- عضویت
- 2019/01/18
- ارسالی ها
- 10
- امتیاز واکنش
- 10
- امتیاز
- 21
تاریخ معاصر ایران
تا پیش از سدهٔ نوزدهم کنش اجتماعی عمدهای در ایران علیه سیاستهای حاکمان صورت نمیگرفت. فرمانروایان در ایران دارای قدرت مطلقه و «فره ایزدی» بودند و با القابی مانند «سایهٔ خدا بر روی زمین» توصیف میشدند. بر خلاف تاریخ اروپای غربی (و شاید ژاپن) اشرافیت ریشه دار و مستقل که توانایی مهار قدرت مطلقهٔ پادشاهان را داشته باشند در ایران شکل نگرفته بود. (استبداد شرقی) در نتیجهٔ این استبداد و توانایی ضبط و تصرف بی ضابطهٔ اموال و نبود امنیت برای مالکیت خصوصی فرایند انباشت سرمایه در ایران به وجود نیامدهبود.
اما در طول سدهٔ نوزدهم و بهطور عمده نیمهٔ دوم آن، افزایش فزایندهٔ حجم تماسها با اروپااعم از مراودات بازرگانی و برخوردهای نظامی و نقل و انتقال سفیر و به دنبال آن آشنایی هرچه بیشتر گروههایی از مردم با نهادها و ابزارهای مدنی مدرن و شیوههای دیگر کشورداری و مفاهیم نو مانند «ملت» و وظایف متقابل دولت و ملت، تحزب و… باعث شکلگیری جامعهٔ مدنی و افزایش مطالبات ملت از حاکمیت برای اصلاح شد.
آغامحمدخان پس از نزدیک به دو دهه لشکرکشی بیوقفه در سال ۱۱۶۱خورشیدی/۱۷۹۵میلادی، در تهران تاج گزاری کرد و بدین ترتیب دودمان قاجار تأسیس شد.
قاجارها از لحاظ چگونگی به قدرت رسیدن و همچنین خاستگاه چادرنشینی خود تفاوت چشمگیری با بخش عمدهٔ دودمانهای پیش از آن از جمله افشارها و زندیان نداشتنداما بر خلاف دو سلسلهٔ پیشین که به سرعت پس از مرگ بنیانگذار آن مضمحل میشدند، توانستند نزدیک به یک و نیم سده بر مصدر قدرت باقی بمانند.برای ریشه یابی این واقعیت میتوان به موضوعاتی مانند: بهرهبرداری آگاهانه و عمدی قاجارها از تمایزهای اجتماعی فراوان موجود در جامعهٔ ایران سدهٔ نوزدهم همانند درگیری حیدری_نعمتی در شهرها و رقابتهای ایلیاتی و طایفهای در خارج از آن تعامل متقابل با روحانیان برجسته، تأیید و پشتیبانی دولتهای بزرگ غربی از دودمان قاجاراشاره کرد.
پایان کار دودمان قاجار و تصرف تدریجی قدرت به دست رضاشاه تحولی اساسی را در ساختار دولت، بوروکراسی و اعمال حاکمیت بر مناطق دور از پایتخت به وجود آورد که تا پیش از آن سابقه نداشت. رضاشاه شالودهٔ دولتش را بر دوپایهٔ ارتش و بوروکراسی پایهگذاری کرد که اولی در دوران حکومت وی تا ده برابر و دومی هفده برابر رشد کردند.
تا پیش از سدهٔ نوزدهم کنش اجتماعی عمدهای در ایران علیه سیاستهای حاکمان صورت نمیگرفت. فرمانروایان در ایران دارای قدرت مطلقه و «فره ایزدی» بودند و با القابی مانند «سایهٔ خدا بر روی زمین» توصیف میشدند. بر خلاف تاریخ اروپای غربی (و شاید ژاپن) اشرافیت ریشه دار و مستقل که توانایی مهار قدرت مطلقهٔ پادشاهان را داشته باشند در ایران شکل نگرفته بود. (استبداد شرقی) در نتیجهٔ این استبداد و توانایی ضبط و تصرف بی ضابطهٔ اموال و نبود امنیت برای مالکیت خصوصی فرایند انباشت سرمایه در ایران به وجود نیامدهبود.
اما در طول سدهٔ نوزدهم و بهطور عمده نیمهٔ دوم آن، افزایش فزایندهٔ حجم تماسها با اروپااعم از مراودات بازرگانی و برخوردهای نظامی و نقل و انتقال سفیر و به دنبال آن آشنایی هرچه بیشتر گروههایی از مردم با نهادها و ابزارهای مدنی مدرن و شیوههای دیگر کشورداری و مفاهیم نو مانند «ملت» و وظایف متقابل دولت و ملت، تحزب و… باعث شکلگیری جامعهٔ مدنی و افزایش مطالبات ملت از حاکمیت برای اصلاح شد.
آغامحمدخان پس از نزدیک به دو دهه لشکرکشی بیوقفه در سال ۱۱۶۱خورشیدی/۱۷۹۵میلادی، در تهران تاج گزاری کرد و بدین ترتیب دودمان قاجار تأسیس شد.
قاجارها از لحاظ چگونگی به قدرت رسیدن و همچنین خاستگاه چادرنشینی خود تفاوت چشمگیری با بخش عمدهٔ دودمانهای پیش از آن از جمله افشارها و زندیان نداشتنداما بر خلاف دو سلسلهٔ پیشین که به سرعت پس از مرگ بنیانگذار آن مضمحل میشدند، توانستند نزدیک به یک و نیم سده بر مصدر قدرت باقی بمانند.برای ریشه یابی این واقعیت میتوان به موضوعاتی مانند: بهرهبرداری آگاهانه و عمدی قاجارها از تمایزهای اجتماعی فراوان موجود در جامعهٔ ایران سدهٔ نوزدهم همانند درگیری حیدری_نعمتی در شهرها و رقابتهای ایلیاتی و طایفهای در خارج از آن تعامل متقابل با روحانیان برجسته، تأیید و پشتیبانی دولتهای بزرگ غربی از دودمان قاجاراشاره کرد.
پایان کار دودمان قاجار و تصرف تدریجی قدرت به دست رضاشاه تحولی اساسی را در ساختار دولت، بوروکراسی و اعمال حاکمیت بر مناطق دور از پایتخت به وجود آورد که تا پیش از آن سابقه نداشت. رضاشاه شالودهٔ دولتش را بر دوپایهٔ ارتش و بوروکراسی پایهگذاری کرد که اولی در دوران حکومت وی تا ده برابر و دومی هفده برابر رشد کردند.