اخبار سینما و تلوزیون بهترین فیلمهای فیلسوفانهی تاریخ سینما

  • شروع کننده موضوع ساینا
  • بازدیدها 606
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

ساینا

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
1970/01/01
ارسالی ها
4,376
امتیاز واکنش
775
امتیاز
396
چه هنر را از فیلمسازی نمایان کنیم و چه نکنیم، کارگردانها و نویسندهها اغلب مدیومهای بصری خودشان را برای بیان داستان استفاده میکنند.

سایت گیم نیوز: چه هنر را از فیلمسازی نمایان کنیم و چه نکنیم، کارگردانها و نویسندهها اغلب مدیومهای بصری خودشان را برای بیان داستان استفاده میکنند. ایدئولوژیها، تئوریها و یا هرچیز دیگر به عنوان پیام و مفهومی است همیشه در حال رمزگشاییِ این مدیوم بصری و دیداری، به امید اینکه تماشاگران پیام را دریافت کنند. راز ساختن یک فیلم موفق، مخصوصا وقتی که دارد داستان میگوید، دوری از سخنرانی و نصیحت کردن است.

494927_306.jpg


از مل گیبسون تا ست مکفارلن، از فدریکو فلینی تا ریدلی اسکات و صد البته آلفرد هیچکاک، فیلمهای آنها پیام دارند، از بیان داستان به صورت سمبولیتی گرفته تا دیالوگهای زیرمتنی و هوشمندانه. لیست زیر شامل فیلمهایی است که حرفها و پیامهای فیلسوفانهای دارند و آنها را برای تماشاگران به صورت رمزگونه در آوردهاند. توجه داشته باشد که فیلمهای زیر بر اساس زمان انتشار و اکرانشان مرتب شدهاند.

1. طناب 1948 / آلفرد هیچکاک

هیچکاک، اربـاب تعلیق سینما، با تماشاگرانش بازی میکند، دفع میکند و آنها را فریب میدهد به همراه دنیایی از شوک و غافلگیری، "طناب” یکی از بی باک ترین فیلمهای است که او تابحال ساخته. این فیلم عمدا با یک نما ساخته شده: یک تجربه در گذر واقعی زمان.

در این فیلم که به اندازهی لیاقتش تحویل گرفته نشده است، جیمز استوارت ، جان دال و فارلی گرانگر بازی میکنند. این فیلم شامل هوشمندانه ترین فیلمسازیِ زمان خودش است و دربارهی انسان برتر و پست صحبت میکند. این فیلم براساس سرگذشت لئوپلد لوئب بنا شده و داستان دو همکلاسیِ همجنسگرای حقوق در شیکاگو است که پسری 14 ساله را کشتند برای اینکه هوششان را ثابت و این قضیه را توجیحش کنند.

494928_754.jpg


این یک فیلم ضد اگزیستانسیالیستی است، و جیمز استوارت آنچیزی را که از آن میترسد کشف میکند و آن هم پیروی از اصول و قواعد اگزیستانسیالست است، همین که دو تا از دانش آموزهایش همکلاسیشان را کشتهاند. جیمز استیوارت در آخر متوجه میشود که تکیه کردن بر این فلسفه فقط برای پیروانشان و افراد دور و بر آنها رنج تولید میکند. این فیلم به فلسفهی نیچه ارجاع میدهد، "اوبرمنش”، که خیلی به نظریهی گریزِ فروید شبیه است.

مردم معمولا این ایراد را از فیلم هیچکاک میگیرند که نتوانسته است دلیلی برای عمل قتلی که در فیلم اتفاق میافتد، مطرح کند، اما "طناب” این را میخواهد بگوید که دو شخصیت اولش یک برداشتِ اگزیستانسیالیستیِ اشتباه را در ذهن خود پروراندهاند. اگز در فیلم دقت کنیم میبینیم که هیچکاک دو بار از شخصیتهایش دلیل برتر بودنشان را میپرسد، برتر بودنی که باعث ارتکاب قتل شده، ولی آنها هیچ جوابِ قانع کنندهای ندارند.


2. سرچشمه 1949 / کینگ ویدور

این فیلم یک اقتباس از رمان آین راند است، یک ملودرام دربارهی فرد گرائی، که در قالبی جذاب از اکسپرسیونیست آلمان فیلمبرداری شده است. با بازی گری کوپر در نقش یک معمار مستقل که برای بقای کمالش میجنگد، این فیلم یک اصل متافیزیکال، یک بیانیهای زیبایی شناسانه، گزارشی از معماری آمریکایی و اصول اخلاقی و سیـاس*ـی را به تصویر میکشد.

494929_303.jpg


زیباییهایی فراوانی از کاراکترهایی میآیند که سعی در نشان دادن بهترینِ خود را به همراه دیالوگی چرند را دارند و گهگاهی بهترین نقش آفرینی را ارائه میدهند. جیل واینارد، در نقش ریموند میسی، به سبب تغییر شکلهایش در طی فیلم شخصیتی اضافی است. در ضمن، گری کوپر در نقش رائورک یک آلت دست در فیلم است، انسانی خودخواه که در وفق دادن خود با استانداردهای معمول مردم مشکل دارد.



3. مهر هفتم 1957 / اینگمار برگمان

اینگمار برگمانِ کارگردان که برای فیلمهای "پرسونا”، "توت فرنگیهای وحشی” و "فانی و الکساندر” شناخته شده است، مهر هفتم را ساخت، مدلی سینمایی از اگزیستانسیالیسم، داستان جستجوی آپوکالیپتیکِ یک مرد برای معنای این داستان غیرعادی که دربارهی یک شوالیه است، که با مرگ در یک بازی شوم شطرنج رقابت میکند.

494930_554.jpg


اگرچه این فیلم دربارهی شناخت خود بر اساس سوالهایی متافیزیکی و فیلسوفانه است ، کارگردانِ سوئدی همچنین خواسته که تماشاگران، این فیلم را به همراه بحث دربارهی مساله و مشکل شیطان و فلسفهی مذهب و اگزیستانسیالیم تجربه کنند. برگمان مشکلی که بلاچ (کاراکتر فیلم) با این باور دارد را برای تماشاگرانش به طرزی عالی شرح میدهد، وجود خدای قادر مطلق و وجود شیطان در دنیا، تا ببینند و خودشان قضاوت کنند.

این فیلم سوالات بسیاری را مطرح میکند؛ نه موعظه میکند و نه هر نفس و دموگرافیکیِ خاصی را کوچک و تحقیر میکند. در عوض، این فیلم فقط عقاید مختلف را شرح میدهد و میگذارد که تماشاگران دربارهاش بحث کنند.



“زندگی شیرین” یک طنز تلخ و مکرر را دربارهی سبک زندگی افراطی و ولخرجانهای که در شهر رم وجود دارد به تصویر میکشد.





سایت گیم نیوز - سعید درانی:

4: زندگی شیرین 1960 / فدریکو فلینی

فیلمی به کارگردانیِ فدریکو فلینی، کارگردانی که شناخته شده است برای فیلمهایی همچون "هشت و نیم”، "آمارکورد”، "روما” و "ساتیریکون”، "زندگی شیرین” یک طنر تلخ و مکرر را دربارهی سبک زندگی افراطی و ولخرجانهای که در شهر رم وجود دارد به تصویر میکشد.

495521_153.jpg


در این فیلم مارچلو ماسترویانی در نقش یک روزنامه نگار سخن چین بازی میکند که در انتخابِ کاری که میخواهد انجام دهد ناتوان است و طوری احساس میکند گویی که در یک جعبه گیر افتاده. این فیلم باعث میشود که فکر کنید فلینی قصد برقراری ارتباط با تماشاگرانش دربارهی گناهان هفتگانه را دارد، که طی هفت شبِ به هم ریخته و هفت سپیده دم اتفاق میافتد.

کل فیلم بین هفت تپه از رم اتفاق میافتد، در کنار کلوبهای شبانه و پیاده روهای کافهها. اگر نمیتوانید واقعا تصورش کنید، چشمانتان را ببندید و به تراس کافهی ون کوگ در هنگام شب فکر کنید. فیلمهای کمی هستند که بتوانند به تماشاگر یک فهمی از فلسفه را بدهند، فیلمهایی که هربار آنها را میبینید زندگی و مرگ در خط زمانی متفاوتی قرار دارند، اما یکی از آنها "زندگی شیرین” است. ممکن است چیزهایی همچون یک زندگی خوب زیاد نباشند اما انتخاب شما در زندگی است که آنرا تعیین میکند.

5: شب من نزد مود 1969 / اریک رومر

به کارگردانی اریک رومر، داستان یک مهندس جوان به نام ژان است که جاسوسی یک زن بلوند و جذاب، از همه مهمتر کارآموز کاتولیگ را میکند. اما کل این ماموریت بر روی ضربهای بنا شده که او به دوستش (پاسکال) وارد میکند، کسی که کل عصر را با بحث دربارهی مذهب و فلسفه سپری میکند.

هر دو با هم به توافق میرسند تا در روز بعد ادامهی بحث را در خانهی مود ادامه دهند. در هنگام بحث، پاسکال شرطی میبندد، که در آن احتمالی بدهند بر ضد وجود خدا از 100 تا 1. آنها باید بر روی آن یک شانس، شرط ببندند. اگر خدا وجود نداشته باشد آنها شرط را میبازند. اگرچه باخت برای آنها ناچیز است. ولی اگر خدا وجود داشته باشد زندگی آنها معنی پیدا میکند و جایزهاش هم زندگی کردن برای همیشه است.

کاراکترهای این فیلم باهوش، با اعتماد به نفس، اجتماعی، اربـابِ فریب و توانا در فریبِ خود هستند.

6: عشق و مرگ 1975 / وودی الن

این فیلم هر نوع طنز و هجویهای دربارهی روسها را مطرح میکند، از فیودور داستایوفسکی تا سرگئی آیزنشتاین، وودی الن قصد دارد اشتیاق کافکایی و ترس کیرکیگاردیاش را در یک کمدی توقف ناپذیر دربارهی جنگ و صلح، جرم و مجازات، و پدران و پسران ترکیب کند.

الن در نقش بوریس بازی میکند، کسی که تا سی سالگیاش نتوانسته بدون روشنایی بخوابد. او برای جنایتی که مرتکب نشده قرار است مجازات شود. در سرتاسر فیلم الن قصههایی از مدیومهای مختلف بصری را همراه یک شبح بیان میکند، همچون شخصیتهای یک شعر سبک دار، مونولوگی از آتیلای هان و غیره.

اگرچه در پایان، الن دربارهی عشق و مرگ صحبت میکند، چیزی که او به عنوان یک انسان دربارهی زندگی یاد گرفته، اینکه ذهن ما مهم است و بدنمان فقط یک شوخی و سرگرمی است، ما فکر میکنیم خدا دانای کل است ولی مرگ برایمان کمی غم انگیزه و این دیالوگی از متیو را به ما یادآوری میکند: "آخرین باید اولین و اولین باید آخرین باشد.”

7: آنجا بودن 1979 / هال اشبی

"آنجا بودن” اقتباسی از روی رمان 1970 نوشتهی جرزی کوزینسکی است. پیتر سلرز در نقش یک باغبان ساده بازی میکند، که از وقتی کارفرمایش مرده، طبقه و منزلتاش را از دست نداده. اوضاع خیلی جالبتر میشود وقتی به تشییع جنازهی بن میرسد. رئیس جمهور و دیگر سلطان ساز ها دارند دربارهی انتخابِ بعدی برای ریاست جمهوری صحبت میکنند و شخصیت پیتر سلرز در فیلم علاقهی آنها را جذب کرده.

این فیلم شامل نتیجهها و آثاری معنوی و روشنفکری از پیشگاه تلویزیون است و در این دیدگاه کسانی که معتاد به تلویزیون هستند رنجانده نمیشوند. چیزهای خنده داری هم نشان میدهد ولی به طریقی که هیچوقت جدیتاش را گم نمیکند و یا به تصویر بکشد انسانیت کاراکترهایش را، اینها فقط یکی از جنبههای استعداد هال اشبی هستند. او فیلمهای بزرگی ساخته تاکنون، همچون "هارولد مائود” و "آخرین جزئیات”، ولی این فیلمش یک کمدی هزلی است و شما را با کلی الهام و ایده دربارهی فسلفههای ابداعیِ هایدگر تنها خواهد گذاشت.

8: شام من با آندره 1989 / لویی مال

آندره گرگوری و والاس شان، هم در این فیلم بازی میکنند و هم فیلمنامهاش را نوشتهاند، فیلمی که هست دربارهی دو مردی که در یک رستوران خیالی با هم شام میخورند و دربارهی زندگی بحث میکنند. بله، این تمام داستان فیلم است. حتی برای یک داستان مینیمالیستی، بحثهای آنها موضوعهایی کاملا موضوعهای ذهنبرانگیخته کننده هستند.

اساسا این مناظره دربارهی معنویت گرایی و جهانبینیِ آرمانی آندره و انسانگرائی واقع بینانه و جهانبینی کاربردی و واقعگرایانهی والاس است. آندره و والاس دو انسان متفاوت هستند،یکی غیر عادی و دیگری خوش نشین.

این فیلم مطرح شده تا یک کالت کلاسیک در بین منتقدان و فیلمسازان سینمای مستقل باشد، برای داستان فیلسوفنه و مینیمالیستی اش که همان بحث پر فراست دربارهی زندگی، مشکلات انسان، مذهب و ارتباط است.

پس از نمایش مکالمه، آندره و والاس شخصا و احساسا درگیر شدهاند، ارتباط در مرحلهای که حتی فراتر از بالاترین شکلهای اجتماعی کردن است. این فیلم صادقانه تصویری از انسانها را در این مدیوم بصری نشان میدهد.

9: دوندهی تیغ 1982 / ریدلی اسکات

این فیلم که دربارهی آینده است، از روی کتاب علمی تخیلیِ فیلیپ کی دیک ساخته شده. هریسون فورد به عنوان یکی از دوندههای تیغ نمایش داده میشود که استخدام شده تا "خاتمه دهد”(بازنشستگی) رپلیکانت ها را که روباتهایی مهندس و انسان نما هستند و توسط مهندسهای وابسته به تایرل کورپوریشن ساخته شدند. آنها ساخته شدند تا خدمت کنند به عنوان کارگر و بـرده برای کاوش و ساکن شدن در سیارههای دیگر.

فیلم منظورش از انسانیت در منطقهی سایبری را به تصویر میکشد، با مطرح کردن سوالاتی همچون: اگر هوش مصنوعی در بدنی که هم مانند انسان به نظر میرسید و هم مانند آن عمل میکند قرار داده میشد، باید به عنوان انسان شناخته شود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
223
پاسخ ها
0
بازدیدها
152
پاسخ ها
0
بازدیدها
202
پاسخ ها
27
بازدیدها
2,034
بالا