- عضویت
- 2014/01/01
- ارسالی ها
- 102
- امتیاز واکنش
- 58
- امتیاز
- 116
و خداوند فرمود: دیگر پیامبری نخواهم فرستاد از آن گونه که شما انتظار دارید ، اما جهان هرگز بی پیامبر نخواهد ماند !!! و آنگاه پرنده ای را به رسالت مبعوث کرد. پرنده آوازی خواند که در هر نغمه اش خدا بود ، عده ای به او گرویدند و ایمان آوردند و خداوند فرمود :" اگر بدانید با آواز پرنده ای میتوان رستگار شد." . خداوند رسولی از آسمان فرستاد ، باران نام او بود.آنگاه که باران باریدن گرفت آنان که اشک را می شناختند رسالت او را در یافتند ، پس بی درنگ توبه کردند و روحشان را زیر بارش بی دریغ خداوند شستند. و خداوند فرمود : "اگر بدانید با رسول باران هم می توام به پاکی رسید" . خداوند پیغام بر باد فرستاد تا روزی بیم دهد و روزی بشارت ، روزی توفان شد و روزی نسیم و آنان که پیام او را فهمیدمند روزی در خوف و روزی در رجاء زیستند. خداوند فرمود: " آن که پیام باد را می فهمد قلبش در بیم و امید می لرزد و قلب مؤمن این چنین است" . خداوند گلی از خاک بر انگیخت تا معاد را معنا کند و گل چنان از رستا خیز گفت که از آن پس هر مؤمنی که گلی دید ، رستا خیز را به یاد آورد و خداوند فرمود :"اگر بفهمید ، تنها با کلی قیامت خواهد شد." . خداوند یکی از هزاران نامش را به دریا گفت، دریا بی درنگ قیام کرد و سپس چنان به سجده افتاد که هیچ از هزار موج او با قی نماند ، مردم تماشا می کردند ، عده ای پیام دریا را دانستند پس قیام کردند و چنانئبه سجده افتادند که هیچ از آنها باقی نماند . خداوند فرمود : " آن که به پیامبر آب اقتدار کند به بهشت خواهد رفت" . . وبه یاد دارم که ........ فرشته ای به من گفت: جهان آکنده از فرستاده و پیامبر است اما همیشه کافری هست تا پرنده را درغگو بخواند و تا باران را انکار کند و باد را مجنون و با گل بجنگد و دریا را ساحر.....