دلنوشته گلچینی از متن های زیبا

  • شروع کننده موضوع نارینه
  • بازدیدها 838
  • پاسخ ها 27
  • تاریخ شروع

نارینه

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/10/29
ارسالی ها
3,432
امتیاز واکنش
39,880
امتیاز
975
محل سکونت
کوهستان سرد
ایستاده ای
درست در انتهای پاییز
میان همهمه ی برگ های خشک
و من فقط یک دقیقه آن طرف تر
در یلداترین شب سال
کاسه ی غم به دست گرفته ام
و انار نبودنت را
دانه میکنم

کاش میدانستی
یلدای بدون تو
از پاییز هم
غم انگیزتر است
#پیمان_لطیف_نیا
 
  • پیشنهادات
  • نارینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/29
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    39,880
    امتیاز
    975
    محل سکونت
    کوهستان سرد
    تو هرشهردنیا که بارون میاد..
    خیابونی گم میشه تو بغض و درد..
    تو بارون مگه میشه عاشق نشد!؟
    تو بارون مگه میشه گریه نکرد!؟

    توهرجای دنیا یه عاشق داره..
    باگریه تو بارون قدم میزنه..
    خیابونا این قصه رو میدونن
    رسیدن سرآغاز دل کندنه...

    گاهی وقتا یه جوری بارون می آد..
    که روح از تن دنیا بیرون میره..
    یکی چتر شادیشو وا می کنه...
    یکی پشت یه پنجره میمیره..
     

    نارینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/29
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    39,880
    امتیاز
    975
    محل سکونت
    کوهستان سرد
    چهارده ساله که بودم، عاشق پستچی محل شدم. خیلی تصادفی رفتم در را باز کنم ونامه را بگیرم، او پشتش به من بود. وقتی برگشت قلبم مثل یک بستنی، آب شد و زمین ریخت! انگار انسان نبود، فرشته بود! قاصد و پیک الهی بود، از بس زیبا و معصوم بود! شاید هجده نوزده سالش بود. نامه را داد. با دست لرزان امضا کردم و آنقدر حالم بد بود که به زور خودکارش را از دستم بیرون کشید و رفت. از آن روز، کارم شد هر روز برای خودم نامه نوشتن و پست سفارشی! تمام خرجی هفتگی ام، برای نامه های سفارشی می رفت. تمام روز گرسنگی می کشیدم، اما هر روز، یک نامه سفارشی برای خودم می فرستادم، که او بیاید و زنگ بزند، امضا بخواهد، خودکارش را بدهد و من یک لحظه نگاهش کنم و برود.
    تابستان داغی بود. نزدیک یازده صبح که می شد، می دانستم الان زنگ میزند! پله ها را پرواز میکردم و برای اینکه مادرم شک نکند، میگفتم برای یک مجله مینویسم و آنها هم پاسخم را میدهند. حس میکردم پسرک کم کم متوجه شده است. آنقدر خودکار در دستم می لرزید که خنده اش میگرفت. هیج وقت جز سلام و خداحافظ حرفی نمیزد. فقط یک بار گفت: چقدر نامه دارید! خوش به حالتان! و من تا صبح آن جمله را تکرار میکردم و لبخند میزدم و به نظرم عاشقانه ترین جمله ی دنیا بود. چقدر نامه دارید! خوش به حالتان! عاشقانه تر از این جمله هم بود؟ تا اینکه یکروز وقتی داشتم امضا میکردم، مرد همسایه فضول محل از آنجا رد شد. مارا که دید زیر لب گفت: دختره ی بی حیا. ببین با چه ریختی اومده دم در! شلوارشو! متوجه شدم که شلوارم کمی کوتاه است. جوراب نپوشیده بودم و قوزک پایم بیرون بود. آنقدر یک لحظه غرق شلوار کهنه ام شدم که نفهمیدم پیک آسمانی من، طرف را روی زمین خوابانده و باهم گلاویز شده اند! مگر پیک آسمانی هم کتک میزند؟ مردم آنها را از هم جدا کردند. از لبش خون می آمد و می لرزید. موهای طلاییش هم کمی خونی بود. یادش رفت خودکار را پس بگیرد. نگاه زیرچشمی انداخت و رفت. کمی جلوتر موتور پلیس ایستاده بود. همسایه ی شاکی، گونه اش را گرفته بود و فریاد می زد. از ترس در را بستم. احساس یک خیانتکار ترسو را داشتم! روز بعد پستچی پیری آمد، به او گفتم آن آقای قبلی چه شد؟ گفت: بیرونش کردند! بیچاره خرج مادر مریضش را میداد. به خاطر یک دعوا! دیگر چیزی نشنیدم. اوبه خاطر من دعوا کرد! کاش عاشقش نشده بودم! از آن به بعد هر وقت صبح ها صدای زنگ در میشنوم، به دخترم میگویم: من باز میکنم! سالهاست که با آمدن اینترنت، پستچی ها گم شده اند. دخترم یکروز گفت: یک جمله عاشقانه بگو. لازم دارم گفتم: چقدر نامه دارید. خوش به حالتان! دخترم فکر کرد دیوانه ام!

    #چيستا_يثربی
     

    نارینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/29
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    39,880
    امتیاز
    975
    محل سکونت
    کوهستان سرد
    امشب
    شاید همان شب اول قبر باشد
    وقتی که می دانم
    فردا
    تو
    نیستی...

    #غزل_گنج_کریمی
     

    نارینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/29
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    39,880
    امتیاز
    975
    محل سکونت
    کوهستان سرد
    به جنگ که فکر میکنم
    زخمی می شوم.
    به کویر که فکر می کنم
    تَرَک برمی دارم.
    به آسمان که فکر می کنم
    پایین می افتم
    و هر وقت به جنگل می اندیشم
    گله ای از گوزن ها از رویم رد می شود.
    جرأت فکر کردن به تو را ندارم.
    "دریا" نام عمیقی برای یک معشـ*ـوقه است
    و من
    هیچوقت شنا کردن بلد نبوده ام

    #بابک_زمانی
     

    نارینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/29
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    39,880
    امتیاز
    975
    محل سکونت
    کوهستان سرد
    آدم ها فکر می کنند بعد از رفتنشان
    باید مانند صندوق پستی زنگ زده
    و باران خورده درست
    در نقطه ای که رهایت کرده اند
    تا ابدیت منتظر پیغامشان بمانی

    اما نه ..
    همیشه این طور نیست

    آدم ها دل دارند
    پا دارند
    بند دلشان که پاره شود
    بند کفش هایشان را محکم می کنند و
    می روند

    دوست داشتن فصل دارد
    دوست داشتن زمان دارد
    کدام باغی را دیده ای زمستان که می شود لباسی از شکوفه بپوشد ؟
    کدام مسافر ی را دیده ا ی که چمدان به دست سالها در ایستگاهی متروکه چشم به ریل ها بدوزد؟

    تو دیر به سراغم آمدی
    تو دیر برآورده شدی آرزوی کوچک من
    مثل بر آورده شدن آرزو ی کودکی ام در بزرگسالی ؛
    دوست داشتنت دیگر به کارم نمی آید ؛
    دیگر اندازه ام نمی شود ...
    گفته بودم نه؟
    دوست داشتن فصل دارد
    دوست داشتن زمان دارد..
     

    نارینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/29
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    39,880
    امتیاز
    975
    محل سکونت
    کوهستان سرد
    .
    یک روز سطری از این شعر
    مثلِ سوت قطاری از کنارِ گوشَت عبور می کند
    واژه ها برایت دست تکان می دهند
    خاطره ها
    مثل آشنایان دورت به تو نزدیک می شوند
    و فکر می کنی
    چرا نبض این شعر برای تو این قدر تند می زند

    _ نگاهم می کنی
    و چشم هایت چقدر خسته اند!
    انگار از تماشای منظره ای دور برگشته اند _
    .
    نگاه می کنی به من
    برفی که بر موهایم باریده
    راه تمام آشنایی ها را بسته است
    انگشتانم استخوانی تر از آن شده اند
    که نوازشی را یادت بیاورند
    و تمام این سال ها
    آن قدر میان خطوط موازی دفترم
    دست به عصا راه رفته ام
    که بردن نامت کمر واژه هایم را خواهد شکست

    نگاه می کنی به خودت
    که پس از سال ها دوباره از دهان زنی بیرون آمده ای
    _ و لرزش لب هایش را انکار می کنی _
    میان سطرهایش راه می روی
    _ و پاهای بیست و چند سالگی ات را انکار می کنی _
    .
    واژه ها
    دوباره برایت دست تکان می دهند
    خاطره ها
    مثل آشنایان نزدیکت از تو دور می شوند
    و این شعر
    برای همیشه حافظه اش را از دست می دهد.

    #لیلاکردبچه
    حرفی بزرگتر از دهان پنجره
     

    نارینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/29
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    39,880
    امتیاز
    975
    محل سکونت
    کوهستان سرد
    شب ها كه مي خوابم
    صداي چرخش دستگيره ي "در"
    در خانه مي پيچد
    و تو پاورچين پاورچين
    نزديك مي شوي
    روي بستر تنم قدم مي زني
    و عطرت
    پر مي كند
    مشامم را
    .
    چشمانم را باز مي كنم
    پرده تكان مي خورد
    پنجره ها به هم مي كوبند
    و چيزي
    در درونم فرو مي ريزد
    چيزي مثل از دست دادن تو

    كابوس نبودنت
    چه غم انگيز است


    #سارا_قبادي
     

    نارینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/29
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    39,880
    امتیاز
    975
    محل سکونت
    کوهستان سرد
    باچشم های بسته
    تکیه به شانه هایت داده بودم..
    کافه چی کافه ی پاتوقمان
    مثل هرشب
    دیر کرده بود..
    تا آخرسر،
    تاریک بودن این گوشه دنج کافه را
    بهانه ی فراموشی اش کند..
    وقهوه ی سرد دم نکشیده
    به خوردمان بدهد!
    .
    .
    .زیرلبی برایم شعر می خواندی‌‌..
    ازته دلت!؟!؟؟؟
    زیرزیرکی لبخند می زدم...
    از ته دلم..!
    .
    .
    چشمانم را بابوی خوب قهوه باز میکنم..
    اینجا،
    کافه ی دیگریست..
    کافه چی اش ،
    دیر نمیکند.‌
    قهوه هاش،
    مرغوبند...
    ومن،
    تکیه ام به شانه های هیچ کس نیست!
    #ری_را
     

    نارینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/29
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    39,880
    امتیاز
    975
    محل سکونت
    کوهستان سرد
    سیل بیاید،
    برف ببارد،
    طوفان بشود،
    اصلا، همه ی دنیا را،
    باد و برف و باران ببرد،
    به من هیچ ربطی ندارد!
    وقتی تو،
    دلم را بـرده ای.
    وقتی عشقت، طوفان به پا می کند هر دم.
    وقتی نبودنت، بارانی ام می کند.
    وقتی خواستنت،
    طعم قهوه ی گرم
    در یک روز برفی را دارد... .
    .
    #عادل_دانتیسم
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    170
    بالا