همه چیز از دوره ی قاجار | شاهان قاجاری

  • شروع کننده موضوع MILAD_A
  • بازدیدها 5,153
  • پاسخ ها 84
  • تاریخ شروع

MILAD_A

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
1970/01/01
ارسالی ها
27,940
امتیاز واکنش
17,247
امتیاز
995
محل سکونت
تجریش
غا محمد خان قاجار
آغا محمد خان قاجار بنیانگذار دودمان قاجاریه در ایران است. زاده: ۲۷ محرم ۱۱۵۵ هجری قمری برابر با ۲۷ خرداد ماه ۱۱۲۱ خورشیدی و ۱۷ ژوئن ۱۷۴۲ میلادی در دشت اشرفی در میانه راه ساری به گرگان؛
تاجگذاری: ۱۵ ربیع الثانی ۱۱۹۵ هجری قمری برابر با ۱ فروردین ماه ۱۱۶۱ خورشیدی و ۲۱ مارس ۱۷۸۲ میلادی در ساری؛
مرگ: ۲۱ ذی الحجه ۱۲۱۱ هجری قمری برابر ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۱۷۷ خورشیدی و ۱۷ می۱۷۹۸ میلادی در شوشا؛


آقامحمد خان فرزند محمد حسن خان قاجار و او نیز فرزند فتحعلی خان فرزند شاهقلی خان فرزند جهانسوزخان بود. مازندران و بارفروش (بابل امروزی) مرکز حکمرانی محمدحسن خان بود و فتحعلی خان حاکم گرگان و در استرآباد حکومت میکرد. اینان شیعه مذهب بودند. نادرقلی خان پس از کشتن فتح علی خان رقیب سرسخت خویش در خواجه ربیع طوس و با سعی و تلاش خویش به مقام شاهنشاهی رسید.

ریشههای قدرتیابی دودمان قاجار


قدرت یافتن دودمان قاجار به عهد صفوی و شاه عباس کبیر برمیگردد؛ ابتدا در شمال رود ارس ساکن بودند و در آن زمان بدلیل کمکهای بزرگی که به دربار صفوی مینمودند، قدرت بیشتری یافتند و سپس دستهای از آنان در غرب استرآباد و در دشت گرگان سکنی گزیدند. نادر شاه افشار در زمان حکومتش برای جلوگیری از به قدرت رسیدن محمد حسن خان که در هنگام قتل پدر ۱۲ سال بیش نداشت یوخاریباشها که ساکنین بالادست رود گرگان بودند را به حکمرانی منسوب کرد تا بدین ترتیب با ایجاد شکاف و اختلاف میان طوایف قاجار نگران ناآرامیهای داخلی نگردد و اشاقهباشها زیر نظر حکومت ایشان گردند.
آقامحمد در آغاز نوجوانی

زمانی که نادر و فرزندانش به قتل رسیدند، شاهرخ علی رغم میل باطنی اش برای به دست گرفتن قدرت تلاش میکرد. شاهرخ طرح دوستی با محمدحسن خان بست. با همکاری حاکم طبس ابراهیم خان را برکنار شدو شاهرخ به سلطنت رسید هرچند اندکی پس از ان شاهرخ شاه به دست دشمنانش نابینا گشت .آقا محمدخان در سن هفت سالگی بدلیل جسارت و زبان درازی در برابر عادلشاه [(به روایت دیگر در ۱۴ سالگی به دختری تجـ*ـاوز کرده بود)، که از بستگان نادر شاه بود (بروایتی برادرزاده نادر شاه بود)]‎ بدستور وی اخته گردید.






کریم خان و قاجار

چندی بعد محمد حسن خان سپاهی مجهز و بانظم ترتیب داد و به جنگ با کریم خان زند پرداخت. در جنگهای اولیه پیروزی با قجریها گشت. اما در اثر اختلافات داخلی میان آنان محمدحسن خان شکست خورد و در حال عقب نشینی توسط برخی سرداران خود کشته شد. پس از آن خواهرانش را به شیراز فرستادند و یکی از آنان به عقد کریم خان درآمد.
پسران محمد حسنخان اسیر میشوند

آقا محمد خان با همیاری حسینقلی خان پس از درگذشت پدرشان دست به جنگهای پارتیزانی زدند ولی اینها برای کریمخان چندان ویژه نبود تا آن که خراج آن سال استرآباد بدستور آقامحمدخان مورد سرقت واقع گشت. همین امر سبب جنگ میان فرستادگان کریمخان زند و او شد که در نهایت دستگیر گشت و به تهران بردند و کریم خان همینکه فهمید او دیگر خواجه است و بر اساس فرهنگ آن زمان هیچ کس برای یک خواجه ارزشی قایل تمی باشد امر کرد تا به تحصیل ذخیره آخرت بپردازد و از جاه طلبی دست بردارد.

پس از آن به شیراز منتقل شد و در اسارت به سر میبرد. هرچند که به گفته بسیاری از مورخین (از جمله عضدالدوله برادرزاده آقامحمدخان)کریمخان با وی با احترام و محبت رفتار میکرد و او را پیران ویسه خطاب مینمود و در کارها با وی مشورت میکرد.

در همین زمان برادرآقامحمد خان حسینقلی خان جهانسوز در شمال ایران دست به یاغی گری زد. آقامحمدخان که میدانست از سوی کریمخان مواخذه خواهد شد از بیم جان خویش در حرم حضرت شاهچراغخود رادخیل بست نشست ولی کریم خان بوساطت اطرافیان خود او را مورد عفو قرار داد.
بنیان نهادن حکومت قاجاریه

آقا محمد خان در ۱۳ صفر سال ۱۱۹۳ هجری قمری (روز درگذشت کریم خان)، هنگامی که در باغهای اطراف شیراز به شکار مشغول بود، همینکه عمهاش او را از مرگ شاه زند آگاه ساخت، فرار کرد و به شتاب خود را به تهران رسانید و در ورامین مدعی سلطنت بر ایران گشت. سپس به ساری و استرآباد رفت و با کمک سران اشاقهباش، براندازی زندیه و رسیدن به قدرت را طراحی نمود و ولایات گرگان و مازندران و گیلان را تحت حکمرانی خویش قرار داد. وی در این زمان برای مطیع کردن برادران خود به جنگ با آنان پرداخت و حتی یکبار تا پای مرگ رفت ولی سرانجام در بندپی نجات یافت و به ساری آمد و تاج سلطنتی را که توسط زرگران ساری ساخته گشت را بر سر نهاد و پایتخت خود را ساری نهاد و جشن نوروز را به دستور وی با تشریفات برگذار نمودند. پس از تسخیر شمال ایران بر آذربایجان و کرمانشاهان نیز دست یافت. سپاه قاجار در کرمانشاه از تجـ*ـاوز به ناموس مردم نیز خودداری نکردند. در آذربایجان نیز به قول نویسنده کتاب مآثر سلطانیه (عبدالرزاق دنبلی) شهر سراب را به یک حمله در آتش سوزانید. این در حالی بود که ابوالفتح خان پسر کریم خان مایل به حکومت نبود و سرانجام عمویش بر مدعیان چیره گشت ولی عمر حکمرانی زکی خان زند نیز کوتاه بود و حکومت زندیه در جنگ و ستیز میان شاهزادگان زند قرار گرفت ولی سرانجام لطف علی خان زند با همیاری حاج ایراهیم خان کلانتر شیرازی بر تخت سلطنت نشست. آقا محمد خان که هیچگاه خاطرات تلخی را که از کریم خان بهمراه داشت، از یاد نمیبرد، از آن زمان به مدت ۱۵ سال با لطفعلی خان زند - که جوان بود و شجاع اما بیتجربه - به جنگ و تعقیب و گریز پرداخت. مهمترین این نبردها، جنگ باباخان برادرزاده آقا محمدخان در سمیرم و محاصره شیراز و پس از آن محاصره طولانی کرمان در سال ۱۲۰۸ هجری قمری است در این جنگها لطفعلی خان مقاومت زیادی از خود نشان داد اما وزیر وی حاج ابراهیم خان کلانتر بوی خــ ـیانـت نمود و باعث پیروزی آقامحمدخان شد..


1194478316.jpg

سردر عمارت و باغ تابستانی آقا محمدخان قاجار در ساری؛ در دوره قاجار کاخهای بسیاری در ایران احداث گردید و این در حالی بود که اکثر مردم ایران حتی نانی برای خوردن نداشتند.
فاجعه تاریخی کرمان

در اواخر تابستان همان سال قشون آقا محمد خان به کرمان نزدیک گشت. همه مردم کرمان بر آن عقیده بودند که قشون شاه قاجار در سرمای زمستان کرمان دوام نخواهد آورد و سرانجام مجبور به ترک آن دیار خواهند شد و برای همین هر شب بر بالای ابروج کرمان مردم شعر میخواندند و فحشهای رکیکی نسبت به شاه قجر خطاب میدادند و او را مورد تمسخر قرار میدادند این فحشها خان قاجار را خشمگین تر کرد. وی روزها از ببرون دروازه شهر مردم را تهدید میکرد که در صورتی که به این کار ادامه دهند، حمله سختی به آن شهر خواهد کرد و دیگر مثل بار قبل نخواهد بود. آقا محمد خان چنان به خشم آمد که پس از نفوذ به شهر که بر اثر خــ ـیانـت تعدادی از نگهبانان روی داد، دستور داد که کوهی بلند از چشمان مردم کرمان پیش روی وی بسازند. بدستور وی تمام مردان شهر کور شدند و بیست هزار جفت چشم بهوسیله سپاه قاجار تقدیم خان شد.(سر پرسی سایکس این تعداد را هفتادهزار جفت میخواند)همچنین آغامحمدخان سربازان خود را در تجـ*ـاوز به زنان شهر آزاد گذاشت و جنایتی عظیم را رقم زد. اموال مردم به تاراج بـرده شد و حتی کودکان نیز به اسارت گرفته شدند.

اما لطفعلی خان زند به بم فرار کرد و قصد عزیمت به سیستان و بلوچستان را داشت ولی با خــ ـیانـت حاکم بم دستگیر شد و در راین به فرستادگان آقامحمدخان تحویل داده شد و شاه قاجار او را به بدترین شکنجهها عذاب داد. تا بدانجا که پاهای لطفعلی خان را به یک سر طناب و سر دیگر را به اسبی بست و تا بخشی از مسیر کرمان به شیراز آن را بروی مسیر بیابانی و ماسههای داغ کشاند و پس از آن در تهران به زندگی لطفعلی خان خاتمه داد و وعده خود به لطفعلی خان را عملی ساخت و سرانجام وی را در امامزاده زید تهران دفن کردند.




انتقال مرکز حکومت به تهران

او پس از قتح کامل جنوب ایران در واقع مقر حکم رانی خویش را در تهران نهاد (آن را دارالخلافه نامید) در حالیکه پایتخت وی هنوز ساری بود؛ سپس با سپاهی گسترده عازم قفقاز گشت تا حاکمان آنجا را مطیع خویش سازد در آنجا با مقاومت سرسختانه ابراهیم خلیل خان جوانشیر حاکم شوشی مواجه شد و سرانجام دست از محاصره این شهر برداشت و به تفلیس رفت. هراکلیوس حاکم تفلیس شهر را رها کرده و گریخت آغامحمدخان دستور ویران کردن قسمتی از شهر و قتل عام مردم داد و باردیگر سربازان وی در این شهر بدستور او به تجـ*ـاوز به ناموس مردم دست زدند. تمام کلیساهای شهر ویران شد و روحانیون مسیحی دست بسته به رود ارس انداخته شدند. در نهایت آغا محمد خان با پانزده هزار تن از دختران و حتی پسران شهر که آنان را به اسارت گرفته بود به تهران بازگشت. اینان برای سواستفاده جنـ*ـسی و نیز برای بردگی به ثروتمندان فروخته شدند. .


 
  • پیشنهادات
  • MILAD_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    27,940
    امتیاز واکنش
    17,247
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    تجریش
    [h=2]
    icon1.png
    [/h]
    تاریخ اجتماعی ایران از آغاز تا مشروطیت ( قسمت سی و نهم )

    لرد كرزن ، در اين زمينه اطلاعات ذى قيمتى را دسته بندى و ارائه مى كند.
    طبقه بندى عوايد درآمد ايران را مى توان تحت دو عنوان تقسيم كرد:
    الف - ماليات يا عوايد ثابت ، ب - سيورسات يا درآمد غير ثابت .
    درآمد ثابت از چهار منبع تحصيل مى شود: 1 - ماليات مرتب 2 - درآمد املاك شاهى 3 - گمرك 4 - كرايه و اجاره ها.
    درآمد غيرثابت از سه منبع عايد مى شود: 1 - صادر يا مصادره ى عمومى 2 - پيشكش هاى عيد نوروز و عيد مولود (ميلاد نبى ) 3 - پيشكش هاى فوق العاده كه ناشى از هدايا و جرايم و رشوه و ضبط مال و غيره است (493).
    الف - ماليات يا درآمد ثابت

    1 - وضع ماليات عوايد مالياتى آن بر سه نوع است : شامل ماليات زمين ، ماليات چهار پايان و احشام و گله دارى ، ماليات بر دكاندار و پيشه ور و كسبه و كار.
    اين ماليات هاى متعدد بنابر وضع و حال متفاوت حوزه ها و نواحى و اهالى و نوع اشتغال تغييرپذير بود.
    ماليات زمين : منبع عمده و اصلى درآمد در ايران ، همواره ماليات ارضى بوده است . در روى زمين كه همه مايه و عايدى فلاحتى نتيجه آبيارى است ، ميزان ماليات به طور كلى بسته به جنس محصول و مقدار آب و بنابر نوع محصولات محلى يا رسم و عادت قديم نقدا يا جنسا پرداخت مى شود، در حدود يك پنجم كل درآمد به صورت جنس و آن معمولا گندم ، جو، برنج يا كاه است . اصلى كه ماليات زمين بر آن مبتنى است اين است كه يك پنجم يا بيست درصد محصول زراعتى يا باغ و بوستان حق شاهى است .
    در سابق اين حق فقط ده درصد بود، ولى فتحعلى شاه مقدار آن را دو برابر كرد و در عمل ، ارزيابى مالياتى غالبا تا سى درصد مى رسيد و ماليات بيست و پنج درصد متوسط معمولى است . البته در سرزمين هاى ديگر ايران ، چون آذربايجان ، قسمت عمده ماليات از زمين و محصولات اخذ مى شود و در بعضى از موارد بر تعداد گاوها كه اهالى در شخم كارى دارند و در جاهاى ديگر ماليات سرشمارى ، جارى است . به علاوه مالياتى هم از اسب و گاو و الاغ و گوسفند دريافت مى شود (494).
    ماليات احشام ، ماليات بر گله و گوسفند و حيوانات به دو صورت دريافت مى شود، يا مثل ماليات ارضى است و يا تنها وسيله ى مالياتى است كه در ميان ايالات و يا مردم صحرانشين معمول است كه زمين خود را در ازاى خدمت نظامى در اختيار دارند و يا فقط بر سبيل گشت و آوارگى به كشاورزى مى پردازند و گله و رمه - خاصه گوسفند و بز - مايه ى اصلى ثروت آن هاست .
    و مى افزايد: ميزان متداول چنين مالياتى از نظر آفت فلاحتى ، ثلث قران ، بر هر راس گوسفند يا بز، دو قران و نيم بر هر گاو ده قران براى هر الاغ و مانند آن است و ضمنا از طرف اقوام چادرنشين به رسم ماليات ، مبلغى دربست به حاكم ولايت پرداخته مى شود.
    تقسيمات جزء آن بر عهده ايلخان يا خان يا ريش سفيد و يا توشمال ها (پيرمردان ) است ؛ از اين رو ايل بختيارى ، قسمتى ماليات را به والى خوزستان يا بروجرد و قسمتى هم به حاكم اصفهان مى پردازند. لرها به حاكم لرستان ، اهالى پشتكوه به حاكم كرمانشاه كردهاى كرمانشاه به حاكم همان جا سكنه كردستان ايران به سند طوايف آذربايجان به والى تبريز، طوائف كوه كهگيلويه و ممسنى و قشقايى و عرب هاى فارس و بولوارى ها به والى فارس ، شاهسون ها قسمتى به آذربايجان و قسمتى به عراق (سلطان آباد)، خلج ها عده اى به حاكم ساوه و بقيه به عراق و همه قبايل خراسان به والى همين ايالت و افشارها به خمسه ى زنجان و قراگوزلوها به حاكم همدان مى پردازند. در ميان چند طايفه به جاى ماليات خدمت نظامى منظور شده است ولى در اكثر موارد ميزان عوايد صريحا مقررات و در ازاى خدمت نظامى مبلغى جداگانه پرداخته مى شود (495).
    تاريخ منتظم ناصرى ، منابع درآمدهاى دولت را به ده بخش معرفى مى نمايد:
    1 - ماليات مستقيم 2 - ماليات غير مستقيم 3 - اداره ى گمركات 4 - تلگراف خانه 5 - پستخانه 6 - خالصيجات 7 - ضرابخانه 8 - معادن 9 - حق تمبر و ثبت اسناد 10 - امتيازات و وجه الاجاره (496).
    باج سبيل ايلياتى در لرستان انواع ديگر تدارك درآمد وجود دارد كه هم از لحاظ زيركى ذاتى ايرانيان و هم نماياندن منابع سرشار مالى ايران شايسته يادآورى است .
    از هر ناحيه و بلوك سالانه مبلغى بين 25 - 50 قران بابت يك نسخه از سفرنامه نخستين مسافرت همايونى به اروپا دريافت مى شود، اين ماليات از زمان وقوع آن سفر در سال 1873 برقرار شده است ، تا هم اهالى را به عظمت اقتدار شاهانه آشنا و هم ذات شهريارى را بر تمكن مالى كه اتباع او دارند واقف سازد.
    ماليات كسب و كار، ماليات دكان داران و پيشه وران و تجارت از همه بيش تر مقرون به تلون و بى نظمى است . گاهى به صورت سرانه يا ماليات سرشمارى است .
    ولى بعضى ها نيز گفته اند كه بيست درصد بر سود كسب و تجارت دريافت مى گردد.
    در صورت هاى سبك عوايد قديم ايران در تحت همين عنوان ماليات اجاره خانه ها و كاروانسراها، حمام ها، دكان ها، آسياب ها و كارخانه ها محسوب شده بود.
    2 - عايدات املاك شاهى ، اجاره اى است كه زارعين بابت املاك شاهى مى پردازند، و آن از روزگار قديم پايه گذارى شده است و منوط به طرز تسهيم هزينه زراعت بين دو طرف است كه قسمتى از محصول به اين نسبت دريافت و يا واگذار مى شود.
    گاهى دولت بذر مى دهد و در ازاء آن قسمت عمده اى از بهره را دريافت مى دارد، ولى غالبا پادشاه مالك غيابى پيش نبود.
    3 - گمرك در حدود يك پنجم ارزش جنس ، حقوق گمركى بر اجناس وارداتى و صادراتى و به رسم ماليات اخذ مى شود. در هر ولايت يا شهر يا ناحيه گمرك را به كسى كه مبلغ بيش ترى پرداخت كند اجاره مى دهد؛ و وى 20 تا 25 درصد به كيسه خود مى ريزد، چنان كه گمرك بوشهر را در سال 1889، دولت به مبلغ نود و يك هزار تومان ، به اضافه ى حق پيشكش ، پنج هزار تومان و حق مستاجر به اجاره واگذار كرد.
    سوء استفاده جاى تعجب نيست كه چنين سيستمى كه فاقد هرگونه اسلوب و تربيت است و در انتهاى كار هم امكان وصول عوايد از راه زور و فشار باقى است ، موجب سوء استفاده هاى كلان بشود، يكى از موارد تقلب را شركت استولزه و ندروزنيك ، دريافته اند. براى آن كه مقدار درآمد، بيش تر از مبلغ اجاره بهايى بشود كه به دولت پرداخت شده است . نفع اجاره داران در اين است كه هر چند بيش تر اجناس از گمرك خانه مورد اجاره آن ها وارد يا صادر شود از اين رو رقابتى با ماموران وصول در ساير نواحى و بنادر، آغاز و مال التجاره را از گمرك خانه خود با مبلغ كمتر از تعرفه رسمى گمركى ترخيص و از اين راه تجار را تشويق مى كنند كه جاده هاى ديگر را ترك و از طريق گمرك خانه آن ها تجارت كند.
    از مبلغ هشتصد هزار تومان كه در آخرين سال مذكور بابت گمركى دريافت شده است دويست و نود و چهارهزار تومان در تهران و بقيه در بنادر خليج فارس و شهرهاى مرزى به دست آمده است . عوايد گمركى به فرمان همايونى صرف پرداخت مخارج حرم سرا و خانواده شاهى مى شود.
    4 - اجاره بها و كرايه ها، اين عوايد از عايدات دستگاه هاى مختلف و تاسيسات و اعتباراتى نقل شده است ، كه به دولت تعلق دارد و به اجاره واگذار مى شود، از قبيل پست و تلگراف و ضرابخانه و معادن و غيره در سال 1888 مبلغى كه از اين چند بابت عايد شده 000/107 تومان بوده است .
    ب - عايدات نامرتب

    1 - مصادره هاى عمومى ، درآمد نامرتب يا سيورسات مبلغى است كه عنفا و ناگهانى جهت رفع پاره اى احتياجات فورى اخذ و با قهرا تحت لفافه هديه و پيشكش تحصيل مى شود، اين كار موجب فشار و اجحاف بسيار نسبت به افراد عامه مى شود. چه با آن كه ظاهرا چنين مى نمايد كه مبلغ مزبور از كيسه اعيان توانگر و عمال تبهكار ادارى پرداخت مى گردد - كه احدى را از اين بابت تاسفى نيست - ولى در واقع از جيب زارع بى مايه خارج و بنا به مراتب طبقاتى بار سنگين اين گونه تحميلات سرانجام بر شانه ى او وارد مى شود.
    2 - پيشكش هاى نوروزى ، مبالغى كه شاه در عيد نوروز براى رفع بخش و كدورت خاطر شاهانه و يا ابراز عنايت ملوكانه دريافت مى نمود، سابقا از اقلام عمده ى درآمد شاهى به شمار مى رفت .
    به قول ملكم ، درآمد ساليانه پيشكش هاى نوروزى دوازده ميليون ليره بود.
    فريزر، آن را رقمى از ده ميليون تا دوازده ميليون تومان اظهار مى دارد.
    3 - پيشكش هاى فوق العاده ، مالكم اين اقلام تقديمى حضور همايونى را بابت جريمه و مصادره و انعام و غيره همان نصف پيشكش هاى مرتب روز مولود تخمين زده بود.
    4 - تنزل پول رايج .
    تغيير و تحول وضعيت ارضى در دولت قاجاريه

    پس از آغا محمد خان ، ميل غالب بر اين بود كه اراضى وسيعى از مملكت به عنوان (تيول ) به اين و آن واگذار شود و به وسعت نواحى كه من غير مستقيم اداره مى شد، نسبت به ساير نواحى كه مستقيما اداره مى شود افزوده گردد.
    اصلاح تيول مانند زمان صفويه ، مشتمل بر انواع مختلف از عطايا بود.
    در بعضى موارد تيول عبارت بود از اختصاص عوايدى كه به مناسبت معينى تعلق مى گرفت و در برخى موارد عبارت بود از اعطاى زمين خالصه به جاى حقوق و مواجب در پاره يى از موارد - خاصه در نواحى عشايرنشين - تيولدار متعهد بود كه قواى نظامى بنيچه فراهم كند و در موارد ديگر تيول فقط عبارت بود از اعطاى حق وصول ماليات ناحيه اى كه با زمين خالصه به شمار مى رفت يا ملك شخصى ، عبارت بود از اعطاى حق و وصول ماليات ناحيه اى كه با زمين خالصه به شمار مى رفت ، يا ملك شخصى ثابت يا ملك كسى كه تيول به او داده شده بود و در مورد اخير، معنى تيول معاف بودن از پرداخت ماليات بود.
    از انواع تيول هايى كه ياد شده شايد به توان گفت كه نوع دوم بيش از همه معمول و متداول بوده است از اين گذشته در دوره ى قاجاريه به ميل غالب بر اين بود كه اين نوع تيول ها موروثى گردد و اين ها و تيول هاى دسته اول يكى شود مناصب و مقامات مختلف و غالبا مستمرى ها، رفته رفته حق موروثى بعضى خانواده ها شد. و اگر كسى منصب و مقام خود را از دست مى داد، باز كماكان داراى تيول متعلق به آن بود، به تدريج كه از نظارت ديوان بر تيول ها كاسته مى شد، اين تمايل پديد مى آمد كه تيول ها را مبدل به املاك شخصى كنند و خود مالك بالفعل آن ها شوند تا بتوانند آن ها را موروثى كنند، يا از طريق بيع به ديگران انتقال دهند. بدين گونه ماموران سابق و لاحق حكومت و هم چنين (تيول داران بر عده ى مالكان ، به معنى اخص ) علاوه شدند. در ابتدا اين نوع ماموران از طرف ديوان ، ماليات را از دهقانان و كسان ديگرى كه در فلان مالك و زمين به سر مى بردند، وصول مى كردند و حال آن كه ديوان به تيولداران كه مالك بالفعل بودند وصول گرديد. منتهى ديگر اين ماليات ها عنوان مطالبات مالياتى ديوان را نداشت . بلكه در حكم رسوم و عوارض فوق العاده اى بود كه مالك از زارع مى گرفت . به عبارت ديگر، ماليات ديوان با سهمى كه مالك از غله مى برد (بهره ى مالكانه ) يا مال الجاره اى كه از مستاجران خود مى گرفت ، يكى مى شد (497).
    تصاحب زمين براى زمين دار سودى نسبتا فراوان داشت و او را قادر مى كرد به اين كار عده اى از ملازمان مسلح به خدمت خود بگمارد و اين كار قدرت بسيارى به وى مى بخشيد. عملا معنى اين كار آن بود كه حكومت مى بايست غالبا در نواحيى كه عمده ى مالكان (498) زمين داشتند در برابر آنان سر فرود آورد و اين نكته به نوبه ى خود حيثيت اجتماعى و هم چنين قدرت سياسى براى مالك كسب مى كرد در سراسر دوره ى قاجاريه ، طبقه ممالك كه شامل خوانين ايلات هم مى شد مقتدرترين عوامل مملكت به شمار مى رفتند.
    زمين دارى ، زمينه ى سودى براى سرمايه گذارى بود و مايه ى كسب حيثيت اجتماعى مالك به شمار مى رفت و همين امر موجب شود كه بر عده ى زمين داران افزوده شد و اين طبقه جديد نه تنها عبارت بودند از ماموران حكومت كه با استفاده از مناصب خويش در حوزه ماموريت خود ملك مى خريدند، بلكه تجار و كسانى هم كه مى توانستند سرمايه اى به كار اندازند، افراد اين طبقه را تشكيل مى دادند.
    سياست جابجايى عشاير به منظور تضعيف قدرت آنان

    اراضى وسيعى ، واقع در قلمرو قاجاريه ، عبارت بود از نواحى ايل نشين ، خاصه فارس و بختيارى ، خوزستان ، كردستان و نواحى سرحدى خراسان و آذربايجان كه تقريبا پيوسته در اين مناطق زد و خورد برقرار بود و رفت و آمد عناصر ياغى از اين سوى به آن سوى مرز، و آمد شد. آنان به ولايات روسيه ، افغانستان و عثمانى بر ناپايدارى اوضاع مى افزود. در زمان قاجاريه ، مانند دوران سلسله هاى پيشين ، دوباره به تقسيم و توزيع ايلات در اين جا و آن جا و تقويت بعضى عشاير، و تضعيف برخى ديگر پرداختند، مثلا فتحعلى شاه به قصد تضعيف طايفه ، مصطفى خان طالشى ، تمام طالشى ها را، از ميان خاندان هاى مهمى كه در آن جا مانده بودند، آن ها را تقسيم و روساى آن ها را خان گردانيد. گاهى براى تضمين از عشاير گورگان مى گرفت .
    عشاير ديگرى كه در دوره ى قاجاريه به نقاط ديگر كوچ كرده اند عبارتند از: سعدوند كه آنان از زمان محمد شاه 1834 م از فارس به حوالى مشرق قم آوردند. عشاير نائينى را نيز به شمال قم كوچ دادند. اينان در ابتدا عهده دار امور حمل و نقل ديوانى از راه شتردارى بودند و سپس به طيب خاطر از اين شغل استعفا كرده و يكباره به زراعت و گله دارى پرداختند. مراتع آنان در امتداد رودخانه ساوه و نزديك مراتع شاهسون ها بود و از اين رو دائم با هم نزاع داشتند.
    در دوره قاجاريه عشاير عبدالملكى فارس نيز به قم آمدند و مراتع جنوب قم را به دست آوردند غالب آنان شتريان يا فراش حكومت بودند. هم چنين عشاير سنى ، بروزن چينى و گرزه بر وزن بند كرمانشاه به قم آمدند و مقارن اين زمان بعضى از عشاير عرب ميش مـسـ*ـت ، در حوالى تهران اسكان يافتند. بعضى از آن ها خاصه عشاير هداوند بر وزن خداوند، از خرم آباد بودند و كريم خان زند آنان را به فارس بـرده بود و آغا محمد خان آن ها را از فارس به تهران كوچ داد.
    در مورد عشاير نيمه بيابانگرد بايد دانست كه غالبا از لحاظ پرداخت ، ماليات تابع سران خود بودند و اينان در برابر حكومت مسوول وصول و ايصال ماليات به شمار مى رفتند و ماليات برابر حسب عده ى اغنام و احشامى كه داشتند تعيين مى كردند.
    ماليات مزبور به قول فريزر، عبارت بود از قرار هر ماديان يا اسب ، يك روپيه از قرار هر كندوى عسل يك ششم روپيه .
    ژوبر، نيز مى نويسد كه روساى ايلات بابت ماليات غالبا اسب و ديگر چهارپايان و فرش و ساير اجناس مى دهند اما در چند سال اخير، شاه از آنان خواسته است كه دست كم يك پنجم ماليات خود را نقد بدهند (499).
    قضا در دوره قاجاريه

    در دوره قاجاريه ، اداره ى امور مجلس بيش تر بر حسب عرف با قوانين عنادى صورت مى گرفت و مجريان آن عبارت بودند از شاه نواب او و ولايت و حكام و ساير ماموران محلى و كدخدايان كه اوامر آنان با دست زورمند قدرت اجرا مى شد.
    بنا به قول ملكم ، به سرعت و به دلخواه تصميم مى گرفتند و چون به نوبت وقت خود را صرف رسيدگى به مدارك و شواهد مى كردند، بر فرض كه نيتشان پاك بود، باز پيوسته احتمال داشت كه مرتكب بيدادگرى شوند. عمال حكومت بر حسب خوى و مشرب سلطان مستبد زمان اعمال خود را تنظيم و تعديل مى كردند كدخدايان مجاز بودند كه مجازاتى خفيف درباره ى زيردستان روا دارند و جريمه هاى مختصر بر آنان تحميل كنند.
    اگر جرم مهم بود، مجرم را نزد ضابط (محصل ماليات محل ) مى فرستادند و هرگاه دعوى از لحاظ اهميت ملك و مال و رتبه و مقام اصحاب دعوى با فجيع بودن جنايت مافوق اختيارات كدخدا بود، وى آن را به حاكم ارجاع مى كرد ماهيت دعوى حدود قلمرو محاكم عرف را كاملا مشخص مى كرد، اما ميل غالب بر اين بود كه بر دامنه ى قلمرو آن ها افزوده شود، زيرا اين كار بر قدرت و مداخل ماموران حكومت مى افزود.
    ساير دعاوى و صلاحيت تيولداران و ملاكان درآمد، دهقانان در واقع از دادخواهى در يك محكمه بى طرف يا نسبتا بى طرف محروم مى ماندند بنا به قول ملكم ، قوانين عرفى در ميان عشاير اصولا با قوانين معمول در ميان ساير مردم تفاوت داشته است و شوراى مزبور را از زمين داران عمده تشكيل مى شده است . از طرفى ، طرز وصول ماليات ارتباط داشته است با طرز اجراى عدالت در مملكت دستگاه قضايى و مالى كشور، تحت رياست يك تن بود و اين اقتدار بسته به خلق و خوى او براى مردم شوم و يا فرخنده بود. پيوسته از يك طرف ميان حاكم ولايت و نوكرهاى او، و از طرف ديگر روستاييان و ضابطان و كدخدايان كشمكش بود كمتر دهى بدون مطالبه و درخواست ماليات خود را مى پرداخت . دادن و گرفتن رشوه و انعام از امور معمول و متداول بود و حكومت از ديدن اين حقيقت كور نبود، اما اين شغل را به كسانى مى داد كه از راه ديگر معيشت آنان تامين نشود.
    علاوه بر ماليات عادى ، ماموران حكومت براى مخارج خود و ابواب جمعى خود - در نواحى كه تحت اختيار آنان بود - ماليات هايى از مردم مى گرفتند كه معروف به (تفاوت عمل ) بود. به مرور اين عوارض بر ماليات افزوده شد و باز ماموران محلى به جهت تامين مخارج خود به جمع مبالغ بيش ترى مبادرت كردند.
    بدين گونه دهقانان غالبا دچار بينوايى و تنگدستى مى شدند و نمى توانستند مطالبات ديوان را بپردازند.
    و بدين ترتيب بسيارى از روستاها ويران گشت و از مردم تهى شد بنا به قول ملكم ، ماليات ثابت ايران در زمانى كه او كتاب خود را تاليف مى كرده ، بالغ بر سه ميليون ليره استرلينگ بوده است كه پيش تر از محصول املاك خالصه و املاك ديوانى و از ماليات محصولات زراعتى ، مانند گندم و جو و ابريشم و نيل و غيره جنس و نرخ آن از قرار يك پنجم بود. اما ماليات تره بار و ميوه و ساير محصولات زراعتى كه چندان مهم نبود به قول موريه ، نقدى و از قرار يك پنجم بود. اما واقعيت ماخذ تقويم ماليات ، شماره گاوهاى مالك بود؛ يعنى ماخذ ماليات بودند نه مقدار غله شايد بستان هاى خربزه و زمين هايى كه تنباكو و پنبه عمل مى آورد و ماليات زمين هاى ديگرى از اين قبيل ، نقدى بود و ماليات را بر اساس ارزيابى محصول تعيين مى كردند. ماليات نخل هاى دالكى ، به اين طرز تعيين مى شد محصول هر نخلى را كه كاملا به شهر رسيده بود، يك من هاشمى در حدود 116 پاوند يا 16 من تبريز يا هر من يك چهارم پاوند حساب مى كردند كه براى صاحبانش تا يك دوم روپيه ارزش داشت و مالياتى كه بابت درخت مى گرفتند عبارت بود از يك محمودى با 8 پول سياه كه هشت يك اين مبلغ را مستوفى ده و بقيه را حاكم محل به حساب شاه مى گرفتند.
    بنا به قول ويرنينگ : صاحبان املاك (اربابى ) ناگزير بودند كه ماليات زمين هاى مزروع و غير مزروع را به يك نسبت بپردازند. به طور كلى زمين هاى اربابى در دست مردم مستطيعى بود كه آن ها را براى خود زراعت مى كردند. آنان بذر و گاو، جهت شخم زدن و كندن ، آب فراهم مى كردند و پس از وضع ملغى كه قبلا براى تهيه بذر به دهقانان مساعده داده بودند، پنج يك محصول را به آنان و ده يك آن را بابت ماليات به ديوان مى دادند.
    در زمين هاى (نقد) (500) ماليات ديوان بالغ به پنج يك مى شد، زمين هايى كه تعلق به خرده مالكان داشت نيز به ديوان ماليات مى پرداخت (501).
    به موجب شرحى كه ملكم نوشته است صاحبان املاك براى اجتناب از دخالت پردردسر ماموران جزء ماليات بدهى مالياتى خود را طبق مقاطعه به ديوان مى پرداختند به عبارت ديگر مالك با ديوان طى مى كرد كه مبلغ معينى يابند ماليات بپردازد.
    از اين گذشته - بر طبق رسم و قاعده كلى - ماليات بايد به نسبت متساوى به نقد و جنس پرداخته شود اما نسبت واقعى در عمل فرق مى كند مردم بعضى دهات كه بينوا بودند تقريبا همه ماليات را به جنس مى پرداختند، اما در جايى كه مالك توانگر بود ترجيح مى داد كه بدهى ماليات خود را نقد بپردازد و بدين گونه از دخالت ماموران جزء ماليات بپرهيزد.
    در دوره قاجاريه در همان حال كه از عده ى زمين هاى وقفى كاسته مى شد، بر شمار زمين هاى خالصه مى افزود و اين زمين ها به تدريج اهميت بيشترى حاصل مى كرد.
    پی نوشت ها :
    493- ايران و قضيه ايران زمين ، ص 520 - 521
    494- همان ماخذ، ص 563
    495- ايران و قضيه ايران زمين ، ص 563
    496- مقايسه كنيد با سفرنامه پولاك ، ص 230 تا 244
    497- تاريخ اقتصادى ايران قاجاريه ، ص 154
    498- سفرنامه پولاك ، ص 340 به بعد
    499- همان ماخذ، ص 285
    500- نقد: زمينى بود كه همه ماليات آن به نقد پرداخته مى شده است .
    501- مالك و زارع در ايران ، ص 280​
     

    MILAD_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    27,940
    امتیاز واکنش
    17,247
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    تجریش
    اطلاعاتي درباره مظفر الدين شاه


    پنجمن پادشاه سلسله قاجاريه و پنجمين فرزند ذكور(1) و چهارمين وليعهد ناصرالدين شاه بود. (2) مادرش خانم شكوه السلطنه در سال چهارم سلطنت به نكاح دائمي شاه درآمد و در 1309 هـ .ق در 57 سالگي در تهران درگذشت.

    مظفر در 1269 هـ . ق در تهران متولد شد. در 8 سالگي به پيشكاري عزيزخان مكري و وزارت فتحعليخان صاحبديوان شيرازي به فرمانروائي آذربايجان منصوب و يك سال بعد وليعهد شد و دوره وليعهدي او قريب 35 سال به طول انجاميد . در ذيقعده 1313 هـ . ق كه ناصرالدين شاه به قتل رسيد، ميرزا علي اصغر خان امين السلطان صدراعظم، تلگراف فوت شاه و سلطنت او را اطلاع داد و يكصد هزار تومان براي مخارج راه فرستاد. مظفر ابتدا در تبريز تاجگذاري كرد و پس از 38 روز طي طريق به پيشكاري سلطان عبدالمجيد ميرزا عينالدوله وارد تهران شد و تاجگذاري مفصلي كرد و محمدعلي ميرزا اعتضادالسلطنه فرزند ارشد خود را به ولايتعهدي انتخاب نمود و ميرزا علي خان امين الدوله را با سمت پيشكاري و وزارت وليعهد به آذربايجان فرستاد و امين السلطان و ساير امناي دولت را در مشاغلشان تثبيت نمود. پس از چند ماهي امين الدوله را به تهران احضار كرد و به رياست مجلس وزراء و امور حكام منصوب نمود و ميرزا علي اصغر خان امين السلطان را از صدرات عزل و به قم تبعيد كرد و امور كشور را به عهده عليقلي خان مخبرالدوله و عبدالحسين ميرزا فرمانفرما قرار داد و كشور را بين فرزندان و نزديكان خود تقسيم نمود. شعاعالسلطنه فرزند دوم خود را به حكومت گيلان فرستاد و سالارالدوله فرزند ديگرش را حكمران كرمانشاه و كردستان كرد. عضدالسلطان فرزند سوم را به حكومت عراق منصوب گردانيد. خزانهداري را به مشيرالسلطنه داد. فرماندهي كل قوا را به عهده وجيهالله ميرزا برادر عينالدوله گذاشت. قسمتي از خالصجات را به اطرافيان خود بخشيد و سرانجام امينالدوله را ابتدا به وزير اعظمي و سپس صدراعظمي منصوب نمود و فخرالدوله دختر خود را نيز به نكاح ميرزا محسن معين الملك پسر صدراعظم درآورد. يكي از برنامههاي صدراعظم جديد، تهيه پول براي مسافرت مظفرالدين شاه به اروپا بود و با تمام تلاشي كه به عمل آمد، امين الدوله نتوانست يا نخواست وامي از دول خارجي بگيرد و لذا پس از چند ماه صدراعظمي از صدرات معزول و به اتفاق پسر و عروسش به قرية لشت نشاء گيلان تبعيد گرديد و شاه مجدداً ميرزا علي اصغرخان امينالسلطان را كه در قم به سر ميبرد به تهران احضار كرد و مقام صدارت عظمي را بدو سپرد. امين السلطان براي اجراي خواسته شاه و بردن او به اروپا، با چند كشور مذاكراتي انجام داد تا وامي از آنها بگيرد. سرانجام روسيه تزاري تن به اين كار داد و موافقت نمود مبلغ 000/500/22 منات به ايران وام بپردازد كه برابر بود با شصت ميليون فرانك فرانسوي و يا بيست و چهار كرور تومان (12 ميليون تومان).

    مدت وام هفتاد و پنج ساله بود و بهرهاي از قرار 5% به آن تعلق ميگرفت كه ساليانه بايستي مبلغ يكصد و شصت هزار تومان از اصل و بهره پرداخت شود. ضمانت و اداي اصل و فرع اين استقراض، گروگان گذاشتن گمركات ايران به استثناي گمركات فارس و بنادر جنوب بود و ضمناً دولت ايران وظيفه داشت از محل اين قرض، ساير قروض خود را بپردازد. دولت ايران به هيچ وجه اجازه نداشت بدون اجازه از كشور ديگري وام بگيرد. روسها براي پرداخت اين قرضه، امتياز بانك استقراضي رهني را در ايران گرفتند و بانكي به همان نام دائر كردند و به بانك مزبور اجاره دادند سهام اين بانك را در ساير جاها منتشر نمايند.

    مظفرالدين شاه پس از دريافت وام، قروض سابق را كه عبارت از قرض رژي و قرض بانكهاي روس و انگليس و قرض تجار داخله و بالاخره قرض به اربـاب حقوق ديواني و جمعاً چهار فقره قروض 12 كرور تومان بود، از محل اين قرضه پرداخت گرديده و مابقي صرف تفرج و خوشگذراني شاه در اروپا شد. مسافرت اول مظفرالدين شاه به اروپا قريب هشت ماه به طول انجاميد و در همين سفر در فرانسه به او سوءقصد شد كه در اثر جديت اطرافيان شاه، ترور انجام نگرديد. مظفرالدين شاه پس از بازگشت از سفر اروپا، موافقت نمود تا كشتيهاي روسي وارد بندرعباس شوند و طرح نقشهاي براي ساختمان راهآهن سرتاسري بنمايند ولي انگليسها در مقام مخالفت و معارضه برآمده، از آن جلوگيري نمودند.

    در سال 1319 هـ . ق مظفرالدين شاه در مقابل دريافت بيست هزار ليره، امتيازي به مدت شصت سال براي استخراج نفت به شخصي به نام ويليام ناكس دارسي تبعه زلاند جدید داد. امتیاز گیرنده متعهد شد که معادل این مبلغ هم سهام بدهد، به علاوه 16% درآمد ساليانه پس از كسر مخارج متعلق به ايران باشد. دارسي سي هزار سهم به مظفرالدين شاه و ده هزار سهم به ميرزا علي اصغرخان اتابك و پنج هزار سهم به ميرزا نصرالله خان مشيرالدوله وزير امور خارجه و پنج هزار سهم به نظام الدين خان مهندس الممالك وزير معادن داد.

    در 1320 ميرزا علي اصغرخان اتابك مبلغ ده ميليون منات با فرع 5% براي مدت هفتاد و پنج سال با همان شرايط قبلي از دولت روسيه تزاري وام گرفت. دولت ايران متعهد شد در تعرفه گمركي خود با دولت روسيه و عثماني تجديد نظر نموده تغييراتي به نفع آن دو كشور بدهد. ضمناً امتياز ساختن راه شوسه جلفا تا قزوين به بانك استقراضي روس داده شد.

    بر اساس قرارداد منعقده بين ايران و روسيه در مورد اخذ وام دوم، دولت ايران در تعرفه گمركي به نفع دولتين روسيه و عثماني تجديدنظر كرد و امتيازات زيادي به آنها داد. در اثر اين تجديدنظر در مجلس انگلستان سر و صدائي بلند شد و مطبوعات لندن مقالاتي در اين زمينه نوشته و اعتراض خود را عنوان كردند. سرانجام به دستور مظفرالدين شاه با دولت انگلستان هم قرارداد جديد گمركي منعقد شد و امتيازات زيادي به آنها دادند. اين امتيازات موجب سر و صداي مردم شد و در بعضي از شهرها آشوب شد و مردم خواستار لغو قراردادهاي جديد گمركي و اخراج مستشاران بلژيكي در گمرك شدند.

    با وام دوم دريافتي از روسيه، مظفرالدين شاه سفر دوم خود را به اروپا آغاز كرد و از كشورهاي ايتاليا، اطريش ، بلژيك ، فرانسه و انگلستان بازديد نمود. مدت اين مسافرت شش ماه به طول انجاميد و در غياب شاه، شعاعالسلطنه نايب السلطنه بود.

    پس از بازگشت شاه به ايران، دولت انگلستان به وسيله لرد داون وزير مختار خود در تهران، نشان زانوبند مكلل به الماس براي او فرستاد و بدين طريق مظفرالدين شاه به آرزوي ديرينه خود رسيد. نارضايتي مردم از اوضاع كشور تدريجاً علني شد و مردم با ارسال شبنامه عدم رضايت خود را از اوضاع متشنج كشور به اطلاع شاه رسانيدند و مظفرالدين شاه براي حفظ خود ناگزير ميرزا علي اصغرخان اتابك را از صدرات معزول نموده به اروپا تبعيد كرد و به جاي وي سلطان عبدالمجيد ميرزا عينالدوله را ابتدا به وزيراعظمي و سپس صدراعظمي منصوب نمود. عينالدوله در ابتداي كار دست به اصلاحاتي زد و در مقام تعديل بودجه و توازن دخل و خرج كشور برآمد ولي اقداماتش به جائي نرسيد و افلاس و ورشكستگي كشور به اوج رسيد. ولخرجيهاي جبلي مظفرالدين شاه و بخششهاي بيجاي او چنان خزانه را تهيه كرده بود كه به هيچ طريق راه اصلاحي وجود نداشت. مردم هم ناراضي شده بودند و دنبال بهانهگيري به هر دري ميزدند. شبنامههاي مختلف خبر از حوادثي در شرفتكوين ميداد. تجار تهران از نوز بلژيكي شكايت كردند كه زياده از حد تعرفه گمركي از آنها پول ميگيرد ولي شاه و دولت موضوع را با خونسردي برگزار كردند.

    در خراسان به علت گراني و كمبود نان، مردم متحصن شدند و در فارس به علت تصرف املاك مردم توسط شعاعالسلطنه، شورش شد. عينالدوله در بعضي از نقاط شدت عمل به خرج داد ولي مردم جرّي تر شدند. علماء دست به كار شدند و ضمن انتقاد از كارهاي دولت، شاه را مورد سرزنش و طعن و لعن قرار دادند. قريب هزار نفر بازداشت شدند و علماء در زاويه مقدسه حضرت عبدالعظيم متحصن گرديدند. شاه به آنها وعده مساعدت داد.

    در همين حيص و بيص، شاه تصميم به سفر اروپا گرفت و محمدعلي ميرزا وليعهد را به تهران احضار كرد و مخفيانه از بانك استقراضي روس مبلغي وام گرفته شد. ولي اين بار ملتزمين ركاب موظف شدند هزينه مسافرت خود را بپردازند تا تحميلي به خزانه خالي كشور نشود. اين سفر هم پنج ماه طول كشيد و عينالدوله لقب اتابك اعظم گرفت. با بازگشت شاه از مسافرت اروپا، فشار روحانيون افزايش يافته، ابتدا عدالتخانه ميخواستند و بعد مشروطه خواستند. سرانجام مظفرالدين شاه تسليم نظريات روحانيون و افكار عمومي شد. عينالدوله را از صدرات عزل و مشيرالدوله را جانشين او كرد و فرمان مشروطيت را صادر نمود و مجلس را تشكيل داده پس از توشيح قانون اساسي در دي ماه 1285 در 54 سالگي درگذشت و جنازه او را براي دفن به كربلا بردند.

    مظفرالدين شاه يكي از سلاطين نالايق و فاسد و بياراده سلسله قاجاريه است و شباهت زيادي به شاه سلطان حسين صفوي داشته است. مردي خرافاتي، ترسو و سست عنصر بود و در دوران سلطنت كوتاه مدت او امتيازات زيادي به خارجيان داده شد. غير از مواردي كه ذكر كرديم، در مقابل مبلغ ناچيزي حفريات ايران را براي مدت شصت سال به فرانسويان داد و تمام خالصجات را بين فرزندان و نزديكان خود تقسيم كرد. حرمسراي مفصلي براي خود ترتيب داد و صاحب 18 دختر و 7 پسر شد. دو دختر و يك پسرش در زمان حيات او درگذشتند. از روزي كه به وليعهدي انتخاب شد، ناصرالدين شاه چندان رضايتي نداشت و در قيام شيخ عبيدالله كرد، تصميم به تغيير او گرفت و مدتي در تهران او را نگهداري كرد و قرار بود به ايالت خراسان برود. بعد شاه تغيير عقيده داد و او را براي كرمان در نظر گرفت. ولي به جهاتي شاه از گناهان او صرفنظر كرد و او را مجدداً به آذربايجان فرستاد. هيچ هنري نداشت ولي تيرانداز قابلي بود. از رعد و برق وحشت داشت و از ترس زير عباي سيد بحريني قرار ميگرفت. جبون، مهربان، بلهوس و بهانهگير بود. بذل و بخششهاي بيجا ميكرد و به استخارههاي سيد بحريني معتقد بود و بيشتر كارها را توسط همان استخارهها انجام ميداد. شوق عجيبي به گريه داشت و مجالس روضهخواني زيادي برپا ميكرد. تنها كاري كه مفيد به حال ملت توسط او انجام گرفت، صدور فرمان مشروطيت بود كه در حقيقت سرپوشي بر اعمال شرمآور گذشته او بود. وفات مظفرالدين شاه در سال 1325 اتفاق افتاد.
     

    MILAD_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    27,940
    امتیاز واکنش
    17,247
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    تجریش
    [h=2]عکس ناصرالدین شاه با درباریان انگلیس[/h]
    به گزارش
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    از بخش
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، ناصرالدین شاه قاجار اولین پادشاه ایرانی بود که در رأس هیئت حاکمه برای بازدید از تمدن و تکنولوژی غرب عازم اروپای مدرن شد.


    ناصرالدین شاه در دوران سلطنت خود سه بار به کشورهای اروپایی سفر کرد و در خلال آن ضمن گشت گذار و تفریح با پیشرفت صنعت و تکنولوژی در این کشورها آشنا شد.

    3196_2881.jpg

    عکس ناصرالدین شاه با درباریان انگلیس
    نخستین سفر ناصرالدین شاه به خارج از کشور در ۱۲۸۷ق و به دعوت “فرانسوا ژزف اول” امپراتور اتریش به طور رسمی و به عنوان بازدید از نمایشگاه بین المللی وینه صورت گرفت.
    ناصرالدین شاه از رشت با کشتی های روسی به “استراخان” و بعد به “تساریتسین” رفتند و از راه زمینی به مسکو و از آن جا به پترزبورگ (پایتخت روسیه تزاری)عزیمت کردند. آلمان، انگلیس، ایتالیا، بلژیک، فرانسه، سوئیس، اتریش و ترکیه عثمانی مقصدهای اولین سفر او به فرنگ بودند.

    سفر دوم ناصرالدین شاه اما به طور غیر رسمی و در سال ۱۲۹۵ق. صورت گرفت و میرزا حسین خان سپهسالار و امین السلطان و تنی چند از شاهزادگان او را همراهی میکردند. سفر از راه تفلیس و ولادی قفقاز و مسکو و پترزبورگ و برلین و پاریس و در بازگشت از اتریش و روسیه به ایران انجام گرفت.

    اما سومین سفر ناصرالدین شاه به اروپا آخرین سفر او بود که از سال ۱۳۰۶ تا۱۳۰۷ ق. به طور رسمی انجام شد. در این سفرامین السلطان همراه شاه بود و شاه از کشورهای اروپای مرکزی و غربی دیدن کرد.


    بر اساس آنچه در سفرنامه ناصرالدین شاه آمده است شاه و همراهانش در اول ربیع الثانی ۱۳۲۳ ق. خاک کشور را ترک کردند و دقیقاً ۱۰۰ روز را به سیر و سیاحت در اتریش، فرانسه، انگلستان، بلژیک و روسیه گذراندند.

    به گزارش این سفرنامه در سومین سفر ناصرالدین شاه به فرنگ مذاکره دربارۀ مسائل سیـاس*ـی و اقتصادی از قبیل توسعه کشت چای در گیلان و مذاکرات عینالدّوله صدراعظم با مهندسین فرانسوی برای تأسیس سدّی در اهواز و خرید چند دستگاه تلفن برای دربار، صورت گرفت. در عکسی که در زیر مشاهده می کنید و مربوط به سومین سفرناصرالدین شاه به فرنگ است او پس از دیدار با خاندان سلطنتی انگلیس در مقابل خانه “هتفیلد” با مقامات انگلیسی عکس یادگاری میگیرد.

    نقل است سفارت انگلیس در تهران با وجود بی میلی پادشاه انگلیس چند بار برای دعوت رسمی از ناصرالدین شاه اصرار کرد چرا که بیم آن می برد که نرفتن وی به انگلستان نفوذ این کشور را کم و شاه را به روس ها نزدیکتر کند. سرانجام پس از دعوت رسمی، سفر به انگلستان مهیا شد و شاه در سوم ذیالقعده ۱۳۰۶ وارد این کشور شد و در در باغ “هتفیلد” در منطقه “هرت فوردشایر” به دیدار خاندان سلطنتی رفت.

    خاندان سلطنتی در همین مکان میهمانی مجللی به افتخار وی ترتیب دادند که به گزارش روزنامه “دیلی تلگراف” مجموعهای شگفتانگیز از حضور شخصیتها و نمایش مد و زیبایی بود.

    گفته میشود در همین میهمانی مجلل بود که “جرالد تالبوت” به دیدار شاه آمد و پیشنهاد گرفتن امتیاز انحصاری فروش و صدور دخانیات ایران را با ناصرالدین شاه مطرح کرد و شاه با دادن امتیاز موافقت کرد. در این عکس شاه ادوارد هفتم (نفر اول از چپ) و ملکه الکساندرا (نفر سمت راست ناصرالدین شاه) و تنی چند از اشراف زادگان در کنار ناصرالدین شاه قاجار دیدهمیشوند.


    3nator.ir
     

    MILAD_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    27,940
    امتیاز واکنش
    17,247
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    تجریش
    [h=2]عکس ناصرالدین شاه با درباریان انگلیس[/h]
    به گزارش
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    از بخش
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    ، ناصرالدین شاه قاجار اولین پادشاه ایرانی بود که در رأس هیئت حاکمه برای بازدید از تمدن و تکنولوژی غرب عازم اروپای مدرن شد.


    ناصرالدین شاه در دوران سلطنت خود سه بار به کشورهای اروپایی سفر کرد و در خلال آن ضمن گشت گذار و تفریح با پیشرفت صنعت و تکنولوژی در این کشورها آشنا شد.

    فخرالتاج و عصمت الملوک فررندان عصمت الدوله و نوه های ناصرالدین شاه قاجار


    1165868_454.jpg

    عکس ناصرالدین شاه با درباریان انگلیس
    نخستین سفر ناصرالدین شاه به خارج از کشور در ۱۲۸۷ق و به دعوت “فرانسوا ژزف اول” امپراتور اتریش به طور رسمی و به عنوان بازدید از نمایشگاه بین المللی وینه صورت گرفت.
    ناصرالدین شاه از رشت با کشتی های روسی به “استراخان” و بعد به “تساریتسین” رفتند و از راه زمینی به مسکو و از آن جا به پترزبورگ (پایتخت روسیه تزاری)عزیمت کردند. آلمان، انگلیس، ایتالیا، بلژیک، فرانسه، سوئیس، اتریش و ترکیه عثمانی مقصدهای اولین سفر او به فرنگ بودند.

    سفر دوم ناصرالدین شاه اما به طور غیر رسمی و در سال ۱۲۹۵ق. صورت گرفت و میرزا حسین خان سپهسالار و امین السلطان و تنی چند از شاهزادگان او را همراهی میکردند. سفر از راه تفلیس و ولادی قفقاز و مسکو و پترزبورگ و برلین و پاریس و در بازگشت از اتریش و روسیه به ایران انجام گرفت.

    اما سومین سفر ناصرالدین شاه به اروپا آخرین سفر او بود که از سال ۱۳۰۶ تا۱۳۰۷ ق. به طور رسمی انجام شد. در این سفرامین السلطان همراه شاه بود و شاه از کشورهای اروپای مرکزی و غربی دیدن کرد.


    بر اساس آنچه در سفرنامه ناصرالدین شاه آمده است شاه و همراهانش در اول ربیع الثانی ۱۳۲۳ ق. خاک کشور را ترک کردند و دقیقاً ۱۰۰ روز را به سیر و سیاحت در اتریش، فرانسه، انگلستان، بلژیک و روسیه گذراندند.

    به گزارش این سفرنامه در سومین سفر ناصرالدین شاه به فرنگ مذاکره دربارۀ مسائل سیـاس*ـی و اقتصادی از قبیل توسعه کشت چای در گیلان و مذاکرات عینالدّوله صدراعظم با مهندسین فرانسوی برای تأسیس سدّی در اهواز و خرید چند دستگاه تلفن برای دربار، صورت گرفت. در عکسی که در زیر مشاهده می کنید و مربوط به سومین سفرناصرالدین شاه به فرنگ است او پس از دیدار با خاندان سلطنتی انگلیس در مقابل خانه “هتفیلد” با مقامات انگلیسی عکس یادگاری میگیرد.

    نقل است سفارت انگلیس در تهران با وجود بی میلی پادشاه انگلیس چند بار برای دعوت رسمی از ناصرالدین شاه اصرار کرد چرا که بیم آن می برد که نرفتن وی به انگلستان نفوذ این کشور را کم و شاه را به روس ها نزدیکتر کند. سرانجام پس از دعوت رسمی، سفر به انگلستان مهیا شد و شاه در سوم ذیالقعده ۱۳۰۶ وارد این کشور شد و در در باغ “هتفیلد” در منطقه “هرت فوردشایر” به دیدار خاندان سلطنتی رفت.

    خاندان سلطنتی در همین مکان میهمانی مجللی به افتخار وی ترتیب دادند که به گزارش روزنامه “دیلی تلگراف” مجموعهای شگفتانگیز از حضور شخصیتها و نمایش مد و زیبایی بود.

    گفته میشود در همین میهمانی مجلل بود که “جرالد تالبوت” به دیدار شاه آمد و پیشنهاد گرفتن امتیاز انحصاری فروش و صدور دخانیات ایران را با ناصرالدین شاه مطرح کرد و شاه با دادن امتیاز موافقت کرد. در این عکس شاه ادوارد هفتم (نفر اول از چپ) و ملکه الکساندرا (نفر سمت راست ناصرالدین شاه) و تنی چند از اشراف زادگان در کنار ناصرالدین شاه قاجار دیدهمیشوند.


    3nator.ir
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا