به وقت مطالعه ۳ (سه داستان از صادق هدایت)

*SiMa

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/04/17
ارسالی ها
1,175
امتیاز واکنش
23,337
امتیاز
948
صادق هدایت یکی از بزرگان عرصه ی ادبیات ایران است که از وی به عنوان یکی از بنیان گذاران داستان نویسی نوین ایرانی یاد می‌شود.
رمان بوف کور او به عنوان مشهورترین اثر ادبیات داستانی ایران معاصر شناخته شده است.
ترجمه های بسیاری که از آثار نویسندگان مطرح انجام داده در دسترس است.

توجه:
همه نویسندگان برای ادامه فعالیت،ملزم هستن توی طرح شرکت کنن.

سومین طرح مطالعه و کتابخوانی را با سه اثر این نویسنده ادامه می‌دهیم.

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

و ترجمه ی داستان
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
اثر فرانتس کافکا

فرصت مطالعه ی این سه کتاب تا ۲۲ اسفند هست.
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • Ms.Azar

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/03/26
    ارسالی ها
    474
    امتیاز واکنش
    836
    امتیاز
    336
    محل سکونت
    ایران
    سلام
    ببخشید هرچی دانلود میزنم فایل دانلود نمیشه.
     

    1ta.rasoulzadeh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/29
    ارسالی ها
    530
    امتیاز واکنش
    4,119
    امتیاز
    627
    محل سکونت
    تهران

    ^A.Zeinab.06

    مدیر بخش عکس
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/08/05
    ارسالی ها
    861
    امتیاز واکنش
    1,312
    امتیاز
    435
    محل سکونت
    Germany
    سلام وقت بخیر.
    من هم نمی تونم فایل رو دانلود کنم.
     

    1ta.rasoulzadeh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/05/29
    ارسالی ها
    530
    امتیاز واکنش
    4,119
    امتیاز
    627
    محل سکونت
    تهران

    <sonnet>

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/26
    ارسالی ها
    344
    امتیاز واکنش
    2,436
    امتیاز
    474
    سلام
    ممنون برای معرفی این سه اثر بسیار زیبا و تشویق به خوندن اونها. در رابـ ـطه با تحلیل این سه اثر با علم ابتدایی خودم، اول در رابـ ـطه با داش آکل مینویسم.
    داش آکل داستان مرد لوتی و جوان مردی بود که عشق دختری را به سر داشت. موقعی که دختر به عقد مردی بسیار بدریخت تر و مسن تر از داش آکل درامد، داش آکل غم عمیقی رو در دل حس کرد و در آخر سر درگیری با شخصی که خبر عقد رو آورد با زخم چاقو جان خودش رو از دست داد. اما بهترین نکته داستان از نظر من طوطی داش آکل بود. طوطی که به دست دختر رسید و جمله زیبای اون بزرگ مرد رو تکرار کرد. جالبی این داستان در سادگی اون بود. خیلی ساده و بی ریا داستان بدون ابهام های تو در تو بیان میشد. به شکلی که هر خواننده ای رو به خودش جلب میکنه. نوشتار بسیار شیرین و با کلماتی کهن و اون دیالوگ های خیلی حرفه ای به کار رفته، زیبایی این اثر رو خیلی بیشتر میکرد. به خوبی فضا سازی حال شخصیت رو نشون میداد و میتوان گفت در این دو اثر به خوبی مشخص بود این نویسنده بهای یک شخصیت رو به فضا سازی داستانش میداده. وقتی از بوی کاه گل بارون زده میگفت و حس نمدار قلب داش آکل، احتیاج به هیچ نکته دیگه ای نبود تا من هم همدرد این مرد لوتی بشم.
    در ادامه اثار استاد صادق هدایت بوف کور رو در این هفته خوندیم.
    بوف کور در ابتدای شروعش برای من بسیار زننده بود. چون تصویری از تقلیدی کورکورانه به نظر میرسید. اتفاقاتی از جنون راوی که شبیه همان جنایت و مکافاتی بود که قبل از این کتاب خواندیم و مجموعه ای از اتفاقات و یا کلیشه های اون زمان قابل مشاهده بود و داستان شخصی که عاشق یک خیال از دست رفته شده. همه این حس تا وقتی ادامه داشت که فهمیدم اصلا نمیدونم با چی طرف هستم!
    این داستان عجیب دقیقا در اوج این که فکر میکنیم چیزی فهمیدیم به ما نشون میده هیچ چیز مشخصی وجور نداره. طبق نقد ها و تحلیل هایی که در اینترنت از این داستان خوندم این نگـاه دانلـود سورئالیست هست. به این معنا و مفهوم که نویسنده از نا خوداگاه خودش مینویسه. و این همون چیزی بود که به محض سقوطم از حقیقت متوجهش شدم. وقتی دیدم هیچ چیز اونجور که به نظر میرسه نیست برام روشن شد بی هر گونه فیـلتـ*ـر مستقیما با نا خوداگاه نویسنده طرف هستم. داستانی که خط مشخصی رو از خودش نشون نمیده. و همه داستان برای من مثل یک خواب وحشتناک بود. کابوسی ترسناک که در عین حال شدیدا لـ*ـذت بخش و شیرینه. در بیشتر تحلیل ها ذکر شده بود که راوی جنون داره و یا به دلیل تریاک به حال هزیان افتاده. اما برای من درست مثل این بود که داشتم خواب میدیدم و خودم راوی بودم. هر لحظه سر از جای جدیدی در میورد و هر ثانیه بی اراده کاری که در عمق ناخوداگاهش وجود داشت رو انجام میداد. کاری که بدون هر فکر بود و اون قسمت از مغز که در مرکز قرار داره، بدون اجازه همه امیال و نیاز ها رو بی پرده به چشم‌میورد. این واقعا برام شگفت انگیز بود که استاد هدایت چطور به این زیبایی تثبیتی به نظریه نا خوداگاه فروید آورده بود. البته همونطور که گفتم این تقلید های کلیشه ای در نقاط مختلف داستان، گاها زننده به نظر میرسید و حتی د ابتدای داستان میلم خوندن ادامه کم و کمتر میشد. ولی این نظر اقای هدایت هم وجود داره که "وقتی مفهوم عمیقی داری چه اشکال داره برای بیانش از تقلید استفاده کنی؟"
    در رابـ ـطه با بوف کور داستان مشخصی رو نمیشه نقل کرد. نمیشه خلاصه ای ارائه داد. فهمیدن این که چی واقعی بوده و چی خیال کاملا به هر شخص بستگی داره. منتقد ها و تحلیل گر های زیادی تا الان هم سعی داشتن این داستان رو رم زگشایی کنن. ولی از نظر من این داستان احتیاجی به رمزگشایی نداره. چرا که داستان هایی اینچنین که حقیقت در تار و پود دروغ ها مخفی شده؛ آینه حقیقت گوی ناخوداگاه هرکدوم از ما هستند. اونچه که ما برداشت میکنیم نشون دهنده درونمون هست.
    در اخر راجع به این داستان با این اسم عجیب(بوف کور: جغد کور) باید بگم داستانی هست که چندین و چند باره باید خونده شه و هربار لـ*ـذت کشفی عمیق تر رو به آدم میده. در حال حاظر در هفت روز زمان چندین و چندباره خوندن رو نداشتم و با همون یکبار غرق در لـ*ـذت خاص این داستان شدم.
    در اخر به داستان مسخ کافکا میرسیم. نویسنده ای خاص با گذشته ای که به خوبی و روشنی در آثارش پیداست. نوشته کافکا به شدت سر راست بود. بدون حاشیه همه چیز به نمایش در اومده بود. و انتخاب همچین ایده ای واقعا کاری نیست که هر کسی از پس اون بربیاد. و چه تشبیه زیبایی انجام شده بود. داستان در رابـ ـطه با مردی بود که یک شبه سوسک شد. اون مرد کی بود؟ نون آور خانواده ای متشکل از پدر و مادر و خواهرش. والدین و خواهری که به مفت خوری از زحمات پسر خانواده عادت کرده بودن. و پسری که حتی در حال سوسک شدن خودش رو به هر در و دیواری میزد تا همچنان به وظیفش عمل کنه. همچنان با بر دوش بکشه تا مادر و خواهرش و پدرش راحت باشند. ولی جالب همین بود که این پسر با منزجر کننده ترین و بی تقصیر ترین حالت ممکن نا توان شد. تبدیل شدن به سوسک! کافکا با شرح لحظه ای زندگی مردی در قالب یک سوسک، و به تصویر کشیدن زندگی چندش آور این حشره، مفاهیم بسیار عمیقی رو در یک داستان جا داد. تشبیه همه حرکات و حالات به قدری قوی بود که حتی میتونست من رو به این باور برسونه که کافکا هم خودش سوسک شده و بعد از سوسک شدن این داستان رو نوشته. ولی عمیق ترین نقطه داستان وقتی بود که این پسر حتی پیش از تبدیل جسمش به سوسک، یک حشره در خانواده بود. حشره ای که مانع از پیشرفت های خانواده اش میشد. فدا کاری های بی‌موردی که فقط باعث تن پروری بود. و وقتی این سوسک جان خودش رو از دست داد تنها چند قطره اشک برای وداع با اون کافی بود. خواهرش در مدت کوتاه سوسک شدنش بزرگ شد، پدرش شغل آبرومندانه ی پیدا کرد و مادرش زنی خود کفا شد. اتفاقی بس سخت و دردناک که به سود همه بود! این داستان و رفتار های پدر در این داستان، اشاره مستقیمی به پدر خود کافکا داشت. در این مورد پر چانگیم رو تموم میکنم و پیشنهاد میکنم مختصری از زندگی نامه کافکا رو اگر تا حالا نخوندید، بخونید.
    ممنون از نگاه دانلود برای این طرح فوق العاده. بی صبرانه منتظر معرفی آثار بعدی هستم.
     

    Ms.Azar

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/03/26
    ارسالی ها
    474
    امتیاز واکنش
    836
    امتیاز
    336
    محل سکونت
    ایران
    من فقط نظرمو می گم

    هر سه اثر فوق‌العاده بودن و با خوندن هر خط برای خوندن خط بعد مشتاق میشدم .
    خیلی دوست دارم چندین بار این آثار رو بخونم و این نوع نوشتن رو یاد بگیرم .


    ببخشید که نظری. طولانی ننوشتم
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا