مطالب طنز «جوک‍‍jook‌|نترکی یه وقت!

[sarkhosh]

 

[sarkhosh]

 

[sarkhosh]

 

[*ROyA]

به یکی میگن یه موجود نام ببر ، میگه يخ ... ، میگن آخه یخ که موجود محسوب نمیشه ، میگه چرا من خودم صد بار دیدم نوشتند یخ موجود است

 

[*ROyA]

شوتيه عينكش را دور دستش می چرخونه بعد میزنه چشمش، سرش گیج میره میخوره زمین هوا ميره ، نمیدونی تا کجا ميره

 

[*ROyA]

پسره تو خواستگاری از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟ دختره می گـه اسم من توی تمام باغچه ها هست. پسره می گـه: آهان فهمیدم ، اسمتون شلنگه

 

[*ROyA]

از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گـه من شامپو لازم ندارم از شیشه پاک کن استفاده می کنم!

 

[*ROyA]

حکمتی برای فهيمان : يارو داشته دنبال جاي پارك مي گشته اما پيدا نمي كرد! در همون حال گشتن به خدا ميگه: خدايا اگه يه جاي پارك برام پيدا كنيا من نماز مي خونم، روزه مي گيرم كه يه دفعه يه جاي پارك مي بينه و به خدا مي گـه! خدا جون نمي خوادخودم پيدا كردم

 

[*ROyA]

رئيس: خجالت نمي‌كشي تو اداره داري جدول حل مي‌كني؟ كارمند: چكار كنيم قربان، اين سروصداي ماشينها كه نمي‌ذاره آدم بخوابه!

 

[*ROyA]

دکتر برای يه بنده خدائی شياف تجويز کردم ، يارو رفت و يکهفته بعد اومد گفت آقای دکتر حالم خوب نشد بدتر هم شدم گفتم چرا ، گفت نميدونم تا اين کپسول ها که دادين را ميخورم دلم آشوب ميشه