مطالب طنز ◘◙◘ طــــــــــنز نوشته های ((من)) ◘◙◘

  • شروع کننده موضوع SHinee
  • بازدیدها 86,066
  • پاسخ ها 7,431
  • تاریخ شروع
  • برچسب ها
    جوک
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Marzieh.M

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/04/14
ارسالی ها
1,300
امتیاز واکنش
19,258
امتیاز
769
سوم راهنمایی امتحان کلاسی جغرافی داشتیم!
خلاصه برگه درآوردیم و سوالهارو نوشتیم! تو 5 دقیقه اول جوابها رو یا درست یا غلط نوشتم و اومدم برگه رو بدم و برم, آق دبیر گفت زودتر از 20 دقیقه برگه تحویل نمیگیرم!
خب منم رفتم نشستم سر جام, برگه رو گذاشتم ته میز,خودم نشستم سر میز!
بعد چن دقیقه حوصلم سر رفت حواسم هم سر جاش نبود,با خودم گفتم بذار ببینم جوابهایی که دادم درست بودن یا نه!
خلاصه حواسم نبود دست کردم کیفم کتاب جغرافی که نیم متری بود(5سال پیش) درآوردم شروع کردم ورق زدن(البته نه پنهانی و برای تقلب, بلکه خیلی عادی)
برگمو برداشتم و جوابهای کتاب مقایسه کردم و چن تا رو درست کردم,بعد کتاب گذاشتم تو کیفم! 20 دقیقه شده بود پاشدم برگمو دادم رفتم!
جلسه بعد نمره هارو خودندن منم 20شده بودم!
به جون خودم این خاطره برگرفته از حقیقت بود!
 
  • پیشنهادات
  • Marzieh.M

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/14
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    19,258
    امتیاز
    769
    شما یادتون نمیاد این شعرو
    .
    .
    ..
    .
    .
    .
    ما همه پیرو قاشق چنگالیم بر سر سفره ها حمله می بریم کو غذا کو غذا کو غذای ما.....
     

    Marzieh.M

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/14
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    19,258
    امتیاز
    769
    قبول داری لایک کن
    هیچ چیز خوشحال کننده تر از این نبود که تو امتحان به جای توضیح دهید بنویسن نام ببرید
     

    Marzieh.M

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/14
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    19,258
    امتیاز
    769
    همیشه یه سری خاطرات هست که ادم تا یادش میافته میگه :
    چقدر خر بودما !!!!!!!
     

    Marzieh.M

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/14
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    19,258
    امتیاز
    769
    فرهنگ لغت مامانم با من: اون آشغالا که میخوری:خوراکم
    اون آشغالا که تنت میکنی:لباسام
    اون آشغال دونی:اتاقم
    اون آشغالا که گوش میدی:آهنگهای موبایلم
     

    Marzieh.M

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/14
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    19,258
    امتیاز
    769
    سوار تاكسي بودم.به مقصد كه رسيدم گفتم: آقا ممنون. من كنار اون وانت پياده ميشم. يهو وانتي حركت كرد.
    راننده خيلي جدي گفت: برم دنبالش؟
     

    Marzieh.M

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/14
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    19,258
    امتیاز
    769
    دیروز داشتم کمدهای مامانم رو تمیز میکردم ، خیلی اتفاقی دفترچه خاطراتش رو
    پیدا کردم.
    گفتم ااا چه خوب بخونمش .
    بعد همینطوری یه صفحه ای رو باز کرد دیدم نوشته تولد بدبختی : سپهر (منو میگه )
    نگاه که کردم نوشته بود : خدایااااا . . . آخه من چه گناهی کرده بودم که این شیطان
    افتاد تو زندگیم . . . چرا . . . آخه چرا . . . ( فکر کنم میخواسته به خدا نامه بنویسه انگار )
    بعد یه غول خیلی بی ریخت و زشت هم پایینش کشیده بود . . . .
    این که هیچی بعد یه فلش زده بود نوشته بود بچم !!!! :eek:
    همونجا بود نگام افتاد به صفحه ی بعد که خط خطی بود !!!:/
    (اعصاب نداشته مادر ما اون موقع خخخخخ)
    دیگه هیچی از زندگی نا امید شدم:(
    بچه ها برام دعا کنید :|
     

    Marzieh.M

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/14
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    19,258
    امتیاز
    769
    ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮔﻮﺷﯽ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺯﻧﮓ ﺧﻮﺭﺩ ﺍﺯ ﮐﻼﺱ ﺭﻓﺖ ﺑﯿﺮﻭﻥ، ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ ﮐﻼﺱ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﮐﻼﺱ، ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﻧﮓ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﯾــﻮ ﭼﻮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻭﺩ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺩﺭﺁﯾﺪ ! ﻭ ﮐﻼﺱ ﻣﻨﻔﺠﺮ ﺷﺪ، ﺍﻧﺪﮐﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﻔﺠﺎﺭ ﻣﻬﯿﺐ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺎ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﯼ ﻋﺒﻮﺱ ﻭ ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﻼﺱ ﺷﺪ، ﭘﯿﺸﺪﺳﺘﯽ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﺎﺭِ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﻧﮓ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩِ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻣﺎ ﺑﻪ ﮐﻼﺱ ﺧﻮﺵ ﺁﻣﺪ !
    ﻭ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺗﺮﻡ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﻭ ﺧﻮﺷﯽ ﺩﺭﮐﻼﺱ ﺩﺭﺱ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪﯾﻢ ! [:)]
    ﮔﺬﺷﺖ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ، ﻣﻦ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﺧﺮ ﺩﺭ ﮔﻞ ﺗﭙﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﺎ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﯼ ﺯﺍﺭ ﻭ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺎﺩِ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﺮ ﺷﺎﻧﻪ ﯼ ﻣﻦ ﻋﺮﺿﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﮐﻪ : ﺑﮕﺬﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺗﻠﺨﺘﺮ ﺍﺯ ﺯﻫﺮ! [:/]
    ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﮕﻢ ﺗﻮ ﯾﻪ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺟﻮ ﺍﻧﻘﻼﺑﯽ ﺍﯼ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﯾﺎﻓﺘﻢ !!
     

    Marzieh.M

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/14
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    19,258
    امتیاز
    769
    امــــروزتــو تــاکــسـي ســوار شــدم ديــدم يــه دخـــترِ کنــارم داره بــا تلـــفن مــنـتِ دوسـتـشــو مــي کشــه که براش يه ســوالِ انتگـــرال رو حــل کنــه..!!!!!
    دوســـتشـــم از اونور هــــي ناز مي کرد....
    مــنم کــه فــردیـن بــازیــام گــل کــرده بــود باز
    ســوال رو از زير دســتِ دخدرِ کشــيدم
    براش حل کـــردم دوبــاره گذاشـــتم رو پاش!!!!!!!!
    از ذوق زدگــي مـونـــده بود دقــيقــا بايد کـــدوم ناحــيه صــورتمــو بـ*ـوس کــنه :aiwan_lightsds_blum:
     

    Marzieh.M

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/14
    ارسالی ها
    1,300
    امتیاز واکنش
    19,258
    امتیاز
    769
    اگه بچه ی خوبی باشی وقتی برگشتم برات ی چیز خوب میخرم
    ما هم مثل ی بچه ی خوب میرفتیم ی جا می نشستیم
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    کیا مامانشون اینجوری خرشون کردن
    لایک=سلامتی همه ی مادرا
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    130
    بازدیدها
    2,615
    پاسخ ها
    14
    بازدیدها
    366
    بالا