جامعه Society

  • شروع کننده موضوع R@ha
  • بازدیدها 354
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

R@ha

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2013/12/16
ارسالی ها
97
امتیاز واکنش
46
امتیاز
0
محل سکونت
س ر زم ی ن خ و ر ش ی د ش ه ر ب ه ش ت
واژه "Society" از ریشه لاتین "Societas" به معنی شریک و همنشین گرفته شده و به مفهوم وضع و حالت اجتماعی انسانها و حیواناتی است که تحت یک قاعده و قانون

مشترک و معین زندگی میکنند. کلمه جامعه یک واژه عربی و مونث جامع به معنی گرد آورنده، فراهم آورنده، مجتمع، مردم یک ده، شهر یا کشور، محل تجمع و مسجد جامع به

کار رفته است.[1]


جامعه در اصطلاح محصول گرد آمدن انسانها و کنشهای متقابل میان آنان است که باهم زندگی میکنند و در رسیدن به هدف معینی با یکدیگر همکاری دارند. به علاوه معیارها و

مقرراتی ساده یا پیچیده بر روابط عادی آنها حاکم است و نهادها و سازمانهایی، تداوم و پایداری اجتماع آنان را تامین میکند.[2]


اگرچه جامعه شناسی به معنای علمی آن در قرن هجدهم ظهور کرد لکن واژه جامعه مدتها قبل یعنی دستکم یک قرن قبل از پیدایش تفکر متمایز جامعه شناختی در آثار هابز و

ویکو به کار رفته است. فرهنگ کوچک آکسفورد انگلیسی سال 1531 را سال پیدایش نخستین کاربرد این واژه به معنای "ارتباط با همنوع خود" ذکر کرده است. البته ریشه

جامعه شناسی و بحث در خصوص نحوه ایجاد و بازتولید جامعه در فلسفه کلاسیک باستان و آرای افلاطون و ارسطو قابل ردیابی است.[3]


ماهیت جامعه[4]

در پاسخ به این پرسش که جامعه چیست؟ و چرا تشکیل میشود؟ به سه دیدگاه اصلی در نظریه های اندیشمندان کلاسیک برخورد میکنیم که نظریه های جدید نیز برگرفته از این

سه دیدگاه هستند. تصور جامعه از منظر این سه دیدگاه به صورت زیر است:

1. جامعه به عنوان پدیدهای غیرطبیعی و قراردادی؛ از این منظر جامعه اصالتی از خود ندارد، بلکه انسانها به خاطر تامین منافع و امنیت خود تن به قرارداد زندگی اجتماعی

میدهند. انگیزه این کار از نظر توماس هابز ترس هر انسان از دیگری، از نظر ژان ژاک روسو وحدت با دیگران و از نظر جان لاک حفظ داراییهایش بوده است. این نظریه که

بر فردگرایی استوار بوده بنمایه نظریه های لیبرالیستی قرن هجدهم نیز قرار گرفت، لکن به مرور زمان از قوت آن کاسته شده است.


2. جامعه به عنوان یک کل تجربه ناپذیر و ماتقدم؛ این نظریه همراه با شکلگیری جامعه شناسی به عنوان رشتهای علمی صورتبندی شد و مسیر افراط را در جهت عکس نظریه

اول پیمود، جامعه را اصل و انسان را مدنی الطبع قلمداد کرد. هر چند جامعه از افراد و گروهها تشکیل شده، لکن حقیقت فرد را باید در جامعه جستجو کرد. جامعه به مثابه کل، بر

فرد به مثابه جزء سیطره و تفوق دارد. این اندیشه ها دارای نوعی جمعگرایی و بی اعتنایی به فرد بوده اند. اگوست کنت، هربرت اسپنسر و امیل دورکیم را باید از طراحان اصلی

این دیدگاه بر شمرد.

3. جامعه به عنوان حاصل تعامل بین افراد و گروهها؛ در این نظریه، برعکس دو نظریه قبلی، فرد به کلی در جامعه مستحیل نمیشود تا به هیچ وجه در معادله های اجتماعی به

حساب نیاید و نیز جامعه یک کل ما تقدم که از پیش بر اجزاء و اعضای خود مسلط باشد، تصور نمیشود. فرد به عنوان عنصری پایه، دارای جایگاه مهمی است و جامعه نیز از

تعامل و ارتباط بین همین افراد و اعضاء شکل گرفته است که با از بین رفتن این ارتباطات آن هم نابود میشود. این نگرش توسط جورج زیمل مطرح شد و در مسیر بعدی جامعه

شناسی در قرن بیستم تاثیر زیادی گذاشت. نظریه معتدل و نسبی زیمل حد فاصل دو نظریه افراطی دیگر، یعنی نافیان جامعه مانند هابز و قایلان به اصالت جامعه مانند دورکیم،

قرار میگیرد.
ادامه دارد...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

برخی موضوعات مشابه

بالا