▪◾پیدا کردن رمان های بی نام◾▪

  • پیشنهادات
  • Sepide9302

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2021/07/01
    ارسالی ها
    3
    امتیاز واکنش
    15
    امتیاز
    26
    سلام ، من قبلا یه رمان خونده بودم که توش یه دختره تو نوجوونی عاشق دوست داداشش میشه که خیلی اهل نماز و روزه بوده، یه روز باهاش قرار میذاره و به پسره میگه که دوستش داره ولی پسره که خیلی به خودش مغرور بوده میگه تو حجابت فلانه ، داداشت با من دوسته و ... کلی تحقیرش میکنه و میره ، بعد مدتی هم از ایران میره . دختره اتفاقی با یه جمعی آشنا میشه و کلی تغییر می کنه،چادری میشه و میره دانشگاه ، مثل داداشش گرافیک میخونه و تو شرکت داداشش مشغول به کار میشه . اون موقع پسره بر میگرده به ایران و اتفاقی توی دانشگاه دختره استاد میشه . ولی دختره دیگه به پسره محل نمیده و ازش دوری میکنه ، پسره کمکم عاشق دختره میشه ولی دختره حتی نگاهش هم نمیکرد . پسره میره با داداش دختره حرف میزنه و ماجرا رو تعریف میکنه، داداشه که به خواهرش میگفت لیمو ترش کمک کرد و این دوتا با هم ازدواج کردن ، لطفا کمکم کنید اسم این رمان رو پیدا کنم.
     

    sara_gh1200

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2021/08/16
    ارسالی ها
    1
    امتیاز واکنش
    2
    امتیاز
    36
    سلام دوستان ی رمانی هست شخص اولش دختری ب اسم بلوره تو کاخ پادشاه زندگی میکنه ندیمه زنای شاهه و براشون پیش دعا نویس میره بعدها خودش ی دعا نویس بزرگ میشه اسمشو نمیدونم کسی میدونه لطف کنه بگه بهم؟؟
     

    hotos

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/20
    ارسالی ها
    7
    امتیاز واکنش
    60
    امتیاز
    91
    سن
    26

    hotos

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/20
    ارسالی ها
    7
    امتیاز واکنش
    60
    امتیاز
    91
    سن
    26

    Mahshid.z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2021/08/18
    ارسالی ها
    7
    امتیاز واکنش
    16
    امتیاز
    31
    سلام دنبال یه رمان میگردم که دختره رشتش عکاسی بود و از رابـ ـطه میترسید با یه پسری اشنا میشه قرار میذارن سوری ازدواج کنن ولی کم کم عاشق هم میشن
     

    Mahshid.z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2021/08/18
    ارسالی ها
    7
    امتیاز واکنش
    16
    امتیاز
    31
    یه رمانی بود که دختره دانشجوی تئاتر بود بابابزرگش گفت باید با پسرعموش نامزد کنه اینا باهم لج بودن دختره میخواد بره شمال پسرعموشم میره اونجا گم میشن و عاشق هم میشن و دختره میفهمه پسرعموش از اول دوسش داشته فکرکنم اسم پسرعموعه بردیا بود
     

    Mahshid.z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2021/08/18
    ارسالی ها
    7
    امتیاز واکنش
    16
    امتیاز
    31
    یه پسر بود که معتاد بود و باخانوادش قطع ارتباط کرده بود دختره اسمش یاس بود میره پرستارش میشه کم کم باهم خوب میشن عاشق هم میشن با خانواده پسره اشتی میکنن و پسره ترک میکنه دختره ناراحتی قلبی داشت اخرشم بچه دار میشن
     

    Mahshid.z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2021/08/18
    ارسالی ها
    7
    امتیاز واکنش
    16
    امتیاز
    31
    داستان رمانه این بود که یه پسر نامی توی محله بوده و یه شب که عروسی بوده دختر داستانو با اون پسره میبینن و هردوشونو بیرون میکنن نامزدی دختره بهم میخوره اینا کم کم باهم خوب میشن عاشق هم میشن دختره دکتر میشه بعد چندسال میفهمه که دوستش بهش خــ ـیانـت کرده
     
    بالا