برداشت کلی من از این کتاب : سبک نوشتاری کتاب تقریبا ساده و قابل فهم بود که مربوط به قلم خوب نویسنده و به طبع مترجم کتاب که خیلی تلاش کردند در حد فهم ما کتاب شکل بگیره تا حدودی هم موفق شدند.
استفاده از قصه به همراه شخصیت های خیالی در اغاز باعث شد که موضوع بهتر جا بیفته .
با توجه به موضوع کتاب ، همچنین مقدمه ی کتاب میشه پی برد که چی درش میگذره ، برای همین از نظر من اگر کلمه ی بیشعوری بارها تکرار شده شاید یک نکته ی منفی باشه اما خب چیزیه که از قبل قابل پیشبینی بود و انتخاب دست خواننده اس که ادامه بده یا نه
در این کتاب بیشعوری کلیت در نظر گرفته شده با یک سری زیر شاخه که بلافاصله و به راحتی پس از رویت هر کدام از این زیرشاخه ها طرف را بیشعور خطاب میکرد شخص نویسنده .
به نظرم ریشه ی بیشعوری در عقده است .از عقده هایی که از کودکی شروع شده ، از کمبود ها یی که فرد سعی کرده به هر طریقی انهارا پر کند باعث بروز این صفت در شخص شده . (البته گاهی)
شاید بعضی اوقات ادم های بیشعور ترحم بر انگیز بشوند اگر به ریشه ی اینکه چرا بیشعور شدند پی برد
چیزی که ذهنمو درگیر کرده اینکه چطور نویسنده به راحتی شخصی که اسیر یه سری از عادت هایی بدی شده و خودخواه و.... کلی چیزه دیگه که مدت زیادی همراهش بوده
سه سوت با راهکاراش ته قصه طرف رو معالجه کنه ؟ واقعا ممکنه
این کتاب برای من جذاب بود باعث شد که بیشتر در رفتار و کردار اطرافیانم کلید کنم البته نه اینکه لقب بیشعور به نافشون ببندم ، نویسنده خیلی حرفا زد که همه رو با حباب بیشعوری پوششون داده بود از اینکه رنج سنی ملاکی نیست بر اینکه تو ادم خوبی هستی یا نه چه بسا جوونک 20 ساله پخته تر و ادم بهتری نسبت به یه ادم پیر باشه
من تابه حال این مدلی راجب کتابی شرح ندادم یا که خیلی دقت به خرج ندادم در اینکه چه چیزی در کتاب موج میخوره ، خیلی بیشتر از این چیزایی که من نوشتم میشه راجب کتاب گفت و من در واقع یه چکیده ی خیلی کمی گفتم که بیشتر امیخته به نظر شخصیه بنده بود میدونم شاید قابل قبول این طرح نباشه و شرط هایی که گفته شده و اینکه پر از کمی وکاستیه ... روزگارتون بخیر
استفاده از قصه به همراه شخصیت های خیالی در اغاز باعث شد که موضوع بهتر جا بیفته .
با توجه به موضوع کتاب ، همچنین مقدمه ی کتاب میشه پی برد که چی درش میگذره ، برای همین از نظر من اگر کلمه ی بیشعوری بارها تکرار شده شاید یک نکته ی منفی باشه اما خب چیزیه که از قبل قابل پیشبینی بود و انتخاب دست خواننده اس که ادامه بده یا نه
در این کتاب بیشعوری کلیت در نظر گرفته شده با یک سری زیر شاخه که بلافاصله و به راحتی پس از رویت هر کدام از این زیرشاخه ها طرف را بیشعور خطاب میکرد شخص نویسنده .
به نظرم ریشه ی بیشعوری در عقده است .از عقده هایی که از کودکی شروع شده ، از کمبود ها یی که فرد سعی کرده به هر طریقی انهارا پر کند باعث بروز این صفت در شخص شده . (البته گاهی)
شاید بعضی اوقات ادم های بیشعور ترحم بر انگیز بشوند اگر به ریشه ی اینکه چرا بیشعور شدند پی برد
چیزی که ذهنمو درگیر کرده اینکه چطور نویسنده به راحتی شخصی که اسیر یه سری از عادت هایی بدی شده و خودخواه و.... کلی چیزه دیگه که مدت زیادی همراهش بوده
سه سوت با راهکاراش ته قصه طرف رو معالجه کنه ؟ واقعا ممکنه
این کتاب برای من جذاب بود باعث شد که بیشتر در رفتار و کردار اطرافیانم کلید کنم البته نه اینکه لقب بیشعور به نافشون ببندم ، نویسنده خیلی حرفا زد که همه رو با حباب بیشعوری پوششون داده بود از اینکه رنج سنی ملاکی نیست بر اینکه تو ادم خوبی هستی یا نه چه بسا جوونک 20 ساله پخته تر و ادم بهتری نسبت به یه ادم پیر باشه
من تابه حال این مدلی راجب کتابی شرح ندادم یا که خیلی دقت به خرج ندادم در اینکه چه چیزی در کتاب موج میخوره ، خیلی بیشتر از این چیزایی که من نوشتم میشه راجب کتاب گفت و من در واقع یه چکیده ی خیلی کمی گفتم که بیشتر امیخته به نظر شخصیه بنده بود میدونم شاید قابل قبول این طرح نباشه و شرط هایی که گفته شده و اینکه پر از کمی وکاستیه ... روزگارتون بخیر
دانلود رمان و کتاب های جدید