[h=2]شاه عباس اول[/h]
شاه عباس اول نه تنها از بزرگترین و ارزنده ترین قهرمانان تاریخ ایران ،بلکه جهان است تا جایی که به او لقب کبیر داده شده است. در دوره ی او وسعت ایران به مرزهای پیشین خود بازگشت و از قندهار تا بغداد و از خراسان تا بحرین و هرمز را فرا گرفت. شاید در آن روزگار اصفهان مشهورترین شهر جهان و ایران قدرتمندترین کشور در دنیا محسوب می شد.
اما این شاه برزگ جامع همه خوبی ها نبود . بلکه اعمال زشتو عیوبش نیز باعث شگفتی است. او بیرحمی و مهربانی ، خشم و عطوفت ، سادگی و زیرکی ، گذشت و کینه ورزی ، رعیت پروری و مردم کشی را با هم داشت . بارزترین زشتی رفتار او کشتن یا کو رکردن پسران خود و قتل سرداران وفادارش است. و شاید این خصیصه مذموم ناشی از ضربات روحی سختی بود که او در فاصله ده سال (984-994) تجربه کرده بود.
قدرت پادشاهی چنان بر او مستولی شد که حتی پسران خود را در این راه فدا کرد . نسبت به آنان چنان سختگیر بود که هر کس با انان سخن می گفت یا به انان سلام می کرد مقصر بود . مردم بنا به میل شاه به فرزندان او اعتنایی نمی کردند.
شاه عباس پسر بزرگ خود محمد باقر میرزا(مشهور به صفی میرزا) را به توهم رقابت با او ، با بی رحمی کشت. او هنگام مرگ 29 سال بیشتر نداشت. شگفت ان که او برای مجازات قاتل پسرش که صرفا فرمان شاه را اجرا کرده بود دستور داد آن فرد به دست خود سر پسرش را ببرد.
شاه عباس ، سپس در 1030 پسر دیگرش یعنی محمد میرزا و در 1031 سلیمان میرزا پسر بزرگ صفی میرزا و نوه ی خود را کور کرد و سر انجام در 1036 آخرین پسر او ، امامقلی میرزا نیز به همین سرنوشت دچار شد.
او به اختر شناسی و طالع بینی ایمان داشت. منجم باشی او به نام ملاجلال الدین محمد یزدی ، مشاور همیشگی او بود.و شاه عباس در هر کار مهمی با او مشورت می کرد.
شاه عیاس نسبت به دین اسلام و مذهب شیعه 12 امامی بسیار متعصب بود . هرگز نمازش ترک نمیشد و در روز جنگ همیشه پیش از اغاز نبرد وضو می گرفت و نماز می خواند و از درگاه خداوند در خواست پیروزی می کرد. به امام هشتم علاقه وافری داشت تا انجا که در 1010 برای زیارت استان قدس رضوی پیاده از اصفهان یه مشهد رفت.
اما این شاه برزگ جامع همه خوبی ها نبود . بلکه اعمال زشتو عیوبش نیز باعث شگفتی است. او بیرحمی و مهربانی ، خشم و عطوفت ، سادگی و زیرکی ، گذشت و کینه ورزی ، رعیت پروری و مردم کشی را با هم داشت . بارزترین زشتی رفتار او کشتن یا کو رکردن پسران خود و قتل سرداران وفادارش است. و شاید این خصیصه مذموم ناشی از ضربات روحی سختی بود که او در فاصله ده سال (984-994) تجربه کرده بود.
قدرت پادشاهی چنان بر او مستولی شد که حتی پسران خود را در این راه فدا کرد . نسبت به آنان چنان سختگیر بود که هر کس با انان سخن می گفت یا به انان سلام می کرد مقصر بود . مردم بنا به میل شاه به فرزندان او اعتنایی نمی کردند.
شاه عباس پسر بزرگ خود محمد باقر میرزا(مشهور به صفی میرزا) را به توهم رقابت با او ، با بی رحمی کشت. او هنگام مرگ 29 سال بیشتر نداشت. شگفت ان که او برای مجازات قاتل پسرش که صرفا فرمان شاه را اجرا کرده بود دستور داد آن فرد به دست خود سر پسرش را ببرد.
شاه عباس ، سپس در 1030 پسر دیگرش یعنی محمد میرزا و در 1031 سلیمان میرزا پسر بزرگ صفی میرزا و نوه ی خود را کور کرد و سر انجام در 1036 آخرین پسر او ، امامقلی میرزا نیز به همین سرنوشت دچار شد.
او به اختر شناسی و طالع بینی ایمان داشت. منجم باشی او به نام ملاجلال الدین محمد یزدی ، مشاور همیشگی او بود.و شاه عباس در هر کار مهمی با او مشورت می کرد.
شاه عیاس نسبت به دین اسلام و مذهب شیعه 12 امامی بسیار متعصب بود . هرگز نمازش ترک نمیشد و در روز جنگ همیشه پیش از اغاز نبرد وضو می گرفت و نماز می خواند و از درگاه خداوند در خواست پیروزی می کرد. به امام هشتم علاقه وافری داشت تا انجا که در 1010 برای زیارت استان قدس رضوی پیاده از اصفهان یه مشهد رفت.