیم بیت:کوله بارم بر دوش، سفری می باید ٬ سفری تاته تنهایی محضهر کجا لرزیدی ٬ از سفر
    ترسیدیفقط آهسته بگو :من خدا را دارم
    ــــــــــــ
    متن پشت جلد: پروردگارا…
    ڪولہ بار تمنـــــایم خالیست
    و مـــوج سخاوت تـــو همچنان جاری.
    نمے ایستم از حـــــرکت
    تا باران مهــــربانیت نایستد.
    الــــهی بہ امیــــد خودت
    عکس رو هم با خود طراح عزیز هماهنگ میکنم؛
     

    HEDIYE_A_M

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2021/03/08
    ارسالی ها
    47
    امتیاز واکنش
    83
    امتیاز
    111
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!



    سلام درخواست جلد
    نام نویسنده: هدیه قلی زاده
    داستان مرواریدی در جنگل
    خلاصه: داستان ما دربارهی سرنوشت و اتفاقات یک دانهی کوچک هست که در یک جنگل خیلی بزرگ زندگی میکند.
    من سعی دارم لحظه به لحظه این دانه کوچک که اتفاقات جدیدی برای آن میفته و چیزای جدیدی که یاد
    میگیره و اون چیزایی که در زندگیش تجربه میکند و به دست میآورد رو به قلم بیاورم!

    نیم بیت: این من هستم که بین این همه افراد همچو طلایی پر نور و ارزشمند می درخشم...مرواریدی در جنگل



    برای عکس با طراح صحبت میکنم








    متن پشت بیت:
    امروز را دریاب و غم دیروز و ترس از فردا را فدای امروزت نکن. امروز بهترین لحظه‌هاست، پرتوان و پرانرژی امروزت را بساز. امروز که جوان‌تر از فردایی برای تلاش بهتر است.
    تلاش برای آینده‌ای که تو را در خود زنده نگه می‌دارد، تو را در خود می‌میراند و بزرگ و کوچکت می‌کند و این سرنوشتی است که به اختیار تو رقم خواهد خورد.
    پس بهترین‌ها را برای خودت طلب کن و تا فرصت هست امروز را بساز.
     

    PARK_TEHYAN

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2021/03/06
    ارسالی ها
    21
    امتیاز واکنش
    49
    امتیاز
    71
    سن
    18
    محل سکونت
    کره جنوبی😂❤

    *sara.j*

    نویسنده آزمایشی
    نویسنده انجمن
    عضویت
    2016/05/03
    ارسالی ها
    537
    امتیاز واکنش
    7,875
    امتیاز
    601
    سن
    30
    محل سکونت
    تهران
    نام رمان: مسلخ
    نام نویسنده: *sara.j*
    ژانر: عاشقانه - معمایی
    خلاصه: روایتی از تقابل‌ها. تقابل تاریکی و روشنی، زشتی و زیبایی، تلخی و شیرینی و... و درنهایت دختری از جنس تمام دختران این سرزمین با گذر از رنج‌هایی که در تقدیرش نهفته است به عشق و شادی ابدی می‌رسد.
    (داستان تم معمایی پلیسی داره.)
    مونولوگ: لعنت بر ساعت‌هایی که ساعت‌ها، تو را از من می‌گرفت...
    (سه نقطه حتما انتهای فعل باشه)
    لینک رمان: در حال تایپ رمان مسلخ | *sara.j* کاربر انجمن نگاه دانلود
    نوشته پشت جلد:
    در من
    دیوانه ای جا مانده
    که دست از
    دوست داشتنت بر نمی‌دارد!
    با تو قدم می‌زند
    حرف می‌زند
    می‌خندد...

    توضیحات بیشتر: می‌خوام که جلد، ترکیبی از رنگ‌های سیاه و سفید و خاکستری باشه. نیم رخ یه دختر رو به دیوار باشه. چهره‌اش مشخص نباشه. یعنی بصورت محو باشه. کف دستشم به دیوار چسبیده باشه. ترکیب سیاه و سفید جوری باشه که دختر سفید و اون دیوار سیاه یا خاکستری باشه.
     
    آخرین ویرایش:
    بالا