خاطره نویسی روزانه

وضعیت
موضوع بسته شده است.

MESHKI

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/27
ارسالی ها
930
امتیاز واکنش
25,001
امتیاز
781
محل سکونت
Q8
به نام خدا
وای از دیشب نخوابیدم
فقط بیناش یه کوچولوهایی خوابیدم اما همه ش زهرم شد
فردا امتحان نهایی زمین دارم ...فصل های درس و تموم نکردم ..دوره نکردم...کی نمونه سوال حل کنم؟!!!!
وای خدا همه امتحانا رو باید یه گندی رو توش بزنم :((((((((
خوابم میاد
اگه تموم نکنم بازم امشب نباید بخوابم
سر جلسه امتحان هم .........
فقط میخوام معدلم از ۱۹/۳۰ پایین نشه
فقط بالا ^_^
هیعی خدا خودت کمکم کن
امروز خیلی گند بود
استرس خیلی بــــــدی تو جونم بود ..اه
انشالله به حق اینکه نزدیکای افطار هستم ..امتحانای بعدی رو بهتـــــــ۲۰ــــــر بدم ^_^
 
  • پیشنهادات
  • Yasaman-16

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/31
    ارسالی ها
    87
    امتیاز واکنش
    1,099
    امتیاز
    246
    سن
    23
    محل سکونت
    شیراز
    بسم الله الرحمن الرحیم
    امروز روزِ سختی بود ولی در کل خوش گذشت
    با آتنا و فرانک بعد از امتحان عربی رفتیم شیرازگردی ...
    کلی با فیلترهای اسنپ عکس گرفتیم Hanghead
    مترو سوار شدیم و کلی راه رفتیم :aiwan_lighgt_blum:
    و اونایی که دزدکی غذا میخوردن و اذیت کردیم25r30wi
    بعدم کلاسِ زبان داشتم که قد صد سال گذشت...Boredsmiley
    در کل روز خوبی بود ولی پاهام درد میکنن
    بازم خدا رو شکر:campe545457on2:
     

    بشارت

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/04
    ارسالی ها
    743
    امتیاز واکنش
    10,589
    امتیاز
    671
    محل سکونت
    یه جای دور...
    امروز بازم حس تنهایی عجیبی تمام وجودمو فرا گرفت و گاهی اشک شدند و به جاذبه زمین لبیک گفتن البته من تمام تلاشم رو کردم که جذب جاذبه نشن ولی نشد که بشه...
    مادرم رفتند مسجد و خواهرم به همراه خانم برادر و برادر زادمم رفتن بازاربرای عید فطر خرید،در حالی که من همیشه پایه ی این جور خرید کردناشون بودم ولی این بار نه به من تعارف کردن بیا ( جز خواهر کوچکترم) و نه من گفتم میام...
    اخه آدم باید دلش،روح و روانش آسوده باشه که به جسمش و تیپ و قیافش برسه...
    خلاصه طبق معمول تنها ماندم ولی از فرصت استفاده کردم و یکم جمع و جارو کردم و اون مابین کمی اشک و در آخر یه پس برای رمانم گذاشتم و بازم اون وسط ریحون خوش بوی من،دختر قند و عسل من بهم پیام داد که داره از انجمن میره و ازم خواست به یادش باشم و فراموشش نکنم و از بنگاه ازدواجش مراقبت کنم...
    هی اون اشکا می خواستن بیان و من مقاومت می کردم... آخرش من و اشکم یک، یک مساوی شدیم...
     

    R.1.A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    189
    امتیاز واکنش
    1,260
    امتیاز
    336
    گرمههههه
    خورشید عهد بسته مارو سوخاری کنه تحویل جامعه بده!!
    روزهای کاری هوا رو 49 درجه اعلام میکنن روزای تعطیل 53 درجه!!!
    گرمههه
     

    **anar**

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/18
    ارسالی ها
    271
    امتیاز واکنش
    42,264
    امتیاز
    862
    سن
    25
    محل سکونت
    ارومیه
    مجبور شدم واسه اینکه خواهر 5 سالمو قانع کنم که دونه تو خاک خفه نمیشه و رشد میکنه سه تا فیلم مربوط به رشد دانه در خاک رو دانلود کنم
     

    Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    امروز هم مثل روز های قبل، فکر می‌کنم فلسفه‌ی پوچی من ادامه داره و روز به روز هم بیشتر می‌شه
    دیگه نه میل به انجام کار خاصی دارم نه علاقه‌ای به چیزی
    همه چیز تکراری و مسخره شده، انگار از روی برنامه‌ی قبلی چیده شده اند حتی حساس ترین و اتفاقی ترین اتفاقات زندگی من!
    هیچ چیز بد تر از این نیست که وقتی از خواب بیدار می‌شی انگیزه و هدفی برای بلند شدن نداشته باشی و الکی برای خودت غلط بزنی و خودت رو به خواب بزنی...
    هیچ چیز بدتر از این نیست که شب‌ها نخوای بخوابی تا کابوس نبینی!
    هیچ چیز بد تر از این نیست که خسته باشی و به دنبال مرگ
    و هیج چیز بد تر از این نیست که مرگ از تو فراری باشد...
    همه چیز پوچ است، دنیا پوچ است، هدف پوچ است، حتی این نوشته هم پوچ است
    اصلا به وجود خودم هم شک دارم چه برسد به چیز های دیگر و امید های عبثشان...
    من در این مرداب پوچی مطلق دفن شده ام و راه خروجی باقی نمانده است
    دیگر چه خواهم گفت؟! حتی نمی‌دانم عامیانه بنویسم یا محاوره! چه فرقی می کند یک دستیِ نوشته وقتی همه چیز پوچ است؟
     

    unco

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/14
    ارسالی ها
    27
    امتیاز واکنش
    270
    امتیاز
    121
    محل سکونت
    عالمِ زندگان!
    خُب !! :| اینم از تابستونی که اینقدر منتظرش بودم Boredsmiley
    هیچ خبری از دورهمی با دوستا و کلاسای مختلف و اسکیت و... نیست :|
    زندگیم خلاصه شده تو چندتا چیز: گِیم، موزیک، مانگا، خواب! :aiwan_light_girl_mad:
    و بعضی اوقاتم یه نیم نگاهی به داستانام میکنم! ممکنه گناهم بکنم و برم سراغِ کشیدنِ تابلوم :aiwan_light_buba:
    خلاصه که این تابستون خیلی بچه بازی دارم درمیارم :|

    ++ امروزم گذاشتم فیلم "دوریان گری" دانلود بشه ولی یهو سرعت نت درحد جلبک رفت پایین -_-:aiwan_light_dash2:

    ++ بغیر ازینا، امروز فهمیدم سندرم خودشیفتگی محض دارم و یه "نارسیسیسم" تمام عیارم! :campe45on2:
    ملیکا بهم میگه «توال خانم» :|
    نکته** توال تو سریالِ ترکیِ عشق حرف حساب حالیش نمیشه بود! یه نارسیسیسم واقعی!
    توال بنظرم کاملا درگیر سندرمِ "دوریان گری"ــه! 25r30wi


    ++ دوباره همه ی بازیا رو نصب کردیم!
    سیمز، جی تی ای، نیدفور اسپید، اساسین کرید و دویل می کرای!
    ازونجایی ک زیاد به دسته عادت ندارم و با کیبورد راحت ترم هی توشون میبازم :|
    بقول ملیکا :«منو تو جفتمون فقط برای سیمز بازی کردن آفریده شدیم!» :campe545457on2:
    به من یه کیبورد بدن توهمشون رکورد میشکنم >_<

    ++ امروز کلی با ویراستارِ محترم حرف زدم!! قرار شد آخر هفته همو ببینیم که نکته های فصل جدیدمو بهم بگه Hapydancsmil
    گرچه برای چاپ نمینویسم، ولی خوبه که یه ویراستارِ حرفه ای نکته هارو بهم میگه! برای بعدا خیلی بهتره! :aiwan_light_mail1:

    ++ نمیدونم چرا با اینکه از پسرا چندشم میشه، همه ی شخصیتای داستانام پسرن :| :aiwan_light_sddsdblum:
    ویراستارِ محترم این قضیه رو خیلی میکوبونه تو سرم!
    و یه چیزِ دیگه هم که نمیدونم اینه که، چرا من با اینکه "گورن ایچینوسه" یه انسان واقعی نیست و فقط یه شخصیت تخیلی تو یه مانگای احمقانه ی ژاپنیه، اینقدر دوسش دارم !؟ وحشتناکه!! عاشقِ یه شخصیتِ خیالی شدم!!! Hanghead
    گورن هم خوشگله، هم اخلاقش باحاله، هم یه گندِ عظیم زده که نصف آدما بخاطرش قربانی شدن، و مهمتر از همه~> ارتشیه :|
    این خیلی مهمه!! ارتشی بودنش بعد از قیافه و اخلاقش خیلی رو میزانِ علاقم بهش تاثیر داره!
    امروز کلی amv ازش دانلود کردم دیدم :| mmd هاش کلا محض خنده ساخته شده بودن!!
    فکرشو بکنین، یه مرد با لباس ارتشی بیاد واستون آواز بخونه و برقصه :| :aiwan_light_dance3:
    اونم به ژاپنی o_O به هرحال :| بهتره بیشتر ازین نگم :| وگرنه یه دیوونه ی خوشگل فرضم میکنید ^^ :aiwan_light_girl_crazy:


    این بود شرحی از بیکاری های یک نوجوانِ خود عالی پندارِ خودشیفته ی نارسیسیسم!!! :campe45on2:
     

    SheRviN DoKhT

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/19
    ارسالی ها
    1,883
    امتیاز واکنش
    147,427
    امتیاز
    1,086
    سن
    22
    به نام خدا:
    96/4/12
    امروز تولدمه!
    رفتم کلاس فیزیک؛البته ساعت هشت صبح،بعد فهمیدم کلاس ساعت یازده شروع میشه:/
    خلاصه دو تا از دوستامم بودن و برای اولین بار اومدن خونه امون.فقط دو ساعتی پیش هم بودیم تا کلاس شروع شه،ولی واقعا تجربه ی قشنگی بود.سه نفری خیلی بهمون خوش گذشت.....
    از کیک تولدم که مال دیشب هم بود خوردیم..
    اسدم،عیدی،واقعا دوستون دارم(:
    برگشتم از کلاسو فهمیدم این همه حجم عقده چطور میتونه در وجود یه نفر جمع شه؟!
    منتظرم بازدید رمانم برسه به ده هزار...نمیدونم پس کی میخواد برسه؟:/
    بابا،مامان!
    آرزوی تولدمو نذاشتید بلند بگم...
    آرزوم این بود خانواده چهار نفره امون همیشه صحیح و سلامت باشه! اینکه اگه براتون دختر خوبی نیستم،خدا وجودمو پاک کنه از زندگیتون.
    دیشب خیلیا بهم تبریک گفتن،مخصوصا تبریک عموم برام مهم بود.از یکی واقعا انتظار داشتم بهم زنگ بزنه و تولدمو تبریک بگه ولی نگفت.به این نتیجه رسیدم که ...... بیخیال!
    بچه های انجمن،همش فک کردم شماها یادتون رفته ولی وقتی امروز اتفاقی دیدم تاپیکی که برام زدید،واقعا خوشحال شدم(:
    شادی،بهاره،فائزه،الهه،ویس جیـ*ـگر،رها،شق القمرم،بابا رامتین:/ ،همه اتووووووووون مرسی....
    الانم جی دال داره تو گوشم چرت و پرت محض میخونه:انگار جنگه!(اسم اهنگشه!):///
    الو الو جیدال؟
    کی میشی بیدار؟:///
    این چیه خوندی تو؟!
    امشب بابا قول داده منو ببره مکث:/ حس خوبیه که براشون مهمم!

    راستی،
    یه چیزی دیگه هم فهمیدم!!
    بعضی ها فقط بخاطر اهداف خودشون باهات خوب میشن!
    شاید خاطره ام جذاب نبود،ولی خب.....
     
    آخرین ویرایش:

    آیدا.ف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    5,830
    امتیاز واکنش
    35,457
    امتیاز
    1,120
    سن
    20
    ۹۶/۴/۱۳
    امروز روز خوبی بود. طبق معمول تا ساعت ۱۲ ظهر تو انجمن پلاس بودم. بعد هم رفتم و یک لیوان چای خوردم و موهام رو با بدبختی شونه کردم و بافتم.
    بعد هم به عنوان کلفت، رفتم پایین و در حموم رو باز کردم و ظرف غذای خرگوشم رو برداشتم تا بشورم و پرش کنم.
    حاج آقا (خرگوشم) هم سوء استفاده کرد و رفت روی فرش ها کلی بازی کرد و من هم کلی دعواش کردم! تا الانم تو حموم حبس بوده.
    هیچ اتفاق خاص دیگه ای هم نیفتاد و فقط منم و تعطیلات بی دردسر تابستونم.
    خیلی خوش می گذرهههه
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا