▪◾پیدا کردن رمان های بی نام◾▪

Mestm

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2021/03/09
ارسالی ها
13
امتیاز واکنش
31
امتیاز
61
سلام، یه رمان زود پسره همیشه مشکی میپوشید و بخاطر انتقام با دختره دوست میشه، دختره می‌ره تو شرکت پسره کار می‌کنه پیش خودش میگه چرا این پسره همیشه مشکی میپوشه؟فکر کنم دختره یه پدر ناتنی داشت که پسرش رو هم اعدام میکنن,لطفا اگر اسم این رو میدونید بگید
 
  • پیشنهادات
  • 961230Pegah

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/05/20
    ارسالی ها
    59
    امتیاز واکنش
    293
    امتیاز
    216
    سلام .یه رمان بود که دختره پرستاری رشت قبول شد بعد مامان و باباش اجازه نمیدادن بره چون خواهرش اونجا تصادف کرده بود مرده بود بعد با دوست داداشش ازدواج صوری کرد گزاشتن بره. لطفا اسمشو بگید. مرسی .
     

    961230Pegah

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/05/20
    ارسالی ها
    59
    امتیاز واکنش
    293
    امتیاز
    216
    سلام .یه رمانم بود که دختره یه خانواده پولدار داشت ولی در اصل مرده باباش نبود دایش بود بعد زندایش اصلا نمیخواستش میگفت این زندگی ما رو خراب کرده بعد خواهرش با یه پسره ازدواج کرد که یه عمو یه ثروتمند داشت اسمشم تارکان یا همچین اسمی بود که دختره باهاش خوب نبود ولی میخواست پرورش ماهی بزنه رفت ازش کمک بگیره .بعد این که داداشش که در اصل پسر دایش بود میخواستش بهش یه حسایی داشت ازدواج کرده بود رفته بود خارج برا عروسی خواهرش میاد .ممنون میشم بگید .
     

    کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,354
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾

    کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,354
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾

    کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,354
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾

    Miss.nabati

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2021/03/09
    ارسالی ها
    27
    امتیاز واکنش
    85
    امتیاز
    101
    سن
    25
    سلام وقت بخیر
    یه رمان هست دختر باباش به خاطر بدهی زندان طلبکارش عاشق دختر بود از دختره میخواد صیغه اش شه یا باهاش ازدواج کنه.خانواده ی پسر خیلی باهاش بدن تو بچگیش هم اصلا بهش اهمیت نمیدادن.کم کم عاشق هم میشن یه بچه رو به سرپرستی قبول میکنن .خانواده ی پسر ورشکست میشن و خواهرش با شوهر خواهرش و بچه اشون تصادف میکنن ولی پسر بازم از خانواده اش دست نمیکشه و کمکشون میکنه.پسر عقیم بود وقتی میفهمه خانومش باردار بهش شک میکنه ولی بعدش از خانومش عذر خواهی میکنه.
     
    بالا