تایپک جامع میزگرد رمان دوستان انجمن /بحث وگفتگوازاد ..!!!

  • شروع کننده موضوع *نغمه*
  • بازدیدها 7,398
  • پاسخ ها 116
  • تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است.

*نغمه*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
1970/01/01
ارسالی ها
5,064
امتیاز واکنش
3,627
امتیاز
0
محل سکونت
همین نزدیکی
منم بخوام نظرمو بدم ..باید بگم ..تونستم از رمانی درس بگیرم وبه قولی ازش استفاده کنم تو زندگیم ...اما خب کمه ..اما یم نظری هم دارم من ..که یعنی بدترین نوع رمان هم که نباشه بازم اگه به زاویه دید خودمون با دقت نگاه کنیم میتونیم حداقل جوری باشیم که مثل شخصیته انقدر بد نباشیم ..ویا ...
با حرفای فریالم موافقم درباره اون حسادته ..خدایی زدی هدف:icon_lol: عالی بود
 
  • پیشنهادات
  • miss_zohre

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    312
    امتیاز واکنش
    793
    امتیاز
    291
    محل سکونت
    ایران بوشهر
    ای گل گفتی منم یه رمان خوندم قشنگ ااسم اون کاری که گفتی رو آورده بود روم نشد بقیه اشو بخونم
     

    shakil

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    1,214
    امتیاز واکنش
    2,462
    امتیاز
    0
    سن
    29
    محل سکونت
    در انتهاي رشته كوه زاگرس
    من اول واسه سرگرمی می خونم بعد خیلی به قدرت بیانم کمک کرده...مثل یه نوع اعتماد بنفس می مونه اونم یکی مثل من که فارسی زبون مادریم نیست....اطلاعات عمومی هم خیلی کمکم کرده...دیگه هم من از قلم بقیه نویسنده ها استفاده می کنم ببینم چطور نوشتن قدرت بیانشون بهم کمک کرده واسه نوشتن خودم...
    دیگه خوشم میاد با خوندن این رمانا واسه چند ساعت از زندگی واقعی خودت دور میشی.... واسه همین این رمانا فوق عشقی کل کلی طنز رو به رمانای غمگین ترجیح میدم:icon_4:اصلا پایان تلخ نمی خونم
     

    غروب

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/07/13
    ارسالی ها
    271
    امتیاز واکنش
    262
    امتیاز
    181
    محل سکونت
    اصفهان
    با اجازه همه موضوع جديد ميزاريم

    توجه كرديد توي رمان ها مخصوصا رمان هاي الكترونيكي ك نويسنده هاي كم سن و سال داره خونواده تقريبا نيست؟:icon_confused:


    ب هر دليلي شخص اول هامون ب دور از خانواده زندگي ميكنند و خانواده هيچ نقشي نداره


    البته اين رو هم بگم كه رمانهايي ك ب طور مثال مشكلات يك فرد بدون خانواده و يا... اصل روال داستان روي اون فقدان مانور داده ميشه ك هيچي


    ولي اكثرا خانواده هيچ ويا جايگاهي بسيار كم داره

    ب نظرتون چرا اينهمه فاصله....

    ميخام از لحاظ روانشناسي و جامعه و خانواده برام بتركونيدشicon121
     

    *فریال*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    7,020
    امتیاز واکنش
    7,770
    امتیاز
    465
    محل سکونت
    لارستان
    چون دنیای امروزی هم اینجوری شده واین باعث شده حتی تورمانای ماهم تاثیر بذاره
    مثلا رمانایی راخوندم بااینکه پسره خانواده هم داره ولی یک خونه ی مجردی داره وهرشب توخونه ی مجردی خودشه
    امروزه هم همین مدل شده فاصله بین خانواده وبچه هازیادشده واگه نویسنده بتونه تورمانش ازخانواده حرف بزنه ازبرقراری ارتباط ازاحترام به پدرومادر واین چیزا راذکر کنه مطمینا برای نوجوانا وجوان هایی که این رمانا رامیخونن تاثیر میذاره روشون چه بسا ممکنه درکنارخانواده نیزبمونن اما اگر بازم به خونه ی مجردی وبه خاط دخترقصه قید خانواده زدن یابه خاطر پسر داستان فرارکردن خوب مطمینا این خواننده هاکه بیشترشون هم کم سن وسال هستن روشون تاثیر میذاره وفکر میکنن چه شاهکاریه این شخصیت که این کار راانجام داده خخخخخخ
    خیلی حرف زدم ولی تشکر ازغروب عزیزکه این بحث راراه انداخت balloons
     

    *نغمه*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,064
    امتیاز واکنش
    3,627
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    همین نزدیکی
    خوب به نظر من ..نویسنده ها همون طور که گفتی سنشون پایینه یکی از علت هاش همینه که میلنگن وبه قولی بطن اصلی رمان رو بهم میریزن ..ولی گاهی این مشکل ریشه داره تو خود شخصیت های بعضی از نویسنده ها ..درسته زیاد شدهن جوون های که خونه مجردی دارن وتنها زندگی میکنند ..اما گاهی این نویسنده های کم سن وسال اون چیزی رو که فکر میکنند بهش دست پیدا نمی کنند رو مینویسن ..مثل همین چیزایی که افراد خیلی خوشتیپ وپولدار وخانواده های اوپن مایند که ازادی همه جوره دارن ..وخلاصه یک زندگی نقل ونباتی ...که بدون خانواده واصل ونصب میشه به همه جا رسید ...حالا یکسری هاشون همین طور هستن ولی یکسری ها فقط درحد فکر کردن بهش هستن ..اما باید دونست که اصولا خانواده های ایرانی خیلی با جوونشون مشکل دارن ...چون از طرز فکر گرفته تا چیز های دیگه هی فرق داره ...هستن جوون های که تو کانون خانواده بحساب زندگی می کنند ولی فقط از لحاظ جسمی بین اون جمع هستن وبیشتر اون ها همیشه یک دنیایی خلوتی رو تو ذهنشون دارن ...........این رمان هام برگرفته از تخیلات اون هاست ..فکر نمی کنم هنوز زیاد باشن کسایی که جدا هستن از خانواده ...
    امیدوارم سوءتفاهمی پیش نیاد از نظر خودم اینا رو نوشتم ..چیززی رو که فکر میکردم هست رو نوشتم
     

    *نغمه*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,064
    امتیاز واکنش
    3,627
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    همین نزدیکی
    بحث جدید

    احتمالا تا حالا رمانی خوندین که تونسته رو عواطف واحساسات شما تاثیر بذاره واشک تون رو دربیاره ..گاها ..موضوع هم تکراری بوده موضوع ولی با خوندش اشک درمیاد ....بنظرتون نقطه قوت این جور رمان ها تو نگارشه روانه یا چیز های دیگه ؟گاهی خوندیم رمانی رو که نگارشش خوب نبوده ولی به اصل موضوع که فکر کردیم خاطرمون رو اذیت کرده ...نظر شما چیه ؟
     

    *فریال*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    7,020
    امتیاز واکنش
    7,770
    امتیاز
    465
    محل سکونت
    لارستان
    به نظر من رمانی که اشک ادمو دربیاره ازاحساسات قوی نویسنده نشات میگیره اون احساساتش را میذاذه پای رمان واز دردل ادما میگه وبهدنظر من ما ایرانیها احساسات قوی داریم واین باعث میشه اشکمو دربیاره کاری به نگارش نویسنده نداره همان طور که نغمه گفت ممکنه نگارش خوب نباشه ولی طوری باشه که باخوندش احساسات را تحت تاثیر قرار میده فقط بستگی به نویسنده داره که چگونه این احساسات را به خواننده منتقل کنه
     

    NargeS

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    1,922
    امتیاز واکنش
    817
    امتیاز
    447
    محل سکونت
    تهران
    منم با فریال موافقم یه نویسنده وقتی با تمام سلولهاش شروع ب نوشتن میکنه وقتی خودشو جای شخصیت رمانش میزاره با اون شخصیت میکنه این حس و حال و ب خواننده رمان هم دست میده پس اونم میشکنه برای همین پا به پای شخصیت رمان اشک میریزه
     

    دنیاغنوی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/10/24
    ارسالی ها
    46
    امتیاز واکنش
    8
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    زیراسمون خدا
    برای مثال رمان تقدیر یک رویا رومانی بود که واقعا من باهاش گریه کردم چون بدبختی های یه دختر رو نشون میداد بدبختی هایی که واقعا هم وجود دارند مثل تعصبات الکی پدرومادر یا اینکه فک میکنند دختر باید فورا شوهر کنه رو نشون داد
    اما بعضی اوقات هم ماالکی یه داستان رو غمگین میکنیم مثلا الکی نویسنده میزنه کلا خانواده ی طرف رو کم کم میکشه مثل رمان خانه ی پدری
    ولی من خودم به شخصه برای رمانای غمگین موضوع اول رو ترجیح میدم به همین خاطر با گریه های رویا گریه کردم و باخنده هاش خندیدم
    ولی توی خونه ی پدری اصلا چنین حسی نداشتم
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.
    بالا