شعر شعر های محرمی

  • شروع کننده موضوع ^A.Zeinab.06
  • بازدیدها 592
  • پاسخ ها 66
  • تاریخ شروع

^A.Zeinab.06

مدیر بخش عکس
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2020/08/05
ارسالی ها
861
امتیاز واکنش
1,312
امتیاز
435
محل سکونت
Germany
سردر این خانه ها با ما و پرچم باخودت

دسته سـ*ـینه زنی با ما ولی دم با خودت

روزی اشک تمام نوکران هم باخودت

واقعاً دلواپسیم آقا محرم باخودت
 
  • پیشنهادات
  • ^A.Zeinab.06

    مدیر بخش عکس
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/08/05
    ارسالی ها
    861
    امتیاز واکنش
    1,312
    امتیاز
    435
    محل سکونت
    Germany
    رفته رفته نالۀ مظلوم دارد میرسد

    مادری با کودکی معصوم دارد میرسد

    آه آه خواهری مهموم دارد میرسد

    خنجر کندی روی حلقوم دارد میرسد
     

    ^A.Zeinab.06

    مدیر بخش عکس
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/08/05
    ارسالی ها
    861
    امتیاز واکنش
    1,312
    امتیاز
    435
    محل سکونت
    Germany
    چکمه ای آمد کنار پیکرش یابن شبیب

    روی تل می زد به صورت خواهرش یابن شبیب

    جای او شمر آمده بالاسرش یابن شبیب

    آه آه از ضربه های آخرش یابن شبیب
     

    ^A.Zeinab.06

    مدیر بخش عکس
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/08/05
    ارسالی ها
    861
    امتیاز واکنش
    1,312
    امتیاز
    435
    محل سکونت
    Germany
    یاس حرم ز شاخه جدا از سه شعبه شد
    کوچکترین شهید فدا از سه شعبه شد

    بین گلو و تیر ، که سنخیتی نبود
    تکخال عشق بود و دو تا از سه شعبه شد

    شش ماه او تمام شد و در منای عشق
    قربان سیدالشهداء از سه شعبه شد

    وقتی پدر ز حنجر او تیر را کشید
    زد دست و پا به خون و رها از سه شعبه شد

    در پاسخ به شادی شرم آور عدو
    در خیمه های تشنه عزا از سه شعبه شد

    دیدی دلا به محشر کبرای کربلا
    شور قیامتی که به پا از سه شعبه شد

    آنجا که کاخ صبر و امیدش خراب شد
    غمخانه ی رباب بنا از سه شعبه شد
     

    ^A.Zeinab.06

    مدیر بخش عکس
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/08/05
    ارسالی ها
    861
    امتیاز واکنش
    1,312
    امتیاز
    435
    محل سکونت
    Germany
    با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را
    چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را

    به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد
    رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را

    دست و پایی زدی و باز تبسّم کردی
    پس خدا بـ..وسـ..ـه زند این دو لب خندان را

    بـ..وسـ..ـه بر این سرِ پاشیده ز هم مشگل نیست
    من چسان دفن کنم پاره ای از قرآن را

    مشگل اینجاست که سر نیزه امانت ندهد
    اهل غارت نکند رحم ، گُلِ پنهان را

    من دهم با چه زبانی خبرت را به رباب
    آب دادَست سه شعبه گلوی عطشان را

    بعد از این است که بر سینۀ من جا داری
    نزد مادر ببرم آهِ دِلِ سوزان را

    گریه بر معجرِ عمّه نرود از یادت
    وسط هلهله ها بدرقه کن یاران را

    تا به محشر ز غبار غم تو گریه بپاست
    ای عجب داغ تو کردَست بپا طوفان را

    سند مستند کرب و بلا حنجر توست
    بُرد مظلومیِ تو آبروی عدوان را

    عید قربان من است و تو همان ذبحِ عظیم
    و خدا مُهر قبولی زند این قربان را
     

    ^A.Zeinab.06

    مدیر بخش عکس
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/08/05
    ارسالی ها
    861
    امتیاز واکنش
    1,312
    امتیاز
    435
    محل سکونت
    Germany
    خندیدی و شکستم و عالم خراب شد
    سهم تمام ثانیه‌ها اضطراب شد

    تیری رسید و صحبت من ناتمام ماند
    گفتم که آب؛ تیر برایم جواب شد

    تیری رسید حنجرت آتش گرفت و بعد
    از آتش گلوی تو قلبم کباب شد

    تصویر حلق پاره‌ات ای کودک شهید
    در چشم‌های دخترکی تشنه قاب شد

    آنجا که موج‌موج دل آب سنگ شد
    آنجا که فوج‌فوج دل سنگ آب شد

    تیری رسید و هستی من را به باد داد
    آهنگ من بریده بریده «رباب» شد
     

    ^A.Zeinab.06

    مدیر بخش عکس
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/08/05
    ارسالی ها
    861
    امتیاز واکنش
    1,312
    امتیاز
    435
    محل سکونت
    Germany
    شوق رود بود که دریا درست شد
    تقصیر درد بود مداوا درست شد

    عاشق به ذات خویش ندارد هویتی
    یوسف که ناز کرد، زلیخا درست شد

    بادی وزید و باز نقابش کنار رفت
    گیسوش پیچ خورد و معما درست شد

    باز این چه شورش است که عیسا درست کرد
    باز این چه شورش است که یحیا درست شد

    فطرس به شوق آمدنش بال و پر گرفت
    از خاک پای یار مسیحا درست شد

    بر خاک پای خویش خودش نیز سجده کرد
    این گونه بود تربت اعلا درست شد

    سر را به پای یار که انداخت، عاقبت
    پایین پاش عرش معلا درست شد

    از بس به سـ*ـینه مهر علی پرورانده بود
    روی دلش برای علی جا درست شد

    دیدی رباب، محض علی اصغرت فقط
    قبری به روی سـ*ـینه ی آقا درست شد
     

    ^A.Zeinab.06

    مدیر بخش عکس
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/08/05
    ارسالی ها
    861
    امتیاز واکنش
    1,312
    امتیاز
    435
    محل سکونت
    Germany
    اگر چه حوصله ی شعر سر نیامده است
    قلم ز عهده ی مدح تو بر نیامده است

    به شهد غنچه ی لبهای سرخ تو سوگند
    گلی شبیه تو از خاک در نیامده است

    بزرگی تو چنان جلوه کرده در عالم
    مجال عمر کَمَت در نظر نیامده است

    به لطف منسب بابُ الحوائجْیت بُوَد
    که توی حرف تو اصلاً اگر نیامده است

    علی؛علیست چه اکبر؛چه اصغرش؛اصلاً
    ز نام نامی تو خوبتر نیامده است

    بدیل نیست برایت که در سرای حسین
    پس از ظهور تو دیگر پسر نیامده است

    چه جلوه ای تو ندانم که لطف نقّاشیْت
    به ذهن این همه تصویرگر نیامده است

    خبر رسیده لبت خنده داشت وقت سفر
    اگر ز شورش اشکت خبر نیامده است

    ازآن طرف دل مادر اسیر دلشوره ست
    ازاین طرف سوی خیمه پدر نیامده است

    بگو گلوی تو شمشیر خورده یا نیزه ؟
    مگر به سمت تو تیر سه پر نیامده است ؟

    تنت برای چه اینقدر؛ زخمْ خورده شده؟
    اگر ز خاک به سرنیزه در نیامده است
     

    ^A.Zeinab.06

    مدیر بخش عکس
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/08/05
    ارسالی ها
    861
    امتیاز واکنش
    1,312
    امتیاز
    435
    محل سکونت
    Germany
    مادر نه طفل تشنه خود را به باب داد
    مهتاب را فلک به کف آفتاب داد

    چون قحط آب، قحط وفا، قحط رحْم دید
    چشمش به لعل خشک وی از اشک، آب داد

    بر طفل و باب او چو جوابی نداد کس
    یک تیر، هر دو را، به سه پهلو جواب داد

    خون گلوی طفل نه، ایثار را ببین
    آن گُل، نخورد آب و به گلچین گلاب داد

    هم عندلیب سوخت و هم باغبان که خصم
    آبی به گُل نداد، ولی گُل به آب داد

    پرپر چو مرغ می زد و تا پر، نشسته تیر
    اما به خنده باز تسلاّی باب داد

    او خنده کرد و عالم از این خنده گریه کرد
    نگرفت آب و آب به چشم سحاب داد

    اصغر به لای لای ندارد نیاز و تیر
    او را به خواب بُرد و به مَهد تُراب داد
     

    ^A.Zeinab.06

    مدیر بخش عکس
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/08/05
    ارسالی ها
    861
    امتیاز واکنش
    1,312
    امتیاز
    435
    محل سکونت
    Germany
    جای گریه پسرم باز کنی لب خوب است
    آنقدر گرم شده که نکنی تب خوب است

    پیش مادر نشد آرام بگیری اما
    بروی خواب کمی محضر زینب خوب است

    آنقدر سوختم از هُرم لب سوخته ات
    که دوام آورم از داغ تو تا شب خوب است

    لحظه ای هم که شده صبر کن از حال نرو
    که رقیه به همه گفته مرتب ... خوب است

    برو! شاید که خدا خواست هوا ابری شد
    آسمان با پدر تشنه ات اغلب خوب است

    هول گهواره خالی به دلم هست ولی
    نیزه دار تو اگر هست مجرب خوب است

    سر تو گرچه می افتد گُلم از دوش پدر
    چشم من تا ندویده سوی مرکب خوب است

    اصلاً ای کاش دوباره به حرم برگردی
    جای گریه پسرم بازکنی لب خوب است
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    38
    بازدیدها
    871
    پاسخ ها
    84
    بازدیدها
    1,105
    پاسخ ها
    78
    بازدیدها
    1,923
    پاسخ ها
    26
    بازدیدها
    1,034
    بالا