متون عاشقانه عاشقانه های احمد شاملو | shaghiw.79

[shaghiw.79]

مرگ را پروای آن نیست
که به انگیزه ای اندیشد
زندگی را فرصتی آن قدر نیست
که در آینه به قدمت خویش بنگرد

و عشق را مجالی نیست
حتی آن قدر که بگوید
برای چه دوستت می دارد.

#شاملو

✦✦

دانلود رمان های عاشقانه

 

[shaghiw.79]

​

مرا
به پیش خودت ببر،
سردار بزرگ رؤیاهایِ سپیدِ من،
مرا
به پیش خودت ببر ...

#احمد_شاملو

✦ ✦

دانلود رمان های عاشقانه

 

[shaghiw.79]

‌تو را و
مرا بی ‌من و توو بن‌بستِ خلوتی بس

که حکایتِ
من و آنان غمنامه‌ی دردی مکرر است .

#احمد_شاملو

✦✦

دانلود رمان های عاشقانه

 

[shaghiw.79]

​

من بامدادِ نخستین و آخرینم
هابیلم من
بر سکّوی تحقیر
شرفِ کیهانم من
تازیانه‌خورده‌ی خویش
که آتشِ سیاهِ اندوهم
دوزخ را
از بضاعتِ ناچیزش شرمسار می‌کند.

#شاملو

✦✦

دانلود رمان های عاشقانه

 

[shaghiw.79]

​

من
عابر
خیابان بی کسی‌ااام
که
از
وحشتِ
تنهایی خود فریاد می‌زند .


#احمد_شاملو

✦✦

دانلود رمان های عاشقانه

 

[shaghiw.79]

​

میان خـورشیدهای همیشه
زیبایی تــو
لنگری‌ست
خـورشیدی که
از سپیده‌دم همه ستارگان
بی‌نیـازم می‌کند.

نگاهت
شکست ستمگری‌ست
نگاهی که عریانی روح مــرا
از مهـر جامه‌یی کرد

#شاملو

✦✦

دانلود رمان های عاشقانه

 

[shaghiw.79]

‌
ما را
از مرگ می‌ترسانند،

انگار كه ما زنده ايم …

#شاملو

✦✦

دانلود رمان های عاشقانه

 

[shaghiw.79]

کوه با نخستین سنگ‌ها آغاز می‌شود
و انسان با نخستین درد.

در من زندانی ستمگری بود
که به آواز زنجیرش خو نمی‌کرد
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم...

#احمد_شاملو

✦✦

دانلود رمان های عاشقانه

 

[shaghiw.79]

​

با خوشه‌های یاس آمده بودی
تأییدِ حضورت
کس را به شانه بر باری نمی‌نهاد.
بلورِ سرانگشتانت به ده هِلالَکِ ماه
در معرضِ خورشید ا
ز حکایتِ مردی می‌گفت
که صفای مکاشفه بود
و هراسِ بیشه‌ی غُربت را
هجا به هجادریافته بود

#احمد_شاملو

✦✦

دانلود رمان های عاشقانه

 

[shaghiw.79]

اینجا قانون
یکطرفه هست
من «عاشقانه» میسرایمت
تو « فقط» دلبری !...

#شاملو

✦✦

دانلود رمان های عاشقانه