![200px-Aggha_Mohammad_Khan.jpg](https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/4e/Aggha_Mohammad_Khan.jpg/200px-Aggha_Mohammad_Khan.jpg)
آقامحمدخان قاجار یا آقامحمد شاه (۱۱۲۱ در - ۲۸ خرداد ۱۱۷۶ در )، که گاه به صورت آغامحمدخان قاجار نیز نوشته میشود، بنیانگذار دودمان در است.
در سال ۱۱۶۱ خورشیدی آقامحمدخان که از افراد ایل قاجار بود با از میان بردن حکومت جانشینان به حکومت رسید. او را پایتخت خود انتخاب کرد. آقامحمدخان با لشکرکشیهای متعدد توانست ایران را یکپارچه سازد. بعداز وی برادرزادهاش به حکومت رسید
زندگینامه
شاهان
عنوان
آقامحمدخان
دورهٔ سلطنت
-
-
-
-
-
-
-
نخستوزیرهای مشهور
چهرههای سرشناس
رویدادهای مهم
جنبش مشروطه
آقامحمدخان زادهٔ ۲۷ محرم ۱۱۵۵ ق برابر با ۲۷ خردادماه ۱۱۲۱ ش (۱۷ ژوئن ۱۷۴۲) در در میانه راه به است. مراسم پس از تصرف قفقازیه و سرکوب کلیه امراء و حکام داخلی و پذیرش اطاعت و فرمان خان قاجار از سوی کلیه نواحی به استثنای مشهد و خراسان که هنوز زیر فرمان شاهرخ میرزا و فرزندش نادر میرزا بود، آقامحمدخان زمان را برای تاجگذاری خود مناسب دید و به سال ۱۲۱۰ ق در تهران به نام پادشاه ایران تاجگذاری کرد. و سرانجام در ۲۱ ذی الحجه ۱۲۱۱ ق برابر با ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۱۷۷ ش (۱۷ مه ۱۷۹۸) در درگذشت.
وی فرزند و او نیز فرزند فرزند شاهقلی خان فرزند جهانسوز خان بود. و (بابل امروزی) مرکز حکمرانی محمدحسن خان بود و فتحعلی خان حاکم بود و در حکومت میکرد. اینان شیعه مذهب بودند. پس از کشتن فتحعلی خان رقیب سرسخت خویش به مقام شاهی رسید.
کودکی و نوجوانی آقامحمدخان
آقامحمدخان تیراندازی، سوارکاری و خواندن و نوشتن و حفظ کردن قرآن را نزد مادرش جیران خانم فراگرفت. او در سیزده سالگی جزو بهترین تیراندازان قشون محمدحسن خان بود و فرمانده دستهٔ تجسس یا طلایهدار قشون پدرش گردید. وی با آن سن اندک، شجاع و بااراده بود و از مرگ ترسی نداشت. او فردی بسیار کتابخوان بود و حتی شب آخر عمرش نیز این عادت را ترک نکرد. دشمنانش خواجگی و بیکاری اش را دلیل کتابخوانی اش میدانستند، ولی او حتی در جنگها نیز کتابخانه شخصی اش را با خود حمل میکرد. همچنین سالها به تحصیل علم فلسفه نزد شیخ علی تجریشی پرداخت. وی به زبانهای فارسی، ترکی، عربی و روسی مسلط بود و به زبان فرانسه آشنایی داشت.
ریشههای قدرتیابی دودمان قاجار
دربارهٔ اصل و نسب قاجارها اطلاعات درستی در دست نیست، اما ظاهراً از نژاد بودند. آنها از دوره در تاریخ ایران پیدا شدند و نسب خود را به مغولان میرساندند. در اواخر قرن نهم هجری شاه عباس آنها را برای دفاع از مرزها به سه قسمت تقسیم کرد. قسمتی در برای مقاومت در برابر ازبکان، قسمتی در و و قسمت دیگر در قلعه مبارکآباد (گرگان امروزی) ساکن شدند.
با توجه به سکونت قاجارها در حوزه فرهنگ و تمدن ایران میتوان آنها را ایرانی شده نامید. قدرت یافتن به عهد و برمیگردد. آنان ابتدا در شمال رود ساکن بودند و در آن زمان به دلیل کمکهای بزرگشان به دربار صفوی، قدرت بیشتری یافتند و سپس دستهای از آنان در غرب استرآباد و سکنی گزیدند. در زمان حکومتش برای جلوگیری از به قدرت رسیدن محمدحسن خان، که ساکنین بالادست رود گرگان بودند را به حکمرانی منصوب کرد تا با ایجاد شکاف و اختلاف میان طوایف قاجار نگران ناآرامیهای داخلی نگردد و زیر نظر ایشان حکومت کردند و محمدحسن خان را به قتل رساندند. آقامحمدخان را شیخ علی خان زند خواجه کرد. دلیل آن هم این بود که آقامحمد خان بدون عقد دختر با او ازدواج کرد. اما بنابه گفتهای معتبرتر، آقامحمدخان به فرمان جانشین نادرشاه صورت گرفت (به همین دلیل است که در نام وی آقامحمد را آغامحمد مینویسند).
وضعیت ایران در زمان کودکی آقامحمدخان
زمانی که نادر و فرزندانش به قتل رسیدند، شاه برای به دست گرفتن قدرت تلاش میکرد. فرماندهی سپاه شاهرخ به علت تجربه و تدبیر فوقالعاده محمدحسن خان قاجار به او واگذار گردید. با همکاری حاکم ابراهیم خان برکنار شد و شاهرخ به سلطنت رسید، هرچند اندکی پس از آن شاهرخ شاه به دست دشمنانش که در راس آنان پدرزن وی قرار داشت نابینا گشت. فرماندهان وفادار دست به کودتا زده شاهرخ شاه نابینا را مجدداً بر تخت سلطنت نشاندند.
کریم خان و قاجار
چندی بعد محمدحسن خان سپاهی مجهز و منظم ترتیب داد و به جنگ با پرداخت. در جنگهای اولیه پیروزی با قجرها بود؛ اما در نهایت وی شکست خورده و در میدان جنگ توسط حاکم سابق استرآباد کشته و سرش از تن جدا گردید.
پسران محمدحسن خان اسیر میشوند
آقا محمد خان با همیاری برادرش پس از درگذشت پدرشان دست به جنگهای پارتیزانی زدند تا آن که خراج آن سال استرآباد توسط آقا محمد خان مورد سرقت قرار گرفت. همین امر سبب جنگ میان فرستادگان و او شد که در نهایت دستگیر و به بـرده شد. همین که فهمید او دیگر خواجهاست (و بر اساس فرهنگ آن زمان هیچکس برای یک خواجه ارزشی قایل نمیباشد) امر کرد تا به تحصیل ذخیره آخرت بپردازد و از جاه طلبی دست بردارد.
پس از آن به منتقل شد و در اسارت به سربرد. این روش معمول کریم خان زند بود تا با اسیر نگاه داشتن تعدادی از سران قبیله متمرد خطر شورش را از بین بـرده و در صورت هرگونه تحرک اسرا را تنبیه نماید. در همین زمان حسینقلی خان در شمال ایران دست به یاغی گری زد. آقامحمد خان که میدانست از سوی کریمخان مؤاخذه خواهد شد از بیم جان خویش در بست نشست؛ پس از آن کریم خان شعری را برای درباریان خواند و از آنها معنی شعر و شاعرش راخواست و چون آنان نمیدانستند یاد او افتاد و از او پرسید واو دانست. مضمون شعر: لعبتی سبز چهر و تنگ دهان بفزاید نشاط پیر و جوان معجر سر چو زان برهنه کنی خشم گیرد کف افکند ز دهان ابوالمظفر چغانی این شعر را در وصف فقاع (آبجو) سروده.
بنیان نهادن حکومت قاجاریه
آقا محمد خان در ۱۳ صفر ۱۱۹۳ ه.ق. (روز درگذشت کریم خان)، هنگامی که در باغهای اطراف شیراز به شکار مشغول بود، همین که عمهاش او را از مرگ شاه زند آگاه ساخت، فرار کرد و به شتاب خود را به تهران رسانید و در مدعی سلطنت بر ایران گشت. سپس به و رفت و با کمک سران اشاقهباش، براندازی و رسیدن به قدرت را طراحی نمود و ولایات و و را تحت حکمرانی خویش قرار داد. وی در این زمان برای مطیع کردن برادران خود به جنگ با آنان پرداخت و حتی یکبار با شورش برادرش حسین قلی خان تا پای مرگ پیش رفت؛ ولی سرانجام در توسط حاجی خان حلال خور و عباسقلی بیگ لاریجانی و چند برادرش نجات یافت و به آمد و تاج سلطنتی را که توسط زرگران ساری ساخته شده بود بر سر نهاد و پایتخت خود را نهاد و به دستور وی را با تشریفات زیاد برگزار نمودند.
پس از تسخیر شمال ایران بر و نیز دست یافت. حکومت زندیه در جنگ و ستیز میان شاهزادگان زند قرار گرفت ولی سرانجام لطفعلی خان زند با همیاری حاج شیرازی بر تخت سلطنت نشست. آقا محمد خان از آن زمان به مدت ۱۵ سال با - که جوان بود و شجاع - به جنگ و تعقیب و گریز پرداخت. مهمترین این نبردها، جنگ برادرزاده آقا محمد خان در و محاصره است. سرانجام آقا محمد خان قدرت نظامی خود را افزایش داد و با کمک حاج ابراهیم خان کلانتر (که به گفته ناصر نجمی معتقد بود لطفعلی خان دلاوری شجاع اما نامناسب برای مملکتداری است و آقا محمد خان قابلیت انجام امور سیـاس*ـی را داراست و به این جهت دروازههای شهر را پنهانی برای او گشود) و حمایت لشکر اردلان (کردستان) به سرداری در ۱۲۰۸ ه.ق. وارد شیراز شد. با ورود آقا محمد خان به شیراز، لطفعلی خان به کرمان گریخت. در این جنگها لطفعلی خان مقاومت زیادی از خود نشان داد
نبرد کرمان
مردم کرمان چندبار گرفتار حملات دشمنانه متجاوزان و قتلعام قرار گرفتهاند که آخرین بار آن توسط آقا محمدخان قاجار در سال ۱۲۰۹ هجری قمری صورت گرفت. ماجرا به براندازی دودمان زندیه و پیدایش دودمان پادشاهی قاجار مربوط میشود. در حقیقت مردم این سامان قربانی کشمکش و نبرد سرنوشت ساز دو قدرت داخلی یعنی لطفعلی خان زند آخرین بازمانده پادشاهی زند و آقا محمد خان قاجار بنیانگذار سلسله قاجار شدند.
هنوز مراسم خاکسپاری کریم خان (۱۱۹۳هجری قمری) پایان نیافته بود که سران حکومت برای کسب قدرت به کشمکش پرداختند. سرانجام در سال ۱۲۰۳ هجری قمری لطفعلی خان فرزند جعفرخان به قدرت رسید. شش سالی که لطفعلی خان به ظاهر قدرت را در دست داشت جز درگیری با مخالفان کار دیگری نداشت. در این دوران کشمکشهای داخلی زندیه باعث شده بود، سران ایل قاجار که در شمال ایران، نواحی مازندران و تهران و گرگان نفوذ داشتند، به طمع افتاده و به سوی گرفتن قدرت خیزبردارند و پس از آخرین درگیریهای بین لطفعلی خان و آقامحمدخان، خان قاجار به شیراز لشکرکشی کرد و پایتخت آخرین بازمانده دودمان زند را محاصره کرد.
دو ماه محاصره، باعث کمبود مواد غذایی برای سربازان و چارپایان قجرها شد و آنها به ناگزیر به تهران بازگشتند. لطفعلی خان به خیال پیشگیری از حمله مجدد وی به کرمان لشکرکشی کرد تا بر آنجا مسلط شود و راه نفوذ خان قاجار را سد کند. اما وی در این حمله موفق نبود و به شیراز بازگشت. این شکست سیـاس*ـی آثار بدی در درون نظام زندیه گذاشت و برخی سران و قدرتمندان درون حکومت به دلیل عدم کفایت لطفعلی خان به فکر توطئه علیه وی افتادند.
سرانجام با لشکرکشی آقا محمدخان به شیراز، با نوعی حیله جنگی لطفعلی خان شکست خورد و به کرمان گریخت. آقا محمد خان در سال ۱۲۰۶ هجری قمری در عمارت کلاه فرنگی شیراز به تخت نشست. طی دو سال بعد میان این دو رهبر نبردهای پراکنده یی رخ داد تا لطفعلی خان سرانجام در ۱۲۰۸ بر کرمان مسلط شد. این خبر آقامحمدخان را برانگیخت که کار وی را یکسره کند؛ لذا در تابستان همان سال وی با لشکری مجهز به کرمان حمله برد و پس از نه ماه از محاصره شهر در حالیکه اردوی قاجار به شدت خسته شده بود و خان قاجار قصد مراجعه به تهران و دست بردار شدن از حکومت زندیه را داشت، با خــ ـیانـت عدهای از داخل شهر کرمان و بازکردن یکی از دروازههای شهر و با شکست لطفعلی خان کرمان را تسخیر کرد و به کشتار و قتلعام مردم آن دیار پرداخت. بسیاری از مردم را کور کرد و عده زیادی را به طرز فجیعی به قتل رساند. گفتهاند او دستور داد تپهای از چشمان مردم بسازند.
عدهای، تعداد کورشدهها را ۲۰ هزار و بعضی دیگر ۷۰ هزار نفر ذکر کردهاند. او سربازانش را در تجـ*ـاوز به زنان شهر و غارت اموال آنها آزاد گذاشت. لطفعلی خان نیز که به بم گریخته بود توسط حاکم آنجا دستگیر و تسلیم آقا محمد خان شد. به دستور وی ابتدا لطفعلی خان را کور کرده و سپس به طرز فجیعی به قتل رساندند. بدین سان سلسله زندیه به نقطه پایان خود رسید.
انتقال مرکز حکومت به تهران و حمله به گرجستان
آقا محمد خان پس از فتح کامل جنوب ایران مقر حکمرانی خویش را در مستقر نمود و آن را نامید در حالیکه پایتخت وی هنوز بود؛ والی به پشتوانه همکیشی با اعلام استقلال نمود، بنابراین آقا محمد خان در فروردین ۱۱۷۴ (آوریل ۱۷۹۵) برای نامهای ارسال کرد و اشتباهات گرجیها در طی هشتاد سال گذشته را یادآوری نمود و اعلام کرد در صورتی که والی گرجستان روابط خود را با روسها قطع و از اطاعت کامل نکند، به آنجا لشکر کشی خواهد نمود. آراگلی خان جواب نامه را نداد و خود را برای حمله مجهز نمود. آقا محمد خان به گرجستان لشکر کشی کرد و با وجود مقاومت گرجیها در این نبرد پیروز شد و آراگلی خان به فرار کرد. آقا محمد خان برای یافتن او به تفلیس لشکر کشید. آراگلی خان همراه خانواده و بستگانش از تفلیس به گرجستان غربی گریختند. آقا محمد خان تفلیس را فتح نمود و فاجعه را در تکرار کرد و دستور به قتل و تاراج مردم داد. عده زیادی از روحانیون را در غرق کردند و پنج هزار نفر از گرجیها را اسیر و شهر را ویران نمودند.
آقا محمد خان پس از غارت مهمات و ذخایر جنگی آراگلی خان، از شهر خارج شد تا به دنبال آراگلی خان برود ولی با دریافت خبر طغیان اهالی که نمایندهاش را به قتل رسانده بودند، به بازگشت. حاکم به آقا محمد خان پیام دوستی و اطاعت داد و وی از تنبیه آنان صرف نظر نمود و با پانزده هزار تن از دختران و پسران شهر که به اسارت گرفته بود به بازگشت. اسیران برای بردگی به ثروتمندان فروخته شدند.
رویکرد به و ماورای نهر و براندازی
آقا محمد خان بعد از تاجگذاری به لشکر کشید و شاهرخ نوهٔ را که کور و پیر بود به همراه همه درباریانش به انتقام کشتن به قتل رسانید. خان قاجار برای افشای محل جواهراتی که نادر از آورده بود شاهرخ را به حدی شکنجه کرد که وی در زیر شکنجهها جان سپرد. او پس از کشف محل جواهرات نادر، آنان را روی سفره گسترد و از شدت عشق به طلا و جواهر، بر آنان غلتید؛ و سپس لشکرکشی به را قصد نمود که خبردار شد از جانب دیگر خطری نیست. برای همین حاکمان طرفدار روس آن دیار را سرکوب کرد و را آزاد و را وادار به عقبنشینی نمود. او را تحتالحمایه دولت ایران قرار داد و چون مردم آن دیار با وی مخالفتی نداشتند به آنان آزاری نرساند و پس از آن به دستور وی، گروهی را به منظور تعقیب به فرستاد. آنها تا پیش رفتند ولی نادر قلی در کوههای در مکان خود مرتب را تغییر میداد[] سرانجام از تعقیب وی دست برداشتند و را از حاکم کابل به بهای ۵۰۰ هزار سکه طلا خریداری نمودند؛ این کار آقا محمد خان چندین هدف را دنبال میکرد که مهمترین و دراز مدتترین آنها جلب حمایت حاکم برای حمله به بود و را نیز تحت حمایت دولت ایران قرار داد. او سپس به برگشت و در عمارت زمستانی خود واقع در پشت (که اکنون اثری از آن باقی نیست)، گنجینههای باقیمانده از دوران - که نادر با خود از هند آورده بود و باعث ثروتمندی بسیاری از فرماندهان و نوادگان او شد - را پنهان کرد.
حمله به سواحل غربی
در شهریور ۱۱۷۵ (سپتامبر ۱۷۹۶ میلادی)، سپاه روس به فرماندهی ژنرال ، به نیروهای ژنرال که قبلاً به اعزام گردیده بود، پیوست و قلعههای ، و را تصرف نموده و بر تمام سواحل غربی از مصب و مسلط شد. سپس ژنرال زبوف از و از کنار ساحل، وارد شد و از گذشت. دسته دیگری از سپاهیان روس را اشغال کردند لذا و مورد تهدید قرار گرفتند. خان قاجار برای سرکوب آنان عازم شد اما هنوز به آنجا نرسیده بود که در ۱۹ آبان ۱۱۷۵ (نهم نوامبر ۱۷۹۶) میلادی، تزار مقتدر روسیه درگذشت. با جانشینی وی توسط و با تغییر سیاست، ارتش تمامی خاکهای اشغال شده و از جمله را ترک گفتند.
بازگشت به و مرگ
آقامحمدخان که از خروج نیروهای از زمینهای اشغالی سخت شادمان گردیده بود تصمیم گرفت که در به تصرف شهر که در حمله نخست به دست وی نیفتاده بود بپردازد. او در اسفند ۱۱۷۵ (مارس ۱۷۹۷ میلادی) دوباره عازم شد و قلعه شورشی را تصرف کرد. ، حاکم یاغی فرار کرد و شاه قاجار آماده لشکرکشی به شد، ولی در حالی که از فتح در آذربایجان ۳ روز میگذشت در بامداد ۲۱ ذیالحجه ۱۲۱۱ ه.ق. (۱۷ ژوئن ) به دست و به تحـریـ*ک صادق خان شقاقی به قتل رسید؛ و از آنجا که در آن زمان پیکر بزرگان را در به خاک میسپردند، وی را نیز به بردند و در جوار آرامگاه به خاک سپردند.
اقدامات آقامحمدخان
ساختن ضریح مرقد برای نخستین امام شیعیان (از طلا)
- اهل کتاب خواندن مسیحیان، یهودیان، و زرتشتیان. (آنها در دوران حکومت او اجازه یافتند در روزهای بارانی از خانه خارج شوند، تا پیش از آن اگر پیروان ادیان دیگر در روزهای بارانی از خانه خارج میشدند چون نجـ*ـس شمرده میشدند مجازات میشدند. همچنین به آنها اجازه داد برای خود عبادتگاه بسازند. در دوره آقامحمدخان اهانت کنندگان به ادیان کتابی به شدت مجازات میشدند)
- فرستادن نماینده (اسماعیل آقای مکری) به بخارا برای مذاکره با شاه سعید خان حاکم مرو جهت جلوگیری از فروش هزاران نفر اهالی ایرانی و اسیر مرو و اخطار به او.
- یکپارچه کردن کشور که در زمان زندیه به چند قسمت تقسیم شده بود و فتح کردن سرزمینهای بسیار و افزایش دادن مرزهای ایران تا شمال دریای خزر.
- خریدن و آزاد کردن بردگان مسلمان برای جلوگیری از خرید و فروش آنها.
تمجید ناپلئون بناپارت از آقا محمدخان
ناپلئون بناپارت در فوریه سال ۱۸۰۵ نامهای به فتحعلیشاه مینویسد و در آن نامه از آقا محمد خان قاجار تمجید میکند. امپراتور وقت فرانسه در توصیف جنگها و آشوبهای داخلی ایران پس از نادر شاه تا زمان سلطنت قاجارها مینویسد: «پیشینیان تو لابد از یک قرن به این طرف لایق حکمرانی چنین ملّتی نبودهاند که گذاشتهاند از نفاق خانگی آزار ببینند و از بین بروند».
وی در توصیف آقا محمد خان قاجار عموی فتحعلی شاه و بنیانگذار سلسله قاجاریه مینویسد: «تنها محمد شاه (آقامحمدخان قاجار) عموی تو در نظر من شاهانه زندگی کرده و خسروانه اندیشیده است، قسمت اعظم ایران را به تصرف خویش درآورده و سپس آن توانایی شاهانه را که از فتوح خویش به دست آورده بود برای تو گذاشته است».
کشف توطئه
او اگرچه در جنگ مردی خشن بود ولی در زمان صلح، تا جُرمِ متهم ثابت نمیشد فرمان مجازات صادر نمیکرد. او حتی شخصاً متهمین را بازجویی میکرد تا گناهکاریشان ثابت شود. در تبریز هنگامی که عدهای از خوانین برای قتل وی توطئه چینی کردند واین توطئه توسط بیگلربیگی برملا شد. شاه قاجار خودش از تک تک متهمین باز جویی میکند وپس از اعتراف آنها فرمان مجازات را صادر میکند. او هزار تومان پاداش به بیگلربیگی می دهدو طبق قولی که به بیگلربیگی داده بود فقط سرکردگان اصلی توطئه را اعدام کرد و تعدادی را نیز عفو نمود در حالیکه جرم آنها برای کشتن خواجه قاجار کاملاً ثابت شده بود.
انسجام ملی
به علت مشکلات روی داده در و سرزمین ایران دارای ناامنیهای داخلی (مانند ناامنیهای جادهای) بود و ارتباط با خارج از کشور از جنوب و شمال ایران کاهش یافته بود و زمانی که دولت قاجاریه به وجود آمد ایران از نظر اقتصادی و سیـاس*ـی در وضعیت بدی بهسر میبرد و اولین انسجام ایران به شکل امروزی مدیون است هرچند که در زمان پادشاهان بعدی قاجاریه بخشهایی از ایران جدا شدند ولی خاک اصلی به صورت یک دولت متحد از زمان به بعد شکل گرفت و از نظر مورخان آن دوره وی به عنوان قهرمان ایران شناخته میشد و با وجود آغاز جنگهای عقیدتی که از زمان وی شروع شد ولی ایران از نظر جنگهای داخلی به ثبات نسبیای رسید.
برخی گفتهها دربارهٔ آقامحمدخان
سر جان ملکم: آقامحمدخان قاجار با اهل شریعت با احترام و رأفت میزیست و خود در ظاهر مقدس بود. همیشه نماز میخواند و هر نیمه شب، اگرچه در روز زحمت زیادی کشیده بود.
- استاد معین: آقامحمدخان در حمله به دستور قتلعام و خرابی کلیساها را داد و بخشی از شهر را ویران ساخت.
در کتاب خواجه تاجدار ادعا شده است که آقامحمدخان شب عبور دنباله دار «هالی» به دنیا آمده است و به همین دلیل اول اسم او «آقا» آورده شده است. در حالی که تولد او ۱۷۴۲ میلادی و زمان عبور این دنبالهدار ۱۷۵۹ میلادی بوده است. یا ممکن است ستارهای دیگر بوده باشد که به اشتباه هالی نامیدند
رجال سرشناس ایران در زمان شهریاری آقا محمد خان
مرتضی قلی خان قاجار، برادر آقا محمد خان قاجار که به روسیه فرار کرد و از عوامل برانگیزاننده لشگرکشی روسیه به ایران در زمان و به سرکردگی زبوف بود. نگاره در موزه تور روسیه Tver Regional Picture Gallery
- (برادر و سردار سپاه وی در جنگهای مهم)
- (برادر آقا محمد خان که بهوسیله فتحعلی شاه نابینا شد)
- (برادر وفادار آقا محمد خان که در تهران بدست وی کشته شد)
- (برادر خان قاجار)
- (برادر آقامحمدخان و از مدعیان سلطنت که تلاشهای وی در کسب قدرت بینتیجه ماند)
- (برادر آقا محمد خان که در سال ۱۱۸۶ در سن ۴۲ سالگی بر اثر خــ ـیانـت داخلی به قتل رسید)
- (سردار سپاه)
- (سردار سپاه وی در شوشی؛ پس از شنیدن خبر درگذشت وی تصمیم گرفت تا برای رسیدن به قدرت بکوشد و با استفاده از سپاه آقا محمد خان بر ضد فتحعلی شاه قاجار شورید و را پایتخت خویش قرار نهاد ولی در قزوین و بیشتر مردم به مرض دچار گردیدند و سپاهش نیز از آن مرض مصون نماند و با که از ترکان افشار بود متحد گشت ولی در نهایت شکست خورد و اگر چه فتحعلی شاه او را مورد عفو قرار نهاد ولی دوباره درصدد قشون کشی برآمد و این بار به اشد مجازات رسید)
- (فرزند ارشد حسین قلی خان که آقا محمد خان قاجار چون فرزندی نداشت وی را ولیعهد خود کرد و به نام فتحعلی شاه به تخت سلطنت نشست)
- (پسر ارشد فتحعلی شاه؛ دلاور مردی که اگر همه با او بودند معاهدههای گلستان و ترکمان چای قلم نمیخورد)
- (سردار سپاه)
- (کتاب خوان شخصی آقامحمد خان)
- (حاکم تهران؛ وی جویای قدرت و سرمایه مادی بود برای همین اقدامات کودکانه وی در خور توجهاست)
- (صدر اعظم و والی اسبق ولایات عراق – عراق آن زمان به اصفهان؛ کاشان؛ ملایر و بروگرد نسبت داده میشد)
- (حاکم شهرضا و سمیرم که در جنگ سمیرم علیه لطف علی خان زند توانست با خدعه و نیرنگ سپاه او را از هم بپاشد و البته از طرف باباخان جهانبانی مورد تقدیر واقع گشت و پس از آن حکومت آباده و ابرقو را به وی دادند)
- (حاکم شیراز؛ وی ترجیح داد تا در خدمت آقامحمدخان گردد هرچند او بود که لطفعلی خان را به شهریاری رسانید و به پاس خدمتی که کرد حکومت شیراز را به وی دادند اما سرانجام خــ ـیانـت کرد و باعث به قدرت رسیدن آقامحمد خان شد. اوست که موجبات به سلطنت رسیدن فتح علی شاه را فراهم آورد و در نهایت بدست وی کشته شد)
- (حاکم و که حاضر به اطاعت از آقا محمد خان نگشت و با قول وعده حکمرانی مستقل بسته که پس از مدتها بر عهده داشتن حکومت قره باغ، ظرف یکماه پس از قرارداد اعطای استقلال از جانب روسها به شرط عدم اطاعت ایران، توسط آنها کشته میشود)
- (حاکم تبریز؛ اوست که حصار محکمی بر تبریز کشید و در سال ۱۱۹۹ بدرود زندگی گفت)
- (از نوادگان نادر و پدر گلرخ و نادر میرزای افشار؛ نابینا بود و در سال ۱۲۰۹ در مازندران در اثر پیری و فرسودگی و شکنجههایی که به منظور آشکار ساختن گنجینهها کشید در گذشت)
- (پس از آنکه به بخشی از جواهرات نادری دستبرد زد راهی شد و از آنجا به رفت و در نهایت دعوی سلطنت کرد و فتحعلی شاه او را به قتل رساند و تمام دودمان نادر را به باد داد تا کینه چندین ساله خــ ـیانـت به جد خود را تسکین دهد)
- (خیانتکار به شاه زندیه؛ اوست که لطفعلی خان را ترغیب به ماندن در کرمان کرد و سرانجام نیز او بود که لطفعلی خان را در راه به راین کرمان به فرستاده شهریار قاجار داد)
- (برادر جهانگیر و حاکم بم و وکیل آباد)
- (حاکم قوچان و از ارادتمندان به قاجاریه)
- (حاکم اسفراین و از ارادتمندان به قاجاریه)
- (حاکم نیشابور و از ارادتمندان به قاجاریه)
- (حاکم که در هجوم ازبکان کشته شد)
- (از خادمان آرامگاه حضرت امام رضا و از مشاوران شاهرخ)
- (فرمانده شاه سعید خان در جنگ مرو ازبکان در مرو)
- (حکمران افغانستان در کابل و بلخ – البته افغانستان آن زمان در بخش شرقی افغانستان امروزی بطور کامل خودمختار بود)[]
- (امیر که تحتالحمایه روسیه درآمد و عامل حمله آقا محمد خان به قفقاز شد که البته پس از او اسکندرخان برعکس وی خواهان ایرانی بودن آن سرزمینها بود)
- (شاعر آزاده آذری که اشعار عارفانه وی در قفقاز شهرت دارد وی در زمان یورش آقا محمد خان به قفقاز در کنار ابراهیم خلیل خان از رهبران مقاومت بود)
- (حکمران که حاضر به پرداخت مالیات به آقا محمد خان نشد و مثل بسیاری از حاکمان آن زمان در دوران کریم خان نیز مالیات مردم را به مصرف خویش میرسانید)
- (حاکم که در هجوم ازبکان کشته شد)
- (از خادمان آرامگاه حضرت امام رضا و از مشاوران شاهرخ)
- (فرمانده شاه سعید خان در جنگ مرو ازبکان در مرو)
- (حکمران افغانستان در کابل و بلخ – البته افغانستان آن زمان در بخش شرقی افغانستان امروزی بطور کامل خودمختار بود)[]
- (امیر که تحتالحمایه روسیه درآمد و عامل حمله آقا محمد خان به قفقاز شد که البته پس از او اسکندرخان برعکس وی خواهان ایرانی بودن آن سرزمینها بود)
- (شاعر آزاده آذری که اشعار عارفانه وی در قفقاز شهرت دارد وی در زمان یورش آقا محمد خان به قفقاز در کنار ابراهیم خلیل خان از رهبران مقاومت بود)
- (حکمران که حاضر به پرداخت مالیات به آقا محمد خان نشد و مثل بسیاری از حاکمان آن زمان در دوران کریم خان نیز مالیات مردم را به مصرف خویش میرسانید)