عارفانه تاپیک جامع دلنوشته های مذهبی

[کوکیッ]

ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری
کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی
ای آنکه در حجابت دریای نور داری

من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟
برعکس چشمهایم چشمی صبور داری

از پرده ها برون شد، سوز نهانی ما
کوک است ساز دلها، کی میل شور داری؟

در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت
کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟

#امام_زمان

 

[کوکیッ]

گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن
گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن

گفتم به نام نامیت هر دم بنازم
گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم

#امام_زمان

 

[کوکیッ]

مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا

کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا

پیش طبیب آمده‌ام، درد می‌کشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا

من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا

# امام_زمان

 

[کوکیッ]

دلـم بـه وسعت دریـا گـرفته آقـا جـان
از این زمانه از اینجا گـرفته آقـاجان

بیا دوای غم و غصـه ها تویی مـولا
برای توست که دلهـا گـرفته آقـا جان

# امام_زمان

 

[کوکیッ]

«تک بیت»

← هـزار ســـال گذشتـــه هنوز پنهــانی
غریب مانده ام آقا خودت که می دانی

← آه ای هم نفسان غیرت تصویر کجاست
آخر این آینه فریاد رسی می خواهد

← برای دلـــــــم آیــه صبر آمــــــــــد
ولــی نازنین صبرهم انـدازه دارد

#امام _زمان

 

[کوکیッ]

ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری
کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی
ای آنکه در حجابت دریای نور داری

من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟
برعکس چشمهایم چشمی صبور داری

از پرده ها برون شد، سوز نهانی ما
کوک است ساز دلها، کی میل شور داری؟

در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت
کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟

# امام_زمان

 

[کوکیッ]

روزی هزار بار دلت را شکسته ام
بی خود به انتظار وصالت نشسته ام

هر بار این تویی که رسیدی و در زدی
هر با راین منم که در خانه بسته ام

هرجمعه قول می دهم آدم شوم ولی
هم عهد خویش هم دلتان را شکسته ام

# امام _زمان

 

[کوکیッ]

تقصیر ماست غیبت طولانی شما
بغض گلـو گـــرفته پنهانـی شمـــا

بر شوره زار معصیتم گریه میکنی
جــانم فــدای دیده نورانی شمـــــا

# امام_زمان

 

[کوکیッ]

هر شب به یادت ای ماه
از سـ*ـینه می کشم آه
کی میرسی تو از راه ؟

# امام_زمان

 

[کوکیッ]

بازآ دلم ز گردش دوران شکسته است
چون کشتی از تهاجم طوفان شکسته است

آیینه خیال نهادم به پیش روی
دیدم که قلبم از غم هجران شکسته است

# امام _زمان