اخبار سینما و تلوزیون 10انیمه جذابی که اشکتان را در می آورند.

*Stephanie*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/03/12
ارسالی ها
1,273
امتیاز واکنش
6,302
امتیاز
658
سن
20
محل سکونت
Gothom City
موفقیت عناوین انیمه ای مانند «Dragon Ball Z» و «Pokemon» بسیاری را در خارج از ژاپن به این باور رساند که انیمه با رنگ های روشن و صحنه های هیجان انگیز نبرد شناخته می شود اما این رسانه مفاهیم بسیار بیشتری برای ارائه داشته است. اگر چه این موضوع صحت دارد که انواع خاصی از انیمه برای هدف واحد شاد کردن مخاطب ساخته شده اند اما هنوز هم انیمه سازانی هستند که کندوکاو انتهای دیگر این طیف احساسی را در کارهایشان دنبال می کنند. انیمه غم انگیز همیشه خوب از آب در نمی آید اما در صورتی که مخاطب را جذب کند می تواند تاثیری همیشگی بر مخاطب خود داشته باشد.

به گزارش مووی مگ به نقل از روزیاتو، در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با تعدادی از غم انگیزترین و تراژیک ترین انیمه هایی که تاکنون ساخته شده اند آشنا کنیم.

هشدار اسپویل: به خاطر ماهیت مطلب ناچاریم بخشی از روایت کلی داستان انیمه ها را بازگو کنیم که پیشاپیش از شما خواننده عزیز بدین خاطر عذرخواهی می کنیم.

Grave of the Fireflies034534

۱- «مدفن کرم های شب تاب» دلتان را به درد خواهد آورد

انیمه «مدفن کرم های شب تاب» (Grave of the Fireflies) از ساخته های کلاسیک استودیو جیبلی و یکی از بهترین انیمه های دهه ۱۹۸۰، بدون شک یکی از بهترین فیلم های انیمه تمام دوران است. این فیلم که توسط ایسائو تاکاهاتا، کارگردانی شده داستان سیتا و خواهر کوچکش ستسوکو را روایت می کند که در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم و بمباران های وسیع ژاپن قصد دارند به هر شکلی شده شکم خود را سیر کرده و زنده بمانند. چیزی که تماشای «مدفن کرم های شب تاب» را دردناک می سازد این است که از همان ابتدای داستان می دانیم سیتا و ستسوکو به دلیل گرسنگی در خیابان های کوبه خواهند مرد زیرا در سکانس ابتدایی انیمه ویران کننده تاکاهاتا شاهد پیوستن روح سیتا به روح خواهرش هستیم.

سپس داستان در زمان به عقب بازگشته و آنجاست که با اتفاقاتی که قبل از رسیدن این دو به سرنوشت غم انگیزشان رخ داده روبرو می شویم. اوضاع خیلی زود و سریع برای این خواهر و برادر به سمت تراژدی پیش می رود زمانی که مادرشان به دنبال یک حمله هوایی کشته می شود. پدرشان در میدان نبرد است و به همین خاطر آن ها در شرایطی که شهرشان در آتش می سوزد باید به تنهایی و بدون حامی تلاش کنند زنده بمانند (تاکاهاتا که در سال ۲۰۱۸ درگذشت خود در دوران جنگ جهانی دوم چنین شرایطی را در واقع تجربه کرده بود).

آن ها در نهایت به نزد عمه بی احساسشان می روند، خاله ای که با کاهش بیش از پیش سهمیه بندی غذایی، به سرزنش خواهر زاده هایش می پردازد. مدت کوتاهی بعد سیتا و ستسوکو از خانه خالی رفته و بار دیگر در خیابان ها تنها می شوند. اگر چه از همان ابتدا می دانیم که این خواهر و برادر جان سالم به در نخواهند برد اما تماشای مرگ اجتناب ناپذیر آن ها همچنان دلمان را به درد می آورد.

می خوام پانکراستو بخورم

۲- «می خوام پانکراستو بخورم» اشک شما را در خواهد آورد

انیمه «می خوام پانکراستو بخورم» (I Want to Eat Your Pancreas) شاید به خاطر عنوانی که دارد شبیه یک فیلم پر از خونریزی و خشونت جلوه کند اما این انیمه بسیار زیبا از استودیو به هیچ عنوان VOLN ترسناک نیست. این انیمه که بر اساس رمانی از یورو سومینو به همین نام ساخته شده داستان یک پسر نوجوان و تنهای دبیرستانی به نام شیگا را روایت می کند که یک رابـ ـطه غیرمعمول را با مشهورترین دختر کلاس، ساکورا، برقرار می کند. آن ها شبیه نوجوانان دیگر نیستندد اما ساکورا به این نتیجه می رسد که شیگا که دائماً در کتابخانه است گزینه مناسبی برای دانستن رازهای اوست و مهم ترین راز او نیز این است که به شدت بیمار بوده و در آستانه مرگ قرار دارد.

ساکورا به بیماری مرگبار پانکراس مبتلاست و تاکنون موفق شده این بیماری را از دوستانش مخفی نگه دارد. وقتی که بیماری خود را با شیگا در میان می گذارد، این دو تصمیم می گیرند که کارهای عقب مانده ساکورا را با هم انجام دهند. در اینجا نیز مخاطب به هیچ عنوان ایده ای در مورد بقای ساکورا ندارد زیرا فیلم با یک مراسم تدفین آغاز شده و شخصیت دختر داستان نیز در طول ماجراها دائماً یادآور می شود که دیر یا زود خواهد مرد. او به وضوح می خواهد شرایط طوری پیش نرود که دوست تازه اش علاقه ای شدید و عاشقانه به وی پیدا کند و بعد با مرگ او دچار بحران شود اما شیگا درست مسیر عکس را می پیماید و وقتی که تیتراژ پایانی انیمه را می بینیم ما نیز به مانند شیگا احساس غم و اندوه مضاعفی داریم. دردناک تر این که ساکورا نه به خاطر بیماری مرگبارش بلکه در اثر یک حمله تصادفی با چاقو کشته می شود.

بچه لوس شیطانی

۳- «بچه لوس شیطانی» یک ترومای واقعی است

انیمه «بچه لوس شیطانی» (Devilman Crybaby) که از آن با عنوان اولین شاهکار انیمه نتفلیکس یاد می شود یک پیروزی بزرگ برای این غول استریمینگ در اولین تجربه هایش برای ورود به صنعت انیمه بود. این انیمه که بر اساس مانگایی به نام «مرد شیطانی» نوشته گو ناگای و در سال ۲۰۱۸ ساخته شده است، تازه ترین اقتباسی است که اکشن این مانگا را به دنیای امروزی آورده اما داستان اورجینال انیمه را حفظ می کند. داستان در مورد یک نوجوان لاغر اندام به نام آکیرا است که پس از افشاگری بهترین دوستش، ریو، که استاد دانشگاه است، در مورد وجود نسلی باستانی از دیوها، وارد دنیایی از خشونت و فساد می شود.

در یکی از شب هایی که آکیرا در یک کلوب شبانه به سر می برد یک دیو غول پیکر به نام ایمون به او حمله می کند اما آکیرا در برابر تسخیر کامل شدن مقاومت می کند. در نتیجه آکیرا به موجودی نیمه انسان و نیمه دیو تبدیل می شود که با نام مرد شیطانی شناخته می شود. عنوان این انیمه بدین خاطر حاوی عبارت «بچه لوس» است که آکیرا بسیار گریه می کند. او انسان بسیار عاطفی و احساسی است و این موضوع حتی بعد از تبدیل شدن به مرد شیطانی نیز تغییر نمی کند. در ادامه داستان آکیرا به طور مداوم تحت تروماهای شدید و خشن قرار می گیرد. او پدر و مادرش را در نتیجه رویارویی با دیوها از دست می دهد و همچنین دوستش میکی و خانواده اش که آکیرا به شدت به آن ها علاقه دارد.

در یکی از تلخ ترین سکانس های «بچه لوس شیطانی» پدر میکی در می یابد که همسرش بدست پسرشان که به تسخیر دیوها درآمده خورده می شود و او در حالی که اشک می ریزد بی اختیار جنازه مادرش را می بلعد. برای آکیرا، آخرین ضربه مرگبار خــ ـیانـت دوستش ریو است زیرا مشخص می شود که دوست قدیمی آکیرا همانا خود شیطان است و آکیرا در تمام طول این مدت بازیچه او بوده است. این انیمه حتی کهنه کارترین طرفداران انیمه را به گریه می اندازد.

صدای خاموش

۴- «صدای خاموش» شما را به سکوت وا خواهد داشت

سومین انیمه ساخته شده توسط نائوکو یامادا با عنوان «صدای خاموش» (A Silent Voice) بر تاثیرات اذیت و آزار در میان نوجوانان و در فضای مدرسه تمرکز دارد، موضوعی که بارها در دنیای انیمه مورد بررسی قرار گرفته است. موضوعی که «صدای خاموش» را از دیگر انیمه های مشابه متمایز می سازد این است که داستان از دید شخصی که روایت اذیت و آزار و زورگویی ها توسط شخص مرتکب شونده صورت می گیرد، یک پسر نوجوان خشن و بی ادب به نام شویا که علاقه ویژه ای به اذیت کردن یکی از دانش آموزان دختر ناشنوای کلاس به نام شوکو دارد.

در مانگای اصلی، گفته می شود که دلیل اصلی اذیت و آزارهای شویا علاقه واقعی او برای نزدیک شدن به شوکو است اما در نسخه انیمه، این انگیزه بسیار مبهم بوده و به همین دلیل رفتارهای او در کلاس شوکه کننده تر می شود. هنگام تماشای این انیمه به سختی می توان درد و رنج شوکو را حس نکرده و برایش دل نسوزاند به ویژه در سکانسی که سمعک او توسط شویا با خشونت برداشته شده و باعث خونریزی گوش او می شود. نکته جالب در انیمه «صدای خاموش» این است که در انتهای داستان از شویا متنفر نخواهید بود. تماشای بدرفتاری های هولناک او با شوکو چیزی است که تماشای انیمه «صدای خاموش» را بسیار غمناک می سازد اما این اذیت و آزارها خود شوکو را نیز آزار داده و برایش دردناک است.

وقتی که زمان داستان جلوتر رفته و به دوران دبیرستان می رسد، این شویا است که رنج می کشد، توسط همکلاسی هایش مورد بی توجهی قرار می گیرد و اشتباهات گذشته اش به سراغش می آیند. او در نهایت به رستگاری می رسد اما پیش از پایان چیزهای زیادی برای غم انگیزتر کردن داستان وجود دارد، از جمله یک شکست عشقی، یک اغما و البته یک خودکشی.

کلند: داستان بعدی

۵- «کلند: داستان بعدی» غم و اندوه را به مرحله تازه ای می برد

«کلند» (Clannad) یک انیمه بسیار غمناک است و شهرت سری دنباله آن با نام «کلند: داستان بعدی» (Clannad: After Story) به عنوان یک انیمه اشک آور در محفل انیمه دوستان افسانه ای است. این انیمه به خاطر برانگیختن شدید احساسات مخاطبان خود شناخته می شود اما غم انگیز بودن آن تا چه حد است؟ این موضوع به میزان صبوری شما بستگی دارد. حتی بزرگ ترین طرفداران «کلند: داستان بعدی» تصدیق کرده اند که این انیمه شروعی بسیار آهسته و آرام دارد. هشت اپیزود اول الگوی مشابهی را مانند سریال اورجینال دنبال می کنند با اوج های داستانی کوتاه که خیلی زود به پایان می رسند.

اما در اپیزود نهم است که داستان واقعی آغاز می شود. تومویا و ناگیسا (که در انیمه «کلند» به عنوان دانش آموزان دبیرستانی عاشق هم می شوند) اکنون کاملاً بزرگ شده و در حال بچه دار شدن هستند. آن بیماری که باعث شده بود ناگیسا در دوران مدرسه از دیگران عقب بیفتند هنوز نیز وجود دارد اما هر چه دوران بارداری او پیش می رود شرایط این بیماری نیزوخیم تر می شود. ناگیسا در نهایت یک دختر به دنیا آورده اما مدت کوتاهی بعد می میرد که به شدت برای عاشق دوران دبیرستانش ویرانگر است. تومویای افسرده خودش را در کارش غرق می کند و از برقراری کوچکترین ارتباط عاطفی با اوشیوی کوچک عاجز می ماند.

درست زمانی که او از اشتباه بوده رویه اش آگاه شده و شروع به گذراندن وقت کیفی بیشتری با دخترش می کند سرنوشت بار دیگر دست به کار شده و اوشیو در آغـ*ـوش پدر جان می دهد، به دلیل همان بیماری که مادرش را قربانی کرده بود. «کلند» یک انیمه ملودرام است اما «کلند: داستان بعدی» یک داستان تروماتیک و رنج آور کامل و سرراست است.
 
  • پیشنهادات
  • *Stephanie*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/12
    ارسالی ها
    1,273
    امتیاز واکنش
    6,302
    امتیاز
    658
    سن
    20
    محل سکونت
    Gothom City
    دروغ تو در آوریل

    ۶- «دروغ تو در آوریل» به دو طریق دل شما را به درد خواهد آورد

    انیمه «دروغ تو در آوریل» (Your Lie in April) انیمه ای بسیار زیبا اما به شدت غم انگیز است که در سال ۲۰۱۴ منتشر شده و در ژاپن به یک سریال بسیار پرطرفدار تبدیل شد. در خارج از ژاپن نیز بعد از آنکه نتفلیکس پخش آن را بر عهده گرفت، «دروغ تو در آوریل» توجه مخاطبان بین المللی را به خود جلب کرد. این انیمه که بر اساس مانگایی از نائوشی آراکاوا به همین نام ساخته شده، داستان یک نابغه مشهور پیانو را روایت می کند که از دو تراژدی رنج می برد. کوسی با استعداد پس از مرگ مادرش که برای مدتی بیماری سختی داشته از لحاظ روانی دچار نابودی شده و علاقه اش به نواختن پیانو را از دست می دهد.

    انتخاب رنگ های تیره و تصاویر با کیفیت به خوبی توانسته شرایط روحی شخصیت اصلی داستان را به تصویر بکشد و وقتی که ویولونیست ۱۴ ساله شاد و سرخوش به نام کائوری وارد داستان می شود، رنگ ها به شکل قابل توجهی تغییر می کند. کائوری که قصد دارد به کوسی کمک کند علاقه اش به پیانو را بازیابد، امید و روشنایی را به دنیای شخصیت قهرمان داستان باز می گرداند اما شادی او کوتاه عمر است. تماشای مرگ مادر شخصیت اصلی داستان پس از دوره ای طولانی مبارزه با یک بیماری مرگبار بسیار دشوار است و وقتی که کوسی در می یابد کائوری نیز در حال مرگ است این موضوع هم برای او و هم مخاطب بسیار ویرانگر است.

    در نقطه اوج داستان، در حالی که کائوری تحت جراحی قرار می گیرد، کوسی به روی صحنه می رود. وقتی که روح کائوری در هنگام اجرای بزرگ به کنار او می آید، کوسی و مخاطبان با چشمان اشکبار در می یابند که کائوری روی میز جراحی جان باخته است. «دروغ تو در آوریل» چنان چرخ و فلکی تراژیک و عاطفی است که می توان در مورد شروع تماشای آن این هشدار را داد: «هشدار! این انیمه ممکن است شما را به گریه بیندازد».

    تکنولایز

    ۷- «تکنولایز» شما را به شدت درمانده می کند

    «تکنولایز» (Texhnolyze) بسیار بسیار متفاوت تر از دیگر انیمه های این فهرست است. فضای سایبرپانک و تحلیل رابـ ـطه نزدیک و دائماً در حال افزایش انسان با تکنولوژی چیز جدیدی نیست اما «تکنولایز» دیدگاه پوچ گرایی انسان در ارتباط با تکنولوژی را به مراحلی بسیار تازه و بی سابقه می برد. داستان این انیمه اورجینال در لوکس می گذرد، یک شهر زیرزمینی که عرصه درگیری گروه های مختلف است و ما این دنیای خشن و تاریک را از دریچه دید ایچیزه می بینیم، یتیمی که برای نجات در این دنیا به مبارزه در قبال دریافت جایزه دست می زند.

    بعد از رویارویی با یک حریف قدرتمند، ایچیزه یک دست و یک پایش را از دست می دهد و بدین ترتیب به بهترین گزینه برای آزمایشات جدید تبدیل می شود. در جریان یک جراحی بسیار پیشرفته، اعضای قطع شده او با اعضای مصنوعی بسیار پیشرفته و به اصطلاح «تکنولایز» شده جایگزین شده و وی به یکی از گروه های بزرگ رقیب در شهر لوکس به نام اورگانو می پیوندد. چیزی که «تکنولایز» را منحصربفرد می سازد این است که در طول ۲۲ اپیزود بسیار زیبا و تاثیر گذار از لحاظ بصری اما شدیداً افسرده کننده، هیچ اتفاق خوبی برای هیچ شخصیتی در داستان رخ نمی دهد.

    این سریال انیمه به شدت تاریک است و باعث می شود بیننده سوال هایی هستی شناختی از خود بپرسد که شاید جواب هایش را نپسندد. با توجه به چگونگی پایان داستان -که مشخصاً به خوبی و خوشی نیست- کاملاً روشن است که چیاکی جی کوناکا به عنوان نویسنده این انیمه آینده خوب و امیدی به آینده بشریت باقی نمی گذارد. «تکنولایز» در زمینه دیالوگ بسیار کم خرج است و بیشتر به سمت دنیاهای پیچیده و صحبت های فلسفی می رود اما می توان آن را سریالی بسیار سنگین دانست و به جای شکستن دل مخاطب، او را درمانده و ناامید خواهد کرد.

    آنوهانا: گلی که آن روز دیدیم

    ۸- «آنوهانا: گلی که آن روز دیدیم» برای همیشه با شما خواهد ماند

    انیمه «آنوهانا: گلی که آن روز دیدیم» (Anohana: The Flower We Saw That Day) که از آن با عنوان انیمه ای که سنگدل ترین افراد را به گریه وا می دارد یاد می شود، زائیده ذهن تاتسویوکی ناگای و ماری اوکادا است. این انیمه داستان گروهی از دوستان دوران کودکی را روایت می کند که پس از مرگ یکی از اعضای گروه در اثر تصادف، رفته رفته از هم می پاشد. پنج سال پس از این تراژدی، رهبر گروه با نام جینتان، از مدرسه دور شده و به یک شخصیت منزوی و گوشه گیر تبدی شده است. به نظر می رسد سرنوشت او این است که روزهایش را در تنهایی بگذراند اما وقتی سروکله روح دوست درگذشته اش پیدا می شود، همه چیز برای او تغییر می کند.

    دوست درگذشته او که منما نام دارد تا زمانی که کار به اتمام نرسیده اش قبل از مرگ انجام نشود نمی تواند به جهان دیگر وارد شود و به همین دلیل جینتان تصمیم می گیرد از گوشه دنج خود خارج شده و دوستان قدیمی اش را بار دیگر دور هم جمع کند. اما مشکل این است که هیچ کس دیگری از اعضای گروه نمی تواند روح منما را ببیند. برخی از دوستان جینتان بر این باورند که او در توهم به سر بـرده و وی را به کنار نیامدن با مرگ دوستشان متهم می کنند، هر چند که در واقعیت هیچ کدام از آن ها نتوانسته اند با نبود دوستشان و مرگ او کنار بیایند.

    «آنوهانا: گلی که آن روز دیدیم» انیمه ای در مورد از دست دادن عزیزان و اینکه چطور می تواند به اشکال مختلف و متفاوت اطرافیان شخص از دست رفته را تحت تاثیر قرار دهد است. به لطف تلاش های جینتان، تمامی اعضای گروه در نهایت چیزهای زیادی یاد می گیرند اما یک نوع غم و اندوه خاص در مورد این انیمه وجود دارد که مدت ها بعد از تماشای آخرین اپیزود نیز همراه شما باقی خواهد ماند.

    خاطرات پلاستیکی

    ۹- «خاطرات پلاستیکی» را به این زودی ها فراموش نخواهید کرد

    این سریال تلویزیونی کوچک اما تراژیک و دردناک از استودیو Doga Kobo در سال ۲۰۱۵ بسیاری از طرفداران انیمه را به گریه انداخت. داستان «خاطرات پلاستیکی» یا «خاطرات پلاستیک» (Plastic Memories) در آینده ای نزدیک رخ می دهد که در آن آدم های ماشینی وجود دارند که درست شبیه انسان هستند. جدیدترین مدل این اندرویدها با نام گیفتیا می تواند احساسات انسانی را تجربه کرده و خاطرات منحصربفردی شکل دهد اما طول عمر آن ها تنها حدود ۹ سال و ۴ ماه است. وقتی که طول عمر یک گیفتیا به پایان می رسد، رفته رفته دچار نقص عملکرد شده و ممکن است حتی دست به خشونت بزند، از این رو کمپانی سازنده افرادی را استخدام می کند تا آن ها را از چنگ صاحبان بی میلشان در بیاورند و اینجاست که تسوکاسا وارد عمل می شود.

    بعد از خراب کردن امتحان های ورود به دانشگاه، تسوکاسا مجبور می شود که در بخش خدمات ترمینالی مشغول به کار شود. او در شغل جدیدش با یک انسان ماشینی به نام ایزلا همکار می شود، گیفتیایی که به روزهای آخر دوران عمر خود رسیده و تسوکاسا از این موضوع اطلاعی ندارد. بدین ترتیب در جریان ۱۳ اپیزود خارق العاده، تسوکاسای ۱۸ ساله شیفته این گیفیتای مو نقره ای شده و آنگاه که در می یابد عمر ایزلا در حال اتمام است، مخاطب نیز مانند او درد را در وجود خود حس می کند. در پایان، تنها چیزی که برای تسوکاسا باقی می ماند کارش است. آن ها آخرین لحظاتشان در کنار هم را در داخل اتاقک یک تله کابین می گذرانند. و هنگامی که نوری آشنا که خبر از اسقاط یک اندروید خبر می دهد در داخل این اتاقک روشن می شود، مخاطب به گریه می افتد.

    پنج سانتیمتر در ثانیه

    ۱۰- «پنج سانتیمتر در ثانیه» در مورد بزرگ شدن و جدایی است

    انیمه بسیار عمیق و تاثیرگذار «پنج سانتیمتر در ثانیه» ( ۵ Centimeters Per Second) که از کارهای کارگردان و نویسنده مشهور دنیای انیمه، ماکوتو شینکای، است تماماً در مورد واقعیت های بزرگ شدن و معنای دقیق جدایی است. داستان «پنج متر در ثانیه» در مورد دو دوست بسیار صمیمی است که پس از آنکه یکی از آن ها مجبور می شود خانه اش را عوض کند، هر کدام مسیری کاملاً متفاوت را در پیش می گیرند. عنوان انیمه به سرعت افتادن شکوفه درختان گیلاس اشاره دارد، چیزی که شینکای از آن به عنوان یک ایهام در فیلمش استفاده می کند.

    در واقع شکوفه های گیلاس با هم شروع به افتادن می کنند اما خیلی زود از هم دور می شوند، درست همان اتفاقی که برای تاکاکی و آکاری رخ می دهد.در طول یک سوم ابتدایی فیلم، این دو رابـ ـطه ای نزدیک به یکدیگر شکل می دهند که در طی آن آکاری به عنوان یک دانش آموز انتقالی به توکیو می آید. آن ها به خاطر آلرژی های مشابهی که دارند و همچنین علایق مشترکشان با هم دوست می شوند اما قبل از اینکه بتوانند احساساتشان را نسبت به یکدیگر فاش کنند، سرنوشت بین آن ها مانع ایجاد می کند. این بار مانع رابـ ـطه والدین تاکاکی هستند که می خواهند مکان زندگی خود را تغییر دهند و دقیقاً به آنسوی کشور می روند.

    این دو قبل از سفرهایشان در جهت های مخالف با هم وداع می کنند اما در سال های بعد همچنان عشق به یکدیگر را فراموش نکرده اند هر چند شرایط زندگی همچنان آن ها را دور از هم نگه می دارد. «پنج سانتیمتر در ثانیه» یک داستان غم انگیز بی پایان است با پایانی تلخ و شیرین که تقاطع راه آهن سانگوباشی در توکیو را به یک لوکیشن ماندگار و نمادین در دنیای واقعی تبدیل می کند.

    منبع: سایت مووی مگ
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    2
    بازدیدها
    188
    بالا