از بد زمانه دخترکی نابینا دل باخته پسری می گردد که او هم دخترک را با وجود معلولیتش دوست می دارد. دخترک به طور مداوم به پسر تذکر داد اگه من بینا بودم می فهمیدی که چقدر بهت علاقه دارم، اتفاقا فردی پیدا می گردد و دو چشم خویش را به دخترک نابینا هدیه مي كند. پس از بینا شدن دخترک می بیند که پسر هم نابیناست و او را رها مي نمايد، پسرک داستان ما در جواب به این حرکت دختر به او می گوید برو ولی مراقب چشم هایم باش !!!