دلنوشته دلم شعر می خواهد__مجموعه ای از دلنوشته ها

[NAZ-BANOW]

ما خانوادگی غصه می‌خوریم...


من از رفتنت...

مادرم از زردی صورتم...

و پدرم...

از اشکهای مادرم!

و همچنان عاشقانه زندگی میکنیم...

 

[NAZ-BANOW]

➖➖
از من برای تو خاطره ای میماند . .

از تو برای من اما;

دختری که همنام توست
عطر تو را میزند
مثل تو لباس میپوشد
و باید تا ابد تو را در خاطر من نگه دارد!

 

[NAZ-BANOW]

➖➖

خیس میشود بالشت

بعد از هم اغوشی با او!

تو تا صبح

در خواب های من پرسه میزنی . .

 

[NAZ-BANOW]

▪️▫️
و من

نسل جدیدی از فراموشی هستم

که مرا در کنارت

از یاد می بری...

 

[NAZ-BANOW]

▫️▪️
سالها بعد
وقتی عکسمان
زیر غبار تنهایی ترَک می خورد،
شعرهایم ، سـ*ـینه به سـ*ـینه
میان دلبرکان غمگين شهر !
دست به دست می شود
کسی چه میداند؟
کاش آنها
به آرزوهایمان برسند..

#پویا_جمشیدی

 

[NAZ-BANOW]

➖➖
سرانجام

دل به جایی می رسد

که دو راه بیشتر ندارد

یا باید خون شود

یا سنگ...

 

[NAZ-BANOW]

➖➖
شیخ محل

امروز

عقد تو را میخواند

فردا

نماز مرا...

 

[NAZ-BANOW]

➖
چهل نخ سیگار را،

در بیست ساعت از بیداریم دود میکنم!

و مثل کسی که،

نیم ساعت است سیگار را ترک کرده؛

وسوسه ی یک " کـام " سنگین

از ریه هایت را دارم..

 

[NAZ-BANOW]

➖➖
مشغول مردنیم
شاید
سالهاست که مرده ایم
در خواب،
در بیداری،
میان کوپه های مترو،
میان صف ها،
میان روز مرگی،
در
آغـ*ـوش دیگری..

 

[NAZ-BANOW]

➖
ده سال دیگر نه
بیست سال دیگر،
روی پل عابرپیاده جلویت رامیگیرم
رو در رو به تومیگویم:
یادم تو رافراموش وبعد میروم!
دخترت بالباس مدرسه میپرسد مادراین که بود؟
میگویی دیوانه بود دخترم دیوان