P
Paradise
مهمان
چهارشنبه ساعت 3:11 بامداد سیزدهم بهمن 95
دیروز که سه شنبه بود روز خوبی بود
قرار ایشالله اتفاق های خوبی بیوفته واسه خود خودم نه اما بین من و برادرم که فرقی نیست :)
این روزها همین طور که مشخص کلا با خواب قهرم شب ها خواب جایی توی چشم های من نداره.
با اینکه خوشحالم اما وقتی به این فکر می کنم این راهی که محمدرضا میره واسه همه هست دلم میگیره دوست دارم سرم رو بزنم تو دیوار
نمی دونم خودخواهی یا حسادت یا شاید شدت علاقه زیاد اما گاهی دوست دارم یه شنل مخفی کننده مثل هری پاتر داشتم اون موقع خیلی خوب می شد.
از بس فکر می کنم واقعا دیوونه شدم اما کاری جز فکر کردن نمی تونم بکنم از اون بدتر فکر کردن هم دردی دوا نمی کنه ازم.
تازه امشب فهمیدم غیر عمدی بی اینکه خودم بفهمم یا حتی بدونم کی یا چی ، اشتباهی کردم که باعث شده به چیزی که دوست دارم نرسم...
خدایا این انصافه خدایی؟ باید بدونم چرا...
می دونم شاید همش فکر و خیال های بی خود باشه می دونم شاید الکی نگرانم اما خدایا...
تو رو خدا تو رو به هرچیزی که برات عزیزتره قسم نذار از این چیزی که الان می ترسم سرم بیاد به خدا گـ ـناه دارم.
حالا منم خودخواه باشم طوری میشه؟ حداقل این شکلی نباشه. چه خاکی تو سرم کنم؟!؟
یه آهنگ خاص گرفتم هرجوری هست باید قشنگ درش بیارم :)
خدایا چرا من اینقد دو زاریم کجه و دیر میوفته همیشه باید چیزهایی رو بفهمم که نمی دونم چیه؟
شب هام همش بی خوابی روزهامم بی تابی
خواب هم باهام قهر کرده.
3:27 بامداد
دیروز که سه شنبه بود روز خوبی بود
قرار ایشالله اتفاق های خوبی بیوفته واسه خود خودم نه اما بین من و برادرم که فرقی نیست :)
این روزها همین طور که مشخص کلا با خواب قهرم شب ها خواب جایی توی چشم های من نداره.
با اینکه خوشحالم اما وقتی به این فکر می کنم این راهی که محمدرضا میره واسه همه هست دلم میگیره دوست دارم سرم رو بزنم تو دیوار
نمی دونم خودخواهی یا حسادت یا شاید شدت علاقه زیاد اما گاهی دوست دارم یه شنل مخفی کننده مثل هری پاتر داشتم اون موقع خیلی خوب می شد.
از بس فکر می کنم واقعا دیوونه شدم اما کاری جز فکر کردن نمی تونم بکنم از اون بدتر فکر کردن هم دردی دوا نمی کنه ازم.
تازه امشب فهمیدم غیر عمدی بی اینکه خودم بفهمم یا حتی بدونم کی یا چی ، اشتباهی کردم که باعث شده به چیزی که دوست دارم نرسم...
خدایا این انصافه خدایی؟ باید بدونم چرا...
می دونم شاید همش فکر و خیال های بی خود باشه می دونم شاید الکی نگرانم اما خدایا...
تو رو خدا تو رو به هرچیزی که برات عزیزتره قسم نذار از این چیزی که الان می ترسم سرم بیاد به خدا گـ ـناه دارم.
حالا منم خودخواه باشم طوری میشه؟ حداقل این شکلی نباشه. چه خاکی تو سرم کنم؟!؟
یه آهنگ خاص گرفتم هرجوری هست باید قشنگ درش بیارم :)
خدایا چرا من اینقد دو زاریم کجه و دیر میوفته همیشه باید چیزهایی رو بفهمم که نمی دونم چیه؟
شب هام همش بی خوابی روزهامم بی تابی
خواب هم باهام قهر کرده.
3:27 بامداد
آخرین ویرایش توسط مدیر: