دلنوشته عاشــقانه های ســحر❤

KIMIA،TA

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/12
ارسالی ها
1,008
امتیاز واکنش
40,864
امتیاز
816
نگاه کن دلبر، ببین چقدر سبیل بهت میاد

بهت گفته بودم سبیل با یه ته ریش کم رنگ چقدر به مردهای مثل تو میان .

یادته خندیدی گفتی : " سبیل هم میزارم برای خانمم چی میخواد دیگه !؟ "

گفتم : " یک کوچولو هم شکم بیار جلو

بعدها

خیلی بعدها

وقتی وروجک های شیطونمون را خوابوندم وقتی که اخم کردی و با جدیت تمام اخبار میبینی ور دلت بنشینم و شکم بالا آماده ات را بجای میز برای پیش دستی که از میوه های موردعلاقه ات پر کردام استفاده کنم . من فکر کنم تو تمام حواست به اخبار و اقتصاد کشور است یکهو حمله کنی برای انگشتانی که با سبیل هایت ور میرفت.

جیغ بزنم و تو غش غش بخندی برای این غافلگیری ات.

شاکی بشوم بگویم که بچه ها را به هزار زحمت خواباندم ، بیدار میشوند بزار به کارم برسم.

شروع کنی به بوسیدن گلویم درست جایی که سال هاست به کسی نگفته دوستت دارم. "

از آن روز و از آن سال خیلی گذشته عزیز فراموشکارم...

دیگر نه تو آن جوان دیروز عاشق پیشه هستی

نه من مردهای سبیل دار را دوست دارم

نه... باور نکن...

بین خودمان باشد

من هنوز وقتی بغض های کهنه دخترانه ام پیدایشان میشوند

دلم غنج میرود برای پاک کردن شیر صبحانه روی سبیل هایت

دلم غنج میرود برای مرد های که مثل تو لباس میپوشند

مثل تو راه میروند

مثل تو اواز میخوانند

با همه اینها...

اما ؛

همه که بلد نیستن وسط خنده اسممو صدا کنن یه میم بچسبونن آخرش، و دنیای کوفتیمو قشنگ تر کنن.

#
سحر فرجی
 
  • پیشنهادات
  • KIMIA،TA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/12
    ارسالی ها
    1,008
    امتیاز واکنش
    40,864
    امتیاز
    816
    [HIDE-THANKS]میگم دلبر...

    ببین چه دلبری میکنه این هوا...

    ببین چه قشنگه...

    اصلا بلده آدم رو دلتنگ دلبر بی وفایی فراموشکارش بندازه..

    لاقل پاشو بیا مثل قدیم پیام بده " شب بزنیم به جاده شمال...کل مسیر اهنگ گریه نکن ابی گوش بدیم..گرگ و میش برسیم لب ساحل تا طلوع آفتاب ببوسمت. "

    بعد من جوابت بدهم " به شراط آن که پیکان آلبالویی آقا جانت را قرض بگیری و نهار را اکبر جوجه بخوریم یا کته کباب. بعدش ول بچرخیم تو بازار محلی نوشهر. سیر ترشی و مربا بو کنیم و لواشک و آلوچه ها را مزه کنیم. ماهی سفید بخریم، ببریم جنگل چاله بکنیم، توش پر از ذغال، ماهی بپیچونیم تو فویل، آخ که دلم خواست "

    دلبر...

    لاقل پاشو بیا مثل مردان لات دهه پنجاه و چهل دستمال یزدی دور گردن بینداز و زنجیر به دست در پیکان آقا جانت را برایم باز کن و خم بشو کنار گوشم یواشکی انگار که تمام حسودان شهر گوش تیز کرده اند برایمان ، آرام با لحنی زمخت گونه بگو " حاج خانمم دلش اکبر جوجه میخواد پس... آی قربون دلش "

    ومن ناز کنم ، چشم غره بروم به معنی اینکه زشت است در و همسایه چه میگویند.

    سوار ماشین بشویم بغـ*ـل هم، من اینور تو اونور....

    ستاره ها رو بشماریم اونقدر بریم که هیشکی نباشه، من سرم را ببرم بیرون جیغ بکشم، روسریم بیفته رو گردنم، تو هم با صدای بلند اهنگ ابی را برایم بخوانی.

    البته که بلد نبودی...

    البته که به تیپ داش مشتی ات نمی آمد...

    فقط آن تکه اهنگ ، که ابی داد میزد و میگفت " خانووووووم " را همراهیش میکردی.

    خیال بازی هم می کردیم.

    ادای خانواده های خوشبخت با چهار فرزند که برای اولین بار به شمال می روند را در می آوردیم.

    من غر میزدم چهار بچه در این شرایط اقتصادی زیاد است با دوتا راضی باش.

    اما تو معتقد بودی کم تر از چهارتا بی صفاست.

    دلبر فراموش کارم...

    اگر انقدر عوض نشده بودی، الان میتوانستم بهت پیام بدهم و بگم :

    " سلام خوبی؟ امروز تو فکرت بودم. مراقب خودت باش. "

    پی نوشت : راستی! بگذار یک چیز را اضافه کنم من خیلی سال است که دیگر ابی گوش نمی دهم... خیلی سال است که شمال نمیروم... لعنت به جاده های شمال بدون تو ، بدون اهنگ ابی .
    #سحر فرجی




    [/HIDE-THANKS]
     

    KIMIA،TA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/12
    ارسالی ها
    1,008
    امتیاز واکنش
    40,864
    امتیاز
    816
    [HIDE-THANKS]
    نگفتم برات !

    یعنی دکتره گفته نگم...میگه اگه از قدیم ها حرف بزنی یعنی خوب نشدی ؛ باز باید بمونی تو این زمستون سرد ، بی بارون ، بی خورشید .

    امروز موهام رو کوتاه کردم ؛ بس که میدونم از موه کوتاه بدت میاد... یعنی میخوام بگم حتی اگر از من بدت بیاد بهتر از اینکه انگار نه انگار من هستم .

    چطوریه که دلت برام تنگ نمیشه؟ !

    نمیبینی منو !

    نمی خوای!

    نمی شناسی !

    این همه برف اومد ، بارون اومد یکبار صدام نکردی ببینم اسمم رو بلدی یا نه .

    اصن یادت رفته ؛ اونقدر که جا نبود منم بمونم گوشه دلت.

    چند شب پیش نشستم تو حیاط با عکستو آتیش ، صدای گیتار پسر همسایه بالایی که همیشه خدا داریوش می زنه.

    بیچاره زود اقدام به پیری کرده....

    عکستو انداختم تو آتیش گفتم بسوزی حالا که ایقدر میسوزونی.

    دلم نیومد ، عکستو از آتیش خاکستر کشیدم بیرون.

    حالا نگاه کن

    کف دستم یه تاول بزرگ زده به نشونه این که هنوز میخوامت ؛ هر چند دقیقه یک بار هم به تاول نگاه میکنم که یادم نره هنوز اهلی توهم.

    حالا من هیچ نمیگم درست ولی تو ایقدر بد نباش ، بیا به دیدن من ...

    مگه نگفتی میام !

    مگه نگفتی منو میبری پارک ملت بغـ*ـل مجسمه که اولین بار منو بوسیدی ...

    خوب شدم دیگه !

    بیا منو ببر نوازشم کن ؛ دلم آغـ*ـوش بی دغدغه میخواد...

    میای ؟

    نمیای...

    یادته ؟

    یادت رفته...

    میخوای منو ؟

    نمیخوای... نه

    دوستم داری ؟

    نداری ...

    نداری !!!؟؟؟

    اگه نداری چیه این همه نوشتن گفتن...

    گل بو میگه : " ایقدر تلخ ننویس واسه یارت ، میشنوه بعد آبروت میره هااا. "

    میگم :" زکی...اون نمیشنوه... خیلی وقته که منو نمیشنوه. "

    پی نوشت : اگر یک اپسیلون عقل داشتم منتظرت نمیشدم ! ولی خب دقیقا یک اپسیلون عقل ندارم... !

    آیدای دلخور تو...

    اولین زمستون بدون دستهای گرمت...

    #سحر فرجی

    [/HIDE-THANKS]
     

    KIMIA،TA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/12
    ارسالی ها
    1,008
    امتیاز واکنش
    40,864
    امتیاز
    816
    [HIDE-THANKS]میدانی چه شد !

    صبح امروز وقتی داشتم چایی صبحانه را هم میزدم شنیدم که گوینده رادیو پرسید :

    شما به چه چیز و چه کسی در زندگی حسودی میکنید ؟!

    مادرم زیر لب گفت چه سوال مسخره ای...

    من اما فکرم بی درنگ سمت تو رفت...

    عزیز دلم ...

    راستش را بخوای من نمیتونم حسودی نکنم به تمام آنهایی که میتواند وقت و بی وقت به تو زنگ بزنند...

    تمام آنهایی که با تو سر یک میز می نشینند و غذا میخورند...

    تمام آنهایی که توی مترو ، توی تاکسی ، توی اتوبوس کنار تو می نشینند...

    خوش به حال تمام آنهایی که تو را اتفاقی در خیابان میبینند...

    خوش به حال تمام آنهایی که نامشان را صدا میزنی و میگویند جانم...

    خوش به حال تمام آنهایی که نامت را صدا میزنند و می گویی جانم...

    من حتی به آینه اتاقت هم حسودی میکنم !!

    بله آینه اتاقت...

    که هر روز تو را وقتی با کت و شلوار مشکی جلویش می ایستی و ادکلن میپاشی به گردن و ساق دستت یک دل سیر تماشایت می کند...

    احمقانه است اگر بگویم که به بالشتت هم حسودی میکنم؟ !

    فکرش را بکن اگه که بالشت بودم هر لحظه می توانستم تو را ببوسم...

    دور دست ترین جان...

    من فقط نمیتونم حسودی نباشم نسبت به تمام دخترانی که در دانشگاهت هستن...

    دخترانی که رژ لب قرمز میزند با بوی توت فرنگی و موقعی که تو را میبیند پشت پلکشان می پرد و ابرو بالا می اندازن...

    تمام آنهایی که خنده های معروف تو را دیدین...

    از آنهایی که آستین های پیراهن مردانه ات را سه تا زدی و همین طور که داری حرف میزنی و پایین را نگاه میکنی ؛ یکهو سرت را بالا کنی و بخندی...

    از آن مدل های که سه خط چروک دور چشم راست بلایی سر ضربان قلب من می آورد که نگو ...

    من حتی به مادرت هم حسودی میکنم!

    موهای ژولیده ات...

    صورت پف کرده ات...

    غرولند اول صبحت...

    دیدین تمام این ها ؛

    صبح اول وقت ؛

    آخ که عجیب میچسبد...
    #سحر فرجی



    [/HIDE-THANKS]
     

    KIMIA،TA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/12
    ارسالی ها
    1,008
    امتیاز واکنش
    40,864
    امتیاز
    816
    [HIDE-THANKS]" سلام الان متاسفانه خونه نیستم اگه دوست داشتید پیغام بزارید یا شمارتون بگید باهاتون تماس میگیرم..."

    - الو... سلام ؛ نیستی !؟

    گاهی چشامو می بندم به جای که دوست دارم باشم فکر میکنم...

    به هوای گرگ و میش فکر میکنم سرد مه گرفته ، کنار دریا...

    اونجایی که به هم قول دادیم یک روز که عاشق تر که بودیم بیخیال تمام برنامه های که واسه آینده مون ریختیم بیایم... جایی که کسی دستش بهش نرسه و با آهنگ داریوش اونجایی که میگه " تو را آغـ*ـوش میگیرم تنم سر ریز رویاشه " تانگو برقصیم و من طلوع آفتاب را برای اولین بار در چهارخونه پیراهن تو تماشا کنم .....

    میدونی اونجا را دوست دارم

    با تمام تنهایی هاش...

    تنهایی ؟؟

    ای کاش تو هم باشی...

    قول میدم دستم تو جیبم باشه...

    تو هم قول بده چهارخونه آبی بپوشی و عطر همیشگیت بزنی...

    اونوقت برات هزار سال داستان میگم...

    تو هم برام از آسمون گرفته دیروزت بگو...

    یا از تنگ بودن کفش های جدیدت...

    هوا خیلی سرد شده ...

    هنوز دستات گرم است ؟؟!!

    چی میگم !!!

    فراموش کردم تازگی ها به کم قانع شدن ...

    راستی !

    صدای نیست تو دنیا

    همه صدای تو دنیا پیغام گیر خونه توه که روزی یک میلیون بار بهش زنگ میزنم تا صدای تو بگه پیغام بگزارید باهاتون تماس میگیرم... هی من پیغام میزارم ولی تو که تماس نمیگیری ..

    اصن می شنویی پیغام های منو ..

    الو ...

    الو ...
    #سحر فرجی



    [/HIDE-THANKS]
     

    KIMIA،TA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/12
    ارسالی ها
    1,008
    امتیاز واکنش
    40,864
    امتیاز
    816
    [HIDE-THANKS]زمستون هر سال یک بار می رفتیم شمال...

    معمولا پول نداشتیم ویلا بگیریم...

    سریع آتیش روشن می کردی ، سیب زمینی مینداختی توش...

    به من میگفتی تو خوشگل ترین شکموی دنیایی ، یادته؟

    بعد پا میشدی میرفتی یک پتو می آوردی می پیچیدی دور من بغلم میکردی ، از اون بغـ*ـل ها که انگار جهان مان خلاصه شده بود تو پیراهن همدیگر به قول آقا شاملو .

    هر جا هر موقع که تو چشمات نگاه میکردم عاشقی توش میدیم...

    همون جا بود که دلم میخواست همه چی تموم بشه...

    میدونم که دیگه هیچ وقت اون طوری نگام نمیکنی...

    هر وقت راه میرم تو خیابون ها برف های روی شاخه ها می بینم یاد فیلمی که دوست داشتی میفتم...

    هر دختر بچه ای که میبینم با خودم فکر میکنم میتونست دختر ما باشه....

    میدونی آدم اگه از کلمه لعنتی دستهای یار برسه به اینکه تنها بـ..وسـ..ـه روزشو از سیگارش بگیره باید خیلی قوی باشه نه !!؟؟

    دلتنگتم ...

    نمیدونم این چندمین ویسی که دارم ظبط میکنم و نمیفرستم...

    فقط کاش بدونی...

    کاش ...

    کاش آماده شم یک بار دیگه باهات حرف بزنم...

    ولی میترسم از صدای سردت...

    از کلمه های که خوب بلدی چطور ازشون استفاده کنی که نتونم جلوت حرف بزنم..

    بی رحمی...

    بی رحمی مهربون من...
    #سحر فرجی



    [/HIDE-THANKS]
     

    KIMIA،TA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/12
    ارسالی ها
    1,008
    امتیاز واکنش
    40,864
    امتیاز
    816
    [HIDE-THANKS]- همین جا بهت گفتم میخوام تموم عمرم با تو بگذرونم... همین جا هم بهت میگم خدانگهدارت... برو ، برو دنبال رویاهات ... میدونم با علی رضا درباره مهاجرتت مشورت می کردی .... منو بر میگردونی خونه ؟!!!

    - بازی کنیم ؟ برای بار آخر ....

    - بازی کنیم .

    - اگه شهر بودی !! پاریس ..

    - اگه شهر بودی !! تهران ..

    - اگه شعر بودی !! "به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد ،که تو رفتی دلم ثانیه ای بند نشد ... "

    - اگه شعر بودی !! " بعد از تو باز عاشقی باز آه نه ، این داستان به نام تو اینجا تمام شد ..."

    ***

    پ.ن : تکه ای از رمان#مجنون_ترین_لیلای_تاریخ...
    #سحر فرجی



    [/HIDE-THANKS]
     

    KIMIA،TA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/12
    ارسالی ها
    1,008
    امتیاز واکنش
    40,864
    امتیاز
    816
    [HIDE-THANKS]اگر عاشقانه نوشتن هایم کافی بود ...

    الان که میون جزوه و کتابام دارم دیوونه میشم واسه امتحان هفته بعد...

    یکی تو سر خودم میزنم یکی تو سر کتاب...

    یهو زنگ بزنی بگی " عشق جان کجایی ؟ "

    و من از بدبختی هایم میگفتم ..

    تو هم میخندی می گفتی : " چقدر گفتم بیا زنم شو ؟؟؟ از شر این کتاب ها راحت میشدی ..بیا عزیز دلم... بیا اخماتو ببریم گردش ... ببین هوا چقدر لعنتی شده ...کدام خیابان است که خیلی وقته نرفتی ... اصن با کدوم خیابان قهری ؟؟؟ می دانستی در تقویم امروز روز جهانی پیادرویی های دونفره است ؟؟!!عشق جان نیم ساعت دیگه پایین دم در منتظرتم... "

    یا الان بی خیال آدم و عالم روی چمن های خیس پارک مینشینم و به جک های بی مزه مان قهه قهه میزدیم و برای آینده دختر نداشته مو خرگوشیمان برنامه می ریختیم... تو میگفتی باید دکتر شود و من میگفتم شاعر ...

    عاشقانه نوشتن اما کافی نیست عزیز دلم....

    عاشقانه نوشتن به همین درد میخورد که من رویا ببافم و تو بخوانی و لبخند بزنی...

    یا نخوانی و ندانی و دورها کنار زن دیگری خوابیده باشی و زنت هیچ نداند کنار مردی خوابیده است که دستایش همیشه بوی بهارنارنج میدهد ....

    من و کنار پنجره بایستم به تماشای رفتگری پیر که سیگار میکشد و به زنش فکر میکند که ترکش کرده است.

    و هیچ کس هیچ کجا منتظر ما نباشد.

    نه من و نه رفتگر....

    عاشقانه نوشتن برای تو کافی نیست عزیز دلم ....

    و من پیش کشی نداشتم جز این عاشقانه ها که بس نبود خسته شدی...

    با این همه ...

    ای خوب دیروز و هنوز ...

    ای محال عزیز ....

    بی عاشقانه تحمل دنیا سخت تر بود

    نبود؟؟ !!

    #سحر فرجی



    [/HIDE-THANKS]
     

    KIMIA،TA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/12
    ارسالی ها
    1,008
    امتیاز واکنش
    40,864
    امتیاز
    816
    [HIDE-THANKS]شنیدم ازدواج کردی از هر کی که پرسیدم

    ولی باور نکردم تا با چشمای خودم دیدم

    روز عروسیت آمدم...

    در لابلای جمعیت پنهان شدم

    مرا ندیدی...

    اما من تو را در کت شلوار مشکی دامادیت دیدم

    چقدر خواستنی شده بودی

    روزی مرد رویاهای من بودی! اما حالا...

    داماد دیگری بودی

    عروست چقدر به تو میبالید

    نگاش کردم با دقت که چی پوشیده واسه تو

    دیدم عروست چه ساده می دزده با لبخندش حواستو

    با اینکه ته قلبم حسادت بود

    نزاشتم هیچ عیبی روش

    نگفتم بی لیاقت بود

    من زیر مرداد دست های به هم قفل شده و قلب های ملتهب تو و عروست یخ بستم !

    برق حلقه طلایی دست چپت تمام زندگی ام را سوزاند!

    " من " را تمام کرد.

    امشب صدای اشک ها و ضجه های من در صدای فنر تخت تو و عروست گم میشود

    امشب دلم را جلوی پای تو و عروست ، قربانی میکنم

    داماد این بزنم ، دنیای من بود!

    همسر لحظه های ناب عاشقیم بود!

    میدانید

    معشـ*ـوقه من حواس ندارد ،

    مدام من را با دیگران اشتباه میگیرد

    مثل دیشب

    که عروسش من نبودم.

    من هر روز مینشینم پشت این پنجره ،

    چای مینوشم و

    داستانی مینویسم

    که تو در آن مرا دوست داری....

    #سحر فرجی



    [/HIDE-THANKS]
     

    KIMIA،TA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/12
    ارسالی ها
    1,008
    امتیاز واکنش
    40,864
    امتیاز
    816
    [HIDE-THANKS]خودم را پرت کرده ام روی کاناپه و زل زده ام به سقف....

    همه فکرهاهجوم میاورند به مغزم...

    باید کارهای اداری انجام میدادم که ندادم.

    باید به رییسم زنگ میزدم میگفتم که نمی آیم که نزدم.

    باید نهار آماده میکردم که نکردم.

    باید به شوهرم میگفتم پسرمان را از مهد بیاورد که نگفتم.

    باید برای پسرم خرید میکردم که نکردم.

    و برای هر کدامشان که توضیح بدهم قانع نمیشوند که صبح درست زمانی که پایم را به خیابان گذاشتم کسی از کنارم رد شد که شبیه تو بود...

    و همین دلیل قانع کننده ایست برای برگشتن به خانه .

    پرت شدن روی کاناپه و چند ساعت زل زدن به سقف ....

    سحر فرجی


    [/HIDE-THANKS]
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    84
    بازدیدها
    1,113
    پاسخ ها
    78
    بازدیدها
    1,930
    پاسخ ها
    26
    بازدیدها
    1,038
    بالا