به وقت مطالعه 1 (کتاب بیشعوری)

["forugh]

خوب بریم سر طرحمون.
ممکنه کتابایی که معرفی میشن رو خیلیا خونده باشن.بازم بخونین و این بار دقیق تر و عمیق تر
یه توضیح:ذهن همزمان که قدرت بالایی برای یادگیری داره ،بسیار فراموشکاره.از دلایل اثرگذاری بیشتر کتاب نسبت به فیلم و موزیک و .... اینه که مدت زمان زیادی باهاش درگیریم.اما باز هم بعد از مدتی به جز محوریت اصلی داستان،ممکنه بسیاری از مباحث و مطالب کتابهای خونده شده هم از یادمون بره.با نوت برداری تا حد زیادی میشه جلوی این کارو گرفت.همونطوری که بعد سالها با دیدن یه صحنه از فیلمی،قسمتای زیادیش رو به خاطر میاریم.(البته این وسط استثنا هم وجود داره.مثلا من یه فیلمی رو دیدم بعد دوباره یه ماه بعد دانلودش کردم.دفعه دوم که زدم پلی شد دوسه بار به خودم گفتم این آشناس مطمئنی ندیدیش؟ضمیر هوش وافرم جواب داد نه بابا ببینش.خلاصه نگاهش کردم و اصن صحنه ی آشنایی ندیدم حتی اسمشم برام اشنا نبود بعد که تموم شد تازه از تیتراژ پایانیش فهمیدم دیدمش.اونم بخاطر موزیک قشنگش بود.خلاصه امیدوارم مث من باهوش نباشین)

امیدوارم بتونیم کتابای خوبی معرفی کنیم و در کنار هم به مرور کاخ بیسوادیمونو ویران کنیم.

نویسنده ها:هیشکی به شما چیزی یاد نخواهد داد.نه مشاوره نه استاد نه فلان و بهمان.اونا برا زدن جیبتونه.هرچند که استفاده از تجارب و توصیه های دیگران هم اندک اثری داره،اما راه اصلی نویسنده شدن مطالعه است و تمرین و مطالعه و مطالعه و ...
پس شما لطفا دقیق تر و عمیق تر بخونین.قشنگ به توصیفات و فضاسازی ها و شخصیت پردازی های کتابهای معرفی شده دقت کنین.به نوع و لحن روایت و بالا پایین داستان توجه کنین.به کل داستان و نیز جزئیات مطرح شده خوب فکر کنین و نوت برداری کنین.بهتون قول میدم بعد پایان این طرح یکساله قلم شما بهبود فراوانی خواهد یافت.شما حتما و حتما همه ی کتابا رو بخونین.

خوب کتاب اول
بیشعوری
اثر خاویر کرمنت
ترجمه ی اصلی و کامل که توسط آقای محمود فرجامی انجام شده

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

ضمنا با توجه به تعداد صفحاتی که کاربرا اعلام کردن میتونن بخونن،ما برای هر روز 25 صفحه رو در نظر گرفتیم.حالا این عدد خیلی ملاک نیست
جمعه ی هفته ی بعد کتاب بعدی معرفی میشه


مهران:بعد خوندن یه خلاصه ی تر و تمیز از این کتاب ارائه میدی.بدون دخل و تصرف
ژیلا:تو هم یه نقد باید بنویسی برای این کتاب.آبروریزی نکنیا خوب و دقیق بنویس خلاصه و نقد میرن رو سایت


​

 

[Rozaa.p]

کتاب بیشعوری
سبک نوشتاری روان و ساده‌ای داره و از این نظر مخاطب میتونه با متن ارتباط خوبی بگیره.
به نظر میاد نویسنده معتقده که بیشعوری چیزیه که مردم به اون عادت کردن و حتی به این آگاهی ندارن که جز افراد بیشعور محسوب میشن و درطول کتاب سعی کرده به مخاطب این آگاهی رو بده.
این حس رو به مخاطب میده که بیشعوری اونقدری که به نظر میاد کلمه‌ی سنگینی نیست و تو جامعه الانمون بیشعوری یه چیز کاملا عادیه که مردم باهاش خو گرفتن و اکثر(شایدم همه) مشکلات جامعه از بیشعوری آدم‌ها سرچشمه میگیره و هرکس به نحوی بیشعور محسوب میشه.
و بیشعوری از خودخواهی، خودپسندی و عدم درک دیگران سرچشمه میگیره.
این کتاب محتوای علمی نداره و به نظر میاد مطالبش صرفا نظرات شخص نویسندست.
به نظرم هیچ انسانی کامل نیست و همه به هر حال گاهی خطایی ازشون سر میزنه و این غیر منصفانست که صرفا به خاطر یه اشتباه که شاید خود شخص متوجهش نباشه بیشعور تلقی بشه.
آخر کتاب گفته شده خودش رو از بیشعوری مبرا میدونه ولی از طرفی من احساس میکنم بعضی جاهای کتاب قضاوت های بیجایی شده، از نظر روانی افراد رو تجزیه تحلیل نکرده و فقط گفته جز دسته آدم‌های بیشعور محسوب میشن در حالی که شاید شرایط روانی بد اون فرد ایجاب کرده باشه تا اینطور اون شخص رفتار کنه و این احساس رو میده که نویسنده نتونسته یه سری اشخاص رو درک کنه که باعث میشه طبق حرف خودش تو دسته‌ی افرادی قرار بگیره که میخواست به مخاطب‌ها بفهمونه جز اونان. از طرفی خوندن این کتاب ممکنه به جای اینکه برای رفع بیشعوری کاربرد داشته باشه برعکس عمل کنه چون ممکنه بدتر آدم عیب جویی بشیم که توی همه‌ی آدما دنبال نشونه‌هایی از بیشعور بودن میگردیم که این ممکنه باعث شه که خودمون رو بالاتر از بقیه ببینیم و همینا از نظر کتاب میتونه باعث بیشعوری بشه.
و اینم اضافه کنم که کتاب فاقد کشش بود.

دانلود رمان و کتاب های جدید

 

[🍫 Dark chocolate]

قبل از خواندن کتاب، نقد خوانده نشود.

شعور...
این کلمه در ذهن هر کس مفهوم خاصی دارد؛ اما عمدتا به عنوان اخلاق یا رفتاری خاص تعریف می‌شود که می‌تواند ثابت بوده یا دست خوش تغییر شود.
پیش نویس های کتاب، مثل پله های پشت سر هم می‌مانند، که قرار است شما را بالای یک کوه بلند ببرند و هنوز در ابتدای کتاب نمی‌دانید که ممکن است بالای آن کوه، چه منظره ای انتظار شما را بکشد.
نویسنده ابتدا از خودش آغاز می‌کند، مثل اینکه بخواهد دستش را به چیز نوک تیزی بزند تا بگوید « دیدی درد ندارد! » و به همین منوال ادامه ی داستان شروع می‌شود. داستان هایی که قرار است تعریفی از شعور باشند... اما کلمات تا چه اندازه می‌توانند درست همان چیزی باشند که شما می‌خواهید؟ این را باید با گذر زمان و دل سپردن به دریای واژگان دریافت.
نوشته های فکر شده، سنجیده شده ای که پشت شان پر از ذکاوت و هوش است، انتظار شما را می‌کشد و مثال های آشنای کتاب باعث صمیمیت بیشتر با روال داستان، و همدردی با شخص نویسنده می‌شود.
طنز آمیخته در حرف های نویسنده در بیشتر جاهای رمان دیده می‌شود؛ اما این دید که اگر از الفاظ رکیک استفاده شود خنده دار تر است، کاملا نادرست بوده و متاسفانه یکی از رفتارهای ناپسند رواج یافته در جوامع ماست که حتی در این رمان هم در چند بخش دیده می‌شود.
جملات کلیدی خوبی هم در بین سخنان نویسنده به چشم می‌خورد. چیزهایی که در نگاه اول از نظر مخاطب درست ترین چیز ممکن یا حتی زیباترین به نظر می‌آید و باعث می‌شود مخاطب بی تفکر دیگر حرف های نویسنده را بپذیرد. درست مثل یک کاندید انتخاباتی که حرف های قشنگ را آن اوایل می‌زند تا مردم با او همراه شوند و بعد از مدتی هر کار که دلش بخواهد انجام می‌دهد! چون مردم بخاطر آن چند جمله به او اعتماد کرده و او را پذیرفته اند.
شاید با خواندن نمونه هایی که نویسنده از بی‌شعور ها مثال می‌زند، کمی احساس آرامش کنید و در ذهن بیشعور های اطرافتان را بشمارید... آنقدر که حق را تماما به خودتان داده و بقیه را مقصر تمام رخداد های دور‌و برتان بدانید، اما واژگان ممکن است طوری شما را فریب دهند که حتی متوجه تناقض در حرف های خود نویسنده نشوید! جمله هایی از این قبیل:
« هر کس این کتاب را بخواند، بیشعور است.» « کسانی که به زور می‌خواهند دیگران را به راه راست هدایت کنند، بی‌شعورند»، « هر کس که این کتاب را جدی بگیرد، بی شعور است»، « هر کس که خود را با شعور بداند، بی‌شعور است»...
شخصی که در ابتدای داستان ادعا می‌کند از بی شعوری نجات یافته، اما رفتارش کاملا در تضاد با چیزهاییست که طی داستان متوجه آن ها می‌شویم. شخصی که ادعا میکند درمان شده و دیگر شغل سابقش را ادامه نداده، طی مواجه شدن با یک پسر بچه رفتاری از خودش نشان می‌دهد که عینا و یقینا می‌تواند خود بی‌شعوری باشد!
انگار تمام کتاب این را قرار است به ما بیاموزد:
- هر کس که آزاری به ما برساند بی‌شعور است! فرقی هم نمی‌کند که بدانیم عمدی بوده یا نه.
یا
- تمام جهان بیشعور است، مریضی واگیر دار که به سرعت در همه جا پخش می‌شود.
به دیگر سخن حرف های نویسنده ثبات خاصی ندارد. گویی از انواع رفتار های جهان نمونه هایی را کنار هم پدید آورده تا به شما ثابت کند تمام جهان بی شعور است! و حتی خود شما. به جز نویسنده ای که خودش را به ظاهر تحت درمان قرار داده و می‌خواهد جهانی را تغییر دهد! نمونه ‌ی بارز سخن خودش « کسی که بخواهد به زور دیگران را اصلاح کند بی‌شعور است!»
اگر بخواهیم با ترازوی خود نویسنده بسنجیم باید بگوییم، آیا یک بی‌شعور می‌تواند خودش را درمان کند؟ یا ساده تر از آن، یک معتاد به مواد مخـ ـدر می‌تواند خودش را ترک بدهد؟ و پس از حتی بیست سال یا بیشتر باز به سراغ مواد نرود؟
خواندن نوشته هایی که احساسات ما را برانگیزد و غافلگیرمان کند، بسیار برایمان جذاب خواهد بود؛ اما چه می‌شود اگر یک روز بفهمید، کتابی که به خط به خط آن باور قلبی داشته اید، چیزی جز یک فریب بزرگ نبوده و شما دیگر وقتی برای جبران اشتباهات خود ندارید.
شاید قصد نویسنده تنها اینجا تحول باشد. اینکه بخواهد بیشتر به زندگی خود و اطرافیانمان توجه کنیم و دست به تغییر بزنیم. اما داشتن شعور از نظر نویسنده به چه قیمت می‌تواند باشد؟ که انگشت اتهام به همه بچرخانیم تا ثابت کنیم تمام مردم بی‌شعور هستند؟ بی‌آنکه چیزی از حقیقیت ماجرا بدانیم؟
نویسنده مثل یک شعبده باز ماهر می‌ماند که به ظاهر قصد دارد فوت و فن حقه هایش را به شما یاد بدهد تا در زندگی بهتر عمل کنید؛
اما آیا تا به حال شعبده بازی را دیده اید که تمام حقه هایش را آموزش داده و بهترین آن ها را برای خودش نگه نداشته باشد؟
پس بگذارید اینطور بگویم،
چیز هایی که در کتاب می‌خوانید، مثل فوت و فن ساده ترین فن های شعبده‌باز است؛ اما اصلی ترین شعبده در مشت خود نویسنده است. همین که شما کتابش را خوانده اید و وقتتان را پایش گذاشته اید، شعبده به خوبی هر چه تمام تر انجام شده...
کسی که از بی‌شعوری آدم ها مثال می‌زند و سعی دارد آن ها را به شما برساند، خودش دقیقا همان کسی است که فوت و فن های یک بی‌شعور باهوش به تمام معنا را می‌داند...
کتاب با این جمله تمام می‌شود: بو را حس نمی کنید؟
اگر دقت کرده باشید در تمام کتاب از جملاتی استفاده شده که جای کوچکترین تزلزلی نداشته باشد. یعنی طوری که نشان بدهد این کتاب درست ترین کتاب ممکن است و هیچ ایرادی بر آن وارد نیست...
اما؛
اگر بیشعوری مشروح در این کتاب، درست ترین تعریف ممکن بود، هیچ گاه کتاب های دوم و سوم و جلد های دیگری از بیشعوری نوشته نمیشد و حتی به اندازه ی صد و نود صفحه مثال آورده نمیشد. چرا که تنها یک جمله ی درست برای تغییر کسی، کافیست...
سر اخر حرف هایم را این طور به پایان می‌رسانم:
بی‌شعوری علامت خاصی ندارد. شاید باورتان نشود؛ اما کسی که بخواهد با استعداد و هوش خود مردم را فریب بدهد، بیشعور است. مثل نویسنده ای که ماهرانه کارش را می‌کند و سلاحش را به کار می‌گیرد... بی آنکه خونی ریخته شود‌.
بخوانید و بدانید؛ اما حتی خواندن هم سواد و آگاهی لازم را می‌خواهد. بی گدار به آب نزدن...

دانلود رمان و کتاب های جدید

 

[🍫 Dark chocolate]

حالا رمان بیشعوری از دید شخص من، نه به عنوان یه منتقد.
تا صفحه ی هفتاد قشنگ بود. خوب بود. طنز رو به طور اشکار بین جملات دیدم. خوب تونست منو گول بزنه و تا همین صفحه پیش ببره...
آیا کسی که حرف درستی رو میخواد بزنه، براش این همه مثال میاره تا اثباتش کنه؟
آیا فقط یک مثال جامع و حقیقی برای اثبات حرفش بس نیست؟
یه مثال من میزنم پس.
کسی که نتواند عشق را درک کند، چه درکی از زندگی خواهد داشت؟ ...

عشق مگر فقط خلاصه به روابط دختر و پسر می‌شود؟ عشق یعنی همان مادری که بزرگت می‌کند، بی دستمزد، بی هیچ منت و انتظاری و تمام جان و مال و وجودش را به پایت می‌ریزد، پدری که تمام وقتش را برایت می‌فروشد تا برایت پول و هزینه ی زندگی را جور کند، دوستی که در هنگام ناراحتی انقدر بیشتر از خودت غر می‌زند که دست از غم و غصه هایت برداری... عشق یعنی معبودی که می‌شناسی او را وقتی که بیچاره ترین ادم جهان شده ای و باز هم دستت را گرفته...
کسی که این همه تلاش اطرافیانش رو نمیتونه ببینه و انگ بیشعوری به پدر و مادری میزنه که با جون و دل بزرگش کردن....
یک بیشعور به تمام معناست. که تو این مسیر به حداعلا رسیده.


من با شوق پای این رمان نشستم و سر از پا نمیشناختم که از این کتاب کلی چیز یاد بگیرم... یاد هم گرفتم اما نه چیزی که نویسنده میگفت رو.
از صفحه هفتاد ب بعد هم به شدت دلزده شدم ازش. فقط و فقط و فقط بخاطر حرفی که زده بودم و تعهدم ادامه دادم تا مطمئن بشم الکی حرفی نمیزنم یا نقد نمی‌کنم و تا اخرین صفحه خوندمش.
استفاده از لفظ بیشعوری انقد تو این کتاب زیاده که حال ادم رو بهم میزنه واقعا!!!! به طوری که از یه جایی به بعد واقعا نمیشه خوندش!
یه نکته هم بگم:
بیشتر بچه ها از اعتقادات خاص من خبر دارن. برای همین، از تمام نقد هایی که مربوط به دین و بخش مذهبی می‌شد چشم پوشی کردم و هیچ کدوم رو وارد نقدم نکردم که بگین صرفا بخاطر اعتقاداتش این ها رو نوشته نه! به دور از هیچ تعصب و خصومتی با نویسنده ما هر کتابیو شروع به خوندن میکنیم😁 اما خب بعضی وقتام میخوره تو کرک و پرمون😁😁😁
راستی،
من ازین کتاب خیلی چیزا می‌دونستم. این که هم نظر مثبت پشتش هست و هم نقد منفی. برای همین تا همین لحظه هیچ نقدی رو توی اینترنت ازش نخوندم تا وقتی که نوشته هامو کامل و ارسال کنم.
بعدش چندتا نقد خوندم...
آدم باید عاقل باشه... اب گل الود که از اول گل الود نبوده! یکی گل الودش کرده تا ماهی بگیره... :)
نمیگم این کتاب رو نخونیم نه,
هر نوشته ای ارزش خوندن رو داره حداقل یکبار!
اما با آگاهی. با عقل و علم...

دانلود رمان و کتاب های جدید

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

دانلود رمان های عاشقانه

تالار نقد نگاه دانلود

 

[🍫 Dark chocolate]

راستی یه چیز دیگه
اونی که تو محل دنبال فضول محل میگرده، حتی از خود فضول محله هم فضول تره.
فهبای کلامو گرفتین؟😁😁😁😁😁

دانلود رمان و کتاب های جدید

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

دانلود رمان های عاشقانه

تالار نقد نگاه دانلود

 

[mahaflaki]

همیشه وقتی شروع به نوشتن نقد و نظرم در رابـ*ـطه با یک کتاب، فیلم، موسیقی و... می‌کنم ابتدا مطمئنم که آن را به خوبی فرا گرفته‌ام!
نوشته‌ام در رابـ*ـطه با کتاب بی‌شعوری از خاویر کرمنت را نقد نمی‌دانم چون مانند یک بی‌شعور آن را خواندم!
پیش از مطالعه کتاب، قسمت‌های مختلف ان را در فضای مجازی خوانده و با ژست روشنفکرانه همه‌شان را لایک کرده و گهگاهی زیر پست‌هایشان به به و چه چه نیز می‌کردم! وقتی شروع به خواندن کردم بی تعارف توقع یک بمب را داشتم! اما از همان فصل اول اصطلاحا توی ذوقم خورد و مایوس شدم‌. نویسنده بی‌شعور.. ببخشید! سابقا بی‌شعور سعی کرده بود با استفاده از طنز ظریف کتاب را جذاب خلق کند اما استفاده از برخی شوخی‌های جنس.ی تکراری نه تنها باعث دلچسبی نشده بود، بلکه حتی باعث شده بود گهگداری با خود بگویم خب که چه؟
البته که نمی‌توانم منکر طنز های ظریف و شوخی با اسامی کتاب‌ها، سازمان ها و... که استفاده شد شوم. یکی از دلایلی که من را پای بیشعوری نشاند همین طنز ظریف و البته پی نوشت های اقای مترجم بود (!!!!!!)
در ابتدا، زندگی دکتر کرمنت برایم جذاب بود اما همین که کار از اولین مثال که به گمانم جناب وکیل بود گذر کرد، و به دومین و سومین رسید داستان جذابیتش را برایم از دست داد. چرا که از نظرم کرکتر ها شبیه به هم و تنها با نام متفاوت بودند! کسانی که از صبح خدا را بنده نبوده و حتی گلدان های خانه‌شان نیز از عوضی بودنشان -با عرض پوزش، نمی‌توانم معادل بهتری پیدا کنم!- در امان نبودند و در نهایت بووم! متحول شده و به یک زندگی سالم و صادقانه بازگشتند.
نویسنده یک بی‌شعور است! ببخشید.. یک بی‌شعور سابق. از نظرش تمام مردم بی‌شعور هستند و من هم با توجه به گفته‌هایش منکر نمی‌شوم. اما ایا مطمئنید که او درمان شده؟ از نظر من او یک بیشعور به تمام معناست. کسی که رشته پزشکی‌ را رها کرده و با ایجاد همایش‌های بی‌شعوری، کتاب‌های علاقه‌مند کننده یک کاسبی بیشعورانه راه اندازی کرده است. روانشناسی که مدرکی ندارد و روانشناسان تحصیل کرده را رد می‌کند. به نظر شما این یک نوع بی‌شعوری نیست؟
به عقیده من کتاب خوب، کتابی است که خواننده ناگهان خواندن را رها نکند تا به انتها و اواسط ان سر بزند. -گرچه نظر من هجده ساله از نظر منتقدان ارزش چندانی ندارد!-
این شیوه خواندن نیز نوعی بی‌شعوری است که نویسنده بی‌شعور.. ببخشید! سابقا بی‌شعور ان را فراموش کرده و یا شاید هم انقدر ها برایش مهم نبوده است. اما پس از خواندن این کتاب من هم یک بی‌شعورم چرا که بی حوصله از تکرار واژه های بسیار و داستان نه چندان گیرا، سری به انتها زده و چند بخشی از انتها را مطالعه کردم.
کتاب بی‌شعوری ما را وادار به دزد گیری می‌کند!
در حین خواندن مدام خود را مجبور ‌می‌کردم تا بی‌شعورها را پیدا کنم و وقتی موفق نمی‌شدم با اجبار افراد را در دسته بی‌شعور ها قرار می‌دادم تا مبادا جلوی نویسنده شرمنده شوم. در بعضی اوقات نویسنده مرا وادار کرد تا به بیشعور شدن نیز فکر کنم!!! اکثر کرکتر های بیشعور در داستان ادم های موفقی بودند و تنها مشکل دوست نداشته شدنشان توسط دیگران بود که به قول خود نویسنده به درک!!! مشکل از دیگران است. از نظرم بی‌شعوری کرمنت گهگاهی نه تنها نهی نمی‌کرد بلکه حتی دعوت به بی‌شعور بودن هم می‌کرد.
انواع بی‌شعور ها از بخش های مورد علاقه من بود! حتی من این را در خود فهمیدم در صورت وجود بسـ*ـتر مناسب زمینه بیشعور مدنی شدم را دارم! شاید از نظر من بهترین بخش کتاب انواع بی‌شعور ها بود.
توصیه هایی که در کتاب می‌شد، مشخصا گاهی فاقد ارزش و حتی ممکن است باعث بدتر شدن اوضاع شود برای مثال در رابـ*ـطه با ازدواج با یک بیشعور!

• آدم بی شعور اعتقاد دارد عصبانیت بهترین وسیله برای رویارویی با جهان درنده ای است که در آن زندگی می کنیم. شعار او این است: “هرگز با یک آدم عصبانی مثل خودش رفتار نکن بلکه ده برابر عصبانی تر رفتار کن!”.

بی‌شعوری کتابی که به گمانم چیزی سی سال با این عصر تفاوت دارد؛ با این وجود توانسته عده‌ای را سر گرم و حتی ستایش گویش کند.
دهخدا شعور را فهم و ادراک معنا می‌کند و بی‌شعور را فردی نادان! شاید نویسنده درست می‌گوید که شما یک بی‌شعورید (!!!!!)

در انتها دوباره خاطر نشان می‌کنم به علت بی‌شعوری در شیوه مطالعه کتاب، نوشته‌ام را صرفا یک نظر شخصی می‌دانم.
با تشکر
گلسار ماندگار
۱۳۹۹/۱۱/۱۳

دانلود رمان و کتاب های جدید

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

دانلود رمان های عاشقانه

تالار نقد نگاه دانلود

 

[֎GoDFatheR֎]

ژیلا
فکر میکردم حداقل وسط راهی.واسه همین گفتم نقد بنویسی.نقد یه سری فاکتورا داره.باید منطبق بر واقعیات باشن.نظر شخصی رو اسمشو نقد نمیذارن.خیلی دور از انتظار بود نقدت


با افسون صحبت میکنم اگر وقت داشت نقدی بر کتاب بنویسه ببینید نقد صحیح چیه

نکته؛این کتاب درسته خیلی سطح بالایی نداره اما قطعا بیش از چیزی که نفرات قبل نوشتن،میتونه مفید باشه.واقعیات زندگی رو مطرح میکنه ولی مخاطب اصلی کتاب،خواننده ی کتابه.موارد بسیاری از رفتارهای نادرست رو در جامعه نشون میده ولی هدفش این نیست که اونا رو به منِ خواننده نشون بده و بگه این چیزا تو جامعه هست و لعنت به جامعه.من با خوندن این کتاب خیلی به رفتار جامعه فکر نمیکنم.بیشتر به خودم فکر میکنم.لازم نیست کلمه به کلمه ی کتاب مفید باشه.ماهیت کتاب آموزش رفتار صحیح و خودسازیه.من می شینم رفتارمو می سنجم و مشکلات رفتاریمو اصلاح میکنم.


ژیلا؛اعتقادات خاص تو برای خلوت توئه.اونا رو موقع نقد کتاب باید بذاری کنار.همه ی اون اعتقادات خاص تو،در 150 کشور دنیا نکوهش میشن.براشون مسخره ست.اتفاقا مخاطب این کتاب تویی.میگه تو برو توی اون 150 تا کشور دیگه ببین اونا چی میگن.میگه تو بری فرانسه روسری از سرت بردارن چون کشورشون مسلمون نیست بیشعورن؟ولی فرانسویه اومد اینجا روسری سرش کنیم عین کمال و انسانیته؟اصلاح کن خودتو دختر بیش از اینا باید بری بالاتر.همه ی اعتقادات تو در 2 میلیون کیلومتر بالاتر از زمین رنگ می بازن.نقدت درست و واقع بینانه نبود کاملا مشهوده بدون اینکه خودت بخوای اون قسمتایی که مخالف افکارته،در نقد تاثیر گذاشته.به تو گفتیم نقدی بر کتاب بنویسی و ننوشتیم با توجه به افکار و اعتقاداتت نقدی بر کتاب بنویس.نمره منفی ژیلا.

دانلود رمان و کتاب های جدید

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

دانلود رمان های عاشقانه

تالار نقد نگاه دانلود

 

[🍫 Dark chocolate]

Please, ورود or عضویت to view quote content!

باشه، حق با شماست.
عذر میخوام که نا امیدتون میکنم. اما ازدید یه منتقد نقدش کردم. نه از روی سلایق شخصی خودم.مگر اینکه شما نقد از کتاب رو، صرفا تعریف و تمجید بدونین. مگه نه؟اتفاقا پیش یه منتقد سایت هم رفتم و باهاشون صحبت کردم، نقد منو تایید کردن. باز اگر نقد منو قبول ندارید مشکلی نیست. متاسفانه نمیتونم یکبار دیگه این کتابو بخونم و نقدش کنم‌. امیدوارم نقدی که میخواید رو بقیه بهتون بدن.حتی بخش مذهبی رمان رو من کاملا، کاملا فاکتور گرفتم و بخش جنـ*ـسی رو.هدف رمان خود سازی هست؟خود سازی باشه قبول؛ اما قبل از اون از شخص یه ادم پر توقع نسازه که تمام مردم جهانو بیشعور و مریض ببینه که بخواد راه بیوفته وبزور مردمو درمان کنه. اگر کسی قراره تغییری ایجاد کنه باید از خودش شروع کنه خودشو اصلاح کنه. نه که به دیگران انگ و تهمت بزنه آقا.
باز هم متاسفم که نا امیدتون میکنم.
و اینکه مگه شخص من، با اعتقاداتم تاحالا به کسی ضربه ای زدم یا کسی رو وادار به چیزی کردم؟ خیر.اعتقادات من صرفا برای خودمه. مثالی هم که زدین فکر نمیکنم صدق کنه. مگه من روسری قراره سر کسی کنم که بخوام مقابل چیزی ک گفتید متهم بشم؟
صد وپنجاه کشور دنیا ازادن هرطور دوست دارن فکر کن و همچنان هیچ اعتقادی به دنیای دیگه ای ندارن. باز هم این دلیل نمیشه هر حرفی که اون ها زدن یا میزنن رو بپذیریم.
فرقی نمیکنه کتاب از کجا باشه. وقتی حرف حسابی بزنه ما ازش چیز یاد میگیریم. اما این کتاب انقدر به انسان ها توهین می‌کنه که هیچ حرف حسابی توش نیست.اگر از اعتقاداتم میخواستم استفاده کنم، قطع به یقین ذکر میکردم که ؛ همه ی انیان ها روح و وجود متعالی دارن که از نور حق گرفته شده. همه ی انسان ها لیاقت بهتربن ها رو دارن، لیاقت پیشرفت و ...و هیچکس، از درون هیچ انسانی آگاه نیست و نمیتونه ندونه و ندونسته از اون ها چیزی بگه.

دانلود رمان و کتاب های جدید

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

دانلود رمان های عاشقانه

تالار نقد نگاه دانلود

 

[🍫 Dark chocolate]

ببینین،
تا حدی حق با شماست.
اما
این کتاب رو من رد نکردم.
نگفتم بدرد نمیخوره یا چی.
آیا، کتابی که تمام صفحاتش میگه این بیشعوره اون بیشعوره... و مدام یه کلمه رو تکرار میکنه... چقدر میتونه جذابیت داشته باشه ؟
من تو گوگل سرچ کردم هر جا که کتابو گذاشتن نظراتو خوندم. خیلی ها نوشتن وسط کتاب ولش کردیم انقد دلمونو زد.ا
عتقادات و عقاید ما هستن که ما رو میسازن. وگرنه شخص ژیلایی وجود نداشت و همه ی ادم های جهان کپی پیست هم بودن. و همین عقاید هستن که ادم ها رو شکل میدن. اعتقاد و عقاید روسری و غیر روسری و نژاد و غیر نژاد خاص رو شامل نمیشه.
این کتابو توی سه روز سه روز خوندم. شاید هم عجولانه رفتار کرده باشم.
بهتره نقد افسون خانوم رو هم ک گفتین بخونیم.
و اگر مدیر تالار نقد،
عین حرفی که شما زدین رو به من بزنن، من تمام حرف های شما رو میپذیرم و مجددا این کتابو میخونم. میدونم که در حال خواندن کتاب بیشعوری هستن.

@_Janan_

دانلود رمان و کتاب های جدید

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

دانلود رمان های عاشقانه

تالار نقد نگاه دانلود

 

[Asal.Salehi]

سلام
میتونم بپرسم این کتاب برای چه رده سنی مناسبه؟
احساس میکنم برای من غیر قابل درکه.

Please, ورود or عضویت to view quote content!

دانلود رمان و کتاب های جدید

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

دانلود رمان های عاشقانه

تالار نقد نگاه دانلود