عارفانه عارفانه هایی شاعرانه از سلیمان ابوالقاسمی

  • شروع کننده موضوع م . میشی
  • بازدیدها 1,853
  • پاسخ ها 75
  • تاریخ شروع

م . میشی

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/01/04
ارسالی ها
2,751
امتیاز واکنش
31,388
امتیاز
846
محل سکونت
خوزستان
زندگی گَه تلخ و گَه شیرین شود
یـاد رب بر دردها تسکین شود
هر که با معبودِ خود بیگانه شد
از فشارِ غصه ها غمگیـن شود
سلیمان ابوالقاسمی
 
  • پیشنهادات
  • م . میشی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/04
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    31,388
    امتیاز
    846
    محل سکونت
    خوزستان
    ریا کار از خـدا پروا ندارد
    به جز دوزخ دگر ماوا ندارد
    بدوشد شیرِ دنیا را چه آسان
    خبـر از سختیِ عقبا ندارد
    سلیمان ابوالقاسمی
     

    م . میشی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/04
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    31,388
    امتیاز
    846
    محل سکونت
    خوزستان
    یک جملـه شد کفایت معیارِ بر رفاقت
    آن را گزین که دارد یکرنگی و صداقت
    سلیمان ابوالقاسمی
     

    م . میشی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/04
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    31,388
    امتیاز
    846
    محل سکونت
    خوزستان
    جز درِ کـویِ شمـا نیست پنـاهِ دگرم
    ور بـرانیــد مـرا گـر نکنیدم نظـرم
    از سرِ کویِ شما مـن نروم جایِ دگر
    دستِ خود تا بکشی از سرِ لطفت به سرم
    سلیمان ابوالقاسمی
     

    م . میشی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/04
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    31,388
    امتیاز
    846
    محل سکونت
    خوزستان
    عیدِ قربان شد و قربانیِ نَفس و هوسم
    آن قَدَر مستم و از یاد برفت در قفسم
    حلق ز گوسفند بریدم نبریدم ز هـ*ـوس
    در هـراسم که بُـرَد نَفسِ خبیثـم نَفَسَم
    سلیمان ابوالقاسمی
     

    م . میشی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/04
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    31,388
    امتیاز
    846
    محل سکونت
    خوزستان
    شهـادت می دهـم بـر آن خدایـی
    نـدارد او شریک در پـادشاهـی
    خدا را گـر شریکی در جهان بود
    تفرق بی گمان در نظمِ آن بود
    ز تو نعمت رسد بر من فراوان
    شوم از لطفِ تو، من مات و حیران
    حساب دانــانِ عالــم را بخــوانـم
    کـه تـا تعــدادِ نعمت هـا بدانـم
    یقیـن عاجـز بمـانند از شمارش
    خجالت مــن بمـانــم در ستایش
    گـواهي مـي دهم يارب ز ايمان
    بمــانـم تا ابـد بر عهد و پيمان
    سلیمان ابوالقاسمی
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا