میدانی نه که از خدا طلبکار باشم نه
نه که از خدا با همه بزرگیش چیز بزرگی بخواهم نه....
من بعضی شبها تمام خواسته ام از خدا این بود که نگذارد با آن حال خراب بخوابم.....
نه که خواسته زیادی از خدا داشته باشم
نه
نه که تورا بخواهم از او نه.....
من فقط گاهی دلم به حال خودم میسوزد
و تمام خواسته ام میشود یک خواب راحت....
میدانی بین آن دختر مغرور بلند پرواز با آرزوهای دور و دراز گذشته و
این دختر تسلیم بی دفاع یک "تو" وجود دارد
که تمام قواعد زندگی را بر هم زده....
یا بمان یا برو.....
این همه تغییر را دلم تاب نمی آورد میمیرد....
به خدا میمیرد....
#یگانه_حقپرست
درست همانجا که عادت میکنم به نبودنت...
درست همانجا که دوست داشتنت را میگذارم کنار و منطقی ترین حالت ممکن را به خودم میگیرم....
همانجا که ذره ذره میپوسد خاطرات نمکشیده از اشکم...
همانجا که میخواهم قوی باشم
روی پای خودم باایستم
از راه میرسی
با همان لبخند همیشگی....
میگویی "دلم تنگ شده بود"
و این میشود سر آغاز مغلوب شدنم به خاطره هایی که برای فراموش کرنشان تا پای غرورم رفتم....
#یگانه_حقپرست
من برای از یاد بردنت زیادی ضعیفم
و تو برای رد شدن از من زیادی بی رحم....
سخت شدی جانم
سرد شدی و عین خیالت نیست دختری که روبروی تو میسوزد روزی
"عزیزدلت"
بود......
#یگانه_حقپرست
بحث ، دعوا ، قهر ، ناراحتى ، هميشه هست !
ببينيد كى واقعاً با اين چيزا بازم به پاتون ميمونه و متعهد و عاشقه
ببينيد كى حواسش به حال و احوالِ دلِتونه
اين روزا همه ياد گرفتن
توى ظاهر نشون بدن بى عيب و نقصن
اما تو خودت باش،
متعهد
مهربون
موندِگار ...
روایتی از خودش :)