- عضویت
- 2017/04/04
- ارسالی ها
- 20,571
- امتیاز واکنش
- 157,353
- امتیاز
- 1,454
- محل سکونت
- میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
این قسمت: زمانی که مغزت اورهنگ میکند!
سلام...
اقا جونم براتون بگه که من داشتوم کم کم دیوونه مِرفتَم سوالی بس حیاتی تمام مخ و مخچه و تالاموس و هیپوووتالاموس و بصل نخاع و .. من و در بر گرفته بود...
رفتم پیش شیوا در چت باکس گفتم تا بده جوابم
دوگانه سوز عزیز هم در بر ما بید و suddenly گفتا
در نهایت این دو بزرگوار من و با شیوه جدیدی از ادبیات اشنا کردندی...
و من نیز به پاس قدردانی با یک سوال جنجالی تر زدم تمام ادبیات و مرزهایش را در هم آمیخته به عبارتی ای دوستان مرزهای ادبیات پاشوندم تو هم ...
و همچنین ببینید واکنش دوستان ادبیات محورمان را....
و واکنش خودم و غیره در آن لحظه:
و در آن لحظه بحرانی مدیر تالااااار ادبیات اووومد
وای وای وای
و گفتا...
با لحن مدیر ادبیات حس کردم گفت
مجید جاااان دلبنددددددم تنهههههه نه طعنه
منم البته تو دلم مثل خانم شیرزاد گفتم
وااااای راست میگید
من همیشه: تنه...طعنه...پته...شته...کته...اخته...لخته..
تفته...هفته...رفته...سَفته...سَکته...بسته...
دسته...رسته... هسته رو با هم اشتباه میکنم
و اینک دوستان عزیزمان را ببینید که کاملا مرا رو به قبله کرد
و زمانی که خودم را قانع میکنم
واکنش مدیر ادبیات در پروفایل را مشاهده کنید و پی به اندر ماجرا ببرید
حس عجیبی بهم میگه
اون دنیا سر پل صراط اونی که خرخرهم و میگیره و در جا سر و تهم و میپاشونه تو هم دهخداست... لامصب از بس که جد و ابادشو یکی کردم :||| -_-فانوسا من در انجمن ... علمی.. فرهنگی.. ادبی چیکار میکنم؟
نتیجه اخلاقی: هر گاه ظلم بر شما چیره شد فریاد بزنید هیهات منه الذله
@deimos
@Shiva B@noo
@>YEGANEH<
فی امان الله
تا داستان بعدی و سوتی بعدی...
سلام...
اقا جونم براتون بگه که من داشتوم کم کم دیوونه مِرفتَم سوالی بس حیاتی تمام مخ و مخچه و تالاموس و هیپوووتالاموس و بصل نخاع و .. من و در بر گرفته بود...
رفتم پیش شیوا در چت باکس گفتم تا بده جوابم
دوگانه سوز عزیز هم در بر ما بید و suddenly گفتا
در نهایت این دو بزرگوار من و با شیوه جدیدی از ادبیات اشنا کردندی...
و من نیز به پاس قدردانی با یک سوال جنجالی تر زدم تمام ادبیات و مرزهایش را در هم آمیخته به عبارتی ای دوستان مرزهای ادبیات پاشوندم تو هم ...
و همچنین ببینید واکنش دوستان ادبیات محورمان را....
و واکنش خودم و غیره در آن لحظه:
و در آن لحظه بحرانی مدیر تالااااار ادبیات اووومد
وای وای وای
و گفتا...
با لحن مدیر ادبیات حس کردم گفت
مجید جاااان دلبنددددددم تنهههههه نه طعنه
منم البته تو دلم مثل خانم شیرزاد گفتم
وااااای راست میگید
من همیشه: تنه...طعنه...پته...شته...کته...اخته...لخته..
تفته...هفته...رفته...سَفته...سَکته...بسته...
دسته...رسته... هسته رو با هم اشتباه میکنم
و اینک دوستان عزیزمان را ببینید که کاملا مرا رو به قبله کرد
و زمانی که خودم را قانع میکنم
واکنش مدیر ادبیات در پروفایل را مشاهده کنید و پی به اندر ماجرا ببرید
حس عجیبی بهم میگه
اون دنیا سر پل صراط اونی که خرخرهم و میگیره و در جا سر و تهم و میپاشونه تو هم دهخداست... لامصب از بس که جد و ابادشو یکی کردم :||| -_-فانوسا من در انجمن ... علمی.. فرهنگی.. ادبی چیکار میکنم؟
نتیجه اخلاقی: هر گاه ظلم بر شما چیره شد فریاد بزنید هیهات منه الذله
@deimos
@Shiva B@noo
@>YEGANEH<
فی امان الله
تا داستان بعدی و سوتی بعدی...
آخرین ویرایش: