همه چیز در دوره ی باستان ایران !

  • شروع کننده موضوع MILAD_A
  • بازدیدها 4,667
  • پاسخ ها 104
  • تاریخ شروع

MILAD_A

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
1970/01/01
ارسالی ها
27,940
امتیاز واکنش
17,247
امتیاز
995
محل سکونت
تجریش
[h=2]نقوش طبیعی در ایران باستان[/h]
1- آب:
آب از عناصری است که نرد ایرانیان مقدس به شمار می رفته است. در " آبان یشت" و " تیر یشت " درباره آب بسیار سخن رفته است و " آناهیتا " یا ناهید ، همچون ایزد بانوی بزرگ آب و باروری ، ستایش شده است.حتی مورخان یونانی ستایش عنصر آب را به ایرانیان نسبت داده اند و می نویسند : " ایرانیان در میان آب بول نمی کنند ، آب دهان بدان نمب اندازند و در آن دست نمی شویند " و البته مقصود آب جاری است که باید از هر گونه کثافت به دور بماند.
عنصر آب دو فرشته نگهبان دارد : یکی " اپم نپات " و دیگری " آناهیتا" یا " ناهید" که فرشته مخصوص آب ازآن یاد می شود و در " آبان یشت " از جلال و عظمت او سخن رفته است ، اسم کامل این فرشته
" اردویسور ناهید " بوده و چون مونث است گاهی کلمه بانو را هم به اول آن اضافه می کنند .در متوان اوستایی گاهی آب فرشته این عنصر معرفی شده است.
پیکره ناهید را که همان فرشته آب اس در روی سر ستون های طاق بستان می توان یافت.

2- آتش:
واژه آتش در اوستا ، " آتر" ، در پهلوی آتور و آتش ، در پارسی اذر و آدر آمده است.همانطور که می دانید آتش مهمترین اختراع بشر بوده است. این عنصر که ار میان 4 عنصر ( آب و باد و آتش و خاک) ازهمه لطیف تر و زیبا تر و سودمند تر است از دیر باز مورد توجه قرار گرفته است.
در ایران پیدایش آتش را به " هوشنگ" نسبت داده اند.جوهر آتش در اوستا موسوم به "فر" یا "خره " است و آن فروغ یا شکوه و بزرگی مخصوصی است که از طرف اهورا مزدا بخشیده شده است .
نخسیتن آتش بزرگ به " آتش بهرام" معروف است که در آتشکده ها است. دومین اتش ، در بدن حانداران و کالبد آدمی است که در آن به حرارت غریزی تعبیر شده است.س.مین آتش ، دز زستنی ها و چوب ها موجود است.چهرامین آتش در ابرها است که عبارت است از : برق یا همان آتشی که ازگرز تشتر زبانه کسید.پنجمین آتش در عرشه جاویدان و مقابل اهورا مزدا است.گوسند که پاسبانی آتش در ایران زمین مخصوص " اردیبهشت" بوده است.
در اوستا هم آتش ، پسر اهورا مزدا و سپندار مذیازمین ، دختر پروردگار معرفی شده است. در مذهب طبیعی آریایی ها آتش نقش بنیادی داشت.او با دم فزاینده اش کسانی را که از سرما و تاریکی رنج می برند ، حفظ می کرد.مراسم گرامی داشت آتش در آتشگاهی در محل مرتفع و آسمان باز اجرا می شد " کوروش هخامنشی" به پیروی از سنت نیاکان خود ، دستور داده بود یک بر ج آتش روی صفحه ای بسیار بزرگ بسازند که بر دشت پاسارگاد مسلط بود.
آتش مظهر نور و گرما و نماد زمینی خورشید است . آتش با توجه به نقشی که در آیین زرتشی داست و مظهر کامل خداوندی شناخته می شده در واقع محلی به نام آتشدان داشته که نمونه ای از آن را می توان در " بیستون" از آثار هنر اشکانیان نام برد. در خصوص نقش آتش نمونه دیگر مربوط به " ایزد مهر " است که هنگام زایش از سنگ مشعلی در دست چپ دارد که نشانه روشنایی است.
مسئله مهمی که می توان به آن اشاره کرد در زمینه سمبل آتش ، تجسم یافتن آتش در کنار الهه ها و شاه است که نمئنه این مورد را می توان روی " سکه بهرام دوم" که ضرب شده است یافت.​
 
  • لایک
واکنش ها: Diba
  • پیشنهادات
  • MILAD_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    27,940
    امتیاز واکنش
    17,247
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    تجریش
    [h=2]نقوش هندسی در ایران باستان[/h]
    1-سواستیکا:
    خورشید آریایی یا گردونه مهر یا " گردونه خورشید" نام های دیگر نشانه آسیایی معروف به" سواستیکا" هستند که دیرینه ترین نقش مایه باستانی است.زادگاه این نگاره آسیای مرکزی بوده است .زادگاه این نگاره آسیای مرکزی بوده است .گاه این علامت در میان شاخ بز کوهی دیده می شود که نماینده ارتباط هر دو علامت با خورشید است.
    ایرانیان معتقدند هر شاخه از این علامت جایگاه یکی از این عناصر چهارگانه است.بدین ترتیب ، چهار عنصر با هم و با چرخش خود خود نظام طبیعت و ذات آفرینش را حفظ می کنند.این علامت در دین مهر نشانه اتفاق مردم چهار سوی جهان است که بعدها مسیحیت آن را گرفته و پایه آن را کشیده و به شکل صلیب در آورده است.
    این نقش گاه دو بازوی خود را از دست داده و شکل s می گیرد مرکز این نشان نماد مرکزیت و وحدت الهی است و این همان گردونه ای است که مهر بر آن می نشیند و چهار اسب سفید نامیرای مینوی آن را می کشند.

    2-چرخ و حلقه:
    جرخ خود نمادی از مهر است .پرتوهای خورشید به پره های چرخی شبیه هستند که محورش همچون مرکزی بی حرکت نمایانگر مبدا هستس است و دورش که به پره به محور متصل می شود.
    در آیین میترائیسم ، حلقه، خود نمادی از چرخ است به معنای مقدسو نشانه پیمان ناگسستنی و اتحاد و وابستگی .از سوس دیگر حلقه که نشانه میؤه میترا بود بی گمان باید از هاله ای نور خورشید گرفته شده باشد ، دایره ای از نور که ایزد مهر را احاطه کرده بود، زیرا وی ایزد نور و خورشید بود.
    حلقه هم نشان معرقت و حکمت و روحانیت و مهربانی است و عموما دایره نماد کائنات است .حلقه و دایره اصولا به معنای مقدس بودن است . دایره نماد تمرکز و عدالت ایت چرا که فاصله کانون آن ار همه نقاط اطزاف دایره یکی بوده و شکلی است که بر مبنای تساوی شکل گرفته است.​
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    MILAD_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    27,940
    امتیاز واکنش
    17,247
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    تجریش
    [h=2]نقوش پرنده در هنر ایران باستان[/h]
    1- شاهین یا عقاب:
    در اساطیر ایران شاهین (عقاب) جایی مخصوص دارد . در افسانه های آفرینش به نام پیک خورشید معرفی شده که در کشتن گاو نخستین با مهر همکاری کرد. در برخی توصیف ها ،اهورا مزدا به سر عقاب تشبیه شده که شاید مقصود همان سئنه (سیمرغ) در اوستا باشد.
    در ایران قدیم شاهین ، مرغی خوش یمن و مقدس به شمار می رفته است و در افسانه های باستانی مظهر آسمانی بوده است.
    باز یا شاهین ، با ایزد موسیقی همراه است و در فرهنگ نفیسی به معنی" نی" که چوپان می نوازد ، امده است.
    غقاب زرین از قدیم نشانه علم ایرانیان بوده است و در شاهنامه مکرر از درفش عقاب پیکر ایران یاد شده است و در ادبیات دری ایران ، عقاب علامت قدرت و اقتدارو و پادشاهی مشخص شده و به خصوص شاهان از این پرنده هنگام شکر استفاده می کردند.
    در دوره "هخامنشی" پرواز عقاب به فال نیک گرفته شده و از این رو پرچمی زرین با نقش عقاب همواره در پیشاپیش سپاهیان هخامنشی با شکوه و جلال اهتراز بوده است .
    در هنر"پارت " و "ساسانی" عقاب نشانه خدای آفتاب (میترا) بوده است و بزکوهی مظهر آب و گیاه به شمار می رفت.
    روی بشقاب نقره ای ساسانی ، که در موزه " ارمیتاژ " نگه داری می شود ، نقش عقاب در حال حمله بز کوهی نشان داده می شود . آنچه از ترکیب نقش عقاب و بز کوهی به دست می آید تداوم و بقایای حیات است.
    درباره نقوش مربوط به عقاب ، تصویری از نشانه قدرت را می توان در یکی از سر ستون های تخت جمشید یافت که به صورت سمبل عقاب شیر نمایان است.
    از نمونه های دیگر درباره نقش عقاب ، بشقابی از طلا مربوط به هنر هخامنشی است که عقاب را به صورت کامل نشان می دهد و به طبیعت هم نزدیک است و حالت شانه ای بودن بال های عقاب باعث شده که این پرنده در آن زمان سمبل آب شناخته شود.
    از دیگر آثاری که می توان به آن اشاره کرد سگک طلایی مشکوفه از نهاوند متعلق به دوره پارت و ساسانی است که نقش غقاب روی آن تصویر شده است.

    2-طاووس:
    معنای سمبلیک این حیوان به معنی، تزئینات، تجمل،تکبر ، جلال و شکوه، خودبینی، رستاخیز، زندگی همراه با عشق، زندگی درباری، زیبایی،سلطنت، مقام ، شهرت و غرور دنیوی فنا ناپذیر، و مورد ستایش همگان است.
    در باورهای قومی و اساطیری به اعتقادات پیشینیان طاووس نابود کننده مار است و به همین دلیل آن را عامل حاصلخیزی زمین می دانستند.
    در ایران طاووس از قدیم الایام شهرت داشته و موضوع نقش بعضی مهرهای ساسانی و نقاشی های دوران اسلامی بوده است .یک نقش طاووس روی لباس دوره ساسانی در طاق بستان پیدا شده است.

    ((بچه ها فکر کنم یه جای این مطلبی که خودم گذاشتم ایراد داره....اینم ایرادش....به بزرگی خودتون ببخشین...آخه اصلا فکر کنم نباید این تاپیک رو ایجاد میکردم...ولی حالا اگه شما اطلاعات بیشتری دارین ممنون میشم که بگین))


    شاهین با عقاب یکی نیست و این دو ، پرنده هایی جدا از هم اند ، هر چند در جاهایی این دو را یکی پنداشته و انگاشته اند.

    برای روشنگری ، از واژه نامه ی دهخدا :

    شاهین . (اِ) ۞ پرنده ای باشد شکاری و زننده از جنس سیاه چشم . (برهان قاطع). پرنده ای است که بدان شکار کنند. (شرفنامه ٔ منیری ). یکی از مرغان شکاری بسیار جسور و باشهامت است و با وجود آنکه از قوش کوچکتر است بعلت جسارتی که دارد گاهی بعقاب و قوش حمله میکند. این پرنده ٔ هوشیار و چالاک در همه جا دیده میشود، بویژه در سرزمینهای بیشه زار و کوهستانی ناگزیر ایران هم نشیمنگاه این مرغ بوده و هست و دیرگاهی است توجه ایرانیان به این هوانورد گستاخ کشیده شده است و پرش آن را بفال نیک میگرفتند. این مرغ دوبار بنام «سئن » ۞ در اوستا یاد گردیده است و اوستاشناسان اروپایی آن را بمعنی عقاب برگردانده اند از اینکه سئن همان شاهین (عقاب ) است مورد شک نیست . و صفت شاهین از واژه ٔ شاه درآمده و این پرنده بمناسبت شکوه و توانایی و تقدس خود شاه مرغان خوانده شده است . (فرهنگ ایران باستان ص 396 ببعد). در کلیه ٔ فرهنگها عقاب در فارسی «آله » نامیده میشود و در بسیاری از لهجه های کنونی ایران نیز چنین آمده است و در لهجه ای بهیأت شائین ۞ بجای مانده . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). در وجه تسمیه ٔ این پرنده بشاهین گویند چون در سیری و گرسنگی نهایت اعتدال را نگاه دارد بشاهین ترازو در اعتدال تشبیه شده است . درباره ٔ بهترین نوع این پرنده گفته اند که : باید سرخ رنگ ، عظیم الجثه ، با چشمهای درشت و تیزبین ، گردن بلند، موی بر روی پیشانی افشانده و درشت منقار و سـ*ـینه فراخ با رانهای فربه و گوش و پاهای کوتاه و پنجه ٔ باز با بالهای بلند و دم کوتاه پرپشت باشد و بعضی گویند که رنگ اصلی این پرنده سیاه بوده است لذا سیاهرنگ آن بهتر باشد. گویند اول کسی که این پرنده را بدست آورد قسطنطین قیصر رم بود چون سرعت و بلندپروازی و شکار پرنده را بدید او راخوش آمد و دستور داد او را شکار کنند و در شکارها شاهین را بر روی دست خود نگاه میداشت . مؤلف «المصایدو المطارد» گوید: رسم و عادت پادشاهان روم بر آن بود که هنگام حرکت شاهینها بر فراز سر آنان پرواز میکردند و هر آنجا که شاه فرود می آمد آنها نیز فرود می آمدند و یکی از علایم عظمت و بزرگی در نزد سلاطین عرب بود که هنگام حرکت موکب شاهینها را بر فراز خود بپروازدر می آوردند.


    عقاب از همان واژه نامه :

    عقاب . [ ع ُ ] (ع اِ) مرغی است و عقاب تیزچنگال . (منتهی الارب ). مرغ شکاری سیاه . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). پرنده ای است از جوارح و چنگال داران که عرب آن را کاسر نامد. و گویند عقاب «سیّد» پرندگان است و نسر «عریف » آنها. عقاب را «خداریة» نیز نامند و او را چشمانی تیزبین است ، لذا در مثل گویند أبصر من عقاب . ماده ٔ آن را «لقوة» گویند، و برخی لقوه را عقاب تیزپر دانند. عقاب را «عنقاء مغرب » نیز دانند زیرا از اماکن دور دست می آید. و برخی عقاب را بر نر و ماده اطلاق کنند. (از اقرب الموارد).یک نوع مرغ شکاری که اُلْه و اُلَّه و یا ججا نیز گویند و قسم سیاه آن را دال و دالمن گویند. (ناظم الاطباء). طایر سبعی معروف است و به فارسی الوه و به ترکی قراقوش نامند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). مرغی شکاری و ناپاک است و کوچکترین آن را رخم یا مرغ فرعون نامند، و اشتباهاً آن را لاشخور نامیده اند. (قاموس کتاب مقدس ).عقاب به صورت مؤنث بکار رود و مذکر نباشد و از بزرگترین جوارح است رنگ اصلی آن سیاه باشد. و گویند نر آن را «غرن » نامند و برخی نر آن را از جنـ*ـسی دیگر غیراز عقاب دانسته اند. عقاب ، آهو و روباه و خرگوش و گاهی گورخر را نیز شکار می کند. برای شکار گورخر، عقاب خود را به آب می زند سپس در خاک می غلطد و به پرواز درمی آید و چون به گورخر رسید بالهای خود را تکان می دهدتا خاکهای آن به چشم گور رود و از حرکت بازایستد و شکارچی آن را شکار کند. عقاب عادةً خود در پی شکار نمی رود، بلکه بر بلندی می ایستد و چون پرنده ای را ببیند که شکاری کرده است به سمت او می رود و آن پرنده از بیم جان شکار خود را رها می کند. و می گریزد و عقاب آن شکار را برمی دارد عقاب جوجه های خود را بیش از دیگر پرندگان مخفی می دارد. و گویند نخستین کسانی که عقاب را شناختند و آن را به بازی گرفتند اهل مغرب و رومیان بوده اند. انواع مختلف عقاب در کوهها و صحراها و جنگلها و اطراف شهرها مسکن می کنند. و رنگ آنها سیاه ، سیاه مایل به سرخی ، شفتالوئی ، سفید و بور است . در شرع اسلام خوردن آن حرام است چون از پرندگان چنگال دار می باشد و کشتن آن را برخی مستحب دانند و برخی استحباب و کراهت آنرا، نفی کرده اند. (از صبح الاعشی ج 2 ص 53 و 65). پرنده ای است از راسته ٔ شکاریان و از دسته ٔ شکاریان روزانه که دارای جثه ای نسبتاً بزرگ و پنجه و منقاری بسیار قوی است . این پرنده بسیار جسور و پرجرأت است و نسبت به دیگر پرندگان شکاری قدرت و شجاعتی مخصوص دارد، بطوری که برخی خلبانان گزارش داده اند عقاب حتی به هواپیماهای کوچک حمله می کند و گاهی نیز موجب خطراتی می گردد. به همین جهت عقاب را به نام «سلطان پرندگان » می نامند. در یونان قدیم عقاب نشانه ٔ ژوپیتر بود و رومیان عقاب را نماینده ٔ قدرت خارق العاده می دانستند و روی چوبه های درفش ملی خود مجسمه ٔ او را به عنوان یک قدرت شکست ناپذیر نصب می کردند. ایرانیان باستان نیز آن را شعار و مظهر قدرت خویش قرار داده بودند. پرواز این پرنده به قدری زیاد است که ساعتهای متمادی می تواند به پرواز خود ادامه دهد و مسافات طولانی را به سهولت طی کند و تا ارتفاع بسیار زیاد اوج بگیرد. منقار عقاب بسیار قوی و برنده است و دارای پنجه هایی پرقدرت و ناخنهایی بسیار تیز و خمیده است . عضلات پنجه و پای وی به قدری نیرومند و پرقدرت است که می تواند حیوانات قوی جثه از قبیل روباه و بچه گوزن و بره های نسبةً بزرگ را به سهولت و سادگی از زمین برباید. در گرسنگی پرطاقت است و تا چند روز می تواند تحمل گرسنگی کند. قدرت دید این پرنده نیز بسیار است و از مسافات بسیار بعید کوچکترین حرکت از نظرش پوشیده نمی ماند. عقاب دارای کبر و غرور خاصی است و برای اینکه همواره به شکار خود تسلط داشته باشد عموماً در ارتفاعات زیاد پرواز می کند. در محوطه ٔ پرواز او دیگر پرندگان شکاری قدرت پریدن و تعقیب شکار را از دست می دهند و به مجرد دیدن عقاب شکار خود را رها کرده به منظور حفظ جان خود به گوشه ای پناه می برند. عقاب دارای انواع مختلف است که از نظر رنگ و بزرگی و کوچکی و شجاعت و دلاوری با هم تفاوت دارند، از قبیل عقاب شاهی ۞ که از عقابهای دیگر قوی تر و شجاعتر و چابکتر و بلندپروازتر است و در قلل مرتفع آلپ وپیرنه بومی است . دیگر عقاب پیگارگ ۞ که در سواحل دریاها می زید و به همین جهت به نام عقاب دریا نیز موسوم است . دیگر عقاب هلیااتوس لوکوسفالوس ۞ که به نام عقاب آمریکایی نیز مشهور است ، که این نوع آن در سال 1872م . طی قانونی در دومین کنگره ٔ آمریکا، به عنوان علامت رسمی دولت آمریکا شناخته شده است . (از فرهنگ فارسی معین ). کلمه ٔ عقاب مؤنث است . جمع قله ٔ آن أعقُب وجمع کثرت آن عِقبان و عقبان است . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، عَقابین . (از اقرب الموارد). اَلُه . (مهذب الاسماء). ابوالاشیم . ابوالحجاج . ابوحسبان . ابوالدهر. (مرصع). ابوقرة. ابوالهیثم . (دهار). اَلُه . ام الحوار. ام الشفوة. ام طلبة. ام کیح . ام لوح . ام الهیثم . (مرصع). أنوق . جَجا. حُباشیّة. خُدارّیة. (منتهی الارب ). دالمَن . ذولقوَة. سَتَل . سَهوک . شَفواء. (دهار). صومعة. عُبر. عُثر. عَزیبَة. عَزیزَة. عَنس . غَرَن . کاسِر. کَفَر. (منتهی الارب ). لَقوَة. (بحر الجواهر). لقیة. (دهار). کمّاعَة. (منتهی الارب ). مردارخوار. (زمخشری ). نُساریّة. (منتهی الارب ). تُلَج و تُلد، چوزه ٔ عقاب . خاتیة؛ عقاب که بر صید فرود آید. دَلوف ؛ عقاب تیزپرواز. شَقذاء و شَقَدی ̍؛ عقاب سخت گرسنه . عَبَنقاء و عَبَنقاة؛ عقاب تیزچنگل . عَجزاء؛ عقاب کوتاه دم و عقابی که در دم او پر سپید باشد. عَقَنباة؛ عقاب تیز چنگل . عَنز؛ ماده عقاب . فتخاء؛ عقاب فروهشته بال . قَیعَلة؛ عقاب که بر سر کوه جای گیرد. لَخواء؛ عقاب که منقار بالایش از زیرین بزرگ باشد. لَقوة؛ عقاب ماده . هَیثم ؛ چوزه ٔ عقاب

    _________________
    به نام نامی کوروش
    و آن آزاده جانانی
    که جز بر خاک پردیس جهان
    ایران زمین
    پیشانی خود را نسائیدند​
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    MILAD_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    27,940
    امتیاز واکنش
    17,247
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    تجریش
    [h=2]نقوش گیاهی در ایران باستان[/h]
    1- درخت زندگی:
    به رمز" محور جهان " بر اثر داد و ستدهای متقابل میان تمدن ها ، انواع و اقسام درختان قدسی که بر غنای تصویر اولیه می افزایند، می پیوندند.
    در بین النهرین " درخت زندگی " ترکیبی است از رستنی های گوناگون که به علت عمر طولانی و زیبایی و سودمندی مقدس شمرده می شوند از قبیل: : درخت سدر که چوبش گران بهاست، نخل که خرما می دهد ، تاک بن با بار خوشه های انگور و درخت انار ، رمز باروری که میوه اش آبستن صدها دانه است.
    " درخت زندگی" نعمولا در تصاویر و نقوش ، میان دو راهب و کاهن یا دو جانور افسانه ای ( شیردال، بز وحشی و ...) قرار دارد که نگهبانش به شمار می روند.
    در ایران نخستین نمونه های گیاهی روی سفال ها ، مهرها و سنگها یافت شده است.دنیای عیلامی پر از تصاویر گیاهی است که مرکز و منبع درخت است مثل مفرغ های لرستان ، مارلیک ، املش ، زیویه، در زمان ایرانیان آریای، عصر مادها، هخامنشیان و پارتیان تصویر آیینی درخت را همچنان می بینیم.
    1- درخت زندگی:
    از کاربردی ترین نقوش درخت در فرش ایرانی و تزئینات دیواری است که خود نمو داری از پیوند زمین و آسمان است . در ایران دوره هخامنشی و ساسانی درخت سرو درخت زندگی به شمار رفته است و نیز درخت نخل ، درخت انجیر، درخت سدر و زیتون و درخت چنار در ایران مقدس شمرده می شوند.همچنین برخی از درختان میوه مانند زیتون ، انجیر،سیب،انگور و انار را از درختان بهشتی می دانند .

    درخت سرو و خرما:
    سرو درخت همیشه سبز نامیده می شود.مطابق روایات ، زردشت این درخت را از بهشت آورد و در پیش آتشکده کاشت
    درخت کاج یا سرو ویژه خورشید است .درخت همیشه سبز و با طراوت کنایه از بهار است، اما در برخی آن را وابسته ماه می دانند.
    زرتشت در اوستا به نوعی از سرو اشاره می کند و آن را درختی بهشتی خطاب می کند که برگش دانش است و برش خرد، و هر کس میوه اش را بچشد جاودانه خواهد ماند. نمونه ای از درخت سرو را می توان ذر زمان هخامنشی در بدنه پلکان های شرقی کاخ آپادانا تخت جمشید مشاهده کرد، زیرا در نظر ایرانیان درخت سرو از اهمیت زیادی برخوردار بوده است و سمبل گیاهی نامیده می شود و در ضمن به درخت زندگی در میان مردم مشهور بوده است.
    درخت نخل یا خرما در زمان ایران باستان درخت مقدسی به شمار می رفته است و نمونه های زیادی از آن را در زمان ساسانی در گچ بری های بیشاپور می توانیم ببنیم ،دلیل عمده دیگری که در ایران باستان درخت خرما مقدس شمرده می شده است، این است که میوه های آن جنبه باروری دارد و همچنین در زمان هخامنشی و ساسانی به درخت زندگی معروف بوده است.

    2-گل نیلوفر:
    در اساطیر کهن ایرانی نیلوفر گل ناهید به شمار می رفته است و در فارسی گل آبزد یا گل زندگی و آفرینشو یا نیلوفر آبی نامیده می شود. درروایات کهن ایران گل نیلوفر ( لوتوس) را جای نگهداری تخکه یا فر زردشت ،که در آب نگهداری می شد می دانستند و از این رو نیلوفر با آیین مهر پیوند نزدیکی داشت.
    در روزگار باستان ، گویا آب نیلوفر را که خوش بو بوده همانند می و باده به منزله نوعی هوم می نوشیدند که به آن " بوشکر" می گفتند: آب انگور و آب نیلوفر
    می دانیم که جشن نیلوفر ،جشنی بوده که ایرانیان قدیم برگزار می کردند.
    در ایران باستان که نیلوفر سمبل و نشانه زندگی و آفرینش است ابتدای آن در آیین مهری ظهور پیدا می کند
    در زمان "هخامنشی " این گل در مراسم رسمی و درباری متحلی می شده است
    گل نیلوفر را می توان در تخت جمشید از جمله ستون های تخت جمشید و هچنین در تالار صد ستون در نقوش بالای تخت شاه می توان یافت که در پایین پای نقش شیر جای گرفته است.
    بیش تر نقوش گیاهی در زمان هخامنشی به صورت تکی یا با ترکیب حیوانات در حجاری ها یا نقوش برجسته مشاهده می شود.

    3-گیاه هومه (هوم):
    هوم ایرانی هم گیاه هم خدا است.مناسک فشردن این گیاه با شماری از پدیده های آسمانی چون تابش خورشید و بارش باران پیوستگی دارد.هومه ایرانی کاملا شبیه سومه است و آن را اکنون با افدرا یکی می دانند.از خصوصیات این گیاه آن است که بصورت عادی نیرو می بخشد و شفا می دهد، چه برسد به وقتی که آن را تقدیس کنند.شیره این گیاه قدرت های ماورالطبیعی اعطا می کند و تاثیر مسمومیت زداینده دارد .
    ه.م اسمانی را پسر اورمزد به شمار آورده اند و او را موبدی آسمانی دانسته اند .
    در هوم شخصیت جنگنده ای را نیز می توان تصور کرد ، که با شر مبارزه می کند.
    در باره گل نيلوفر بد نيست بدانيم که اين نماد در همه کيشهای ودايی مانند هندو ،بودا ،مهر آيين و زرتشت از جايگاه ويژه اي برخوردار ميباشد .
    گل نيلوفر نمايش شکوفايی چرخه يا چاکرای هفتم بوده و پيروان راه آگاهی آنرا نماد بيداری به شمار می آورند .
    در سنگ نگاره ها پيشکش آن از سوی موبدان موبد به شاهنشاه نشانه پشتيبانی و سر سپردگی او با همه نيروهای ماورايی اش بوده است .

    در برهان قاطع آمدست که خرداد روز از خرداد ماه را جشن نیلوفر می خوانده اند​
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    MILAD_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    27,940
    امتیاز واکنش
    17,247
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    تجریش
    [h=2]گزارشی باور نکردنی و جالب از ایرانیان باستان[/h]

    بنابه تحقیقی در بریتانیا، ایرانیان باستان اولین بشرهایی بودهاند که از گازهای شیمیایی در جنگ استفاده کرده اند.

    یک محقق بریتانیایی گفته است که شواهدی را کشف کرده است که امپراطوری ایران در قرن سوم میلادی در جنگ با رومیها از گازهای سمی در شهر "دورا" - واقع در شرق سوریه کنونی- استفاده کرده است.

    این نظریه بر اساس بقایای حدود 20 سرباز رومی که در زیر دیوار این شهرکشف شده اند، مطرح شده است.

    بقایای کشف شده در زیر دیوار دورا نشان ازآن دارد که ازگازهای سمی برای محاصره این شهر استفاده شده.

    بقایای کشف شده در نشست سالانه موسسه باستان شناسی آمریکا به نمایش گذاشته شد.

    تحقیق جدید نشان میدهد که ایرانیان باستان برای ورود به شهر دورا در زیر دیوار آن یک نقب حفر کرده بودند.

    سایمون جیمز، باستان شناس از دانشگاه لستر انگلستان، میگوید آنها همچنین قیر و سنگ سولفور آتش زده بودند تا گازهای پر تراکم سمی تولید کنند.

    او افزود که دودکشهای زیرزمینی احتمالا به تولید و توزیع این گازهای مرگ آور کمک کرده است.

    رومیها ظاهرا برای جلوگیری از محاصره این شهر نقب خودشان را حفر کرده بودند. دهانه دو نقب در زیر زمین با یکدیگر تلاقی پیدا میکرده است.

    سایمون جیمز میگوید: " ایرانیان باستان برایکشتن 20 مرد در فضایی به ارتفاع یا پهنای کمتر از 2 متر و طول یازده متر به سربازان فوق بشر نیاز داشتهاند اما این کار را با گازهای سمی در عرض چند دقیقه انجام دادهاند."

    دکتر جیمز میگوید: "سربازان رومی کشف شده در محل تلاقی دو نقب در زیر زمین با دودهای سمی مواجه و در عرض چند ثانیه بیهوش شده اند و ظرف چند دقیقه مرده اند."

    حفاریها نشان داده است که اجساد سربازان رومی توسط دشمنانشان در نزدیکی محل تلاقی نقبها و در محل ورود به نقب رومیها انباشته شده بودند تا پیش از آتش زدن تونل برای ورود به آن ایجاد سد کرده باشند.

    باستان شناس بریتانیایی میگوید: "شواهد باستان شناسی به دست آمده در شهر دورا به روشنی نشان میدهد که ایرانیان دوره ساسانی به اندازه رومیها در محاصره کردن شهرها به عنوان روشی در جنگ، مهارت داشته اند."

    شواهد همچنین ثابت میکند که ایرانیان باستان با هدف فرو ریخته شدن دیوار شهر دورا و همچنین برج که کنار آن بوده به حفر نقب دست زدهاند.

    با این که نقب ایرانیان باعث نشده که ساختار این دیوار فرو بریزد، مهاجمان سرانجام دورا را تصرف میکنند.

    با این حال، این که ایرانیان باستان چگونه توانستهاند وارد این شهر بشوند هنوز هم یک راز به حساب میآید چون جزئیات عملیات محاصره در شواهد تاریخی به جای مانده کشف نشده است.

    دورا مدتی بعد از تصرف رها شده و ساکنان آن توسط ایرانیان باستان کشته یا به امپراطوری ایران منتقل شدهاند.

    در سال 1920 بخشی از بقایای این شهر که در شرایط خوبی مانده بوده است توسط سربازان هندی که تلاش داشتهاند در کنار دیوار دورا سنگرهای دفاعی ایجاد کنند، از زیر زمین بیرون آورده شد.

    اسکلت شهر دورا در دهههای بیست و سی میلادی توسط محققان فرانسوی و آمریکایی کشف شد.​
     

    MILAD_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    27,940
    امتیاز واکنش
    17,247
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    تجریش
    [h=2]کشف سکههای ایران باستان در شمال آلمان[/h]

    به گزارش میراث آریا، سکههای منقوش به تصویر خسرو دوم، بیست و دومین پادشاه سلسله ساسانی در شمال آلمان کشف شد.

    به همراه این سکهها که در سال 610 میلادی ضرب شده بودند، سکههای دیگری از تمدنهای باستانی عراق، افغانستان و شمال افریقا نیز به دست آمد که نشان از تعملات تجاری گسترده اروپاییان با بازرگانان خاورمیانه می داده است.

    از بین 82 سکه کشف شده سکههایی متعلق به سال 820 میلادی وجود داشت که روی آنها نوشتههایی به زبان عربی ضرب شده بود. نوشتههایی برجسته که به گفته باستانشناسان در نوع خود بی نظیر بوده و با تمیز شدن ساده به خوبی قابل مشاهده بودند.

    به گفته باستانشناسان، جستجوی کاوشگران برای ردیابی و شناسایی سکونتگاه اسلاوهای ساکن در منطقه در سال 800 میلادی به شناسایی این سکهها انجامید که در ظروفی سرامیکی قرار داشته و توسط ثروتمندان منطقه دفن گردیده بودند.

    منطقه شمالی آلمان که در خط مرزی لهستان قرار گرفته و در دهههای اخیر از رکود اقتصادی و جمعیتی رنج میبرده در اعصار گذشته به دلیل برخورداری از یک جاده تجاری شش هزار کیلومتری از شکوه بالایی برخوردار بوده است. جادهای که از دریای خزر آغاز و از مسیر رود ولگا به شمال غرب روسیه یا سنت پترزبورگ امروزی رفته و از مسیر دریای بالتیک به اسکاندیناوی و شمال آلمان منتهی میشده است.

    به عقیده باستانشناسان، درهمهای نقره، در این دوران ارزش بالایی داشته و هرکدام برابر با جیره 75 روزه گندم یا یک مرواید بوده اند. از اینرو بیشتر سکهها به حالتی نصفه یا تکه تکه شده در این منطقه کشف شدند.

    گفتنی است به گفته باستانشناسان، زراعی بودن منطقه منجر به آن شده بود که با گذشت زمان و شخم زدن زمین، سکهها از محفظههای خود خارج و در تمام سطح زمین پخش شوند.​
     

    MILAD_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    27,940
    امتیاز واکنش
    17,247
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    تجریش
    [h=2]روابط عمومی در ایران باستان[/h]
    آن زمان كه انسان زندگی قبیله ای را آغاز كرد دود ، آتش و شاید هم از زمانی كه مهاجرات های عظیم نوع بشر شروع شد ؛ از دول بزرگ تاریخ و كشورگشایان نامی حكایاتی بما رسیده است كه نشان می دهد روابط عمومی با تفاوتهای اندك و تحت عناوین مردم داری و امثال آن مورد استفاده آنان بوده است.
    بشر از آن زمــان كه به تــوسعه تمدن خود پرداخت ؛ نیازمند به همكاری و ارتباط با دیگران شد و دامنه دار شدن امور شهر نشینی و یا بهتر بگوییم گسترش شهرنشینی مستلزم ایجاد تشكیلات و سازمانهایی برای استفاده صحیح از منابع و افراد بود. بدین جهت گروهها و دسته های مختلفی تشكیل شدند كه منافع و فعالیتهای آنها نسبت به گروههای دیگر گاهی موافق و گاهی مخالف بود. برای حل این اختلافها یا با یكدیگر به منازعه و پیكار می پرداختند و یا اینكه قرارها و مقرراتی منعقد و وضع می نمودند.
    البته حدود این قراردادها مشخص نبود ؛ از این رو داشتن ارتباط و سعی در ایجاد نگه داشتن حُسن تفاهم از زمانهای دیرین شرط اساسی سازش و توافق میان گروه ها و ملت های مختلف بود و بشر از آغاز تاریخ كوشش می كرد، كه وسایلی برای ایجاد ارتباط و تفاهم با دیگران بدست آورد و از كلیه علوم و فنونی كه در اختیار داشت بدین منظور استفاده می كرد.
    مهمترین نمونه عالی از وسایل ارتباطی در ایران باستان که برای ایجاد حُسن تفاهم و به منظور روابط عمومی بكار رفته است كتیبه ی بیستون شاهنشاه هخامنشی است كه بر صخره های كوه بیستون نقش بسته است. داریوش اول اصلاحات عمده ای را در روش های اداره مملکت صورت داد و این اصلاحات منجر به تشكیلات كشوری و تنظیم مالیات و ایجاد خطوط ارتباطی شد. و در این زمان داریوش برای مطرح شدن روش هایش برای اولین بار یك برنامه بزرگ روابط عمومی را به منظور نشان دادن كارهای خود به عموم افراد ملتهای تابع ایران و ایجاد حُسن تفاهم در آنها اجرا كرد و در این راه از بهترین وسائلی كه آن زمان وجود داشت استفاده كرد. او فرمان داد به صخره های بلند كوه بیستون كه چشمه های دامنه های آن محل اُطراق كاروانیان ملتهای بزرگ آن زمان چون آشوری ها، بابلی ها و ... بود كتیبه ی مفصلی به سه زبان معروف آن عصر یعنی پارسی قدیمی، ایلامی و بابلی بنویسند و نسخه هایی از آن را نیز به زبانهای مختلف به كلیه كشورهای تابع ایران ارسال کنند تا مطالب آن در سراسر نقاط ایران بزرگ پخش شود. در واقع این كتیبه مانند یك روزنامه دیواریست كه در آن زبان جای سایر وسایل امروز روابط عمومی از قبیل جراید، تلویزیون، فیلم و .. را گرفته است.
    داریوش اول برای معرفی خود و عملکرد شاهنشاهی خویش کتیبه های را آماده می کرد که در این کتیبه ابتدا داریوش خود را معرفی کرده و می گوید « منم داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، پسر وی شاسب، نوه آرشام هخامنشی ». سپس ۲۳ مملکتی را که تحت حکومت شاهنشاهی ایران بودند نام می برد و می گوید در این ممالکت هر مردی را که دوست بود بسیار نواختم و با آنکه دشمن بود سخت کیفر دادم به فضل اهورامزدا این ممالک قوانین مرا، مجری داشتند و همچنان که امر کردم، رفتار نمودند.
    بعداز آن داریوش شرح سرکوبی گئوماتای غاصب و هر یک از کسانی را که در اطراف ایران به شورش برخاسته بودند با ذکر تاریخ و وقایع دقیق آنها بدون هیچگونه اقراق بیان نموده و گفته است: « به فضل اهورامزدا کارهای بسیار دیگر نیز کردم که در این کتیبه ننوشتم و از این جهت ننوشته ام تا آن کسی که بعدا" این نوشته را می خواند نپندارد که این کارها خیلی زیاد است و آنرا باور ندارد و دروغ بداند. اکنون با تو باور داشتی آنچه را که کردم پس آن را پنهان مدار، اگر پنهان مداری و به مردم بگویی اهورامزدا تو را یاری کند و دودمان تو پاینده و عمرت دراز دارد. آنچه من از جزی و کلی کردم، به اراده اهورامزدا بود، اهورامزدا من را کمک کرد و ایزدان دیگر نیز، زیرا چه من، چه دودمانم نه بد قلب بودیم و نه دروغگو و نه بی انصاف. من موافق حق و عدالت سلطنت کردم، نه بنده ای را آزردم و نه مردم ضعیف را، مردمی را که دودمان مرا یاری کرد نواختم و آن را که بدی کرد فشردم.»
    بدون شک در آن روزگاران برنامه ی بهتر از این برای ایجاد حُسن تفاهم، در عموم افراد و آشنا ساختن آنها به اسلوب یا روش جدیدی اداره امور کشور ؛وجود نداشته و این نوع اطلاع رسانی و شرح حال امور در دنیای باستان ؛ بی نظیر به نظر می رسدو بر همین اساس این نمونه برجسته ای از اقداماتی است که در دنیای قدیم به منظور روابط عمومی به عمل می آمده است.


    داریوش پادشاه هخامنشی برای حفظ ارتباط و رسانیدن اخبار لازم به عموم مردم كه مهمترین اصول روابـــط عمومی است دست به اقدامات مهمی در دوران باستان زد كه در زیر به آنها اشاره می شود.
    ۱ - برای نخستین بار چارپاخانه هایی (چهارپاخانه هایی) در سراسر ایران دایر كرد كه در آنها همیشه اسبهای تازه نفس حاضر بودند و به محض آنكه چارپا حامل پیام به آنجا می رسید فورا" اسب خود را عوض می كرد و به حركت ادامه می داد. بدین ترتیب پیام مورد نظر به سریع ترین طرز ممكن تا دور افتاده ترین نقاط ایران ارسال می شد.
    ۲ - داریوش یك شبكه مخابراتی با استفاده از وسایل موجود آن زمان برای فرستادن پیامهای كوتاه و فوری بوجود آورد. این پیامها بوسیله علائمی كه با ایجاد دود در روز و آتش در شب بر روی ارتفاعات داده می شد به سرعت منتقل می شد و به نقاط دور دست كشور می رسید.
    ۳ - داریوش با وجود فقدان چاپ و كاغذ و سایر وسایل پخش اخطار در آن روز مطالب مورد نظر خود را بطور بخش نامه مانند، به اطلاع كلی نواحی تابع ایران می رساند و برای این منظور از لوحهای فلزی كه با خط میخی بر روی آنها نوشته می شد استفاده می كرد. مثلا" پس از اقداماتی كه در سه سال اول سلطنت خود برای فرو نشاندن شورشهای ناشی از حكومت گئوماتای غاصب و برقراری حق و عدالت به عمل آورد فرمان داد شرح جامعی درباره این اقدامات در لوحهای فلزی نوشته و به كلیه نواحی ایران بفرستند تا عموم افراد كشور از آن آگاه شوند و حُسن تفاهم و همكاری لازم در آنها بوجود آید.
    ۴ - وسیله دیگری كه داریوش برای این منظور بكار برد، كتیبه ی بیستون است. همانطور كه گفتیم داریوش فرمان داد شرح فتوحات و یا فتح ها و سركوبی شورشیان و نظم و نسخ جدیدی را كه پدید آورده بود را بر صخره های بلند كوه بیستون كتیبه كنند و پیكر او را نیز با 9 نفر از سركردگان شورشی كه به فرمان او گردن نهاده بودند بر بالای آن كتیبه حجاری نماید.
    قابل ذكر است كه داریوش در عرصه روابط عمومی ایران كارهای بسیاری كرده است كه حتی بعد از او نیز دولت ها و قومهای مختلف هم استفاده می كردند و حتی در دوره ای ساسانیان از وسایل روابط عمومی كه داریوش بوجود آورده همچنان استفاده می شد.


    ویرایش توسط .LiLiM. : 1390,01,21 در ساعت ساعت : 10:49​
     

    MILAD_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    27,940
    امتیاز واکنش
    17,247
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    تجریش
    [h=2]روابط عمومی در دوران ساسانیان و بعد از آن[/h]
    همان طور كه گفتیم ؛ برای اولین بار داریوش پادشاه هخامنشی روابط عمومی را در ایران گسترش داد و در دوره های بعدی نیز از امكاناتی كه این پادشاه فراهم كرده بود استفاده می كردند.
    در دوره ساسانیان چارپاخانه ها همچنان برقرار بود و خلفای اسلامی نیز از آن تقلید كردند، كتیبه های بسیار نیز در دوره ساسانی نزدیك محل عبور كاروان ها یا مراكز اجتماع مردم نقش گردید. هر چند از لحاظ تفصیل مطالب و اهمیت آن به پای كتیبه بیستون نمی رسید ولی هنرهای خاصی در تهیه آن بكار رفته بود. كتیبه های این دوره بیشتر به صورت پوستر مصوری است كه با بهترین امكانات آن زمان تصویر شده و موضوع های واحدی را از قبیل تاج گذاری اردشیر (در نقش رستم) و یا طرز زندگی خسرو پرویز (طاق بستان) با مهارت بسیاری به طور گویا و بدون آنكه احتیاج زیادی به استفاده از متن داشته باشد نشان می دهد.

    ضمنا"در دوره ساسانیان خط و كتابت در ایران توسعه و پیشرفت بسیار یافته بود و علاوه بر سه طبقه رسمی جامعه كه روحانیان، جنگ آوران و كشاورزان بودند طبقه چهارمی به نام دبیران به وجود آمده بود. رئیس این طبقه دبیربذ نام داشت و جزء مقربان شاه بود. كار این طبقه عبارت از این بود كه نام ها و پیام های دستگاه های دولت و یا اشخاص را به طرزی مؤثر و مفهوم با رعایت اصول ادبی و هنری تهیه و تنظیم می كردند. دبیران نقش بزرگی برای حُسن تفاهم میان افراد مختلف و همچنین میان دستگاههای حكومت و عموم مردم را برعهده داشتند.
    وسیله دیگری كه در زمان ساسانیان از لحاظ روابط عمومی مورد استفاده قرار می گرفت، جشن ها و مراسم مذهبی بود. چنان چه كه می دانیم ایرانیان در زمان ساسانیان جشنهای طولانی برپا می كردند. هر سال شش عید به نام گاهنبار داشتند كه برای هر یك از آنها پنج روز جشن می گرفتند. علاوه بر این هر یك از روزهای ماه نامی داشتند كه نام ۱۲ روز اول آن مطابق نام ماههای سال بود و در هر ماه وقتی نام روز مصادف با نام آن ماه می شد جشن می گرفتند.
    مهمترین جشن ها نوروز، مهرگان، سده، آذرجشن و هار جشن بود و اعیاد دیگری نیز از قبیل خرم روز (در اول دی)، سیرسور (مخصوص خوردن سیر و نوشید*نی) و آبریزگان (در سی بهمن) برقرار بود.
    در این جشن ها كه با مراسم مذهبی همراه بود معمولا بارعام (یعنی عامه مردم) ضیافت های عمومی برپا می كردند. سرودهایی در توصیف اقدامات نیك شاه می خواندند و مُوبد بزرگ نطقی می كرد كه در آن فرمان های شاه را برای مردم بیان می نمود. همچنین پادشاه و حكمرانان از این جشن ها برای تماس با مردم و ایجاد حُسن تفاهم با آنها استفاده می كردند.
    یكی از كارهای مشهوری كه در دوره ساسانیان انجام داده می شد این بود که در جشن خرم روز (اول دی) شاه از تخت به زیر می آمد و لباس سفید می پوشید و به روی فرش های سفید می نشست و آنــگاه عموم دهقان ها و طبقات مختلف مردم را به حضور می پذیرفت و با آنهــا به سخن گفتن می پرداخت.
    در آغاز این جشن معمولا" شاه می گفت: "امروز من چون یكی از شما هستم، و با شما برادر هستم، زیرا قوام جهان به آبادانیست كه در دست شماست و قوام آبادانی به پادشاه است و هیچ یك از این دو جدا از هم نتواند.
    در قسمت های اول تا چهارم، در مورد روابط عمومی در دوران باستان و حكومت های مختلفی كه در دوران باستان روی كار آمدند، توضیحی داده شد. حال كه به قسمت پایانی این مبحث رسیده ایم، در مورد روابط عمومی در دوران اسلامی و صفویه توضیحی خواهیم داد. در این نوشته فقط به نقش روابط عمومی در این دوران اشاره خواهد شد و از نظر اقدامات مرتبط با روابط عمومی، این دوران مورد بررسی قرار خواهند گرفت.

    در دوره اسلامی نقش روابط عمومی را تا حدی شاعران ایفاء می كردند كه در قصائد خود اقدامات نیك پادشاهان را می ستودند و خواسته های مردم را نیز به گوش پادشاه می رسانیدند. این اشعار سـ*ـینه به سـ*ـینه می گشت و در همه جا پراكنده می شد.
    در دربار بعضی از پادشاهان مانند سلطان محمود غزنوی، برای شعرا و وظیفه ای كه از لحاظ روابط عمومی برعهده داشتند، قدر و منزلت زیادی قائل بودند و ملك الشعراء در واقع به جای رئیس روابط عمومی آن زمان بود.
    واعظین و اهل منبر نیز تا حدی وظیفه روابط عمومی را انجام می دادند. آنها به نام حكمران و سلطان وقت خطبه می خواندند و منظورهای حكومت را به گوش مردم می رسانیدند.
    در زمان صفویه كه ترویج مذهبی مورد توجه قرار گرفت، واعظان نقش بزرگتری پیدا كردند و اقدامات حكومت را از لحاظ حمایت و تقویت مذهبی نیز مورد بحث قرار می دادند. در دوران صفویه از جارچیان نیز جهت اعلام خبرهای مورد نظر حكومت استفاده می شد و منصب جارچی، جزء مناصب رسمی حكومت بود.
    وسایل و تشكیلات كه برای امور روابط عمومی در دوران صفویه وجود داشت مانند سایر تشكیلات حكومتی و اجتماعی دیرین تا زمان قاجاریه همچنان ادامه یافت و هیچگونه تغییر اساسی در آن پدید نیامد.
     

    MILAD_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    27,940
    امتیاز واکنش
    17,247
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    تجریش
    [h=2]ازدواج در ایران باستان[/h]
    در دین زرتشتی تعدد زوجات روا
    نیست و گفته شده همانگونه که یک زن نمیتواند در یک زمان بیش از یک شوهر
    داشته باشد مرد نیز نمیتواند در آن واحد دو یا چند زن داشته باشد. اختیار
    زن دوم در شرایطی خاص و سخت که در آیین نامه زرتشتیان آمده جایز است نظیر
    اینکه زن اول فوت شده باشد.. در ایران باستان تنها در صورتی فرد زرتشتی
    میتوانست با وجود زن اول زن دیگر اختیار کند که زن اول به تشخیص پزشک
    عقیم بوده و خود موافقت خویش را برای این کار اعلام کند و رضایت داشته
    باشد هدف از این عمل نیز بقا نسل و پرورش فرزندانی نیک برای دین و دنیاست.



    در مورد انواع
    پیوند زناشویی در ایران باستان گفتنی است که زن و مرد زرتشتی به 5 صورت و
    تحت عناوین پادشاه زن- چاکر زن- ایوک زن- ستر زن- خودسر زن پیوند زناشویی
    میبستند که هر یک جداگانه به شرح زیر است:



    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    1-پادشاه زن:
    این نوع ازدواج به حالتی گفته میشد که دختری پس از رسیدن به سن بلوغ با
    موافقت پدر و مادر خود با پسری ازدواج میکرد و پادشاه زن از کاملترین
    حقوق و مزایای زناشویی برخوردار بود و کلا" همه دخترانی که برای نخستین
    بار و با رضایت پدر و مادر ازدواج میکردند، پیوند زناشویی آنان تحت عنوان
    پادشاه زن ثبت میشد..



    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    2-چاکر زن:
    این نوع ازدواج به حالتی اطلاق میشد که زنی بیوه به عقد و ازدواج با مرد
    دیگری در میآمد. این زن با زندگی در خانه شوهر دوم خود حقوق و مزایای
    پادشاه زن را در سراسر زندگی مشترک دارا بود، ولی پس از مرگ آیین کفن و
    دفن و سایر مراسم مذهبی اش تا سی روزه توسط شوهر دوم یا بستگانش برگزار
    میشد. ولی هزینه های مراسم بعد از سی روزه به عهده بستگان شوهر اولش بود،
    چون معتقد بودند در دنیای دیگر این زن از آن نخستین شوهر خود خواهد بود و
    به همین علت پیوند دوم او تحت عنوان چاکر زن یاد میشد.
    حال برای
    برخی ناآگاهان پیوند زناشویی از نوع چاکر زن را اختیار کردن زن صیغه ای
    توسط پدران ما در گذشته قلمداد کرده و پادشاه زن را زن عقدی بیان میکنند
    که صحت ندارد.



    3-ایوک زن:
    این نوع ازدواج زمانی اتفاق میافتاد که مردی دختر یا دخترانی داشت و
    فرزند پسر نداشت و ازدواج تنها دختر یا کوچکترین دخترش تحت عنوان ایوک ثبت
    میشد و رسم بر این بود که اولین پسر تولد یافته از این ازدواج به فرزندی
    پدر دختر در میآمد و به جای نام پدرش نام پدر دختر را بعد از نامش
    میآوردند و این نوع ازدواج باعث شده که برخی افراد غیر مطلع برچسب ازدواج
    با محارم را به زرتشتیان بزنند و اظهار کنند که پدر با دختر خود ازدواج
    میکرده است. اینک اشتباه افراد ناآگاه کاملا" مشخص شد و اتهام ازدواج با
    محارم کاملا" مردود است.



    4-ستر زن:
    وقتی که فرد بالغی بدون ازدواج در میگذشت، پدر و مادر یا خویشان این فرد
    موظف بودند به خرج خود و به یاد فرد درگذشته دختری را به ازدواج پسری در
    میآورند. شرط این نوع ازدواج آن بود که دختر و پسر متعهد میشدند که در
    آینده یکی از پسران خود را به فرزند خواندگی فرد درگذشته بدون زن و فرزند
    درآورند



    5- خودسر زن:
    اگر دختری و پسری پس از رسیدن به سن بلوغ برخلاف میل والدین خود خواستار
    ازدواج با یکدیگر میشدند و مصر بر این امر نیز بودند، با وجود مخالفت
    والدین ازدواج آنها منع قانونی نداشت و زیر عنوان خودرای زن ثبت میگردید
    و در این بین دختر از ارث محروم میشد، مگر اینکه والدینش به خواست خود
    چیزی به او میدادند یا وصیت مینمودند که بدهند.



    این نوع ازدواج ها در ایران باستان انجام میشد امروزه ازدواج ها تحت این عناوین ثبت نمیشود.
    گفتنی
    است که طلاق در آیین زرتشتی مطرود و منفور است و تحت شرایطی ویژه و در
    مواردی نادر و خاص طبق آیین نامه زرتشتیان مجوز داده میشود.

     

    MILAD_A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    27,940
    امتیاز واکنش
    17,247
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    تجریش
    اسباب بازیهای دوران باستان


    در پاییز امسال، نمایشگاهی در موزههای شهرهای سمنان و شاهرود برگزار شد که «یادگارهای کودکانه» نام داشت. به نظر میرسد این نمایشگاه بیش از هر چیز بهانهای بوده برای دیدن آثار گذشتگان با نگاهی جدید، چون وقتی صحبت از قرنها و هزارههاست، آنهم در نبود نوشتار، کتابت، تاریخ مکتوب و مدون، صد البته گاه باید به حدس و گمان دست زد.








    چهارچرخه های دیروز


    این گونه پیکرکها یادآور اسباب بازیهای امروزی مانند اتومبیلها و چهارچرخههایی هستند که کودکانمان با به حرکت درآوردنشان تحرک بیشتری را تجربه میکردند. ساخت این وسایل متحرک از سفال و فلز، مثل همین پیکرک مفرغی که در مارلیک کشف شده، در سه هزار سال پیش (هزاره اول پیش از میلاد) در مناطق شمالی ایران رواج داشته. نمونههایی از این نوع پیکرک در موزههای مصر و یونان در مجموعه وسایل مختص به کودکان به نمایش درآمده است.





    جانوری از هزارهها


    پیکرکهای حیوانی که به شکلهای مختلفی ساخته میشود. دلیلش هم این است که این پیکرکها گونههای مختلفی هستند که در زیستبوم منطقه وجود داشتهاند. شاید بهنوعی برای آشنایی و الفت بیشتر کودکان با محیططبیعی پیرامونشان ساخته میشده. مثل همین پیکرک مفرغی که در مارلیک گیلان کشف شده و قدمتش به سه هزار سال پیش (هزاره اول پیش از میلاد) برمیگردد.







    موش سفالی


    این پیکرک سفالین که به شکل موش است، در نیشابور کشف شده و متعلق به 900سال پیش (سده پنجم هجری) است. ابعاد کوچک این پیکرک که فقط 5/8 در 7/5 سانتیمتر است، این احتمال را که بازیچه دست کودکان بوده بیشتر تقویت میکند. از آنجا که شناخت این حیوانات برای کودک و بازی با آنها، در شناخت کودک با موجودات محیط پیرامونش نقش اساسی بازی میکند، میتوان پذیرفت که شیوههای مختلف آشنایی کودکان با اینگونه جانوران از قدیم مورد توجه بوده است.







    پیکرک های کوچک
    تعدادی از آنها نه در قبور پیدا شدهاند، نه در معابد و نه در هیچ مکان دیگری که جنبه تقدسی داشته باشد، آن هم به تعداد زیاد. برای همین هم این نظر را که جنبه بازیچهای و استفاده روزمرهای این پیکرکهای مفرغی کوچک، بر جنبه آیینی و حتی تزیینیشان اولویت داشته، قوت میبخشد. این پیکرکهای حیوانی که قدمتشان به چهار هزار سال پیش (اوایل هزاره دوم پیش از میلاد) برمیگردد در لرستان کشف شدهاند.








    نقش کودکی
    سفالینههای منقوش به نقوش کودکانه و استلیزه (خلاصه شده) این گمان را تقویت میکنند که این آثار برای جلبتوجه کودکان بوده و یا با نگاه و توجهی ویژه به کودکان ساخته و نقاشی میشدند. پنداری ظروف منقوش، نقش کودکان امروزی را تداعی میکنند. این تکه سفال منقوش در تل باکون فارس کشف شده و مربوط به هفت هزار سال پیش (هزاره پنجم پیش از میلاد) است.







    مشق شب


    از این لوحهها به تعداد زیادی در شوش بهدست آمده و احتمالا برای آموزش کودکان بوده است. لوحهای گلین با خط میخی سومری به قطر 3/8 سانتیمتر که متعلق به چهار هزار سال پیش (هزارة دوم پیشازمیلاد) است. امروزه برخی از مراکز آموزشی و فرهنگی جهان در آموزش خطوط باستان به نوآموزان از این روش استفاده میکنند .







    نقشی برای سرگرمی
    نقش انسانی در ابعاد بسیار کوچک (3/4 سانتیمتر) که در نهایت سادگی روی صفحهای سیمین حکاکی شده. به حدس میتوان گفت که این پلاک سیمین متعلق به کودکی باشد که جز سرگرم کردن او کاربری دیگری نداشته. از آنجایی که این اثر از قبور یا مکانی با کاربری آیینی بهدست نیامده، میتوان بازیچه بودن آن را قوی دانست. این پلاک سیمین که متعلق به 2600 تا 2700 سال پیش (700 ـ 600 پیش از میلاد) است در لرستان کشف شده.







    جغجغه باستانی


    این نمونه احتمالا میتواند یک سرگرمی کودکانه باشد. شیای سفالین (احتمالا جغجغه)، که نمونههای سفالی و فلزی زیادی از آن در شوش بهدست آمده و کاربری آن غیر از حدس بازیچه بودنش مشخص نیست. این شی با 12 سانتیمتر بلندی، متعلق به چهار هزار تا سه هزار سال پیش (به اواخر هزاره دوم پیشازمیلاد و اوایل هزاره اول پیشازمیلاد) است.





    بازی ایلامی


    این شی سفالین احتمالاً یک نمونه جغجغه است بهصورت پیکرکی حیوانی. شیای بهبلندی 3/5سانتیمتر که مربوط به دورة ایلامی (درحدودسه تا چهار هزار سال پیش) است و در شوش کشف شده. این نمونه به همراه نمونههای زیاد دیگری که شکلهای حیوانی دارند شاید جلبتوجه بیشتری برای کودکان داشتهاند. شاید هم نمایانگر رفاه بیشتر خانواده و طبقه اجتماعی بالاتر کودک بوده. چرا که نسبت به جغجغههای سادهتر، ارزش بیشتری از جهت تکنیک کار داشته است.







    اسباب بازی قیمتی


    این نمونه بسیار زیبا پیکرکی شیشهای است متعلق به دوره ساسانی که در شوش کشف شده و فقط 1/7 سانتیمتر است. میشود اینگونه حدس زد که احتمالا بازیچه کودکی بوده که در خانوادهای با درجه اجتماعی بالا پرورش مییافته؛ همانگونه که امروزه بازیچه کودکان در طبقات اجتماعی مختلف متفاوت و از ارزش هنری و اجتماعی مختلفی برخوردار است.





    قمقمه کودک
    قمقمههای سفالین در اندازههای مختلف و از مناطق بسیار زیادی در ایران بهدست آمدهاند؛ مثل همین قمقمه سفالین 12سانتیمتری که قدمتش به چهارهزار سال پیش (هزاره دوم پیش از میلاد) برمیگردد و در کرمانشاه کشفشده. این قمقمه را از این جهت مورد استفاده کودکان دانستهاند که اندازهاش بسیار کوچکتر از نمونه قمقمههای کشفشده بزرگ است.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا