وابستتم وابستگی هامو ندیدی
دل بستتم دلبستگی هامو ندیدی
حالم بده روزهام تعریفی نداره
چشمای من هر شب دلش میخواد بباره
برگرد تا یک عمر آرامش بگیرم
من جز تو سمت هیچ آغوشی نمیرم
چه طور میشه لحظه ای یادت نباشم
دنیام تویی فقط میخوام مال تو باشم
همه لرزش دست و دلم از آن بود که عشق پناهی گردد پروانه نه گریز گاهی گردد آی عشق آی عشق چهره آینه پیدا نیست و خنکای مرهمی بر شعله زخمی نه شور شعله. بر سرمای درن آی عشق آی عشق چهره سرخت پیدا نیست. غبار تیره تسکینی بر حضور وهن و رنج رهایی. بر گریز حضور. سیاهی بر آرامش آبی و سبز برگچه بر ارغوان. آی عشق آی عشق رنگ آشنایت پیدا نیست.