بروز فقر به آرامي از سطوح پايين جامعه آغاز و به سرعت بخش وسيعي از اقشار متوسط را تحت تأثير قرار ميدهد. از آنجايي كه غالباً عمدهترين شكل فقر اقتصادي است و بيماري ناشي از فقر و ضعف اقتصادي در همه ابعاد گسترده ميشود، جبران عقبماندگي اقتصادي بسيار مشكل، وقتگير، سرمايهبر و مستلزم دانش پيشرفته و احاطه دقيق بر جامعه و مسائل و مشكلات آن ميباشد و دادههاي آماري بسيار دقيقي را جهت ارزيابي و سنجش مناسب ميطلبد و در جوامع پيشرفت ننموده (به اصطلاح جهان سوم) و كشورهاي در حال پيشرفت به دليل فقدان سرمايه كافي و علم و دانش مناسب، بررسي فقر مشكلتر ميشود. در بخش خرد جامعه وخصوصاً شخصيت افراد اين فرهنگ تأثير ميگذارد. شخص فقير در جامعه، مسائل، مشكلات و حساسيتهاي ويژه خود را دارد و واكنشهاي خاصي را ارائه ميدهد، در محيطي كه فقر گسترده ميشود و بيماريهاي رواني، اعتياد، طلاق، كودكان خياباني، خودكشي و سرقت و قتل و مرگ و مير افزون ميگرد