متفرقه بهترین فیلم های پلیسی و معمایی

_BlackStar_

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2020/05/25
ارسالی ها
2,429
امتیاز واکنش
4,523
امتیاز
666
جیمز استوارت دوربین به‌دست در فیلم Rear Window آلفرد هیچکاک


پنجره پشتی
(Rear Window (1954

کارگردان: آلفرد هیچکاک | بازیگران: جیمز استوارت، گریس کلی، تلما ریتر، وندل کوری و ریموند بر

امتیازِ راتن‌تومیتوز: ۹۹ | امتیازِ متاکریتیک: ۱۰۰ | امتیازِ آی‌ام‌دی‌بی: ۸/۴

«پنجره پشتی» فیلمی در ژانر معمایی و دلهره‌آور به‌کارگردانی آلفرد هیچکاک، استاد تعلیق سینما، محصول سال ۱۹۵۴ است. جالب است بدانید این فیلم در کشورمان نیز اکران شد و براساس ترجمهٔ عنوان فرانسوی آن با نام «پنجره رو به حیاط» نمایش داده شد. داستان فیلم «پنجره پشتی» در مورد یک عکاس خبری است که هنگام تهیه عکس دچار سانحه شده و مجبور است با پای شکسته روی یک صندلی چرخدار بنشیند و برای رفع بیکاری به‌تماشای حرکات همسایه‌های آپارتمان مقابل پنجره پشتی خانه‌اش مشغول می‌شود. دیدزدن‌های شخصیت اصلی داستان با دوربین و لنز تله‌فوتو‌اش، جزئيات جالبی از کارهایی که همسایه‌های روبه‌رویی انجام می‌دهند برای وی فاش می‌سازد و البته برای وی دردسری بزرگ نیز در بخش پایانی داستان ایجاد می‌کند. شخصیت جفری با دوربین خود شاهد قتلی است و حال خود می‌خواهد ماجرا از اتاق خود حل کند و با کمک دو شخصیت لیزا فرومنت و استلا که پرستاری است، سرنخ‌ها را کنار هم قرار دهد و به‌نتیجه برسد.

دههٔ ۵۰، دههٔ هیچكاك بود که راه ارتباط با تماشاگر را یافته بود و می‌توانست با روایت داستانی خاص، همچون «پنجره پشتی»، تماشاچی و طرفداران خود را مسحور کند. کارگردانی که می‌داند از دِل یک لوکیشن چه چیزها که نمی‌توان درآورد؛ هیچکاک به‌خوبی دو بخش فیلم را که یکی زندگی همسایه‌ها از دریچهٔ دوربین شخصیت جف یا نگاه عادی وی است و دیگری زندگی ساکن و بی‌هیجان خودِ جف درهم‌می‌آمیزد

بسیاری فیلم «پنجره پشتی» را از بهترین فیلم‌های هیچکاک و بهترین فیلم‌های دلهره‌آور تاریخ سینما می‌دانند. دههٔ ۵۰، دههٔ هیچكاك بود که راه ارتباط با تماشاگر را یافته بود و می‌توانست با روایت داستانی خاص، همچون «پنجره پشتی»، تماشاچی و طرفداران خود را مسحور کند. کارگردانی که می‌داند از دِل یک لوکیشن چه چیزها که نمی‌توان درآورد؛ هیچکاک به‌خوبی دو بخش فیلم را که یکی زندگی همسایه‌ها از دریچهٔ دوربین شخصیت جف یا نگاه عادی وی است و دیگری زندگی ساکن و بی‌هیجان خودِ جف درهم‌می‌آمیزد.

هیچکاک بر حرکات دوربین کاملاً مسلط است و آن سکانس پلان معروف ابتدایی را باید کلاس آموزشی برای سکانس پلانرها دانست. صداگذاری فیلم که فضای کامل یک شهر را به‌وجود آورده، فضایی پرتحرک و درعین‌حال وهم‌آور و ترسناک دارد و درکنار موسیقی فوق‌العاده که کاملاً هماهنگ با داستانی معمایی است، از دیگر نقاط قوت فیلم محسوب می‌شود. نقش‌آفرینی بازیگر مورد علاقهٔ هیچکاک، جیمز استوارت نیز همان چیزی است که باعث شده هیچکاک عاشق وی بشود. این فیلم در بیست‌و‌هفتمین دوره مراسم اسکار در چهار بخش بهترین کارگردانی، بهترین فیلم‌نامهٔ اقتباسی، بهترین فیلم‌برداری و بهترین میکس صدا نامزد دریافت جایزه شد، ولی موفق به‌کسب هیچ‌کدام نشد. عاشقان تعلیق هیچکاکی، تماشای فیلمی که تعلیق و معماسازی را با هم دارد، از دست ندهند. «پنجره پشتی» تمام اِلمان‌های یک فیلم معمایی را دارد، حال آنکه دنیایی تفاوت بین این فیلم و فیلم‌های معمول ژانر معمایی وجود دارد.
 
  • پیشنهادات
  • _BlackStar_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/05/25
    ارسالی ها
    2,429
    امتیاز واکنش
    4,523
    امتیاز
    666
    هامفری بوگارت، مری آستور و سیدنی گریت استریت در فیلم The Maltese Falcon


    شاهینِ مالت
    (The Maltese Falcon (1941

    کارگردان: جان هیوستن | بازیگران: هامفری بوگارت، مری آستور، سیدنی گریت استریت، پیتر لوره، جیمز برک و لی پاتریک

    امتیازِ راتن‌تومیتوز: ۱۰۰ | امتیازِ متاکریتیک: ۹۶ | امتیازِ آی‌ام‌دی‌بی: ۸

    «شاهینِ مالت» فیلمی نوآر، محصول سال ۱۹۴۱ به‌کارگردانی و نویسندگی جان هیوستن است و این فیلم براساس رمانی با همین عنوان، اثر دشیل همت ساخته شده و هامفری بوگارت و مری آستور نقش‌های اصلی را در این فیلم جنایی و معمایی ایفا کردند. داستان فیلم «شاهینِ مالت» در مورد ماجراهای مربوط‌به‌مجسمه‌ای بسیار گرانبها است که چند نفر به‌دنبال تصاحب آن هستند؛ زنی مرموز و غیرقابل اطمینان با نام بریجید اشانسی که ظرافت و لطافت وی با کینه و سنگدلی آمیخته شده است. شخصی عصبی با نام جوئل کایرو که همواره با خود اسلحه حمل می‌کند و شخصیتی با نام وکسپر گاتمن که تبهکاری چاق و درظاهر جنتلمن که البته ظاهر وی نمادی از حرص و طمع فراوان است. از جایی به‌بعد بخش معمایی داستان با حضور شخصیت سام اسپید که کارآگاه خصوصی است، آغاز می‌شود. وی توسط دختری با چهره‌ای معصوم استخدام شده و در این ماجرا شریکش نیز به‌قتل رسیده است.

    جان هیوستن، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس و هنرپیشه معروف سینمای هالیوود که پانزده مرتبه نامزد دریافت جایزهٔ اسکار شد و دو بار به‌دریافت آن نائل گردید، ماجرایی رازآلود و غنی را روایت می‌کند که در آن داستان‌ها فرعی و داستانک‌ها در خدمت شخصیت‌پردازی کاراکترهای نمادین فیلم و القای برخی مفاهیم به‌مخاطب هستند

    هامفری بوگارت و مری آستور در آن دوران ابتدایی فیلم‌های ناطق و سینمای نوآر، بازی‌های فوق‌العاده‌ای از خود به‌نمایش گذاشتند و این دو بازیگر شناخته‌شده در دهه‌های ابتدایی شروع به‌کار سینمای ناطق، جزو بهترین بازیگران سینما محسوب می‌شدند. جان هیوستن، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس و هنرپیشه معروف سینمای هالیوود که پانزده مرتبه نامزد دریافت جایزهٔ اسکار شد و دو بار به‌دریافت آن نائل گردید، ماجرایی رازآلود و غنی را روایت می‌کند که در آن داستان‌ها فرعی و داستانک‌ها در خدمت شخصیت‌پردازی کاراکترهای نمادین فیلم و القای برخی مفاهیم به‌مخاطب هستند.

    با فیلمی نوآر طرف هستیم و رنگ‌های سیاه‌وسفید عمق زیادی دارند و نورپردازی‌های پُر از سایه‌روشن، امضای فیلم‌های نوآر است که ریشه‌های آن به‌سینمای اکسپرسیونیسم آلمان می‌رسد. تصاویر پرجزئیات هستند و نورپردازی‌ها و سایه‌زنی‌های در این فیلم عالی کار شده‌اند. جان هیوستن بسیار به‌کتاب وفادار بود و نتیجهٔ اعتماد خود را به‌خوبی و با ساخت فیلمی که بسیاری آن را یکی از بهترین فیلم‌های معمایی تاریخ نوآر می‌دانند، گرفت. هیوستن درانتخاب روایت داستان خود نهایت وسواس را به‌خرج داده که فیلم از هیجان نیافتد و باوجود تصویرسازی هر صفحه از کتاب، «شاهینِ مالت» فیلمی هیجان‌انگیز بوده که تماشای آن برای تماشاچی بسیار لذتبخش است و دست‌یافتن به‌این نتیجه آن هم وقتی می‌دانیم فیلم اقتباسی از کتاب است و اقتباس‌های سینمایی امروزی را هم می‌بینیم، تنها باید هنرِ سازندگان را ستایش کرد. طرفداران فیلم‌های نوآر مراقب باشند این شاهینِ دوست‌داشتنی از دستشان در نرود.
     

    _BlackStar_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/05/25
    ارسالی ها
    2,429
    امتیاز واکنش
    4,523
    امتیاز
    666
    یو آ این در پشت گلخانه در فیلم Burning چانگ دونگ

    سوختن
    (Burning (2018

    کارگردان: لی چانگ دونگ | بازیگران: یو آ این، استیون ین و جئون جونگ سو

    امتیازِ راتن‌تومیتوز: ۹۵ | امتیازِ متاکریتیک: ۹۰ | امتیازِ آی‌ام‌دی‌بی: ۷/۵

    فیلم «سوختن»، یکی دیگر از بهترین فیلم های معمایی از دید زومجی، فیلمی به‌کارگردانی لی چانگ دونگ، محصول ۲۰۱۸ است. این فیلم براساس داستان «سوزاندن انبار» هاروکی موراکامی، نویسندهٔ معروف و محبوب این روزهای ژاپنی ساخته شده است. داستان اقتباس سینمایی لی چانگ دونگ در مورد شخصیت لی جونگ سو، رمان‌نویس جوانی است که برای امرار معاش گاهی کارگری می‌کند. روزی به‌طور تصادفی به‌شخصیت شین هی می برمی‌خورد، همسایه و همکلاس دوران کودکی‌اش. جونگ سو، اول او را به‌جا نمی‌آورد، شین هی می می‌گوید دلیلش این است که جراحی زیبایی کرده ‌است. جونگ سو بالاخره او را به‌یاد می‌آورد و ساعت صورتی رنگی را که در قرعه‌کشی تبلیغاتی برنده‌ شده به‌او می‌دهد. هی می به‌او می‌گوید تصمیم دارد به‌زودی به‌آفریقا سفر کند و اینکه آیا جونگ سو حاضر است در این مدت به‌گربه‌اش غذا بدهد؟ جونگ سو می‌پذیرد. پیش از عزیمت هی دی، پدر جونگ سو درگیر دعوایی می‌شود و به‌زندان می‌افتد. پدر جونگ سو دامدار است و یک نفر باید به‌مزرعه و گاو رسیدگی کند. جونگ‌ سو به‌خانهٔ پدری نقل مکان می‌کند. سری هم به‌آپارتمان هی می می‌زند تا هی می روش غذا دادن به‌گربه را یادش بدهد. اگر بخواهیم داستان را بیشتر توضیح بدهیم، باید تا انتها برویم و پیچ‌وتاب روایی هم کم در این فیلم معمایی و شاعرانه نداریم.

    می‌گوییم اقتباسِ شاهکار، به‌جهت تغییرات خوبی است که لی چانگ دونگ جرئت انجام دادن آن‌ها را داشت. معماهای داستان موراکامی پیچیده بودند و کارگردان این فضای پرمعما را به‌زیبایی به‌مشکلات درون‌شکن نسل جدید ارجاع می‌دهد، از اختلاف طبقاتی وحشتناک و تأثیر آن روی روحیات افراد این نسل تا دیگر مشکلات ریزودرشت، چه عاطفی و چه مالی که سبب طغیان شخصیت اصلی داستان می‌شود

    «سوختن»، آخرین ساخته‌ٔ لی چانگ دونگ، شاعر سینمای کره‌ جنوبی است که پس از هشت سال وقفه، دوباره پشت دوربین رفت و اقتباسی شاهکار از داستانِ کوتاهی خوب داشته است. سینمای چانگ، سینمای آدم‌های دورافتاده است. سینمای چانگ سینمای آدم‌های غیرطبیعی است که دلیل غیرطبیعی‌بودنشان از دید دیگر افراد جامعه این است که جور دیگری به‌جهان اطرافشان می‌نگرند. مانند شعر که در ساده‌ترین تعریفش جور دیگر دیدن است. آن‌ها پرسش‌های عمیق‌تری دارند، ساده از کنار اتفاق‌ها و پدیده‌‌های اطرافشان نمی‌گذرند و برای اغنا‌شدنشان در این مسیر گاهی طغیان هم می‌کنند. کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، نویسنده و رمان‌نویس اهل کره جنوبی، فیلم‌های شاعرانهٔ بسیار خوبی در کارنامه دارد و ازمیان آثار وی می‌توان به‌فیلم Poetry‎ (شاعری) و فیلم Oasis (واحه) اشاره کرد. دنیای فیلم‌های وی معمولاً بین خیال و واقعیت معلق است و این در مورد «سوختن» هم صدق می‌کند. بخش معمایی و رازآلود فیلم هم کامل برگرفته از رازآلودی خودِ داستان هاروکی موراکامی است، اما درنهایت لی چانگ دونگ برداشتی آزاد از داستان داشته است که فیلم را به‌اقتباسی شاهکار تبدیل می‌کند.

    می‌گوییم اقتباسِ شاهکار، به‌جهت تغییرات خوبی است که لی چانگ دونگ جرئت انجام دادن آن‌ها را داشت. معماهای داستان موراکامی پیچیده بودند و کارگردان این فضای پرمعما را به‌زیبایی به‌مشکلات درون‌شکن نسل جدید ارجاع می‌دهد، از اختلاف طبقاتی وحشتناک و تأثیر آن روی روحیات افراد این نسل تا دیگر مشکلات ریزودرشت، چه عاطفی و چه مالی که سبب طغیان شخصیت اصلی داستان می‌شود. این شخصیت اصلی لی جونگ سو است که از ابتدا تا تقریباً انتهای فیلم، متعجب‌بودنش از دنیای اطرافش که دنیای واقعی کنونی ماست را با دهانی باز می‌نگرد و باور نمی‌کند که در چنین دنیایی و زیر یک سقف با چنین انسان‌هایی گیر افتاده است، برخلاف اکثریت ما که همه‌چیز را پذیرفته‌ایم و این شخصیت را عجیب می‌دانیم، تا نوبت به‌پایان می‌رسد و لی چانگ دونگ برخلاف داستانِ کتاب که پایانی ابهام‌گونه دارد، با خشم به‌داستان قطعیت می‌بخشد. در این فیلمِ معمایی انتظار رسیدن به‌پاسخ را نباید داشت و معما سبب می‌شود خشم فروخوردهٔ این نسل، با شدتی زیاد بیرون بریزد. چانگ در ۶۳ سالگی درحالی‌که تنها شش فیلم در کارنامه‌اش دارد، یکی از درخشان‌ترین فیلم‌سازان تاریخ کره جنوبی است. گفتنی است فیلم «سوختن» برای رقابت در کسب نخل طلای هفتادویکمین جشنواره فیلم کن انتخاب شده بود.
     

    _BlackStar_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/05/25
    ارسالی ها
    2,429
    امتیاز واکنش
    4,523
    امتیاز
    666
    بازیل راتبون و نیگل بروس در تصویری سیاه و سفید از فیلم The Hound of the Baskervilles

    درنده باسکرویل (شرلوک هلمز)
    (The Hound of the Baskervilles (1939

    کارگردان: سیدنی لانفیلد | بازیگران: بازیل راتبون، نیگل بروس، ریچارد گرین و وندی بری

    امتیازِ راتن‌تومیتوز: ۹۱ | امتیازِ متاکریتیک: - | امتیازِ آی‌ام‌دی‌بی: ۷/۵

    «درنده باسکرویل» از اولین فیلم‌های مجموعهٔ شرلوک هلمز محسوب می‌شود و اقتباسی از داستانی با همین عنوان، نوشته سر آرتور کانن دویل معروف است؛ آرتور کانن دویل، نویسنده و پزشک اسکاتلندی بود که در ابتدا به‌حرفه پزشکی می‌پرداخت، اما شهرت خود را مدیون خلق شخصیت شرلوک هلمز، کارآگاه خصوصی معروف تاریخ بوده که تخصص وی حل معما است. این نویسنده چهار رمان و بیش از پنجاه داستان کوتاه از شرلوک هلمز نوشته ‌است. فیلم‌های زیادی از مجموعه داستان‌های «شرلوک هلمز» ساخته شده است و نسخهٔ نه‌چندان جالب
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    مثال دم‌دست است که در سال ۲۰۰۹ اکران شد و فیلمی نئو نوآر و جنایی با بازی رابرت داونی جونیور، جود لا، ریچل مک‌آدامز و مارک استرانگ بود و البته دنبالهٔ آن با عنوان Sherlock Holmes: A Game of Shadows (شرلوک هلمز: بازی سایه‌ها) که از نسخهٔ ابتدایی هم ضعیف‌تر بود.

    در مجموع ۲۷ فیلم از داستان «درنده باسکرویل» ساخته شد، اما هیچ‌کدام جذابیت و هیجان فیلم سیدنی لنفیلد را نداشتند؛ درمیان اقتباسات سینمایی از مجموعهٔ «شرلوک هلمز»، فیلم «درنده باسکرویل» بااختلاف بهترین است

    سیدنی لانفیلد کارگردانی فیلم معمایی و جنایی «درنده باسکرویل» را برعهده داشت و به‌جرئت می‌توان گفت از بین اقتباس‌های زیادی که از این رمان کانن دویل صورت گرفته‌اند، این فیلم مشهورترین و بهترین آن‌ها محسوب می‌شود. سومین داستان بلند شرلوک هلمز را غالباً بهترین داستان بلند این مجموعه می‌دانند. سِر چارلز باسکرویل یکی از فراد سرشناس دارتمور، به‌طرز مشکوکی می‌میرد. افراد محلی مرگ او را به‌یکی از داستان‌های خرافی نسبت می‌دهند که به‌نظر آن‌ها سگ تازی غول‌پیکری با ظاهری ترسناک او را کشته و نفرینی خانوادهٔ باسکرویل را گرفتار کرده ‌است. داستان کتاب در مورد شخصیت وارث سر چارلز، سِر هنری باسکرویل بود که تصمیم دارد از آمریکای شمالی به‌انگلستان بیاید، ولی دکتر مورتیمر، دوست سِر چارلز و همسایهٔ او نگران است که آن داستان‌های ترسناک سِر هنری را از آن‌جا دور سازد. برای همین به‌لندن پیش شرلوک هلمز می‌رود و داستان را برای او تعریف می‌کند و از او می‌خواهد که این پرونده را بر‌عهده بگیرد، ولی شرلوک هلمز آن داستان را باور نمی‌کند و به‌نظر او خرافاتی بیش نیست، اما دکتر مورتیمر به‌او می‌گوید که درکنار جسد سِر چارلز ردپاهای عجیبی را دیده که به‌نظر شبیه به‌ردپاهای سگ تازی غول‌پیکری هستند. جالب اینجا است که در مجموع ۲۷ فیلم از این داستان ساخته شد، اما هیچ‌کدام جذابیت و هیجان فیلم سیدنی لنفیلد را نداشتند؛ درمیان اقتباسات سینمایی از مجموعهٔ «شرلوک هلمز»، فیلم «درنده باسکرویل» بااختلاف بهترین است. صادقانه بگوییم بهانه از معرفی این فیلم، معرفی بهترین اقتباس کلی از مجموعه داستان‌های «شرلوک هلمز» است که به‌مدیوم تلویزیون تعلق دارد و آن هم سریال دیدنی و فراموش‌نشدنی The Adventures of Sherlock Holmes (ماجراهای شرلوک هلمز) است.

    مگر می‌شود از معما حرف زد و اشاره‌ای به‌شخصیت شرلوک هلمز با بازی درخشان جرمی برت نداشت؟ «ماجراهای شرلوک هلمز» براساس شخصیت داستانی شرلوک هلمز، در شرکت گرانادا تلویزیون تهیه شد و در سال‌های ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۴ از شرکت ITV گرانادا و از شبکه ITV بریتانیا پخش می‌شد و در ایران نیز طرفدار بسیار دارد. جرمی برت، بازیگر محبوب و دوست‌داشتنی انگلیسی، نقش کارآگاه شرلوک هلمز را در این مجموعه برعهده داشت و باوجودآنکه گفته می‌شد از اینکه در یک نقش ثابت بازی می‌کند، ناراحت بود، در ۴۱ قسمت از این سریال بازی کرد و به‌یادماندنی‌ترین شرلوک هلمز تاریخ را برای ما به‌یادگار گذاشت، کارآگاهی که مسئله‌ای را حل‌نشده باقی نمی‌گذاشت و معما در دستانش چون موم بود. این مجموعه در هفت فصل ساخته شد و همه دوست داشتند ادامه پیدا کند، اما متأسفانه به‌دلیل مرگ ناگهانی جرمی برت، این پروژه ناتمام باقی ماند. معرفی فیلم «درنده باسکرویل» بهانه‌ٔ خوبی برای تماشای دوبارهٔ سریال محبوب «ماجراهای شرلوک هلمز» شد، سریالی که هر بار تماشای این اثر لذتی وصف‌ناپذیر به‌همراه دارد.
     

    _BlackStar_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/05/25
    ارسالی ها
    2,429
    امتیاز واکنش
    4,523
    امتیاز
    666
    مترسک و کارآگاه در پوستر فیلم Memories of Murder بونگ جون هو


    خاطرات قتل
    (Memories of Murder (2003

    کارگردان: بونگ جون هو | بازیگران: سونگ کانگ‌هو و کیم سانگ‌کیونگ و کیم روی ها

    امتیازِ راتن‌تومیتوز: ۹۰ | امتیازِ متاکریتیک: ۸۲ | امتیازِ آی‌ام‌دی‌بی: ۸/۱

    فیلم فوق‌العادهٔ بونگ جون هو که در زمان انتخاب فیلم‌ها و رتبه‌بندی آن‌ها، نگارندهٔ مطلب که علاقهٔ فراوانی به‌این فیلم، سینمای بونگ جون هو و درمجموع سینمای کره جنوبی دارد، بسیار با خود کلنجار رفت که آن را در فهرست بهترین فیلم‌های پلیسی قرار دهد یا معمایی که نتیجه را می‌بینید. «خاطرات قتل»، شاهکار بونگ جون هوی کره‌ای، یکی از بهترین فیلم‌های ژانر کارآگاهی، جنایی و معمایی سینما است، فیلمی که توجهات سینمایی همچون فیلم «زودیاک» دیوید فینچر را نداشت که اگر داشت شاید این کارگردان کره‌ای خیلی پیش از ساخت فیلم «انگل» مورد تمجید و هنر وی مورد احترام قرار می‌گرفت. «خاطرات قتل» داستان تحقیقات نیروی پلیس برای دستگیری اولین قاتل سریالی تاریخ مدرن کر‌ه جنوبی را دنبال می‌کند. شکارچی زیرک و باهوشی که با استفاده از روش منحصربه‌فردِ خودش، ۱۰ زن را در شعاع ۲ کیلومتری یک منطقه‌ٔ دورافتاده مورد آزارواذیت قرار داده و به‌قتل رسانده بود. جالب اینجا است برخلاف زودیاک اصلی، مدتی پیش اعلام شد پس از گذشت ۳۰ سال پلیس کره جنوبی توانسته است هویت قاتل زنجیره‌ای مشهور این کشور را که از وی به‌عنوان «زودیاک کره‌ای» یاد می‌شد شناسایی کند. لی چون جاء، یکی از متهمان به‌تجـ*ـاوز و قتل ۱۰ زن بین سال‌های ۱۹۸۶ تا ۱۹۹۱ بود و در سال ۲۰۰۳ فیلم فوق‌العادهٔ «خاطرات قتل» از روی این رویداد واقعی ساخته شد.

    کارگردانی عالی بونگ جون هو که می‌داند چطور معما، ترس، طنز، روزمرگی مردمان عادی، زیبایی طبیعت، منطق، جادو و درنهایت ناامیدی از نرسیدن به‌هدف را مدیریت کند و پایان‌بندی غیرمنتظره‌ای که نمی‌توان به‌سادگی از ذهن بیرونش کرد، شخصیت‌پردازی متفاوت و نقش‌آفرینی‌های بی‌نظیر، فیلم‌برداری عالی و قاب‌های تماشایی، «خاطرات قتل» را تبدیل به‌یک شاهکار کرده‌اند​


    در بخش معمایی همین بس که ۳۰ سال کسی نتوانست ماجرای این زودیاک کره‌ای را کشف کند و حال بونگ جون هو فیلمی از آن رویداد ساخته است که در آن شخصیت‌های داستان دست به‌هر کاری می‌زنند تا قاتل را شناسایی کنند. فیلم تمام ویژگی‌های یک فیلم جنایی، هیجانی و معمایی فوق‌العاده را دارد، پرونده‌ای که همه مشتاق حل‌شدن آن هستند و تماشاچی فیلم را مشتاقانه دنبال می‌کنند تا سرنوشت قاتل مشخص شود، فیلم‌برداری عالی و پرشده از قاب‌های تماشایی از مناظر طبیعی که حس‌وحال عجیبی به‌تماشاچی می‌دهند و وی را گیج میان زیبایی طبیعت و تلخی کلیت داستان، رها می‌کند، شخصیت‌پردازی متفاوت، خیلی متفاوت از آنچه نسبت به‌یک فیلم کارآگاهی انتظار داریم و شخصیت‌هایی که نه قیافه‌شان به‌کارآگاه‌ها می‌خورد، نه تجربه‌ٔ درست‌ودرمانی دارند و نه حداقل سرنخی برای کار کردن و گفتیم که هر کاری می‌کنند تا سرنخی به‌دست آوردند و کار به‌جادو و جنبل هم می‌رسد، کارگردانی عالی بونگ جون هو که می‌داند چطور معما، ترس، طنز، روزمرگی مردمان عادی، زیبایی طبیعت، منطق، جادو و درنهایت ناامیدی از نرسیدن به‌هدف را مدیریت کند و پایان‌بندی غیرمنتظره‌ای که نمی‌توان به‌سادگی از ذهن بیرونش کرد، همه و همه درکنار هم منجر به‌شاهکاری با عنوان «خاطرات قتل» شده‌اند. نقش‌آفرینی بازیگران، کاملاً رئال، بسیار دوست‌داشتنی و منحصربه‌فرد است، علی‌الخصوص سونگ کانگ هو که بازیگر مورد علاقهٔ بونگ جون هو نیز است.

    پس از اکران فیلم «خاطرات قتل» در سال ۲۰۰۳، بونگ جون هو مورد توجه مخاطبان غربی قرار گرفت و در ادامه او فیلم‌های تحسین‌شدهٔ دیگری مثل فیلم The Host (میزبان)، فیلم Mother (مادر)، فیلم Snowpiercer (برف شکن) و فیلم Okja (اوکجا) را کارگردانی کرد. آخرین ساختهٔ این کارگردان موفق سینمای کره، «انگل» بود که این فیلم به‌عنوان بهترین فیلم اسکار ۲۰۲۰، مجسمهٔ طلایی جایزهٔ اسکار را دریافت کرد. این اتفاق، جدا از اینکه موفقیتی بزرگ برای این اثر به‌حساب می‌آید، از یک جنبه دیگر هم حائز اهمیت است؛ چرا که فیلم «انگل»، اولین فیلم غیرانگلیسی زبان است که موفق به‌دریافت جایزهٔ بهترین فیلم اسکار می‌شود و این اتفاق، یک تاریخ‌سازی بزرگ توسط ساخته بونگ جون هو است. فیلم «انگل» همچنین پیش‌تر در جشنواره فیلم کن هم جایزهٔ بهترین فیلم سال را دریافت کرده بود تا اولین فیلم پس از فیلم Marty (مارتی) در سال ۱۹۵۵ باشد که موفق می‌شود در یک سال، هم جایزهٔ اسکار بهترین فیلم و هم جایزهٔ بهترین فیلم جشنواره کن را دریافت کند. عاشقان سینمای کره جنوبی که در دههٔ اخیر هم فیلم فوق‌العاده کم نداشته است، تماشای شاهکار بونگ جون هو را از دست ندهند که یکی از بهترین‌های ژانر کارآگاهی، جنایی و معمایی است. جا دارد از فیلم فوق‌العادهٔ The Wailing (شیون) نیز یادی کنیم که تماشای آن به‌عاشقان سینمای کره از نوع ترسناکش، ترسناکی که معما هم دارد و در فهرست فیلم‌های ترسناک معرفی شده است، شدیداً پیشنهاد می‌شود.
     

    _BlackStar_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/05/25
    ارسالی ها
    2,429
    امتیاز واکنش
    4,523
    امتیاز
    666
    بیل پولمن و پاتریشا آرکت سوار بر ماشین خیال در فیلم Lost Highway دیوید لینچ

    بزرگراه گمشده
    (Lost Highway (1997

    کارگردان: دیوید لینچ | بازیگران: بیل پولمن، پاتریشا آرکت، بالتازار گتی و رابرت بلیک

    امتیازِ راتن‌تومیتوز: ۶۱ | امتیازِ متاکریتیک: ۵۲ | امتیازِ آی‌ام‌دی‌بی: ۷/۶

    دیوید لینچ، متولد ایالت مونتانا، در سال ۱۹۷۷ و با ساخت فیلم Eraserhead (کله‌پاک‌کن) وارد حیطه‌ٔ کارگردانی شد؛ فیلمی سورئال که در کالبد ژانر وحشت قرار گرفته بود و خیلی زود نام وی را بر سر زبان‌ها انداخت. لینچ علاوه‌بر کارگردانی این فیلم، تهیه‌کنندگی، نویسندگی و تدوین آن را نیز خود برعهده داشت. وی در قسمت موسیقی فیلم هم با فتس والر و پیتر آیورز همکاری کرد. بعد از این فیلم، دیوید لینچ برای کارگردانی فیلم Elephant Man (مرد فیل‌نما)، انتخاب شد. فیلم در زمان خود، نامزد دریافت هشت جایزهٔ اسکار از جمله بهترین فیلم شد که البته در هیچ‌کدام از بخش‌ها موفق به‌دریافت جایزه نشد. بعد از آن، لینچ فیلم Dune (تل‌ماسه) را کارگردانی کرد که به‌دلیل دخالت وحشتناک تهیه‌کنندگان و ایجاد تغییرات در فیلم نسبت به‌آنچه لینچ در سر داشت، چندان موفقیتی برای وی به‌همراه نیاورد و خوشبختانه تنها سبب شد لینچ از دنیای بلاک‌باسترسازی فاصله بگیرد. بعد از این فیلم بود که فیلم محبوب منتقدان، یعنی Blue Velvet (مخمل آبی) نئو نوآر را ساخت. وی که دیگر به‌فیلم‌سازی صاحب سبک در دنیای عجیب خودش تبدیل شده بود، فیلم جنایی، نوآر، نئو نوآر و معمایی «بزرگراه گمشده» را در سال ۱۹۹۷ ساخت که فیلمی سورئال بود و روان‌پریشی‌های انسان و کرد آن در واقعیت را بیان می‌کرد. در طول فیلم، دوگانگی شخصیت و موقعیت، بیننده را در فضایی معماگونه غوطه‌ور می‌ساخت.

    داستان در «بزرگراه گمشده» بین خیال و واقعیت دائم در حال جابه‌جایی است و دیوید لینچ باهیجان دست در لایه‌های زیرین مغز می‌کند که بفهمد آن داخل چه خبر است، حتی اگر همه‌چیز گنگ به‌نظر برسد و این گنگی در فیلم وی، در بستری روایت‌شده که می‌توان به‌وضوح منطق را هم در آن دید؛ ترکیبی از رئال و سورئال

    داستان فیلم «بزرگراه گمشده» در مورد شخصیتی با نام فرد مدیسون، یک نوازندهٔ ساکسیفون است که زندگی سردی با همسرش رنه دارد. به‌طرز مشکوکی هر روز برای آن‌ها یک نوار ویدئویی ارسال می‌شود که در بار اول فقط نمایی از خانهٔ فرد و رنه را نشان می‌دهد، اما در بار دوم تا اتاق خواب آن‌ها هم پیش می‌رود. فرد و رنه به‌یک میهمانی می‌روند که میزبان آن‌ها فردی با نام اندی است. در میهمانی فرد، مرد عجیبی را می‌بیند که چندان هم جذاب نیست و وجودش مو به‌تن آدم سیخ می‌کند و او به‌فرد می‌گوید ما قبلاً همدیگر را در خانهٔ تو دیده‌ایم و هم‌اکنون هم من در خانهٔ تو هستم! فردای آن روز برای بار سوم ، فیلم ویدئویی به‌دست فرد می‌رسد و این بار تا آن‌جا پیش می‌رود که فرد، رنه را کشته است.

    از داستان فیلم هرچه بیشتر بگوییم، بیشتر از آنچه هست شما را گیج می‌کنیم و خود با تماشای فیلم به‌اندازهٔ کافی تلو تلو خواهید زد. در فیزیک کوانتومی، اصل عدم قطعیت هایزنبرگ اظهار می‌دارد که جفت‌های مشخصی از خواص فیزیکی، مانند مکان و تکانه، نمی‌تواند با دقتی دلخواه معلوم گردد. به‌عبارت دیگر، افزایش دقت در کمیت یکی از آن خواص مترادف با کاهش دقت در کمیت خاصیت دیگر است؛ ساده بگوییم هیچ‌چیز قطعی نیست و همه‌چیز در تعادل است. لینچ در این فیلم همان رویه را پیش می‌گیرد و بین خیال و واقعیت دائم در حال جابه‌جایی است و باهیجان دست در لایه‌های زیرین مغز می‌کند که بفهمد آن داخل چه خبر است، حتی اگر همه‌چیز گنگ به‌نظر برسد و این گنگی در فیلم وی، در بستری روایت‌شده که می‌توان به‌وضوح منطق را هم در آن دید؛ ترکیبی از رئال و سورئال. فیلم از لحاظ داستانی، پیچیده و سخت‌فهم برای بسیاری از تماشاچیان معمول سینما است و بی‌تعارف هر کسی تحمل چنین سینمایی را ندارد و بعد همین افراد باتوجه به‌آنچه طی سال‌ها در سر خود جمع‌آوری کرده‌اند می‌بینند داستان و شیوهٔ روایت با آنچه آن‌ها در ذهن دارند هماهنگی ندارد، به‌فیلم چه برچسب‌ها که نمی‌زنند. لینچ با ساخت فیلم «بزرگراه گمشده» نشان داد کارگردانی تکنیکی و خوش‌ذوق وارد سینما شده است، کسی که موسیقی برای وی جایگاه والایی دارد، به‌دقت صحنه‌آرایی می‌کند و رنگ‌ها بسیار حرف در فیلم‌هایش دارند، نورپردازی آثارش دقیق و وسواس‌گونه است و فیلم‌برداری نیز برای کسی که عاشق فیلم و عکس و نقاشی است دیگر خود بهتر می‌دانید چه کیفیتی دارد. «بزرگراه گمشده» را تماشا کنید و باز هم تماشا کنید و باز هم این چرخه را ادامه بدهید تا سهم خود را از دنیای لینچ بردارید. گفتنی است فیلم در ابتدای اکران چندان مورد توجه منتقدان قرار نگرفت که چندان هم جای تعجب ندارد.
     

    _BlackStar_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/05/25
    ارسالی ها
    2,429
    امتیاز واکنش
    4,523
    امتیاز
    666
    جک نیکسون در حال سیگار کشیدن در پوستری سورئال از فیلم Chinatown رومن پولانسکی

    محلهٔ چینی‌ها
    (Chinatown (1974

    کارگردان: رومن پولانسکی | بازیگران: جک نیکلسن، فِی دانوی، جان هیوستن و جان هیلرمن

    امتیازِ راتن‌تومیتوز: ۹۹ | امتیازِ متاکریتیک: ۹۲ | امتیازِ آی‌ام‌دی‌بی: ۸/۲

    «محلهٔ چینی‌ها» فیلمی کلاسیک محصول سال ۱۹۷۴ است که در آن بازیگرانی چون جک نیکلسن و فِی دانوی ایفای نقش کردند و کارگردانی این فیلم را رومن پولانسکی برعهده داشت و رابرت ایونز هم تهیه‌کننده آن بود. رومن پولانسکی، کارگردان، تهیه‌کننده، فیلمنامه‌نویس و هنرپیشهٔ فرانسوی-لهستانی، جایزهٔ اسکار هم در کارنامه دارد و نامی جاودانه در سینمای جهان، هم اروپا و هم هالیوود است. از دیگر فیلم‌های معروف این کارگردان می‌توان به‌فیلم Rosemary's Baby (بچه رزماری)، فیلم Bitter Moon (ماه تلخ)، فیلم The Ninth Gate (دروازه نهم)، فیلم The Pianist (پیانیست) و فیلم Carnage (کشتار) اشاره داشت. داستان فیلم «محلهٔ چینی‌ها» در مورد شخصیت جیک گیتِس، کارآگاه خصوصی در شهر لس آنجلس بود که وی متخصص در امور افشای خــ ـیانـت‌های زناشویی است و توسط زنی که خود را خانم مالوری معرفی می‌کند، استخدام می‌شود تا پرده از راز خــ ـیانـت شوهر او بردارد. آقای مالوری که سرمهندس شرکت آب‌وبرق لس آنجلس بود و درگیر پروژه‌ای دربارهٔ سدسازی و آبرسانی در زمان قحطی است، توسط گیتس تعقیب می‌شود و چند عکس رسواکننده که نشانگر خیانتش بود، به‌طور اتفاقی در یکی دو روزنامهٔ محلی چاپ می‌شود. اما خیلی زود خانم مالوری واقعی به‌این عمل کارآگاه اعتراض کرده و مشخص می‌شود همگی قربانی ماجرای رازآلودی شده‌اند که هدف اصلی آن بی‌آبرو کردن آقای مالوری بوده است.

    فیلم پولانسکی تفاوت ساختاری مهمی با قالب داستان نوآر دارد و مثال بارز آن شخصیت اصلی زن داستان است که برخلاف زن‌هایی که در فیلم‌های نوآر معرفی شدند، زنان اغواگر و فریبنده و همان Femme Fataleهای معروف که جایگاه خاصی برای آن‌ها وجود نداشت و اهمیت آن‌چنانی نداشتند، در فیلم نئو نوآور «محلهٔ چینی‌ها»، این زن‌ را در انتها شخصیتی قربانی‌شده می‌بینیم؛ قربانی خواسته‌های نامعقول پدرش

    فیلم پولانسکی تفاوت ساختاری مهمی با قالب داستان نوآر دارد و مثال بارز آن شخصیت اصلی زن داستان است که برخلاف زن‌هایی که در فیلم‌های نوآر معرفی شدند، زنان اغواگر و فریبنده و همان Femme Fataleهای معروف که جایگاه خاصی برای آن‌ها وجود نداشت و اهمیت آن‌چنانی نداشتند، در فیلم نئو نوآور «محلهٔ چینی‌ها»، این زن‌ را در انتها شخصیتی قربانی‌شده می‌بینیم؛ قربانی خواسته‌های نامعقول پدرش. شخصیتی که تماشاچی از همان ابتدا قضاوتش می‌کند و پلید و اغواگر می‌خواندش، اما درانتها متوجه می‌شویم باطنی احساسی و نیازمند به‌توجه و عشق دارد. پولانسکی داستان جنایی و معمایی را به‌بهترین شکل ممکن به‌تصویر کشید و دراین‌میان از فیلمنامهٔ پیچیده و پررمزوراز رابرت تاونی بهترین بهره را برد و داستان را به‌گونه‌ای پیش برد که نه تماشاچی و نه شخصیت اصلی داستان نمی‌دانستند چه چیزی در انتظارشان است و شوک داستان همزمان هم برای تماشاچی و هم قهرمان داستان رخ می‌داد که جذابیت کار را دوچندان می‌کرد. جک نیکلسن، این بازیگر تکرارنشدنی و خلاق سینما، تسلط فوق‌العاده‌ای روی نقش خود داشت و سماجت وی نیز کاملاً به‌اندازه بود.

    شاید اگر «محلهٔ چینی‌ها» همزمان با The Godfather Part II (پدر خوانده: قسمت دوم)، شاهکار فراموش‌نشدنی فرانسیس فورد کاپولا اکران نمی‌شد و در رقابت با آن فیلم برای کسب جوایز اسکار قرار نمی‌گرفت، در بسیاری از بخش‌های نامزدشده، مجسمهٔ طلایی اسکار را از آن خود می‌کرد. «محلهٔ چینی‌ها» فیلمی پلیسی بسیار عالی و فیلم معمایی فوق‌العاده است که نگارندهٔ این متن این فیلم را همچون فیلم «هفت»، بااطمینان در دو فهرست بهترین‌ فیلم‌های پلیسی و معمایی قرار داده است و حال نوبت عاشقان سینمای معمایی است که بار دیگر سراغ شاهکار پولانسکی بروند.
     

    _BlackStar_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/05/25
    ارسالی ها
    2,429
    امتیاز واکنش
    4,523
    امتیاز
    666
    تصویر در تصویر گای پیرس و کری-ان ماس در پوستر فیلم Memento کریستوفر نولان


    ممنتو
    (Memento (2000

    کارگردان: کریستوفر نولان | بازیگران: گای پیرس، کری-ان ماس و جو پانتولیانو

    امتیازِ راتن‌تومیتوز: ۹۳ | امتیازِ متاکریتیک: ۸۰ | امتیازِ آی‌ام‌دی‌بی: ۸/۴

    کریستوفر نولان، کارگردان فیلم‌هایی چون Insomnia (بی‌خوابی)، فیلم The Prestige (پرستیژ)، فیلم Interstellar (میان‌ستاره‌ای)، فیلم Batman Begins (بتمن آغاز می‌کند)، فیلم The Dark Knight (شوالیه تاریکی)، فیلم The Dark Knight Rises (شوالیه تاریکی برمی‌خیزد)، فیلم Inception (تلقین) و فیلم Dunkirk (دانکرک)، از فیلم‌سازان باتجربهٔ ژانر جنایی و معمایی است و با فیلم «ممنتو» کار خود در زمینهٔ ساخت فیلم‌های معمایی آغاز کرد و دو سال بعد با ساخت فیلم «بی‌خوابی» که در فهرست بهترین فیلم‌های پلیسی آن را معرفی کردیم، نشان داد خوب می‌داند چطور داستان را بدون اضافه‌کاری و شلوغ‌بازی، معمایی کند و پیچیدگی که در فیلم «ممنتو» می‌بینیم، درجهت توضیح دقیق شرایط ذهنی عجیب و ترسناک پروتاگونیست داستان است. درواقع از دست‌دادن حافظه، به‌نوعی ترندِ فیلم‌های رازآلود و معمایی است و «ممنتو» بهترین نمونه و متفاوت‌ترین این دست فیلم‌ها.

    اینکه هر پانزده دقیقه یکبار مغز به‌کل پاک شود و همزمان دنبال قاتلی بودن که رد چندانی از خود باقی نگذاشته است و با فراموشی‌ کوتاه‌مدت سرنخ‌ها را کنار هم قرار دادن، چالشی بود که برادران نولان در داستان اولیهٔ خود و کریستوفر نولان در فیلمنامهٔ نهایی برای شخصیت اصلی، به‌خوبی ازپس آن برآمدند​

    «ممنتو» ابعاد روانشناسانهٔ داستانی با محوریت شخصی با نام لئونارد شلبی را بررسی می‌کند. لئونارد شلبی بر اثر یک اتفاق، حافظه کوتاه‌مدت خود را از دست می‌دهد و با کمک یادداشت‌ها، خالکوبی‌ها و عکس‌هایش سعی می‌کند کسی که همسرش را کشته ‌است پیدا کند و انتقام بگیرد. در خالکوبی‌هایش اشاره‌شده که فردی با نام جان یا جیمز همسر او را کشته است و به‌دنبال او می‌گردد. شلبی به‌کمک پلیسی با نام تدی شخصی با نام جیمی گراندز را پیدا کرده و می‌کشد و لباس‌ها و ماشین او را صاحب می‌شود و آن‌جا پی می‌برد که نام واقعی تدی، جان ادوارد گمل است. شماره پلاک ماشین او را به‌عنوان مظنون بعدی یادداشت کرده و روی بدنش خالکوبی می‌کند. در کتش که درواقع کت جیمی بوده آدرس یک بار را پیدا کرده و به‌آن‌جا می‌رود و در آن‌جا با ناتالی، همسر جیمی آشنا می‌شود.

    «ممنتو» در جایی که روایت خطی است، سکانس‌هایش سیاه‌‌وسفید می‌شود و سکانس‌های رنگی موقعی استفاده می‌شود که وقایع به‌صورت برعکس در آن‌ها روایت می‌شود؛ در آخر داستان این دو نوع روایت‌ به‌هم پیوند می‌خورند. اینکه هر پانزده دقیقه یکبار مغز به‌کل پاک شود و همزمان دنبال قاتلی بودن که رد چندانی از خود باقی نگذاشته است و با فراموشی‌ کوتاه‌مدت سرنخ‌ها را کنار هم قرار دادن، چالشی بود که برادران نولان در داستان اولیهٔ خود و کریستوفر نولان در فیلمنامهٔ نهایی برای شخصیت اصلی، به‌خوبی ازپس آن برآمدند. دراین‌میان نباید از نقش‌آفرینی فوق‌العادهٔ گای پیرس، این بازیگر ترازِ اول هالیوود که هر نقشی را قبول نمی‌کند نیز غافل شد. فیلم «ممنتو» را می‌توان آغاز دوران نظریه‌پردازی نولان در سینما دانست، فیلمی که نام وی را حسابی در سینما معروف کرد.
     

    _BlackStar_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/05/25
    ارسالی ها
    2,429
    امتیاز واکنش
    4,523
    امتیاز
    666
    استیون بالدوین، گابریل بیرن، بنیسیو دل تورو، کوین پولاک، چاز پالمینتری، پیت پاستویت و کوین اسپیسی در پوستر رسمی فیلم The Usual Suspects


    مظنونین همیشگی
    (The Usual Suspects (1995

    کارگردان: برایان سینگر | بازیگران: استیون بالدوین، گابریل بیرن، بنیسیو دل تورو، کوین پولاک، چاز پالمینتری، پیت پاستویت و کوین اسپیسی

    امتیازِ راتن‌تومیتوز: ۸۹ | امتیازِ متاکریتیک: ۷۷ | امتیازِ آی‌ام‌دی‌بی: ۸/۵

    کارگردانی فیلم «مظنونین همیشگی» را برایان سینگر آمریکایی برعهده داشت که سینمادوستان وی را با کارگردانی پنج فیلم از مجموعهٔ «افراد ایکس» به‌یاد دارند. فیلم «مظنونین همیشگی» شاید برترین ساختهٔ این کارگردان باشد که با استقبال زیادی از سوی منتقدان نیز همراه شد. فیلم «مظنونین همیشگی» در سال ۱۹۹۵ موفق به‌کسب دو جایزهٔ اسکار از جمله بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (برای کوین اسپیسی) و بهترین فیلمنامهٔ اورجینال (برای کریستوفر مک‌کوآری) شد. کریستوفر مک‌کوآری همچنین جایزهٔ بفتای بهترین فیلمنامه را نیز از آن خود کرد. در این فیلم بازیگرانی چون استیون بالدوین، گابریل بیرن، بنسیو دل تورو، کوین پولاک، پیت پاستویت، چاز پالمینتری و کوین اسپیسی حضور داشتند و به‌ایفای نقش پرداختند. «مظنونین همیشگی» با بودجهٔ ساخت ۶ میلیون دلاری، فروش ۳۴ میلیون دلاری در گیشه داشت.

    شخصیت‌پردازی آنقدر دقیق است که بعضی مواقع حوصلهٔ تماشاچی بی‌حوصله و عجول سرمی‌رود، اما نقطهٔ قوت فیلم است و تدوین کار نیز کیفیت بالایی دارد و البته بازی بازیگران همگی خوب و درخشان است و هرچه از هنر کوین اسپیسی بگوییم کم گفته‌ایم و درنهایت کارگردانی هنرمندانهٔ برایان سینگر که فیلمی جاودانه در ژانر جنایی و معمایی در کارنامهٔ خود برجای گذاشت

    داستان این فیلم بر محور بازجویی از شخصیت وربال کینت می‌چرخد، مرد متهمی که تنها یکی از دو بازمانده قتل‌عام و آتش‌سوزی کشتی در بندر لس آنجلس است. وربال در این فیلم داستان پیچیده‌ای از حوادثی که او و همدستانش را به‌این قایق رسانده تعریف می‌کند. او همچنین در مورد مردی مرموز و اسرارآمیزی با نام کایزر شوزه سخن می‌گوید. داستان وربال کینت به‌صورت فلاش‌بک و روایتی گفته می‌شود که فیلم را به‌طور فزاینده‌ای پیچیده می‌کند. مطمئناً اصلی‌ترین و مهم‌ترین ویژگی شخصیت کایزر شوزه در فیلم «مظنونین همیشگی»، این بود که وی در تمام طول فیلم وانمود می‌کرد که شخص دیگری است؛ شخصی همیشه بازنده با نام وربال کینت که به‌مأمورین پلیس از ماجرای مظنونین می‌گفت و جزئیات شخصیتی جنایتکاری افسانه‌ای با نام کایزر شوزه را برای آن‌ها برمی‌شمرد.

    کایزر شوزه به‌گونه‌ای معرفی شد که وی را خدای جرم‌وجنایت می‌توان لقب داد و مغز متفکر ماجرای دزدی اصلی در فیلم، همین کایزر شوزه بود. پس از بازجویی از وربال کینت، هنوز سؤالات زیادی راجع به‌شخصیت و هویت حقیقی کایزر شوزه بدون پاسخ باقی مانده بود، تا اینکه در آخرین صحنهٔ فیلم، تماشاچی بعد از سرگیجه‌ای اساسی، متوجه می‌شود که کایزر شوزه همان وربال کینت دست‌وپا چلفتی خودمان است که نه‌تنها احمق و بی‌دست‌وپا نیست، بلکه هوشی باورنکردنی دارد و شخصیت شرور و منفی اصلی فیلم همین وربال کینت است. دههٔ ۹۰ میلادی را می‌توان دوران شکوفایی کوین اسپیسی دانست که نقش‌های به‌یادماندنی از خود به‌یادگار گذاشت. از فیلم‌های معروف کوین اسپیسی در دههٔ ۹۰ میلادی می‌توان به‌فیلم Outbreak (شیوع)، فیلم L.A. Confidential (محرمانه لس آنجلس) و فیلم American Beauty (زیبای آمریکایی) اشاره داشت.

    از فیلم «مظنونین همیشگی» به‌عنوان یکی از پیچیده‌ترین فیلم‌های رازآلود تاریخِ سینما یاد می‌شود. فیلم تقریباً از انتها آغاز می‌شود و همواره سؤال چه کسی و چرا در ذهن تماشاچی شکل می‌گیرد و تا انتها نیز درگیر و گیجِ یافتن پاسخی برای این سؤالات می‌ماند. دیالوگ‌های شخصیت‌های اصلی عالی کار شده‌اند، فیلمنامه بسیار قوی و استخوان‌دار است و باگی نمی‌توان از آن پیدا کرد، شخصیت‌پردازی آنقدر دقیق است که بعضی مواقع حوصلهٔ تماشاچی بی‌حوصله و عجول سرمی‌رود، اما نقطهٔ قوت فیلم است و تدوین کار نیز کیفیت بالایی دارد و البته بازی بازیگران همگی خوب و درخشان است و هرچه از هنر کوین اسپیسی بگوییم کم گفته‌ایم و درنهایت کارگردانی هنرمندانهٔ برایان سینگر که فیلمی جاودانه در ژانر جنایی و معمایی در کارنامهٔ خود برجای گذاشت. فیلم «مظنونین همیشگی» همان چیزی است که طرفداران فیلم‌های معمایی را عاشق این ژانر می‌کند و طرفداران قدیمی این ژانر نیز به‌آن افتخار می‌کنند.
     

    _BlackStar_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/05/25
    ارسالی ها
    2,429
    امتیاز واکنش
    4,523
    امتیاز
    666
    نائومی واتس و لورا هرینگ در پوستر Mulholland Drive دیوید لینچ


    جاده مالهالند
    (Mulholland Drive (2001

    کارگردان: دیوید لینچ | بازیگران: جاستین ثرو، نائومی واتس، لورا هرینگ، ان میلر و رابرت فورستر

    امتیازِ راتن‌تومیتوز: ۸۳ | امتیازِ متاکریتیک: ۸۵ | امتیازِ آی‌ام‌دی‌بی: ۸

    فیلم «بزرگراه گمشده» را معرفی کردیم و حال نوبت به‌دیگر شاهکار دیوید لینچ می‌رسد؛ فیلمی که با یک جعبهٔ کوچک و دنیایی از معما، حکم ضربهٔ خلاص به‌مغز تماشاچی و تحلیل‌های وی را دارد. موفقیت‌های دیوید لینچ پیش از ساخت این فیلم، علی‌الخصوص موفقیت دو فیلم «بزرگراه گمشده» و «مخمل آبی»، بستر را در اختیار لینچ قرار داد تا با فراغ بال فیلم تحسین‌شده‌ٔ «جاده مالهالند» را در سال ۲۰۰۱ کارگردانی کند؛ فیلمی در ژانر نئو نوآر و معمایی، همراه‌با عناصر سورئالیستی که علاوه‌بر نامزدی بخش کارگردانی اسکار، جایزه‌ٔ بهترین کارگردان جشنواره کن را نیز برای دیوید لینچ به‌ارمغان آورد و این بار دیگر لازم نبود چند سال بگذرد تا منتقدان لب به‌تحسین فیلم باز کنند و از همان ابتدا مورد استقبال بسیاری از منتقدان سینمایی قرار گرفت و طرفداران آثار لینچ را نیز شگفت‌زده و سیراب کرد. گفتیم فیلم بسیار مورد تمجید قرار گرفت، اما به‌دلیل پایان‌بندی گیج‌کننده‌اش، کوهی از سؤالات بی‌پاسخ را باقی گذاشت، البته لینچ مثل همیشه ذهن تماشاچی را برای هرگونه پاسخی به‌معماها باز گذاشت و حتی بعد از چند ده بار تماشای فیلم، نمی‌توان پاسخی قطعی داد که همه قبول کنند.

    کمی از داستان بگوییم خود متوجه کلیت روایت آن خواهید شد؛ زنی که در اثر تصادفی مجروح شده و به‌طور پنهانی به‌خانهٔ پیرزنی که در حال رفتن به‌مسافرت است، وارد می‌شود. هنرپیشه جوان و بلندپروازی با نام بتی که با رؤیای بازی و ستاره‌شدن در هالیوود از کانادا به‌شهر لس آنجلس آمده، هنگام ورود به‌خانه خاله‌اش که برای ضبط فیلمی به‌کانادا رفته، با زن تصادف‌کرده روبه‌رو می‌شود. پسری داخل یک رستوران با نام وینکی، داستان کابوسی هولناک را که شب قبل دیده تعریف می‌کند که ناگهان کابوسش رنگ واقعیت برای او می‌گیرد و یکی از سؤالات اصلی فیلم مربوط‌به‌این سکانس ترسناک و تعلیقی است. قاتلی دست‌وپا چلفتی که پس از دزدیدن کتابی پر از شماره تلفن و قتل سه نفر فرار می‌کند. کارگردان فیلم‌های هالیوودی با نام آدام کشر در ملاقاتی که با تهیه‌کنندگان فیلمش دارد، از طرف آن‌ها تحت فشار قرار می‌گیرد که از هنرپیشهٔ زن گمنامی با نام کامیلا رودس در نقش اول فیلمش استفاده کند، ولی پس از امتناع از این کار، از کارگردانی فیلم برکنار می‌شود.

    داستان «جاده مالهالند» خطی نیست و گسست زمانی فراوان دارد و دائم بین زمان حال و گذشته در رفت‌وآمد است و حال این داستان غیرخطی را در فضایی سورئال تصور کنید که مرز بین واقعیت و خیال جابه‌جا می‌شود و لینچ فرصت نفس‌کشیدن به‌مغز تماشاچی را نمی‌دهد و داستان خود را با سرعت روایت می‌کند و اگر بخواهید درگیر یک صحنه شوید و معمای آن را حل کنید، از جریانِ سیال ذهنی فیلم عقب می‌افتید و ده معمای دیگر را برای خود ردیف کرده‌اید

    داستان «جاده مالهالند» خطی نیست و گسست زمانی فراوان دارد و دائم بین زمان حال و گذشته در رفت‌وآمد است و حال این داستان غیرخطی را در فضایی سورئال تصور کنید که مرز بین واقعیت و خیال جابه‌جا می‌شود و لینچ فرصت نفس‌کشیدن به‌مغز تماشاچی را نمی‌دهد و داستان خود را با سرعت روایت می‌کند و اگر بخواهید درگیر یک صحنه شوید و معمای آن را حل کنید، از جریانِ سیال ذهنی فیلم عقب می‌افتید و ده معمای دیگر را برای خود ردیف کرده‌اید. لینچ کابوس و رؤیا را درهم‌آمیخته، روایت غیرخطی را انتخاب کرده و حرکات خاص دوربین، نور و صوت و رنگ، ابزارهای وی برای عذاب حل‌کنندگان معما است. لینچ حتی در شخصیت‌پردازی نیز به‌ما حقه زده است و باعث می‌شود موقع دنبال کردن شخصیت‌ها فراموش کنیم که چه چیزی حقیقی است و چه چیزی در دنیای واقعی جایی ندارد. شاید در مورد داستان تنها تا حدی بااطمینان بتوان گفت شخصیت بتی چیزی جز خیال گناهکار دایان دل‌شکسته نیست که قاتلی را برای کشتن معشـ*ـوقه سابقش کامیلا فرستاده بود.

    لینچ هدیه‌ای است برای سینما که راه خود را می‌رود و صد افسوس که فعلاً تصمیمی برای بازگشت ندارد و حداقل تا این لحظه خبری نشده است. ساخت فیلمی مبتکرانه در مقایسه با جریان کنونی سینمای آمریکا، علاوه‌بر شناخته‌شده‌بودن به‌شانس هم نیازمند است. حتی اگر از دسته‌ٔ افراد پرآوازه هم باشید، پروژه‌ٔ مورد علاقه‌تان سرانجام با این مقیاس سنجیده می‌شود که از نظر تجاری به‌موفقیت می‌رسد یا خیر. لینچ از چنین فضایی فاصله گرفته و هنرمندی است که باید قدردان حضورش در سینما و به‌اشتراک‌گذاری دنیایش با دیگران بود. شاید بتوان گفت «جاده مالهالند» برترین ساختهٔ اوست، باوجودآنکه چندین فیلم دیگر هم در همین کیفیت ساخته است، اما باتوجه به‌این فهرست معمایی و از میان آثار لینچ، تماشای این فیلم را به‌شدت توصیه می‌کنیم، آن هم به‌کسانی که سرشان درد می‌کند برای رسیدن به‌پاسخ!
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا