دلنوشته سیاه قلم های نیکی فیروزکوهی

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 1,186
  • پاسخ ها 59
  • تاریخ شروع

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
قبول دارم
من همیشه از مردی گفته ام
که نه زندگی را باور کرد
نه با باورهایش زندگی کرد
سیاه قلم
یعنی نوشتن از کسی که
هر شب ... با شب ... خفته است
 
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    جسارت میخواهد
    نزدیک شدن
    به دورترین افکار زنی که
    درد بی کسی را
    به مسلخِ کوچه پس کوچههایِ شهر بـرده
    ... زنی که هر شب
    به پابوسِ کابوسهایِ مردانه میرود
    و سحر گاه
    لحافش را پر می کند از هق هقِ تنهایی بی مرزش
    .
    .
    ها ا ا ا ا ی روزگار لعنتی
    با دختران غریب خود چه میکنی ؟؟؟
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    عشقِ سالهایِ وبا
    فکرِ مـسـ*ـتی و چند شیشه نوشید*نی
    کتابِ شعر فروغ
    مشتی خاطراتِ راست و دروغ
    عکس هشت سالگی پسرم
    قلمم، پاکتِ سیگارم و دفترم
    و خداحافظ دوستان
    رهایم کنید ... رها ا ا ا ا
    من از آنچه که بعد از این خاطره میشوند بیزارم
    بیزا ا ا ا ا ا ا ا ر
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    تو رفته ای
    و فرقی نمیکند چرا
    برایِ کسی که با امروز
    سالهاست که مرده است
    هر گونه محاسبه ای در بعد زمان
    مضحکترین اتفاقِ ممکن است

    ( رفتنِ او حادثهٔ بود ... ماندنِ من فاجعه )
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    گاهی وقتها ، وقتی احساس میکنی که از نظر روحی و روانی داری به قهقرا میری ، وقتهایی که خودت رو از جمع میکشی کنار که تنها باشی و باز توی تنهاییهای خودت میبینی که از همیشه بی کس تری. همون وقتهایی که میدونی باید چکار کنی که بهتر بشی ولی نمیتونی ، یا نمیخوای ، یا اصلا نمیشه..... درست همون موقع نیاز داری یکی بیاد دستت رو بگیره ، از اون گوشه تاریکی تو رو بکشه بیرون، اشکت رو پاک کنه و... بگه دیگه تنها نیستی ، از همین لحظه به بعد این راه رو باهم میریم. یک نفر که با قاطعیت زیر گوشت بگه ، همه چیز درست میشه ، همه چیز درست میشه ، همه چیز درست میشه. یک نفر که بیشتر از همه دوستش داری، بیشتر از همه بهش نزدیکی ، بیشتر از همه بهش اعتماد داری، بیشتر از همه روش حساب کردی ...

    چیزی که هست اینه که اغلب درست همون وقت ، اون یک نفر نیست . درست همون وقت دست یک نفر دیگه رو گرفته داره میره یک گوشه دنج و تاریک . درست همون وقت داره برای یکی دیگه اشک میریزه ، یا اشکهای یکی دیگه رو پاک میکنه. درست همون موقع داره یکی دیگه رو نجات میده ...

    اینه که بهتره یاد بگیری که حتی توی مراحل بحرانی زندگیت زیاد روی کسی حساب نکن
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    امسال که آمدی
    برایم گردن بندی بیاور
    با پنجاه و پنج دانه ی مروارید
    بگذار فکر کنم
    به خاطرِ من
    پنجاه و پنج بار دل به دریا زده ای
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    بانو !
    یکی از این جمعه ها
    کفشهایتان را پا کنید
    و به دیدن مردی بروید
    که تمامِ هفته را
    به عشق جمعهای سر میکند
    که ممکن است
    بانویش کفشهایش را به پا کند
    و به دیدارِ او برود
    ...
    شاید این مرد من باشم
    شاید آن بانو تو باشی
    شاید این جمعه ، همان جمعه باشد
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    غیر از تو سه چیز کم دارم
    یک اتاق
    یک دیوار
    یک پاکت سیگار
    ...
    یاور همیشه مؤمن ، تو برو سفر سلامت
    غمِ من نخور که دوری ، برایِ من شده عادت
    ...
    آنهایی که میروند ، نه یاورند نه مؤمن
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    جمعه,

    برایِ من از پنج شنبه شروع میشه

    و غروبهایی که

    هیــــــــــــــچ وقت تموم نمیشه

    ( خدا کنه امروز کسی اذان نده )
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    کمی دورتر از خانه من
    و خانه شما
    جایی هست که عمق دوستی مهم است نه طول آن

    کمی آنطرف تر
    مردم به اندازه انگشتان دست دوست دارند
    ولی دوست دارند
    و دوستشان دارند

    تنها با کمی فاصله از من و شما
    همه ، همدیگر را دوست دارند
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    84
    بازدیدها
    1,109
    پاسخ ها
    78
    بازدیدها
    1,925
    پاسخ ها
    26
    بازدیدها
    1,035
    بالا