جامعه شناسى از لحاظ موضوع

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 118
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
موضوع جامعهشناسى بهدلايل زير در دورههاى مختلف دچار دگرگونى شده است:
- تعاريف متنوع و متعددى که از آن شده است.
- اختلاف نظرهاى موجود ميان دانشمندان و متفکران علمالاجتماع که مبناء آنها از يک طرف مربوط به طرز تفکر و تمايل علمى مختلفى است که آنها داشتهاند و از طرف ديگر مربوط به روشى است که آنان در مطالعه و شناخت کلى جامعه و مسائل امور اجتماعى بهکار بردهاند.
- وضعيتهاى خاصى که جامعهشناسان و صاحبنظران در آن به تجزيه و تحليل علمى پرداختهاند. اين دورهها عبارت هستند از:
دوره اول: که اصطلاحاً ماقبل علمى ناميده مىشود، پديدههاى اجتماعى در پيوستگى با رشتههاى ديگر مورد بررسى قرار مىگرفت. در اين دوره، گروهى موضوع جامعهشناسى را مطالعه سازمان اجتماعى تخيّلى و ايدهآلى (مدينه فاضله) که وجود خارجى نداشت، مىدانستند مانند: افلاطون، سنت اگوستين، فارابى (قرون وسطي)، توماس مور و توماسو کامپانلا (در قرن ۱۶ و ۱۷) گروه دوم که فلاسفه تاريخ ناميده مىشوند، موضوع جامعهشناسى را کشف قوانين حاکم براساس تحولات تاريخى مىدانستند. در نظر آنها اين قوانين را بايد از درون تاريخ کشف نمود تا براساس آن حرکات و تحولات آينده جامعه نيز روشن گردد. از آن جملهاند: ابن خلدون، ويکو و ديگران (به بحث فلسفه تاريخ مراجعه شود).
دوره دوم: که جامعهشناسى بهعنوان علمى مستقل است، موضوع جامعهشناسى از ديدگاههاى مختلف متفاوت است و به سه گروه تقسيم مىگردند:
- گروه اول: اگوست کنت، موضوع جامعهشناسى را حاصل بررسى ويژگىهاى امر اجتماعى مىداند که از 'وفاق اجتماعي' (يعنى توافق کلى که بين افراد اجتماعى موجود است يا بهوجود مىآيد) حاصل مىگردد.
بهنظر دورکيم، موضوع جامعهشناسي، واقعيتها يا 'پديدههاى اجتماعي' است که داراى ويژگىهاى خاصى چون: خارجى بودن، اجبارى بودن و عموميت مىباشد (به بحث پديدههاى اجتماعى مراجعه شود).
'ماکس وبر' موضوع جامعهشناسى را عبارت از بررسى 'تيپهاى ايدهآل' يا انواع ايدهآل (سنتي، کاريزمائي، عقلائي)، و همچنين درک، تفهّم و تفسير (تفهم تفسيري) عمل فردى مىداند. بهعبارت ديگر بهنظر او موضوع جامعهشناسي، عمل اجتماعى و بررسى مؤسسات يا قواعد و انگارهاى اجتماعى است که صرفاً بهعنوان 'مجموعهاى از اعمل انساني' قابل درک و تفهّم باشد.
- گروه دوم: که جامعهشناسان قرن نوزدهم را شامل مىشود، کسانى بودند که مىخواستند واقعيتهاى اجتماعى را با يک 'عامل مسلط' تبيين کنند. اينها عبارت هستند از: مکتب روانشناسان، معنويون، جغرافىگرايان، زيستشناسان، و مکتب تکنولوژى (به بحث پديدههاى اجتماعى توجه شود).
- گروه سوم: کسانى هستند که 'بُعد خاصي' از جامعه را موضوع مطالعه جامعهشناسى مىدانند و اصطلاحاً به 'تميستها' معروف هستند و عبارت هستند از:
گروهى که موضوع جامعهشناسى را بررسى 'فرهنگ و تمدن' مىدانند و فرهنگ را حاصل رفتار و کردار انسانهائى مىدانند که در جامعه زندگى مىکنند.
گروهى که بيشتر به 'ساخت' اجتماعى توجه دارند، مانند: لوى اشتراوس.
گروهى که 'کارکرد' يا 'فونکسيون' اجتماعى را موضوع جامعهشناسى دانستهاند مانند: مالينوفسکي، رادکليف براوان و ...
- بعضى ديگر 'ساخت و کارکرد' را با هم ترکيب کرده و 'فونکسيوناليسم ساختي' را بهعنوان يک نظام اجتماعي، مورد مطالعه جامعهشناسى مىدانند.
گروه چهارم: در مقابل اين دسته گروهى از جامعهشناسان قرار دارند که موضوع جامعهشناسى را 'تماميت و کليت پديدههاى اجتماعي' مىدانند. اين گروه در مقابل گروه اول بهجاى توجه به يک جنبه، تمام جنبههاى مختلف واقعيتهاى اجتماعى را موضوع جامعهشناسى مىدانند. عباراتى نظير: 'پديدههاى اجتماعى تام' يا 'کليت اجتماعي' يا 'ساخت کلى جامعه' ، موضوع موردنظر آنها در جامعهشناسى است.
مثلاً ژرژگويچ، جامعهشناس فرانسوي، موضوع جامعهشناسى را 'واقعيت اجتماعي' مىداند که قابل تبديل به هيچ واقعيت ديگرى نيست، ويژگى اين واقعيت بيش از هر چيز در 'پديدههاى اجتماعى تام' و يا در 'تماميتهاى در حرکت' تحقق مىيابد.
با توجه به اين نظرات، جامعهشناسى در دنياى امروز، هم داراى شعبهها و زمينههاى متعدد و گوناگون براى مطالعه و پژوهش مىباشد و هم تخصصها و تقسيم کارهاى زيادى در آن بهوجود آمده که هر کدام از جامعهشناسان در زمينه و موضوع خاصى به مطالعه و تحقيق مىپردازند.


------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
 

برخی موضوعات مشابه

بالا