دلنوشته گلچینی از متن های زیبا

  • شروع کننده موضوع نارینه
  • بازدیدها 839
  • پاسخ ها 27
  • تاریخ شروع

نارینه

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/10/29
ارسالی ها
3,432
امتیاز واکنش
39,880
امتیاز
975
محل سکونت
کوهستان سرد
ما زن ها، ما دخترها
خودمان تیشه به ریشه هم جنسمان زدیم
وقتی میدانیم مردی، متاهل است
چراغ سبز نشان دادیم
وقتی میدانستیم پسری، در رابـ ـطه است
برایش عشـ*ـوه و ادا ریختیم
ما خودمان، خودمان را آزار دادیم
آنقدر دم دستی شدیم
که دختر قابل دسترس، همه جا راحت پیدا میشود
خوب، من هم باشم دیگر چه کاری است
که بروم زن بگیرم
که بروم زیر بار مسئولیت
که بروم زیر بار تعهد
آنقدر راحت بدستمان آوردند
که از دستشان هم برویم
عین خیالشان نیست
چون آن طرفتر،
یکی بهتر از ما برایشان هست
نگویید دیگر مانند من کسی را پیدا نمیکند
اولا که اگر مانند تو را میخواست رهایت نمیکرد
ثانیا،
مانند تو هست،
زیاد هم هست
آنقدر آدم هست که جای تو را پر کند
که تو خوابش را نمیبینی
ما خودمان،
خودمان را آزار دادیم
خودمان،
جای خالی یکدیگر را پر کردیم
تا مردان را مطمئن کنیم
که من نشدم،
یکی دیگر حتما میشود
من نبودم،
یکی دیگر بهتر برایت عشـ*ـوه میریزد
امان از دست خودمان
امان که هر چه کشیدیم، از خودمان بود
اصلا کار بد مردان را توجیه نمیکنم
اما تا وقتی خودمان این اجازه را دادیم
که هرطور دلشان خواست رفتار کنند
پس از دیگری نباید برنجیم
ما خودمان،
خودمان را اذیت کردیم
گفتم دلبری را بلد باشید
نه برای مرد و پسر مردم
بلد باشید برای مرد خودتان

#سیما_امیرخانی
 
  • پیشنهادات
  • نارینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/29
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    39,880
    امتیاز
    975
    محل سکونت
    کوهستان سرد
    رفیق بود...یک رفیق به تمام معنا...یک رفیق که در بدترین شرایط می شد روی رفاقتش حساب کرد...
    صبح و شب؛ وقت و بی وقت...
    کم و زیاد...تا هرجا که از دستش بر می آمد برای دیگران رفاقت می کرد...
    رفاقت او برای دیگران تمام نشدنی بود...
    بارها کار و زندگی اش را برای دوستانش تعطیل کرده بود ... باری را از روی دوششان برداشته بود تا زندگی رفیق هایش آرام باشد و آن ها را خوشحال ببیند...
    زمین چرخید و زمان گذشت...آرامش زندگی اش بخار شد و روزهای سختش شروع شد...
    حالا وقت آن بود رفاقتش را جبران کنند...تکیه گاهش باشند...بدون زمان؛بدون محدودیت...اما...
    اما اینطور نشد...او با تمام پوست و استخوانش در روزهای سخت زندگی اش تنهایی را حس می کرد...
    وسط گرفتاری ها و مشکلات دید خودش هست و خودش...از آن همه دوست و رفیق هیچ کدامشان نبودند...
    فهمید حالا نوبت رفاقت با خودش هست...بارها زمین خورد و باز بلند شد...دست های خودش را گرفت و از روزهای سیاه عبور کرد...
    آنقدر با خودش رفاقت کرد تا آرامشش دوباره جان گرفت...
    روزهای خوب برگشتند...
    او روزهای سخت را فراموش کرد اما نبود رفیق هایش را هرگز
    تنهایی به او یاد داد دنیا پر است از رفاقت های یک طرفه...
    #حسین_حائریان
     

    نارینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/29
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    39,880
    امتیاز
    975
    محل سکونت
    کوهستان سرد
    جر و بحث که میکنید،
    مواظب ولومِ صدایتان باشید،
    از یک حدی که بلند تر شود
    میزند
    دل و غرور و همه چیز طرفتان را می شکند،
    بعد از بلندای مژه اش سر می خورید
    توی چشمش و کمی بعد پرت می شوید پایین...
    بدن احساس تان می شکند
    و هزار تکه می شود،
    از چشم کسی افتادن،
    درد دارد
    جر و بحث که میکنید،
    مواظب ولومِ صدایتان باشید
    به خاطر خودتان میگویم.

    #مهسا_پناهی
     

    نارینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/29
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    39,880
    امتیاز
    975
    محل سکونت
    کوهستان سرد
    اون خوبه!یعنی عالیه..!
    قد بلنده..ورزشکاره..چشماش عسلیه..میشه گفت همونیه که از بچگی آرزوشو‌ داشتم!یعنی هر دختری داره...
    باهم که میریم بیرون حواسش فقط به منه،حتی به خودشم نه!
    یکی دوبار پیش اومد که مهمونی دعوت شدیم...،اون بازم عالی بود!عین رمانایی که تو چهارده پونزده سالگی خونده بودم!یه جنتلمن واقعی..!
    مامانم که میبینتش کلی قربون صدقش میره!میگه دامادم نیس،از پسر نداشتم عزیز تره!
    بابامم خداروشکر میکنه که من عاقبت بخیر شدم!
    ببین... :)همه چی خوبه... :)
    فقط مشکله من اینه،اون تو نیستی!
    #زینب_پرویز
     

    نارینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/29
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    39,880
    امتیاز
    975
    محل سکونت
    کوهستان سرد
    از دوازده شب تا سپيدي صبح
    از آدمهاي ساكت نپرسيم
    چرا ساكتي؟
    جوابها خيلي خصوصي اند
    تا صبح صبر كنيد...

    #فريد_صارمي
     

    نارینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/29
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    39,880
    امتیاز
    975
    محل سکونت
    کوهستان سرد
    پنج سالم بود
    خواهرم مرا در کمد انداخت و در را قفل کرد
    به او فحش دادم
    و با خود فکر کردم:
    او بی رحم ترین خواهر دنیاست
    در تاریکی گریه کردم
    بیهوش شدم
    به هوش آمدم
    سربازان خواهرم را کشته بودند!
    ❌❌
    | #احسان_افشاری |
    .
     

    نارینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/29
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    39,880
    امتیاز
    975
    محل سکونت
    کوهستان سرد
    اين جـُمعِه از آن جـُمعِه هايي ـست
    كه ميخواهم هر چه عاشقـي را دور كـنم
    بدون فكر ، آرام باشم
    اين جـُمعِه نب ودنت را بردار
    بگذار نفـسي آسوده بكشـم
    با فكر اينـكـه ، هيچـگاه تو را نديده ـَم
    ساعتـي آسوده بخوابم .. !


    عزيزي داري ؟
    جان عزيزت نبودنت را بردار و ببـر .. !

    #بهاره_حصاري
     

    تانیا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/19
    ارسالی ها
    88
    امتیاز واکنش
    144
    امتیاز
    316
    روزی به این موضوع بسیار ساده می رسی که : زندگی را می توانستی خیلی قشنگتر از این حرفها نگاه کنی! می توانستی به سادکی ها پیوند بخوری به جای گشتن دنبال پیچیدگی ها...
    به این دلیل بسیار ساده که : کلافی که ساده بافت باشد ، اگر روزی روزگاری درهم تنیده شد لا اقل این شانس را دارد که گره هایش را راحت پیدا کنی ، تشخیص بدهی و بازش کنی!

    حالا یک امتحان ساده بکن ... ببین کلاف کاموای موهر را اگر گره بخورد می توانی به این سادگی باز کنی یا نه... هزار بار رنگها را اشتباه می گیری، گره ها اضافه می شود و سر آخر ، قیچی برمیداری و پاره شان می کنی...
    باور کن زندگی ( همه ی همه ی زندگی ) اصلا به اینهمه وصله پینه نمی ارزد ...
    روزی به این باور ساده می رسی و می روی میلهای بافتنی ات را از پستو می آوری و با ذوق و شوق می روی بازار ، می گویی این بار ساده ترین کاموای دنیا را بر میدارم ... ساده می بافم ، ساده می پوشم .. .
    دعا می کنم ، دعا می کنم از ته دل برای تو و سرنوشت تو ؛ که آن زمان هنوز سویی به چشمانت مانده باشد تا کلاف سرنوشتت را از آغاز ، به سادگی ببافی.
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    170
    بالا